درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته) موضوع کلی: فصلٌ فی المطهّرات تاریخ:19 بهمن 1394 موضوع جزئی: السادس من المطهرات، ذهاب الثلثین مصادف با: 28 ربیع الثانی 1437 سال تحصیلی: 95-94 جلسه: 43 |
«الحمدلله رب العالمين و صليالله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»
خلاصه جلسه گذشته
گفته شد که به نظر مرحوم سید (ره) فرقی نمیکند که سبب ذهاب ثلثین چه چیزی باشد، لذا فرقی بین ذهاب ثلثین [در عصیر عنبی] به وسیله آتش، خورشید یا هوا نیست.
اما برخی از بزرگان مانند ابن حمزه (ره) در کتاب وسیله و مرحوم شیخ الشریعه اصفهانی (ره)، نسبت به این مسأله قائل به تفصیل شدهاند و بین غلیان به وسیله آتش و غلیان به وسیله غیر آتش (بنفسه، به وسیله خورشید و یا به وسیله هوا) فرق گذاشتهاند؛ بر اساس نظر این بزرگان اگر غلیان عصیر عنبی به وسیله آتش صورت گیرد، به حرمت آن حکم میشود لذا بعد از ذهاب ثلثین، حلیت حاصل میشود اما اگر غلیان، بنفسه یا به وسیله خورشید یا هوا صورت گیرد به نجاست عصیر عنبی حکم میشود و ذهاب ثلثین در این موارد کاربردی ندارد زیرا در این موارد عصیر، حالت خمر پیدا میکند و تنها راه طهارت آن، تبدّل و انقلاب به سرکه است. [مرحوم شیخ الشریعه اصفهانی (ره) این مسأله را نیز به جناب ابن ادریس و مرحوم شیخ طوسی (ره) نسبت داده است].
این بزرگان در مقام بیان ادله خود به این نکته اشاره کردهاند که اگر عصیر عنبی به خودی خود بجوشد [البته اگر یک امر خارجی نیز به غلیان کمک کند مانعی ندارد به شرط آنکه مرتفع بر غلیان بنفسه نباشد یعنی از غلیان برتر و بالاتر نباشد و اصل غلیان به خاطر جوشش بنفسه باشد] بعد از مدتی فعل و انفعال شیمیایی در آن رخ میدهد و نوعی کف و مزه ترش در آن ایجاد شده و به مسکر تبدیل میشود و وقتی حالت اسکار پیدا کرد یکی از افراد خمر محسوب میگردد و چون خمر نجس است در این مورد نیز حکم نجاست بر این عصیر عنبی که بنفسه غلیان پیدا کرده است بار میشود لذا ذهاب ثلثین نمیتواند باعث طهارت آن شود. پس در حقیقت این بزرگان صغرایی را درست کردهاند و آن اینکه بین غلیان بنفسه عصیر عنبی و غلیان به وسیله آتش فرق است.
البته هرچند مباحثِ مصداقی در بحثهای علمی مطرح نمیشود ولی اگر این بحث صغروی تمام باشد و عصیر عنبی با غلیان بنفسه به خمر تبدیل شود، میتواند مقتضای تفصیلی باشد که این بزرگان (ابن حمزه و شیخ الشریعه اصفهانی) ذکر کردهاند. البته به نظر میرسد که وجهی برای این صغری [تبدیل عصیر عنبی به خمر در صورت غلیانِ بنفسه] وجود نداشته باشد زیرا برخی از اهل فن در این باره گفتهاند که تهیه خمر اینطور نیست که عصیر عنبی پس از مدتی به خمر تبدیل شود بلکه مقدماتی لازم دارد که تهیه خمر را کمی دشوار میکند. بنابراین، چون تهیه خمر به این سهولت و آسانی نیست بحث صغروی مطرح شده از طرف این بزرگان قابل قبول نیست.
