فصلٌ فی أحکام الجبائر 98/11/27

 

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: فصلٌ فی أحکام الجبائر                                                      تاریخ: 27 بهمن 1398

موضوع جزئی: مقتضای روایات- وضوی جبیره‏ای                                                                              مصادف با: 21 جمادی ‏الثانی 1441

سال تحصیلی: 99-98                                                                                              جلسه: 31

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

عرض شد که علاوه بر روایاتی که در رابطه با مسح بر جبیره در فرض قرح و جرح وارد شده‏اند، روایاتی نیز در باب تیمّم وارد شده‏اند که در فرض قرح و جرح، به تیمم امر کرده‏اند که این روایات در جلسه گذشته ذکر شدند.

کیفیت جمع بین روایات دال بر مسح بر جبیره و روایات دال بر تیمم

روایاتی که در فرض قرح و جرح، به تیمم امر کرده‏اند بر موردی که امکان طهارت مائیه وجود ندارد و خوف ضرر وجود دارد، حمل می‏شوند و روایاتی که به مسح بر جبیره امر کرده‏اند بر موردی که خوف ضرر از تحصیل طهارت مائیه وجود ندارد، حمل می‏شوند، یعنی اگر امکان تحصیل طهارت مائیه؛ هرچند به صورت ناقص [و با مسح بر جبیره] وجود داشته باشد، وضو گرفته می‏شود و جایز نیست که شخص به جای وضو، تیمم کند.

مرحوم سید (ره) در ادامه نوشته است: «فالجُرح و نحوه إمّا مكشوف أو مجبور و على التقديرين إمّا في موضع الغسل أو في موضع المسح ثمّ إمّا على بعض العضو أو تمامه أو تمام الأعضاء ثمّ إمّا يمكن غسل المحلّ أو مسحه أو لا يمكن، فإن أمكن ذلك بلا مشقّة و لو بتكرار الماء عليه حتّى يصل إليه لو كان عليه جبيرة أو وضعه في الماء حتّى يصل إليه بشرط أن يكون المحلّ و الجبيرة طاهرين أو أمكن تطهيرهما وجب ذلك»[1].

از کلام مرحوم سید (ره) استفاده می‏شود که در رابطه با کیفیت غَسل موضعی که جبیره دارد سه احتمال وجود دارد؛

اول، اینکه اگر انسان می‏تواند موقتاً جبیره را بردارد و آب را به پوست برساند باید جبیره برداشته شود و آب به پوست برسد و سپس جبیره روی جراحت گذاشته شود. (نزع الجبیرة).

دوم، اینکه لازم نیست که جبیره برداشته شود، بلکه ریختن آب به مقداری تکرار شود که آب به زیر جبیره برسد، یعنی جبیره به گونه‏ای است که شخص نمی‏تواند آن را به طور کامل بردارد، ولی می‏تواند آب را به زیر آن برساند که در این صورت، ریختن آب را تکرار می‏کند تا آب به زیر جبیره برسد. (تکرار الماء).

سوم، اینکه شخص موضع وضو را که جبیره دارد در آب فرو می‏برد تا آب در جبیره نفوذ کند و به پوست برسد. (وضعه فی الماء).

فقها فرموده‏اند که هر یک از موارد مذکور، هدف را که رساندن آب به زیر جبیره است تأمین می‏کند، یعنی رساندن آب به زیر جبیره، هم با برداشتن جبیره، هم با تکرار ریختن آب بر جبیره و هم با گذاشتن محل جبیره در آب، حاصل می‏شود لذا انسان بین هر یک از سه مورد مذکور، مخیّر است.

البته بعضی از بزرگان تخییر را بین دو چیز قرار داده‏اند؛ اول، برداشتن جبیره و دوم، فرو بردن موضع جبیره در آب.

بعضی دیگر نیز متعرض کندن جبیره نشده‏اند و تخییر را بین فرو بردن موضع جبیره در آب و تکرار الماء قرار داده‏اند. البته شاید منظور این افراد که متعرض کندن جبیره نشده‏اند، فرضی بوده است که نزع جبیره امکان نداشته است و الّا اگر امکان برداشتن جبیره باشد، بهتر است که انسان جبیره را بردارد و آب را به پوست برساند و دوباره جبیره را در جای خود قرار بدهد.

خلاصه مطلب اینکه، چون غرض‏ها و هدف‏ها یکی است، گفته شده است که کلام این بزرگان که بعضی تخییر را بین دو چیز قرار داده‏اند و بعضی دیگر متعرض دو چیز دیگر شده‏اند، از باب مثال بوده است و در مقام انحصار نبوده‏اند که بگویند ایصال الماء به بشره فقط به همان دو موردی که ذکر کرده‏اند، منحصر است.

