درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته) موضوع کلی: احکام النجاسة تاریخ: 21 دی 1393 موضوع جزئی: فصلٌ فی ما یعفی عنه فی الصلاة- ثوب المربیّةِ للصبی مصادف با: 19 ربیعالاول 1436 سال: ششم جلسه: 40 |
«الحمدلله رب العالمين و صليالله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»
خلاصه جلسه گذشته
بحث در این بود که آیا اگر تربیت کننده بچه، مرد باشد [در حکم عفو] به زن ملحق میشود یا نه؟ عرض کردیم مرحوم سید (ره) فرموده است که در الحاق مربی به مربیه اشکال است لکن ما عرض کردیم که حق این است که خصوصیتی در مربیه نیست لذا حکم عفو علاوه بر مربیه، مربی را نیز شامل میشود.
مرحوم سید در ذیل مسأله 307 فرع دیگری را مطرح کرده و فرموده است: «و كذا من تواتر بوله».[1]
بول کسی که بولش پی در پی و پشت سر هم میآید و نمیتواند آن را کنترل کند نیز معفو نیست. یعنی کسی که نمیتواند بول خود را کنترل کند، در عدم عفو مثل مربی است؛ به این معنی که همانگونه که در الحاق مربی به مربیه اشکال بود در الحاق کسی که بولش پی در پی میآید به مربیه نیز اشکال وجود دارد.
به نظر میرسد کلام مرحوم سید (ره) در عدم الحاقِ «مَن تواتر بوله» به مربیه، سخن درستی باشد زیرا دلیلی بر الحاق وجود ندارد و برای الحاق تنها دو راه وجود دارد؛
1- راه اول اینکه از باب حَرج وارد بشویم که در این صورت دلیل، أخص از مدعاست چون مدعا این است که هر جا «تواتر بول» صادق باشد به مربیه ملحق میشود و احکام مربیه بر او بار میشود اما دخول «مَن تواتر بوله» در ذیل قاعده حَرج به این معناست که هر جا که برای شخص، جنبه حرجی داشت معفو خواهد بود بنابراین، دلیل أخص از مدعاست.
2- راه دوم این است که به روایاتی تمسک شود که در این باب وارد شده است هر چند این روایات تفاوت در نقل دارند و تقریباً یک روایت محسوب میشوند؛
روایت اول: عَنْ سَعْدَانَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحِيمِ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ(ع) فِي الْخَصِيِّ يَبُولُ فَيَلْقَى مِنْ ذَلِكَ شِدَّةً وَ يَرَى الْبَلَلَ بَعْدَ الْبَلَلِ قَالَ: «يَتَوَضَّأُوَ يَنْتَضِحُ فِي النَّهَارِ مَرَّةً وَاحِدَةً»[2]؛ عبدالرحیم میگوید: به امام رضا (ع) درباره شخصی که أخته شده نوشتم که این شخص وقتی بول میکند دچار مشقت و سختی میشود و رطوبتِ بعد از رطوبت از او خارج میشود، حضرت (ع) فرمود که وضو میگیرد و در روز یک مرتبه آب میپاشد.
منظور این روایت این است که آب بپاشد و با خود بگوید شاید این رطوبتی که در لباس است مربوط به پاشیدن آب باشد نه اینکه بول باشد. «نضح»؛ یعنی پاشیدن آب و این کار برای دفع توهم است که مثلاً رطوبتی که از انسان خارج شده مشکلی ایجاد نمیکند و ممکن است این رطوبت مربوط به آبهایی باشد که پاشیده شده لذا میتوان با آن رطوبت نماز خواند و نجس نیست.
روایت دوم: عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ سَعْدَانَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ (ع) فِي خَصِيٍّ يَبُولُ فَيَلْقَى مِنْ ذَلِكَ شِدَّةً وَ يَرَى الْبَلَلَ بَعْدَ الْبَلَلِ قَالَ: «يَتَوَضَّأُ ثُمَّ يَنْتَضِحُ فِي النَّهَارِ مَرَّةً وَاحِدَةً».[3]
روایت سوم: وَ سُئِلَ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ (ع) عَنْ خَصِيٍّ يَبُولُ فَيَلْقَى مِنْ ذَلِكَ شِدَّةً وَ يَرَى الْبَلَلَ بَعْدَ الْبَلَلِ قَالَ: «يَتَوَضَّأُ ثُمَّ يَنْضِحُ ثَوْبَهُ فِي النَّهَارِ مَرَّةً وَاحِدَةً»[4]
مضمون این سه روایت یک چیز است با این تفاوت که در روایت سوم کلمه «ثوب» آمده که در روایت اول و دوم نیامده است.
