درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته) موضوع کلی: فصلٌ فی المطهّرات تاریخ: 21 فروردین 1395 موضوع جزئی: الثامن من المطهرات، الاسلام مصادف با: 1 رجب 1437 سال تحصیلی: 95-94 جلسه: 58 |
«الحمدلله رب العالمين و صليالله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»
در ابتدای کلام لازم میدانم میلاد امام باقر (ع) و حلول ماه رجب را خدمت شما عزیزان تبریک و تهنیت عرض نمایم. إنشاءالله در این ماه عزیز، بیش از پیش با ادعیه و مناجات این ماه انس بگیریم و از این طریق در مسیر بندگی خداوند قدم برداریم.
مسأله 383: «يكفي في الحكم بإسلام الكافر إظهاره الشهادتينو إن لم يعلم موافقة قلبه للسانه لا مع العلم بالمخالفة»[1].
به نظر مرحوم سید (ره) اظهار شهادتین شخص کافر برای حکم کردن به اسلام او کافی است [به صرف گفتن شهادتین به اسلام شخص کافر حکم میشود] هرچند نسبت به موافقت قلب او با زبانش علم وجود نداشته باشد [یعنی به تصدیق قلبی علم وجود نداشته باشد]. اما اگر علم وجود داشته باشد که قلب او مخالف زبانش است [از نظر قلبی اسلام نیاورده است]، اسلام او مورد قبول نیست.
فرق بین اسلام و ایمان
در رابطه با ایمان گفته شده است که صرف اظهار لسانی کفایت نمیکند بلکه علاوه بر اظهار لسانی، اعتقاد قلبی، شناخت و یقین نسبت به توحید و نبوت نیز لازم است. در قرآن کریم در رابطه با تعریف ایمان آمده است: «قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ»[2]؛ «عربهاى باديهنشين گفتند: «ايمان آوردهايم» بگو: «شما ايمان نياوردهايد، ولى بگوييد اسلام آوردهايم، امّا هنوز ايمان وارد قلب شما نشده است».
بنابراین، بر اساس تعبیر قرآن، هنگامی ایمان تحقق پیدا میکند که آنچه بر زبان جاری میشود، در قلب نیز رسوخ پیدا کند.
در روایات نیز به موضوع ایمان اشاره شده است و سه رکن کلیدی و اساسی برای آن بیان شده است که این سه رکن عبارتند از: اظهار لسانی، باور قلبی و عمل به ارکان.
اما نسبت به اسلام گفته شده است که صرف اظهار به زبان و گفتن شهادتین کافی است و بعد از آن، شخص به عنوان یک فرد مسلمان شناخته میشود؛ به تعبیر روشنتر اگر شخصی شهادتین را بر زبان جاری کند و بعد از آن اظهار شک و تردید نکند، حتی اگر علم وجود داشته باشد که قلباً معتقد به اسلام نیست، اسلام او مقبول است بر خلاف مرحوم سید (ره) که چنین اسلامی را نپذیرفته است. اما اگر بعد از بیان شهادتین به اظهار شک و تردید روی بیاورد، اسلام او مورد مقبول نخواهد بود.
بنابراین، برخلاف نظر مرحوم سید (ره)، اگر کسی قلباً معتقد به اسلام نباشد ولی شهادتین را بر زبان جاری کند به اسلام او لطمهای وارد نمیشود و به عنوان یک فرد مسلمان شناخته میشود که در این رابطه به روایت ذیل نیز میتوان اشاره کرد؛
عَنْ حُمْرَانَ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ: «... وَ الْإِسْلَامُ مَا ظَهَرَ مِنْ قَوْلٍ أَوْ فِعْلٍ وَ هُوَ الَّذِي عَلَيْهِ جَمَاعَةُ النَّاسِ مِنَ الْفِرَقِ كُلِّهَا وَ بِهِ حُقِنَتِ الدِّمَاءُ وَ عَلَيْهِ جَرَتِ الْمَوَارِيثُ وَ جَازَ النِّكَاح»[3].
حمران بن اعین گفته است که از امام کاظم (ع) شنیدم که فرمود: اگر اسلام در کلام یا فعل ظهور پیدا کند کافی است و همه فِرَق اسلامی نیز این نظر را دارند. لذا اگر شخص کافر اسلام بیاورد، خون او محفوظ است و احکام ارث نسبت به او جاری میشود و نکاح با او مشکلی ندارد.
