فصلٌ في موجبات الوضوء و نواقضه 96/02/18

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: فصلٌ في موجبات الوضوء و نواقضه                                                        تاریخ: 18 اردیبهشت 1396

موضوع جزئی:  نواقضی که قائل دارند                                                              مصادف با: 10 شعبان 1438

سال تحصیلی: 96- 95                                                                                                     جلسه:86

                                                                                                 

    «الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

در جلسه گذشته به سه روایت که در رابطه با «وَدی» وارد شده است، اشاره شد. همچنین عرض شد که بین روایت دوم و سوم تعارض است و باید ببینیم که این تعارض چگونه برطرف می‎شود.

مرحوم شیخ حر عاملی (ره) در جمع بین روایت دوم و سوم فرموده است که روایت دوم که می‎گوید که خروج وَدی موجب وجوب وضو می‎شود بر موردی حمل می‎شود که شخص استبراء نکرده باشد چرا که در این روایت در تعلیلی که بر وجوب وضو اقامه شده بود، گفته شده بود که چون وَدی از همان مخرج بول، خارج می‎شود بنابراین، واجب است که شخص وضو بگیرد و این تعلیل ظاهر در این است که شخص بعد از بول کردن، استبراء نکرده است و وَدی از او خارج شده است لذا وجوب وضو بر موردی حمل می‎شود که شخص استبراء از بول نکرده است و وَدی از او خارج شده است و یا اینکه گفته شود که روایت مذکور، بر تقیه [چون اهل سنت معتقدند که وَدی ناقض وضو است] یا استحباب حمل می‎شود.

راه دیگری نیز برای حمل وجود دارد و آن، اینکه در جمع بین روایت دوم [صحیحه عبدالله بن سنان] و روایت سوم [حسنه زراره] گفته شود که با توجه با مرجّحاتی، مثل شهرت فتوایی، موافقت کتاب و سنت و مخالفت عامّه و همچنین روایات دال بر حصر نواقض وضو در موارد مشخص، روایت سوم  بر روایت دوم مقدم می‎شود.

صاحب حدائق (ره) نیز وجه جمعی را که شیخ حر عاملی (ره) نقل کرده است، پذیرفته است.

مسأله465: «ذكر جماعة من العلماء استحباب الوضوء عقيب المذي و الودي و الكذب و الظلم و الإِكثار من الشِّعر الباطل و القَي‌ء و الرعاف و التقبيل بشهوة و مسّ الكلب و مس الفرج و لو فرج نفسه و مس باطن الدبر و الإحليل و نسيان الاستنجاء قبل الوضوء و الضحك في الصلاة و التخليل إذا أدمى، لكنّ الاستحباب في هذه الموارد غير معلوم ...»[1].

مرحوم سید (ره) نوشته است که گروهی از علما وضو گرفتن در مواردی مستحب دانسته‎اند و گفته‎اند که وضو گرفتن بعد از مَذی، وَدی، دروغ گفتن، ظلم، زیاده‎روی در سرودن شعر باطل، قی کردن، خون دماغ شدن، بوسیدن به قصد شهوت، مس کردن سگ، مس کردن عورت؛ هرچند عورت خودش باشد، مس کردن داخل مقعد و آلت ذکوریت، فراموش کردن استنجاء قبل از وضو، خندیدن در نماز و خلال کردن در صورتی که خون بیاید، مستحب است، لکن استحباب وضو گرفتن در این موارد معلوم نیست.

آیت الله خویی (ره) موارد مذکور را به دو قسم تقسیم کرده است؛ قسم اول؛ مواردی است که قائل دارند که قائل این موارد، نوعاً ابن جنید است و قسم دوم؛ مواردی است که قائل ندارند[2].

نواقضی که قائل دارند

ابن جنید در رابطه با چیزهایی که موجب نقض وضو می‎شوند به شش مورد اشاره کرده است:

اول: ابن جنید معتقد است که بوسیدن حرام اگر از روی شهوت باشد، ناقض وضو است و برای کلام خود به موثقه ابوبصیر استناد کرده است؛

عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ؛ ع قَالَ: «إِذَا قَبَّلَ الرَّجُلُ الْمَرْأَةَ مِنْ شَهْوَةٍ أَوْ مَسَّ فَرْجَهَا أَعَادَ الْوُضُوءَ»[3].

به نظر می‎رسد که این روایت نمی‎تواند شاهد برای ادعای ابن جُنید باشد چون؛

اولاً: مدعای ابن جُنید این است که بوسیدن حرام، ناقض وضو است؛ در حالی که این روایت اطلاق دارد و هم بوسیدن حرام را شامل می‎شود و هم بوسیدن غیر حرام را شامل می‎شود؛

ثانیاً: این روایت، معارض نیز دارد و اخباری که بر عدم نقض وضو به وسیله بوسیدن دلالت دارند با این روایت معارضند که روایت ذیل از آن جمله است:

عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع)؛ قَالَ: «لَيْسَ فِي الْقُبْلَةِ وَ لَا الْمُبَاشَرَةِ وَ لَا مَسِّ الْفَرْجِ وُضُوءٌ»[4].

