فصلٌ فی المطهّرات 95/02/07

چاپ

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: فصلٌ فی المطهّرات                                                        تاریخ: 7 اردیبهشت 1395

موضوع جزئی: الحادی عشر من المطهرات: «استبراء الحيوان الجلّال»                             مصادف با: 18 رجب  1437

سال تحصیلی: 95-94                                                                                                             جلسه: 68

                                         

   «الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

بحث در یازدهمین قسم از مطهِّرات، یعنی «استبراء حیوان جلّال» بود. عرض شد که نکاتی در این رابطه قابل اشاره است که چهار نکته در جلسه گذشته ذکر شد.

5- نکته پنجم این است که همان‎طور که مرحوم سید (ره) و بسیاری دیگر از بزرگان گفته‎اند، «جلّال»، هر حیوان حلال گوشتی است که از عذره انسان تغذیه می‎کند، حال سؤال این است که چرا لفظ «جلّال» فقط بر حیوانی اطلاق می‎شود که از عذره انسان تغذیه می‎کند و معتاد به تغذی از عذره انسان است و بر تغذی از فضولات سایر حیوانات مثل گربه، سگ و امثال اطلاق نمی‎شود به تعبیر دیگر چرا اعتیاد به خوردن عذره گربه و سگ و امثال آن، موجب اطلاق لفظ «جلّال» بر حیوان حلال گوشت نمی‎شود؟

پاسخ این است که روایتی از موسی بن أکیل وارد شده است که از این روایت فهمیده می‎شود که «جلّال»، حیوان حلال‎گوشتی است که از عذره انسان تغذیه کند؛

عَنْ مُوسَى بْنِ أُكَيْلٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) فِي شَاةٍ شَرِبَتْ بَوْلًا ثُمَّ ذُبِحَتْ؛ قَالَ فَقَالَ (ع): «يُغْسَلُ مَا فِي جَوْفِهَا ثُمَّ لَا بَأْسَ بِهِ وَ كَذَلِكَ إِذَا اعْتَلَفَتْ بِالْعَذِرَةِ مَا لَمْ تَكُنْ جَلَّالَةً وَ الْجَلَّالَةُ الَّتِي يَكُونُ ذَلِكَ غِذَاؤُهَا»[1].

البته استناد به روایت مذکور تمام نیست زیرا؛

اولاً: سند این روایت تمام نیست زیرا روایت مذکور، مرسله است و معلوم نیست که مشهور بر اساس این روایت عمل کرده باشند تا گفته شود که عمل مشهور، جابر ضعف سند است.

ثانیا: دلالت این روایت نیز تمام نیست زیرا در این روایت تقییدی نسبت به کلمه «عذره» دیده نمی‎شود؛ به تعبیر روشن‎تر در متن روایت به عذره انسان اشاره‎ای نشده است بلکه کلمه «عذره» به صورت مطلق آمده است لذا فضولات سایر حیوانات را نیز شامل می‎شود.

ان قلت: درست است که کلمه «عذره» علی نحو الإطلاق مطرح شده است ولی عند الاطلاق به عذره انسان انصراف دارد.

قلنا: این ادعا قابل قبول نیست زیرا لفظ «عذره»، اسم برای هر مدفوع بدبو است و مدفوع بدبو منحصر به مدفوع انسان نیست لذا نسبت به مدفوع گربه و سگ و امثال آن نیز می‎توان از کلمه «عذره» استفاده کرد. به علاوه، روایاتی در این زمینه وجود دارد که در آنها صراحتاً به عذره انسان و سگ و امثال آن اشاره شده است و این ادعای انصراف را از بین می‎برد، از جمله روایت ذیل؛

عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ؛ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنِ الرَّجُلِ يُصَلِّي وَ فِي ثَوْبِهِ عَذِرَةٌ مِنْ إِنْسَانٍ أَوْ سِنَّوْرٍ أَوْ كَلْبٍ أَ يُعِيدُ صَلَاتَهُ؛ قَالَ (ع): «إِنْ كَانَ لَمْ يَعْلَمْ فَلَا يُعِيدُ»[2].

البته ممکن است گفته شود که کثرت استعمالِ لفظ «عذره» در عذره انسان، موجب انصراف «عذره» به عذره انسان می‎شود نه اطلاق لفظ «عذره»؛ به تعبیر روشن‎تر در لسان روایت و تعبیراتی که در این زمینه مطرح شده، زمانی که لفظ «عذره» به کار رفته است، مقصود از آن، عذره انسان بوده است، بنابراین، کثرت استعمال «عذره» در روایات، موجب انصراف آن به به عذره انسان شده است نه اطلاق لفظ «عذره».

