فصلٌ في شرائط الوضوء‌ 98/11/12

 

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: فصلٌ في شرائط الوضوء- فصلٌ فی أحکام الجبائر                  تاریخ: 12 بهمن 1398

موضوع جزئی: شرط سیزدهم؛ اخلاص                                                                                                  مصادف با: 6 جمادی‏الثانی 1441

سال تحصیلی: 99-98                                                                                                جلسه: 26

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خلاصه جلسه گذشته

بحث در مسأله 594 بود، عرض شد که به نظر مرحوم سید (ره)، اگر شخص قبل از اتمام مسحات یقین پیدا کند که شستن دست چپ را ترک کرده است یا در شستن دست چپ شک کند، پس آن را انجام داد [، یعنی دست چپش را شست] و وضو را تمام کرد و بعد از آن یقین پیدا کرد که دست چپ را شسته بوده است که در این صورت، محتمل است که به بطلان وضو حکم شود زیرا مسحات [مسح سر و پاها] یا بعضی از مسحات با آب جدید [آب غیر وضو] انجام شده است، لکن أقوی این است که به صحت وضو حکم شود زیرا شستن مرتبه دوم بنا بر أقوی مستحب بوده است، هرچند که آن شستن دوم مربوط به دست چپ باشد، پس آن شستن دوم در واقع مأمورٌبه [به أمر استحبابی] بوده است، پس آن شستن دوم مستحب بوده است و نیت وجوب به مستحب بودن شستن مرتبه دوم ضرری نمی‏زند [زیرا شستن مرتبه دوم از باب اشتباه در تطبیق است چون اگر می‏دانست که وظیفه‏اش وجوب نیست و مستحب است قطعاً نیت استحباب می‏کرد]، لکن احتیاط [مستحب] این است که وضو اعاده شود زیرا لزوم قصد استحباب در شستن دوم، محتمل است [، یعنی مرتبه دوم شستن حتماً باید به قصد استحباب باشد تا مشکلی نداشته باشد و چون قصد استحباب از وضوگیرنده متمشّی نشده است، احتیاط این است که وضو را اعاده کند]، ولی اگر شخص علم پیدا کند یا شک کند که دست چپش را نشسته است و دست چپش را شست، سپس معلوم شد که دو بار دست چپش را شسته بوده است، یک بار از باب وجوب و یک بار نیز از باب استحباب، در این صورت که برای مرتبه سوم دست چپش را شسته است، وضو باطل است چون مسح با آب جدید لازم می‏آید.

بنابراین، طبق فرمایش مرحوم سید (ره)، اگر شخص قبل از اتمام مسحات یقین پیدا کند که شستن دست چپ را ترک کرده است یا در شستن دست چپ شک کند، پس دست چپش را شست و وضو را تمام کرد و بعد از آن یقین پیدا کرد که دست چپ را شسته بوده است، در این صورت، محتمل است که به بطلان وضو حکم شود زیرا مسحات [مسح سر و پاها] یا بعضی از مسحات با آب جدید [آب غیر وضو] انجام شده است، لکن أقوی این است که به صحت وضو حکم شود زیرا شستن مرتبه دوم بنا بر أقوی مستحب بوده است، هرچند که آن شستن دوم مربوط به دست چپ باشد، پس آن شستن دوم در واقع مأمورٌبه [به أمر استحبابی] بوده است لذا مستحب بوده است و نیت وجوب به مستحب بودن شستن مرتبه دوم ضرری نمی‏زند، لکن احتیاط [مستحب] این است که وضو اعاده شود زیرا لزوم قصد استحباب در شستن دوم، محتمل است.

دلیل حکم به بطلان وضو در فرض مذکور، این است که مسح با آب جدید صورت گرفته است و متعلق امر استحبابی، خصوص شستن مرتبه دوم است که به عنوان مرتبه دوم، قصد شده باشد نه اینکه به صورت اتفاقی، واقع شده باشد لذا شستن مرتبه دوم، مصداقِ مستحب واقع نمی‏شود و مصداق واجب نیز نمی‏باشد چون مصداق واجب، همان مرتبه اول شستن است، در نتیجه مسحی که بعد از شستن مرتبه دوم انجام می‏شود مسح با آب جدید است و لذا به بطلان وضو حکم می‏شود.

