عرق شتر نجاست خوار- کلام آیت الله خویی 8/11/91

                     

درس خارج   فقه   حضرت آیت الله حسینی بوشهری

موضوع کلی: عرق   شتر نجاست خوار       تاریخ: 8 بهمن 1391

موضوع جزئی: کلام آیت الله خویی مصادف   با: 15 ربیع الاول 1434             سال: چهارم           جلسه:   51

«الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

خلاصه جلسه گذشته:

بحث در دوازدهمین قسم از اقسام نجاسات (عرق شتر نجاست خوار) بود، گفتیم که دو بحث وجود دارد؛ اول اینکه آیا عرق شتر نجاست خوار نجس است یا خیر؟ دوم اینکه عرق مطلق حیوان جلّال چه حکمی دارد؟ عرض کردیم در مقام اول بین علماء اختلاف نظر وجود دارد که ما کلمات بزرگانی مثل شیخ مفید و شیخ طوسی و غیره را ذکر کردیم که قائل به نجاست بودند و در مقابل، به کلمات بعضی از متأخرین هم اشاره کردیم که از ظاهر کلمات ایشان نجاست عرق شتر نجاست خوار استفاده نمی‏شد بلکه طهارت یا کراهیت و ندب استفاده می‏شد. سپس سه روایت را ذکر کردیم که عمده استدلال در این سه روایت این بود که، امر به غَسل شده که اگر لباس انسان یا بدن او با عرق شتر نجاست خوار اصابت کرد باید بر طرف و شسته شود و عرض کردیم ارشاد در این گونه روایات ارشاد به نجاست است.

کلام مرحوم آقای خویی:

ایشان قائل به طهارت عرق شتر نجاست خوار می‏باشد و معتقد است عرق شتر نجاست خوار نجس نیست، چه رسد به سایر حیوانات، یعنی ایشان مطلقا چه در شتر نجاست خوار و چه در غیر آن، قائل به طهارت عرق آنها است، ایشان می‏فرماید: امر به غَسل ثوب یا بدن که عرق یا بول به آن اصابت
کرده، ظهور در نجاست عرق یا بول دارد بخصوص اگر با لفظ «مِن» ذکر شده باشد که دلالت آن بر نجاست ظاهر است مثل قول امام (ع) که فرموده: «إغسل ثوبک من أبوال ما لایؤکل لحمه»، این روایت که در آن واژه «مِن» بکار رفته، ظهور دارد در اینکه امر به غَسل لباس یا بدن، به خاطر اثری است که از اصابت بول حاصل می‏شود، چون بول و عرق وقتی به لباس اصابت کند، اثری به وجود می‏آید و شارع به خاطر وجود آن اثر، امر به غَسل کرده است. لذا حسنه حفص بن بختری و صحیحه هشام هم که امر به غَسل کرده و حضرت فرمودند لباس را بشوی، ظاهراً دلالت بر نجاست می‏کند. اما ما در صورتی از امر به غَسل، استفاده نجاست می‏کنیم که در روایت، قرینه یا آنچه که صلاحیت برای قرینه بودن را دارد، وجود نداشته باشد؛ که اگر در روایت قرینه‏ای وجود نداشت و ما باشیم و ظاهر عبارت، همین را می‏فهمیم، یعنی امر به غَسل که در روایت آمده دلالت بر نجاست می‏کرد ولی مشکل این است که در این دو روایت [روایت حفص عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «لَا تَشْرَبْ مِنْ أَلْبَانِ الْإِبِلِ الْجَلَّالَةِ- وَ إِنْ أَصَابَ شَيْ‌ءٌ مِنْ عَرَقِهَا فَاغْسِلْهُ.»[1]و روایت هشام بن سالم عن أبي عبد اللّه (ع): «لاتأكل اللّحومَ الجلّالة، و إن أصابك من عرقها شي‌ء فاغسله»[2]] قرینه‏ای وجود دارد که نمی‏توانیم به ظاهر این روایات تمسک کنیم، در روایت حفص، قبل از اینکه امام (ع) امر به غَسل کند می‏فرماید: «لَا تَشْرَبْ مِنْ أَلْبَانِ الْإِبِلِ الْجَلَّالَةِ» و در روایت هشام بن سالم هم قبل از امر به غَسل می‏فرماید: «لاتأكل اللّحومَ الجلّالة»، و این که در روایت حفص، قبل از امر به غَسل، از شرب شیر شتر نجاست خوار و در روایت هشام، قبل از امر به غَسل، از خوردن گوشت آن نهی شده، قرینه است بر اینکه عبارت «فاغسله» برای ارشاد به نجاست نیست، ایشان می‏فرماید: اینکه امام (ع) در حسنه حفص از شرب شیر شتر نجاست خوار نهی کرده و متفرّع بر آن، امر به غسل عرق آن کرده و همچنین در صحیحه هشام نخست از خوردن گوشت شتر نجاست خوار نهی کرده و سپس متفرع بر آن، امر به غسل عرق آن کرده، قرینه است یا صلاحیت برای قرینه بودن دارد بر اینکه وجوب غَسل، مستند به این است که جلّال از ابل یا غیر آن عَرَضاً محرّم الأکل شده است- بعضی از حیوانات ذاتاً محرم الأکل هستند و بعضی از حیوانات دیگر مثل ابل جلّال، عَرَضاً محرّم الأکل هستند- پس این دو روایت دلالت می‏کند بر اینکه اِبل و غیر آن در صورتی که جلّال باشند، عرضاً محرّم الأکل هستند و جایز نیست نماز خواندن در هیچ یک از اجزاء «ما لایؤکل لحمه» سواءٌ کان ما لایؤکل لحمه، بالذات باشد یا بالعرض، مثل ما نحن فیه، چون ادله‏ای که گفته «لایجوز الصلاة فی ما لایؤکل لحمه» تعمیم دارد و هم «ما لایؤکل لحمه» بالذات را شامل می‏شود و هم «ما لایؤکل لحمه» بالعرض را. ایشان می‏گوید: چون شتر و امثال آن جلّاله و غیر مأکول اللّحم شده‏اند جایز نیست شیر و گوشت آن خورده شود و اینکه امام (ع) فرموده: عرق آن باید شسته شود به خاطر این است که جایز نیست انسان اجزاء حیوان غیر مأکول اللحم را در نماز به همراه داشته باشد.

