باسمه تعالی متن سخنرانی حضرت آیت الله سید هاشم حسینی بوشهری«دامت برکاته» مکان: مناطق جنگی تاریخ: 92/01/07 موضوع: شناخت اهل بیت- منشأ خوبی ها
|
لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ الّا بِاللهِ العَلِیِ العَظیِم، حَسبُنَا الله وَ نِعمَ الوَکیِل، نِعمَ المَولی وَ نِعمَ النَّصیِر.
اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَان الرَّجِیم بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحِیم.
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين بَارِء الْخَلَائِقِ أَجْمَعِينَ، باعِثِ الْأَنْبِيَاءَ وَ الْمُرْسَلِين ثُمَّ الصَلاةُ و السَّلامُ عَلَى سَيِّدِنَا وَ نَبِيِّنَا حَبیبِ إلِهِ العالَمین أبِیالقاسِم مُحَمَّد (ص) وَ عَلَى آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ المَعصومین المُکَّرَمین الهُداةِ المَهدیّین و اللَّعنُ الدائِم عَلی أعدائِهِم أجمَعین مِنَ الآن إلی قِیامِ یَومِ الدِّین آمینَ یا رَبَّ العالَمین»
قال رسول الله (ص):« مَنْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْهِ بِمَعْرِفَةِ أَهْلِ بَيْتِي وَ وَلَايَتِهِمْ فَقَدْ جَمَعَ اللَّهُ لَهُ الْخَيْرَ كُلَّهُ »
موضوع سخن من تحت این عنوان است که شناخت اهل بیت (ع) منشأ همه خوبیها است که این موضوع را خودم انتخاب نکردهام بلکه انتخاب شده خاتم انبیاء محمد مصطفی (ص) است.
پیغمبر نازنین اسلام (ص) میفرماید: کسی که نسبت به اهل بیت شناخت و معرفت پیدا کرده است،خدای متعال بر او منت گذاشته است و در حقیقت خدای متعال تمام خوبیها را برای او یک جا جمع کرده است. لذا هم در قرآن و هم در کلمات نورانی اهل بیت (ع) یکی از سفارشهای مأکدی که به تک تک ما شده است این است که اهل بیت (ع) را بشناسیم به مقام و جایگاه آنها معرفت پیدا کنیم و عزم خود را بر پیروی آنها جزم کنیم. زیرا سعادت دنیا و آخرت در پرتو معرفت به ولایت اهل بیت (ع)و خسران، زیان، هلاکت و تباهی اعمال و زحمات ما در پرتو عدم شناخت و عدم ولایت اهل بیت (ع) است.
وجود نازنین امام صادق (ع) به معلی ابن خنیس را فرمود: «يَا مُعَلَّى لَوْ أَنَّ عَبْداً عَبَدَ اللَّهَ مِائَةَ عَامٍ مَا بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ- يَصُومُ النَّهَارَ وَ يَقُومُ اللَّيْلَ حَتَّى يَسْقُطَ حَاجِبَاهُ عَلَى عَيْنَيْهِ وَ يَلْتَقِيَ تَرَاقِيهِ هَرَماً جَاهِلًا بِحَقِّنَا لَمْ يَكُنْ لَهُ ثَوَابٌ »[1] یعنی سعادت دنیا و آخرت در پرتو معرفت ما اهل بیت (ع) است و کسانی که اهل معرفت اهل بیت (ع) نیستند و دل در گرو محبت اهل بیت (ع) ندارند، کل اعمال آن ها تباه است. اگر بندهای از بندگان خدا صد سال بندگی خدا را کند و روزها را روزه بگیرد و شبها را به عبادت برخیزد به گونهای که ابروانش روی چشمانش بیفتند و پیری به گونهای باشد که استخوان گلویش آن حالت خاص را پیدا کند اما معرفت ما اهل بیت (ع) را نداشته باشد، این صد سال عبادت ثواب و پاداشی ندارد. امسال ایام فاطمیه با آغاز سال جدید مصادف شد.در کوی و برزن مجالسی برپا شده است و ارادتمندان فاطمه (س) این جا را رها نمیکنند. این معنایش عشق و ارادت ورزیدن به این دودمان پاک است.
