درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری

موضوع کلی: احکام النجاسة                                                                      تاریخ: 15  مهر 1392

موضوع جزئی: طهارت مکانی که نمازگزار پیشانی را بر آن می‏گذارد                                      مصادف با: 1 ذی‏الحجه1434 سال: پنجم                                                                                                                                جلسه: 11

 

 

 

 

 

 

 

 

«الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

مسئله 142: «إذا وضع جبهته على محل بعضه طاهر و بعضه نجس صح إذا كان الطاهر بمقدار الواجب فلا يضر كون البعض الآخر نجسا و إن كان الأحوط طهارة جميع ما يقع عليه»[1]؛ مرحوم سید (ره) می‏فرماید: اگر نماز گزار پیشانی خود را بر جایی بگذارد که بعضی از آن پاک و بعض دیگر نجس است در صورتی که مقداری که طاهر است به مقدار واجب سجده باشد- مقداری که در صحت سجده شرط است- سجده بر آن موضع صحیح است، پس اینکه مقداری از موضع سجده نجس باشد مشکلی ایجاد نمی‏کند گرچه احوط این است که همه مکانی که نمازگزار پیشانی خود را بر آن می‏گذارد پاک باشد، منظور از این احتیاط، احتیاط استحبابی است چون «الاحتیاط علی کل حال حسنٌ».

فروض مسئله:

سؤالی که به ذهن می‏آید این است که آیا طهارت شرط سجود است یا شرط مسجد و جایی است که پیشانی بر آن قرار می‏گیرد؟ اگر طهارت شرط برای سجود باشد یک حکم دارد و اگر طهارت را شرط مسجد و جایی که پیشانی بر آن قرار می‏گیرد باشد حکم دیگری دارد لذا این مسئله دو فرض دارد:

فرض اول: طهارت شرط سجود است.

اگر طهارت را شرط برای سجود بدانیم کما اینکه مرحوم سید (ره) قائل به این مبنا است؛ معنایش این است که اگر نمازگزار پیشانی را بر محلی گذاشت که بعضی از آن پاک و بعض دیگر نجس است در این صورت اگر مقداری که طاهر است به اندازه‏ای باشد که در صحت سجده شرط است، مشکلی ایجاد نمی‏کند، پس در صورتی که مبنا این باشد که طهارت، شرط سجود است نجاست قسمت‏های دیگر مشکلی ایجاد نمی‏کند چون در این فرض که طهارت شرط سجود دانسته شده سجده بر شیء پاک صدق می‏کند.

فرض دوم: طهارت شرط مسجد است.

اگر طهارت شرط برای سجود نباشد بلکه شرط برای موضع جبهه باشد؛ یعنی پیشانی هر جا که قرار می‏گیرد باید کل آن پاک باشد، در این صورت اگر بعضی از آن محلی که نمازگزار پیشانی خود را بر آن می‏گذارد نجس باشد صدق نمی‏کند که گفته شود کل آن پاک است؛ چون بعضی نجس و بعضی از آن پاک است لذا در این صورت نمازی که خوانده باطل است چون همه محل سجده پاک نبوده بلکه قسمتی از آن نجس بوده است. بنابراین اگر طهارت را از شرائط مسجد جبهه؛ یعنی محل پیشانی قرار دادیم در این فرض سجده بر محلی که بعضی از آن پاک و بعضی از آن نجس است صحیح نیست؛ زیرا آن مجموعه که مرکب از پاک و نجس است خارجاً و عرفاً یک چیز حساب می‏شود و صدق می‏کند که گفته شود موضع جبهه نجس است؛ مثل اینکه اگر گوشه‏ای از لباس انسان نجس شود گفته می‏شود لباس او نجس شده است، در ما نحن فیه هم هر چند قسمتی از محل سجده نجس است اما همین کفایت می‏کند برای اینکه گفته شود نمازگزار بر موضع نجس سجده کرده و سجده بر موضع نجس باعث بطلان نماز می‏شود.

حق در مسئله:

به نظر می‏رسد حق با مرحوم سید (ره) باشد، یعنی طهارت شرط سجود است و طهارت در محل سجده آن هم بیش از مقدار واجب، معتبر نیست؛ چون قدر متیقن از صحیحه که سابقاً به آن اشاره شد که دال بر این بود که موضع سجده باید پاک باشد و همچنین اطلاق کلمات علماء و مَعقد اجماعات، اعتبار طهارت در مقدار واجب از مسجدِ جبهه می‏باشد و ما دلیلی بر اعتبار بیش از آن نداریم لذا اگر شک کردیم که آیا بیش از این هم لازم است یا نه به اصول عملیه متسمک می‏شویم و نسبت به مقدار زائد از واجب، اصالة البرائة عن الزائد جاری می‏کنیم لذا طهارت نسبت به زائد از مقدار واجب برای ما لازم نیست.

دلیل:

دلیل بر این مطلب این است که اگر محل سجده به اندازه یک وجب شد و یکی از اطراف آن نجس بود، حال اگر شما بر آن قسمتی که پاک است سجده کنید هیچ فقیهی فتوا نمی‏دهد به اینکه بر نجس سجده کرده‏اید.

مرحوم سید (ره) در ادامه مسئله 242 می‏فرماید: «و يكفي كون السطح الظاهر من المسجد طاهرا و إن كان باطنه أو سطحه الآخر أو ما تحته نجسا فلو وضع التربة على محل نجس و كانت طاهرة و لو سطحها الظاهر صحت الصلاة»[2]؛ پاک بودن سطح ظاهر از محل سجده کفایت می‏کند هر چند باطن آن یا زیر آن نجس باشد، پس اگر نمازگزار مهر خود را در محل نجس قرار داد ولی خود مهر پاک باشد هر چند سطح ظاهریِ مهر پاک باشد ( باطن یا زیر آن یا بعضی از آن نجس باشد) کفایت می‏کند و نماز او صحیح است.

دلیل این مطلب این است که ما دلیلی جز به مقدار واجبی که سجده بر آن واقع می‏شود نداریم. ما وقتی به ادله مراجعه می‏کنیم تنها طهارت محل سجده و آنچه پیشانی به آن اصابت می‏کند معتبر دانسته شده و در این جهت طهارت خصوص سطح ظاهرِ چیزی که بر آن سجده می‏شود کفایت می‏کند اما اینکه باطن آن هم پاک باشد شرط نیست.

صحیحه ابن محبوب هم که سابقاً ذکر آن گذشت دال بر همین مطلب است که منظور از «یسجد علیه» که در روایت آمده محل سجده می‏باشد.

عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ قَالَ: «سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ (ع) عَنِ الْجِصِّ يُوقَدُ عَلَيْهِ بِالْعَذِرَةِ وَ عِظَامِ الْمَوْتَى ثُمَّ يُجَصَّصُ بِهِ الْمَسْجِدُ أَ يُسْجَدُ عَلَيْهِ؟ فَكَتَبَ (ع) إِلَيَّ بِخَطِّهِ إِنَّ الْمَاءَ وَ النَّارَ قَدْ طَهَّرَاهُ»[3]؛ حسن بن محبوب می‏گوید: از امام رضا (ع) از گچی سؤال کردم که به وسیله عذره و استخوان‏های حیوانات مرده بر روی آن آتش بر افروخته شده و این گچ به وسیله این آتش پخته می‏شود، سپس با این گچ محل سجده را گچ‏کاری و سفیدکاری می‏کنند، آیا می‏شود بر آن مکان سجده کرد؟ حضرت (ع) برای من با خط مبارک خود نوشتند: آب و آتش این گچ را پاک کرده‏اند.

فصل فی احکام المسجد

مسئله 243: «يجب إزالة النجاسة عن المساجد داخلها و سقفها و سطحها و الطرف الداخل من جدرانها بل و الطرف الخارج على الأحوط إلا أن لا يجعلها الواقف جزء من المسجد بل لو لم يجعل مكانا مخصوصا منها جزء لا يلحقه الحكم و وجوب الإزالة فوري فلا يجوز التأخير بمقدار ينافي الفور العرفي و يحرم تنجيسها أيضا بل لا يجوز إدخال عين النجاسة فيها و إن لم تكن منجسة إذا كانت موجبة لهتك حرمتها بل مطلقا على الأحوط و أما إدخال المتنجس فلا بأس به ما لم يستلزم الهتك»[4]؛ ازاله نجاست از مساجد واجب است اعم از آنکه داخل مسجد، سقف مسجد، سطح مسجد، سمت داخل دیوار آن و حتی سمت خارجی دیوار آن نجس باشد.

ادله وجوب ازاله نجاست از مسجد:

دلیل اول: اجماع

اولین دلیلی که بزرگان اقامه کرده‏اند اجماع است، می‏گویند اجماع قطعی بر این مسئله داریم که ازاله نجاست از مسجد واجب است، بعلاوه ارتکاز متشرعه هم از مسجد به عنوان یک مکان عبادی همین است که مکان عبادی را به خاطر قداست و عظمتی که دارد نمی‏شود با حالت نجاست نگه داشت. البته ما ارتکاز متشرعه را دلیل مستقلی محسوب نمی‏کنیم بلکه به کمک اجماع این مسئله را ثابت می‏کنیم، این اجماع از بزرگانی مثل شیخ طوسی، ابن ادریس و شهید اول نقل شده است.

