فصلٌ فی أحکام الجبائر 99/03/07

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: فصلٌ فی أحکام الجبائر                                                                 تاریخ: 7 خرداد 1399

موضوع جزئی: وضوی جبیره‏ای در فرض بقاء خوف ضرر                                                                 مصادف با: 4 شوال 1441

سال تحصیلی: 99-98                                                                                                           جلسه: 52

 

 

 

 

 

 

 

 

بحث در مسأله 612 بود. مرحوم سید (ره) در این مسأله سه فرع را طرح کرده است؛

 

فرع اول، این است که در صورتی که خوف ضرر باقی باشد، حکم جبیره همچنان باقی است، هرچند که احتمال خوب شدن نیز باشد، اما صرف احتمال خوب شدن مانع از اجرای حکم جبیره نیست.

 

فرع دوم، این است که اگر بعد از وضوگرفتن، معلوم شود که قبل از وضوگرفتن، زخم خوب شده است و نیازی به جبیره نبوده است، در این صورت، لازم نیست که وضو و نمازی که با آن وضو خوانده شده است، اعاده شود.

 

فرع سوم، این است که اگر نسبت به خوب شدن، ظن اطمینانی حاصل شود و خوف ضرر برطرف شود، در این صورت واجب است که جبیره برطرف شود و وضو گرفته شود.

 

دلیل حکم مذکور در فرع اول

 

دلیل حکم مذکور در فرع اول این است که از یک سو خوف ضرر وجود دارد و خوف ضرر، مجوِّز وضوی جبیره‏ای است و همچنین، عده‏ای به استصحاب استناد کرده و گفته‏اند که دلیل حکم وضوی جبیره‏ای در این فرض که احتمال خوب شدن زخم نیز داده شده است، استصحاب بقاء جرح، قرح، کسر و امثال آن است، یعنی این فرض از مواردی است که یقین سابق [جراحت و زخم] هست و اکنون احتمال داده می‏شود که شاید آن زخم خوب شده باشد که همان بقاء زخم و جراحت سابق استصحاب می‏شود و در نتیجه بر اساس این استصحاب، احکام جبیره جاری می‏شود.

 

عده‏ای گفته‏اند که در فرض مورد بحث، نیاز به جریان استصحاب نیست چون استصحاب در مواردی است که نتوان بر اساس حکم واقعی عمل کرد و برای عمل بر اساس حکم ظاهری به اصول عملیه نیاز باشد، در حالی که در این فرض، خودِ خوف ضرر فی حد ذاته برای جریان حکم جبیره کافی است، بنابراین به احتمال مذکور در فرع اول [، یعنی احتمال خوب شدن] ترتیب اثر داده نمی‏شود و جایی برای تمسک به استصحاب نیست.

 

دلیل حکم مذکور در فرع دوم

 

برای روشن شدن حکم مذکور در فرع دوم، توجه به مطالب ذیل ضروری است؛

 

عده‏ای گفته‏اند که در فرض مورد بحث، شخص خوف ضرر داشته است و لذا وضوی جبیره‏ای گرفته است و چون خوف ضرر برای ترتّب احکام جبائر، موضوعیت دارد لذا اگر معلوم شود که قبل از وضوگرفتن، زخم خوب شده است و نیازی به جبیره نبوده است، لازم نیست که وضو و نمازی که با آن وضو خوانده شده است، اعاده شود. از روایت کلیب اسدی [عَنْ كُلَيْبٍ الْأَسَدِيِّ؛ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنِ الرَّجُلِ إِذَا كَانَ كَسِيراً كَيْفَ يَصْنَعُ بِالصَّلَاةِ؟ قَالَ: «إِنْ كَانَ يَتَخَوَّفُ عَلَى نَفْسِهِ فَلْيَمْسَحْ عَلَى جَبَائِرِهِ وَ لْيُصَلِّ»[1]] نیز استفاده می‏شود که در فرضی که خوف ضرر وجود دارد، شخص باید وضوی جبیره‏ای بگیرد و نماز بخواند بنابراین، چون خوف ضرر وجود دارد بر اساس آن، احکام جبیره جاری می‏شود و وجهی برای اعاده وضو و نمازی که با آن وضوی جبیره‏ای خوانده شده است، نیست، هرچند که بعد مشخص شود که قبل از وضو، زخم خوب شده است و کلام مرحوم سید (ره) که فرموده است در این صورت اعاده لازم نیست شاید اشاره به این مطلب باشد که خوف ضرر برای ترتّب حکم جبیره، موضوعیت دارد.