یکی از دغدغههایی که همه داریم، دغدغه فردای قیامت است که با ما چه میکنند، اعمال و شرایط ما چگونه است؟ آیا واقعاً آن چه که در این جا عمل کردهایم به حساب میآورند یا خیر؟ قرآن ویژگیهایی را بیان میکند که اگر با این سرمایهها به آخرت بروید، مشکلی نخواهید داشت. نبی گرامی اسلام (ص) ویژگیهایی بیان میکند که اگر آن را کنار آیه قرآن قرار دهیم، خیلی زیبا میشود: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى تِجارَةٍ تُنْجيكُمْ مِنْ عَذابٍ أَليم* تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجاهِدُونَ في سَبيلِ اللَّهِ بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُون»[2]
ای مؤمنین آیا میخواهید تجارتی به شما نشان دهم و شما را راهنمایی کنم که فردای قیامت نگران نباشید؟ ایمان به خدا، ایمان به رسول خدا، جهاد در راه خدا با مال و جان و اگر اینها اتفاق افتاد، بهترین چیز برای شما است، اگر بدانید.
ارمغان پیغمبر در پرتو محبت اهل بیت (ع) است « معرفة آل محمد براءة من النار ، وحب آل محمد جواز على الصراط ، والولاية لآل محمد أمان من العذاب » یعنی معرفت اهل بیت (ع) اعلام برائت از آتش دوزخ الهی است. آنهایی که به اهل بیت (ع) و آل پیامبر(ع) معرفت دارند، خاطرشان آسوده باشد و برای عبور از صراط گذرنامه دارند و نگران عذاب نباشند. پس اگر قرآن میفرماید ایمان به خدا، ایمان به رسول خدا و جهاد، مکمل آن معرفت اهل بیت (ع) است؛ چون هر کسی به اهل بیت (ع) عشق ورزید، عشق ورزیدن او در حقیقت عشق ورزیدن به خداست. نمی شود کسی عاشق پیامبر (ص) و ارادتمند امیرالمؤمنین (ع) وصدیقه طاهره (س) باشد، ولی ارادتمند خدا نباشد.
لذا در روایات و در آموزه های دینی ما چند حقوق مطرح شده است که عبارتند از حق الله،حق الرسول الله و اهل بیته (ع)، حق النفس و حق الناس. آن که بین مردم معروف است حق الله و حق الناس است. حق خدا، اطاعت از خدا و معرفت و محبت نسب به خداست زیرا کسانی که به دور از وادی معرفت خدا قرار میگیرند دچار بحران هویت میشوند.« وَ لا تَكُونُوا كَالَّذينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُون»[3] جزء کسانی نباشید که خدا را فراموش کردهاند و خود دچار بیهویتی شدهاند. انسانهایی که خود را گم میکنند و دچار نوعی بیهویتی میشوند، مشکل آنها در ریشه است و خداشناسی فراموش کرده اند.
حق رسول الله این است که قران میگوید: « ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا »[4] آنچه را پیغمبر به عنوان باید و نباید ها آورده است به بایدها عمل کنید و از نبایدها صرف نظر کنید. امیرمؤمنان (ع) در نهج البلاغه میفرماید: «انْظُرُوا أَهْلَ بَيْتِ نَبِيِّكُمْ فَالْزَمُوا سَمْتَهُمْ وَ اتَّبِعُوا أَثَرَهُمْ فَلَنْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ هُدًى وَ لَنْ يُعِيدُوكُمْ فِي رَدًى فَإِنْ لَبَدُوا فَالْبُدُوا وَ إِنْ نَهَضُوا فَانْهَضُوا وَ لَا تَسْبِقُوهُمْ فَتَضِلُّوا وَ لَا تَتَأَخَّرُوا عَنْهُمْ فَتَهْلِكُوا»[5] امیرالمؤمنین (ع) میفرماید به اهل بیت پیامبر (ع) دقت کنید و آنها را مورد توجه قرار دهید و جانب آنها را بگیرید و راه آنها را بپیمایید و مطمئن باشید اهل بیت (ع) شما را از مسیر هدایت جدا نمیکنند و شما را در ضلالت قرار نمیدهند. اگر جایی ایستادن شما نیز همان جا بایستید و توقف کنید و اگر آنها حرکت کردند شما هم حرکت کنید. بعد میفرماید:« لا تسبقوهم فتضلوا و لا تتأخروا عنهم فتهلکوا» یعنی همراه اهل بیت (ع) باشید و از آنها جلوتر حرکت نکنید که گمراه میشوید . اگر کسی گفت من مسیر را بلد هستم و به راه بلد نیاز ندارم، دچار گمراهی خواهد شد و اگر کسی هم همراهی با اهل بیت (ع) نکرد و خود را در مسیر اهل بیت (ع) قرار نداد، از قافله اهل بیت (ع) جا مانده و هلاکت او قطعی است. پس تمام راهها را برای ما ترسیم کردهاند و حجت را بر تمام کردهاند تا کسی فردای قیامت نگوید نمیدانستم که چه کنم. لذا امیرالمؤمنین (ع) میگوید: «أسعد النّاس من عرف فضلنا و تقرّب إلى اللّه بنا و أخلص حبّنا و عمل بما إليه ندبنا و انتهى عمّا عنه نهينا فذاك منّا و هو فى دار المقامة معنا»[6] خوشبختترین مردم کسی است که به برتریهای ما اهل بیت (ع) پی ببرد و بداند ما برتر هستیم و اگر میخواهد به خدا وصل شود از طریق ما وصل شود و عشق نسبت به ما را خالص کند. با تمام وجود محبت ما را به دل بگیرد و آنچه که ما گفتهایم عمل کند که این انسان قطعاًدر جایی که ما فردای قیامت حضور داریم، با ماست.