 شیخ می‏فرماید: «لا خلاف فی انّ المساجد یجب عن تجنب النجاسات»[5]. همچنین ابن ادریس می‏فرماید: «لا خلاف ایضاً بین الأمّة کافّة إنّ المساجد یجب أن تنزه و تجنب عنه النجاسات»[6]، شهید اول هم می‏فرماید: «یحرم ادخال النجاسة الیها و ازالتها فیها قاله الاصحاب»[7].

بررسی دلیل اول:

از ظاهر کلمات صاحب مدارک و صاحب حدائق بدست می‏آید که اجماع ادعا شده از طرف بزرگانی مثل مرحوم شیخ، ابن ادریس و شهید اول مورد قبول نیست، صاحب مدارک می‏فرماید: «و قد قطع الأصحاب بوجوب إزالة النجاسة عن المساجد على الفور كفاية، لعموم الخطاب، و فيه توقف»[8]، صاحب حدائق هم با صاحب مدارک موافقت کرده است.[9]

حال باید ببینیم آیا مخالفت صاحب مدارک و صاحب حدائق با اجماع ادعا شده از طرف شیخ و امثال ایشان مضر به این اجماع است یا نه؟ همچنین آیا این اجماع به عنوان یک دلیل مستقل مورد لحاظ قرار می‏گیرد یا نه؟

بررسی کلام صاحب مدارک و صاحب حدائق:

اکثر علماء گفته‏اند مخالفت صاحب مدارک و صاحب حدائق نظر شاذ محسوب می‏شود لذا به اجماع ادعا شده که می‏گوید همه علماء قائل به ازاله نجاست از مساجد هستند، لطمه‏ای وارد نمی‏کند.

البته صاحب حدائق برای اثبات مدعای خود به موثقه عمار تمسک کرده، حال باید ببینیم آیا این روایت می‏تواند مؤید کلام صاحب حدائق باشد که می‏گوید: ازاله نجاست از مسجد لازم نیست بلکه تنجیس مسجد هم جایز است، یا نه؟

عَنْ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: «سَأَلْتُهُ عَنِ الدُّمَّلِ يَكُونُ بِالرَّجُلِ فَيَنْفَجِرُ وَ هُوَ فِي الصَّلَاةِ؟ قَالَ: يَمْسَحُهُ وَ يَمْسَحُ يَدَهُ بِالْحَائِطِ أَوْ بِالْأَرْضِ وَ لَا يَقْطَعِ الصَّلَاةَ»[10]؛ عمار از امام صادق (ع) در مورد مردی سؤال می‏کند که دملی در بدن اوست و می‏ترکد در حالی که آن شخص نماز می‏خواند، حضرت (ع) فرمودند: دستش را به دملی که ترکیده بکشد سپس آن را به دیوار یا زمین بکشد و نمازش را قطع نکند. صاحب حدائق می‏فرماید: اطلاق روایت، مسجد را هم شامل می‏شود؛ یعنی حتی اگر شخص در مسجد نماز بخواند و دملی که در بدن او هست بترکد باید دستش را بر آن بکشد و سپس دست را به دیوار یا زمین بکشد و نمازش را قطع نکند در حالی که اگر ازاله نجاست از مسجد واجب و تنجیس آن جایز نبود امام (ع) چنین دستوری نمی‏دادند، پس اینکه حضرت (ع) فرموده‏اند: دستت را به دیوار یا زمین بکش حاکی از این است که تنجیس مسجد جایز است و ازاله نجاست از آن لازم نیست.

پاسخ این است که یا اساساً خونین نیست تا نجس باشد و اگر هم خونین باشد خون دمل و امثال آن معفو است و این گونه خون‏ها استثناء شده است بنابراین این روایت نمی‏تواند دلیل بر این باشد که صاحب حدائق بگوید تنجیس مسجد اشکالی ندارد.

مدرکی بودن اجماع:

اما مشکلی که این اجماع دارد این است که اجماع نباید مدرکی باشد، یعنی ما ادله‏ای داریم که وجوب ازاله نجاست از مساجد را بیان می‏کند لذا محتمل است که مستند این بزرگان بر ادعای اجماع، همین ادله‏ای باشد که وجوب ازاله نجاست از مساجد را بیان می‏کند، بنابراین اجماع بما هو اجماعٌ و به عنوان یک دلیل مستقل از اعتبار می‏افتد لذا می‏گویند اعتبار اجماع به دلیلی است که مدرک اجماع قرار گرفته است و اگر روایاتی که به عنوان دلیل وجوب ازاله نجاست از مساجد به آنها استناد شده تمام باشد نوبت به اجماع نمی‏رسد. بنابراین مخالفت صاحب حدائق و صاحب مدارک با اجماع ادعا شده از طرف بزرگان صدمه‏ای به این اجماع نمی‏زند ولی مشکل این است که خود این اجماع دچار مشکل است و آن اینکه اجماع مدرکی است و نمی‏توان به عنوان یک دلیل مستقل به آن استناد کرد.

«والحمد لله رب العالمین»



[1]. العروة الوثقی، ج1، ص84.

[2]. همان.

[3]. وسائل الشیعة، ج3، ص527، کتاب الطهارة، باب 81 من ابواب النجاسات، حدیث1.

[4]. العروة الوثقی، ج1، ص84.

[5]. خلاف، ج1، ص180.

[6]. سرائر، ج1، ص163.

[7]. ذکری الشیعة فی احکام الشریعة، ج3، ص128.

[8]. مدارك الأحكام في شرح عبادات شرائع الإسلام؛ ج‌2، ص306.

[9].  الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة، ج‌5، ص293.

[10]. وسائل الشیعة، ج3، ص435، کتاب الطهارة، باب22 من ابواب النجاسات، حدیث8.

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری

موضوع کلی: احکام النجاسة                                                                       تاریخ: 13  مهر 1392

موضوع جزئی: ازاله نجاست از مکان نمازگزار                                                                      مصادف با: 29 ذی‏القعده1434 سال: پنجم                                                                                                                              جلسه: 10

«الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

خلاصه جلسه گذشته:

عرض شد بعضی در رابطه با پاک بودن مکان مصلی به روایتی از پیامبر (ص) در رابطه با نهی از نماز خواندن در محل کشتن حیوانات (کشتارگاه)، زباله‏دان‏‏ها، حمام‏ها و امثال استناد کرده و گفته‏اند مکان نمازگزار باید پاک باشد، همچنین به چند روایت دیگر در این زمینه هم تمسک شده بود، نسبت به روایتی که از پیامبر (ص) نقل شده عرض کردیم؛ اولاً سند این روایت ضعیف است و فقط از طریق عامه نقل شده، ثانیاً دلالت روایت هم تمام نیست که اشکالات آن را بیان کردیم، لذا نهیی که در این روایت وارد شده بر کراهت حمل می‏شود نه حرمت. چند روایت دیگر هم دال بر نهی از نماز خواندن در مکان نجس ذکر شد که عبارت بودند از: موثقه ابن بکیر، موثقه عمار ساباطی، صحیحه زراره و صحیحه زراره و حدید بن حکیم. ما بحث مربوط به موثقه ابن بکیر را در جلسه گذشته محضر دوستان عرض کردیم، گفتیم این موثقه معارض دارد و جمع بین روایات دال بر جواز نماز خواندن در مکان نجس و این موثقه که دال بر نهی از نماز در مکان نجس است به این صورت است که نهی وارد شده در موثقه ابن بکیر یا بر کراهت حمل می‏شود یا اینکه تباین بین این دو دسته از روایات را به عموم و خصوص مطلق بر می‏گردانیم؛ یعنی هر کدام از این روایات را تقیید بزنیم گرچه مرحوم آیت الله فاضل لنکرانی (ره) این حمل را نمی‏پذیرند و به روایات دیگر تمسک می‏کنند و روایات دیگر را تمام می‏دانند.

بررسی موثقه عمار ساباطی، صحیحه زراره، صحیحه زراره و حدید بن حکیم

مضمون موثقه عمار این بود که از امام صادق (ع) از موضعی که نجاست در آنجا وجود دارد و به وسیله غیر خورشید خشک شده سؤال شد؟ حضرت (ع) فرمودند: نمی‏تواند در آن مکان نماز بخواند.

در صحیحه زراره هم امام باقر (ع) فرمودند: اگر مکان نجس به وسیله خورشید خشک شده باشد پاک است و می‏توان در آنجا نماز خواند، معنای این سخن این است که اگر به وسیله خورشید خشک نشده باشد نجس است و نمی‏توان در آنجا نماز خواند و این بدان معناست که مکان نمازگزار باید پاک باشد.

در صحیحه زراره و حدید بن حکیم هم امام صادق (ع) فرمودند: اگر خورشید و باد با هم مکانی را که به وسیله بول نجس شده خشک کنند نماز خواندن در آن مکان اشکالی ندارد مگر اینکه آن مکان تبدیل به جایی شده باشد که همیشه در آن بول می‏کنند که اگر چنین باشد نماز خواندن در آن مکان اشکال دارد. معنای این سخن هم این است که مکان نماز گزار باید پاک باشد.

روایات معارض:

سه روایت فوق هم که به ظاهرشان طهارت مکان مصلی را معتبر می‏دانند معارض دارند که به آنها اشاره می‏کنیم:

1) عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ أَنَّهُ سَأَلَ أَخَاهُ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ (ع) «عَنِ الْبَيْتِ وَ الدَّارِ لَا تُصِيبُهُمَا الشَّمْسُ وَ يُصِيبُهُمَا الْبَوْلُ وَ يُغْتَسَلُ فِيهِمَا مِنَ الْجَنَابَةِ أَ يُصَلَّى فِيهِمَا إِذَا جَفَّا قَالَ: نَعَمْ»[1]؛ علی بن جعفر از برادرش امام کاظم (ع) درباره خانه و حیاطی که خورشید به آنها اصابت نمی‏کند اما بول به آنجا اصابت کرده، همچنین شخص، غُسل جنابت خود را در آنجا انجام می‏دهد سؤال می‏کند که آیا در صورتی که این خانه و حیاط خشک شوند می‏توان در آنجا نماز خواند؟ حضرت (ع) فرمودند: بله.

