موضوع کلی: فصلٌ فی المطهّرات تاریخ: 1 آذر 1394 موضوع جزئی: الثالث من المطهّرات، الشمس- کیفیت تطهیر متنجّس، به وسیله خورشید مصادف با: 10 صفر 1437 سال تحصیلی: 95-94 جلسه: 14 |
«الحمدلله رب العالمين و صليالله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»
خلاصه جلسه گذشته
عرض شد که برای اثبات قول مشهور مبنی بر مطهَّریت خورشید به چهار روایت [صحیحه زراره، موثقه عمارساباطی، روایت فقه رضوی، صحیحه زراره و حدید بن حکیم] استناد شده است که این روایات در جلسات گذشته ذکر و بررسی شد. در ادامه به روایت ابن بزیع اشاره شد و عرض شد که طبق این روایت خورشید نمیتواند مطهِّر باشد.
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ؛ قَالَ: سَأَلْتُهُ [أبی جعفر (ع)] عَنِ الْأَرْضِ وَ السَّطْحِ يُصِيبُهُ الْبَوْلُ وَ مَا أَشْبَهَهُ هَلْ تُطَهِّرُهُ الشَّمْسُ مِنْ غَيْرِ مَاءٍ؟ قَالَ (ع): «كَيْفَ يَطَّهَّرُ مِنْ غَيْرِ مَاءٍ»[1]؛ محمد بن اسماعیل بن بزیع گفته است که از امام باقر (ع) درباره زمین و سطحی که بول و امثال بول به آن اصابت کرده است، سؤال کردم که آیا به صرف تابش خورشید بر آن مکان و بدون آب پاک میشود؟ حضرت (ع) در پاسخ فرمود: «چگونه ممکن است که خورشید بدون آب، محل را تطهیر کند؟»
این روایت در نگاه اول ظهور در مطهِّر بودنِ آب دارد یا حداقل ظهور در این دارد که خورشید در مطهِّر بودن استقلال ندارد لذا از ظاهر این روایت نمیتوان برای اثبات مطهِّریت خورشید استفاده کرد، اما چون در روایت واژه «الشمس» آمده است، نشاندهنده این نکته است که خورشید نیز در تطهیر و پاک کردن موضع نجس، بیتأثیر نیست.
همچنین، در رابطه با این روایت (روایت ابن بزیع) چند نکته قابل ذکر است که میتوان با استناد به آنها جنبه مطهِّریتِ خورشید را اثبات کرد.
در رابطه با این روایت، مرحوم صاحب حدائق (ره) در کتابش نوشته است: «هذه الرواية كما ترى ظاهرة الدلالة على ما ذهب إليه الراوندي و من حذا حذوه من عدم الطهارة و انما هو عفو»[2]. ایشان گفته است که گویا در این روایت امام (ع) مطهِّریت شمس را انکار کرده است؛ به تعبیر دیگر، صاحب حدائق (ره) قائل به حصول طهارت به وسیله آب شده است و اینکه خورشید مطهِّر نیست، بلکه فقط جنبه عفو دارد، یعنی موضع نجسی که به وسیله تابش خورشید خشک شده است، معفو است و نماز خواندن در آن موضع اشکالی ندارد.
مرحوم علامه (ره) نیز در کتاب مختلف در این رابطه حکم به نجاست را استصحاب کرده است؛ به تعبیر روشنتر، قبل از اینکه خورشید به مکان مورد نظر بتابد آن مکان، نجس بوده است و اکنون با تابش خورشید، در طهارت یا نجاست شک میشود لذا استصحابِ بقای نجاست سابق جاری میشود. همچنین، اگر مسأله جواز نماز خواندن بر موضع نجسی که به وسیله تابش خورشید خشک شده است، مطرح شود به این معنا نیست که زمین یا سطحِ نجس، پاک شده است زیرا موارد دیگری نیز وجود دارد که شخص با اینکه حامل نجاست [مانند خون کم] است، میتواند نماز بخواند و نمازش اشکالی ندارد؛ مثل اینکه خون کمتر از درهم در لباس یا بدنش باشد لذا در این مورد [یعنی محلِ نجسی که با تابش خورشید خشک شده است] نیز نجاست آن محل نسبت به نماز خواندن در آنجا معفو است، لکن نجاست به حال خود باقی است.
