فصلٌ فی المطهّرات 95/02/20

چاپ

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: فصلٌ فی المطهّرات                                                           تاریخ: 20 اردیبهشت 1395

موضوع جزئی: السادس عشر: «الاستبراء»-  السابع عشر: «زوال تغییر فی الجاری و و البئر»....                 مصادف با: 2شعبان  1437

سال تحصیلی: 95-94                                                                                                                  جلسه: 73

                                          

  «الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

السادس عشر من المطهِّرات: «الإستبراء»

«السادس عشر الاستبراء بالخرطات بعد البولو بالبول بعد خروج المني فإنه مطهر لما يخرج منه من الرطوبة المشتبهة لكن لا يخفى أن عد هذا من المطهرات من باب المسامحة و إلا ففي الحقيقة مانع عن الحكم بالنجاسة أصلا»[1].

مرحوم سید (ره) نوشته است که شانزدهمین مورد از مطهِّرات، استبراء بعد از بول و استبراء به بول بعد از خروج منی است پس، این استبراء، مطهِّر رطوبت‎های مشتبهه است [اگر بعد از استبراء از بول، رطوبتی از انسان خارج شود، به طهارت آن حکم می‎شود، همچنین اگر بعد از خروجِ منی، انسان بول کند، این بول به عنوان استبراء از منی محسوب می‎شود لذا بعد از بول نیز باید استبراء از بول انجام شود؛ که بعد از انجام این دو استبراء اگر رطوبت مشتبهی از انسان خارج شود حکم منی و بول را نداشته و به طهارت آن حکم می‎شود].

کیفیت استبراء به این نحو است که بعد از بول ابتدا انگشت را سه مرتبه از کنار مقعد تا اول آلت می‎کشند، سپس انگشت را سه مرتبه از اول آلت تا حشفه (سر آلت) می‎کشند و در پایان، سه مرتبه حشفه را فشار می‎دهند

نکته: در فقه سه اصطلاح در رابطه با رطوبت‎هایی که از انسان خارج می‎شود مطرح شده که عبارتند از: ودی [رطوبتی که بعد از بول از انسان خارج می‎شود]، مذی [رطوبتی که هنگام ملاعبه از انسان خارج می‎شود] وذی [رطوبتی که بعد از منی، از انسان خارج می‎شود].

مرحوم سید (ره) در ادامه فرموده است که مطِهر دانستن استبراء بعد از بول و استبراء بعد از منی، از باب مسامحه است، یعنی استبراء بعد از بول و استبراء بعد از منی از مطهِّرات محسوب نمی‎شوند؛ به این معنی که نجاستی در کار نیست تا به وسیله استبراء رفع شود بلکه استبراء جنبه دافعیت و مانعیت دارد، یعنی مانع از حکم به نجاستِ رطوبت‎هایِ مشتبه است. به علاوه اینکه همه بزرگان معتقدند که حکم به طهارت رطوبت‎های مشتبهه از باب استبراء نیست بلکه از باب رجوع به قاعده طهارت است. [توضیحات بیشتر در رابطه با این بحث ان‎شاءالله در  بحث «احکام تخلی» به صورت مفصل بیان خواهد شد].

السابع عشر من المطهِّرات: «زوال التغییر فی الجاری و البئر»

«السابع عشر زوال التغيير في الجاري و البئربل مطلق النابع بأي وجه كان و في عد هذا منها أيضا مسامحة و إلا ففي الحقيقة المطهر هو الماء الموجود في المادة»[2].

مرحوم سید (ره) نوشته است که هفدهمین مورد از مطهِّرات، زوال تغییر در آب جاری و آب چاه است، بلکه زوال در مطلق آبی که از زمین می‎جوشد، مطهِّر است؛ به هر نحوی که باشد.

به تعبیر روشن‎تر اگر آب چاه و آب جاری، متنجّس شوند [بنا بر نظر کسانی که معتقدند آب چاه، متنجّس می‎شود] و در آن تغییر ایجاد شود [رنگ، بو و مزه آن تغییر کند]، بعد از زوال تغییرات، می‎توان به طهارت آن آب حکم کرد. البته مرحوم سید (ره) در ادامه به این نکته اشاره کرده است که مطهریتِ زوالِ تغییرات در آب چاه، از باب مسامحه است زیرا مطهِّر اصلی، آبی است که در مادّه اولیه وجود دارد بنابراین، مقتضای تطهیر، همان مادّه اصلی است و زوال تغییر به عنوان فقدان مانع محسوب می‎شود؛ به تعبیر روشن‎تر برای حکم کردن به یک چیز باید مقتضی، موجود و مانع نیز مفقود باشد که در مانحن‎فیه، مقتضی برای حکم به طهارت، همان ماده اصلی است و تغییر حالت در آب به عنوان مانع محسوب می‎شود لذا بعد از فقدان مانع به طهارت آن آب حکم می‎شود. [توضیحات کامل و جامع پیرامون این مسأله در مباحث مربوط به آب چاه و آب جاری بیان شده است].

