فصلٌ في موجبات الوضوء و نواقضه 96/02/25

چاپ

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: فصلٌ في غایات الوضوءات الواجبة و غیر الواجبة                               تاریخ: 25 اردیبهشت 1396

موضوع جزئی: وضویی که غایت ندارد                                                            مصادف با: 18 شعبان 1438

سال تحصیلی: 96- 95                                                                                                    جلسه:90

                                                                                                   

  «الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

مرحوم سید (ره) در ادامه نوشته است: «أو شرط في تحقّق أمر كالوضوء للكون على الطهارة»[1].

به نظر مرحوم سید (ره)، گاهی وضو شرط برای تحقق امری است، مثل وضو برای اینکه شخص طهارت داشته باشد که برای تحقق طهارت، شخص باید وضو بگیرد.

«أو ليس له غاية كالوضوء الواجب بالنذر و الوضوء المستحب نفساً إن قلنا به كما لا يبعد»‌[2].

مرحوم سید (ره) نوشته است که گاهی غایتی برای وضو نیست، مثل وضویی که به خاطر نذر واجب شده است و وضویی که نفساً مستحب باشد، در صورتی که قائل به چنین وضویی باشیم، کما اینکه بعید نیست.

مرحوم سید (ره) فرموده است که گاهی وضو به خاطر نذر، واجب می‎شود، اما اینکه این وضویی که واجب شده است برای چه غایتی است، مشخص نیست لذا این وضو غایتی ندارد.

آیت الله خویی (ره) فرموده است که فرض اولی که مرحوم سید (ره) مطرح کرده است [وجوب وضو به خاطر نذر] با فرض دوم [وضوی استحبابی] تفاوتی ندارد زیرا صحت تعلق نذر به وضو، متوقف بر این است که وضو فی حد نفسه مستحب باشد و رجحان داشته باشد چون اگر وضو فی حد نفسه رجحان نداشته باشد، نذر بر وضو تعلق نمی‎گیرد بنابراین، متعلق نذر که وضو است باید راجح باشد تا نذر بتواند به آن تعلق گیرد بنابراین، این فرض را نمی‎توان در مقابل فرض دوم قرار داد که وضو صرفاً به عنوان یک امر مستحبی در نظر گرفته شده است چون وضو باید رجحان داشته باشد تا نذر به آن تعلق بگیرد و وضو زمانی رجحان دارد که فی حد نفسه مستحب باشد. بنابراین، خود فرض اول، وضوی استحبابی است که بعداً به خاطر تعلق نذر به آن، واجب شده است، چون اگر وضو، رجحان و استحباب نداشت، نذر به آن تعلق نمی‎گرفت چون نذر به امر راجح تعلق می‎گیرد[3].

آیت الله سید عبدالأعلی سبزواری (ره) فرموده است که مثالی که مرحوم سید (ره) برای غایت نداشتن وضو ارائه کرده است و گفته است که وضویی که به خاطر نذر، واجب شده است غایت ندارد، صحیح نیست چون غایت چنین وضویی، بودن بر طهارت است لذا این وضو نیز غایت دارد. آیت الله سبزواری (ره) در ادامه در توجیه کلام مرحوم سید (ره) فرموده است که شاید مقصود مرحوم سید (ره) از عدم غایت برای وضویی که به واسطه نذر، واجب شده است، غایت خارجی باشد، یعنی منظور سید (ره) این بوده است که وضویی که به واسطه نذر، واجب می‎شود، مثل سایر موارد [، مثل جایی که وضو شرط برای نماز است که نماز، غایت وضو و یک امر خارجی است یا اینکه وضو شرط برای جواز مس کتابت قرآن است که جواز مس کتابت قرآن که غایت وضو است یک امر خارجی است] غایت خارجی ندارد، بلکه غایت آن، یک امر ذاتی است که بودن بر طهارت است. بنابراین، صحیح نیست که گفته شود در موردی که وضو به واسطه نذر، واجب شده است، غایت ندارد چون لازم نیست که غایت همیشه یک امر خارجی باشد، بلکه امر ذاتی نیز می‎تواند غایت برای وضو باشد و در مانحن‎فیه نیز بودن بر طهارت که یک امر ذاتی است، غایت برای وضویی است که به واسطه نذر، واجب شده است.[4]

مورد دومی که مرحوم سید (ره) فرموده است که غایت ندارد، موردی است که وضو گرفتن، استحباب نفسی داشته باشد.