اما دلیل حکم به صحت وضو در فرض مذکور، این است که شستن مرتبه دوم مستحب بوده است، هرچند که آن شستن دوم مربوط به دست چپ باشد، پس آن شستن دوم در واقع مأمورٌبه [به أمر استحبابی] و مستحب بوده است و نیت وجوب به مستحب بودن شستن مرتبه دوم ضرری نمی‏زند زیرا شستن مرتبه دوم از باب اشتباه در تطبیق بوده است چون اگر می‏دانست که وظیفه‏اش وجوب نیست و مستحب است قطعاً نیت استحباب می‏کرد. عده‏ای گفته‏اند که تفاوتی بین وجوب و استحباب نیست مگر اینکه در مستحب، رخصت در ترک است، لکن در وجوب اذن در ترک نیست پس منشأ وجوب و مستحب یکی است و فقط داعی مختلف است بنابراین، وضوی گرفته شده، صحیح است. توضیح اینکه، در عبادیت عبادت معتبر است که به عمل به قصد تقرب به خداوند متعال انجام شود و فرض این است که در صورتی که شخص به خیال اینکه دست چپش را نشسته، اگر دوباره آن را بشوید، این شستن نیز با قصد قربت بوده است. بنابراین اطلاق روایاتی که بر استحبابی بودن شستن مرتبه دوم دلالت دارند، شامل فرض مورد بحث نیز می‏شوند لذا وضویی که شخص گرفته است محکوم به صحت است. همچنین، در اینکه آیا قصد اعتبار استحباب به طور مشخص، لازم است یا لازم نیست، برائت جاری می‏شود و در نتیجه نیاز نیست که امر استحبابی حتماً به قصد استحبابی بودن انجام شود، در نتیجه رطوبتی که شخص با آن مسح را انجام می‏دهد، رطوبت آب وضو است و مشکلی ایجاد نمی‏کند. بله اگر قصد اعتبار استحباب لازم باشد و گفته شود که هر چیز منوط به قصد است و بدون قصد انجام نمی‏شود، جا برای احتیاطی که مرحوم سید (ره) ذکر است، وجود دارد.

فصل في أحكام الجبائر

و هي الألواح الموضوعة على الكسر و الخرق و الأدوية الموضوعة على الجروح و القروح و الدماميل. فالجُرح و نحوه إمّا مكشوف أو مجبور و على التقديرين إمّا في موضع الغسل أو في موضع المسح ثمّ إمّا على بعض العضو أو تمامه أو تمام الأعضاء ثمّ إمّا يمكن غسل المحلّ أو مسحه أو لا يمكن فإن أمكن ذلك بلا مشقّة و لو بتكرار الماء عليه حتّى يصل إليه لو كان عليه جبيرة أو وضعه في الماء حتّى يصل إليه بشرط أن يكون المحلّ و الجبيرة طاهرين أو أمكن تطهيرهما وجب ذلك و إن لم يمكن إمّا لضرر الماء أو للنجاسة و عدم إمكان التطهير أو لعدم إمكان إيصال الماء تحت الجبيرة و لا رفعها فإن كان مكشوفاً يجب غسل أطرافه و وضع خرقة طاهرة عليه و المسح عليها مع الرطوبة و إن أمكن المسح عليه بلا وضع خرقة تعيّن ذلك إن لم يمكن غسله كما هو المفروض و إن لم يمكن وضع الخرقة أيضاً اقتصر على غسل أطرافه لكنّ الأحوط ضمّ التيمّم إليه...[1].

مرحوم سید (ره) نوشته است که جبیره آتلی است که بر روی موضع شسکته شده گذاشته می‏شود و همچنین، جبیره، پارچه و دارویی است که بر روی جراحات و زخم‏ها و دمل‏ها گذاشته می‏شوند. پس جراحات و امثال آن یا مکشوفند یا بسته شده‏اند- جبر به معنای اصلاح و ترمیم است- و بنا بر هر دو تقدیر یا آن جراحت و امثال آن در موضع شستن است یا در موضع مسح است، سپس آن جراحت و امثال آن یا در بعضی از عضو است یا در تمام عضو است یا در تمام اعضاء است، پس یا شستن آن محل یا مسح آن محل ممکن است یا ممکن نیست، پس اگر شستن یا مسح آن [موضعی که جبیره دارد] بدون مشقت ممکن باشد، واجب است که شسته شود، هرچند که در صورتی که جبیره در آن موضع باشد، شستن آن به تکرار آب بر آن صورت گیرد تا اینکه آب به آن برسد [، یعنی آنقدر آب بر آن موضع بریزد که یقین کند آب به پوست رسیده است] یا اینکه آن موضع را در آب قرار دهد تا آب به پوست برسد، به شرط اینکه آن محل و جبیره پاک باشند یا اگر نجس باشند امکان تطهیر آن وجود داشته باشد، ولی اگر شستن موضعی که جبیره دارد به خاطر ضرر داشتن آب یا به خاطر نجاست آن موضع و عدم تطهیر آن یا عدم امکان رساندن آب به آن موضعی که زیر جبیره است و عدم امکان برداشتن جبیره، ممکن نباشد، اگر آن موضع باز باشد، واجب است که اطراف آن موضع شسته شود و پارچه‏ای پاک روی آن گذاشته می‏شود و با رطوبت دست روی آن پارچه مسح می‏شود و اگر مسح آن موضع، بدون اینکه پارچه‏ای روی آن گذاشته شود، ممکن باشد، ولی شستن آن ممکن نباشد، روی آن موضع مسح می‏شود، کما اینکه فرض نیز همین است، اما اگر گذاشتن پارچه بر موضع مورد نظر نیز ممکن نباشد، به شستن اطراف آن موضع اکتفا می‏شود، لکن احتیاط این است که [علاوه بر وضوی جبیره] تیمم نیز انجام شود... .

بحث جلسه آینده: ادامه بحث از احکام جبیره، ان‏شاءالله، در جلسه آینده بیان خواهد شد.

«الحمدلله رب العالمین»



[1]. سید محمدکاظم، طباطبائی یزدی، العروة الوثقی، ج1، ص255.

Please publish modules in offcanvas position.