روایات نیز مختلفند؛ بعضی از آنها متعرض نزع و غَسل شده‏اند که روایت صحیحه حلبی که قبلاً نیز به آن اشاره شد از جمله آن روایات است؛

عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)... فقال: «... وَ إِنْ كَانَ لَا يُؤْذِيهِ الْمَاءُ فَلْيَنْزِعِ الْخِرْقَةَ ثُمَّ لْيَغْسِلْهَا...»[2].

روایت مذکور، فقط متعرض نزع و برداشتن جبیره شده است و متعرض تکرار الماء و وضعه فی الماء نشده است.

روایت موثقه عمار که در ذیل آمده است، وضع فی الماء را مطرح کرده است و متعرض نزع نشده است؛

عَنْ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)... قَالَ: «إِذَا أَرَادَ أَنْ يَتَوَضَّأَ فَلْيَضَعْ إِنَاءً فِيهِ مَاءٌ وَ يَضَعُ مَوْضِعَ الْجَبْرِ فِي الْمَاءِ حَتَّى يَصِلَ الْمَاءُ إِلَى جِلْدِهِ..»[3].

در بین روایات، روایاتی دال بر تکرار آب ریختن بر جبیره [تا آب به پوست برسد] وجود ندارد، اما از باب تنقیح مناط، تکرار الماء نیز از لابه‏لای روایات استفاده می‏شود، پس اگر گفته شود که هدف از ذکر نزع و وضع فی الماء، وصول الماء به بشره بوده است و ذکر اینها از باب مثال بوده، گفته می‏شود که تکرار الماء را نیز شامل می‏شوند، هرچند که روایتی دال بر تکرار الماء وارد نشده است. شاهد بر این مطلب نیز این است که در روایت حلبی غَسل بر نزع متفرع شده است و وصول آب به پوست را بر فرو بردن و نزع در آب متفرع کرده است و از این مطلب استفاده می‏شود که هدف، وصول آب به بشره است، پس از تفریع‏هایی که در روایات آمده است این نتیجه به دست می‏آید که هدف، وصول آب به بشره است، بنابراین، اگر غَسل و وصول آب با تکرار الماء نیز محقق شود، هدف حاصل شده است و مشکلی در این جهت نیست.

مرحوم سید (ره) در ادامه نوشته است: «و إن لم يمكن إمّا لضرر الماء أو للنجاسة و عدم إمكان التطهير أو لعدم إمكان إيصال الماء تحت الجبيرة و لا رفعها، فإن كان مكشوفاً يجب غسل أطرافه و وضع خرقة طاهرة عليه و المسح عليها مع الرطوبة»[4].

به نظر مرحوم سید (ره)، اگر غَسل موضع جبیره ممکن نباشد و این عدم امکان به خاطر ضرر داشتن آب یا نجاست و عدم امکان تطهیر آن باشد یا به خاطر عدم امکان رساندن آب به زیر جبیره باشد و رفع جبیره نیز ممکن نباشد، پس اگر [محل جراحت] مکشوف باشد، واجب است که اطراف آن شسته شود و پارچه پاکی روی آن گذاشته شود و با رطوبت بر آن پارچه مسح شود.

دلیل اینکه اگر استعمال آب ضرر داشته باشد باید وضوی عذری بگیرد، روایاتی است که در این زمینه وارد شده‏اند که روایات ذیل از آن جمله‏اند:

روایت اول: روایت صحیحه حلبی: «...إِنْ كَانَ يُؤْذِيهِ الْمَاءُ فَلْيَمْسَحْ عَلَى الْخِرْقَةِ...»[5].

روایت دوم: روایت کلیب اسدی: عَنْ كُلَيْبٍ الْأَسَدِيِّ؛ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنِ الرَّجُلِ إِذَا كَانَ كَسِيراً كَيْفَ يَصْنَعُ بِالصَّلَاةِ؟ قَالَ: «إِنْ كَانَ يَتَخَوَّفُ عَلَى نَفْسِهِ فَلْيَمْسَحْ عَلَى جَبَائِرِهِ وَ لْيُصَلِّ»[6].

اگر موضع مورد نظر نجس باشد و استعمال آب ممکن نباشد نیز حکم، همین است، یعنی حکم موردی را دارد که استعمال آب ضرر دارد، در نتیجه در این صورت نیز پارچه‏ای بر موضع مورد نظر گذاشته می‏شود و با رطوبت دست بر روی آن پارچه مسح می‏شود.

صاحب جواهر (ره) فرموده است که مراد از عدم تمکن از استعمال آب اعم از ضرر است، یعنی عدم تمکن، هم فرض ضرر را [که عدم تمکن عقلی است،] شامل می‏شود و هم فرض نجاست محل را [که عدم تمکن شرعی است،] شامل می‏شود. بنابراین، در فرضی که محل مورد نظر نجس باشد نیز شخص وضوی عذری [یعنی وضوی ناقص که به جای استعمال آب، بر روی پارچه مسح می‏کند،] می‏گیرد.