همچنین به نظر میرسد که ادعای تبدیل عصیر عنبی به خمر در صورت غلیان بنفسه، درست نباشد زیرا در اخبار و روایاتی که در این زمینه وارد شده است، ذکر نشدن سبب غلیان، به معنای غلیان بنفسه نیست بلکه غلیان در این دسته از روایات، اطلاق دارد و شامل همه موارد غلیان میشود لذا تفاوتی میان غلیان به وسیله آتش، غلیان به وسیله خورشید، غلیان به وسیله هواء و غلیان بنفسه نیست.
این عده [قائلین به تفصیل بین اقسام غلیان] ادله دیگری را نیز ارائه کرده و گفتهاند که همیشه اینگونه نیست که غلیان موجب نجاست عصیر عنبی بشود.
این عده در مقام بیان دلیل خود گفتهاند که روایاتِ مشتمل بر لفظ غلیان، تنها به مضامینی مانند «لاخیر فی العصیر» یا «لاتشربه إذا غلی» اشاره دارد و مقید به قید ذهاب ثلثین نیستند لذا دلیلی وجود ندارد که بعد از غلیان، حکم ثابتی بر عصیر بار شود و به دنبال آن بعد از ذهاب ثلثین، قائل به رفع این حکم باشد. همچنین روایاتی که عصیر عنبی را محدود و مقید به ذهاب ثلثین کردهاند، مختص به عصیر مطبوخ میباشند در نتیجه ذهاب ثلثین تنها در مواردی کاربرد دارد که غلیان به وسیله آتش صورت گرفته باشد. بنابراین، اگر غلیان بنفسه صورت گیرد، تنها راه حاصل شدن طهارت، تبدّل آن به سرکه است. این عده در مقام بیان دلیل کلام خود به این نکته اشاره کردهاند که در روایات منشاء و سببی برای غلیان بیان نشده است لذا میتوان نتیجه گرفت که عصیر عنبی فی نفسه غلیان پیدا کرده است که در این صورت عصیر عنبی به خمر ملحق میشود و حکم نجاست بر آن مترتب میشود و تنها راه پاک شدن آن تبدّل به سرکه است.
اما به نظر میرسد که وجهی برای این مدعا وجود نداشته باشد زیرا اگرچه در اخبار و روایاتی که مشتمل بر لفظ غلیان است [خواه دلالت بر نجاست یا دلالت بر حرمت داشته باشد]، به سبب غلیان اشارهای نشده ولی این عدم اشاره الزاماً به معنای غلیان بنفسه نیست؛ دلیل آن نیز این است که در عرف و لغت شاهدی بر این مطلب وجود ندارد لذا عدم ذکر سبب، دلالت بر اطلاق دارد و شامل همه موارد غلیان [آتش، خورشید، هوا و بنفسه] میشود.
نتیجه: با توجه به مطالبی که بیان شد، به نظر میرسد که نظر مرحوم سید (ره)، مرحوم آیت الله خویی (ره) و برخی دیگر از بزرگان مبنی بر عدم فرق بین نحوه غلیان نیست. لذا تفاوتی بین غلیان به وسیله آتش و غیر آن [غلیان بنفسه، غلیان به وسیله خورشید و غلیان به وسیله هوا] نیست.
مرحوم سید (ره) در ادامه به نحوه اندازهگیری ذهاب ثلثین اشاره کرده و نوشته است: «و تقدير الثلث و الثلاثين إما بالوزن أو بالكيل أو بالمساحة»[1].
نظر مرحوم سید (ره) این است که اندازهگیری ذهاب ثلثین از سه طریق وزن، کِیل یا مساحت انجام میشود.
صاحب جواهر (ره) نیز در این باره گفته است: «و المعتبر صدق ذهاب الثلثين من غير فرق بين الوزن و الكيل و المساحة و إن كان الأحوط الأولين بل قيل الأول»[2].
