درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری

موضوع کلی: احکام النجاسه                 تاریخ:2مهر 1392

موضوع جزئی:ازاله نجاست از بدن و لباس نسبت به توابع نمازمصادف با: 18ذی‏القعده1434سال:پنجم جلسه:5

«الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

خلاصه جلسه گذشته:

سخن در احکام نجاسات بود، آنچه از کلام مرحوم سید (ره) استفاده شد این بود که لازم است لباس و بدن نمازگزار عاری از نجاست باشد چه آن نمازی که می‏خواند واجب باشد چه مستحب، بدن هم به گونه‏ای است که حتی شامل ناخن و مو هم می‏شود و لباس هم شامل لباس ساتر و غیر ساتر هم می‏شود، علاوه بر اینها گفته شد در توابع صلاة مثل نماز احتیاط، قضای سجده و تشهد فراموش شده و سجده سهو هم باید بدن و لباس شخص، نجس نباشد. ما ادله‏ای را راجع به اصل نماز ذکر کردیم که عبارت بودند از: اتفاق علماء و روایات، هر چند روایات مختلف بود، بعضی به نجاسات خاصی پرداخته بودند اما از اطلاق بعضی روایات دیگر و حتی حدیث «لاتعاد» استفاده کردیم که باید نماز از همه نجاسات پیراسته باشد و نجاستی همراه آن نباشد. در رابطه با مسئله طواف هم گفتیم ابن زهره در غنیه بر آن ادعای اجماع کرده و به نبوی مشهور هم تحت عنوان «الطواف بالبیت صلاةٌ» تمسک شده که در جلسه گذشته گفتیم عده‏ای استدلال به این روایت را نپذیرفته‏اند و گفته‏اند مقصود از از این روایت که طواف را نازل منزله صلاة قرار داده از باب فضیلت و ثواب است و از باب این است که مسجد الحرام از حیث تحیت، مثل سایر مساجدمنحصر به مسئله نماز نیست بلکه طواف هم می‏تواند عنوان تحیت پیدا کند.

روایت دوم:عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ قَالَ: «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنْ رَجُلٍ يَرَى فِي ثَوْبِهِ الدَّمَ وَ هُوَ فِي الطَّوَافِ؟ قَالَ: يَنْظُرُ الْمَوْضِعَ الَّذِي رَأَى فِيهِ الدَّمَ فَيَعْرِفُهُ، ثُمَّ يَخْرُجُ وَ يَغْسِلُهُ ثُمَّ يَعُودُ فَيُتِمُّ طَوَافَهُ»[1]؛ یونس بن یعقوب می‏گوید: از امام صادق (ع) درباره شخصی سؤال کردم که در هنگام طواف در لباسش خونی می‏بیند؟ حضرت (ع) فرمودند: دقت کند تا دقیقاً بداند چه موضعی از لباسش نجس شده، سپس از حالت طواف خارج شود و آن قسمتی را که نجس بود بشوید سپس برگردد و طوافش را تمام کند.

این روایت به صورت موجبه جزئیه می‏تواند مدعا (عاری بودن لباس طائف از نجاسات) را اثبات کند، چون فقط نام دم در این روایت ذکر شده در حالی که مدعای ما پاک بودن لباس طائف از تمام نجاسات است، بنابراین این روایت هم دلالت بر شمول ندارد و فقط به صورت موجبه جزئیه بر لزوم ازاله نجاست دلالت می‏کند مگر از این باب تمسک شود که گفته شود خون به عنوان خون موضوعیت ندارد و خون ویژگی خاصی ندارد بلکه اگر به بول هم نجس شده بود شارع همین حکم را صادر می‏کرد و ذکر خون از باب بیان یکی از مصادیق نجاسات است لذا همان طور که در باب نماز گفته می‏شود ازاله نجاسات از لباس و بدن نمازگزار لازم است در باب طواف هم می‏گوییم ازاله نجاسات از لباس و بدن طائف لازم است.

وجوب ازاله نجاست از ناخن و موی نمازگزار:

مرحوم سید (ره) در ذیل فرمایش خود می‏فرماید: «حتی الظفر و الشَّعر»؛ یعنی ناخن و مو هم تحت عنوان بدن قرار می‏گیرند در حالی که از عوارض بدن هستند چون مو و ناخن کوتاه می‏شود، سؤال این است که آیا دلیلی بر قرار گرفتن این دو تحت عنوان بدن وجود دارد یا نه؟ پاسخ این است که ازاله نجاست از مو و ناخن نمازگزار هم واجب است.

دلیل:

اولاً: ناخن و مو هم عرفاً جزء بدن محسوب می‏شود؛ مثلاً زمانی که انسان وضوء می‏گیرد یا غسل می‏کند ناخن و موی او هم جزء بدن محسوب می‏شود لذا آنها را هم باید بشوید.

ثانیاً:وقتی گفته می‏شود ازاله نجاست از لباس نمازگزار لازم است به دلیل اولویت شامل ناخن و مو هم می‏شود و از ناخن و مو هم باید ازاله نجاست شود، وقتی ازاله نجاست ازلباسی که جدای از بدن است لازم باشد به طریق اولی در رابطه با ناخن و مو و امثال آن حکم به ازاله نجاست می‏شود.

وجوب ازاله نجاست از لباس نمازگزار اعم از اینکه ساتر باشد یا غیر ساتر:

همچنین مرحوم سید (ره) فرمود: «ساتراًاو غیر ساتر»، یعنی فرقی نمی‏کند لباس ساتر باشد یا نه یعنی در هر صورت لباس نمازگزار باید عاری از نجاست باشد، دلیل آن هم اطلاق ادله است، یعنی ادله دال بر پاک بودن لباس مصلی اطلاق دارد و این اطلاق هم شامل لباس ساتر می‏شود هم لباس غیر ساتر، اجماعاتی هم که در اینجا حکایت شده اطلاق دارد و شامل هر دو (ساتر و غیر ساتر) می‏شود و دلیل آن هم مواردی است که از این حکم استثناء شده، یعنی مواردی مثل عرق‏چین و جوراب که استثناء شده دال بر این است که سایر موارد از لباس نمازگزار چه ساتر باشد چه نباشد باید پاک باشد.

وجوب ازاله نجاست از بدن و لباس نسبت به توابع نماز:

نکته دیگر این که مرحوم سید (ره) فرمودند: توابع صلاة که عبارتند از: نماز احتیاط، قضای سجده و تشهد فراموش شده- بر فرض که قائل به قضای تشهد فراموش باشیم- و سجده سهو هم حکم خود صلاة را دارند یعنی در آنها هم شرط است که لباس و بدن شخص پاک باشد.

1) نماز احتیاط:

در رابطه با نماز احتیاط، آنچه مسلم است این است که نماز محسوب می‏شود بخصوص اینکه مکمل نمازی است که در آن شک واقع شده؛ مثلاً شک داریم سه رکعت خوانده‏ایم یا چهار رکعت که بنا را بر چهار می‏گذاریم و یک رکعت نماز احتیاط ایستاده یا دو رکعت نشسته برای تدارک آن رکعتی که شک داریم خوانده‏ای یا نه، می‏خوانیم، لذا هر دلیلی که شامل خود نماز شود شامل نماز احتیاط هم می‏شود چون جنبه مکمِّل بودن برای نماز را دارد.

 

 

2) تشهد و سجده فراموش شده:

نسبت به قضای اجزاء منسیه (فراموش شده) مثل تشهد و سجده گفته‏اند طهارت بدن و لباس برای قضای این دو هم معتبر است چون یکی از اجزاء نماز که طهارت بدن و لباس در آن معتبر است، تشهد و یکی هم سجده است لذا همان گونه که در اصل نماز طهارت بدن و لباس نمازگزار شرط است در قضای تشهد و سجده فراموش شده هم که جزء نماز است این طهارت شرط است چون اگر انسان قضای آنها را بجا نیاورد نمازش مشکل دارد، لذا حکم اینها هم حکم خود نماز است و هر دلیلی که بر شرط بودن طهارت لباس و بدن نمازگزار دلالت دارد بر طهارت لباس و بدن کسی که می‏خواهد قضای تشهد و سجده فراموش شده را به جا آورد هم دلالت می‏کند.

3) سجده سهو:

مرحوم سید (ره) نسبت به دو سجده سهو فرموده احتیاطاً باید لباس و بدن کسی هم که دو سجده سهو بجا می‏آورد پاک باشد و آن را از قضای تشهد و سجده و نماز احتیاط تفکیک کرده است و این به خاطر این است که دلیلی نداریم بر اینکه حکم صلاة را بر سجده سهو بار کنیم و بگوییم لباس و بدن کسی هم که می‏خواهد سجده سهور بجا آورد باید پاک باشد بخصوص اینکه دو سجده سهو از نماز خارجند و از اجزاء نماز محسوب نمی‏شوند لذا با اخلال سجده سهور خللی به نماز وارد نمی‏شود، در بعضی روایات وارد شده سجده سهو را به کوری چشم شیطان بجا آورید:

عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: «سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَسْهُو فَيَقُومُ فِي حَالِ قُعُودٍ أَوْ يَقْعُدُ فِي حَالِ قِيَامٍ قَالَ: يَسْجُدُ سَجْدَتَيْنِ بَعْدَ التَّسْلِيمِ وَ هُمَا الْمُرْغِمَتَانِ تُرْغِمَانِ الشَّيْطَانَ»[2]؛ معاویة بن عمار می‏گوید: از امام صادق (ع) درباره شخصی سؤال کردم که دچار سهو می‏شود، در حالی که باید بنشیند می‏ایستد یا در حالی که باید بایستد می‏نشیند؟ امام (ع) فرمودند: بعد از اینکه سلام نماز را داد باید دو سجده انجام دهد و این دو سجده علیرغم میل شیطان و به کوری چشم او انجام می‏شود.  لذا وجوب سجده سهو- بر فرض که قائل به وجوب آن باشیم- وجوب نفسی است نه وجوب تبعی نسبت به نماز.

تعبیرات فقهاء در مورد سجده سهو:

ابن ادریس حلی، علامه، شهید اول و کاشف الغطاء در کشف الغطاء راجع به سجده سهو تعبیراتی دارند که طهارت را در سجده سهو معتبر دانسته‏اند.

