حضرت آیت الله حسینی بوشهری استاد سطوح عالی حوزه علمیه قم در ابتدای درس اخلاق و تفسیر خود با بیان نکات اخلاقی فرمودند : قال مولینا و مقتدینا الإمام الصادق (ع): «قَالَ إِبْلِيسُ لَعَنَهُ اللَّهِ لِجُنُودِهِ: إِذَا اسْتَمْكَنْتُمْ مِنِ ابْنِ آدَمَ فِي ثَلَاثٍ لَمْ أُبَالِ مَا عَمِلَ فَإِنَّهُ غَيْرُ مَقْبُولٍ إِذَا اسْتَكْثَرَ عَمَلَهُ وَ نَسِيَ ذَنْبَهُ وَ دَخَلَهُ الْعُجْبُ».[1]
امام صادق (ع) در روایت مذکور، فرموده است که ابلیس به لشکریانش گفت که اگر در سه كار بر فرزند آدم چيره و مسلّط شدید، ديگر باكى ندارم كه چه كارى مىكند زيرا آن كار از او پذيرفته نمى شود؛ هرگاه عملش را زياد شمارد و گناهش را از ياد برد و خودپسند شود.
اگر انسان عملش را زیاد شمارد، گناهانش را فراموش کند و خودپسند باشد، اعمالش پذیرفته نخواهند شد، هرچند اعمالی که انجام داده باشد ظاهراً کارهای عامالمنفعه و مفید باشند و از حیث کمّیت نیز کارهای زیادی انجام داده باشد.
1- اولین موردی که باعث میشود که اعمالی که انسان انجام میدهد، مورد قبول واقع نشوند، این است که انسان کار خوبی را که انجام میدهد، بزرگ بشمارد و آن کار برای او زیاد جلوه کند، مثلاً اگر در ساختن بنای خیری قدمی بردارد، آن کار خیر در نزدش بزرگ جلوه کند و مدام از آن کار یاد کند و لحظهای کاری را که انجام داده است از یاد نبرد. البته گاهی انسان برای اینکه دیگران را به انجام کار نیک تشویق کند از کار خیری که انجام داده است، یاد میکند که در این صورت، مشکلی ندارد.
مرحوم آیت العظمی بروجردی (ره) روزی آه کشید، گفتند که چرا آه میکشی؟ این همه شاگرد تربیت کردهای، مسجد اعظم را ساختهای، در هامبورگِ آلمان مسجدی به آن زیبایی ساختهای و خلاصه اینکه به جامعه و مردم زیاد خدمت کردهای، پس آه کشیدن معنایی ندارد، ایشان این روایت را خوانده بود: «أَخْلِصِ الْعَمَلَ فَإِنَّ النَّاقِدَ بَصِيرٌ»[2]، بعد فرموده بود که خدا کند که این کارها به خاطر خدا انجام شده باشد چون آن کسی که کارها را نظاره میکند مو را از ماست میکشد و او میداند که کارهایی که انجام دادهام به چه نیّتی بوده است لذا مهم این است که کاری که انسان انجام میدهد از روی اخلاص باشد و رنگ خدایی داشته باشد چرا که اگر در انجام کار اخلاص نباشد، هیچ ارزشی ندارد.
شخصی قبل از اذان صبح مسجد رفت و چون هوا تاریک بود، فضای مسجد را نمیتوانست خوب ببیند، لکن متوجه حضور کسی در مسجد شد، شروع به نماز خواندن کرد و نماز خود را با آب و تاب فراوان خواند، وقتی که نمازش تمام شد و هوا کمی روشن شد به پشت سرش نگاه کرد، دید که سگی کنار مسجد خوابیده است، فهمید که به خاطر خدا نماز نخوانده است.