این روایت دلالت می‏کند بر اینکه در صورت خشک شدن نجاست مانعی برای نماز خواندن در مکان نجس نیست، هر چند آفتاب که ما آن را جزء مطهرات می‏دانیم بر آن مکان نتابیده بلکه به خودی خود خشک شده است.

2) عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ (ع) قَالَ: «سَأَلْتُهُ عَنِ الْبَوَارِيِّ يُبَلُّ قَصَبُهَا بِمَاءٍ قَذِرٍ أَ يُصَلَّى عَلَيْهِ؟ قَالَ إِذَا يَبِسَتْ فَلَا بَأْسَ»[2]؛ علی بن جعفر می‏گوید: از برادرم موسی بن جعفر (ع) در مورد بوریایی که نی‏های بکار برده شده در آن به وسیله آبِ نجس، خیس شده سؤال کردم آیا می‏شود بر روی آن نماز خواند؟ حضرت (ع) فرمودند: اگر خشک شود اشکالی ندارد.

در این روایت هم حضرت (ع) به طور مطلق فرموده‏اند: اگر آن مکان خشک شده باشد کفایت می‏کند و نفرموده‏اند حتماً باید به وسیله خورشید خشک شود بلکه اگر به خودی خود هم خشک شود کفایت می‏کند.

3) عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ قَالَ: «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنِ الْبَارِيَّةِ يُبَلُّ قَصَبُهَا بِمَاءٍ قَذِرٍ، هَلْ تَجُوزُ الصَّلَاةُ عَلَيْهَا؟ فَقَالَ: إِذَا جَفَّتْ فَلَا بَأْسَ بِالصَّلَاةِ عَلَيْهَا»[3]؛ عمار ساباطی می‏گوید: از امام صادق (ع) در مورد بوریایی که نی‏های بکار برده شده در آن به وسیله آبِ نجس، خیس شده سؤال کردم که آیا نماز می‏شود بر روی آن نماز خواند؟ حضرت (ع) فرمودند: اگر خشک شده باشد اشکالی ندارد.

این روایت هم می‏گوید صرف خشک شدن آن مکان کفایت می‏کند و نیازی نیست که حتماً با تابش خورشید خشک شود، لذا نتیجه گرفته می‏شود مکان نماز گزار لازم نیست که پاک باشد چون خشک شدن بدون تابش خورشید باعث پاک شدن نجس نمی‏شود.

جمع بین این دو دسته از روایات:

جمع بین این دو دسته از روایات به دو نحو است:

1) روایات دال بر نهی را بر کراهت حمل کنیم به قرینه صراحت اخبار معارض آنها که بر صحت و جواز نماز خواندن در مکان نجس دلالت دارد.

2) روایات دال بر نهی از نماز خواندن در مکان نجس بر خصوص موضع جبهه (پیشانی) حمل شود، یعنی بگوییم موضع پیشانی باید پاک باشد مطلقا هر چند نجاست آن خشک شده باشد و روایات دال بر جواز نماز خواندن در مکان نجس را بر مکان مصلی حمل کنیم و بگوییم مکانی که انسان می‏خواهد در آنجا نماز بخواند لازم نیست پاک باشد. البته این مطلب مربوط به جایی است که آن نجاست معفوٌ عنه نباشد؛ چون جایی که نجاست معفو باشد محل بحث ما نیست بلکه محل بحث در نجاست غیر معفو است، همچنین نجاست مکان نمازگزار باید خشک باشد و دارای رطوبت مسریه نباشد؛ چون اگر نجاست مسریه داشته باشد قطعاً نماز خواندن در آنجا جایز نخواهد بود.

کلام محقق خویی (ره):

مرحوم آیت الله خویی (ره) می‏فرماید: اگر شک ما بر طرف نشد و ادله اجتهادی که روایات بود نتیجه‏ای در بر نداشت و برای ما روشن نشد که مکان نماز گزار باید پاک باشد یا اگر نجس هم باشد مشکلی ایجاد نمی‏کند، به ادله فقاهتی و اصل برائت رجوع می‏کنیم، یعنی در این صورت که شک داریم آیا مکان مصلی مقید به خلو از نجاست است یا نه، اصالت البرائة جاری می‏کنیم در نتیجه لازم نیست مکان نماز گزار پاک و عاری از نجاست باشد.

مسئله 242: «إذا وضع جبهته على محلّ بعضه طاهر و بعضه نجس صحّ إذا كان الطاهر بمقدار الواجب، فلا يضرّ كون البعض الآخر نجساً، و إن كان الأحوط طهارة جميع ما يقع عليه»[4]؛ مرحوم سید (ره) می‏فرماید: اگر نماز گزار پیشانی خود را بر جایی بگذارد که بعضی از آن پاک و بعض دیگر نجس است در صورتی که مقداری که طاهر است به مقدار واجب سجده باشد- مقداری که در صحت سجده شرط است- سجده بر آن موضع صحیح است، پس اینکه مقداری از موضع سجده نجس باشد مشکلی ایجاد نمی‏کند گرچه احوط این است که تمام مکانی که نمازگزار پیشانی خود را بر آن می‏گذارد پاک باشد.

«والحمد لله رب العالمین»



[1]. وسائل الشيعة؛ ج‌3، ص453، کتاب الطهارة، باب 30 من ابواب النجاسات، حدیث1.

[2]. همان، ص454، حدیث2.

[3]. همان، حدیث5.

[4]. العروة الوثقی، ج1، ص84.

 

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری

موضوع کلی: احکام النجاسه                                                                     تاریخ: 9  مهر 1392

موضوع جزئی: ازاله نجاست از مکان نمازگزار                                                                   مصادف با: 25 ذی‏القعده1434 سال: پنجم                                                                                                                           جلسه: 9

«الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

خلاصه جلسه گذشته:

در جلسات گذشته سه بحث را خدمت دوستان عزیر مطرح کردیم؛ بحث اول این بود که آیا لازم است محل پیشانی، در حال سجده پاک باشد؟ عرض کردیم ازاله نجاست از پیشانی لازم است و ادله‏ای هم از اجماع و روایات بر این مطلب اقامه کردیم. بحث دوم در رابطه با ازاله نجاست از بقیه اجزاء سبعه در حال سجده بود که عرض کردیم دلیلی که بر این مطلب اقامه شده تمام نیست، آن دلیل  عبارت بود از روایتی از حضرت رسول اکرم (ص) که حضرت می‏فرمایند: «جَنِّبُوا مَسَاجِدَكُمُ النَّجَاسَةَ»[1]؛ دو وجه در رابطه با این حدیث مطرح کردیم و در رابطه با حمل «مساجدکم» بر بقیه اعضاء سجده گفتیم «مساجدکم» یا به معنای بیوت الله است و یا از باب تبادر و انصراف به ذهن منظور از «مساجد» همان محل سجده؛ یعنی پیشانی است، بحث سومی را در جلسه گذشته خدمت دوستان عرض کردیم که ناتمام ماند و آن عبارت بود از اینکه حکم مکان نمازگزار چیست؟ آیا ازاله نجاست از مکان نماز گزار لازم است یا نه؟ گفتیم در این رابطه به بعضی از روایات تمسک شده که روایت اول را در جلسه گذشته عرض کردیم و در بررسی آن گفتیم:

اولا: این روایت ضعیف السند است و از طرق عامه نقل شده است.

ثانیاً: بر فرض که سند روایت مشکلی نداشته باشد نهی مذکور در این روایت از باب حرمت نیست بلکه از باب شرافت نماز است، یعنی به خاطر شرافت نماز، پیامبر اکرم (ص) نهی فرموده‏اند از اینکه در اماکنی مثل حمام، کشتارگاه و غیره نماز خوانده شود.

ثالثاً:  باید به موارد مذکور در روایت اکتفاء شود و نمی‏توان اطلاق گیری کرد و نهی را شامل همه مکان‏ها اعم از موارد مذکور در روایت و سایر مکان‏ها دانست در حالی که مدعا این است که مکان نمازگزار مطلقا (اعم از موارد مذکور در روایت و غیر آن) باید پاک باشد.

حال به ذکر و بررسی بقیه روایات می‏پردازیم:

 

 

2) موثقه ابن بکیر

عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ قَالَ: «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنِ الشَّاذَكُونَةِ يُصِيبُهَا الِاحْتِلَامُ أَ يُصَلَّى عَلَيْهَا؟ فَقَالَ: لَا»[2]؛ ابن بکیر می‏گوید: از امام صادق (ع) درباره شاذکونه سؤال کردم – صاحب وافی در معنای شاذکونه فرموده: «الفرش الذی ینام علیه»؛ فرشی که انسان روی آن می‏خوابد- که انسان بر روی آن محتلم شده و احتلام به فرش سرایت کرده، حال آیا می‏توان بر روی این فرش نماز خواند؟ حضرت (ع) فرمودند: نه. معنای این سخن این است که مکان مصلی باید پاک باشد.