روزهای آغازین سال است و 365 یا 366 روز تا پایان سال مانده است ولی تا چشم روی هم بگذاریم میگویند سال 92 به پایان رسید و نوبت به سال 1393 رسید. من فکر میکنم در آغاز سال برنامه ما این باشد که پیروی از راه اهل بیت (ع) کنیم.
شخصی همسر خود را خدمت صدیقه طاهره (س) میفرستد که از ایشان یک مسئله سؤال کند. به حضرت زهرا (س) میگوید آیا ما شیعه شما هستیم یا خیر؟ حضرت جواب میدهند:« إِنْ كُنْتَ تَعْمَلُ بِمَا أَمَرْنَاكَ وَ تَنْتَهِي عَمَّا زَجَرْنَاكَ عَنْهُ فَأَنْتَ مِنْ شِيعَتِنَا وَ إِلَّا فَلا »[7] تعریف شیعه بودن یک خط بیشتر نیست؛ اگر هر آن چه که ما اهل بیت (ع) به آن امر میکنیم، عمل میکنید و از هر آن چه نهی میکنیم، دوری کنید، شما جزء شیعیان ما هستید در غیر اینصورت ادعای شیعه بودن نکنید.
نمیخواهم کسی را مأیوس کنم بلکه میخواهم راه را نشان بدهم. راه و مسیر باز است و میشود بر اساس این مسیر عمل کرد. پیغمبر (ص) در آخرین لحظات زندگی در حالی که توان آن را نداشت که خود ایشان با پای خود به مسجد بیایند و به امیرالمؤمنین (ع) و ابن عباس تکیه داده بود و وارد مسجد شد. در مسجد هم به ستونی از ستونهای مسجد که از درخت خرما بود تکیه داد و به جمعیت خطاب کرد:« إِنَّهُ لَمْ يَمُتْ نَبِيٌ قَطُّ إِلَّا خَلَّفَ تَرِكَةً وَ قَدْ خَلَّفْتُ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ أَهْلَ بَيْتِي أَلَا فَمَنْ ضَيَّعَهُمْ ضَيَّعَهُ اللَّه»[8] حضرت میفرماید هیچ پیغمبری از دنیا نرفت مگر اینکه چیزی را به جا گذاشت و من هم چیزی را به جا گذاشتهام. من دو چیز را بین شما گذاشتم یکی کتاب الله و دیگری اهل بیت خود راو هر کسی حق اهل بیت مرا ضایع کند خدا او را ضایع خواهد کرد.
