درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته) موضوع کلی: فصلٌ في موجبات الوضوء و نواقضه تاریخ: 9 اردیبهشت 1396 موضوع جزئی: الربع: النوم مصادف با: 2 شعبان 1438 سال تحصیلی: 96- 95 جلسه:80 |
«الحمدلله رب العالمين و صليالله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»
الرابع: النوم
«الرابع: النوم مطلقاً و إن كان في حال المشي إذا غلب على القلب و السمع و البصر، فلا تنقض الخفقة إذا لم تصل إلى الحدّ المذكور»[1].
چهارم: خواب
به نظر مرحوم سید (ره) چهارمین مورد از نواقض وضو، خواب است مطلقا، هرچند که در حال راه رفتن باشد. البته خواب در صورتی ناقض وضوست که بر قلب، گوش و چشم انسان غلبه کند [، یعنی چیزی را نبیند و نشنود] بنابراین، چُرت زدنی که به حد مذکور نرسد، وضو را باطل نمیکند.
در رابطه با ناقضیت خواب، از سه جهت بحث میشود:
جهت اول: ادله ناقضیت خواب
دلیل اول: اجماع و شهرت
نظر مشهور این است که خواب، ناقض وضوست. مرحوم سید (ره)، شیخ طوسی (ره) و بعضی دیگر از بزرگان نیز بر ناقضیت وضو ادعای اجماع کردهاند.
از عامّه و اهل سنت اوزاعی مخالفت کرده است و نوم را ناقض وضو ندانسته است. از علمای شیعه به شیخ صدوق (ره) نسبت داده شده است که ایشان فرموده است: «لا ينقض وضوؤك إلا من أربعة أشياء: من بول، أو غائط، أو ريح، أو مني...»[2] که در کلام ایشان به ناقض بودن خواب اشارهای نشده است.
گفتهاند که نظر والد شیخ صدوق (ره) نیز همین است که خواب، ناقض وضو نیست.
البته کلام شیخ صدوق (ره) بر این حمل شده است که ایشان نمیخواهد بگوید که خواب، ناقض وضو نیست، بلکه ایشان در مقابل عامه به بول، غائط، ریح و منی به عنوان ناقض بودن اشاره کرده است و گفته است که نواقضی که از بدن خارج میشوند چهار چیزند در مقابل قول عامه که نواقض وضو را که از بدن خارج میشوند بیشتر از چهار مورد مذکور دانستهاند. بنابراین، نظر شیخ صدوق (ره) این نیست که نواقض وضو فقط چهار مورد مذکورند و خواب ناقض وضو نیست، بلکه نظر ایشان این است که نواقضی که از بدن خارج میشوند چهار چیزند و بیشتر از چهار مورد مذکور نیستند [بر خلاف عامه که معتقدند خون حجامت، خون دماغ و امثال آن نیز ناقض وضویند].
بنابراین، حصری که در کلام شیخ صدوق (ره) آمده است حصر حقیقی نیست، بلکه حصر اضافی است، یعنی از چیزهایی که از بدن خارج میشوند فقط بول، غائط، باد معده و مَنی، ناقض وضویند و بقیه موارد، مثل خون حجامت و خون دماغ، ناقض وضو نیستند.
مؤید توجیه مذکور نسبت به کلام شیخ صدوق (ره)، کلام خود شیخ صدوق (ره) است و آن، اینکه ایشان بعد از اینکه بول، غائط، باد معده و مَنی را ناقض وضو دانسته است فرموده است: «و ما سوى ذلك من القيء و القلس و القبلة و الحجامة و الرعاف و الوذي و المذي فليس فيه إعادة وضوء»[3].
دلیل دوم: کتاب
در قرآن نیز به ناقضیت خواب اشاره شده است:
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاَةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ...»[4].
گفتهاند که «قمتم إلی الصلاة..» به معنای این است که زمانی که از خواب بیدار شدید و میخواهید نماز بخوانید وضو بگیرید.
موثقه ابن بکیر دلیل است بر اینکه مقصود از «قمتم» در آیه مذکور، بیدار شدن از خواب است:
عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ؛ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع): قَوْلُهُ تَعَالَى "إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ"؛ مَا يَعْنِي بِذَلِكَ إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ؟ قَالَ: «إِذَا قُمْتُمْ مِنَ النَّوْمِ»، قُلْتُ: يَنْقُضُ النَّوْمُ الْوُضُوءَ؟ فَقَالَ: «نَعَمْ إِذَا كَانَ يَغْلِبُ عَلَى السَّمْعِ وَ لَا يُسْمَعُ الصَّوْتُ»[5].