3) موثقه عمار ساباطی

عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) فِي حَدِيثٍ قَالَ: «سُئِلَ عَنِ الْمَوْضِعِ الْقَذِرِ يَكُونُ فِي الْبَيْتِ أَوْ غَيْرِهِ فَلَا تُصِيبُهُ الشَّمْسُ وَ لَكِنَّهُ قَدْ يَبِسَ الْمَوْضِعُ الْقَذِرُ قَالَ: لَا يُصَلَّى عَلَيْهِ»[3]؛ عمار ساباطی می‏گوید: از امام صادق (ع) سؤال شد درباره مکان نجسی که در خانه یا غیر آن وجود دارد در حالی که خورشید هم به آن اصابت نمی‏کند لکن آن محلِ نجس خشک شده – محل نجس به وسیله خورشید خشک نشده بلکه خود به خود خشک شده است- حضرت (ع) فرمودند: نباید در این مکان نماز خوانده شود. از این سخن هم نتیجه گرفته‏اند باید مکان نمازگزار پاک باشد.

4) صحیحه زراره

عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: «سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (ع) عَنِ الْبَوْلِ يَكُونُ عَلَى السَّطْحِ أَوْ فِي الْمَكَانِ الَّذِي يُصَلَّى فِيهِ؟ فَقَالَ: إِذَا جَفَّفَتْهُ الشَّمْسُ فَصَلِّ عَلَيْهِ فَهُوَ طَاهِرٌ»[4]؛ زراره می‏گوید: از امام باقر (ع) در مورد بول واقع شده بر سطح یا مکانی که در آن نماز خوانده می‏شود، سؤال کردم؟ حضرت (ع) فرمودند: اگر خورشید آن مکان را خشک کرده باشد پاک است و می‏شود بر روی آن نماز خواند.

مفهوم این روایت این است که اگر خورشید آن مکان را خشک نکرده باشد هر چند به طور طبیعی خشک شده باشد کفایت نمی‏کند و باید پاک شود و این دال بر این است که مکان نمازگزار باید پاک و عاری از نجاست باشد.

5) صحیحه زراره و حدید بن حکیم

عَنْ زُرَارَةَ وَ حَدِيدِ بْنِ حَكِيمٍ الْأَزْدِيِّ جَمِيعاً قَالا: «قُلْنَا لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) السَّطْحُ يُصِيبُهُ الْبَوْلُ أَوْ يُبَالُ عَلَيْهِ أَ يُصَلَّى فِي ذَلِكَ الْمَكَانِ؟ فَقَالَ: إِنْ كَانَ تُصِيبُهُ الشَّمْسُ وَ الرِّيحُ وَ كَانَ جَافّاً فَلَا بَأْسَ بِهِ إِلَّا أَنْ يَكُونَ يُتَّخَذُ مَبَالًا»[5]؛ زراه و حدید بن حکیم ازدی می‏گویند: ما به امام صادق (ع) عرض کردیم بول به سطحی از زمین یا پشت بام اصابت کرده یا اینکه انسان در همان مکان بول می‏کند، آیا می‏شود در آن مکان نماز خواند؟ حضرت (ع) فرمودند: اگر خورشید و باد با هم آن مکان را خشک کنند نماز خواندن در آن مکان اشکالی ندارد مگر اینکه آن مکان تبدیل به جایی شده باشد که همیشه در آن بول می‏کنند که اگر چنین باشد نماز خواندن در آن مکان اشکال دارد.

تقریب استدلال به روایات فوق این است که امام (ع) نهی کرده‏اند از نماز خواندن در جایی که نجس باشد مگر اینکه به وسیله خورشید یا به وسیله خورشید و باد خشک شده باشد، در غیر این صورت نماز خواندن در جایی که نجس شده جایز نیست.

اگر به این روایات اکتفاء شود و به سایر روایات مراجعه نشود ظاهر روایات فوق این است که مکان نمازگزار باید پاک باشد، البته اگر نجاست حالت جفاف داشته و خشک شده باشد مشکلی ایجاد نمی‏کند لکن این در صورتی است که جفاف به وسیله تابش خورشید صورت گرفته باشد، چون خورشید پاک کننده است.

ولی مشکل این است که روایات مذکور، معارض دارد که باید آنها را هم ذکر کنیم ببینیم آیا می‏شود بین آنها و روایات مذکور جمع کرد یا نه؟ فرض بر این است که نمی‏خواهیم خدشه سندی بر این دو دسته از روایات وارد کنیم و دسته‏ای را به خاطر ضعف سند کنار بگذاریم بلکه می‏خواهیم بگوییم با فرض اینکه این روایات از نظر سند مشکلی نداشته باشند و دلالت آنها تمام باشد آیا می‏توان از حیث دلالت بین این این دو دسته از روایات جمع کرد یا نه؟

روایات معارض:

روایت اول: عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الشَّاذَكُونَةِ يَكُونُ عَلَيْهَا الْجَنَابَةُ، أَ يُصَلَّى عَلَيْهَا فِي الْمَحْمِلِ؟ قَالَ: لَا بَأْسَ»[6]- در نقل دیگری ذیل همین روایت، تعبیر «لا بأس بالصلاة علیها» آمده است- زراره می‏گوید از امام باقر (ع) در مورد شاذکونه (فرشی که بر روی آن می‏خوابند) که جنابت به آن اصابت کرده سؤال کردم که آیا می‏توان بر روی آن فرش نماز خواند یا نه؟ حضرت (ع) فرمودند: اشکالی ندارد.

روایت دوم: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ قَالَ: «قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) أُصَلِّي عَلَى الشَّاذَكُونَةِ وَ قَدْ أَصَابَتْهَا الْجَنَابَةُ؟ فَقَالَ: لَا بَأْسَ»[7]؛ ابن ابی عمیر می‏گوید: به امام صادق (ع) عرض کردم آیا می‏توانم در فرشی که روی آن می‏خوابم و جنابت به آن اصابت کرده نماز بخوانم؟ حضرت (ع) فرمودند: اشکالی ندارد.

جمع بین روایات

الف) جمع بین روایات دال بر جواز نماز خواندن در مکان نجس و موثقه ابن بکیر

جمع بین این دو دسته از روایات که در یک دسته نهی از نماز خواندن وجود داشت و در دسته دیگر جواز نماز خواندن آمده بود به دو صورت جمع کرد:

1) قول امام (ع) را در موثقه ابن بکیر که از نماز خواندن نهی فرموده‏اند به قرینه تصریح در دو روایت اخیر بر کراهت حمل کنیم؛ به این بیان که بگوییم حضرت (ع) در موثقه ابن بکیر به کلمه «لا» بسنده کرده ولی در دو روایت اخیر حضرت (ع) در مسئله تفصیل داده و فرموده‏اند: «لا بأس بالصلاة فیها» لذا موثقه ابن بکیر نمی‏تواند با دو روایت اخیر معارض باشد چون در آن روایت (موثقه ابن بکیر) فقط کلمه «لا» بکار برده شده در حالی در این دو روایت تصریح شده به اینکه اشکالی ندارد لذا نهی در موثقه ابن بکیر که از کلمه «لا» استفاده می‏شود بر کراهت و تصریحی که در دو روایت اخیر آمده بر جواز حمل می‏شود. بنابراین نماز خواندن در جای نجس کراهت دارد نه اینکه جایز نباشد.

2) دو صحیحه اخیر که قائل به جواز بودند و ظهور در اطلاق دارند (اعم از اینکه محل احتلام و جنابت مرطوب باشد یا خشک) را بر صورت جفاف (محل احتلام و جنابت خشک باشد) حمل کنیم از باب جمع بین این دو روایت و روایاتی که بر جفاف دلالت دارند؛ یعنی بگوییم روایاتی که بر جفاف دلالت دارند قرینه است بر اینکه فرمایش امام (ع) که فرموده‏اند: نماز خواندن در جایی که نجس باشد اشکالی ندارد در صورتی است که خشک باشد. در این صورت اطلاق دو صحیحه اخیر تقیید زده می‏شود به این صورت که بگوییم مراد از این دو روایت که می‏گوید نماز خواندن در مکان نجس جایز است مربوط به صورتی است که خشک باشد و آن جا که امام (ع) در موثقه ابن بکیر می‏فرمایند: نماز خواندن در جایی که نجس است اشکال دارد مربوط به صورتی است که محل نجس مرطوب باشد در نتیجه جمع بین این دو دسته از روایات به این نحو است که در فرضی که مکان مصلی نجس و حالت جفاف داشته باشد نماز خواندن در آنجا جایز ولی اگر مرطوب باشد نماز خواندن در آنجا جایز نیست؛ به تعبیر روشن‏تر بین موثقه ابن بکیر و امثال آن که می‏گوید: نماز خواندن در جایی که نجس باشد جایز نیست و بین این دو صحیحه اخیر که می‏گوید نماز خواندن جایز است تباین وجود دارد ولی ما این تباین را به عموم و خصوص مطلق مبدل می‏کنیم؛ به این بیان که جوازی که از دو صحیحه استفاده می‏شود در صورتی است که مکان نماز گزار که نجس است خشک باشد و موثقه ابن بکیر که می‏گوید جایز نیست در صورتی است که آن مکان مرطوب باشد، بنابراین بین این دو دسته از روایت به این نحو جمع می‏شود و به هر دو دسته عمل می‏شود.

«والحمد لله رب العالمین»



[1]. وسائل الشیعة، ج5، ص229، کتاب الصلاة، باب 24 من ابواب احکام المساجد، حدیث2.

