آیت الله حسینی بوشهری: تقرّب به خداوند متعال در سایه زهد، ورع و گریه از خوف الهی1401/10/22

 

حضرت آیت الله حسینی بوشهری«دامت برکاته» استاد سطوح عالی حوزه علمیه قم در ابتدای درس اخلاق  و تفسیر خود با بیان نکات اخلاقی فرمودند: قال مولینا ومقتدینا الإمام الصادق (ع):

« َوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى مُوسَى (ع): أَنَّ عِبَادِي لَمْ يَتَقَرَّبُوا إِلَيَّ بِشَيْ‏ءٍ أَحَبَّ إِلَيَّ مِنْ ثَلَاث خِصَالٍ»، قَالَ مُوسَى: يَا رَبِّ وَ مَا هُنَّ؟ قَالَ: «يَا مُوسَى الزُّهْدُ فِي الدُّنْيَا وَ الْوَرَعُ عَنِ الْمَعَاصِي وَ الْبُكَاءُ مِنْ خَشْيَتِي»، قَالَ مُوسَى: يَا رَبِّ فَمَا لِمَنْ صَنَعَ ذَا؟ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ: «يَا مُوسَى أَمَّا الزَّاهِدُونَ فِي الدُّنْيَا فَفِي الْجَنَّةِ وَ أَمَّا الْبَكَّاءُونَ مِنْ خَشْيَتِي فَفِي الرَّفِيعِ الْأَعْلَى لَا يُشَارِكُهُمْ أَحَدٌ وَ أَمَّا الْوَرِعُونَ عَنْ مَعَاصِيَّ فَإِنِّي أُفَتِّشُ النَّاسَ وَ لَا أُفَتِّشُهُمْ‏»[1].

امام صادق (ع) در روایت مذکور، فرموده است که خداوند عزّ و جَلّ به موسى وحى كرد كه بنده‏هايم به من تقرب نجُستند به چيزى كه نزد من از سه خصلت محبوب‏تر باشد، موسى عرض كرد: پروردگارا! آنها چيستند؟ خداوند متعال فرمود که اى موسى! زهد در دنيا و ورع از نافرماني‏ها و گريه از ترس من، موسى عرض كرد که پروردگارا! هر كه اينها را به جا آورد چه پاداشى دارد؟ پس خداوند عزّ و جَلّ به موسى وحى كرد که اى موسى! اما زاهدان در دنيا، در بهشت باشند و آنان كه از ترس من گريه كنند در مقام بالاترند و احدى با آنها شريك نباشد و اما آنها كه از نافرماني‏ها بپرهيزند، من كه همه مردم را بازرسى كنم، آنان را از بازرسى معاف دارم.‏

طبق این روایت، سه خصلت موجب تقرب انسان به خداوند می‏گردند؛

اول، زهد و بی‏رغبتی نسبت به دنیا است. فرق است بین اینکه انسان مال و ثروت داشته باشد و وابسته به آن باشد و بین اینکه در عین برخوردار بودن از مال دنیا زاهد باشد چرا که زهد با فقر مساوی نیست چون ممکن است که انسان در عین حال که مال و ثروت دارد زاهد باشد و نسبت به مال دنیا بی‏رغبت باشد و بود و نبود مال و ثروت در نگاه او یکی است، گاهی اوقات نیز ممکن است که انسان فقیر باشد ولی زاهد نباشد چون نسبت به دنیا و مال دنیا رغبت دارد، لکن دستش از آن خالی است. پس فقر و زهد گاهی با هم سازگاری دارند، یعنی شخص زاهد است و در عین حال فقیر نیز می‏باشد و گاهی با هم سازگاری ندارند، یعنی ممکن است که فقیر باشد ولی زاهد نباشد و گاهی ممکن است که شخص، فقیر نباشد ولی زاهد باشد.

امام علی (ع) فرموده است: «الزُّهْدُ كُلُّهُ بَيْنَ كَلِمَتَيْنِ مِنَ الْقُرْآنِ؛ قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ: "لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُم"‏وَ مَنْ لَمْ يَأْسَ عَلَى الْمَاضِي وَ لَمْ يَفْرَحْ بِالْآتِي فَقَدْ أَخَذَ الزُّهْدَ بِطَرَفَيْه‏»[2]؛ تمام زهد، در دو جمله از قرآن [گرد آمده] است. خداوند سبحان فرموده است که بر آنچه از دست شما رفته، افسوس نخوريد و براى آنچه به شما داده است، شادمان نشويد. كسى كه بر گذشته افسوس نخورد و براى آنچه به دستش مى رسد، شاد نشود، هر دو جانب زهد (زهد كامل) را گرفته است.