نکتهای که در این مورد حائز اهمیت میباشد این است که مرجع کِیل و مساحت یکسان است و به تعبیر روشنتر تفاوتی میان کِیل و مساحت وجود ندارد زیرا هر دو کَمّی بوده و تعیین کننده کَمّیت خاصِ معینی میباشند بدون اینکه اختلافی در میان آنها وجود داشته باشد یعنی اندازهگیری ذهاب ثلثین از طریق کیل یا مساحت فرقی ندارد. اما وزن با کِیل و مساحت مغایر است زیرا وزن یک تقدیر کَمّی نیست بلکه یک تقدیر به حسب ثقل و سنگینی است لذا گفته شده است که ذهاب ثلثین از حیث کم و مساحت بر ذهاب ثلثین از حیث کیف و ثقل (یعنی وزن) تقدم پیدا میکند زیرا آنچه که به وسیله غلیان از بین میرود، اجزای لطیفه مائیه است و آنچه باقی میماند اجزای غلیظ و سخت است لذا گفتهاند که گاهی ثلث عصیر عنبی از نظر کم و کیل به اندازه نصف آن عصیر است از جهت ثقل و وزن، یعنی ثلث از جهت مساحت و کم با نصف از جهت وزن برابر است در نتیجه وزن با کِیل و مساحت متفاوت است.
ملاک ذهاب ثلثین از نگاه روایات
لذا تنهاراهکار برای حل این مشکل این است که به روایات مراجعه شود تا ببینیم که روایات چه چیزی را ملاک برای ذهاب ثلثین قرار دادهاند؟ آیا طبق روایات، ملاک ذهاب ثلثین، وزن است یا ملاک، کیل و مساحت است؟
چهار طایفه روایت در این زمینه وارد شده است که آنها را ذکر و بررسی میکنیم؛
طایفه اول: روایاتی که بر حرمت یا نجاست عصیر عنبی بعد از غلیان دلالت دارند [نظر ما این است که بر حرمت دلالت دارند] البته در این روایات به مسأله ذهاب ثلثین اشارهای نشده است.
روایت اول: عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)؛ قَالَ (ع): «لَا يَحْرُمُ الْعَصِيرُ حَتَّى يَغْلِيَ»[3].
حماد بن عثمان از امام صادق (ع) نقل کرده است که حضرت (ع) فرموده است که عصیر حرام نیست مگر اینکه غلیان پیدا کند.
روایت دوم: عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)؛ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ شُرْبِ الْعَصِيرِ؛ قَالَ (ع): «تَشْرَبُ مَا لَمْ يَغْلِ فَإِذَا غَلَى فَلَا تَشْرَبْهُ»؛ قُلْتُ: أَيُّ شَيْءٍ الْغَلَيَانُ؛ قَالَ (ع): «الْقَلْب»[4].
حماد بن عثمان گفته است که از امام صادق (ع) درباره شرب عصیر سؤال کردم، حضرت (ع) فرمود که تا زمانی که غلیان پیدا نکرده است آن را بنوش ولی اگر غلیان پیدا کرد آن را ننوش، گفتم که غلیان چیست؟ حضرت (ع) فرمود که دگرگونی، غلیان است [یعنی زیر و رو شود].
روایت سوم: عَنْ ذَرِيحٍ؛ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع)؛ يَقُولُ:«إذَا نَشَّ الْعَصِيرُ أَوْ غَلَى حَرُمَ»[5]؛ ذریح گفته است که از امام صادق (ع) شنیدم که حضرت (ع) فرمود که اگر عصیر عنبی حالت نشیش [«النشیش: صوت الماء و غيره إذا غلى»[6]؛ نشیش همان صدای آب است هنگامی که جوش میآید] پیدا کرد یا غلیان پیدا کرد حرام است.
طایفه دوم: این طایفه از روایات علاوه بر دلالت بر حرمت، به ذهاب ثلثین نیز اشاره کردهاند ولی در آنها به مسأله وزن و نحوه اندازهگیری اشارهای نشده است.