الثامن عشر من المطهِّرات: «غیبه المسلم»

«الثامن عشر غيبة المسلمفإنها مطهرة لبدنه أو لباسه أو فرشه أو ظرفه أو غير ذلك مما في يده»[3].

مرحوم سید (ره) نوشته است که هجدهمین مورد از مطهِّرات، غایب شدن شخص مسلمان است.

غایب شدن شخص مسلمان بدین معناست که اگر شخص مسلمان از دیده‎ها غایب شود و برای مدتی دیده نشود، بعد از اینکه مدت غیبت به پایان رسید، در صورتی که بدن، لباس، فرش، ظرف و سایر متعلّقاتِ او متنجّس باشد، به طهارت آنها حکم می‎شود. دلیل این مسأله نیز این است که شخص مسلمان به مسائلی مانند نماز مقیّد است که لازمه آن طهارت است لذا این احتمال وجود دارد که شخص مسلمان در زمان غیبت نسبت به برطرف کردن نجاست اقدام کرده باشد.

اقوال علما در رابطه با مطهِّریتِ غیبت مسلمان

1- مرحوم آیت الله حکیم (ره) در رابطه با این مسأله فرموده است که اختلافی در این مسأله [مطهِّریتِ غیبت مسلمان] وجود ندارد. ایشان در ادامه به این نکته نیز اشاره کرده است که برخی از شُرّاحِ منظومه طباطبایی [مرحوم طباطبایی (ره)، فقه را به نظم در آورده است و برخی بر این منظومه شرح نوشته‎اند] نسبت به مطهریت غیبت مسلمان، ادعای اجماع کرده‎اند. صاحب جواهر (ره) نیز همین قول را قائل شده است.

2- برخی از بزرگان مانند صاحب مفاتیح، مطهِّر بودن غیبت مسلمان را نپذیرفته‎اند و آنچه که از کلام برخی دیگر مانند محقق ادبیلی (ره) و صاحب مدارک، برداشت می‎شود، شک و تردید نسبت به این مسأله است.  

3- صاحب حدائق (ره) نسبت به مطهِّریت غیبت مسلمان فرموده است: «و اما الآدمي فهل يحكم بطهارته بمجرد غيبته زمانا يمكن فيه إزالة النجاسة أو مع تلبسه بما هو مشروط بالطهارة عنده أو حتى يعلم إزالة النجاسة؟ أقوال، ظاهرالمشهور الأخير‌»[4]. ایشان در این کلام خود گفته است که آیا اساساً می‎توان به مجرد غایب انسان، به طهارت او حکم کرد؟ یا اینکه لازم است هنگام نماز خواندن [که مشروط به طهارت است] مشاهده شود که همان لباس [لباسی که قبل از غیبت، به نجاست آن علم بود ولی بعد از غیبت احتمال پاک شدن آن وجود دارد] بر تن شخص است؛ یا اینکه باید علم به زوال نجاست حاصل شود. صاحب حدائق (ره) در ادامه فرموده است که بر اساس نظر مشهور به عدم طهارت حکم می‎شود مگر اینکه نسبت به ازاله نجاست علم حاصل شود.

4- شیخ انصاری (ره) نیز در کتاب طهارت فرموده است: «و أمّا فيه فالظاهر أنّه لا خلاف و لا إشكال في أنّه لا يحكم عليه بارتفاع النجاسة المحقّقة في بدنه و ثيابه بمجرّد زوال العين مع عدم طروّ الطهارة، و إنّما الكلام في أنّه هل يكفي مجرّد الاحتمال أو يعتبر مطلق الظنّ بالزوال أو الظنّ الخاصّ الحاصل من شهادة حاله أو مقاله بذلك؟ وجوه بل أقوال»[5]. ایشان در رابطه با «مطهِّریت غیبت شخص مسلمان» فرموده است که اشکال و خلافی در کار نیست که بعد از غیبت انسان، به عدم ارتفاع نجاست حکم شود زیرا در رابطه با انسان، نمی‎توان به مجرد زوال عین نجاست، به طهارت حکم کرد بلکه باید علم به طهارت حاصل شود. ایشان در ادامه گفته است که آیا به مجرد زوال عین نجاست می‎توان به طهارت حکم کرد یا اینکه نسبت به زوال عین، ظن مطلق یا ظن خاص نیاز است [ظن خاص عبارت است از اینکه از حالت شخص مسلمان مشخص شود که لباسش نجس نیست].