ابن ادریس می‏فرماید: «و لا بدّ من الكون على طهارة إذا فعَلَهما»[3]؛ لازم است شخص طهارت داشته باشد اگر بخواهد دو سجده سهو را بجا آورد.

علامه می‏فرماید: «و الأقرب وجوب الطهارة»[4]؛ اقرب این است که شخص باید برای بجا آوردن سجده سهو طهارت داشته باشد. اینکه مرحوم سید (ره) می‏فرماید: احتیاط این است که اگر شخص بخواهد سجده سهو بجای آورد باید طهارت داشته باشد به خاطر ملاحظه کلمات بزرگان بوده و چون دلیلی پیدا نکرده تا فتوا دهد فرمود احتیاط در این است که چنین شخصی طهارت داشته باشد.

مرحوم کاشف الغطاء می‏فرماید: «يشترط فيهما ما يشترط في سجود الصّلاة من شرائط الصّلاة من طهارة حدث و خبث».[5]

ما هم طبق فرمایش مرحوم سید (ره) احتیاط را در مورد سجده سهور مستحسن می‏دانیم ولی دلیلی بر وجوب طهارت شخص در مورد سجده سهو پیدا نکردیم، چون سجده سهو جزء نماز نیست بلکه خارج از نماز است و اگر هم محقق نشود خللی به نماز وارد نمی‏کند هر چند ممکن است صدق معصیت بکند ولی هر معصیتی مبطل نماز نیست.

4) اذان و اقامه

مرحوم سید در ادامه می‏فرماید: «و لا يُشترط فيما يَتقدّمها من الأذان و الإقامة و الأدعية التي قبل تكبيرة الإحرام»[6]؛ مرحوم سید (ره) می‏فرماید: نسبت به چیزهایی که مقدم بر نماز هستند از قبیل اذان و اقامه و دعاهایی که قبل از تکبیرة الاحرام خوانده می‏شود لازم نیست که طهارت وجود داشته باشد.

دلیل این امر این است که:

اولاً: این امور خارج از نماز هستند و جزء نماز محسوب نمی‏شوند بخصوص اذان که شکی در عدم جزئیت آن برای نماز نیست.

ثانیاً: روایاتی در این زمینه وارد شده که به بعضی از آنها اشاره می‏کنیم.

روایت اول:عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) أَنَّهُ قَالَ: «تُؤَذِّنُ وَ أَنْتَ عَلَى غَيْرِ وُضُوءٍ»[7]؛ زراره از امام باقر (ع) نقل می‏کند که حضرت (ع) فرمودند: اذان می‏گویی در حالی که وضوء نداری، یعنی اذان گفتن بدون وضوء مشکلی ندارد.

روایت دوم:عَنِ الْحَلَبِيِّ عن ابی عبدالله (ع) قَالَ: «لَا بَأْسَ أَنْ يُؤَذِّنَ الرَّجُلُ مِنْ غَيْرِ وُضُوءٍ»[8]؛ حضرت (ع) می‏فرمایند: اشکالی ندارد انسان بدون وضوء اذان بگوید.

حال باید ببینیم آیا اقامه هم حکم اذان را دارد یا نه؟ به نظر ما اقامه هم حکم اذان را دارد چون آن هم خارج از نماز است بنابراین وجهی برای اعتبار طهارت در مورد اقامه هم وجود ندارد. اما اینکه در بعضی از روایات، اقامه جزء نماز دانسته شده به خاطرترغیب برای بجا آوردن اقامه می‏باشد نه اینکه اقامه واقعاً جزء نماز باشد، لذا می‏گوییم با توجه به سایر روایاتی که مولی در مقام بیان بوده که اجزاء نماز را بیان کند و در آنجا متعرض اقامه نشده معلوم می‏شود اقامه جزء نماز نیست.

سُلَيْمَانَ بْنِ صَالِحٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: «وَ لْيَتَمَكَّنْ فِي الْإِقَامَةِ كَمَا يَتَمَكَّنُ فِي الصَّلَاةِفَإِنَّهُ إِذَا أَخَذَ فِي الْإِقَامَةِ فَهُوَ فِي صَلَاةٍ»[9]؛ امام صادق (ع) می‏فرمایند: اگر کسی اقامه را شروع کرد مثل این است که نمازش را شروع کرده است. از این روایت استفاده شده که اقامه جزء نمازست.

اما روایات دیگری وجود دارد که با توجه به آن روایات که مولی در مقام بیان بوده احتمال داده می‏شود شارع به خاطر ترغیب و اهتمام به اقامه چنین مطلبی فرموده است.

روایت اول:«عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْهُمْ (ع) قَالَ: وَ يَفْتَتِحُ بِالتَّكْبِيرِ وَ يَخْتَتِمُ بِالتَّسْلِيمِ»[10].

روایت دوم:عن ابی عبدالله (ع) قال: قال رسول الله (ص): «تَحْرِيمُهَا التَّكْبِيرُ وَ تَحْلِيلُهَا التَّسْلِيمُ»[11]؛ یعنی انسان زمانی که تکبیرة الاحرام را گفت حرام است که از نماز خارج شود و بعد از اینکه سلام نماز را گفت برای او جایز است از حالت نماز خارج شود.

روایت سوم:عَنْ نَاصِحٍ الْمُؤَذِّنِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) فِي حَدِيثٍ قَالَ: «فَإِنَّ مِفْتَاحَ الصَّلَاةِ التَّكْبِيرُ»[12].

با توجه به این روایات که در مقام بیان می‏باشند، احتمال داده می‏شود شارع به خاطر ترغیب و اهتمام به اقامه امر فرموده: کسی که اقامه را شروع کند در واقع نمازش را شروع کرده است.

«والحمد لله رب العالمین»



[1]. وسائل الشیعة، ج13، ص399، باب 52 من ابواب الطواف، حدیث2.

[2]. وسائل الشیعة، ج8، ص250، باب 32من ابواب الخلل الواقع فی الصلاة، حدیث1.

[3]. حلی، ابن ادریس، محمد بن منصور بن احمد، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، ج1، ص259.

[4].حلّى، علامه، حسن بن يوسف بن مطهر اسدى، نهاية الإحكام في معرفة الأحكام، ج1، ص548.

[5].نجفى، كاشف الغطاء، جعفر بن خضر مالكى، كشف الغطاء عن مبهمات الشريعة الغراء (ط - القديمة)، ص288.

[6]. العروة الوثقی، ج1، ص83.

[7]. وسائل الشیعة، ج5، ص391، کتاب الصلاة، باب 9 من ابواب الاذان و الاقامة، حدیث1.

[8]. همان، حدیث2.

[9].همان، ص404، باب 13 من ابواب الاذان و الاقامه، حدیث12.

[10]. همان، ج6، ص415، باب 1 من ابواب التسلیم، حدیث2.

[11]. همان، ج1، ص366، باب1 من ابواب الوضوء، حدیث4.

[12]. همان، ج6، ص10، باب1 من ابواب تکبیرة الاحرام، حدیث7.

 

 

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری

موضوع کلی: احکام النجاسه               تاریخ:1مهر 1392

موضوع جزئی:طهارت بدن و لباس مصلیمصادف با: 17ذی‏القعده1434سال:پنجم جلسه:4

«الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

فصل في أحكام النجاسة

«فصل يشترط في صحة الصلاة واجبة كانت أو مندوبة إزالة النجاسة عن البدن حتى الظفر و الشعر و اللباس ساترا كان أو غير ساتر عدا ما سيجي‌ء من مثل الجورب و نحوه مما لا تتم الصلاة فيه و كذا يشترط في توابعها من صلاة الاحتياط و قضاء التشهد و السجدة المنسيين و كذا في سجدتي السهو على الأحوط»[1]؛ بعد از اینکه نجاسات و بحث‏های مربوط به آن را بیان کردیم اکنون به بیان احکام نجاسات می‏پردازیم. مرحوم سید (ره) می‏فرماید: در صحت نماز- مرحوم امام (ره) طواف را هم ملحق به نماز دانسته‏ و فرموده در طواف هم ازاله نجاست از بدن لازم است- اعم از اینکه واجب باشد یا مستحب، لازم است بدن، حتی ناخن، مو و لباس چه ساتر باشد چه نباشد، عاری از نجاست باشد، غیر از جوراب و امثال آن که نماز در آنها تمام نمی‏شود یعنی انسان نمی‏تواند مثلاً از عرق‏چین به عنوان ساتر استفاده کند و نماز بخواند، همچنین لازم است بدن انسان نسبت به توابع نماز هم مثل نماز احتیاط، قضاء تشهد و سجده فراموش شده هم عاری از نجاست باشد، و بنا بر احتیاط در سجده سهور هم باید بدن نجاستی به همراه نداشته باشد.

ادله:

دلیل اول: اتفاق علاماء

دلیل اول این است که در این مسئله اتفاق العلماء وجود دارد و علماء در این مسئله تردید ندارند، این اتفاق نظر بین علماء از باب اجماع نیست بلکه این اتفاق از رهگذر اخبار کثیره متوتره‏ای است که در اینجا وجود دارد و همین اخبار کثیره متواتره باعث شده چنین اتفاقی بوجود آید، البته عده‏ای این اتفاق نظر بین علماء را منهای تواتر اخبار هم مورد ملاحظه قرار داده‏اند، گرچه ما به روایات که رجوع می‏کنیم، می‏بینیم روایات، عمدتاً موارد خاصی را مطرح کرده‏اند؛ مثلاً بعضی از روایات بحث دم را مطرح کرده، بعضی از روایات بول و بعضی دیگر منی را مطرح کرده‏اند. این هم در ضمن روایات وجود دارد چون ما یک ادعایی داریم که عبارت است از ازاله نجاست، یعنی مدعای ما این است که ازاله هر نجاستی از بدن و لباس نمازگزار لازم است نه خصوص دم، بول یا منی اما بعضی از روایات مشخصاً به این موارد اشاره کرده و ممکن است برای کسی توهم حاصل شود که نجاساتی که باید در نماز از آنها پرهیز شود خصوص خون، دم یا بول می‏باشد.

