فصلٌ فی المطهّرات 95/02/13

چاپ

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: فصلٌ فی المطهّرات                                                        تاریخ: 13  اردیبهشت 1395

موضوع جزئی:  الحادی عشر من المطهرات: «استبراء الحيوان الجلّال»                            مصادف با: 24 رجب  1437

سال تحصیلی: 95-94                                                                                                             جلسه: 71

                                         

   «الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

خلاصه جلسه گذشته

عرض شد که مشهور معقتدند که نسبت به حیواناتی که در نصوص به آنها اشاره شده است و برای تغذیه آنها از علف طاهر مدت معینی تعیین شده است باید به همان مدت منصوصه عمل شود و با انقضای مدت منصوصه به حلیت آن حیوانات حکم می‎شود لذا ملاک برای حکم به حلّیت، انقضاء مدت منصوصه است بنابراین، اگر قبل از انقضاء مدت منصوصه، زوال عنوان «جلل» حاصل شود به صرف زوال عنوان «جلل»، حلیت حاصل نخواهد شد، اما نسبت به حیواناتی که در نصوص به آنها اشاره‎ای نشده است، باید بر اساس زوال عنوان «جلل» عمل کرد، یعنی صرف زوال عنوان «جلل»، حلیت‎آور است و نیازی به انقضاء مدت خاصی نیست.

مرحوم آیت الله خویی (ره) نسبت به نظر مشهور، اشکال کرده است و فرموده است: «أمّا ما عن المشهور من أن الاستبراء إنما يحصل بمضي المدة المنصوصة في الروايات و إن بقي عنوان الجلل بعد انقضائها فهو على تقدير صحّة النسبة و هي مستبعدة مندفع بوجهين:أحدهما: أن الأخبار المحددة للاستبراء كلها ضعاف، لأنها بين مرسلة و مرفوعة و ضعيفة الاسناد فلا اعتبار لها بوجه. ثانيهما: أن المرتكز في الأذهان من تحديد حرمة الأكل أو نجاسة الخرء و البول بتلك المدة المنصوصة في الأخبار، أن الحرمة أو النجاسة محددتان بتلك المدة بعد زوال عنوان الجلل، بمعنى أن الإبل الجلّالة مثلًا بعد ما زال عنها اسم الجلل لا يحكم بحلية لحمها و طهارة بولها و روثها إلّا بعد أربعين يوماً كما في الخبر لا أن الأحكام المترتبة على الإبل الجلّالة ترتفع بعد المدة المنصوصة و إن بقي عنوان جللها...»[1].

آقای خویی (ره) فرموده است که بعید به نظر می‎رسد که قول مشهور چنین باشد ولی بر فرض که نسبت دادن این کلام به مشهور، صحت داشته باشد، این کلام از دو جهت اشکال دارد؛ اولاً: منصوصاتی که برای استبراء حیوان جلّال، مدت ذکر کرده‎اند، ضعیفند زیرا این روایات یا مرسله‎اند و یا مرفوعه‎اند لذا اعتبار ندارند؛ ثانیاً: مرتکز در ذهن؛ از اینکه شارع، حلیت گوشت حیوان جلّال و طهارت بول و مدفوعش را به انقضاءِ مدت منصوصه در روایات متوقف کرده است، این است که عنوان «جلل» برطرف شود اما اینکه فقط مدت منصوصه، ملاک حکم به حلیت و طهارت قرار گیرد هرچند هنوز عنوان جلل باقی مانده باشد، صحیح نیست، لذا اگر بعد از انقضاء مدت منصوصه عنوان «جلل» همچنان باقی باشد نمی‎تواند به حلیت حکم کرد.

آقای خویی (ره) در ادامه فرموده است که ذکر مدت زمان معین در باب استبراء حیوان جلّال، مانند امر به استنجاء به وسیله سه سنگ یا غَسل مرتین در باب تطهیر لباس آلوده به بول می‎باشد؛ یعنی همان‎طور که در استنجاء به وسیله سه سنگ و دو بار شستن لباس متنجِّسِ به بول، آنچه که ملاک طهارت محسوب می‎شود، زوال عین نجاست است در باب استبراء حیوان نیز آنچه که به عنوان ملاک محسوب می‎شود زوال عنوان «جلل» است؛ به تعبیر روشن‎تر استنجاء به وسیله سه سنگ و غَسل مرتین در تطهیر لباس و مدت منصوصه در استبراء حیوان جلّال نسبت به حصولِ طهارت، طریقیت دارند و به عنوان اماره و نشانه ‎ برای رسیدن به طهارت و زوال نجاست محسوب می‎شوند.