ادله قائلین به مطهِّریت غیبت مسلمان

طرفداران قول «مطهِّریت غیبت مسلمان» در بیان مقام ادله خود، به چند دلیل تمسک کرده‎اند که از آن جمله می‎توان به ادله ذیل اشاره کرد؛

دلیل اول: اجماع

اولین دلیلی که برای اثبات مطهِّریت غیبت مسلمان به آن تمسک شده است، اجماع است که در تمهید القواعد نیز به این اجماع اشاره شده است.

اما از آنجایی که این اجماع برای ما ثابت نشده است نمی‎توان به آن اعتماد کرد مگر اینکه مقصود از اجماع، سیره [اتفاق مسلمین] باشد. حتی برخی از فقها در رابطه با این مسأله ادعای شهرت بر نجاست کرده‎اند لذا بر اساس اجماع نمی‏توان «مطهریت غیبت شخص مسلمان» را اثبات کرد.

دلیل دوم: ظهور حال مسلمان

دلیل دیگری که برای اثبات این مسأله به آن تمسک شده، ظهور حال شخص مسلمان است؛ به تعبیر روشن‎تر معمولاً شخص مسلمان از نجاست اجتناب می‎کند لذا اگر بدن یا لباسش نجس شود آن را تطهیر می‎کند بنابراین، این امر می‎توان دلیلی برای اثبات «مطهریت غیبت شخص مسلمان» باشد. البته دلیلی وجود ندارد که صرفاً بر اساس ظهور حال مُسلم بتوان به طهارت حکم کرد بلکه استناد به ظهور حال مسلمان در صورتی صحیح است که اطمینان‎آور باشد و علم به دنبال داشته باشد.

دلیل سوم: سیره

دلیل دیگری که بر مطهِّر بودن غیبت ، سیره قطعیه مستمره تا عصر معصومین (ع) است که بر ترتب آثار طهارت دلالت دارد.

دلیل چهارم: حرج

اگر «غیبت شخص مسلمان»، مطهِّر نباشد موجب ایجاد حَرَج خواهد شد و از آنجا که در اسلام حرج برداشته شده است و امر حرجی وجود ندارد لذا گفته می‎شود که غیبت مسلمان، مطهِّر است.

اما به نظر می‎رسد که در مانحن‎فیه حَرجی در کار نباشد و حتی اگر حرجی هم وجود داشته باشد، مسأله حرج نمی‎تواند حکم به طهارت را درست کند زیرا حرج تنها مجوز ارتکاب تکلیفی است.

دلیل پنجم: فحوا

فحوای آنچه که بر حجیت اخبار ذوالید دلالت دارد این است که غیبت مسلمان، مطهِّر است.

اما این دلیل نیز نمی‎تواند اثبات کننده «مطهِّریت غیبت مسلمان» باشد زیرا استفاده از فحوای اخبار ذوالید برای اثبات مطهِّریت غیبت مسلمان، تعدّی از قول [اخبار ذوالید] به عمل [غیبت مُسلم] است و تعدّی از قول به عمل نیازمند دلیل است که دلیلی در این زمینه وجود ندارد.

دلیل ششم: عدم سؤال از ازاله نجاست

دلیل ششم که بر این مسأله اقامه شده این است که معمولاً از ازاله نجاست سؤال نمی‎شود؛ به تعبیر روشن‎تر هنگامی که شخص مسلمان در بین مردم حضور پیدا می‎کند، از او درباره ازاله نجاست سؤال نمی‎شود. اما از آنجایی که این دلیل، به عنوان یک دلیل مستقل مطرح نیست و به نوعی به سیره برمی‎گردد لذا نمی‎تواند اثبات کننده مسأله (مطهِّریتِ غیبت مسلمان) باشد.

در رابطه با اثبات «مطهریت غیبت شخص مسلمان» ادله دیگری مانند اصالة البرائه نیز ذکر شده که ما متعرض آنها نمی‎شویم.

مرحوم آیت الله خویی (ره) درباره «مطهریت غیبت شخص مسلمان» فرموده است که مطهِّر دانستن غیبت مسلمان، امری مسامحی است، یعنی غیبت مسلمان، مسامحةً مطهِّر محسوب می‎شود وگرنه غیبت مسلمان نوعی اماره و طریق برای رسیدن به طهارت محسوب می‎شود بنابراین، فقط سیره می‎تواند دلیل بر مطهِّر بودن مسلمان محسوب شود و غیبت شخص مسلمان نیز به عنوان نوعی نشانه و طریق است.

«الحمد لله رب العالمین»



[1]. سید محمد کاظم طباطبایی یزدی، العروة الوثقی، ج1، ص147.

[2]. همان.

[3]. همان.

[4]. بحرانى، آل عصفور، يوسف بن احمد بن ابراهيم‌، الحدائق الناضرة فی أحکام العترة الطاهرة، ج1، ص434.

[5]. شیخ انصاری، کتاب الطهارة، ج5، ص331.