مگر اینکه گفته شود که روایت زراره که گفته است که بوسیدن موجب نقض وضو نمی‎شود مطلق است اما روایت ابوبصیر که می‎گوید که بوسیدن از روی شهوت، موجب نقض وضو می‎شود مقید به بوسیدن از روی شهوت است لذا روایت ابوبصیر، روایت زراره را تقیید می‎زند و آن را به صورتی که بوسیدن از روی شهوت نباشد مقید می‎کند.

آیت الله خویی (ره) و بعضی دیگر از بزرگان جمع مذکور [جمع بین روایت ابوبصیر و روایت زراره] را نپذیرفته‎اند که با توجه به اینکه بوسیدن غالباً از روی شهوت است، نمی‎توان روایت زراره را بر مورد نادر که بوسیدن از غیر شهوت است حمل کرد، به علاوه اینکه با توجه به روایاتی که نواقض وضو را به موارد معینی، مثل بول، غائط، باد معده، استحاضه و... محصور کرده بود، معلوم می‎شود که مواردی مثل بوسیدن و امثال آن ناقض وضو نیستند.

دوم: ابن جُنید معتقد است که مس مقعد، فرج و آلت ذکوریت از روی شهوت، ناقض وضویند.

شیخ صدوق (ره) فرموده است که اگر انسان باطن مقعد و باطن آلت ذکوریت خود را مس کند، وضو نقض می‎شود و برای این مطلب به موثقه ابوبصیر که ذکر شد، استناد کرده است، همچنین، به موثقه عمار استناد کرده است؛

عَنْ عَمَّارِ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)؛ قَالَ: سُئِلَ عَنِ الرَّجُلِ يَتَوَضَّأُ ثُمَّ يَمَسُّ بَاطِنَ دُبُرِهِ؛ قَالَ نَقَضَ وُضُوءَهُ وَ إِنْ مَسَّ بَاطِنَ إِحْلِيلِهِ فَعَلَيْهِ أَنْ يُعِيدَ الْوُضُوءَ وَ إِنْ كَانَ فِي الصَّلَاةِ قَطَعَ الصَّلَاةَ وَ يَتَوَضَّأُ وَ يُعِيدُ الصَّلَاةَ وَ إِنْ فَتَحَ إِحْلِيلَهُ أَعَادَ الْوُضُوءَ وَ أَعَادَ الصَّلَاةَ»[5].

البته موثقه عمار نیز مثل موثقه ابوبصیر مشکل دارد و استناد به آن تمام نیست چون با توجه به روایاتی که نواقض وضو را به موارد معینی، مثل بول، غائط، باد معده، استحاضه و... محصور کرده‎اند، معلوم میشود که مواردی مثل بوسیدن و امثال آن ناقض وضو نیستند. به علاوه اینکه روایات دیگری مثل صحیحه زراره که ذکر آن گذشت با موثقه عمار معارض است، همچنین، موثقه سماعه نیز با موثقه عمار معارض است:

عَنْ سَمَاعَةَ؛ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنِ الرَّجُلِ يَمَسُّ ذَكَرَهُ أَوْ فَرْجَهُ أَوْ أَسْفَلَ مِنْ ذَلِكَ وَ هُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي؛ يُعِيدُ وُضُوءَهُ؟ فَقَالَ: «لَا بَأْسَ بِذَلِكَ إِنَّمَا هُوَ مِنْ جَسَدِهِ»[6].

از تعلیلی که در موثقه سماعه آمده است که امام صادق (ع) فرموده است که چون فرج و آلت ذکوریت بخشی از بدن انسان‎اند، پس مس آنها اشکالی ندارد و وضو را باطل نمی‎کند، معلوم می‎شود که بین مس ظاهر و باطن فرج و آلت فرقی نیست چون باطن این اجزاء نیز مانند ظاهرشان از بدن محسوب می‎شود، بنابراین، موثقه عمار باید بر تقیه حمل شود.

سوم: ابن جنید گفته است که قهقهه در نماز، ناقض وضو است و مستحب است که شخص به خاطر آن وضو بگیرد؛ یعنی اگر انسان به خاطر دیدن یا شنیدن چیزی عمداً در نماز بخندد، مستحب است که وضو بگیرد.

