فصلٌ فی أحکام الجبائر 99/03/10

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: فصلٌ فی أحکام الجبائر                                                                 تاریخ: 10 خرداد 1399

موضوع جزئی: وضوی جبیره‏ای در فرض بقاء خوف ضرر                                                                 مصادف با: 7 شوال 1441

سال تحصیلی: 99-98                                                                                                           جلسه: 53

 

 

 

 

 

 

 

بحث در مسأله 612 بود. مرحوم سید (ره) در این مسأله سه فرع را مطرح کرده است؛ فرع اول و دلیل حکم مذکور در این فرع ذکر شد. فرع دوم، این بود که اگر بعد از وضوگرفتن [به صورت جبیره‏ای]، معلوم شود که قبل از وضوگرفتن، زخم خوب شده است و نیازی به جبیره نبوده است، در این صورت لازم نیست که وضو و نمازی که با آن وضو خوانده شده است، اعاده شود.

 

در رابطه با فرع دوم، دو قول مطرح شده است؛

 

قول اول، اینکه عده‏ای گفته‏اند که خوف ضرر برای ترتّب احکام جبائر، موضوعیت دارد لذا اگر بعد از وضوی جبیره‏ای معلوم شود که قبل از وضو، زخم خوب شده است و نیازی به جبیره نبوده است، لازم نیست که وضو و نمازی که با آن وضو خوانده شده است، اعاده شود. این عده گفته‏اند که از روایت کلیب اسدی [عَنْ كُلَيْبٍ الْأَسَدِيِّ؛ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنِ الرَّجُلِ إِذَا كَانَ كَسِيراً كَيْفَ يَصْنَعُ بِالصَّلَاةِ؟ قَالَ: «إِنْ كَانَ يَتَخَوَّفُ عَلَى نَفْسِهِ فَلْيَمْسَحْ عَلَى جَبَائِرِهِ وَ لْيُصَلِّ»[1]] نیز استفاده می‏شود که در فرضی که خوف ضرر وجود دارد، شخص باید وضوی جبیره‏ای بگیرد و نماز بخواند بنابراین، چون خوف ضرر وجود دارد بر اساس آن، احکام جبیره جاری می‏شود و وجهی برای اعاده وضو و نمازی که با آن وضوی جبیره‏ای خوانده شده است، نیست، هرچند که بعد مشخص شود که قبل از وضو، زخم خوب شده است و کلام مرحوم سید (ره) که فرموده است در این صورت اعاده لازم نیست شاید اشاره به این مطلب باشد که خوف ضرر برای ترتّب حکم جبیره، موضوعیت دارد لذا تا زمانی که خوف باقی باشد شخص می‏تواند وضوی جبیره‏ای بگیرد و وضوی او مشکلی ندارد.

 

قول دوم، اینکه عده‏ای گفته‏اند که اگر خوف ضرر جنبه موضوعیت نداشته باشد و موضوع برای ترتّب احکام جبیره نباشد، بلکه خوف ضرر طریق برای ضرر واقعی باشد، در این صورت، اگر بعد از وضو جبیره‏ای و نماز خواندن، کشف خلاف شود و معلوم شود که قبل از وضو، زخم خوب شده است، اعاده وضو و نمازی که با آن خوانده شده است، لازم است. بنابراین، طبق این نظر که خوف ضرر طریقیت دارد و موضوعیت ندارد، در فرض مورد بحث شخص باید وضو و نمازی که با آن وضو خوانده است را اعاده کند.

 

مرحوم آیت الله خویی (ره) فرموده است که عدم وجوب اعاده وضو، به خاطر این نیست که خوف ضرر، برای ترتّب احکام جبیره جنبه موضوعیت دارد، بنابراین، اینکه عده‏ای خواسته‏اند از طریق روایت کلیب اسدی موضوعیت خوف ضرر را اثبات کنند، صحیح نیست چون ظاهر این است که اخذ خوف در موضوع حکم، از باب طریقیت است و جنبه موضوعیت ندارد تا عدم وجوب اعاده بر آن مبتنی شود و حتی در روایت کلیب اسدی نیز خوف از باب طریقیت است، به این معنی که اگر در بدن شخص جراحت یا شکستگی وجود دارد که از وصول آب به آن خوف دارد باید بر جبائرش مسح کند و خوف، موضوعیت ندارد، پس علت عدم وجوب اعاده وضو، موضوعیت خوف ضرر نیست، بلکه شاید نظر مرحوم سید (ره) مبنی بر عدم لزوم اعاده در فرض مورد بحث، اطلاق روایت صحیحه عبدالرحمن بن حجاج [عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ؛ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا (ع) عَنِ الْكَسِيرِ تَكُونُ عَلَيْهِ الْجَبَائِرُ أَوْ تَكُونُ بِهِ الْجِرَاحَةُ كَيْفَ يَصْنَعُ بِالْوُضُوءِ وَ عِنْدَ غُسْلِ الْجَنَابَةِ وَ غُسْلِ الْجُمُعَةِ؟ فَقَالَ: «يَغْسِلُ مَا وَصَلَ إِلَيْهِ الْغَسْلُ مِمَّا ظَهَرَ مِمَّا لَيْسَ عَلَيْهِ الْجَبَائِرُ وَ يَدَعُ مَا سِوَى ذَلِكَ مِمَّا لَا يَسْتَطِيعُ غَسْلَهُ وَ لَا يَنْزِعُ الْجَبَائِرَ وَ لَايَعْبَثُ بِجِرَاحَتِهِ»[2]] باشد که در این روایت، امام رضا (ع) به شستن ماعدای کسر یا جرح که جبیره دارد، امر فرموده است، پس موضوع حکم مسح بر جبیره، شخصی است که شکستگی یا جراحتی در اعضای او باشد که جبیره بر آن گذاشته و بر روی آن جبیره مسح می‏کند.