خلاصه؛ چون شتر نجاست خوار، عرضاً محرّم الأکل شده جایز نیست در هیچ یک از اجزاء ما لایؤکل لحمه نماز خوانده شود و چون عرق شتر نجاست خوار هم از اجزاء ما لایؤکل لحمه شده و نماز خواندن با آن جایز نیست، شارع گفته «اغسله»، یعنی آن عرق را برطرف کن چون مانع نماز است. و به خاطر همین تفریع که در یک روایت، نخست نهی از شرب لبن و در روایت دیگر، نهی از أکل گوشت شتر نجاست خوار شده، نسبت به عرق آن هم گفته شده باید شسته شود تا عرق بر طرف شود. پس امر به شستن، ارشاد به نجاست عرق شتر نجاست خوار نیست بلکه به خاطر این است که هرچند این عرق نجس نیست اما چون از اجزاء ما لایؤکل لحمه می‏باشد، شارع دستور داده شسته شود تا در حال نماز، عرق که از اجزاء ما لایؤکل لحمه است به همراه نماز گزار نباشد پس شستن، از باب نجاست نیست بلکه از باب بر طرف کردن عرق است تا انسان در حال نماز اجزاء ما لایؤکل لحمه به همراه نداشته باشد ولو اینکه فی حد نفسه این عرق پاک است، مثل آب دهان گربه که فی حد ذاته نجس نیست ولی اگر به لباس اصابت کرد نمی‏توان با آن نماز خواند چون از اجزاء ما لایؤکل لحمه است لذا برای نماز باید برطرف شود. ایشان در ادامه کلام خود می‏فرماید: امر به غَسل عرق جلّاله در این دو روایت (حسنه حفص و صحیحه هشام) یا ظاهر است در آنچه ما ذکر کردیم و یا محتمل است، در این صورت امر به غَسل نمی‏تواند دلیل بر نجاست عرق شتر نجاست خوار باشد و بگوییم به خاطر نجاست، امر به غَسل شده است لذا مجالی برای استدلال به این دو روایت بر نجاست عرق جلّال باقی نمی‏ماند.

سؤال: عرق شتر نجاست خوار چه خصوصیتی دارد که امر به ازاله، در آن منحصر شده است و بلکه باید بقیه اجزاء هم همین خصوصیت را داشته باشد. به عبارت دیگر اگر مقصود بر طرف کردن است نه نجاست، عرق چه خصوصیتی دارد که در روایت گفته اگر عرق جلّال به لباس یا بدن اصابت کرد باید شسته شود؟ پس اگر شما مسئله را مثل بقیه اجزاء ما لایؤکل لحمه می‏دانید، باید بر طرف شود چون از ما لایؤکل لحمه است، سؤال این است عرق خصوصیتی ندارد تا منحصر به عرق شود.

پاسخ: ایشان می‏گوید: علت اینکه در بین اجزاء فقط عرق ذکر شده و بقیه اجزاء مطرح نشده به خاطر کثرت ابتلاء است، یعنی ابتلاء به عرق، بیش از ابتلاء به سایر اجزاء است چون مثلاً وقتی کسی می‏خواهد سوار بر شتر شود عرق شتر به لباسش اصابت می‏کند.

ممکن است کسی بگوید آنچه شما گفتید مربوط به حیوان غیر مأکول اللحم بالذات است نه بالعرض.

ایشان در پاسخ می‏گوید: علت تعدی از محرمات ذاتی به محرمات عرضی مثل ما نحن فیه به خاطر اطلاق ادله است؛ چون عبارت «ما لایؤکل لحمه» که در ادله آمده اطلاق دارد و هم شامل غیر مأکول اللحم بالذات و هم شامل غیر مأکول اللحم بالعرض می‏شود.

بحث جلسه آینده: ادامه کلام مرحوم آقای خویی و بررسی آن را انشاء الله در جلسه آینده ذکر خواهیم کرد.

«والحمد لله رب العالمین»

 


[1]. وسائل الشیعة، ج2، کتاب الطهارة، باب 15 من ابواب النجاسات، ح2.  

[2]. همان، ح1.

 

Please publish modules in offcanvas position.