دلیل سوم: روایات
روایت اول: عَنْ زُرَارَةَ؛ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ (ع) وَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع): مَا يَنْقُضُ الْوُضُوءَ؟ فَقَالا: «مَا يَخْرُجُ مِنْ طَرَفَيْكَ الْأَسْفَلَيْنِ مِنَ الذَّكَرِ وَ الدُّبُرِ مِنَ الْغَائِطِ وَ الْبَوْلِ أَوْ مَنِيٍّ أَوْ رِيحٍ وَ النَّوْمُ حَتَّى يُذْهِبَ الْعَقْلَ وَ كُلُّ النَّوْمِ يُكْرَهُ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تَسْمَعُ الصَّوْتَ»[6].
روایت دوم: وَ فِي عُيُونِ الْأَخْبَارِ بِالْإِسْنَادِ الْآتِي عَنِ الْفَضْلِ؛ قَالَ: سَأَلَ الْمَأْمُونُ الرِّضَا (ع) عَنْ مَحْضِ الْإِسْلَامِ؛ فَكَتَبَ إِلَيْهِ فِي كِتَابٍ طَوِيلٍ: «وَ لَا يَنْقُضُ الْوُضُوءَ إِلَّا غَائِطٌ أَوْ بَوْلٌ أَوْ رِيحٌ أَوْ نَوْمٌ أَوْ جَنَابَةٌ»[7].
جهت دوم: به نظر مرحوم سید (ره) هر خوابی، ناقض وضو نیست، بلکه خوابی ناقض وضوست که چشم نبیند، گوش نشنود و قلب توجه نداشته باشد، بنابراین چُرت که گوش بشنود و چشم ببیند، ناقض وضو نیست.
دلیل حکم مذکور در کلام مرحوم سید (ره)، روایات ذیلند:
روایت اول: عَنْ زَيْدٍ الشَّحَّامِ؛ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنِ الْخَفْقَةِ وَ الْخَفْقَتَيْنِ؟ فَقَالَ: «مَا أَدْرِي مَا الْخَفْقَةِ وَ الْخَفْقَتَيْنِ؛ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ: "بَلِ الْإِنْسانُ عَلى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ"؛ إِنَّ عَلِيّاً (ع) كَانَ يَقُولُ: "مَنْ وَجَدَ طَعْمَ النَّوْمِ فَإِنَّمَا أُوجِبَ عَلَيْهِ الْوُضُوءُ"»[8].
منظور روایت مذکور این است که یک چرت و دو چرت برای بطلان وضو ملاک نیست، بلکه ملاک این است که انسان به گونهای به خواب رود که وضویش باطل شود و خود انسان بهتر میداند که خوابِ ناقض وضو بر او غلبه پیدا کرده است یا غلبه پیدا نکرده است.
روایت دوم: عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ؛ قَالا: سَأَلْنَا الرِّضَا (ع) عَنِ الرَّجُلِ يَنَامُ عَلَى دَابَّتِهِ، فَقَالَ: «إِذَا ذَهَبَ النَّوْمُ بِالْعَقْلِ فَلْيُعِدِ الْوُضُوءَ»[9].
اینکه امام (ع) در روایت مذکور فرموده است که اگر خواب به گونهای باشد که عقل زایل شود، دوباره وضو بگیرد، حاکی از این است که خوابی که عقل انسان را زایل کند، ناقض وضوست.
روایت سوم: عَنْ عَبْدِ الْحَمِيدِ بْنِ عَوَّاضٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)؛ قَالَ: «سَمِعْتُهُ يَقُولُ مَنْ نَامَ وَ هُوَ رَاكِعٌ أَوْ سَاجِدٌ أَوْ مَاشٍ عَلَى أَيِّ الْحَالاتِ فَعَلَيْهِ الْوُضُوءُ»[10].
جهت سوم: به نظر مرحوم سید (ره) خواب مطلقا و در همه حالات، ناقض وضوست بر خلاف برخی از علمای عامّه، مثل حنابله و مالکیه که معتقدند که وضو به وسیله خوابی که کم باشد نقض نمیشود اعم از اینکه به صورت نشسته باشد یا به صورت ایستاده باشد، بلکه بعضی گفتهاند که خواب در حال نشسته یا حالی که عادتاً حدث خارج نمیشود، ناقض وضو نیست هرچند که خواب، طولانی باشد.
بعضی از خاصه نیز، مثل شیخ صدوق (ره) نیز معتقد است که خواب در حالت نشسته که شخص به صورت باز و گشاده ننشسته باشد، ناقض وضو نیست؛
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ؛ قَالَ: سُئِلَ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ (ع) عَنِ الرَّجُلِ يَرْقُدُ وَ هُوَ قَاعِدٌ هَلْ عَلَيْهِ وُضُوءٌ؟ فَقَالَ: «لَا وُضُوءَ عَلَيْهِ مَا دَامَ قَاعِداً إِنْ لَمْ يَنْفَرِجْ»[11].