مولای متقیان حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع) در خطبه متقین در وصف متقین فرموده است: «...لَا يَرْضَوْنَ مِنْ أَعْمَالِهِمُ الْقَلِيلَ وَ لَا يَسْتَكْثِرُونَ الْكَثِيرَ فَهُمْ لِأَنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُونَ وَ مِنْ أَعْمَالِهِمْ مُشْفِقُون»[3]؛ یعنی متقین به کارهای کوچکی که انجام میدهند رضایت نمیدهند و کارهای بزرگی را که انجام میدهند، بزرگ نمیشمرند و خود را متهم میدارند و از آنچه انجام میدهند بیمناکاند.
همانطور که در جلسات گذشته نیز اشاره شد، در روایتی از امام کاظم (ع) نقل شده است که آن حضرت (ع) به یکی از اصحاب خود این دعا را سفارش فرمود: «اللَّهُمَ لَا تَجْعَلْنِي مِنَ الْمُعَارِينَ وَ لَا تُخْرِجْنِي مِنَ التَّقْصِيرِ»[4]؛ خدایا من را جزء معارین قرار نده [، یعنی خدایا من را از کسانی که دین آنها فصلی و مقطعی و عاریهای است قرار نده] و من را از حد تقصیر خارج نکن [، یعنی خدایا کاری کن که همیشه خودم را مقصر بدانم، یعنی نکند خودم را بیعیب و بینقص بدانم و فکر کنم که همه کارهایم به نحو احسن انجام شده است].
2- دومین موردی که باعث میشود که اعمال انسان مورد قبول واقع نشوند این است که انسان گناهانش را از یاد ببرد. یکی از مشکلات انسان این است که گناهانی را که مرتکب میشود، فراموش میکند و از آنها استغفار و توبه نمیکند و این فراموشی از گناه باعث میشود که دوباره مرتکب گناه شود. انسان اگر احساس گناه کند و گناهان خود را به یاد آورد، دوباره گناه انجام نمیدهد و در پیشگاه خدوند متعال احساس شرمندگی میکند و بر طلب مغفرت و آمرزش مداومت میکند.
رسول گرامی اسلام (ص) فرموده است که گاهی انسان به خاطر انجام یک گناه به بهشت میرود، شخصی که نزد حضرت (ص) بود، تعجب کرد و عرض کرد چگونه ممکن است که انسان به خاطر ارتکاب گناه به بهشت برود؟ آن حضرت (ص) در پاسخ فرمود که چون گناهی را که مرتکب شده است همیشه جلو چشمش است و لذا مدام از خداوند متعال درخواست بخشش و آمرزش میکند و چون آن گناه باعث شده است که رابطه او با خداوند متعال مستمر باشد لذا باعث میشود که استغفار و توبه کند و آمرزیده شود و در نتیجه، بهشت نصیبش گردد.
3- مورد سوم که باعث میشود که اعمال انسان پذیرفته نشود، عُجب و خودپسندی است. کسانی که خود را تافته جدا بافته میدانند و دچار خودشیفتگی میشوند و فقط خودشان را میبینند، اعمالی که انجام میدهند از ارزش چندانی برخوردار نیست و مورد قبول واقع نمیشود. انسانها؛ خصوصاً علما باید مواظب باشند که عُجب آنها را گرفتار نکند. در احوالات یکی از افرادی که از علم ظاهری برخوردار بود، آمده است که در حالی که به یکی از مراجع اشاره میکرده است، گفته است که این مسأله را من حل کردم نه بچه محله حُوِیش (منطقهای در نجف) و خودپسندی او تا حدّی فرا رفته بود که حتی در رابطه با مرحوم صاحب جواهر (ره) گفته بوده که او محاسنش را در مرکب زده و کتاب جواهر را نوشته است و همین عُجب و خودپسندی باعث شد که این شخص در آخر عمرش در غربت و در حالی که عاقبت خوبی نداشت، از دنیا برود.
[1]. محمد بن احمد، فتال نيشابورى، روضة الواعظين و بصيرة المتعظين (ط - القديمة)، ج2، ص381.
[2]. علامه مجلسی، بحار الأنوار (ط- بيروت)، ج13، ص432.
[3]. نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص304، خطبه193.
[4]. محمد بن يعقوب، كلينى، الكافي (ط- الإسلامية)، ج2،ص73.