بعضی در مقام انکار مستحب نفسی برآمده‎اند و گفته‎اند وضو استحباب نفسی ندارد چون اتصاف به استحباب، در موردی است که انسان بخواهد وضو را برای غایتی از غایات مستحب انجام بدهد، اما اتصاف به استحباب برای دو غَسل و دو مَسح [وضو] ثابت نیست، لکن این سخن درست نیست و وضوی مستحب نفسی وجود دارد و روایاتی نیز در این زمینه وارد شده است، همچنین، آیه قرآن نیز بر این مطلب دلالت می‎کند. البته برخی به بعضی روایات ضعیف استناد کرده‎اند که مورد قبول نیست، لکن روایات دیگری که سنداً مشکلی ندارند، می‎توانند مورد استناد قرار گیرند.

روایات ضعیف السند:

روایت اول: الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الدَّيْلَمِيُّ فِي الْإِرْشَادِ؛ قَالَ: قَالَ النَّبِيُّ (ص): «يَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى: مَنْ أَحْدَثَ وَ لَمْ يَتَوَضَّأْ فَقَدْ جَفَانِي وَ مَنْ أَحْدَثَ وَ تَوَضَّأَ وَ لَمْ يُصَلِّ رَكْعَتَيْنِ فَقَدْ جَفَانِي وَ مَنْ أَحْدَثَ وَ تَوَضَّأَ وَ صَلَّى رَكْعَتَيْنِ وَ دَعَانِي وَ لَمْ أُجِبْهُ فِيمَا سَأَلَنِي مِنْ أَمْرِ دِينِهِ وَ دُنْيَاهُ فَقَدْ جَفَوْتُهُ وَ لَسْتُ بِرَبٍّ جَافٍ»[5].

در این روایت از پیامبر (ص) نقل شده است که حضرت (ص) فرموده است که خداوند متعال می‎فرماید که کسی که حدثی از او سر زند و وضو نگیرد به من جفا کرده است و کسی که وضو بگیرد ولی دو رکعت نماز نخواند به من جفا کرده است و کسی که حدثی از او سر بزند و وضو بگیرد و دو رکعت نماز بخواند و من را بخواند و من نسبت به آنچه از امور دینی و دنیوی از من خواسته است، اجابتش نکنم، من به او جفا کرده‎ام و من پروردگار جفاکار نیستم.

روایت مذکور، سنداً ضعیف است.

روایت دوم: وَ فِي حَدِيثٍ آخَرَ: «الْوُضُوءُ عَلَى الْوُضُوءِ نُورٌ عَلَى نُورٍ»[6].

این روایت نیز مرسله و ضعیف است که شیخ صدوق (ره) آن را در من لا یحضره الفقیه آورده است.

روایت سوم: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ‌ (ع)؛ قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع): «الْوُضُوءُ بَعْدَ الطَّهُورِ عَشْرُ حَسَنَاتٍ فَتَطَهَّرُوا‌»[7].

«بعد الطهور» به معنای «بعد الوضوء» است.

گفته شده است که روایات مذکور، سنداً ضعیفند لذا آیت الله خویی (ره) و بعضی از بزرگان دیگر در عین حال که به استحباب نفسی وضو قائلند، ولی مستندشان روایات مذکور نیست، بلکه مستندشان اولاً: تعبیراتی تحت عنوان «لاخلاف» یا ادعای اجماع است که در کلمات بزرگان مطرح شده است و ثانیاً: به آیه شریفه ذیل استناد کرده‎اند:

«...إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ»[8].