روایت اول: عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)؛ قَالَ (ع): «كُلُّ عَصِيرٍ أَصَابَتْهُ النَّارُ فَهُوَ حَرَامٌ حَتَّى يَذْهَبَ ثُلُثَاهُ وَ يَبْقَى ثُلُثُهُ»[7].
روایت دوم: عَنْ أَبِي بَصِيرٍ؛ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) وَ سُئِلَ عَنِ الطِّلَاءِ؛ فَقَالَ (ع): «إِنْ طُبِخَ حَتَّى يَذْهَبَ مِنْهُ اثْنَانِ وَ يَبْقَى وَاحِدٌ فَهُوَ حَلَالٌ وَ مَا كَانَ دُونَ ذَلِكَ فَلَيْسَ فِيهِ خَيْرٌ»[8].
«الطلاء»: به معنی چیزی است که با پختن عصیر عنبی به دست میآید.
روایت سوم: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْهَيْثَمِ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)؛ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْعَصِيرِ يُطْبَخُ بِالنَّارِ حَتَّى يَغْلِيَ مِنْ سَاعَتِهِ أَ يَشْرَبُهُ صَاحِبُهُ؛ فَقَالَ (ع): «إِذَا تَغَيَّرَ عَنْ حَالِهِ وَ غَلَى فَلَا خَيْرَ فِيهِ حَتَّى يَذْهَبَ ثُلُثَاهُ وَ يَبْقَى ثُلُثُهُ»[9].
دسته سوم: این دسته از روایات علاوه بر اینکه به حرمت بعد از غلیان و ذهاب ثلثین اشاره دارد، متعرض وزن نیز شده است.
روایت اول: عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)؛ قَالَ (ع): «إِذَا زَادَ الطِّلَاءُ عَلَى الثُّلُثِ أُوقِيَّةً فَهُوَ حَرَامٌ»[10].
«أوقیه»: برابر 28 گرم است.
روایت دوم: عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)؛ قَالَ (ع): «الْعَصِيرُ إِذَا طُبِخَ حَتَّى يَذْهَبَ مِنْهُ ثَلَاثَةُ دَوَانِيقَ وَ نِصْفٌ ثُمَّ يُتْرَكُ حَتَّى يَبْرُدَ فَقَدْ ذَهَبَ ثُلُثَاهُ وَ بَقِيَ ثُلُثُهُ»[11].
دوانیق: یک ششم درهم.
روایت سوم: عَنْ عُقْبَةَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) فِي رَجُلٍ أَخَذَ عَشَرَةَ أَرْطَالٍ مِنْ عَصِيرِ الْعِنَبِ فَصَبَّ عَلَيْهِ عِشْرِينَ رِطْلًا مَاءً ثُمَّ طَبَخَهُمَا حَتَّى ذَهَبَ مِنْهُ عِشْرُونَ رِطْلًا وَ بَقِيَ عَشَرَةُ أَرْطَالٍ أَ يَصْلُحُ شُرْبُ تِلْكَ الْعَشَرَةِ أَمْ لَا؛ فَقَالَ (ع): «مَا طُبِخَ عَلَى الثُّلُثِ فَهُوَ حَلَالٌ»[12].
«والحمد لله رب العالمین»
[1]. سید محمد کاظم طباطبایی، یزدی، العروة الوثقی، ج1، ص136.
[2]. نجفى، صاحب الجواهر، محمد حسن، جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج6، ص 292.
[3]. شیخ حرعاملی، وسائل الشیعة، ج25، کتاب الأطعمة و الأشربة، ابواب الأشربة المحرمة، باب3، ص287، ح1.
[4]. همان، ح3.
[5]. همان، ح4.
[6]. ابن منظور، لسان العرب، ج6، ص352.
[7]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج25، کتاب الأطعمة و الأشربة، ابواب الأشربة المحرمة، باب2، ص282، ح1.
[8]. همان، ص285، ح6.
[9]. همان، ح7.
[10]. همان، ح9.
[11]. همان، باب5، ص291، ح7.
[12]. همان، باب8، ص 295، ح1.