دلیل دوم: روایات

نخست روایاتی را که به موارد خاص اشاره کرده ذکر می‏کنیم و بعد باید ببینیم آیا روایات دیگری داریم که از آنها تعمیم استفاده شود و شامل همه نجاسات شود.

روایت اول: صحیحه زراره

عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: «قُلْتُ أَصَابَ ثَوْبِي دَمُ رُعَافٍ أَوْ غَيْرِهِ أَوْ شَيْ‌ءٌ مِنْ مَنِيٍّ، فَعَلَّمْتُ أَثَرَهُ إِلَى أَنْ أُصِيبَ لَهُ الْمَاءَ فَأَصَبْتُ وَ حَضَرَتِ الصَّلَاةُ وَ نَسِيتُ أَنَّ بِثَوْبِي شَيْئاً وَ صَلَّيْتُ ثُمَّ إِنِّي ذَكَرْتُ بَعْدَ ذَلِكَ؟ قَالَ (ع): تُعِيدُ الصَّلَاةَ وَ تَغْسِلُهُ»[2]؛ زراره می‏گوید: به امام باقر (ع) عرض کردم خون بینی یا غیر آن از خون‏های دیگر یا منی به لباس من اصابت کرده- عبارت «او غیره» به دو وجه ذکر شده: الف) «او غیرِهِ» عطف بر «رعاف» شده و منظور خونی دیگر غیر از خون بینی است. ب) «او غیرُهُ» عطف بر «دم» شده و منظور نجاسات دیگر غیر از خون است، بعضی گفته‏اند «شیءٌ مِن منی» قرینه است بر اینکه «غیرِهِ» به کسر صحیح است چون «غیرُهُ» به ضم در صورتی است که ما بخواهیم از آن، تعمیم را استفاده کنیم و بگوییم کل نجاسات غیر خون را شامل بشود حتی منی اما «شیء من منی» ذهن انسان را منصرف می‏کند از اینکه «غیره» را بر خود دم عطف کند و به ضم بخواند لذا عطف آن بر «رعاف» بهتر است، لذا اگر «شیء من منی» نبود عطف «غیره» بر «دم» صحیح بود ولی ذکر «شیء من منی» در روایت دال بر این است که «غیره» عطف بر «رعاف» شده نه بر «دم»- و من محل اصابت نجاست را علامت گذاری کردم تا بعداً به وسیله آب آن را پاک نمایم، بعد از اینکه متوجه شدم کجا نجس شده وقت نماز رسید و من فراموش کردم لباسم نجس بوده و نمازم را خوانده و بعد از نماز یادم آمد فلان جای لباسم نجس بوده، امام (ع) فرمودند: نجاست را برطرف می‏کنی و سپس نمازت را اعاده می‏کنی.

تقریب استدلال به این روایت این است که فرمایش حضرت (ع) که می‏فرمایند: باید محل نجاست را بشویی و نمازت را اعاده کنی نشان دهنده این است که لازم است نجاست از لباس نمازگزار بر طرف شود لذا در صحت نماز شرط است نجاست از بدن و لباس نمازگزار برطرف شود.

اما این روایت نمی‏تواند مدعای ما را ثابت کند، چون مدعا این بود که لازم است نجاسات از بدن و لباس مصلی (نماز گزار) بر طرف شود، در حالی که «ازاله نجاسات» از این روایت استفاده نمی‏شود بلکه نهایت چیزی که از این روایت استفاده می‏شود این است که ازاله خون و منی از لباس و بدن نمازگزار لازم است و مدعای ما را که ازاله همه نجاسات بود نه خصوص دم و منی، ثابت نمی‏کند.

روایت دوم:عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: «قُلْتُ لَهُ أَصَابَ ثَوْبِي دَمُ رُعَافٍ أَوْ غَيْرِهِ أَوْ شَيْ‌ءٌ مِنْ مَنِيٍّ إِلَى أَنْ قَالَ- فَإِنْ ظَنَنْتُ أَنَّهُ قَدْ أَصَابَهُ وَ لَمْ أَتَيَقَّنْ ذَلِكَ- فَنَظَرْتُ فَلَمْ أَرَ شَيْئاً ثُمَّ صَلَّيْتُ فَرَأَيْتُ فِيهِ؟ قَالَ: تَغْسِلُهُ وَ لَا تُعِيدُ الصَّلَاةَ، قُلْتُ لِمَ ذَاكَ؟ قَالَ: لِأَنَّكَ كُنْتَ عَلَى يَقِينٍ مِنْ طَهَارَتِكَ ثُمَّ شَكَكْتَ، فَلَيْسَ يَنْبَغِي لَكَ أَنْ تَنْقُضَ الْيَقِينَ بِالشَّكِّ»[3]؛ زراره می‏گوید: به امام باقر (ع) عرض کردم خون بینی یا خونی غیر آن یا منی به لباسم اصابت کرده، حال اگر گمان کردم آن خون یا منی به لباس من اصابت کرده اما یقین برای من حاصل نشد، نگاه کردم و چیزی را نیافتم، سپس نماز خواندم و بعد از نماز خون یا منی را در لباسم مشاهده کرد، حضرت (ع) فرمودند: لباست را می‏شویی ولی لازم نیست نمازت را اعاده کنی، زراره می‏گوید: سؤال کردم: چرا نباید نماز را اعاده کنم؟ حضرت (ع) فرمودند: زیرا یقین به طهارت داشته‏ای و سپس نسبت به نجاست شک کرده‏ای پس سزاوار نیست یقین خود را به شک نقض کنی. منظور این است که باید یقین سابقت را استصحاب کنی و به شک خود اعتناء نکنی.

در اینجا امام (ع) در مقام پاسخ از سؤال از علت عدم اعاده فرموده: «لانک کنت علی یقین من طهارتک»، چون یقین به طهارت داشته‏ای لازم نیست نمازت را اعاده کنی، منظور از این عبارت این است که هیچ چیزی از نجاسات در لباس و بدن تو نبوده لذا طهارتی که در این روایت ذکر شده، اطلاق دارد و نظر امام (ع) این است که مصلی باید پاک باشد یعنی هیچ نجاستی در بدن و لباس او نباشد. پس از تعبیر حضرت (ع) که می‏فرماید: «لانک کنت علی یقین من طهارتک» و منظور هم طهارت در نماز است استفاده می‏شود طهارت مصلی منحصر در طهارت از دم و منی نیست بلکه طهارت از همه نجاسات را شامل می‏شود.

همچنین از روایاتی که جوراب و عرق‏چین را استثناء کرده‏اند و می‏گویند باید بدن و لباس نمازگزار پاک باشد مگر در جوراب و عرق‏چین، استفاده می‏شود کل نجاسات باید از لباس و بدن نمازگزار برطرف شود و این روایات قرینه می‏شوند بر اینکه منظور از طهارت بدن و لباس در روایات دیگر هم طهارت از کل نجاسات است. پس ظاهر این روایات دلالت می‏کند بر اینکه اشیائی که نماز در آنها تمام نیست اشکال ندارد اما نسبت به مواردی که نماز با آنها تمام می‏شود معتبر است طاهر باشند.

روایت سوم:عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: «قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (ع): لَا تُعَادُ الصَّلَاةُ إِلَّا مِنْ خَمْسَةٍ الطَّهُورِ وَ الْوَقْتِ وَ الْقِبْلَةِ وَ الرُّكُوعِ وَ السُّجُودِ»[4]؛ امام باقر (ع) در این روایت می‏فرمایند: نماز اعاده نمی‏شود مگر در این پنج مورد؛ طهور، وقت، قبله، رکوع و سجود. پس این حدیث می‏گوید: اگر طهارت نباشد، وقت نماز رعایت نشود، قبله درست نباشد، رکوع و سجود ناقص باشد باید نماز اعاده شود. در این روایت طهارت از مطلق نجاسات مورد نظر است نه اینکه منحصر در طهارت از دم یا منی باشد.

اشکالی که بر این حدیث وارد است و مرحوم آقای خویی و دیگران هم به آن اشاره کرده‏اند این است که منظور از طهارت در این حدیث، طهارت حدثی است نه طهارت خبثی که مورد بحث ماست.

کلام مرحوم آیت الله فاضل لنکرانی (ره):

استاد ما مرحوم آیت الله العظمی فاضل لنکرانی (ره) می‏فرمود: آنچه مشکل را در این زمینه آسان می‏کند این است که این مسئله اتفاقی است و معنای این اتفاق الزاماً این نیست که به روایت خاصی استناد شده باشد ولی اجمالاً هر دلیلی که به آن تمسک شده به اتفاق نظر فقهاء منتهی شده و اشکال به یک روایت بخصوص، لطمه‏ای به مسئله نمی‏زند لذا ازاله نجاست از لباس و بدن نمازگزار لازم است، پس منظور از طهارت، طهارت از خبث است نه طهارت از حدث.

سه فرض در این مسئله متصور است:متعمد، ناسی و جاهل.

در رابطه با متعمد که شخص ببیند خون یا بول یا منی در لباس یا بدن او وجود دارد و متعمداً با آن نجاست نماز بخواند قطعاً نمازش باطل است و باید اعاده کند، شخص ناسی هم حکم عامد را دارد؛ یعنی شخصی که می‏دانسته بدن یا لباسش نجس است لکن فراموش کرده و با بدن یا لباس نجس نماز خوانده، باید نمازش را اعاده کند، البته در اینجا بعضی بین وقت و خارج وقت تفصیل داده و گفته‏اند اگر وقت وسعت برای اعاده نماز باشد باید نمازش را اعاده کند ولی اگر خارج از وقت بود اعاده لازم نیست اما این تفصیل از طرف عده کمی از علماء مطرح شده و گرنه همه حکم عامد و عالم را بر ناسی بار کرده‏اند. جاهل هم اقسامی دارد که آنها را در احکام مربوط به جاهل مورد بررسی قرار خواهیم داد.

طهارت بدن و لباس طائف:

مرحوم سید (ره) در عروه فقط طهارت بدن و لباس نماز گزار را مطرح کرده و طواف را مطرح نکرده ولی مرحوم امام (ره) بحث طواف را هم در تحریر الوسیله مطرح کردهو فرموده: «يشترط في صحة الصلاة و الطواف واجبهما و مندوبهما طهارة البدن حتى الشعر و الظفر و غيرهما مما هو من توابع الجسد و اللباس الساتر منه و غيره»[5]. اکثر علماء ازاله نجاست را نسبت به مسئله طواف هم مطرح کرده‏اند.