[2]. همان، ج3، ص455، کتاب الطهارة، باب 30 من ابواب النجاسات، حدیث6.

[3]. همان، ج3، ص452، باب29 من ابواب النجاسات ، حدیث4.

[4]. همان، حدیث1.

[5]. همان، حدیث2.

[6]. همان، ص454، کتاب الطهارة، باب 30 من ابواب النجاسات، حدیث3.

[7]. همان، حدیث4.

 

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری

موضوع کلی: احکام النجاسه                 تاریخ:8مهر 1392

موضوع جزئی:ازاله نجاست از مواضع سجدهمصادف با: 24ذی‏القعده1434سال:پنجم جلسه:8

«الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

خلاصه جلسه گذشته:

بحث در صحیحه حسن بن محبوب برای استدلال بر این مطلب بود که آیا موضع سجده باید پاک باشد یا نه؟ عرض کردیم این صحیحه از نظر استدلال تام و تمام است و این روایت مدعای ما را که پاک بودن موضع سجده بود ثابت می‏کرد؛ زیرا زمانی که از امام صادق (ع) درباره گچی که به وسیله عذره و استخوان‏های حیوانات مرده پخته شده و بعد از آن گچ برای سفیدکاری محل سجده استفاده شده، سؤال شد که آیا سجده بر آن محل صحیح است یا نه؟ حضرت (ع) در مقام پاسخ فرمودند: نجاست این گچ به وسیله آتش و آب برطرف شده است و پاسخ حضرت (ع) در عین حال که از سائل رفع نگرانی کرد مدعای ما را هم ثابت کرد که محل سجده نباید نجس باشد و در صورتی که نجس باشد باید بر طرف شود.

تنها مشکلی که نسبت به این روایت وجود داشت، فقه الحدیث روایت بود یعنی می‏خواهیم بفهمیم منظور حضرت (ع) از اینکه فرموده‏اند: «انّ الماء و النار قد طهراه» چیست؟

نحوه طهارت به وسیلهآتش شاید به این خاطر باشد که زمانی که عذره و استخوان به وسیله آتش سوخته می‏شود و تبدیل به خاکستر می‏شود در حقیقت یک نوع استحاله رخ می‏دهد و استحاله هم یکی از مطهرات است.

اما نحوه طهارت به وسیله ماء چگونه است؟ در جلسه گذشته مقدمةً خدمت دوستان عرض کردیم که ما در شستن، تعدد را معتبر نمی‏دانیم و یک بار شستن کفایت می‏کند. کلام و اشکال در این است که غساله این آب باید از چیزی که شسته می‏شود جدا شود تا صدق کند شستن تحقق پیدا کرده و در نتیجه به پاکی آن شیء نجس حکم شود در حالی که در مورد شستن گچ انفصال غساله ممکن نیست و با فرض عدم انفصال غساله از آن چگونه به پاکی آن حکم می‏شود؟ مرحوم آیت الله خویی و بعضی دیگر از بزرگان فرموده‏اند: حکم گچ هم از قبیل زمین‏های سست است، یعنی همان گونه که در زمین‏های سست با اینکه غساله از آن جدا نمی‏شود به صرف یک بار شستن به پاکی آن زمین‏ها حکم می‏شود در گچ هم نیازی به جدا شدن غساله از آن نیست و با یک بار شستن پاک می‏شود در نتیجه به طهارت گچ حکم می‏شود.

کلام مرحوم آیت الله فاضل لنکرانی (ره):

مرحوم آیت الله فاضل لنکرانی (ره) در شرحی که بر تحریر الوسیله نوشته اشکالی را مطرح کرده و فرموده: استحاله‏ای که در اینجا صورت گرفته موجب طهارت عذره و استخوان می‏شود لکن موجب طهارت گچ نمی‏شود و در گچ استحاله‏ای صورت نگرفته است، چون در آن انقلاب عنوان رخ نداده و از عنوان گچ بودن خارج نشده است. و ظاهر اینکه امام (ع) می‏فرمایند: «انّ الماء و النار قد طهراه» به این معناست که آب و آتش با هم در پاک کردن گچ سهیم هستند نه اینکه «نار» مربوط به عذره و استخوان باشد و «ماء» مربوط به گچ باشد.

اشکال دیگری که مرحوم آیت الله فاضل (ره) مطرح می‏کنند به اصل سؤال سائل برمی‏گردد، ایشان می‏فرماید: اصلاً گچ نجس نمی‏شود؛ چون اگر عذره خشک نباشد شعله‏ور نمی‏شود تا بتواند گچ را بپزد و ملاقات عذره خشک با گچ موجب نجاست آن نخواهد شد. ایشان در ادامه می‏فرماید ما معنای درستی از نظر فقه الحدیثی برای روایت ندانستیم ولی قدر مسلم این است که این روایت اصل مدعا را که عدم نجاست موضع سجده باشد ثابت می‏کندهر چند نحوه زوال نجاست گچ به وسیله نار و آتشدرست مشخص نشد.

ازاله نجاست از سایر مواضع سجده:

بحث دیگر مربوط به سایر مواضع سجده غیر از پیشانی است که آیا در مورد آنها هم به ازاله نجاست حکم می‏شود یا نه؟

مرحوم ابو الصلاح حلبی فرموده: «لا يجوز السجود بشي‌ء من الأعضاء السبع الا على محل طاهر»[1]؛ این عبارت اطلاق دارد و هم محل سجده را شامل می‏شود و هم سایر اجزاء در حال سجده را.

سؤال این است که آیا فرمایش مرحوم حلبی دلیل دارد یا نه؟

گفته‏اند می‏توان یک دلیل برای مستند فرمایش ایشان اقامه کرد که آن هم تمام نیست و آن دلیل روایتی از حضرت رسول اکرم (ص) است که حضرت می‏فرمایند:«جَنِّبُوا مَسَاجِدَكُمُ النَّجَاسَةَ»[2]؛ یعنی نجاست را از مساجدتان دور کنید. تقریب استدلال به این نحو است که کلمه «مساجد» را به معنای محل سجده قرار داده‏اند و گفته‏اند «مساجدکم» جمع مضاف است و افاده عموم می‏کند و شامل همه مواضع هفت‏گانه می‏شود و منحصر به موضع سجده که پیشانی باشد نیست، پس منظور این روایت این است که باید همه مواضع مربوط به سجده از نجاست عاری باشد تا سجده صحیح باشد.

اما ما معتقدیم نمی‏توان به این روایت استدلال کرد؛ چون:

اولا:این روایت سنداً مشکل دارد چون:

این روایت ضعیف است و راوی آن مشخص نیست. و مشهور هم به این روایت عمل نکرده تا گفته شود عمل مشهور جابر ضعف سند است.

ثانیاً: دلالةً هم مشکل دارد؛ چون:

کلمه «مساجدکم» ظهور در مواضع هفت‏گانه ندارد بلکه شاید مقصود خود مساجد (بیوت الله) است یعنی اگر مساجدی که در آن نماز می‏خوانید نجس شد، نجاست را برطرف کنید. بخصوص اینکه این روایت در احکام مساجد بیان شده است.

ثالثاً: بر فرض که منظور از «مساجدکم» محل سجده باشد، سخن این است که منظور از محل سجده موضع سجده است که پیشانی باشد نه اینکه منظور مواضع هفت‏گانه سجده باشد، پس ظهور محل سجدهدر پیشانی است نه اینکه مربوط به تمام اعضاء هفت‏گانه سجده باشد.

اما اینکه به صورت جمع مطرح شده و فرموده «جنبوا مساجدکم النجاسة» به اعتبار افراد نمازگزار است، یعنیای نمازگزاران محل سجده خود را از نجاست پاک کنید.

بنابراین اگر دلیل کلام مرحوم ابو الصلاح حلبی که دال بر طهارت همهاعضاء سجده مطرح شد این دلیلی باشد که ذکر شد عرض می‏کنیم این دلیل ناتمام است لذا کلام ایشان هم مورد قبول نیست. پس ازاله نجاست از موضع سجده که پیشانی باشد لازم است اما دلیلی بر وجوب ازاله نجاست از سایر اعضاء سجده اقامه نشده است. لکن در صورتی که نجاست در یکی دیگر از اعضاء دیگر سجده باشد و آن نجاست مسریه باشد باید برطرف شود ولی اگر نجاست مسریه نباشد اشکالی ندارد.

پاک بودن مکان نمازگزار:

سؤال دیگر این است که آیا غیر از اعضاء هفت‏گانه سجده مکان نماز گزار هم باید پاک باشد؟ یعنی آیا جایی که شخص برای نماز در آنجا می‏ایستد و می‏نشیند هم لازم است پاک باشد یا نه؟

در رابطه با این شرطیت آن هم به صورت مطلق اعم از اینکه از مواضع هفت‏گانه سجده باشد یا نه شهید اول این مطلب را به سید مرتضی نسبت داده و فرموده:«و عن المصلّى بأسره عند المرتضى»[3]،همچنین صاحب حدائق این مطلب را به سید مرتضی نسبت داده و فرموده: «و عن المرتضى (رضي الله عنه) انه اعتبر طهارة مكان المصلي»[4]پس شهید اول و صاحب حدائق به سید مرتضی (ره) نسبت داده‏‏‏‏‏‏‏اند که ایشان فرموده مکان نماز گزار باید پاک باشد مطلقا اعم از اینکه مربوط به مواضع هفت‏گانه سجده باشد یا نه.