وجود مقدس امام باقر (ع) به یکی از یاران خود به نام ابن ذر خطاب میکند که از روایاتی که در رابطه با ما اهل بیت وارد شده است آیا چیزی بلد هستی؟ پاسخ داد بلد هستم. حضرت فرمود آنها را بگو. ابن ذر میگوید پیغمبر فرمود من در میان شما دو چیز گرانبها به جا میگذارم که یکی از دیگری بزرگتر است؛کتاب الله و اهل بیت من و اگر میخواهید گمراه نشوید به این دو چنگ بزنید و تمسک بجویید که راه نجات، تمسک به این دو است. امام رو کرد به ابن ذر و گفت اگر فردای قیامت پیغمبر (ص) را ملاقات کردی و پیغمبر (ص) از تو خواست راجعبه این جمله سؤال کرد تو چه جوابی داری؟ ابن ذر شروع کرد به گریه کردن، بعد خطاب کرد به امام باقر (ع) که آقا فردای قیامت به پیغمبر (ص) عرض میکنم «یارسول الله فأما الاکبر فمضقنا و اما الاصغر فقة الله» یا رسول الله آن ثقل اکبر که قرآن است آن را پارهپاره کردیم و ثقل اصغر یعنی اهل بیت (ع) را کشتیم.
فاطمه زهرا (س) هم برخوردار از شخصیت نسبی و هم شخصیت اکتسابی است. تعبیراتی که پیغمبر (ص) در رابطه با فاطمه (س) گفته است کمتر جایی میشود این تعبیرات را دید. پیغمبر میفرماید: « يَا فَاطِمَةُ إِنَ اللَّهَ يَغْضَبُ لِغَضَبِكِ وَ يَرْضَى لِرِضَاك »[9] نفس دارای مراتبی است، نفس اماره، نفس لوامه، نفس مطمئنه.
نفس اماره نفسی است که نه خدا از انسان راضی است و نه انسان از خدا راضی است. « إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّي إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحيمٌ »[10] قرآن از زبانحضرت یوسف (ع) نقل میکند که این نفس به بدی فرمان میدهد مگر اینکه انسان مورد رحمت خدا قرار بگیرد. بیگناهی کم گناهی نیست در میدان عشق/ یوسف از دامن پاک خود به زندان میرود.
در نفس لوامه انسان از خدا راضی شده است اما نمیداند خدا از او راضی است یا خیر. یعنی بعد از اینکه انسان گناه میکند و سرش به سنگ میخورد و برمیگردد ولی نمیداند با این برگشتن آیا خدا هم پذیرفته است یا خیر؟ یکی از مشکلات ما این است که تا آخر میرویم و لحظهای که سرمان به سنگ خورد برمیگردیم و از ابتدا مسیر را درست طی نمیکنیم.
یک مرتبه از نفس، نفس مطمئنه است. نفسی است که هم خدا از انسان راضی است و هم انسان از خدا راضی است. «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّة* ارْجِعي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّة* فَادْخُلي في عِبادي* وَ ادْخُلي جَنَّتي»[11]
من میخواهم این را بگویم که این جمله نبی گرامی اسلام (ص) در وصف فاطمه (س)، یک مرتبه بالاتر از نفس مطمئنه است.در نفس مطمئنه انسان از خدا راضی است و خدا هم از انسان راضی است ولی فاطمه (س) به جایی رسیده است که پیغمبر (ص) درباره او میگوید دخترم تو به جایی رسیدهای که نه تنها تو از خدا راضی هستی و خدا از تو راضی است؛ بلکه غضب تو عین غضب خدا و رضایت تو عین رضایت خداست. «فاطمة قلبي و روحي الّتي بين جنبيّ، فمن آذاها فقد آذاني»[12] در بُعد ایمان فاطمه به جایی رسیده است پیغمبر (ص) خطاب میکند به سلمان: إِنَ ابْنَتِي فَاطِمَةَ مَلَأَ اللَّهُ قَلْبَهَا وَ جَوَارِحَهَا إِيمَاناً وَ يَقِينا... دخترم زهرا (س) از نظر ایمان در اوج است و تمام اعضای او غرق در ایمان است؛ فاطمه (س) خالص شده است برای اطاعت خدا.
در پایان چند نکته در رابطه با فاطمه عرض میکنم که در خانه اگر کس است، یک حرف بس است.