ادله:

دلیل اول: اجماع

ابن زهره در غنیه بر این مسئله ادعای اجماع کرده است.

دلیل دوم: روایات

روایت اول: نبوی مشهور

همچنین بر این مطلب به نبوی مشهور که حضرت (ص) می‏فرمایند: «الطواف بالبیت صلاةٌ»[6] استناد کرده‏اند که طواف را نازل منزله صلاة قرار داده و گفته‏اند این تنزیل در جمیع احکام است. البته عده‏ای این کلام را رد کرده و گفته‏اند این روایت در بیان فضیلت است نه در بیان احکام حدث و خبث، یعنی در هر مسجدی که انسان وارد می‏شود آنچه استحباب دارد نماز تحیت است اما مسجد الحرام ویژگی دیگری دارد، چه شما نماز تحیت بجا آورید و چه طواف انجام دهید تحیت را کسب کرده‏اید بنا بر این قاطعانه نمی‏شود گفت تمام احکام صلاة بر طواف هم بار می‏شود بخصوص اینکه عده‏ای قائل شده‏اند در طواف مستحبی طهارت معتبر نیست.

«والحمد لله رب العالمین»



[1]. العروة الوثقی، ج1، ص83.

[2].وسائل الشیعة، ج3، ص480، باب 42 من ابواب النجاسات، حدیث2.

[3]. همان، ص466، باب 37 من ابواب النجاسات، حدیث1.

[4].همان، ج1، ص371، باب 3 من ابواب الوضوء، حدیث8.

[5]. تحریر الوسیله، ج1، ص119.

[6]. عوالی اللئالی، ج1، ص214.

 

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری

موضوع کلی: کیفیت تنجّس متنجّسات تاریخ:31شهریور 1392

موضوع جزئی:ملاقات با نجاست در باطن بدنمصادف با: 16ذی‏القعده1434سال:پنجم جلسه:3

«الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

خلاصه جلسه گذشته:

مرحوم سید (ره) در مسئله 241 که در جلسه گذشته ذکر شد فرمودند: ملاقات با نجس در باطن بدن موجب تنجیس نیست، لذا مثال زدند و گفتند آنچه از بینی خارج می‏شود طاهر است البته با قید اینکه آلوده به خون نباشد، در ادامه فرمودند اگر از بیرون چیزی داخل بینی شود و با خون ملاقات کند احتیاط این است که از آن اجتناب شود. عرض کردیم در این مسئله چهار صورت متصور است: فرض اول که مطرح شد این بود که هم نجاست و هم ملاقات کننده با آن در باطن باشد، مانند خونی که در رگ‏های بدن است، عرض کردیم بر امثال خونی که در رگ‏های بدن جریان دارد و غائطی که داخل بدن است، عنوان نجاست بار نمی‏شود.

مؤید: مواردی در فقه وجود دارد، مثل وذی، ودی، مدی و امثال آن که بعضی مربوط به ملاعبه، بعضی دیگر مربوط به بعد از منی و بعضی هم مربوط به بعد از خروج بول است، محکوم به طهارت هستند در حالی که اینها از مجرای بول عبور می‏کنند، اما بر آنها حکم طهارت بار می‏شود نه نجاست و این دلیل بر این است که اگر آن شیءِ نجس و ملاقی با آن در باطن بدن باشد محکوم به طهارت است.

فرض دوم:

صورت دوم مربوط به جایی است که نجاست عنوان خارجی پیدا می‏کند و آنچه با آن ملاقات می‏کند از اجزاء باطنی است، پس نجاست عنوان خارجی دارد لکن ملاقا از اجزاء باطنی است. مثالی که فقهاء زده‏اند این است که انسان مایعی را بخورد که متنجِّس است، حال سؤال این است که آیا حلق و دهان که با این مایع نجس ملاقات کرده، نجس می‏شود یا نه؟ از کلام مرحوم سید (ره) و سایر فقهاء استفاده می‏شود این فرض هم محکوم به طهارت است و گفته‏اند فرقی هم از این جهت نیست که آن اجزاء از اجزاء محسوسه یا غیر محسوسه باشند.

دلیل:

دلیلی که بر این مطلب اقامه شده روایت عبدالحمید بن دیلم است:عَنْ عَبْدِ الْحَمِيدِ بْنِ أَبِي الدَّيْلَمِ قَالَ: «قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) رَجُلٌ يَشْرَبُ الْخَمْرَ- فَبَصَقَ فَأَصَابَ ثَوْبِي مِنْ بُصَاقِهِ قَالَ لَيْسَ بِشَيْ‌ءٍ»[1]؛ عبد الحمید بن ابی دیلم می‏گوید: از امام صادق (ع) در مورد مردی سؤال کردم که خَمر می‏نوشد و آب دهنش را بیرون می‏ریزد و آن آب به لباس من اصابت می‏کند، آیا لازم است از این لباس اجتناب کنم؟ حضرت (ع) فرمودند: اشکالی ندارد و اجتناب لازم نیست.

از این روایت استفاده شده که اگر قرار بود به صرف ملاقات نجاست خارجی با باطن، به نجاست آن حکم شود باید در این مورد که شخص شرب خمر کرده، آب دهان او هم متنجِّس باشد و پرهیز از آن لازم باشد و از اینکه امام (ع) فرمودند اجتناب از لباسی که با آب دهان شارب الخمر ملاقات داشته لازم نیست استفاده می‏شود صرف ملاقات نجاست خارجی با باطن موجب نجاست نمی‏شود.

فرض سوم:

نجاست، باطنی است و ملاقی، جنبه خارجی بودن پیدا می‏کند؛ مثل دندان‏های مصنوعی که شیء خارجی تلقی می‏شود، حال اگر خونی از لثه بیرون آمد و به این دندان‏های مصنوعی اصابت کرد آیا نجس می‏شود یا نه؟همچنین سوزنی که برای تزریق دارو به بدن مورد استفاده قرار می‏گیرد، که این سوزن شیء خارجی و پاک است اما وقتی وارد بدن می‏شود با خون تماس می‏گیرد، سؤال این است که آیا این سوزن بعد از اینکه وارد بدن شد و با خون داخل بدن تماس داشت نجس می‏شود یا نه؟ خود این صورت (نجاست باطنی و ملاقی با آن خارجی است) دو فرض دارد:

فرض اول: اینکه نجاست باطنی در جوف و باطن بدن است ومحسوس و قابل دیدن نیست.

فرض دوم: نجاست باطنی اما مثل داخل بدن نیست که سوزن در آن داخل می‏شود بلکه مثل خونی است که در دهان یا بینی است که هر چند نجاست باطنی بر آن اطلاق می‏شود ولی محسوس است.

در فرض اول که جسم خارجی با نجاست باطنیِ غیر محسوس ملاقات می‏کند به طهارت آن حکم می‏شود، پس سوزنی که برای تزریق دارو وارد بدن می‏شود، بعد از خروج در صورتی که خونی همراه آن نباشد-اگر خون همراه آن باشد محکوم به نجاست است و امر به غَسل (امر به شستن) که در روایات آمده شامل آن می‏شود- محکوم به طهارت است، چون دلیلی بر نجاست خون در جوف بدن نداریم تا چه رسد به اینکه عنوان منجِّسِ بودن را بر ملاقی آن که سوزن باشد اطلاق کنیم، چون ادله‏ای که دلالت بر نجاست اینها می‏کند مختص به خون خارجی است نه خون داخلی، بله اگر خونِ خارجی باشد مثل اینکه دست انسان خونی شود نجس و امر به غَسل آن می‏شود.

در فرض دوم که جسم خارجی با نجاست باطنیِ محسوس ملاقات می‏کند مثل خونی که در دهان وجود دارد، مرحوم آقای خویی (ره) در این صورت هم قائل به نجاست شده و می‏فرماید: به حسب عرف جسم خارجی با نجاست ملاقات کرده و این نجاست باطنیِ محسوس حکم نجاست خارجی را پیدا می‏کند و نمی‏توان آن را در ذیل نجاست باطنی قرار داد و معامله‏ای که عرف با چنین نجاستی می‏کند معامله نجاست خارجی است هر چند در داخل دهان است. البته بعضی می‏گویند: ادله قصور دارد و همان گونه که درباره نجاستِ باطنیِ غیر محسوس گفتیم ادله دال بر نجاست شاملش نمی‏شود، ادله شامل نجاست باطنیِ محسوس هم نمی‏شود. اما ما نظر مرحوم آقای خویی را ترجیح می‏دهیم،پس اگر شیئی خارجی با خونی که داخل دهان است ملاقات کند، این ملاقات باعث نجاست آن شیء خواهد شد.

فرض سوم:

نجاست و ملاقی هر دو در خارج‏اند لکن باطن، ظرف ملاقات برای آن دو محسوب می‏شود مثل اینکه دندان‏های مصنوعی انسان داخل دهان انسان است و انسان آبی را که متنجِّس است مزمزه می‏کند و این آب به دندان مصنوعی اصابت می‏کند که نجاست و ملاقی هر دو امر خارجی هستند لکن این ملاقات در دهان که باطنِ بدن محسوب می‏شود صورت می‏گیرد، حال سؤال این است که آیا در اینجا به نجاست دندان مصنوعی حکم می‏شود یا نه؟ و آیا می‏توان گفت چون ملاقات با نجاست در باطن صورت گرفته دندان نجس نمی‏شود؟

پاسخ این است که در اینجا نمی‏توان به طهارت ملاقی (دندان مصنوعی) حکم کرد.

