درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته) موضوع کلی: فصلٌ فی المطهّرات تاریخ:20 بهمن 1394 موضوع جزئی: السادس من المطهرات، ذهاب الثلثین مصادف با: 29 ربیع الثانی 1437 سال تحصیلی: 95-94 جلسه: 44 |
«الحمدلله رب العالمين و صليالله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»
خلاصه جلسه گذشته
در ادامه مباحث مربوط به ذهاب ثلثین، مرحوم سید (ره) به روشهای اندازهگیری ذهاب ثلثین اشاره کرده و سه معیار و شاخص را در این زمینه مطرح کرده است که عبارتند از: وزن، کیل و مساحت. همانطور که گفته شد در رابطه با تقدیر و اندازهگیری ذهاب ثلثین، چهار طایفه روایت وجود دارد که در جلسه گذشته به سه طایفه از آن روایات اشاره شد، اکنون طایفه چهارم از روایات را ذکر و به جمعبندی آنها میپردازیم.
طایفه چهارم: طایفه چهارم از روایات، بر تقدیر و اندازهگیری بر حسب مساحت دلالت دارد که البته این روایات محدود و تعدادش کم است.
عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ الْفَضْلِ الْهَاشِمِيِّ [عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ]؛ قَال: «أَخَذْتَ مِقْدَارَهُ بِعُودٍ ثُمَّ طَبَخْتَهُ طَبْخاً رَفِيقاً حَتَّى يَذْهَبَ ثُلُثَاهُ وَ يَبْقَى ثُلُثُهُ»[1].
جمعبندی بین طوایف چهارگانه
در روایات طایفه اول و دوم به مسأله تقدیر و اندازهگیری ذهاب ثلثین اشارهای نشده است اما نکتهای که پیرامون این دو طایفه از روایات حایز اهمیت است، این است که اگرچه در روایات طایفه اول به ذهاب ثلثین اشاره نشده است و این روایات به صورت مطلق آمده است ولی از روایات طایفه دوم میتوان به عنوان مقیدِ روایات طایفه اول استفاده کرد و روایات طایفه اول را تقیید زد بنابراین، عملاً روایات طایفه اول و دوم نیز متعرض ذهاب ثلثین شده و در زمره روایات طایفه سوم و چهارم قرار میگیرند؛ با این تفاوت که در روایات طایفه سوم و چهارم به مبحث تقدیر و اندازهگیری نیز اشاره شده است.
لکن گفته شده است که بین روایات طایفه سوم و چهارم تعارض وجود دارد زیرا بر اساس روایات طایفه سوم، وزن به عنوان معیارِ تقدیر و اندازهگیری شناخته میشود در حالی که در روایات طایفه چهارم، مساحت به عنوان معیارِ تقدیر و اندازهگیری شناخته شده است. عدهای برای رفع تعارض مذکور، اشکالاتی را نسبت به روایات طایفه سوم وارد کردهاند و با این کار عملاً روایات طایفه سوم را از اعتبار ساقط کردهاند.
اشکالات وارد شده بر طایفه سوم
اشکال روایت اول: اشکال این است که سند این روایت ضعیف است.
اشکال روایت دوم: در روایت عبدالله ابن سنان، واژه «دوانیق» به کار رفته که جمع «دانق» است. «دانق» معرّب کلمه «دانگ» به معنای یک ششم است. کلمه «دانگ» با وزن و کِیل و مساحت نیز سازگاری دارد و مختص وزن نیست لذا ذکر واژه «دوانیق» در این روایت الزاماً به وزن اشاره ندارد بلکه شامل همه معیارهای اندازهگیری از جمله کِیل و مساحت نیز میشود.
اشکال روایت سوم: در رابطه با روایت عقبة بن خالد گفته شده است که کلمه «رطل» تنها در کلام سائل آمده است و معصوم (ع) در سخنان خود به «رطل» اشارهای نکرده است بلکه ایشان در پاسخ خود یک ضابطه کلی را مطرح کرده است که با همه معیارهای تقدیر سازگاری دارد لذا نمیتوان در این روایت بر اساس کلمه «رطل»، به وزن استناد کرد و آن را معیاری برای اندازهگیری ذهاب ثلثین دانست.
البته به نظر میرسد که وجهی برای اشکال مذکور وجود نداشته باشد زیرا کلام امام (ع) در پاسخ از سؤال سائل متناسب با سؤال است لذا هرچند که امام (ع) در کلام خود به «رطل» اشاره نکرده است لکن از باب تناسب بین پاسخ امام (ع) با سؤال سائل فهمیده میشود که «رطل» معیار اندازهگیری برای ذهاب ثلثین است.