نکته: اگر شک شود در اینکه آیا عنوان «جلّال» فقط حیوانی را که از عذره انسان تغذیه کرده باشد شامل می‎شود یا تغذیه از عذره سایر حیوانات را نیز شامل می‎شود به قدر متیقن اکتفا می‎شود و نسبت به زاید بر قدر متیقن به اطلاق ادله حلیت تمسک می‎شود در نتیجه اجتناب از گوشت، بول و فضولات سایر حیوانات [غیر از انسان] لازم نیست بنابراین، اگر ثابت شد که عذره‎ای که حیوان حلال‎گوشت از آن تغذّی کرده است عذره انسان بوده است باید از گوشت، بول و فضولات حیوانی که از این عذره تغذّی کرده است، اجتناب شود ولی اگر ثابت نشد به عمومات و اطلاقات ادله حلیت تمسک می‎شود و اجتناب از گوشت، بول و فضولات حیوانی که از عذره مشکوک [که معلوم نیست عذره انسان است یا عذره غیر انسان است]، تغذّی کرده است لازم نیست.

البته برخی از بزرگان گفته‎اند که اگر حیوان حلال گوشت به خوردن عذره حیوان حرام گوشت اعتیاد پیدا کند، عنوان «جلّال» بر این حیوان حلال گوشت صدق خواهد کرد زیرا لفظ «جلّال» در لغت به معنای تغذیه از جَلِّه [سرگین و مدفوع و امثال آن] آمده است. بنابراین، چون این حیوان حلال گوشت، به تغذیه از سرگین و مدفوعِ حیوان حرام گوشت اعتیاد پیدا کرده است لذا عنوان «جَلِّه» بر آن صدق می‎کند لذا باید از گوشت، بول و فضولات این حیوان اجتناب شود و در این صورت «جلّال» منحصر در تغذیه از عذره انسان نخواهد بود بلکه تغذیه از عذره هر حیوان حرام گوشتی را شامل خواهد شد. 

کلام آیت الله حکیم (ره) مبنی بر الحاق سایر نجاست به عذره انسان[3]

مرحوم آیت الله حکیم (ره) در کتاب مستمسک گفته است که سایر نجاسات نیز به عذره انسان ملحق می‎شود [، به این معنی که اگر حیوان حلال‎گوشت، به تغذیه از نجاسات دیگر (غیر از عذره انسان) عادت کند، باید از گوشت، بول و عذره‎اش اجتناب شود]. برخی در دلیل این مطلب گفته‎اند که در کتب لغت در تعریف « جلّال» آمده است که «جلّال»، حیوانی است که با مزبله‎ها سر و کار دارد و چون در مزبله همه چیز از مدفوع و سایر نجاسات وجود دارد لذا عنوان «جلّال» بر این حیوان صدق می‎کند بنابراین، «جلّال» منحصر در تغذیه از عذره انسان نیست بلکه تغذیه از سایر نجاسات را نیز شامل می‎شود.

اما به نظر می‎رسد که کلام مذکور وجهی ندارد زیرا نسبت به این مورد استصحاب حلیت جاری می‎شود؛ به تعبیر روشن‎تر قبل از اینکه حیوان وارد مزبله شود، حلال گوشت بوده است، بعد از اینکه وارد مزبله شد، شک ایجاد می‎شود که آیا عنوان «جلّال» بر این حیوان صدق می‎کند یا خیر، لذا استصحاب حلیت جاری می‎شود و به حلیت گوشت این حیوان حکم می‎شود.

همچنین مرحوم آقای حکیم فرموده است که برای صدق عنوان «جلّال» بر حیوان حلال گوشت، زمان خاصی لازم نیست زیرا در متن روایات زمان مشخص و معینی برای آن تعیین نشده است بنابراین، ملاک در صدق عنوان «جلّال»، همان عادت کردن حیوان به خوردن عذره است، اما برخی دیگر از بزرگان اعتیاد در مدت یک شبانه روز را ملاک قرار داده و برخی دیگر ملاک را بو گرفتن پوست و گوشت حیوان به دلیل تغذیه از عذره دانسته‎اند و برخی دیگر نیز رشد و نمو حیوان به سبب تغذیه از عذره را ملاک قرار داده‎اند. البته اگر شک ایجاد شود که آیا حیوان به خوردن عذره اعتیاد پیدا کرده یا خیر، استصحاب حلیت جاری می‎شود.  

بحث جلسه آینده: کیفیت و چگونگی استبراءِ حیوان جلّال، بحثی است که در جلسه آینده بیان خواهد شد.

«الحمد لله رب العالمین»



[1]. شیخ حرعاملی، وسائل الشعیة، ج24، کتاب الأطعمة و الأشربة، ابواب الأطعمة المحرمة، باب24، ص160، ح2.

[2]. همان، ج3، کتاب الطهارة، ابواب النجاسات، باب40، ص475، ح5.

[3]. سيد محسن طباطبايى،‌ حكيم، مستمسك العروة الوثقى‌، ج2، ص133.