همچنین سیره قطعیه در زمان پیغمبر (ص) نیز این بوده است که صرف گفتن شهادتین برای بار کردن احکام اسلام کفایت میکرده است؛ به عنوان نمونه پیامبر اکرم (ص) اشخاصی مانند ابوسفیان- که در رابطه با او گفته شده است لحظهای به خدا ایمان نداشته است- را به عنوان یک فرد مسلمان محسوب میکرده است لذا هرچند ابوسفیان قلباً اعتقادی به اسلام نداشته است ولی همین که به زبان شهادتین را گفته بود برای مسلمان شناخته شدن او کافی بوده است.
به علاوه پذیرفتن اسلام زبانیِ شخص کافر سبب میشود که این شخص وارد فضای جامعه شده و به تدریج از نظر قلبی نیز به سمت اسلام گرایش پیدا کند.
مسأله 384: «الأقوى قبول إسلام الصبي المميزإذا كان عن بصيرة«[4].
مرحوم سید (ره) فرموده است که اسلامِ بچه ممیز زمانی که از روی آگاهی باشد، پذیرفته است و بعد از بیان شهادتین به عنوان یک فرد مسلمان شناخته میشود.
در رابطه با دلیل این مسأله گفته شده است که از آنجایی که بچه ممیز است و فرق بین خوب و بد را متوجه میشود لذا در اینجا بحث تقلید مطرح نیست و گفتن شهادتین این بچه مورد قبول واقع میشود و مسلمان محسوب میشود.
البته عدهای معتقدند که اسلام بچه ممیز پذیرفته نیست و برای ادعای خود به دو روایت ذیل استناد کردهاند؛
روایت اول: عَنْ جَعْفَرٍ (ع) عَنْ أَبِيهِ: أَنَّ عَلِيّاً (ع) كَانَ يَقُولُ: «عَمْدُ الصِّبْيَانِ خَطَأٌ (يُحْمَلُ عَلَى) الْعَاقِلَةِ»[5].
امام جعفر صادق (ع) از پدرش امام باقر (ع) نقل کرده است که حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) پیوسته میفرمود که کار عمدِ بچه، به عنوان کار خطایی محسوب میشود و جبران آن بر عهده عاقله است.
روایت دوم: عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيٍّ (ع)؛ أَنَّهُ كَانَ يَقُولُ (ع): «فِي الْمَجْنُونِ وَ الْمَعْتُوهِ الَّذِي لَا يُفِيقُ وَ الصَّبِيِّ الَّذِي لَمْ يَبْلُغْ عَمْدُهُمَا خَطَأٌ تَحْمِلُهُ الْعَاقِلَةُ وَ قَدْ رُفِعَ عَنْهُمَا الْقَلَمُ»[6].
به عبارت «رفع عنهما القلم» در روایت مذکور، استناد شده است و گفتهاند که اسلامِ بچه ممیز پذیرفته نیست. اما به نظر میرسد که «رفع القلم» در این روایت به معنای عدم پذیرش اسلامِ بچه ممیز نیست بلکه مواردی در رابطه با قصاص و دیه را شامل میشود و در آنجاست که کار عمد بچه به منزله کار خطایی محسوب میشود، پس معنای «رفع القلم» این نیست که اسلام بچه پذیرفته نیست بلکه «رفع القلم» به این معناست که اگر بچه کار و اقدامی کرد مواخذه ندارد نه اینکه اسلامش مقبول نباشد.
بنابراین، اسلام بچه ممیز مقبول و پذیرفته است و از دو روایت مذکور نمیتوان عدم پذیرش بچه ممیز را استفاده کرد.
بحث جلسه آینده: إنشاءالله در جلسه آینده به مسأله ارتداد بچه ممیز اشاره خواهد شد.
«والحمد لله رب العالمین»
[1]. سید محمد کاظم طباطبایی، یزدی، العروة الوثقی، ج1، ص142.
[2]. «الحجرات»: 14.
[3]. مرحوم کلینی، الکافی، ج2، کتاب الإیمان و الکفر، با أن الإیمان یشرک الإسلام، ص26.
[4]. سید محمد کاظم طباطبایی، یزدی، العروة الوثقی، ج1، ص142.
[5]. شیخ حرعاملی، وسائل الشیعة، ج29، کتاب الدیات، ابواب العاقلة، باب 11، ص400، ح3.
[6]. همان، کتاب القصاص، ابواب القصاص فی النفس، باب 36، ص 90، ح2.