یکی از ویژگیهای فاطمه (س)، ایثار و از خودگذشتگی است. حضرت فاطمه سه نوع ایثار داشته است: یک ایثار در مال؛ سلمان میگوید کسی وارد مسجد شد و کمک خواست. پیغمبر (ص) رو کرد به اصحاب، سلمان میگوید من رفتم جستجو کردم تا کسی را پیدا کنم که به این فقیر کمک کند و کسی را پیدا نکردم. در خانه فاطمه (س) را زدم، فاطمه (س) در را باز کرد. گفتم فقیری به مسجد آمده است و کسی نبوده است تا کمک کند، به در خانه شما اهل بیت(ع) آمدهام. فاطمه (س) فرمود: سلمان سه روز است که فرزندانم گرسنهاند، و آنچنان حسن و حسین (ع) بیقراری کردهاند که از خستگی به خواب رفتند؛ اما اگر کسی در خانه ما را بزند، ما او را ناامید نمیکنیم. حضرت زهرا (س)به اندرون رفت و پیراهنی را آورد و گفت این پیراهن را به مغازهداری بده و آن را گرو بگذار و چیزی را به فقیر بده. سلمان میگوید من این پیراهن را گرو گذاشتم و مقداری خرما و جو بردم. گفتم مستحقتر از همه بچههای زهرا (س) هستند. کمی خرما برای آن فقیر بردم و کمی هم برای فاطمه (س) آوردم و گفتم حسن و حسین (ع) را از خواب بیدار کن و این خرما را به آن ها بده. حضرت زهرا (س) فرمود ما چیزی را به کسی دادهایم پس نمیگیریم.
ایثار دوم فاطمه (س) ایثار در دعاست. امام مجتبی (ع) میگوید شب جمعهای بود و از اول شب تا صبح مادرم قیام و قعود و دعا میکرد؛ ولی دیدم برای خودش هیچ دعایی نکرد. گفتم مادر برای دیگران دعا کردی ولی چرا برای خودت دعا نکردی؟ فرمود فرزندم « الْجَارَ ثُمَ الدَّار»[13] اول همسایه بعد صاحب خانه.
ایثار سوم فاطمه (س)، ایثار جان است. آن لحظهای که فاطمه (س) احساس میکند باید جان خود را سپر قرار دهد تا علی زنده بماند. حضرت فاطمه میفرماید: « یا ابالحسن روحی لک الفدا و نفسی لک الوقار ان کنت فی غیر کنت معک و ان کنت فی شر کنت معک» یاامیرالمؤمنین جان زهرا فدای تو باد. اگر تو در خیر و خوبی باشی زهرا باتوست و اگر مصیبت دیده باشی باز هم زهرا باتوست.
ذکر مصیبت
بعد از رحلت رسول الله (ص) دیدند روزی از روزها پیغمبر (ص) اشک میریزد و گریه میکند. کسی سؤال کرد یارسول الله (ص) چرا گریه میکنید؟ فرمود «ابکی لذریتی و کأنی بفاطمة ابنتی فقد ظلمت بعدی فتنادی یا ابتا» من برای ذریهام گریه میکنم، گویا فاطمه (س) را میبینم که مورد ظلم و ستم قرار گرفته است و مظلومانه صدا میکند بابا جان تنها ماندم، چه کنم؟
حضرت زهرا (س) مصیبت تحمل کرده است تا لحظهای که جان به جان آفرین تسلیم گفت و علی (ع) ماند و تنهایی. شنیدهاید علی زهرا را غسل داد، کفن کرد، سلمان، ابوذر، مقداد را صدا زد تا بیایید زهرا را دفن کنیم و بر جنازه نماز بگذاریم. در دل شب بر جنازه زهرا نماز خواندند، من نمیدانم زیر تابوت زهرا را گرفتند بچه های زهرا چه حالی داشتند؟ اگر گریه کنند صدای گریهشان را میشنوند و آنهایی که نباید حاضر شوند ممکن است باخبر شوند. زهرا را با همین حالت دفن کردند اما لایوم کیومک یا اباعبدالله زهرا مظلومانه شهید شد اما بدن زهرا را روی زمین نگذاشتند، اما دلها بسوزد برای فرزند زهرا...این بدن روی خاک گرم کربلا. بدن زهرا تشییع شد اما بدن حسین تشییع نشد....
«والحمد لله رب العالمین»
[1]. وسائل الشيعة، ج1، ص122.
[2]. «الصف»: 10و11.
[3]. «الحشر»: 19.
[4]. «الحشر»: 7
[5]. نهج البلاغة، ص143.
[6]. غرر الحكم و درر الكلم، ص212.
[7]. بحار الأنوار، ج65، ص155.
[8]. الإحتجاج على أهل اللجاج، ج1، ص70.
[9]. مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج5، ص 317.
[10]. «یوسف»: 53.
[11]. «الفجر»: 27-30.
[12]. بحار الأنوار، ج31، ص59.
[13]. وسائل الشيعة، ج7، ص113.