تفسیر سوره بقره آیه 84مورخ 99/10/24

 

درس تفسیر حضرت آیتالله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: تفسیر سوره «بقره»               تاریخ: 24 دی 1398

موضوع جزئی: تفسیر آیه 84                مصادف با: 29 جمادی‏ الاول 1442

سال تحصیلی: 1400-1399               جلسه: 178

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ادامه تفسیر آیه 84: «وَ إِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ لاَ تَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ وَ لاَ تُخْرِجُونَ أَنْفُسَكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ»[1]؛ و هنگامى را كه از شما پيمان گرفتيم كه خون هم را نريزيد و يكديگر را از سرزمين خود، بيرون نكنيد، سپس شما اقرار كرديد (و بر اين پيمان) گواه بوديد.

 

عرض شد که میثاقی که در آیه مذکور، به آن اشاره شده است، میثاق سلبی است. یکی از میثاق‏های سلبی که خداوند متعال از انسان گرفته است، این است که خون یکدیگر را نریزند و یکدیگر را از سرزمین خود، بیرون نکنند.

 

همچنین، عرض شد که اسلام معیار مشخصی برای علاقه به وطن تعیین کرده است که اگر از آن معیار تجاوز شود، از نظر اسلام مردود است و آن، این است که وطن‏دوستی و علاقه به وطن، دین و اعتقادات انسان را تحت تأثیر قرار ندهد و باعث سستی اعتقادات او نگردد. پس انسان باید مواظب باشد که وطن‏دوستی و عشق به وطن باعث نشود که دیگران برای رسیدن به مقاصد سیاسی خود از او سوءاستفاده کنند و از این طریق اعتقاداتش را از او بگیرند. البته در این رابطه افراط و تفریط‏هایی وجود دارد، بعضی در زمینه وطن‏دوستی افراط می‏کنند و با این اعتقاد که ما وطن‏پرستیم کلاً اسلام را کنار می‏گذارند و آنچه برای آنها مهم است، مرزهای جغرافیایی همان سرزمینی است که در آن متولد شده و رشد پیدا کرده‏اند، عده‏ای دیگر نیز راه تفریط را در پیش گرفته و عشق به وطن را به کلی کنار می‏گذارند و فقط بر مسأله اسلام تکیه می‏کنند ولی به نظر می‏رسد که بهتر این است که انسان حدّ وسط را در پیش گیرد و آن، اینکه هم نسبت به وطن و زادگاهش علاقه‏مند باشد و نسبت به آن بی‏تفاوت نباشد و هم مواظب باشد که حبّ و علاقه به وطن باعث نشود که ارزش‏های دینی را کنار بگذارد و فقط دم از وطن‏پرستی بزند.

 

پس هدف اسلام، پرستش خداوند متعال است و وطن‏پرستی که بعضی به آن معتقدند، در مقابل خداپرستی است. وطن‏پرستی جزء عقاید ملّی‏گرایانه‏ای است که بعد از حدود چهل سال که از انقلاب اسلامی می‏گذرد، هنوز عده‏ای از آن دم می‏زنند و لذا مذموم است و مورد تأیید نیست. انسان باید در عین حال که به وطنش عشق می‏ورزد، چارچوب‏هایی را که اسلام برای او قرار داده است نیز رعایت کند و این‏گونه نباشد که حبّ وطن را بر اسلام ترجیح دهد. پس دوست داشتن وطن منافاتی با اسلام و ایمان ندارد، مگر اینکه باعث شود که انسان دین و اعتقاد خود را کنار بگذارد. پیامبر اکرم (ص)، فرموده است: «حُبُّ الْوَطَنِ مِنَ الْإِيمَان‏»[2]؛ دوستی وطن از نشانه‏های ایمان است.

 

مسأله وطن، مسأله مهمی است، تا جایی که یکی از مجازات‏هایی که اسلام برای افراد متخلف، مجرم، کسانی که محاربند و در زمین فساد ایجاد می‏کنند، قرار داده است، نفی بلد و تبعید از وطن است و این نشان‏دهنده این است که تبعید از وطن یک نوع کیفر محسوب می‏شود. خداوند متعال فرموده است: «إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَاداً أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلاَفٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ»[3]؛ كيفر آنها كه با خدا و پيامبرش به جنگ برمى‌خيزند و به فساد در روى زمين اقدام مى‌كنند (و با تهديد اسلحه به جان و مال و ناموس مردم حمله مى‌برند) فقط اين است كه اعدام شوند يا به دار آويخته گردند يا (چهار انگشت از) دست (راست) و پاى (چپ) آنها، به عكس يكديگر بريده شود يا از سرزمين خود تبعيد گردند. اين رسوايى آنها در دنياست و در آخرت، مجازات عظيمى دارند.

