روایت اول: روایتی است که ابوذر غفاری از رسول اکرم (ص) نقل کرده است: قَالَ لِي رَسُولُ اللَّهِ (ص): «أَ لَا أُعَلِّمُكَ بِعَمَلٍ خَفِيفٍ عَلَى الْبَدَنِ ثَقِيلٍ فِي الْمِيزَانِ؟» قُلْتُ: بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ، قَالَ: «هُوَ الصَّمْتُ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ وَ تَرْكُ مَا لَا يَعْنِيك»[1].
ابوذر غفاری از رسول اکرم (ص) نقل کرده است که آن حضرت (ص) به من فرمود که دوست داری که تو را عملی که مؤونه کمی برای بدن دارد [و زحمت کمی دارد]، ولی در میزان عمل سنگین است، یاد دهم. عرض کردم که بلی یا رسول الله (ص)، آن حضرت (ص) فرمود که آن عمل عبارت است از سکوت، خوش اخلاقی و رها کردن چیزی که به تو ارتباطی ندارد.
سه عمل مذکور، جنبه بدنی و بعضی از آنها جنبه فعلی و بعضی دیگر جنبه ترکی دارند.
اولین عملی که زحمت زیادی ندارد، ولی بر سنگینی میزان عمل اثر دارد، سکوت است. خیلی از مشکلات جامعه به خاطر این است که انسان به جای اینکه شنونده باشد، سخن میگوید. عدهای برای اینکه خود را به سکوت و حرف نزدن وادار کنند، مقداری سنگریزه در دهان میگذاشتهاند تا مانع از حرف زدن آنها شود. البته باید توجه شود که هر سکوتی خوب نیست و لذا منظور از سکوتی که در کلام حضرت رسول اکرم (ص) آمده است آن سکوتی است که اگر انسان لب به سخن گشاید و بخواهد حرف بزند، ممکن است که مرتکب غیبت، تهمت، دروغ، تحقیر دیگران و... گردد، اما گاهی از اوقات نه تنها سکوت، امر ممدوحی نیست، بلکه لازم است که انسان سکوت را بشکند و سخن بگوید، مثل اینکه انسان در مقام تبلیغ دین و مقابله با بدعتها باید سخن بگوید و جا ندارد که ساکت بنشیند یا اینکه لازم است که انسان در مقام دفاع از حق سخن بگوید و ساکت نباشد. بنابراین، اینگونه نیست که سکوت در همه حالات پسندیده و سخن گفتن مذموم باشد، بلکه هر کدام به جای خود نیکو است.
سعدی گفته است:
دو چيز طيره عقل است دم فرو بستن به وقت گفتن، گفتن به وقت خاموشي
بنابراین، اگر سخن گفتن منجر به گناه گردد، سکوت اختیار کردن بهتر است، کما اینکه سزوار نیست که انسان در مجلس گناه توقف کند و باید آن مجلس را ترک کند. امام صادق (ع) فرموده است: «لَا يَنْبَغِي لِلْمُؤْمِنِ أَنْ يَجْلِسَ مَجْلِساً يُعْصَى اللَّهُ فِيهِ وَ لَا يَقْدِرُ عَلَى تَغْيِيرِهِ»[2]؛ سزاوار نیست که انسان در مجلسی که گناه و معصیت انجام میشود، بنشیند، در حالی که قدرت بر تغییر جوّ حاکم بر آن مجلس را ندارد. سیره علماء و بزرگان بر این بوده است که اگر در مجلسی، گناهی صورت میگرفته است یا جو مجلس را تغییر میدادهاند و یا آن مجلس را ترک میکردهاند.
دومین عملی که حضرت رسول اکرم (ص) فرموده است که زحمت کمی برای بدن دارد، ولی در میزانِ عمل سنگین است، حُسن خُلق است. حسن خلق به معنای خندیدن نیست، بلکه دایره حُسن خلق خیلی وسیع است و برخورد نیکو با دیگران، امانتداری، وفای به عهد، صبر و بردباری و... از اخلاق حسنه شمرده میشوند.
سومین عملی که در عینحال که زحمت کمی دارد، میزان عمل را سنگین میکند و ثواب زیادی دارد این است که انسان آنچه را که به او مربوط نیست، رها کند. سرک کشیدن در زندگی دیگران و به امور دیگران پرداختن، شایسته نیست و انسان باید از آن خودداری نماید.
روایت دوم: عن مولینا الإمام الباقر (ع): «إِنَّ لِلَّهِ عُقُوبَاتٍ فِي الْقُلُوبِ وَ الْأَبْدَانِ ضَنْكٌ فِي الْمَعِيشَةِ وَ وَهْنٌ فِي الْعِبَادَةِ وَ مَا ضُرِبَ عَبْدٌ بِعُقُوبَةٍ أَعْظَمَ مِنْ قَسْوَةِ الْقَلْبِ»[3].
امام باقر (ع) در روایت مذکور، فرموده است که خداوند متعال عقوباتی برای قلوب و بدنها دارد که تنگی در معیشت و سستی در عبادت از آن عقوبات است. الزاماً معنای سختی و مشکل، مشکل مالی نیست، بلکه چه بسا شخص ثروتمند باشد، ولی خاطرش آسوده نباشد و همیشه نگرانی و اضطراب داشته باشد. یکی از عقوبتها که مربوط به قلب انسان است این است که خداوند متعال حال عبادت را از انسان میگیرد و انسان از عبادتی که انجام میدهد لذتی نمیبرد. هیچ بندهای به عقوبتی بزرگتر از قساوت قلب عقوبت نمیشود. قساوت قلب باعث میشود که انسان رحم و مروّت نداشته باشد و از هیچ جنایتی فروگذار نکند. نشانههایی از قساوت قلب در جریان کربلا و عاشورا مشاهده میشود چرا که امام حسین (ع) اگر فرزند رسول اکرم (ص) هم نبود سزاوار آن همه بیحرمتی نبود. جنایاتی که سپاه کفر در کربلا مرتکب شد، همه ناشی از قساوت قلب آن از خدا بیخبران میباشد وگرنه اگر انسان کمی مروّت و مردانگی داشته باشد، آن همه جنایت را مرتکب نمیشود.
[1]. محجة البیضاء، ج5، ص201؛ مسعود بن عيسى، ورام بن أبي فراس، مجموعة ورّام، ج1، ص107.
[2]. محمد بن يعقوب، كلينى، الكافي (ط- الإسلامية)، ج2،ص374.
[3]. حسن بن على، ابن شعبه حرانى، تحف العقول، النص، ص296.