مرحوم آیت الله خویی (ره) در ادامه فرموده است که چون گفته‎اند که روایات وارده در رابطه با تعیین مدت برای استبراء حیوان جلّال، ضعیفند لذا به این روایات ترتیب اثر داده نشده است و فقط از باب استحباب، به مدت منصوصه در این روایات عمل شده است، اما اگر کسی قائل به صحت روایات مذکور باشد باید علاوه بر زوال عنوان «جلل»، مدت منصوصه را نیز ملاک برای حصول حلیت و طهارت قرار دهد؛ به عنوان مثال اگر بعد گذشت سی و پنج روز، عنوان «جلل» از شتر زایل شود، باید هم‎چنان پنج روز دیگر بگذرد تا مدت منصوصه سپری شود و سپس به حلیت و طهارت حکم گردد. بنابراین، اگر روایات مذکور صحیح باشند، تحدید به مدت معین، یک حکم تعبدی خواهد بود لذا برای حکم به طهارت و حلیت زوال عنوان «جلل» به تنهایی کافی نیست بلکه باید مدت منصوصه نیز سپری شود.

ایشان در پایان کلام خود به نکته دیگری اشاره کرده است و فرموده است که زمانی عنوان «جلّال» بر حیوان صدق می‎کند که از نظر عرف نیز به عنوان «حیوان جلّال» شناخته شود بنابراین، اینکه گفته می‎شود تغذیه از عذره انسان به مقدار یک شبانه روز باعث جلّال شدن حیوان می‎شود یا اینکه اگر پوست و گوشت حیوان بر اثر خوردن عذره انسان بو بگیرد عنوان «جلّال» صدق می‎کند، صحیح نیست.

سؤال

اگر در حدوث و بقای عنوان «جلل» شک شود، تکلیف چیست؟

پاسخ

اگر در حدوث عنوان «جلل» شک شود، به عمومات و مطلقات حلّیت مراجعه می‎شود و با توجه به این عمومات و مطلقات به حلّیت و طهارت حکم می‎شود ولی اگر نسبت به بقای عنوان «جلل» شک ایجاد شود با تمسک به استصحاب، به بقای عنوان «جلل» حکم می‎شود.

همان‎طور که اشاره شد در رابطه با استبراء و تغذیه از علوفه طاهر نسبت به بعضی از حیوانات، مدت مشخصی تعیین شده است که مرحوم سید (ره) نیز در این رابطه فرموده است: «و الأحوط مع زوال الاسم مضي المدة المنصوصة في كل حيوان بهذا التفصيل في الإبل إلى أربعين يوما و في البقر إلى ثلاثين و في الغنم إلى عشرة أيام و في البطة إلى خمسة أو سبعة و في الدجاجة إلى ثلاثة أيام و في غيرها يكفي زوال الاسم‌«[2].

 

مدت منصوصه نسبت به استبراء بعضی از حیوانات

استبراء شتر

مدتی که در روایات برای شتر ذکر شده است چهل روز است که در این رابطه می‎توان به روایات ذیل استناد کرد؛

روایت اول: عَنْ مِسْمَعٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع): «النَّاقَةُ الْجَلَّالَةُ لَا يُؤْكَلُ لَحْمُهَا وَ لَا يُشْرَبُ لَبَنُهَا حَتَّى تُغَذَّى أَرْبَعِينَ يَوْماً»[3].

امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب (ع) در روایت مذکور فرموده است که گوشت و شیر شتر جلّال قابل خوردن و آشامیدن نیست مگر اینکه به مدت چهل روز از غذای طاهر تغذیه کند.

روایت دوم: « عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (ع) قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع): «الدَّجَاجَةُ الْجَلَّالَةُ لَا يُؤْكَلُ لَحْمُهَا حَتَّى تُقَيَّدَ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ وَ الْبَطَّةُ الْجَلَّالَةُ بِخَمْسَةِ أَيَّامٍ وَ الشَّاةُ الْجَلَّالَةُ عَشَرَةَ أَيَّامٍ وَ الْبَقَرَةُ الْجَلَّالَةُ عِشْرِينَ يَوْماً وَ النَّاقَةُ الْجَلَّالَةُ أَرْبَعِينَ يَوْماً»[4].

استبراء گاو

بنا به نقل آیت الله حکیم[5]، در کتاب خلاف و غنیه ادعای اجماع شده است که مدت استبراءِ (تغذیه با علوفه طاهر) گاو بیست روز است در حالی که در روایت ذیل مدت سی روز برای استبراء گاو ذکر شده است؛

عَنْ مِسْمَعٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع): «النَّاقَةُ الْجَلَّالَةُ لَا يُؤْكَلُ لَحْمُهَا وَ لَا يُشْرَبُ لَبَنُهَا حَتَّى تُغَذَّى أَرْبَعِينَ يَوْماً وَ الْبَقَرَةُ الْجَلَّالَةُ لَا يُؤْكَلُ لَحْمُهَا وَ لَا يُشْرَبُ لَبَنُهَا حَتَّى تُغَذَّى ثَلَاثِينَ يَوْماً»[6].