نکته:کسانی که گفته‏اند ازاله نجاست از همه مواضع هفت‏گانه سجده لازم نیست منظورشان نجاست غیر مسریه است اما اگر نجاست مسریه باشد همه معتقدند ازاله آن واجب است.

دلیل بر اینکه مکان نماز گزار باید پاک باشد:

1)عن رسول الله (ص): «سَبْعُ مَوَاطِنَ لَا تَجُوزُ فِيهَا الصَّلَاةُ : ظَاهِرُ بَيْتِ اللَّهِ، وَالْمَقْبَرَةُ، وَالْمَزْبَلَةُ، وَالْمَجْزَرَةُ، وَالْحَمَّامُ، وَعَطَنُ الْإِبِلِ، وَمَحَجَّةُ الطَّرِيقِ»[5]؛رسول اکرم (ص) از چند چیز نهی کرده که یکی از آنها نهی از نماز خواندن در کشتارگاه که حیوانات را در آنجا ذبح می‏کنند، همچنین از نماز خواندن در مزبله که زباله‏ها را در آنجا می‏ریزند و حمام‏ها نهی کرده‏اند، و وجهی برای منع از نماز در این مکان‏ها نیست مگر به خاطر نجس بودن این مکان‏ها و عنوان ثانوی این اماکن که نجاست است. لذا نتیجه می‏گیریم که مکان نماز گزار باید پاک باشد.

اشکال:

اولاً: این روایت ضعیف السند است و از طرق عامه بیان شده است.

ثانیاً: نهی از نماز خواندن در امکان مذکور در روایت به خاطر نجاست این مکان‏ها نیست بلکه به خاطر شرافت نماز است که کما اینکه در روایات به آن اشاره شده: مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا (ع) قَالَ‏:«الصَّلَاةُ قُرْبَانُ‏ كُلِ‏ تَقِي»[6]و «الصلاة معراج المؤمن»[7] که به خاطر شرافتی که نماز دارد شارع مقدس کراهت داشته از اینکه انسان در امکانی مثل مزبله و کشتارگاه و حمام که مکان‏های شریفی نیستند نماز بخواند. رابطه بین نجاست و بین موارد مذکور در روایت عموم و خصوص من وجه است یعنی گاهی ممکن است مزبله باشد و نجس نباشد و گاهی هم نجس باشد و مزبله نباشد و گاهی هم مزبله باشد و هم نجس باشد. پس وقتی رابطه بین نجاست و این موارد عموم و خصوص من وجه باشد نمی‏توان گفت موارد مذکور در روایت همیشه ملازم با نجاست هستند. بنابراین نهی در این روایت نهی تنزیهی است نه تحریمی تا نتیجه گرفته شود مکان مصلی باید پاک باشد.

ثالثاً:اگر موارد مذکور در روایت به اعتبار عنوان ثانوی آنها که نجاست است مورد نهی قرار گرفته باید به موارد مذکور در روایت اکتفاء شود در حالی که شما می‏خواهید اطلاق را استفاده کنید و بگویید مکان نماز گزار مطلقا اعم از این موارد و موارد دیگر باید پاک باشد.

لذا با توجه به سه اشکالی که بر دلیل اول وارد شد نتیجه این می‏شود که این دلیل نا تمام است.

«والحمد لله رب العالمین»



[1].حلبى، ابو الصلاح، تقى الدين بن نجم الدين،الکافی فی الفقه، ص140.

[2]. وسائل الشیعة، ج5، ص229، کتاب الصلاة، باب 24 من ابواب احکام المساجد، حدیث2.

[3]. عاملى، شهيد اول، محمد بن مكى، ذكرى الشيعة في أحكام الشريعة، ج1، ص122.

[4]. بحرانى، آل عصفور، يوسف بن احمد بن ابراهيم، الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة، ج7، ص194.

[5]. سنن ابن ماجة، كتاب المساجد، باب المواضع التي تكره فيها الصلاة ،ص252،حدیث745.

[6]. الکافی، ج3، ص265.

[7]. کشف الاسرار، ج2، ص676.

 

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری

موضوع کلی: احکام النجاسه                 تاریخ:7مهر 1392

موضوع جزئی:وجوب ازاله نجاست از موضع سجده مصادف با: 23ذی‏القعده1434سال:پنجم جلسه:7

«الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

وجوب ازاله نجاست از موضع سجده:

مرحوم سید (ره) می‏فرماید: «و يشترط في صحة الصلاة أيضا إزالتها عن موضع السجود دون المَواضع الأُخر فلا بأس بنجاستها إلا إذا كانت مسرية إلى بدنه أو لباسه»[1]؛ ایشان در این فرع می‏فرماید: یکی دیگر از شرائط صحت نماز این است که موضع سجده (جبهه) هم باید پاک و عاری از نجاست باشد اما لازم نیست مواضع دیگر هم پاک باشد مگر در صورتی که نجاستی که در سایر مواضع وجود داشته باشد مسریه باشد که به بدن یا لباس نمازگزار سرایت کند.

دلیل:

دلیل اول: اجماع

بعضی مانند محقق در کتاب معتبر از بعضی از بزرگان مطلبی را نقل کرده که توهم شده جناب محقق و بزرگانی که از آنها نقل کرده نظرشان این است که ازاله نجاست حتی نسبت به موضع سجده که پیشانی هم باشد لازم نیست، یعنی همان طور که مرحوم سید (ره) در مورد مواضع دیگر فرمود ازاله نجاست لازم نیست مگر اینکه نجاستِ مسریه باشد، از کلام مرحوم محقق در تعبیری که مرحوم راوندی و بزرگان دیگر نقل کرده‏اند این معنی استفاده می‏شود. ایشان از ابن حمزه و راوندی مطلبی نقل کرده مبنی بر این که فرموده جایز است سجده بر زمین، بوریا و حصیرِ متنجِّسِ به بول در جایی که نجاست آن با خورشید خشک شده باشد، یعنی زمین، بوریا یا حصیری که متنجِّس به نجاست بول شده، اگر خورشید بر آن تابید و نجاست خشک شد سجده بر آن زمین، بوریا و حصیر اشکالی ندارد، خود محقق هم این کلام را پذیرفته با اینکه از سایر کلمات این بزرگان استفاده می‏شود که خورشید از مطهِّرات نیست اما در عین حال که معتقدند خورشید از مطهِّرات نیست گفته‏اند اگر جایی به وسیله بول نجس شد و خورشید بر آن تابید و خشک شد سجده بر آن اشکال ندارد و این دلالت می‏کند بر اینکه سجده بر متنجِّس جایز است و این در مقابل اجماعی است که عرض کردیم ازاله نجاست از مواضع سجود، واجب است. حال باید ببینیم این دو چگونه با هم جمع می‏شود؟

به نظر می‏رسد درست نیست که ما بخواهیم به محقق، ابن حمزه، راوندی و امثال آنها نسبت دهیم که اینها قائل‏اند به اینکه سجده بر جایی که نجس است اشکال ندارد؛ زیرا محقق و غیر او سجده را بر متنجِّس جایز نمی‏دانند.

نکته‏ای که می‏توان گفت این است که آنها معتقدند جای نجسی که به وسیله خورشید خشک شود از طرف شارع مورد عفو قرار گرفته، یعنی در عین حال که آن موضع نجس است ولی استثناءً اگر به وسیله خورشید خشک شود از ناحیه شارع مورد عفو قرار گرفته است، درست است که خورشید از مطهِّرات نیست ولی این مورد از باب عفو از طرف شارع است لذا سجده بر آن صحیح است لذا از این کلام نمی‏توان نتیجه گرفت که این بزرگان قائل‏اند سجده بر هر چیز نجسی جایز است، بنابراین اصل این کلام که گفته شود محقق، راوندی و امثال آنها در مقابل اجماع موضع گرفته و گفته‏اند اشکالی ندارد مواضع سجده نجس باشد، صحیح نیست چون محقق و سایرین هم ازاله نجاست از مواضع سجده را لازم می‏دانند لکن اینها معتقدند در جایی که نجاست به وسیله خورشید خشک شود از ناحیه شارع مورد عفو قرار گرفته و استثناء شده است در عین حال که نجس است.

دلیل دوم: روایات

روایت اول:عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (ع) عَنِ الْبَوْلِ يَكُونُ عَلَى السَّطْحِ، أَوْ فِي الْمَكَانِ الَّذِي يُصَلَّى فِيهِ؟ فَقَالَ: إِذَا جَفَّفَتْهُ الشَّمْسُ فَصَلِّ عَلَيْهِ فَهُوَ طَاهِرٌ»[2]؛ زراره می‏گوید از امام باقر (ع) درباره بولی سؤالی کردم که روی سطحی قرار گرفته یا در مکانی که در آنجا نماز گزارده می‏شود واقع شده؟ حضرت (ع) فرمودند: اگر خورشید آن مکانی که بول بر آن واقع شده را خشک کرد می‏توانی در آنجا نماز بخوانی و محکوم به طهارت است. عبارت«فهو طاهرٌ» حاکی از این است که خورشید هم یکی از مطهرات است. لذا با مبنای محقق و امثال ایشان که خورشید را از مطهرات نمی‏دانند نمی‏سازد لذا خشک شدن محل نجاست به وسیله خورشید را استثناء از طرف شارع و عفو از ناحیه شارع تلقی کردند.