مرحوم آیت الله حکیم (ره) نیز نسبت به این روایت (روایت سوم) اشکال وارد کرده و فرموده است که در برخی از روایات، لفظ «رطل» به کِیل تفسیر شده است. همچنین در برخی از کتب لغت کلمه «رطل» به معنای «کِیل عراقی» آمده است لذا به طور قطع نمیتوان ادعا کرد که کلمه «رطل» که در این روایت آمده است به وزن اشاره دارد. ایشان در ادامه به اشکال دیگری اشاره کرده و فرموده است که در زمان صدور این روایت، مکلفین به وزن دسترسی نداشتهاند و برای اندازهگیری از واحدهایی مانند کِیل و مساحت استفاده میکردهاند. البته به نظر میرسد که این اشکال خیلی قابل قبول نباشد.
نتیجه: بنابراین، اگر اشکالات وارد شده بر روایات طایفه سوم از روایات، پذیرفته شوند عملاً این طایفه از روایات کنار گذاشته میشود و سه طایفه دیگر از روایات [یعنی طایفه اول، دوم و سوم] باقی میمانند که بر حرمت عصیر عنبی بعد از غلیان و اندازهگیری ذهاب ثلثین بر حسب مساحت دلالت دارند. اما اگر اشکالات وارد شده بر طایفه سوم رد شوند، یعنی تعارض بین روایات به حال خود باقی باشد و مرجّحی نیز وجود نداشته باشد تا یک طایفه را بر طایفه دیگر ترجیح دهیم به قاعده تخییر رجوع میشود، یعنی مکلّف در انتخاب وزن، کِیل یا مساحت مخیر است.
اما اگر نتوان بر اساس طوایف چهارگانه از روایات که ذکر شد حکم صادر کرد و ترتیب اثر داد، یعنی اگر تعارض بین روایات مرتفع نشد و در موارد مشکوک نتوانستیم به دلیل اجتهادی رجوع کنیم نوبت به اصول عملیه میرسد.
در رابطه با اصول عملیه سه راهکار ارائه شده است که باید یکی از آنها انتخاب شود؛
1- اولین راهکار، رجوع به استصحاب است.
2- راهکار دوم قاعده طهارت است. (بنا بر اینکه نجاست عصیر عنبی بعد از غلیان را قائل باشیم).
3- راهکار سوم، قاعده حلیت است. (بنا بر اینکه حرمت عصیر عنبی را بعد از غلیان قائل باشیم).
گفته شده است که در مانحنفیه نمیتوان به استصحاب تمسک کرد [که در بررسی استصحاب دلیل آن بیان خواهد شد]، همچنین به قاعده طهارت نیز نمیتوان رجوع کرد زیرا ما در این رابطه قائل به نجاست عصیر عنبی بعد از غلیان نیستیم لذا تنها راهی که باقی میماند قاعده حلیت است.
بررسی راهکار اول (استصحاب)
گفته شده است که دو نوع استصحاب قابل جریان است؛ استصحاب حکمی و استصحاب موضوعی.
اما در رابطه با استصحاب حکمی عرض میشود که جریان استصحاب حکمی به این نحو است که گفته شده است که عصیر عنبی تا قبل از ذهاب ثلثین حرام بود، اکنون که ذهاب ثلثین [بر حسب کیل و مساحت] تحقق پیدا کرده است شک داریم که آیا حلال شده است یا خیر، حکم سابق یعنی حرمت را استصحاب میکنیم [در جلسه قبل به این نکته اشاره شد که کِیل و مساحت با وزن مغایر هستند؛ به تعبیر دیگر ممکن است در ذهاب ثلثین بر حسب کیل و مساحت، دو ثلث عصیر برود ولی بر حسب وزن تنها نیمی از عصیر رفته باشد]. اشکالی که در رابطه با جریان استصحاب حکمی مطرح میشود این است که استصحاب حکمی در مواردی قابل اجرا میباشد که موضوع معلوم و محرز باشد در حالی که در مانحن فیه موضوع [عصیر عنبی قبل از ذهاب ثلثین] معلوم و مشخص نیست بلکه مشکوک است زیرا مشخص نیست که معیار برای ذهاب ثلثین، وزن است یا معیار آن مساحت یا کِیل است. بنابراین، زمانی میتوان از استصحاب حکمی استفاده کرد که معیار اندازهگیری ذهاب ثلثین مشخص باشد لکن در اینجا که معیار اندازهگیری مشخص نیست جایی برای جریان استصحاب حکمی نیست.
بحث جلسه آینده: استصحاب موضوعی، انشاءالله در جلسه آینده بررسی خواهد شد.
«والحمد لله رب العالمین»