ولی در روایتی که سکونی از امام صادق (ع) ذکر کرده است مدت استبراء «گاو» بیست روز ذکر شده است؛

عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (ع)؛ قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع): «الدَّجَاجَةُ الْجَلَّالَةُ لَا يُؤْكَلُ لَحْمُهَا حَتَّى تُقَيَّدَ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ وَ الْبَطَّةُ الْجَلَّالَةُ بِخَمْسَةِ أَيَّامٍ وَ الشَّاةُ الْجَلَّالَةُ عَشَرَةَ أَيَّامٍ وَ الْبَقَرَةُ الْجَلَّالَةُ عِشْرِينَ يَوْماً وَ النَّاقَةُ الْجَلَّالَةُ أَرْبَعِينَ يَوْماً»[7].

مرحوم صدوق (ره) در رابطه با مدت استبراء «گاو» فرموده است که این حیوان باید بیست روز از غذای طاهر تغذیه کند اما مرحوم صاحب جواهر (ره) فرموده است که دلیلی بر این مطلب وجود ندارد. اسکافی نیز مدت استبراء «گاو» را 14 روز ذکر کرده است.

حتی در برخی از روایات مدت استبراء «گاو»، چهل روز ذکر شده است.

استبراء مرغابی

در رابطه با مدت استبراء بطه [مرغابی] در روایات به مدت پنج روز اشاره شده است؛

روایت اول: عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (ع)؛ قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع): «الدَّجَاجَةُ الْجَلَّالَةُ لَا يُؤْكَلُ لَحْمُهَا حَتَّى تُقَيَّدَ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ وَ الْبَطَّةُ الْجَلَّالَةُ بِخَمْسَةِ أَيَّامٍ»[8].

روایت دوم: عَنْ مِسْمَعٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)؛ قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع): «... الْبَطَّةُ الْجَلَّالَةُ لَا يُؤْكَلُ لَحْمُهَا حَتَّى تُرَبَّى خَمْسَةَ أَيَّامٍ »[9]. مشهور نیز به همین خبر اعتماد کرده است و مدت استبراء مرغابی را پنج روز دانسته است، اما شیخ طوسی (ره) در کتاب خلاف به خبر یونس تمسک کرده و مدت استبراء مرغابی را هفت روز ذکر کرده است.

استبراء مرغ

در رابطه با مدت استبراء دجاجه [مرغ] در روایات به سه روز اشاره شده است، در کتاب خلاف نیز نسبت به این مدت ادعای اجماع شده است.

روایت اول: عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (ع)؛ قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع): «الدَّجَاجَةُ الْجَلَّالَةُ لَا يُؤْكَلُ لَحْمُهَا حَتَّى تُقَيَّدَ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ»[10].

روایت دوم: عَنْ مِسْمَعٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)؛ قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع): «... الْبَطَّةُ الْجَلَّالَةُ لَا يُؤْكَلُ لَحْمُهَا حَتَّى تُرَبَّى خَمْسَةَ َأيَّامٍ وَ الدَّجَاجَةُ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ»[11].

البته در برخی از روایات مدت استبراء دجاجه [مرغ] را یک شبانه روز دانسته‎اند.

«الحمد لله رب العالمین»

 



[1]. موسوعة الأمام الخوئی، ج4، ص231.

[2]. سید محمد کاظم طباطبایی، یزدی، العروة الوثقی،  ج1، ص146.

[3]. شیخ حرعاملی، وسائل الشیعة، ج24، کتاب الأطعمة و الأشربة، ابواب الأطعمة المحرمة، باب 28، ص166، ح2.

[4]. همان، ح1.

[5]. سید محسن طباطبایی حکیم، مستمسك العروة الوثقى، ج‌2، ص، 136. «و عن الخلاف و الغنية الإجماع عليه. لروايات السكوني، و مسمع، و يعقوب، و القاسم بن محمد، و عن المبسوط أنها سبعة. و في الجواهر: «لم نجد له دليلا إلا ما في كشف اللثام من أنه مروي في بعض الكتب عن أمير المؤمنين (ع)». و عن الصدوق: أنها عشرون. و لم يعرف له دليل. و عن الإسكافي: أنها أربعة عشر».

[6]. شیخ حرعاملی، وسائل الشیعة، ج24، کتاب الأطعمة و الأشربة، ابواب الأطعمة المحرمة، باب 28، ص166، ح2.

[7]. همان، ح1.

[8]. همان.

[9]. همان، ح2.

[10]. همان، ح1.

[11]. همان، ح2.