البته خودِ مرحوم علامه (ره) نسبت به این استصحاب پاسخ داده و گفته است در این مورد، جایی برای استصحاب نیست زیرا ارکان استصحاب تمام نیست چون فرض این است که خورشید به آن موضعِ نجس تابیده است و اثری از عین نجاست باقی نمانده است لذا شکی وجود ندارد تا با تمسک به استصحاب برطرف شود چون یکی از ارکان استصحاب، شک لاحق است که با توجه به اینکه با تابش خورشید بر موضعِ نجس، عین نجاست از بین رفته است، نسبت به بقاء آن شک وجود ندارد تا نجاست سابق استصحاب شود.
بر فرض که از کلام صاحب حدائق (ره) [ که فقط مسأله عفو را از روایت ابن بزیع استفاده کرده است] و تمسک به استصحاب، صرف نظر شود، چند نکته در رابطه با روایت ابن بزیع وجود دارد که توجه به آنها لازم است.
نکته اول اینکه باید بین این روایت و روایات دال بر مطهِّریت خورشید به گونهای جمع شود که تعارض و مشکل برطرف شود و مطهِّریت خورشید اثبات گردد و از طریق این جمع مشکل عدم مطهِّر بودن خورشید که از روایت ابن بزیع فهمیده شد، برطرف گردد.
نکته دوم اینکه اگر جمع بین روایت ابن بزیع و روایات دال بر مطهِّریت خورشید ممکن نباشد، باید به سراغ ترجیح رفت، یعنی باید بررسی شود که مراد از کلمه «ماء» در روایت ابن بزیع، چه آبی است؟ اگر مقصود از کلمه «ماء» که در این روایت آمده است، آبی باشد که مطهِّر است، ذکر کلمه «الشمس»، بیمورد خواهد بود چون عملاً خورشید نقشی در تطهیر نخواهد داشت. بنابراین، مقصود از «ماء» در روایت، آبی است که بالاصالة مطهِّر نیست چون در صورتی که منظور، آبی باشد که مطهِّر است، ذکر کلمه «الشمس»، لغو خواهد بود و کلام لغو از معصوم (ع) صادر نمیشود.
مرحوم آیت الله خویی (ره) و برخی دیگر از بزرگان، همین نکته را پذیرفته و گفتهاند مقصود از «ماء»، مقدارِ قلیلِ آب است که فی حد ذاته موجب تطهیر نمیشود.
همچنین، شاید مقصود از «أرض» در روایت ابن بزیع، «أرض یابسه» یعنی زمین خشک باشد، یعنی زمین، به وسیله نجاستی نجس شده است، ولی اکنون یابسه است که تابش خورشید هیچ اثری بر آن ندارد و باعث حصول طهارت نمیشود لذا میتوان گفت که منظورِ سائل این بوده است که اگر نجاستی به زمین یا سطح اصابت کرد و بعد زمین خشک شد، آیا به صرف تابش خورشید بر آن طهارت حاصل میشود؟ حضرت (ع) نیز در پاسخ فرموده است: «كَيْفَ يَطَّهَّرُ مِنْ غَيْرِ مَاءٍ»؟ گویا مقصود حضرت (ع) نیز این است که «کیف یطهر من غیر رَشّ الماء و جعلها رطبتاً بالماء». بنابراین، مقصود از «ماء»، آبی نیست که جنبه مطهِّریت، دارد بلکه منظور آبی است که در تطهیر، به خورشید کمک کند زیرا [همانطور که در جلسات قبل گفته شد،] خورشید در مواردی جنبه مطهِّریت دارد که زمین مرطوب باشد و حالت جفاف توسط خورشید حاصل شود لذا میتوان گفت که سؤال مطرح شده در روایت، ارتکازی است [،یعنی سائل در مطهِّریت خورشید تردیدی ندارد] و امام (ع) نیز این نگاه ارتکازی را نفی نکرده است؛ به تعبیر دیگر، گویا امام (ع) استقلال خورشید در تطهیر را بدون دخالت رطوبت، زیر سؤال برده است.
نکته سوم اینکه صاحب وسائل (ره) (صاحب وسائل عمدتاً روایات را باببندی کرده است و کمتر وارد بحثهای استدلالی میشود) در این مورد، ورود پیدا کرده و یک بحث استدلالی را مطرح کرده است. ایشان در این مورد، نوشته است: «وَ يُمْكِنُ أَنْ يُرَادَ بِالْمَاءِ رُطُوبَةُ وَجْهِ الْأَرْضِ إِشَارَةً إِلَى عَدَمِ طَهَارَتِهِ إِذَا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ جَافّاً وَ اشْتِرَاطِ رَشِّ الْمَاءِ مَعَ عَدَمِ الرُّطُوبَةِ وَقْتَ الْإِشْرَاقِ وَ يَحْتَمِلُ الْحَمْلُ عَلَى التَّقِيَّةِ لِأَنَّهُ قَوْلُ جَمَاعَةٍ مِنَ الْعَامَّةِ»[3]. بنا بر گفته ایشان، این روایت اشاره به این مسأله دارد که اگر موضعِ نجس خشک باشد، با تابش خورشید پاک نمیشود لذا اگر موضع یا زمینِ نجسی خشک باشد، باید آن را خیس یا مرطوب کرد تا خورشید بر آن بتابد و به وسیله تابش خورشید، خشک شود.
