تذکر اخلاقی: دوری از منکر و مبارزه با آن 97/09/21

روایت اول: قال مولینا الإمام علی (ع): «وَ أَنْكِرِ الْمُنْكَرَ بِيَدِكَ وَ لِسَانِكَ وَ بَايِنْ مَنْ فَعَلَهُ بِجُهْدِكَ وَ جَاهِدْ فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ وَ لَا تَأْخُذْكَ فِي اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِمٍ وَ خُضِ الْغَمَرَاتِ لِلْحَقِّ حَيْثُ كَان‏»[1].

حضرت امیر‏المؤمنین امام علی (ع) در این روایت فرموده است که با دست و زبانت از زشتي‏ها جلوگيرى كن و از مرتكبين زشتی و عمل منکر، با تمام توان و جديت دورى كن و در راه خدا آن‏گونه كه بايد و شايد جهاد كن و هرگز سرزنشِ سرزنشگران، تو را از تلاش در راه خدا باز ندارد و در درياى مشكلات براى رسيدن به حقّ فرو شو هرجا كه باشد.

یکی از مسائلی که اکنون در جامعه مطرح است، پدیده افزایش منکرات و مسائلی است که برای مقابله با ارزش‏های دینی جامعه کمر بسته‎اند و متأسفانه روز به روز نیز رو به گسترش است که دلیلش از یک طرف، تلاش دشمن برای زیبا جلوه دادن منکرات و از طرف دیگر کوتاهی مسلمین در برخورد با منکرات است و متأسفانه منکرات در تمام شهرهای اسلامی رواج یافته تا حدی که حتی شهرهای مذهبی نیز از آن در امان نمانده‏اند و منکرات و رواج ضد ارزش‏ها به یک امر عادی تبدیل شده است و خیلی از متدینین نیز نسبت به این امر بی‏تفاوتند و این بی‏تفاوتی باعث شده است که تلاش دشمنان در جهت ارزش‏زدایی از جامعه روز به روز بیشتر شود و منکرات جای ارزش‏ها را بگیرند. بنابراین، وظیفه ما این است که از زشتی‏ها و منکرات جلوگیری کنیم و نسبت به آنها بی‏تفاوت نباشیم و کوتاهی نکنیم. حضرت رسول اکرم (ص) فرموده است: «اِنَّما أَنَا مُبَلِّغٌ وَاللّهُ یَهْدی»[2]؛ من مبلغم و هدایت با خداست. لذا انسان باید وظیفه خودش را انجام بدهد و نتیجه اگر مطابق با واقع نبود، نا امید نشود. معصومین (ع) وظیفه خود را انجام می‏دادند و در راستای ترویج معروف و رفع منکر از هیچ تلاشی دریغ نمی‏کردند، ولی این‏گونه نبوده است که جامعه از هر نظر مطابق خواسته آنها و در راستای اجرای فرامین الهی قدم بردارد، بلکه چه بسا افرادی بودند که مطیع محض معصومین (ع) بودند و در مقابل نیز افرادی وجود داشتند که حرمت معصومین (ع) را نگه نمی‏داشتند و در مقابل آنها می‏ایستاند که ابوجهل و ابولهب از آن افرادی بودند که با پیامبر (ص) به مبارزه برخواستند و حرمت حریم نبوت را نگه نداشتند.

خداوند متعال فرموده است: «...لَهُمْ قُلُوبٌ لاَ يَفْقَهُونَ بِهَا وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لاَ يُبْصِرُونَ بِهَا وَ لَهُمْ آذَانٌ لاَ يَسْمَعُونَ بِهَا أُولئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ»[3].    

بنابراین، طبق فرمایش امیرالمؤمین (ع) در روایت مذکور، انسان نباید نسبت به منکرات بی‏تفاوت باشد و نه تنها هیچ اقدامی در جهت رفع منکرات نکند، بلکه گاهی خودش نیز از باب هم‏رنگی با جامعه آن را مرتکب شود [خواهی نشوی رسوا هم‏رنگ جماعت شو]، بلکه باید در مقابل منکرات خاموش نباشد و از زشتی‏ها جلوگیری کند که این جلوگیری و نهی از منکر گاهی با گفتار است و گاهی با ترک مجلس گناه است، در روایت آمده است: «لَا يَنْبَغِي لِلْمُؤْمِنِ أَنْ يَجْلِسَ مَجْلِساً يُعْصَى اللَّهُ فِيهِ وَ لَا يَقْدِرُ عَلَى تَغْيِيرِهِ»[4]؛ سزاوار نیست که مؤمن در مجلسی که معصیت الهی در آن است، بنشیند. بنابراین، اگر انسان در مجلسی بود که معصیت خدا در آن باشد و نتواند اهل آن مجلس را از گناه باز دارد باید مجلس را ترک کند.