بعضی از بزرگان مثل مرحوم آقای حکیم بر استدلال به روایت فوق اشکال کرده و فرموده:با توجه به عبارت «أَوْ فِي الْمَكَانِ الَّذِي يُصَلَّى فِيهِ» که در روایت آمده سؤال از مکانی است که در آنجا نماز خوانده می‏شود و موضع سجده «یصلی فیه» نیست بلکه «یصلی علیه» است؛ یعنی سجده بر زمین است نه در زمین لذا استدلال به این روایت تمام نیست و این روایت شامل ما نحن فیه نمی‏شود.

ما معتقدیم پاسخ امام (ع) که فرمودند: «فصلِّ علیه» و نفرمودند: «یصلی فیه» مربوط به موضع سجده است، یعنی امام (ع) به مورد سؤال توجه داشته‏اند لذا فرموده‏اند: بر مکانی که به وسیله بول نجس شده و سپس با تابش خورشید خشک شده می‏توان سجده کرد. بنابراین اشکال مرحوم حکیم وارد نیست. چون پاسخ امام (ع) مربوط به موضع سجده است نه مکان نمازگزار و ما برای استدلال به پاسخ امام (ع) استناد می‏کنیم نه سؤال سائل. بنابراین پاسخ امام (ع) که فرمودند: «فصلِّ علیه» دال بر طهارت موضع سجده است که به وسیله بول نجس و سپس با تابش خورشید خشک شده است و اشکال مرحوم حکیم وارد نیست.

روایت دوم:عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ قَالَ: «سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ (ع) عَنِ الْجِصِّ يُوقَدُ عَلَيْهِ بِالْعَذِرَةِ وَ عِظَامِ الْمَوْتَى ثُمَّ يُجَصَّصُ بِهِ الْمَسْجِدُ أَ يُسْجَدُ عَلَيْهِ؟ فَكَتَبَ ع) إِلَيَّ بِخَطِّهِ إِنَّ الْمَاءَ وَ النَّارَ قَدْ طَهَّرَاهُ»[3]؛ حسن بن محبوب می‏گوید: از امام رضا (ع) از گچی سؤال کردم که به وسیله عذره و استخوان‏های حیوانات مرده بر روی آن آتش بر افروخته شده و این گچ به وسیله این آتش پخته می‏شود، سپس با این گچ محل سجده را گچ‏کاری و سفیدکاری می‏کنند، آیا می‏شود بر آن مکان سجده کرد؟ حضرت (ع) برای من با خط مبارک خود نوشتند: آب و آتش این گچ را پاک کرده‏اند.

تقریب استدلال به این روایت بر اینکه موضع سجده نباید نجس باشد پاسخ امام (ع) است که فرمودند: «ان الماء و النار قد طهّراه»، یعنی امام (ع) هم به این مطلب توجه داشته‏اند که منظور سائل از این سؤال این بوده چون بر شیء نجس نمی‏شود سجده کرد و چون عذره و استخوان مرده از حیوانات روی این گچ ریخته شده نجس شده و سؤال او این است که چگونه بعد از اینکه به وسیله این گچ موضع سجده سفیدکاری شده،‏ می‏توان بر آن موضع سجده کرد؟ امام (ع) هم در پاسخ او فرموده‏اند: «ان الماء و النار قد طهراه»؛ یعنی نگران نجاست گچ نباش چون به وسیله آب و آتش پاک شده است. بنابراین امام (ع) هم آنچه در ذهن سائل بوده را تقریر نموده، یعنی موضع سجده باید پاک باشد ولی در اینجا نجاست گچ به وسیله آب و آتش برطرف شده است. پس این هم مؤیدی است بر اینکه موضع نجاست باید پاک باشد و در جایی هم که مثل مورد مذکور در روایت شبهه وجود داشته باشد امام (ع) با پاسخی که می‏دهند شبهه را بر طرف می‏کنند.

لذا تقریب استدلال به روایت در اعتبار طهارت نسبت به موضع سجده این است که سائل معتقد بوده جای سجده باید پاک باشد و نجاست مانع از سجده است و لذا این سؤال را مطرح کرده و به نظرش رسیده که گچ با این نحوه پخته شدن عنوان نجاست پیدا کرده و لذا موقعی که زمین و موضع سجده را با آن گچ سفیدکاری کرده‏اند نمی‏توان بر آن سجده کرد اما امام (ع) با بیان کوتاه خود این دغدغه را بر طرف نموده و فرموده‏اند: در این مورد جای نگرانی نیست چون نجاست گچ به وسیله آب و آتش برطرف شده است.

فقه الحدیث روایت فوق:

سؤالی که در اینجا مطرح است بحث فقه الحدیث؛ یعنی فهم الحدیث است و آن اینکه بعد از اینکه گچ با عذره و استخوان‏های حیوانات مرده ملاقات کرد این گچ نجس می‏شود؛ چون فرض این است که با ریختن آنها روی گچ و آتش گرفتن آنها گچ پخته می‏شود، حال سؤال این است که چگونه گچی که به وسیله عذره و استخوان حیوان مرده، نجس شده به وسیله آب و آتش پاک می‏شود؟ بخصوص که استخوان دارای مغز است و در آن روغن وجود دارد و چربی از آن خارج می‏شود؟

در اینجا چند پاسخ مطرح می‏شود:

پاسخ اول:

تقریری که در صحیح مطرح شده دلیل بر این است که طهارت نسبت به موضع سجده شرط است و همین برای اثبات مدعای ما کافی است اما اینکه گچ چگونه پاک می‏شود و کیفیت طهارت گچ به وسیله آب و آتش چگونه است لطمه‏ای به اصل استدلال ما وارد نمی‏کند.

 

 

پاسخ دوم:

اینکه امام (ع) فرمودند: آب و آتش نجاست گچ را بر طرف می‏کنند به خاطر این است که آتش موجب طهارت عذره و عظام می‏شود به وسیله استحاله، چون وقتی عذره و عظام آتش می‏گیرند تبدیل به خاکستر می‏شوند و استحاله هم یکی از مطهرات است. اما اینکه آب پاک کننده نجاست این گچ است- طبق آنچه ما سابقاً گفتیم که در شستن شیء نجس تعدد معتبر نیست و اصل یک مرتبه شستن است و تعدد دلیل می‏خواهد- به خاطر این است که با یک بار آب ریختن روی چنین گچی آن گچ پاک می‏شود.

تنها مسئله‏ای که باقی می‏ماند «ماءُ الغساله» است که عده‏ای معتقدند پاک و عده دیگر معتقدند نجس است و باید از شیء نجس جدا شود تا با یک بار آب ریختن پاک شود، حال در مورد آبی که روی گچ نجس ریخته می‏شود سؤال این است که تکلیف «ماء الغساله» چه می‏شود؟ بسیاری از بزرگان گفته‏اند «ماء الغساله» در مورد گچ مشکلی ایجاد نمی‏کند چون گچ حکم زمین سست را دارد که زمانی که زمین سست که نجس شده به وسیله آب پاک می‏شود «ماء الغساله» آن جدا نمی‏شود بلکه جذب خود زمین می‏شود و همان گونه که در مورد زمین سست به طهارت آن حکم کرده و شرط نشده که «ماء الغساله» حتماً باید جدا شود در اینجا هم یک بار شستن گچ را کافی و انفصال «ماء الغساله» معتبر نیست.

«والحمد لله رب العالمین»



[1]. العروة الوثقی، ج1، ص84.

[2]. وسائل الشیعة، ج3، ص451، کتاب الطهارة، باب29 من ابواب النجاسات، حدیث1.

[3]. همان، ج3، ص527، کتاب الطهارة، باب 81 من ابواب النجاسات، حدیث1.

 

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری

موضوع کلی: احکام النجاسه                تاریخ:6مهر 1392

موضوع جزئی:عدم شرطیت طهارت نسبت به دعاهای قبل از تکبیره الاحرام و تعقیبات نماز

مصادف با: 22ذی‏القعده1434سال:پنجم جلسه:6

«الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

خلاصه جلسه گذشته:

یکی از بحث‏هایی که مطرح شد این بود که آیا در بدن و لباس مصلی طهارت شرط است یا نه؟ گفته شد بدن و لباس مصلیباید طهارت داشته باشد لکن راجع به آنچه قبل از نماز و بعد از نماز مثل اذان و اقامه و ادعیه قبل از تکبیرة الاحرام و تعقیبات بعد از نماز سؤال این بود که آیا طهارت در این موارد هم معتبر است یا نه؟ ما در بحث اذان و اقامه خدمت دوستان روایاتی را ذکر کردیم که دال بر این بود که طهارت بدن و لباس در اذان و اقامه معتبر نیست، در رابطه با اقامه گفته شد از بعضی روایات استفاده می‏شود که اقامه جزء نماز است، چون این تعبیر در روایت آمده بود که «فَإِنَّهُ إِذَا أَخَذَ فِي الْإِقَامَةِ فَهُوَ فِي صَلَاةٍ»[1]؛ هنگامی که شخص اقامه را شروع می‏کند در واقع نماز را شروع کرده است. اما ما گفتیم یک سلسله روایات داریم که در مقام تحدید و بیان است نسبت به کیفیت اذان و اقامه یا خود نماز است که شروع و پایان نماز کجاست و از این روایات که در مقام بیان است مشخص می‏شود اذان و اقامه جزء نماز نیست، ما چند روایات را در این رابطه عرض کردیم،چند روایت دیگر در این زمینه باقی مانده که به آنها اشاره می‏کنیم.