دلیل:

دلیل بر این مطلب موثقه عمار ساباطی است؛ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مُوسَى السَّابَاطِيِّ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنْ رَجُلٍ يَجِدُ فِي إِنَائِهِ فَأْرَةً وَ قَدْ تَوَضَّأَ مِنْ ذَلِكَ الْإِنَاءِ مِرَاراً أَوِ اغْتَسَلَ مِنْهُ أَوْ غَسَلَ ثِيَابَهُ وَ قَدْ كَانَتِ الْفَأْرَةُ مُتَسَلِّخَةً فَقَالَ:«إِنْ كَانَ رَآهَا فِي الْإِنَاءِ قَبْلَ أَنْ يَغْتَسِلَ أَوْ يَتَوَضَّأَ أَوْ يَغْسِلَ ثِيَابَهُ ثُمَّ فَعَلَ ذَلِكَ بَعْدَ مَا رَآهَا فِي الْإِنَاءِ فَعَلَيْهِ أَنْ يَغْسِلَ ثِيَابَهُ وَ يَغْسِلَ كُلَّ مَا أَصَابَهُ ذَلِكَ الْمَاءُ وَ يُعِيدَ الْوُضُوءَ وَ الصَّلَاةَ»[2]؛ عمار ساباطی از امام صادق (ع) در مورد شخصی سؤال کرد که در ظرفش موشی را می‏بیند در حالی که مکرر از آب این ظرف وضوء گرفته یا با آب آن غُسل کرده یا لباسش را با آن آب شسته در حالی که موشی که در این ظرف بوده از هم پاشیده شده، حضرت (ع) فرمودند: اگر قبل از اینکه غُسل کند یا وضوء بگیرد یا لباسش را در آن بشوید موش را در ظرف مورد نظر مشاهده کرده و بعد با آن آب غسل کرد یا وضوء گرفت یا لباسش را با آن آب شست، در این صورت بر او لازم است که لباسش را بشوید و هر آنچه را که به آن آب اصابت کرده نیز باید بشوید و غسل و وضویی هم که با آن آب گرفته باید اعاده کند و نمازی را هم که خوانده باید اعاده نماید.

تقریب استدلال:کیفیت استناد به این روایت بر ما نحن فیه از عبارت «يَغْسِلَ كُلَّ مَا أَصَابَهُ ذَلِكَ الْمَاءُ» استفاده می‏شود به این بیان که «کل ما أصابه» شامل هر چیزی می‏شود اعم از آنکه آن چیز در خارج باشد یا در باطن و فرقی هم نمی‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏کند آن شیءِ باطنی خودش شیء خارجی باشد و داخل شده باشد یا امر خارجی نباشد، لذا کسی که در زمان وضوء گرفتن با آبِ نجس مزمزمه کند و آن آب با دندان مصنوعی داخل دهان او ملاقات کند، باعث نجس شدن دندان مصنوعی می‏شود. پس تقریب استدلال به این روایت این است که حضرت فرمودند: «یغسل کل ما اصابه» یعنی اگر انسان در مقام وضوء با آب متنجِّس مزمزه کند و آن آب به دندان مصنوعی داخل دهان او اصابت کند دندان نجس می‏شود هر چند دندان در باطن بدن (دهان) قرار دارد.

«والحمد لله رب العالمین»



[1]. وسائل الشیعة، ج3، ص473، باب 39 من ابواب النجاسات، حدیث1.

[2].همان، ج1، ص142، کتاب الطهارة، باب4 من ابواب الماء المطلق، حدیث1.

 

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری

موضوع کلی: کیفیت تنجّس متنجّسات تاریخ:30شهریور 1392

موضوع جزئی:حکم تعفیر نسبت به ظرف دوم و سوم که ولوغ کلب در آن ریخته شده  

         مصادف با: 15ذی‏القعده1434سال:پنجم جلسه:2

«الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

خلاصه جلسه گذشته:

سخن در این بود که آیا متنجِّس، منجِّس است یا نه؟ بعد از بحث‏های طولانی و مفصلی که در این زمینه داشتیم و ادله موافقین و مخالفین را محضر دوستان عزیز مطرح کردیم، کلام به اینجا رسید که آیا در صورتی که متنجِّس با چیزی ملاقات کند تمام احکام نجس بر آن بار می‏شود یا نه؟ مرحوم سید (ره) به احتیاط استحبابی حکم کردند، بحث حول این محور بود که مثلاً اگر لباسی که به وسیله بول، متنجِّس شده سپس لباس دیگری با آن ملاقات می‏کند یا ظرفی که سگ در آن ولوغ کرده و بعد آب داخل آن در ظرف دیگری ریخته می‏شود آیا در فرض اول (مسئله بول) نسبت به لباس دوم، تعدد غَسل لازم است ؟ همچنین آیا ظرف دومی که آب ولوغ در آن ریخته شده باید تعفیر (خاکمالی) شود یا نه؟ یعنی آیا تعفیر، شامل ظرف دوم هم می‏شود یا نه؟ عرض کردیم مرحوم سید (ره) بعد از اینکه قائل به عدم وجوب تعفیر شدند گفتند تعفیر ظرف دوم مستحب است.

ولی ما گفتیم ظاهراً نمی‏توان وجوب تعفیر را نسبت به ظرف دوم و سوم جاری کرد؛ چون عمده دلیلیکه در اینجا وجود دارد صحیحه بقباق است که از ظاهر این روایت فقط تعفیر ظرف اول استفاده می‏شود.

عَنِ الْفَضْلِ أَبِي الْعَبَّاسِ قَالَ: «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنْ فَضْلِ الْهِرَّةِ وَ الشَّاةِ وَ الْبَقَرَةِ- وَ الْإِبِلِ وَ الْحِمَارِ وَ الْخَيْلِ وَ الْبِغَالِ وَ الْوَحْشِ وَ السِّبَاعِ، فَلَمْ أَتْرُكْ شَيْئاً إِلَّا سَأَلْتُهُ عَنْهُ فَقَالَ: لَا بَأْسَ بِهِ حَتَّى انْتَهَيْتُ إِلَى الْكَلْبِ، فَقَالَ: رِجْسٌ نِجْسٌ لَا تَتَوَضَّأْ بِفَضْلِهِ وَ اصْبُبْ ذَلِكَ الْمَاءَ وَ اغْسِلْهُ بِالتُّرَابِ أَوَّلَ مَرَّةٍ ثُمَّ بِالْمَاءِ»[1]؛ می‏گوید در مورد نیم خورده گربه، گوسفند، گاو، شتر، الاغ، اسب، قاطر، وحوش و درندگان و آنچه از این قبیل به ذهنم می‏رسید از امام صادق (ع) سؤال کردم که نیم خورده اینها چه حکمی دارد؟ حضرت (ع) فرمودند: اشکالی ندارد، تا جایی که سخن به سگ منتهی شد که باقی مانده سگ چه حکمی دارد؟ حضرت (ع) فرمودند: رجس و نجس است و با باقی مانده سگ وضوء نگیر و آبی را که سگ به آن دهان زده بریز و آن ظرف را ابتداء به وسیله خاک، خاکمالی و سپس به وسیله آب بشوی.

ظاهر این روایت دلالت دارد بر اینکه حتماً باقی مانده آنچه سگ از آن خورده در ظرف هست که حضرت (ع) می‏فرمایند: آن را بریز و تبعاً شامل ظرفی می‏شود که سگ در آن ظرف آب خورده نه ظرف خالی؛ به تعبیر روشن‏تر از این روایت استفاده می‏شود ظرفی که سگ از آب آن خورده و مقداری از آن آب در ظرف باقی مانده مورد نظر بوده، چون حضرت (ع) دستور می‏دهند باقی مانده آب را بریز، یعنی کأنّ یک نوع مباشرت در این حکم وجود دارد، یعنی ظرفی که سگ ازآب آن خورده و مقداری از آن آب هم باقی مانده و حضرت (ع) دستور می‏دهند آن آب را بریزید باید خاکمالی و با آب شسته شود، اما نسبت به ظرف دوم و سوم از این روایت چیزی استفاده نمی‏شود که حکم ظرف اول را داشته باشند.

ان قلت:

ممکن است ادعا شود این ملاک (ملاک در علت تنجّس یا علت تعفیر) در ظرف دوم و سوم هم وجود دارد و گفته شود ملاک برای حکم به تعفیر این است که آبِ باقی مانده در ظرف همان آبی است که سگ در آن ولوغ کرده چه این آب در ظرف اول باشد و چه این آب در ظرف دوم و سوم ریخته شود، پس چون در اینجا وحدت ملاک وجود دارد و ظرف دوم و سوم هم همان ملاک ظرف اول را دارند در نتیجه حکم تعفیر که نسبت به ظرف اول جاری می‏شد نسبت به ظرف دوم و سوم هم جاری می‏شود.

قلنا:

این کلام در صورتی صحیح است که ملاکات احکام را بدانیم اما اگر ملاک را ندانیم و نظر شارع منحصر به ظرف اول شود و نتوانیم نسبت به ظرف دوم و سوم ملاک‏گیری کنیم در نتیجه باید بین ظرف اول و دوم و سوم فرق گذاشت به این نحو کهحکم تعفیر را نسبت به ظرف اول جاری و نسبت به ظرف دوم و سوم جاری ندانیم.

ممکن است نکته‏ای به ذهن برسد و آن اینکه هر چند ممکن است دلیلی بر این مطلب پیدا نشود اما حقیقت امر این است که وقتی به عرف مراجعه می‏شود عرف بین ظرف اول و دومفرقی نمی‏بیند و آب ظرف دوم و سوم همان آبی است که در ظرف اول بوده چون فرض این است که سگ خودِ ظرف را نلیسیده و مظروفیت هم در اینجا ملاک حکم نیست، بنابراین خود ظرف خصوصیتی ندارد بلکه خصوصیت در مظروفیت است و مظروفیت، بین ظرف اول و دوم و سوم مشترک است. لذا عرض می‏کنیم چون خودِ ظرف خصوصیتی ندارد و خصوصیت تنها مربوط به مظروفیت؛ یعنی آبی که سگ در آن ولوغ کرده می‏باشد، شارع مقدس دستور به تعفیر آن ظرف داده و این آب بعینه همان آبی است که در ظرف دوم و سوم ریخته شده، لذا احتیاطی که ما در اینجا مطرح می‏کنیم فراتر از احتیاط استحبابیِ مطرح شده از طرف مرحوم سید (ره) است و این احتیاط، احتیاط وجوبی می‏باشد.