همچنین، انسان باید از مجالس گناه و معصیت دوری کند و تعارف و خجالت را کنار بگذارد و توجیهاتی، مثل مجلس قوم و خویش بود و نمی‏شد در آن شرکت نکرد باعث نشود که در مجلس گناه حضور پیدا کند و در راه مبارزه با منکرات انسان نباید از هیچ تلاشی دریغ کند و سرزنش دیگران او را از تلاش در راه حق باز ندارد و مشکلات و ناگواری‏ها را در راه احیای امر حق و رفع زشتی‏ها و منکرات به جان بخرد و به خاطر حق هر سختی را تحمل کند.

روایت دوم: قال مولینا الإمام الصادق (ع): « مَنْ رُزِقَ مِنْ أَرْبَعَةِ خِصَالٍ وَاحِداً دَخَلَ الْجَنَّةَ؛ بِرِّ الْوَالِدَيْنِ أَوْ صِلَةِ الرَّحِمِ أَوْ حُسْنِ الْجِوَارِ أَوْ حُسْنِ الْخُلُق»[5].

امام صادق (ع) در این روایت فرموده است که هر کس که یکی از چهار خصلتِ نیکی به پدر و مادر یا صله رحم یا همسایه‏داری نیکو یا خوش خلقی روزی او شود، به بهشت داخل خواهد شد.

انسان باید از احسان به پدر و مادر خود دریغ نورزد و اگر آنها از دنیا رفته‏اند برای شادی روحشان خیرات بدهد و برای آنها از خداوند متعال طلب آمرزش کند و اگر زنده‏اند نیز از هیچ کوششی برای جلب رضایت و محبت پدر و مادر دریغ نکنند لذا تا وقتی که والدین انسان در قید حیاتند باید انسان به آنها خدمت کند و به خدمتی که به آنها می‏کند مباهت ورزد.

همچنین، صله رحم، مهربانی و خوش رفتاری با همسایه و حُسن خلق از مواردی هستند که بهشت را نصیب انسان می‏کنند. در روایت آمده است که همسایه خوب، فقط آن همسایه نیست که آزار و اذیت او به دیگران نرسد، بلکه همسایه خوب، آن همسایه‏ای است که بر اذیت دیگران صبر کند.     

ادامه تفسیر آیه65: «وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِينَ اعْتَدَوْا مِنْكُمْ فِي السَّبْتِ فَقُلْنَا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِينَ»[6]؛ به طور قطع از حال كسانى از شما كه در روز شنبه نافرمانى و گناه كردند، آگاه شده‌ايد! ما به آنها گفتيم: «به صورت بوزينه‌هايى [میمون‏هایی] طرد شده درآييد!».

جمله «فَقُلْنَا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِينَ»، جزاء برای نافرمانی بنی‏اسرائیل است. خدای متعال بعد از اینکه بنی‏اسرائیل بر خلاف دستور الهی عمل کردند و به صید ماهیان پرداختند، آنها را به صورت بوزینه‏های طرد شده در آورد.

«خاسئین» به معنای رانده شده همراه با ذلّت است.

امر«کُونُوا» که در جمله مذکور آمده است امر تکوینی است و امر تشریعی نیست، کما اینکه خداوند متعال در سوره یاسین فرموده است: «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»[7]. امر مذکور، کنایه از سرعت تکوین و نفوذ اراده الهی در تبدیل نافرمانانِ از بنی‏اسرائیل به بوزینه است.

نکته دیگر اینکه منظور از «فَقُلْنَا لَهُمْ..» در آیه مورد بحث [آیه 65 بقره]، گفتار لفظی نیست، بلکه قول خداوند متعال در این مورد، همان فعل و اراده خداست، پس منظور از «فَقُلنَا لَهُم»، «أَرَدنا» می‏باشد، همان‏طور که خداوند متعال فرموده است: «...فَقَالَ لَهَا وَ لِلْأَرْضِ ائْتِيَا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ »[8].

امیرالمؤمنین امام علی (ع) فرموده است: «لَا بِصَوْتٍ يَقْرَعُ وَ لَا بِنِدَاءٍ يُسْمَعُ وَ إِنَّمَا كَلَامُهُ سُبْحَانَهُ فِعْلٌ مِنْهُ أَنْشَأَه»[9]؛ یعنی کلام خداوند متعال، همان فعل و اراده خداوند است. به بیان روشن‏تر، اراده فعلی خداوند متعال، همان تحقق مراد است و سنت الهی بر این جاری شده است که امر تکوینی ذات باریتعالی تخلّف‏پذیر نیست و چیزی نمی‏تواند مانع اراده تکوینی خداوند متعال گردد.