 

صدور حکم تبعید برای انسانِ متخلف و مجرم، بیان‏گر حبّ و دوستی انسان نسبت به سرزمین خودش است، بنابراین، حب وطن از نظر اسلام مذموم نیست، مگر اینکه نسبت به آن افراط شود و به وطن‏پرستی تبدیل شود و باعث شود که انسان به خاطر حبّی که به وطنش دارد از اعتقاد خود دست بکشد.

 

در زمان حضرت موسی (ع)، فرعون با سوء استفاده از حب به وطنی که در افراد بود تلاش کرد که مانع از پیوستن آنان به حضرت موسی (ع) شود و برای رسیدن به این هدف، حضرت موسی (ع) را به بیرون راندن و آوراگی مردم از شهر و دیار متهم کرد، یعنی می‏خواست بگوید که حضرت موسی (ع) باعث شده است که شما از شهر و دیار خود آواره شوید و از این مطلب، به عنوان یک اتهام بر علیه حضرت موسی (ع) استفاده کرد، لذا به مردم گفت که حضرت موسی (ع) اراده کرده است که شما را از دیارتان خارج کند، خداوند متعال فرموده است: «يُرِيدُ أَنْ يُخْرِجَكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِ فَمَا ذَا تَأْمُرُونَ»[4].

 

بنابراین، دوستی و علاقه نسبت به وطن و سرزمین مادری فطری است. نقل شده است که پیامبر اکرم (ص) زمانی که در مدینه بود، هرگاه شخص از مکّه به مدینه می‏آمد و از حال و هوای مدینه می‏گفت، پیامبر (ص) با یادآوری خاطرات مکّه، متأثر می‏شد و اشک می‏ریخت و این حاکی از محبّت رسول اکرم (ص) به وطن و سرزمین آباء و اجدادی‏اش بود. در روایتی از ابان بن سعید به همین مطلب اشاره شده است؛

 

قَدِمَ أَبَانُ بْنُ سَعِيدٍ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ (ص)؛ فَقَالَ: «يَا أَبَانُ كَيْفَ‏ تَرَكْتَ‏ أَهْلَ‏ مَكَّةَ؟» فَقَالَ: تَرَكْتُهُمْ وَ قَدْ جِيدُوا وَ تَرَكْتُ الْإِذْخِرَ وَ قَدْ أَعْذَقَ وَ تَرَكْتُ الثُّمَامَ وَ قَدْ خَاصَ فَاغْرَوْرَقَتْ عَيْنَا رَسُولِ اللَّهِ (ص) وَ صَحْبِه»‏[5]؛ ابان بن سعید بر رسول اکرم (ص) وارد شد، رسول اکرم (ص) فرمود که اهل مکه را چگونه ترک کردی؟ ابان گفت که اهل مکه را ترک کردم در حالی که بر زمین‏های آنها باران باریده بود و گیاه إِذخِر رویده بود و گیاه ارزن نایاب شده بود، در این هنگام دو چشم رسول خدا (ص) و اصحابشان پر از اشک شد.

 

خداوند نیز در مقام تسلّی پیامبر (ص) [به خاطر دل‏تنگی ایشان در هنگام خروج از مکّه] فرموده است: «إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرَادُّكَ إِلَى مَعَادٍ...»[6]؛ آن كس كه قرآن را بر تو فرض كرد، تو را به جايگاهت ‌[زادگاهت‌] بازمى‌گرداند... .

 

بنابراین، خداوند متعال که خالق تمام موجودات است و به فطرت آنان آشنا است با یک اشاره ظریفی به وطن‏دوستی انسان‏ها اشاره می‏کند و مردم را از رانده شدن و آواره کردن یکدیگر از شهر و دیارشان باز می‏دارد چون غم غربت و دوری از وطن، غمی جان‏کاه است که می‏تواند شخصیت و کرامت انسان را تحت تأثیر قرار دهد و لذا خداوند متعال در ذیل آیه مورد بحث (آیه84 بقره)، فرموده است: «وَ لاَ تُخْرِجُونَ أَنْفُسَكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ...».

 

«الحمد لله رب العالمین»

 



[1]. «البقرة»:84.

[2]. شیخ عباس قمی، سفینة البحار، ج8، ص525.  

[3]. «المائدة»:33.  

[4]. «الشعراء»:35.  

[5]. مسعود بن عيسى، ورام بن أبي فراس، مجموعة ورام، ج‏1، ص38.

[6]. «القصص»:85.  

 

Please publish modules in offcanvas position.