نتیجه: اینکه گفته شد: «المتنجِّس، منجِّسٌ کالنجس و لکن لایجری علیه احکام النجس»، به نظر می‏رسد در مواردی مثل ولوغ کلب و امثال آن، حکم ظرف دوم و سوم هم همان حکم ظرف اول است یعنی باید همانند ظرف اول خاک‏مالی شوند

مسئله 240: «قد مر أنه يشترط في تنجس الشي‌ء بالملاقاة تأثره فعلى هذا لو فرض جسم لا يتأثر بالرطوبة أصلا كما إذا دهن على نحو إذا غمس في الماء لا يتبلل أصلا، يمكن أن يقال إنه لا يتنجس بالملاقاة و لو مع الرطوبة المسرية و يحتمل أن يكون رِجل الزَّنبور و الذباب و البَقّ من هذا القبيل‌»[2]؛ مرحوم سید می‏فرماید: قبلاً عرض کردیم که زمانی چیزی به وسیله ملاقات با نجاست، حکم نجاست پیدا می‏کند که نجس بتواند در آن تأثیر بگذارد، بنابراین اگر جسمی را فرض کردید که رطوبت مسریه در آن اثر نمی‏کند، مثل اینکه اطراف چیزی به گونه‏ای روغن مالی شود که اگر در آب فرو رود مرطوب نمی‏شود و روغن مانع از مرطوب شدن آن شیء می‏شود، در این صورت آن شیء با ملاقات با نجس، نجس نمی‏شود هر چند رطوبت آن مسریه باشد- فرض این است که چنین رطوبتی تأثیرگذار نیست- همچنین احتمال داردپای زنبور، مگس و پشه هم از این قبیل باشند، یعنی با ملاقات با نجس نجس نمی‏شوند- البته در صورتی که عین نجاست در پای این حشرات نباشد- هر چند دارای رطوبت مسریه باشند، چون آن رطوبت تأثیر گذار نیست.

پس فرمایش مرحوم سید (ره) یک کبری دارد و یک صغری؛ کبرای کلام ایشان این بود که در تنجّس شیء، شرط شد که آن شیء از نجاست متأثر شود در صورتی که رطوبت موجود در آن مسریه باشد اما اگر شیئی باشد که تحت تأثیر نجاست قرار نگیرد، مثل ظرفی که روغن مالی شده در این صورت به نجاست آن حکم نمی‏شود.

کبرای مسئله(تأثر شیء از ملاقات با نجس)روشن و واضح است؛ چون یک امر ارتکازی است و عرف هم همین نظر را دارد و ملاقات نجس را به این نحو قابل قبول می‏داند که تأثیرگذار باشد اما اگر شیئی که می‏خواهد ملاقات کند حالت جفاف داشته باشد؛ یعنی خشک باشد نمی‏تواند تأثیرگذار باشد، بنابراین اصل سرایت نجاست در صورتی است که تأثیرگذار باشد و این جای بحث ندارد.

نسبت به صغرای مسئله (مصادیق مذکور در مسئله) هم مادر رابطه با شیئی که روغن مالی شده اجمالاً نظر مرحوم سید (ره) را به حسب ارتکاز عرفی تأیید می‏کنیم و معتقدیم نسبت به موردی که ظرف روغن مالی شده چون مانع از سرایت است، به نجاست آن حکم نمی‏شود اما نسبت به بقیه موارد مذکور در مسئله مثل پای زنبور، مگس و پشه اگر ویژگی مطرح شده درباره پای این حشرات را به اثبات رساندیم که حالت جیوه بودن و زنبق بودن پای این حشراتاست، می‏شود تعدی کرد و اینها دائر مدار عرف است. آنچه الآن برای ما مهم است کبرای مسئله است و نسبت به مصادیق باید به عرف مراجعه کرد چون شأن فقیه این نیست که به مصادیق اشاره کند بلکه شأن او فقط بیان کبریات مسئله است، چون در عرف اگر مصادیق مطابق با کبرای مسئله باشد حکم کبری بر آن منطبق و اگر مطابق نبود حکم کبری بر آن منطبق نیست؛ مثلاً فقیه حد کرّ را بیان می‏کند اما اینکه آیا این مورد کرّ است یا نه کار فقیه نیست بلکه باید به عرف رجوع شود که آیا آن ملاک کلی که فقیه بیان کرده بر این مورد قابل انطباق است یا نه.

بعضی از بزرگان از جمله مرحوم آقای خویی (ره) می‏گویند ما کبرای مسئله را قبول داریم اما نسبت به صغری؛ یعنی مصادیقی که مرحوم سید (ره) بیان کرده تردید داریم و معتقدیم حتی در جایی که ظرف روغن مالی شده، همچنین در پای زنبور و مگس و پشه هم سرایت نجاست امکان دارد.

مسئله241: «الملاقاة في الباطن لا توجب التنجيس فالنخامة الخارجة من الأنف طاهرة و إن لاقت الدم في باطن الأنف نعم لو أدخل فيه شي‌ء من الخارج و لاقى الدم في الباطن فالأحوط فيه الاجتناب»[3]؛ ملاقات در باطن موجب تنجیس نیست، پس اخلاط خارج شده از بینی پاک است هر چند در باطنِ بینی با خون ملاقات کرده باشد، بله اگر چیزی از خارج داخل بینی شود و با خون داخل بینی ملاقات کرد، احتیاط واجب این است که از آن باید اجتناب شود و نجس است.

فروض مسئله:

این مسئله دارای چهار فرض است:

فرض اول:

جایی که نجاست و ملاقات کننده با آن، هر دو در باطنِبدن هستند؛مانند خون درون رگ‏ها و غائطی که در داخل بدن است و با محل خودش ملاقات می‏کند، در این صورت چنین ملاقاتی محکوم به نجاست نیست و دلیلی بر نجاستِ باطن وجود ندارد، زیرا اوامرِ ارشادیِ شارع نسبت به شستن یک شیء، دال بر نجاست آن شیء می‏باشد لذا از امر به غَسل که از طرف شارع صادر شده به نجاست شیء مورد نظر پی می‏بریم و در رابطه با نجاساتی که در باطنِ بدن است چنین امر به غَسلی از ناحیه شارع نیامده لذا ما دلیلی بر نجاست آنها نداریم، پس دلیل بر نجاست، امر به غَسل از طرف شارع است و در باب نجاسات باطن از ناحیه شارع امر به غَسلی نیامده لذا چون دلیلی بر نجاست باطنی نداریم بنابراین آنچه از نجاسات که در باطن بدن است نجس نمی‏باشد.

«والحمد لله رب العالمین»



[1].وسائل الشیعة، ج1، ص226، باب 1 من ابواب الآسار، حدیث4.

[2]. العروة الوثقی، ج1، ص82.

[3]. همان، ص83.

 

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری

موضوع کلی: کیفیت تنجّس متنجّسات تاریخ:25شهریور 1392

موضوع جزئی:عدم سرایت تمام احکام نجس به متنجِّس

مصادف با: 10ذی‏القعده1434سال:پنجم جلسه:1

«الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

تبریک میلاد امام رضا (ع):

وَ رَوَى عَلِيُّ بْنُ مَهْزِيَارَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الثَّانِي (ع) قَالَ‏:«قُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ زِيَارَةُ الرِّضَا (ع) أَفْضَلُ أَمْ زِيَارَةُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنِ (ع) قَالَ زِيَارَةُ أَبِي ع أَفْضَلُ وَ ذَلِكَ أَنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) يَزُورُهُ كُلُّ النَّاسِ وَ أَبِي (ع) لَا يَزُورُهُ إِلَّا الْخَوَاصُ‏ مِنَ‏ الشِّيعَة»[1]میلاد با سعادت امام رئوف، ثامن الحجج علی بن موسی الرضا (ع) را خدمت دوستان عزیز تبریک عرض می‏کنم، در روایتی که عرض شد علی بن مهزیار از امام جواد (ع) سؤال کرد آیا ثواب زیارت جدتان حسین بن علی (ع) بالاتر است یا ثواب زیارت پدر بزرگوارتان علی بن موسی الرضا (ع)؟ امام (ع) در پاسخ فرمودند: ثواب زیارت پدرم علی بن موسی الرضا (ع) بالاتر است؛ زیرا جدم حسین بن علی (ع) را همه مردم زیارت می‏کنند اما جز خواص از شیعه پدرم علی بن موسی الرضا (ع) را زیارت نمی‏کند. توضیح اینکه ائمه دیگر را غیر شیعیان دوازده امامی هم ممکن است زیارت کنند اما امام رضا (ع) را شیعیان واقعی (اثنی عشری) زیارت می‏کنند و این بدین جهت است که تا قبل از علی بن موسی الرضا (ع) افرادی در امام هفتم توقف کرده و امامت علی بن موسی الرضا (ع) را نپذیرفته‏اند لذا امام رضا (ع) را زیارت نمی‏کنند ولی کسی که امامت علی بن موسی الرضا (ع) را پذیرفته امامت امامان بعد از ایشان را هم قبول کرده است.

مسئله‏ای که در سال گذشته مورد بحث قرار گرفت مسئله 239 بود، اکنون به باقی مانده بحث مربوط به آن می‏پردازیم.

مرحوم سید فرمودند: «الأقوی أنّ المتنجِّس منجِّسٌ»؛ اقوی این است که متنجِّس، منجِّس است؛ یعنی اگر چیزی به وسیله نجاستی، متنجِّس شد خود متنجِّس هم می‏تواند مانند نجس، منجِّس باشد. این مسئله در سال گذشته مورد بحث قرار گرفت و به ادله قائلین به منجِّس بودن متنجِّس که عبارت از ضرورت، اجماع و روایات بود اشاره و آنها را مورد بررسی قرار دادیم، همچنین ادله قائلین به عدم منجِّس بودن متنجِّس که عبارت از ادله عرفی و روایی بود را هم اشاره کردیم که اکنون به جمع بندی آنها می‏پردازیم.