در نتیجه، باید گفت روایت ابن بزیع علاوه بر اینکه مکملی برای روایات قبلی دال بر مطهِّریت خورشید است، مسأله مرطوب بودن زمین و موضعِ نجس را بیان کرده است، یعنی این روایت (روایت ابن بزیع) گفته است که خورشید در صورتی مطهِّر است که زمین و موضع نجس مرطوب باشد و رطوبت آن به وسیله خورشید خشک شود.
اما اگر بر فرض، بین این روایت (روایت ابن بزیع) با روایاتی که قبلاً ذکر شد، تعارض وجود داشته باشد، باید به مرجّحات رجوع شود که در این مورد ترجیح با روایات متقدمه [صحیحه زراره، عمار ساباطی و ابیبکر حضرمی] است زیرا مشهور نیز به روایات مذکور عمل کردهاند. همچنین، روایت محمد بن اسماعیل بن بزیع مخالف مشهور و موافق عامه است، در حالی که دو روایت دیگر [صحیحه زراره و موثقه عمار ساباطی] موافق مشهور و مخالف عامه است لذا بر روایت محمد ابن اسماعیل ترجیح داده میشوند.
مرحوم سید (ره) گفته است: «و هي تطهر الأرض و غيرها من كل ما لا ينقل كالأبنية و الحيطان و ما يتصل بها من الأبواب و الأخشاب و الأوتاد و الأشجار و ما عليها من الأوراق و الثمار و الخضراوات و النباتات ما لم تقطع و إن بلغ أوان قطعها بل و إن صارت يابسة ما دامت متصلة بالأرض أو الأشجار و كذا الظروف المثبتة في الأرض أو الحائط و كذا ما على الحائط و الأبنية مما طلي عليها من جص و قير و نحوهما».[4]
عرض شد که سومین پاک کننده، خورشید (آفتاب) است. در این رابطه دو مطلب باید بررسی شود.
بحث نخست این است که آیا اساساً خورشید از مطهِّرات است و مانند آب و زمین باعث طهارت شیء متنجِّس میشود یا اینکه از مطهِّرات نیست، بلکه فقط جنبه عفو دارد و لذا سجده و تیمم بر متنجِّسی که به وسیله خورشید، خشک شده است، اشکالی ندارد.
بحث دیگر این است که اگر بنا شود، خورشید از مطهِّرات باشد، آیا تنها مختص زمین است یا اینکه شامل سایر اشیاء نیز میشود؛ به تعبیر روشنتر، آیا خورشید شامل متنجِّساتِ منقوله است یا متنجِّسات غیر منقوله را نیز شامل میشود یا اینکه هر دو را شامل میشود؟
نظر مرحوم سید (ره) این است که مطهِّریت خورشید تنها شامل زمین نیست، بلکه اشیاء غیر منقول [مثل ساختمان، دیوار و آنچه که به این دو متصل است (مانند در، چوب و میخ)، درختان و برگ درختان، میوهها و سبزیها و گیاهان تا زمانی که از زمین یا درخت چیده نشده باشند، ظرفهای بزرگ که در زمین یا دیوار ثابت شدهاند، أشیائی که در داخل دیوار و ساختمانها کار گذاشته شدهاند و مصالحی مانند گچ و قیر روی آنها کشیده شده است] را نیز شامل میشود، ولی اشیاء منقول را شامل نمیشود، یعنی اگر لباس و اشیائی مانند آن، که منقولند، نجس شوند با تابش خورشید پاک نمیشوند؛ حتی اگر مرطوب باشند و این رطوبت توسط خورشید از بین برود.
«والحمد لله رب العالمین»
[1]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج3، کتاب الطهارة، ابواب النجاسات، باب 29، ص453، ح 7.
[2]. یوسف ابن احمد ابن ابراهیم بحرانی، آل عصفور، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهرة، ج5، ص439.
[3]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج3، ص453، ذیل حدیث 7.
[4]. سید محمد کاظم طباطبایی، یزدی، العروة الوثقى، ج1، ص129.