در حالات مرحوم نراقی (ره) آمده است که یکی از کسانی که درویش مسلک بود و کشکول و تبرزینی به همراه داشت به کاشان و نزد مرحوم نراقی (ره) رفت و دید که زندگی خوبی برای خود فراهم کرده است، به ایشان گفت که من تصور دیگری درباره تو داشتم و گمان می‏کردم که نسبت به دنیا و مال دنیا بی‏رغبت هستی و زهد پیشه کرده‏ای ولی اکنون می‏بینم که برای خودت زندگی‏ای با امکانات کامل فراهم کرده‏ای، مرحوم نراقی (ره) چیزی نگفت، آن شخص بعد از اینکه، غذا خورد و استراحت کرد، به سمت قم راه افتاد، در بین راه متوجه شد که کشکول خود را جا گذاشته است، به کاشان برگشت تا کشکول خود را بردارد، وقتی برگشت مرحوم نراقی (ره) به او گفت که اکنون پاسخ تو را می‏دهم و آن، اینکه تو به خاطر یک کشکول از بین راه برگشته‏ای و این نشانه دل بستگی تو به کشکولت می‏باشد ولی اگر همه این اموالی که نزد من هست الآن از بین برود من ناراحت نمی‏شوم و غصه‏دار نمی‏شوم، کنایه از اینکه زهد، نداشتن مال و ثروت نیست، بلکه زهد، عدم دلبستگی و وابستگی به دنیا و مال دنیاست؛ هرچند که ارزش چندانی نداشته باشد.

پس معنای صحیح زهد، بی‏رغبتی نسبت به دنیا و مال دنیا است که این بی‏رغبتی با مال و ثروت داشتن نیز سازگار است.

دوم، پرهیز از گناه و معصیت است. کسانی می‏توانند به خدا تقرّب جویند که زمانی که به چراغ قرمزِ گناه و معصیت رسیدند، توقّف کنند و گناه مرتکب نشوند.

ورع از تقوا بالاتر است چون تقوا به معنای عدم ارتکاب گناه است، ولی ورع به معنای عدم فکر گناه است، انسان متّقی کسی است که گناه نمی‏کند ولی انسانی که ورع دارد فکر گناه هم نمی‏کند. خیلی از اولیاء الهی مقاماتی را که به دست آورده‏اند به خاطر ورع و دوری از گناه بوده است. بنابراین، یکی از راه‏های تقرب به خداوند متعال وَرع و دوری از گناه و معصیت است.

سوم، گریه از خشیت الهی است. هر خوفی را خشیت نمی‏گویند، بلکه خشیت، خوف همراه با تعظیم پروردگار است.

خداوند متعال فرموده است: «...إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ...»[3]؛ ...(آرى) حقيقت چنين است: از ميان بندگان خدا، تنها دانشمندان از او مى‌ترسند... .

مرحوم علامه طباطبایی (ره) در تفسیر المیزان در تفسیر این آیه شریفه فرموده است که تفاوت خشیت [که در این آیه به آن اشاره شده است] با خوف در این است که وقتی عالِمی، خدا ترس می‏شود به خاطر یاد عظمت پروردگار آن حالت برای او پیش می‏آید، یعنی خوفی که به او دست می‏دهد همراه با تعظیم پررودگار است[4].

«الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالاَتِ اللَّهِ وَ يَخْشَوْنَهُ وَ لاَ يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ وَ كَفَى بِاللَّهِ حَسِيباً»[5]؛ (پيامبران) پيشين كسانى بودند كه تبليغ رسالت‏هاى الهى مى‌كردند و (تنها) از او مى‏ترسيدند و از هيچ كس جز خدا بيم نداشتند و همين بس كه خداوند حسابگر (و پاداش‌دهنده اعمال آنها) است!

انسان‏های مؤمن نیمه شب از خواب بیدار می‏شوند و به راز و نیاز با پروردگار خود می‏پردازند و از خوف و خشیت الهی گریه می‏کنند و اشک می‏ریزند. از مرحوم آیت الله جمی (ره) امام جمعه سابق آبادان نقل شده است که ایشان گفته است که در رفت و آمدهایی که با مرحوم شهید مطهری (ره) داشتم، بعضی از شب‏ها صدای ناله و فریاد ایشان مرا متوجه خود می‏کرد و وقتی به اتاق ایشان سر می‏زدم، می‏دیدم که داره با خدای خود راز و نیاز می‏کند و ضجّه می‏زند و اشک می‏ریزد و همین گریه‏ها و ضجّه‏های در دل شب که ناشی از خوف و خشیت الهی بود، باعث شد که ایشان ماندگار شود و یادش در دل‏ها باقی بماند.

خداوند عزّ و جَلّ در ذیل روایت مورد بحث [که در اول جلسه عرض شد]، به موسى وحى كرد که اى موسى! اما زاهدان در دنيا، در بهشت باشند و آنان كه از ترس من گريه كنند در مقام بالاترند و احدى با آنها شريك نباشد و اما آنها كه از نافرماني‏ها بپرهيزند، من كه همه مردم را بازرسى كنم، آنان را از بازرسى معاف دارم.‏ 

 



[1]. کلینی، الكافي (ط- الإسلامية)، ج‏2، ص482.

[2]. نهج البلاغة، ص553، حکمت439.

[3]. «فاطر»:28.

[4]. علامه طباطبائی، تفسیر المیزان، ج11، ص343.

[5]. «الأحزاب»:39.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

Please publish modules in offcanvas position.