مسئله 239: «لكن لا يجري عليه جميع أحكام النجس فإذا تنجس الإناء بالولوغ يجب تعفيره لكن إذا تنجس إناء آخر بملاقاة هذا الإناء أو صب ماء الولوغ في إناء آخر لا يجب فيه التعفير و إن كان الأحوط خصوصا في الفرض الثاني و كذا إذا تنجس الثوب بالبول وجب تعدد الغسل لكن إذا تنجس ثوب آخر بملاقاة هذا الثوب لا يجب فيه التعدد و كذا إذا تنجس شي‌ء بغسالة البول بناء على نجاسة الغسالة لا يجب فيه التعدد‌»[2]؛ مرحوم سید می‏فرمایند: درست است که متنجِّس، منجِّس است اما همه احکام نجس بر متنجِّس بار نمی‏شود، لذا اگر ظرفی به وسیله ولوغ سگ نجس شود خاکمالی کردن آن ظرف واجب است اما اگر ظرف دیگری با ملاقات با این ظرفی که مورد ولوغ کلب قرار گرفته نجس شد یا آبی که سگ در آن ولوغ کرده در ظرف دیگری ریخته شود در این صورت خاکمالی کردن چنین ظرفی لازم نیست و شستن آن ظرف کفایت می‏کند هر چند در فرض دوم که آب مورد ولوغ کلب در ظرفی دیگر ریخته می‏شود مستحب است آن ظرف خاکمالی شود، همچنین اگر لباسی به وسیله بول متنجِّس شد در این صورت دو بار شستن آن لباس لازم است اما اگر لباس دیگری به وسیله ملاقات با این لباس که با بول نجس شده، نجس شود لازم نیست که دو بار شسته شود و همین طور است اگر چیزی به وسیله غساله بول نجس شد (بنا بر اینکه غساله بول را نجس بدانیم)، یعنی لازم نیست دو بار شسته شود بلکه یک مرتبه شستن آن کفایت می‏کند.

پس سؤال این است که اگر قائل شدیم متنجِّس، منجِّس است (کما اینکه مرحوم سید (ره) قائل شده‏اند) تمام احکام نجس بر آن بار می‏شود یا نه؟

مرحوم سید (ره) می‏فرمایند: این گونه نیست که تمام احکام نجس بر متنجِّس بار ‏شود؛ زیرا:

حکم تابع موضوع است و موضوعِ حکم نسبت به تعدد غَسل و تعفیر (خاکمالی) عبارت است از اصابت و ولوغ کلب و این دو (اصابت و ولوغ) بر ما نحن فیه صدق نمی‏کند مگر در مورد ملاقی خودِ نجس ولی در غیر ملاقیِ نجس، اصابت و ولوغ صدق نمی‏کند، پس ولوغ کلب نسبت به ظرف اول صادق است اما نسبت به ظروفی که با ظرف اول ملاقات داشته صادق نیست بنابراین نسبت به متنجِّس، حکم تعدد غسل و تعفیر جاری نمی‏شود لذا گفته‏اند حکم مذکور در مورد ملاقیِ متنجِّس جاری نمی‏شود بنابراین اگر لباسی به بول اصابت کرد در این صورت چون اصابت صدق می‏کند لازم است آن لباس دو بار با آب قلیل شسته شود ولی این حکم مربوط به بول است نه جایی کهبول به این لباس اصابت کند و لباس دیگری با این لباسی که با بول اصابت کرده بود ملاقات کند، چون نسبت به لباس دوم نمی‏توان قائل شد که بول به آن اصابت کرده و اصابت بول نسبت به آن لباس صدق نمی‏کند.

این مسئله دو فرض دارد:

اول:اگر مبنای ما در مطلق نجاسات این شد که شستن یک بار کفایت می‏کند و نسبت به تعددِ شستن نیاز به دلیل داریم در این صورت ما نسبت به لباسی که با لباس متنجِّس ملاقات کرده قائل می‏شویم به اینکه یک بار شستن کفایت می‏کند و دو بار شستن نیاز به دلیل دارد و ما چنین دلیلی نداریم.

دوم:اگر مبنای ما این نبود که در اصل نجاسات یک بار شستن لازم است و برای تعدد یا تعفیر نیاز به دلیل داریم بلکه قائل به جریان استصحاب شدیم و گفتیم در احکام کلیه، استصحاب جاری می‏کنیم در این جا هم ما به دو بار شستن حکم می‏کنیم هر چند لباس با خود بول اصابتی نداشته بلکه با لباسی اصابت داشته که آن لباس با بول اصابت داشته است، چون بعد از اینکه ما لباس را یک بار شستیم شک می‏کنیم که آیا یک بار شستن کفایت می‏کند یا نه لذا بقاء نجاست را استصحاب می‏کنیم، در نتیجه یک بار دیگر هم لباس مورد نظر را می‏شوییم.

در مورد تعفیر (خاکمالی کردن) هم مطلب از همین قرار است؛ یعنی یا ما معتقد به این هستیم که یک بار شستن در اصل نجاسات کفایت می‏کند و نسبت به تعفیر دلیل خاص لازم داریم که چون چنین دلیلی نداریم یک بار شستن آن کفایت می‏کند یا قائل به جریان استصحاب هستیم که در این صورتتعفیر آن ظرف لازم است؛ چون بعد از شستن ظرف شک داریم که آیا نجاست بر طرف شده یا نه که بقاء نجاست را استصحاب می‏کنیم، در نتیجه به تعفیر آن ظرف حکم می‏شود.

کلام محقق خویی:

مرحوم آقای خویی (ره) می‏فرماید: به همان ملاکی که گفته می‏شود ظرف اولی که سگ در آن ولوغ کرده را باید تعفیر (خاکمالی) کرد ظرفی را هم که با ظرف اول اصابت داشته باید تعفیر نمود، بخصوص اینکه عده‏ای گفته‏اند ولوغ سگ در آب، در بردارنده میکروب‏هایی است که ممکن است این میکروب‏ها در ظرف دومی هم که با آب ظرف اول ملاقات داشته وجود داشته باشد.

اشکال به محقق خویی:

سخن ایشان در صورتی درست است که ما به ملاکات احکام علم داشته باشیم اما چون به ملاکات احکام علم نداریم لذا نمی‏توانیم جعل ملاک کنیم و بگوییم شارع مقدس به خاطر این ملاک (وجود میکروب در ولوغ سگ) حکم به تعفیر ظرف کرده لذا نمی‏توان آن حکم را به موارد دیگر تسرّی داد، بله اگر به ملاکات احکام علم داشتیم با استفاده از تنقیح مناط می‏توانستیم احکام را به موارد دیگر هم تسری دهیم.

حال اگر سگ در ظرفی ولوغ کند به این صورت که از آب آن ظرف بخورد بدون اینکه با ظرف تماس داشته باشد و ما آب آن ظرف را در ظرف دیگری بریزیم در این صورت آنچه مسلم است این است که تعفیرِ ظرف اول لازم است اما نسبت به ظرف دوم ابهام وجود دارد؛ زیرا از یک طرف در علت تنجیس، با ظرف اول مشترک است، یعنی آبی که در ظرف دوم ریخته شده همان آبی است که سگ ولوغ کرده بدون اینکه با ظرف تماس داشته باشد لذا به ظاهر می‏توان گفت تعفیر در مورد ظرف دوم هم لازم است، بعضی از بزرگان معتقدند نسبت به ظرف دوم و سوم هم همان حکم ظرف اول (تعفیر) جاری است اما این سخن بستگی دارد به اینکه ما بتوانیم ملاک حکم شرعی را بدست آوریم لذا مرحوم سید (ره) حکم آن را به صورت احتیاط استحبابی مطرح کرده و فرمود احتیاط در این است که ظرف دوم هم خاکمالی شود،اما تعفیر آن ظرف واجب نیست؛ چون همه ملاک‏ها باید بدست بیاید تا بتوان طبق آنها حکم کرد و ما در این زمینه فقط یک روایت داریم و آن هم روایت بقباق است که انشاء الله در جلسه آینده خدمت عزیزان عرض خواهیم کرد.

«والحمد لله رب العالمین»



[1]. من لا يحضره الفقيه، ج‏2، ص582.

[2]. العروة الوثقی، ج1، ص82.

 

 

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری

موضوع کلی: کیفیت تنجّس متنجّسات                    تاریخ: 11 خرداد 1392

موضوع جزئی: عدم منجِّسیتِ متنجِّس مطلقا            مصادف با: 21 رجب1434 سال: چهارم          جلسه: 96

«الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

خلاصه جلسه گذشته:

سخن در این بود که آیا متنجِّس، منجِّس است یا نه؟ در این مسئله دو قول وجود داشت: قول اول این بود که متنجِّس، منجِّس است مطلقا؛ اعم از اینکه مایع باشد یا جامد، بی واسطه باشد یا با واسطه، ما ادله این قول را عرض کردیم. قول دوم این بود که متنجِّس، منجِّس نیست مطلقا، ما در این زمینه به ادله‏ ای تمسک کردیم و مهمترین دلیل، روایاتی است که در این باره وارد شده، تا کنون چند روایت را ذکر کردیم و از آنها پاسخ دادیم که این روایات نمی‏تواند مدعای قائلین به قول دوم را ثابت کند. در جلسه گذشته روایت سماعة را ذکر کردیم؛ قَالَ: «قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ مُوسَى (ع) إِنِّي أَبُولُ ثُمَّ أَتَمَسَّحُ بِالْأَحْجَارِ فَيَجِي‌ءُ مِنِّي الْبَلَلُ مَا يُفْسِدُ سَرَاوِيلِي قَالَ (ع): لَيْسَ بِهِ بَأْسٌ»[1]؛ سماعه می‏گوید: به امام کاظم (ع) گفتم: من بول می‏کنم و مجرای بول را به وسیله سنگ تمیز می‏کنم، سپس رطوبتی از من خارج می‏شود که لباس من را مرطوب می‏کند، حکممسئله چیست؟ حضرت (ع) فرمودند: اشکالی ندارد. گفته شد اگر متنجِّس، منجِّس بود حضرت (ع) نباید می‏فرمود: «لیس به بأس» و اینکه حضرت (ع) این جمله را فرموده دال بر این است که متنجِّس، منجِّس نیست چون رطوبتی که خارج می‏شود از مخرج بول عبور می‏کند و مخرج بول به وسیله بول، متنجِّس شده و اگر متنجِّس، منجِّس می‏بود حضرت نباید می‏فرمود: «لیس به بأسٌ». البته گفتیم این روایت باید مقید به قیدی باشد تا بتوان به آن استدلال کرد و آن اینکه خروج رطوبت باید بعد از استبراء باشد.