سؤال: آیا روایات فوق میتواند ثابت کند که «من تواتر بوله» نیز حکم «مربیة» را دارد؟
پاسخ: این روایات سنداً و دلالةً اشکال دارد؛
اما سنداً اشکال دارد زیرا یکی از اشخاصی که در سلسه سند این روایت وارد شده عبدالرحیم قصیر است، این شخص در کتاب رجالی توثیق نشده است، همچنین سعدان بن مسلم نیز توثیق نشده است و سعدان بن عبدالرحمن نیز که در طریق کلینی واقع شده مجهول است و روایت صدوق نیز مرسله است بنابراین، روایات مذکور سنداً معتبر نیست و نمیتوان به آنها استناد کرد. تنها مطلبی که درباره سند این روایات ادعا شده این است که صفوان بن یحیی و ابن ابی عمیر از سعدان بن مسلم روایت نقل کردهاند و ابن ابی عمیر از عبدالرحیم قصیر نیز روایت کرده است ولی همانطور که سابقاً اشاره کردیم، به صرف اینکه اشخاصی مثل ابن ابی عمیر روایتی را نقل کنند، ضعف روایت برطرف نخواهد شد و جزماً نمیتوان ادعا کرد که به صرف نقل روایت توسط افرادی مثل ابن ابی عمیر و صفوان بن یحیی، ضعف آن برطرف شود. بله! گاهی خود ابن ابی عمیر روایت مرسلی را نقل میکند که در این صورت شاید بتوان گفت که مراسیل او همانند مسانید او معتبر است، یعنی حتماً مطمئن بوده که آنچه در سلسله سند روایت وارد شده درست بوده لذا آن روایت را نقل کرده است اما اگر بدانیم ابن ابی عمیر از یک شخص ضعیفی روایتی را نقل کرده است، صرف نقل ابن ابی عمیر ضعف آن روایت را برطرف نمیکند.
اما دلالت روایات فوق نیز تمام نیست زیرا؛
اولاً: این روایات درباره کسی است که به «سَلَسُ البول» مبتلاست چون در این روایات اینگونه آمده بود: «يَرَى الْبَلَلَ بَعْدَ الْبَلَلِ» و این عبارت مربوط به کسی است که حالت سلس البول پیدا کرده است و «سَلَسُ البول» احکام مستقل و جداگانهای دارد و نمیشود احکام سلس البول و احکام مربیة را یکی دانست بنابراین، منظور روایات فوق، کسی است که سلسلة البول دارد و حال آن که مربیه طفل مربوط به بچهای بود که بول میکرد نه بچهای که دچار سلسلة البول باشد چون حکم شخصی که سلس البول دارد یک بار شستن نیست بلکه باید کیسهای همراه خود داشته باشد و در آن کیسه پنبه و امثال آن بگذارد و قبل از هر نماز، حشفه را بشوید.
ثانیاً: در روایت سخنی از غَسل (شستن) به میان نیامده بلکه آنچه در این روایات سهگانه آمده مسأله «نَضح»؛ یعنی آب پاشیدن، است که با «غَسل» متفاوت است لذا بین این روایات با روایاتی که در مورد مربیه طفل وارد شده که مسئله «غَسل» را مطرح کردهاند سنخیتی وجود ندارد تا حکم آنجا را به این روایات نیز تعمیم دهیم.
ثالثاً: با اینکه در روایت سوم (روایت مرحوم صدوق)، کلمه «ثوب» بهکار رفته ولی «مرّةً واحدة» نیامده تا گفته شود یک بار شستن، کفایت میکند.
بنابراین، روایات سهگانه فوق نمیتواند ثابت کند که «من تواتر بوله» نیز حکم مربیه طفل را دارد.
حق در مسأله: به نظر میرسد حق با مرحوم سید (ره) است که فرمود: «من تواتر بوله» به مربیه ملحق نمیشود.
مورد ششم
«السادس: يعفى عن كلّ نجاسة في البدن أو الثوب في حال الاضطرار»[5]؛ ششمین مورد از نجاساتِ معفو این است که هر نجاستی که در حال اضطرار، در بدن یا لباس باشد معفو است.
این مورد نیاز به دلیل مستقل ندارد و ادله اضطرار اینجا را نیز شامل میشود.
«والحمد لله رب العالمین»