امام کاظم (ع) در روایت مذکور، فرموده است که مادامی که شخص به صورت باز و گشاده ننشسته باشد و خواب بر او غلبه کند، وضویش باطل نمیشود.
اشکال بر روایت مذکور
اولاً: روایت مذکور مرسله و ضعیف است لذا استناد به آن تمام نیست.
ثانیاً: شاید عبارت «ان لم ینفرج» که در روایت مذکور آمده است به این معنا باشد که شعور شخص هنوز باقی است لذا تا زمانی که شعورش باقی است وضو باطل نمیشود چون شخص میتواند خود را کنترل کند و نگه دارد، ولی انسانی که خواب باشد و به صورت باز و گشاده نشسته باشد شعور و کنترل خود را از دست میدهد.
بعضی نیز برای عدم ناقضیت خواب به طور مطلق به روایاتی استناد کردهاند که یا مشکل سندی دارند و یا مشکل دلالی دارند که روایات ذیل از ان جملهاند:
روایت اول: عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ؛ أَنَّهُ سَأَلَهُ عَنِ الرَّجُلِ يَخْفِقُ رَأْسُهُ وَ هُوَ فِي الصَّلَاةِ قَائِماً أَوْ رَاكِعاً، فَقَالَ: «لَيْسَ عَلَيْهِ وُضُوءٌ»[12].
دلالت روایت مذکور تمام نیست چون «خفق رأس» اعم از نوم است چون یک معنای آن چرت زدن است که ملازم با خواب نیست.
بنابراین، جمع بین روایاتی که بر ناقضیت خواب دلالت دارند و روایت مذکور که بر عدم ناقضیت نوم دلالت دارد به این نحو است که روایت مذکور بر چرت زدنی حمل شود که خواب غلبه پیدا نکرده است و گفته شود که چنین چرت زدنی ناقض وضو نیست.
روایت دوم: عَنْ عِمْرَانَ بْنِ حُمْرَانَ؛ أَنَّهُ سَمِعَ عَبْداً صَالِحاً (ع) يَقُولُ: «مَنْ نَامَ وَ هُوَ جَالِسٌ لَا يَتَعَمَّدُ النَّوْمَ فَلَا وُضُوءَ عَلَيْهِ»[13].
در روایت مذکور آمده است که کسی که در حالی که نشسته است، خواب باشد ولی قصد خوابیدن ندارد، لازم نیست وضو بگیرد [کنایه از اینکه وضویش باطل نمیشود].
عبد صالح بر امام کاظم (ع) نیز اطلاق شده است.
روایت سوم: عَنْ بَكْرِ بْنِ أَبِي بَكْرٍ الْحَضْرَمِيِّ؛ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) هَلْ يَنَامُ الرَّجُلُ وَ هُوَ جَالِسٌ؟ فَقَالَ: «كَانَ أَبِي يَقُولُ: إِذَا نَامَ الرَّجُلُ وَ هُوَ جَالِسٌ مُجْتَمِعٌ فَلَيْسَ عَلَيْهِ وُضُوءٌ وَ إِذَا نَامَ مُضْطَجِعاً فَعَلَيْهِ الْوُضُوءُ»[14].
روایت مذکور دلالت دارد بر اینکه اگر شخص به حالت نشسته و جمع شده بخوابد، وضویش باطل نمیشود، ولی اگر به صورت دراز کشیده بخوابد، وضویش باطل است و باید دوباره وضو بگیرد.
مشکل روایات مذکور، این است که بعضی از روایات مذکور سنداً ضعیفند، مثلاً در رابطه با عمران و بکر بن ابی بکر حضرمی که در سند روایت دوم و سوم آمدهاند، گفته شده است که این دو ضعیفند و یا اینکه ممکن است که روایات مذکور از باب تقیه و بر اساس مسلک عامّه وارد شده باشند لذا روایات مذکور یا از باب ضعف سند و یا از باب ضعف دلالت، قابل استناد نیستند و نمیتوانند در مقابل روایات صحیحهای که بر ناقضیت نوم دلالت دارند، بایستند.
«والحمدلله رب العالمین»
[1]. سید محمدکاظم، طباطبایی یزدی، العروة الوثقی، ج1، ص183.
[2]. شیخ صدوق، المقنع، ص12.
[3]. همان.
[4]. «المائدة»:6.
[5]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج1، کتاب الطهارة، ابواب نواقض الوضوء، باب3، ص254، ح7.
[6]. همان، باب2، ص249، ح2.
[7]. همان، ص251، ح8.
[8]. همان، باب3، ص254، ح8.
[9]. همان، ص252، ح2.
[10]. همان، ص253، ح3.
[11]. همان، ص254، ح11.
[12]. همان، ص255، ح12.
[13]. همان، ص256، ح14.
[14]. همان، ح15.