ما به این روایت دو اشکال وارد کردیم؛ یکی اشکال سندی و دیگری اشکال دلالی. در اشکال سندی گفتیم چون حکم بن مسکین ضعیف است لذا سند این روایت مشکل دارد و بزرگان ما به این روایت ترتیب اثر نداده‏اند و گفته‏اند مدح و وثاقتی از این شخص به عمل نیامده هر چند ممکن است جرح نشده باشد اما ممدوح هم نیست و مجرد عدم جرح، در اعتبار روایت کافی نیست و دال بر احراز وثاقت نیست بلکه در اعتماد به روایت، وثاقت و مدح لازم است.

از نظر دلالت هم نمی‏توان به این روایت استناد کرد و گفت: متنجِّس، منجِّس نیست چون ممکن است امام (ع) در مقام تقیه بوده و در نتیجه با مسح احجار مسئله طهارت محل بول را مطرح کرده باشند که اگر طهارت مخرج بول مطرح شده باشد خود به خود این رطوبتی که خارج می‏شود از متنجِّس عبور نمی‏کند و اگر از متنجِّس عبور نکرد موضوعاً از محل بحث ما خارج است و در نتیجه شما نمی‏توانید بگویید این رطوبت از موضع متنجِّس عبور کرده و متنجِّس، منجِّس نیست و به خاطر همین است که امام (ع) فرموده: «لیس به بأسٌ» کما اینکه بعضی از اعاظم مثل فیض کاشانی (ره) و بعضی دیگر معتقدند به مجرد ازاله نجاست، طهارت محقق می‏شود و نیاز به شستن نیست، یعنی به مجرد اینکه شما عین نجاست را زائل کنید در تحقق طهارت کفایت می‏کند، لذا این روایت بر تقیه حمل می‏شود؛ زیرا فقط بر اساس مذهب عامه چنین معنی و احتمالی درست است یعنی عامه معتقدند همان گونه که احجار پاک کننده محل غائط هستند محل بول را هم پاک می‏کنند و بر فرض تنزّل، روایت مجمل می‏ماند؛ چون در روایت دو احتمال وجود دارد، یعنی اگر قاطعانه هم احتمال دوم را نپذیریم حداقل راه برای احتمال دوم وجود دارد، یعنی همان گونه که احتمال دارد منظور این روایت این باشد که بگوییم مجرای بول، نجس است و رطوبتی که بعداً خارج شده، از محل نجس عبور کرده و امام (ع) فرموده‏ اند: «لیس به بأسٌ» تا اثبات کننده مدعا باشد که متنجِّس، منجِّس نیست، احتمال دومی هم در این روایت وجود دارد و آن اینکه همان گونه که سنگ، محل غائط را پاک می‏کند پاک کننده مجرای بول هم هست و اصلاً نجاستی وجود ندارد تا بحث کنیم رطوبتی که بعداً خارج می‏شود منجِّس است یا نه؟ لذا با توجه به اینکه در این روایت دو احتمال داده می‏شود روایت مجمل است و نمی‏توان به آن استناد کرد.   

روایت سوم: عَنِ الْعِيصِ بْنِ الْقَاسِمِ قَالَ: «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنْ رَجُلٍ بَالَ فِي مَوْضِعٍ لَيْسَ فِيهِ مَاءٌ، فَمَسَحَ ذَكَرَهُ بِحَجَرٍ وَ قَدْ عَرِقَ ذَكَرُهُ وَ فَخِذَاهُ، قَالَ (ع): يَغْسِلُ ذَكَرَهُ وَ فَخِذَيْهِ وَ سَأَلْتُهُ عَمَّنْ مَسَحَ ذَكَرَهُ بِيَدِهِ ثُمَّ عَرِقَتْ يَدُهُ فَأَصَابَ ثَوْبَهُ يَغْسِلُ ثَوْبَهُ قَالَ لَا‌«[2]؛ عیص بن قاسم می‏گوید: از امام صادق (ع) درباره مردی سؤال کردم که در جایی که آب وجود ندارد بول کرده و آلتش را با سنگ تمیز کرده و سپس آلت و ران‏های او عرق کرده، حضرت (ع) فرمودند: باید آلت و ران‏های خود را بشوید. راوی می‏گوید: سپس سؤال کردم درباره کسی که به آلت خود دست می‏زند و بعد از آن دستش عرق می‏کند و دستی که عرق کرده به لباسش اصابت می‏کند آیا باید لباسش را بشوید؟ حضرت (ع) فرمودند: نه لازم نیست لباس را بشوید.

اینکه حضرت (ع) در صدر روایت فرموده‏ اند: «یغسل ذکره و فخذیه» دال بر این است که متنجِّس، منجِّس است، یعنی چون مخرج بول متنجِّس بوده و به ران‏ها اصابت کرده، ران‏ها هم نجس شده است.

اما اینکه امام (ع) در ذیل روایت فرموده‏ اند: شستن لباسی که دستِ متنجِّسِ عرق کرده به آن اصابت کرده لازم نیست دال بر این است که متنجِّس، منجِّس نیست. شاهد ما برای استناد به این روایت بر قول دوم (عدم منجِّسیتِ متنجِّس مطلقا)، ذیل روایت است، قائلین به قول دوم این روایت را شاهد بر مدعای خود گرفته و گفته‏ اند متنجِّس، منجِّس نیست مطلقا؛ زیرا امام (ع) شستن لباسی را که دستِ متنجِّسِ عرق کرده به آن اصابت کرده نفی کرده و فرموده لازم نیست این لباس شسته شود، پس با اینکه دست متنجِّس، به لباس اصابت کرده حضرت (ع) فرموده ‏اند: شستن لباس لازم نیست و این کلام دال بر عدم منجِّسیتِ متنجِّس است.

کلام مرحوم آقای خویی (ره) در رد استدلال به این روایت:

مرحوم آقای خویی (ره) در مقام رد این استدلال برآمده و فرموده ذیل این روایت ربطی به ما نحن فیه (منجِّسیت یا عدم منجِّسیتِ متنجِّس) ندارد، ایشان می‏ فرماید: در روایتی که ذکر شد مسح موضِع بولِ از ذَکَر فرض نشده، یعنی فرض نشده که شخص به موضِع خروج بول دست زده تا گفته شود این دست عرق کرده به موضِع خروج بول اصابت کرده و سپس با لباس اصابت کرده در عین حال امام (ع) فرموده: لازم نیست آن لباس شسته شود، پس شما از کجای این روایت استفاده می‏کنید که دست به مخرج بول اصابت کرده است بلکه روایت می‏گوید: شخص آلت تناسلی را مسح کرده و سپس آن دست عرق کرده و به لباس اصابت کرده، لذا مسح آلت تناسلی اعم از مخرج بول و غیر آن است و دلالت ندارد بر این که دست حتماً با مخرج بول ملاقات کرده باشد. پس در ذیل روایت، مسح موضِع بول از آلت تناسلی به وسیله دست فرض نشده تا گفته شود دست به خاطر مسح مخرج بول، متنجِّس شده و سپس عرق کرده و به لباس هم اصابت کرده و اگر متنجِّس، منجِّس بود باید امام (ع) به شستن لباس حکم می‏فرمود و اینکه حضرت (ع) فرموده‏ اند شستن لباس لازم نیست دال بر این است که متنجِّس، منجِّس نیست و شاید علت سؤال سائل از امام (ع) این باشد که سائل توهم کرده مطلق مسح ذَکر (آلت تناسلی) اعم از اینکه موضع بول باشد یا غیر آن، این ویژگی را به دنبال دارد که باعث تنجّسِ دست می‏شود و اگر دست به چیزی اصابت کرد و دارای رطوبت مسریه هم باشد، باعث نجاست آن شیء خواهد شد. کما اینکه اهل سنت فتوا داده‏ اند به اینکه اگر کسی وضوء داشت و سپس به آلت تناسلی خود دست بزند وضویش باطل می‏شود.

نظر مختار

به نظر ما این احتمال در علت سؤال سائل خیلی بعید است، یعنی بعید است که راوی از امام (ع) سؤال کرده باشد که اگر دست به آلت تناسلی اصابت کرد و سپس عرق کرد و به لباس اصابت کرد، لباس نجس می‏شود یا نه؟ زیرا مخالف ظاهر روایت است؛ چون ظاهر روایت که بحث مسح ذَکَر (آلت تناسلی) را با دست مطرح می‏کند مسحِ خصوص مخرج بول است نه مطلق الذَّکَر، پس حق این است که گفته شود اگر دست به موضِع بول- نه مطلق آلت تناسلی- اصابت کند و سپس عرق کند و به لباس اصابت کند آیا آن لباس باید شسته شود یا نه؟ کما اینکه صدر روایت دال بر مسح موضعِ خروج بول است و صدر روایت قرینه برای ذیل است، یعنی سؤال مطرح شده در ذیل روایت هم مربوط به موضِع خروج بول است نه مطلق آلت تناسلی. لذا ظاهراً استدلال قائلین به قول دوم (عدم منجِّسیتِ متنجِّس مطلقا) به این روایت تمام است. بنابراین صدر روایت قرینه است بر منجِّسیتِ متنجِّس.

اشکالی که در اینجا وجود دارد این است که اگر خواستیم از ذیل روایت چنین برداشتی بکنیم تناقض صدر و ذیل روایت چگونه بر طرف می‏شود؟ چون حضرت (ع) در صدر روایت می‏فرماید: «یغسل ذَکَره و فخذیه» که دال بر منجِّسیتِ متنجِّس است ولی در ذیل روایت سخنی از شستن نیست لذا دال بر عدم منجِّسیتِ متنجِّس است و این تناقضی است که بین صدر و ذیل روایت وجود دارد. لذا چون علاجی برای رفع این تناقض وجود ندارد روایت مجمل می‏شود و رجوع به روایت مجمل، برای اثبات مدعا جایز نیست.

«والحمد لله رب العالمین»



[1]. وسائل الشیعة، ج1، ص283، باب 13 من ابواب نواقض وضوء، ح4.

[2]. همان، کتاب الطهارة، باب 31 من ابواب خلوت، ح2.

زیر مجموعه ها

Please publish modules in offcanvas position.