روایت چهارم:عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) يَقُولُ فِي رَجُلٍ صَلَّى الصُّبْحَ فَلَمَّا جَلَسَ فِي الرَّكْعَتَيْنِ قَبْلَ أَنْ يَتَشَهَّدَ رَعَفَ قَالَ:«فَلْيَخْرُجْ فَلْيَغْسِلْ أَنْفَهُ ثُمَّ لْيَرْجِعْ، فَلْيُتِمَّ صَلَاتَهُ فَإِنَّ آخِرَ الصَّلَاةِ التَّسْلِيمُ»[2]؛ شاهد بر ما نحن فیه این است که امام صادق (ع) فرموده‏اند: آخرین جزء نماز سلام است که محدوده نماز را مشخص کرده‏اند.

روایت پنجم:عَنِ الْقَدَّاحِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص):«افْتِتَاحُ الصَّلَاةِ الْوُضُوءُ وَ تَحْرِيمُهَا التَّكْبِيرُ وَ تَحْلِيلُهَا التَّسْلِيمُ»[3].

فرض این است این روایاتی که ذکر شد در مقام بیان و تحدید محدوده نماز وارد شده و اقامه را جزء نماز به حساب نیاورده است، لذا طهارت بدن و لباس انسان در حال اقامه گفتن معتبر نیست. البته گفته‏اند مستحب است اگر کسی «قد قامت الصلوة» را گفت و سپس تکلمی کرد ذکر «قد قامت الصلوة» را تکرار کند.

مواردی که مطرح شد نسبت به عدم اشتراط از طهارت خبثی است اما طهارت از حدث در اقامه معتبر است از این جهت که روایات طهارت از حدث را در اقامه معتبر دانسته‏اند نه از باب جزئیت اقامه برای نماز، کما اینکه در بعضی از روایات نهی شده از اینکه ما اقامه را نشسته بخوانیم و گفته شده اقامه باید در حال ایستاده خوانده شود مثل روایت زیر:

عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنْ أَبِيهِ أَنَّ عَلِيّاً (ع) كَانَ يَقُولُ فِي حَدِيثٍ:«وَ لَا بَأْسَ بِأَنْ يُؤَذِّنَ الْمُؤَذِّنُ وَ هُوَ جُنُبٌ وَ لَا يُقِيمُ حَتَّى يَغْتَسِلَ»[4]؛ حضرت (ع) در این روایت می‏فرمایند: شخصی که جنب است نمی‏تواند اقامه بگوید مگر اینکه ابتدا غُسل کند. «یغتسل» که در این روایت آمده کنایه از طهارت از حدث است. طهارتی که در این روایت به آن اشاره شده به خاطر دلیل خاص نسبت به اقامه است نه از باب جزئیت اقامه برای نماز.

اما روایتی که مسئله ایستادن را در اقامه معتبر دانسته و حال اینکه در اذان معتبر نیست عبارت است از:

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: «قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) يُؤَذِّنُ الرَّجُلُ وَ هُوَ قَاعِدٌ قَالَ: نَعَمْ وَ لَا يُقِيمُ إِلَّا وَ هُوَ قَائِمٌ»[5]؛ محمد بن مسلم می‏گوید: به امام صادق (ع) عرض کردم شخصی اذان می‏گوید در حالی که نشسته است، حکمش چیست؟ حضرت فرمودند: اشکالی ندارد، اما اقامه نگوید مگر زمانی که ایستاده باشد.

سؤال:آیا طهارت برای دعاهایی که قبل از تکبیرة الاحرام خوانده می‏شود و تعقیباتی که بعد از نماز خوانده می‏شود هم معتبر است؟

پاسخ: از آنچه در مورد اذان و اقامه بیان کردیم احکام این دو هم روشن می‏شود یعنی همان گونه که در مورد اذان و اقامه، طهارت را معتبر ندانستیم در مورد دعاهای قبل از تکبیرة الاحرام و تعقیبات بعد از نماز هم طهارت معتبر نمی‏باشد، چون این ادعیه و تعقیبات هم همانند اذان و اقامه جزء نماز نیستند، البتهدرباره اقامه گفتیم طهارت شرط است اما نه به خاطر اینکه جزء نماز است بلکه به خاطر اینکه دلیل بالخصوص در مورد آن وارد شده که شخص باید طهارت داشته باشد ولی در مورد ادعیه قبل از تکبیرة الاحرام و تعقیبات نماز دلیل بالخصوصی دال بر طهارت هم وجود ندارد. لذا چون این ادعیه و تعقیبات جزء نماز نیستند طهارت شخص برای این ادعیه و تعقیبات لازم نیست.

مرحوم سید در ادامه (ره) می‏فرماید: «و يلحق باللباس على الأحوط اللّحاف الذي يَتغطّى به المصلِّي مُضطَجِعا إيماءً سواء كان متسترا به أو لا و إن كان الأقوى في‌ صورة عدم التّستُّر به بأن كان ساتره غيره عدم الاشتراط»[6]؛ مرحوم سید می‏فرماید: بنا بر احتیاط لحافی که شخص خوابیده که با حالت اشاره می‏خواهد نماز بخواند و لحاف را دور خودش پیچیده ملحق به لباس می‏شود و همان حکم لباس را دارد و باید پاک باشد، خواه این لحاف ساتر عورتش باشد یا نباشد، گرچه اقوی در جایی که لحاف را ساتر قرار نداده و چیز دیگری ساتر عورت است، این است که بگوییم طهارت لحاف شرط نیست.

ظاهر فرمایش مرحوم سید (ره) تفصیل است بین جایی که لحاف ساتر عورت باشد یا نباشد، ایشان می‏گوید: جایی که لحاف ساتر عورت نیست اقوی این است که بگوییم طهارت این لحاف شرط نیست اما جایی که لحاف عنوان ساتر بودن دارد، طهارت آن لحاف شرط است.

در اینجا بحثی واقع شده و آن بحث عبارت است از اینکه لباس مصلی چه حکمی دارد؟ آیا مطلقا (هر چه عنوان لباس بر آن صدق کند اعم از اینکه لباس متعارف باشد یا نه) طهارت در لباس مصلی معتبر است یا خیر؟آنچه به نظر می‏رسد این است که شخص نمازگزار اگر چیزی را به عنوان لباس برای خودش قرار داد اعم از اینکه آن لباس، لباس متعارف باشد یا چیزی غیر آن مثل لحاف باشد که آن را دور خود پیچیده که عرفاً صدق می‏کند آن لحاف شخص را پوشیده است، چون در پوشش کیفیت خاصی مثل یقه و آستین داشتن معتبر نیست بلکه صرف صدق عنوان پوشیدن و لباس بر آن کفایت می‏کند و قطعاً در چنین موردی، طهارت معتبر است چون شرط دائر مدار عنوان لباس است، یعنی گفته‏اند لباس مصلی باید پاک باشد و در لباس هم کیفیت خاصی مثل دکمه، یقه و آستین داشتن شرط نیست، همچنین فرقی نمی‏کند شخص ساتر دیگری غیر از لحاف در اختیار داشته باشد یا نه، چون طهارت منحصر به ساتر نیست، ممکن است کسی شورت کوچکی داشته باشد و ساتر عورتش باشد اما لباس هم پوشیده باشد، حال اگر لباس چنین شخصی طهارت نداشته باشد و ساتر آن طهارت داشته باشد طهارت ساتر عورت به تنهایی برای نماز کفایت نمی‏کند چون بقیه لباس‏های او نجس است، لذا عرض می‏کنیم اگر کسی ساتری غیر از لحاف دارد و آن ساتر هم پاک است ولی لحاف را هم دور خود پیچیده که عنوان لباس بر آن صدق می‏کند در این صورت اگر این لحاف نجس باشد نمی‏توان با آن نماز خواند و حال آنکه مرحوم سید (ره) فرمود: اگر انسان ساتری غیر از لحاف داشته باشد اقوی (فتوی) این است که در این لحاف طهارت شرط نیست ولی ما می‏گوییم اگر عنوان لباس بر لحاف صدق کند فرقی نمی‏کند شخص ساتر دیگری داشته باشد یا نه، یعنی در هر صورت اگر عنوان لباس بر لحاف صدق کند باید عاری از نجاست باشد تا شخص بتواند با آن نماز بخواند، بله در صورتی که انسان لحاف را بر روی سر یا کتف خود بیندازد و عنوان لباس بر آن صدق نکند طهارت آن شرط نیست.

تنها نکته‏ای که وجود دارد این است که اگر شخص با همین لحاف با همین کیفیتی که عرض شد بخواهد نماز بخواند و ساتر دیگری نداشته باشد نمازش باطل است، چون ساتر بودن بر آن صدق نمی‏کند. مرحوم آقای خویی (ره) فرموده: لحاف به این کیفیت، حکم خانه را دارد، یعنی همان گونه که انسان نمی‏تواند بدون پوشش در خانه‏ای که در آن را بسته نماز بخواند و بگوید خانه ساتر من است چنین لحافی هم نمی‏تواند ساتر باشد.

«والحمد لله رب العالمین»



[1].وسائل الشیعة، ج5، ص404، باب 13 من ابواب الاذان و الاقامه، حدیث12.

[2]. همان، ج6، ص416، کتاب الطهارة، باب 1 من ابواب التسلیم، حدیث4.

[3]. همان، ص415، حدیث1.

[4].همان، ج5، ص392 ، کتاب الصلاة، باب 9 من ابواب الاذان و الاقامة، حدیث6.

[5]. همان، ص402، باب 13 من ابواب الاذان و الاقامة، حدیث5.

[6]. العروة الوثقی، ج1، ص83 و84.

زیر مجموعه ها

Please publish modules in offcanvas position.