در آیه مذکور، طهارت به عنوان امری تلقی شده است که محبوب خداوند متعال است لذا معنا ندارد که چیزی محبوب خداوند باشد و خداوند به آن توجهی نداشته باشد بنابراین، طهارت [وضو] محبوب خداست و خداوند دوست دارد که آن در خارج تحقق یابد لذا شرعاً مأمورٌبه است. البته بعضی گفته‎اند که «يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ»، معنای عامی دارد که اعم از وضوی اصطلاحی و نظافت ظاهری است و هر دو را شامل می‎شود، تطبیق عبارت مذکور بر وضوی اصطلاحی به خاطر این است که طهارت، اسم برای خود وضو است.

عده‎ای گفته‎اند که طهارت از رهگذر وضو، حاصل می‎شود و وضو باعث طهارت می‎شود لذا طهارت چیزی غیر از وضو است، اما عده‎ای دیگر گفته‎اند که وضو و طهارت یک چیز بیشتر نیست که در این صورت نمی‎توان گفت که مثلاً نماز مشروط به دو امر است که یکی وضو است و دیگری طهارت است، بلکه این دو یک چیز بیشتر نیستند و نماز مشروط به یک چیز است که همان وضو و طهارت است.

اشکال: بین وضو و طهارت فرق است لذا نمی‎توان گفت که وضو همان طهارت است چون وضو امری است که در یک زمان انجام می‎شود و بعد تمام می‎شود، یعنی امری متصرم الوجود است، بر خلاف طهارت که یک امر مستمر است لذا طهارت اثر وضو است که تا حدثی از انسان سر نزند، باقی است.

پاسخ: تعبیراتی در روایات وجود دارد که از این تعبیرات فهمیده می‎شود که وضو نیز امری مستمر است لذا هرچند که از نظر افعال، وضو یک امر متصرم الوجود است، لکن تا وقتی که وضوی شخص باطل نشود، گفته می‎شود که آن شخص وضو دارد. روایات ذیل بر استمراری بودن وضو دلالت دارند:

روایت اول: عَنْ زُرَارَةَ؛ قَالَ: قُلْتُ لَهُ: الرَّجُلُ يَنَامُ وَ هُوَ عَلَى وُضُوءٍ...[9].

از این روایت استفاده می‎شود که وضو و طهارت یک چیزند چون اگر وضو استمرار نداشته باشد، معنا ندارد که گفته شود «وَ هُوَ عَلَى وُضُوءٍ».

روایت دوم: عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)؛ قَالَ: سَمِعْتُهُ يَقُولُ: «مَنْ طَلَبَ حَاجَةً وَ هُوَ عَلَى غَيْرِ وُضُوءٍ فَلَمْ تُقْضَ فَلَا يَلُومَنَّ إِلَّا نَفْسَهُ»[10].

وضو در این روایت به معنای طهارت است.

همچنین، روایاتی وارد شده است که در آنها به نواقض وضو اشاره شده است و منظور از نقض وضو، همان نقض طهارت است بنابراین، نقض در جایی صدق می‎کند که وضویی باشد تا گفته شود که وضو نقض شد لذا اینکه گفته شده است که به وضو، اطلاق طهارت نمی‎شود، صحیح نیست.

«والحمدلله رب العالمین»



[1]. سید محمدکاظم، طباطبایی یزدی، العروة الوثقی، ج1، ص186.

[2]. همان.

[3]. سید ابوالقاسم، موسوی خویی، التنقیح فی شرح العروة الوثقی، ج4، ص512.

[4]. سید عبدالأعلی، سبزواری، مهذّب الأحكام في بيان الحلال و الحرام‌، ج2، ص257.

[5]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج1، کتاب الطهارة، ابواب الوضوء، باب11، ص382، ح2.

[6]. همان، باب8، ص377،ح8.

[7]. همان، ح10.  

[8]. «البقرة»:222.

[9]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج1، کتاب الطهارة، ابواب نواقض الوضوء، باب1، ص245، ح1.

[10]. همان، ابواب الوضوء، باب6، ص374، ح1.