دو نوع امر وجود دارند؛ یکی امر تکوینی و دیگری امر تشریعی است. تفاوت اوامر تکوینی با اوامر تشریعی در این است که در اوامر تکوینی، مراد از اراده تخلف‏ناپذیر است، ولی در اوامر تشریعی، مراد می‏تواند از اراده، تخلف نماید چون مخاطب اوامر تشریعی، انسان است که مختار است و چون مختار است، هم قدرت بر اطاعت دارد و هم قدرت بر عصیان دارد لذا اگر دوست داشت، انجام می‏دهد و اگر دوست نداشت، انجام نمی‏دهد. اوامری که در آیات ذیل آمده‏اند، اوامر تشریعی هستند:

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ»[10].

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ...»[11].

در اوامر تکوینی چیزی جز فعل مستقیم الهی نیست و هیچ چیزی مانع از نفوذ اراده الهی ذات کبریائی حق تعالی نمی‏شود و لذا هم خود مأمور، مطیع فرمان حضرت حق است و هم اشیاء دیگر نمی‏توانند مانع باشند. در اراده تکوینی، مثل اراده تشریعی، خداوند متعال چیزی از کسی به عنوان تکلیف نمی‏خواهد تا بگوید که من فاعل مختارم و اگر دلم خواست انجام می‏دهم و اگر دلم دلم نخواست، انجام نمی‏دهم لذا در رابطه با اوامر تشریعی، عصیان نیز وجود دارد، ولی در رابطه با اوامر تکوینی، عصیان وجود ندارد، مثل فرمایش خداوند متعال: «قُلْنَا يَا نَارُ كُونِي بَرْداً وَ سَلاَماً عَلَى إِبْرَاهِيمَ»[12].

امر مذکور در آیه مورد بحث [آیه65 بقره] نیز از اوامر تکوینی است و به تعبیر روشن‏تر سنت خداوند متعال برای تحقق و فعلیت یافتن به قول نیاز ندارد، بدین معنی که خداوند متعال هنگامی که چیزی را اراده فرمود آن امر محقق می‏شود و بین اراده و فعل او فاصله‏ای نیست. امام باقر (ع) فرموده است: «سُبْحَانَ اللَّهِ مَا شَاءَ اللَّهُ كَانَ وَ مَا لَمْ يَشَأْ لَمْ يَكُن»[13]؛ خداوند منزه است، آنچه را بخواهد محقق می‏شود و آنچه را نخواهد محقق نمی‏شود.

واژه «قردة» جمع «قرد» به معنای بوزینه و میمون است، البته گاهی «قرود» بر وزن فعول جمع بسته می‏شود.

واژه «خاسئین» از ریشه «خسأ» به معنای طرد کردن همراه با ذلت است.

یکی از ویژگی‏های لغت عرب، تنوع الفاظ لغت عرب است که برای هر معنایی از لغت خاصی استفاده می‏کند، مثلاً در لغت عرب، برای دور کردن سگ از لغت «إخسأ» که با خفت و خواری همراه است، استفاده می‏کنند. خداوند متعال در رابطه با دوزخیانی که فرادای قیامت تقاضای بیرون رفتن از جهنم را می‏کنند، فرموده است: «قَالَ اخْسَئُوا فِيهَا وَ لاَ تُكَلِّمُونِ»[14]؛ (خداوند) مى‌گويد: «دور شويد در دوزخ، و با من سخن مگوييد».

در رابطه با جمله «كُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِينَ» سه احتمال مطرح شده است؛ احتمال اول، اینکه نافرمانانِ از بنی‏اسرائیل حقیقةً به بوزینه تبدیل شدند، احتمال دوم، اینکه در عین حال که چهره انسان داشتند، لکن روحیات بوزینه پیدا کردند و احتمال سوم، اینکه جمله مذکور، تمثیل است، یعنی به بوزینه تبدیل نشدند و صفات بوزینه را نیز پیدا نکردند، بلکه از باب تمثیل به بوزینه تشبیه شده‏اند. توضیح و تفصیل بیشتر مطلب و قول مختار، ان‏شاءالله، در جلسه آینده بیان خواهد شد.

«الحمد لله رب العالمین»



[1]. نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص392.  

[2]. کنزالعمال، ج6، ص350، ح16010.

[3]. «الأعراف»:179.

[4]. کلینی، الکافی (ط- الإسلامیة)، ج2، ص374.

[5]. محمد بن محمد، شعیری، جامع الأخبار، ص106.

[6]. «البقرة»:63.

[7]. «یس»:82.

[8]. «فصلّت»:11.

[9]. نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص274، خطبه 186.  

[10]. «التوبة»:119.

[11]. «النساء»:135.

[12]. «الأنبیاء»:69.

[13]. علامه مجلسی، بحار الأنوار (ط- بیروت)، ج92، ص112.  

[14]. «المؤمنون»:108.

Please publish modules in offcanvas position.