قال امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع): «إِنَ حَقِيقَةَ السَّعَادَةِ أَنْ يُخْتَمَ لِلْمَرْءِ عَمَلُهُ بِالسَّعَادَةِ وَ إِنَّ حَقِيقَةَ الشَّقَاءِ أَنْ يُخْتَمَ لِلْمَرْءِ عَمَلُهُ بِالشَّقَاء»[1].
حضرت امیرالمؤمنین امام علی (ع) در روایت مذکور، فرموده است که حقیقت سعادت و خوشبختی برای انسان این است که عمل او با سعادت پایان پذیرد و حقیقت شقاوت و بدبختی برای انسان این است که عمل او با شقاوت و بدبختی پایان پذیرد.
طبق روایت مذکور، ملاک سعادت و شقاوت، پایان کار عمل انسان است و به تعبیر روشنتر عاقبتبخیری که در روایات زیاد به آن سفارش شده است، ملاک سعادت و خوشبختی است و عاقبتبشری، ملاک شقاوت و بدبختی است.
مقصود از اینکه پایان عملِ انسان ختم به خیر شود یا پایان عمل انسان ختم به شر شود، چیست؟
یک معنا این است که انسانها در زندگی خود حالتهای مختلفی دارند، بعضی از روز اول به نحو احسن عمل کردهاند و در مقابلِ اوامر و نواهی پروردگار عالم تسلیم بودهاند، هر جا امری بوده است، اطاعت کردهاند و هر جا نهیی بوده است خود را از انجام آن بازداشتهاند، یعنی آغاز و پایان عمرشان به این نحو است که تابع اوامر و نواهی خداوند متعال میباشند، اما بعضی دیگر از انسانها اینگونهاند که از زمانی که مکلّف به تکلیف شدهاند در مسیر شرارت و شقاوت قدم گذاشتهاند و این مسیر را تا پایان ادامه میدهند. وضعیت این دو دسته کاملاً روشن است، یعنی بعضی همیشه در مسیر خوبی و اطاعات قرار دارند و بعضی دیگر همیشه در مسیر بدی و عصیان قرار دارند.
دو دسته دیگر وجود دارند که وضعیت این دو دسته از دو دسته سابق متفاوت است؛ دسته اول، انسانهایی میباشند که آغاز زندگی خود را در مسیر راستی، درستی، امانتداری و کارهای نیک سپری کردهاند، اما در ادامه وقتی به بخشهای پایانی زندگی آنها نگاه میشود، مشاهده میشود که آنها یک دفعه تغییر مسیر دادهاند و فرجام و سرانجام کار آنها مناسب نیست، گویا از آغاز زندگیشان انسان خوبی نبودهاند، اما دسته دوم، انسانهایی میباشند که بر خلاف دسته قبلی در مسیر زندگی آنها جز بدی، شقاوت، شرارت و رفتارهای ناپسند، چیز دیگری مشاهده نمیشود، ولی در ادامه زندگی یک دفعه متحول شده و عوض شدهاند و در سایه این تحول صفحه زندگی آنها تغییر پیدا کرده و حالتی پیدا کردهاند که فرجام زندگیشان سعادت و خوشبختی است.
شاید کلام مولی علی (ع) به دو دسته اخیر اشاره داشته باشد که گاهی فرجام کار و عمل انسان، فرجام بدبختی و گاهی فرجام کار و عملش، خوشبختی است.
در تاریخ نمونههای فراوانی وجود دارند، افرادی بودهاند که در برههای از تاریخ زندگی خود، در صدر اسلام در کنار رسول گرامی اسلام (ص) بودهاند و در رکاب آن حضرت (ص) شمشیر زدهاند، اما در بخش پایانی عمر خود در مقابل اولیاء الهی ایستادهاند و کارنامه خوب خود را به کارنامه بد تبدیل کردهاند و در مقابل، نمونههای فراوانی بودهاند که در بخش قابل توجهی از مسیر زندگیشان، رفتاری مناسب با شأن کرامت انسانی نداشتهاند، اما با یک جرقهای که در دل آنها ایجاد شده است، مسیر زندگی آنها تغییر کرده است و از اولیاء الهی شدهاند و حتی به جایی رسیدهاند که مردم برای برآورده شدن خواسته و حاجتشان آنها را بین خود و خداوند متعال واسطه قرار میدهند. بنابراین، انسان باید سعی کند که هم خوب زندگی کند و هم پایان کارش خوب باشد و یا اینکه لاأقل اگر بخشی از زندگی او خوب نبوده است، سعی کند که عاقب به خیر شود و پایان خوبی برای زندگی خود رقم بزند.
اینکه مولی امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع) فرموده است که حقیقت سعادت و خوشبختی برای انسان، این است که عمل او با سعادت پایان پذیرد و حقیقت شقاوت و بدبختی برای انسان، این است که عمل او با شقاوت و بدبختی پایان پذیرد، شامل دو دسته مذکور میشود.
بعضی، روایت مذکور را به شکل دیگری معنا کردهاند و گفتهاند که حقیقت شقاوت این است که آخرین عملی که از انسان سر میزند، گناه و معصیت باشد و حقیقت سعادت این است که آخرین عملی که از انسان سر میزند، کار خیر و نیک باشد. بعضی مثال جالبی زده و گفتهاند که گاهی نامهای به دست انسان میرسد و او همه محتوای نامه را نمیبیند، بلکه چند خط پایانی نامه را میبیند و از آن چند خط پایانی به منظور و مقصود طرف پی میبرد. خداوند متعال نیز آخرین عملی که از انسان سر بزند را نگاه میکند که اگر آن عمل آخری خوب باشد، انسان عاقبت به خیر میشود و اگر عمل آخر او بد باشد، عاقبت به شر میشود.