 

مرحوم آیت الله خویی (ره) فرموده است که به صرف تمسک به روایت عبدالرحمن بن حجاج، نمی‏توان با قطع و یقین به عدم لزوم اعاده وضو و نماز حکم کرد زیرا موضوع، در روایت عبدالرحمن بن حجاج، شخصی است که جراحت و شکستگی در اعضای اوست که بر آن جراحت و شکستگی جبیره گذاشته و وضو می‏گیرد، در صورتی که در فرض مورد بحث، به آن شخصی که وضو گرفته است (متوضّی)، کسیر یا جریج گفته نمی‏شود چون بعداً معلوم شده که قبل از وضو، زخم یا شکستگی خوب شده است، پس در حالی که وضو می‏گرفته است، عضوی که جبیره بر آن قرار داشته است، جراحت یا شکستگی نداشته است و آن شخص مجروح یا مکسور نبوده است، بلکه جراحت و شکستگی خوب شده است، بنابراین، باید گفت که وضوی او باطل است و باید اعاده شود.

 

البته چون عادت بر این است که معمولاً جبیره را تا قبل از برطرف شدن خوف ضرر و ظن به خوب شدن زخم و جراحت، باز نمی‏کنند، خودِ این قرینه خارجیه حکم می‏کند که موضوع وجوب مسح بر جبیره عبارت است از کسی که جراحت یا شکستگی در عضو او ایجاد شده باشد و در حال وضوگرفتن نیز جبیره بر آن عضو قرار دارد و این، بر فرض مورد بحث [که بعد از وضوی جبیره‏ای، معلوم می‏شود که قبل از وضوگرفتن، زخم یا جراحت خوب شده است،] نیز صدق می‏کند زیرا در فرض مذکور نیز جراحت یا زخمی در اعضای وضوی شخص ایجاد شده است و شخص در حال وضوگرفتن جبیره دارد و نمی‏داند که زخم ایجاد شده، خوب شده است یا خوب نشده است و بعد از اینکه وضو گرفته است، متوجه شده است که زخم مورد نظر خوب شده است و فرقی نمی‏کند که جراحت و زخم، در حال وضو باقی باشد یا باقی نباشد. پس اثری برای بقاء جراحت و زخم نیست، بلکه مدار، حدوث جراحت و زخم است و ملاک این است که شخص مورد نظر، در حال وضو، حالت جبیره‏ای داشته باشد و فرض این است که در محل بحث، شخص در حال وضو، حالت جبیره‏ای دارد و خود این قرینه است که شخص یقین به خوب شدن در هنگامی که وضوی جبیره‏ای می‏گیرد، ندارد و بعداً معلوم می‏شود که زخم، قبل از وضوی جبیره‏ای خوب شده است.

 

بنابراین، اگر شخص جبیره را بردارد، گاهی برداشتن جبیره هم‏زمان با خوب شدن زخم است، گاهی معلوم می‏شود که قبلاً زخم خوب شده است و گاهی معلوم می‏شود که زخم هنوز خوب نشده است، پس سه فرض برای جراحت و زخمی که جبیره دارد متصور است؛ گاهی برداشتن جبیره مقارن با خوب شدن زخم است، گاهی معلوم می‏شود که قبلاً زخم خوب شده است و گاهی هنوز زخم خوب نشده است که از این سه فرضی که تصور شد، فهمیده می‏شود که معمولاً هنگام باز کردن جبیره شخص یقین به خوب شدن زخم و جراحت ندارد و یقین به خوب شدن زخم خیلی کم اتفاق می‏افتد لذا نمی‏توان روایت صحیحه عبدالرحمن بن حجاج را بر مورد نادر حمل کرد، بنابراین، به مقتضای اطلاق این روایت صححیه و ضمیمه قرینه خارجیه‏ای که عرض شد [که هرگاه عضوی از یک شخص جبیره داشته باشد، واجب است که در هنگام وضوگرفتن بر آن جبیره مسح کند و وضوی جبیره‏ای بگیرد و  فرقی نمی‏کند که جبیره قبل از وضوی جبیره‏ای خوب شده باشد یا هنوز خوب نشده باشد چون ملاک برای وضوی جبیره‏ای، حالت جبیره داشتن در هنگام وضو است] به وجوب مسح بر جبیره و صحت وضوی جبیره‏ای حکم می‏شود و ظاهر روایت عبدالرحمن بن حجاج این است که حکم به وجوب مسح بر جبیره، حکم واقعی است و حکم ظاهریِ مستند به استصحاب نیست.

 

فرع سوم، این است که اگر نسبت به خوب شدن، ظن اطمینانی حاصل شود و خوف ضرر برطرف شود، در این صورت واجب است که جبیره برطرف شود و وضو گرفته شود.

 

دلیل حکم مذکور در فرع سوم

 

در فرض زوال خوف، موضوع انقلاب پیدا می‏کند، یعنی آنچه باعث حکم به لزوم وضوی جبیره‏ای می‏شود که عبارت از خوف ضرر باشد، برطرف شده است لذا در این صورت چون خوف ضرر برطرف شده است و ظن به خوب شدن وجود دارد، وظیفه شخص این است که جبیره را بردارد و وضوی کامل بگیرد و جایی برای وضوی ناقص و جبیره‏ای باقی نمی‏ماند.

 

«الحمدلله رب العالمین»

 



[1]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج1، کتاب الطهارة، ابواب الوضوء، باب39، ص465، ح8.

[2]. همان، ص463، ح1.

 

Please publish modules in offcanvas position.