مرحوم صاحب مدارک (ره) نیز نظر مرحوم صاحب جواهر (ره) را دارد و در رابطه با مسأله مورد نظر، ادعای عدم خلاف کرده است و فرموده است که یا استعمال آب ممکن است و یا استعمال آب ممکن نیست که اگر استعمال آب ممکن نبود شخص باید پارچه‏ای روی محل مورد نظر بگذارد و بر آن مسح کند.

دلیل وجوب غَسل اطراف جراحت، روایاتی است که در این زمینه وارد شده‏اند که روایات ذیل از آن جمله‏اند:

روایت اول: روایت حلبی: ... قَالَ: وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْجُرْحِ كَيْفَ أَصْنَعُ بِهِ فِي غَسْلِهِ؟ قَالَ: «اغْسِلْ مَا حَوْلَهُ»[7].

روایت دوم: روایت عبدالله بن سنان: عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)؛ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْجُرْحِ كَيْفَ يَصْنَعُ صَاحِبُهُ؟ قَالَ: «يَغْسِلُ مَا حَوْلَهُ»[8].

روایت سوم: عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ؛ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا (ع) عَنِ الْكَسِيرِ تَكُونُ عَلَيْهِ الْجَبَائِرُ أَوْ تَكُونُ بِهِ الْجِرَاحَةُ كَيْفَ يَصْنَعُ بِالْوُضُوءِ؟ وَ عِنْدَ غُسْلِ الْجَنَابَةِ وَ غُسْلِ الْجُمُعَةِ؟ فَقَالَ: «يَغْسِلُ مَا وَصَلَ إِلَيْهِ الْغَسْلُ مِمَّا ظَهَرَ مِمَّا لَيْسَ عَلَيْهِ الْجَبَائِرُ وَ يَدَعُ مَا سِوَى ذَلِكَ مِمَّا لَا يَسْتَطِيعُ غَسْلَهُ وَ لَا يَنْزِعُ الْجَبَائِرَ وَ لَا يَعْبَثُ بِجِرَاحَتِهِ»[9].

علاوه بر روایات مذکور، بعضی از بزرگان گفته‏اند که در فرض مذکور که استعمال آب ممکن نیست، از باب قاعده میسور [المیسور لایسقط بالمعسور] به غسل اطراف زخم و مسح بر پارچه‏ای که روی آن گذاشته می‏شود، حکم می‏شود چون شستن اطراف زخم و مسح بر پارچه‏ای که روی زخم گذاشته می‏شود، میسورِ غَسل محل است [که معسور است].

اما لزوم گذاشتن پارچه پاک بر روی زخم و مسح بر آن [در فرضی که استعمال آب ممکن نیست] از باب روایات نیست، بلکه ادله این حکم از کلمات فقها استفاده شده است که به آنها اشاره می‏شود:

دلیل اول، اینکه گفته‏اند که لزوم گذاشتن پارچه پاک بر روی زخم و مسح آن، مقتضای قاعده میسور است، یعنی مسح بر پارچه‏ای که روی زخم گذاشته شده است میسورِ از غَسل آن موضع است.

اشکالی بر این استدلال وارد شده است و آن، اینکه میسورِ غَسل بشره، مسح بشره است نه اینکه گفته شود که میسور غَسل بشره، مسح بر پارچه باشد.

دلیل دوم، اینکه گفته‏اند که مقتضای روایات دال بر لزوم مسح بر جبیره این است که اگر امکان شستن محل وجود نداشته باشد، روی زخم پارچه پاکی گذاشته می‏شود و بر آن مسح می‏شود، یعنی همان‏گونه که اگر جبیره متصل به عضو باشد و امکان نزع و کندن جبیره وجود نداشته باشد بر روی آن مسح می‏شود، در فرضی که استعمال آب ممکنن نباشد، پارچه پاکی روی زخم گذاشته می‏شود و روی آن مسح می‏شود.

بحث جلسه آینده: بررسی دلیل دوم و بقیه ادله، ان‏شاءالله، در جلسه آینده ذکر خواهد شد.

«الحمدلله رب العالمین»



[1]. سید محمدکاظم، طباطبائی یزدی، العروة الوثقی، ج1، ص255.

[2]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج1، کتاب الطهارة، ابواب الوضوء، باب39، ص463، ح2.

[3]. همان، ص465، ح7.

[4]. سید محمدکاظم، طباطبائی یزدی، العروة الوثقی، ج1، ص256.

[5]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج1، کتاب الطهارة، ابواب الوضوء، باب39، ص463، ح2.  

[6]. همان، ص465، ح8.

[7]. همان، ص463، ح2.

[8]. همان، ص464، ح3.

[9]. همان، ص463، ح1.

Please publish modules in offcanvas position.