ابن جُنید برای کلام خود به موثقه سماعه استناد کرده است:

عَنْ سَمَاعَةَ؛ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَمَّا يَنْقُضُ الْوُضُوءَ؛ قَالَ: «الْحَدَثُ تَسْمَعُ صَوْتَهُ أَوْ تَجِدُ رِيحَهُ وَ الْقَرْقَرَةُ فِي الْبَطْنِ إِلَّا شَيْئاً تَصْبِرُ عَلَيْهِ وَ الضَّحِكُ فِي الصَّلَاةِ وَ الْقَيْ‌ءُ»[7].

سماعه گفته است که از امام (ع) در رابطه با چیزهایی که وضو را نقض می‎کند، سؤال کردم، حضرت (ع) فرمود که حدث [بادی] که صدای آن شنیده شود یا بوی آن به مشام برسد یا قُرقُر کردن شکم؛ مگر به مقداری کم باشد که قابل تحمل باشد و خندیدن در نماز و قی کردن [وضو را نقض می‎کنند].

استناد به این روایت تمام نیست و با توجه به اینکه با روایاتی که نواقض وضوء را به موارد معینی محصور کرده است، معارض است، این روایت بر تقیه حمل می‎شود، به علاوه اینکه حسنه زراره حاکی از این است که قهقهه در نماز موجب بطلان وضو نمی‎شود:

عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)؛ قَالَ: «الْقَهْقَهَةُ لَا تَنْقُضُ الْوُضُوءَ وَ تَنْقُضُ الصَّلَاةَ»[8].

چهارم: ابن جنید معتقد است که خونی که از مخرج بول یا غائط خارج می‎شود و احتمال داده می‎شود که آن خون با بول یا غائط یا مَنی همراه بوده است، ناقض وضو است.

ابن جَنید گفته است که دلیل ناقضیت خون، عمل بر طبق احتیاط است زیرا قدر متیقن این است که شخص باید با طهارت یقینیه در نماز داخل شود و با احتمال همراه بودن خون مذکور با بول یا غائط یا مَنی، شک در طهارت پیش می‎آید و با شک در طهارت، احراز نمی‎شود که شخص با طهارت داخل در نماز شده است لذا از باب قاعده احتیاط و اصالة الاشتغال ذمه شخص به تکلیف مشغول شده است و شک است که آیا نماز خواندن با خون مذکور، برای شخص برائت ذمه آورده است یا هنوز ذمه شخص بری نشده است که در این صورت با توجه به اینکه اشتغال یقینی، برائت یقینی را می‎طلبد باید احتیاط شود.

در پاسخ ابن جُنید عرض می‎شود که در این مورد که شخص نسبت به همراهی خون با بول یا غائط یا مَنی شک دارد، استصحاب عدم خروج بول یا غائط یا مَنی جاری می‎شود و جریان این استصحاب به این معناست که طهارت مکلّف نقض نشده است و مکلف با حالت طهارت نماز خوانده است.

پنجم: ابن جُنید معتقد است که آب احتقان [، یعنی آبی که به منظور احتقان به معقد داخل می‎شود]، وضو را نقض می‎کند.

دلیلی بر ناقض بودن آب احتقان وجود ندارد، مگر اینکه گفته شود که اطلاق روایات دال بر ناقضیتِ آنچه که از دو طرف پایین انسان خارج می‎شود [مخرج بول و غائط] آب احتقان را که بعد از احتقان از مخرج غائط خارج می‎شود، نیز شامل می‎شود.

ششم: ابن جُنید گفته است که آب مَذی اگر از روی شهوت خارج شود، ناقض وضو است. در جلسات گذشته به طور مفصل در رابطه با ناقضیت و عدم ناقضیت مَذی بحث شد.

آنچه ذکر شد، مواردی بود که قائل داشت و قائل این موارد عمدتاً ابن جُنید است.

اما سایر موارد، مثل وَدی، کذب، ظلم، اکثار شعر باطل، قَی، رعاف، مس کلب، نسیان استنجاء قبل از وضو، خلال کردن اگر خون همراه آن بیاید، قائل ندارد، لکن روایاتی در رابطه با ناقضیت این موارد ذکر شده است که در جلسه آینده ذکر و بررسی خواهند شد.

«والحمدلله رب العالمین»



[1]. سید محمدکاظم، طباطبایی یزدی، العروة الوثقی، ج1، ص185.

[2]. سید ابوالقاسم، موسوی خویی، التنقیح فی شرح العروة الوثقی، ج3، ص502.

[3]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج1، کتاب الطهارة، ابواب نواقض الوضوء، باب9، ص272، ح9.

[4]. همان، ص270، ح3.

[5]. همان، ص272، ح10.

[6]. همان، ح8.

[7]. همان، باب6، ص263، ح11.

[8]. همان، ص261، ح4.

Please publish modules in offcanvas position.