 

عده‏ای گفته‏اند که اگر خوف ضرر جنبه موضوعیت نداشته باشد و موضوع برای ترتّب احکام جبیره نباشد، بلکه خوف ضرر طریق برای ضرر واقعی باشد، در این صورت اگر بعد از وضوگرفتن و نماز خواندن، کشف خلاف شود و معلوم شود که قبل از وضو، زخم خوب شده است، اعاده وضو و نمازی که با آن خوانده شده است، لازم است.

 

مرحوم آیت الله خویی (ره) فرموده است که علت عدم وجوب اعاده به خاطر این نیست که خوف ضرر، برای ترتّب احکام جبیره جنبه موضوعیت دارد، بنابراین، اینکه عده‏ای خواسته‏اند از طریق روایت کلیب اسدی موضوعیت خوف ضرر را اثبات کنند، صحیح نیست چون ظاهر این است که اخذ خوف در موضوع حکم از باب طریقیت است و جنبه موضوعیت ندارد تا عدم وجوب اعاده بر آن مبتنی شود و حتی در روایت کلیب اسدی نیز خوف از باب طریقیت است، به این معنی که اگر در بدن شخص جراحت یا شکستگی وجود دارد که از وصول آب به آن خوف دارد باید بر جبائرش مسح کند و خوف، موضوعیت ندارد، پس علت عدم وجوب اعاده وضو، موضوعیت خوف ضرر نیست، بلکه شاید نظر مرحوم سید (ره) مبنی بر عدم لزوم اعاده در فرض مورد بحث، اطلاق روایت صحیحه عبدالرحمن بن حجاج [عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ؛ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا (ع) عَنِ الْكَسِيرِ تَكُونُ عَلَيْهِ الْجَبَائِرُ أَوْ تَكُونُ بِهِ الْجِرَاحَةُ كَيْفَ يَصْنَعُ بِالْوُضُوءِ وَ عِنْدَ غُسْلِ الْجَنَابَةِ وَ غُسْلِ الْجُمُعَةِ؟ فَقَالَ: «يَغْسِلُ مَا وَصَلَ إِلَيْهِ الْغَسْلُ مِمَّا ظَهَرَ مِمَّا لَيْسَ عَلَيْهِ الْجَبَائِرُ وَ يَدَعُ مَا سِوَى ذَلِكَ مِمَّا لَا يَسْتَطِيعُ غَسْلَهُ وَ لَا يَنْزِعُ الْجَبَائِرَ وَ لَايَعْبَثُ بِجِرَاحَتِهِ»[2]] باشد که در این روایت، امام رضا (ع) به شستن ماعدای کسر یا جرح که جبیره دارد، امر فرموده است، پس موضوع حکم مسح بر جبیره، شخصی است که شکستگی یا جراحتی در اعضای او باشد که جبیره بر آن گذاشته و بر روی آن جبیره مسح می‏کند.

 

مرحوم آیت الله خویی (ره) فرموده است که به صرف تمسک به روایت عبدالرحمن بن حجاج، نمی‏توان قاطعاً به عدم لزوم اعاده وضو و نماز حکم کرد زیرا موضوع، در روایت عبدالرحمن بن حجاج، شخصی است که جراحت و شکستگی در اعضای او هست که بر آن جراحت و شکستگی جبیره گذاشته است و وضو می‏گیرد، در صورتی که در فرض مورد بحث، به آن شخصی که وضو گرفته است (متوضّی)، کسیر یا جریج گفته نمی‏شود چون بعداً معلوم شده که قبل از وضو، زخم یا شکستگی خوب شده است، پس در حالی که وضو می‏گرفته است، عضوی که جبیره بر آن قرار داشته است، جراحت یا شکستگی نداشته است و آن شخص مجروح یا مکسور نبوده است، بلکه جراحت و شکستگی خوب شده است، بنابراین، باید گفت که وضوی او باطل است و باید اعاده شود.

 

البته چون عادت بر این است که معمولاً جبیره را تا قبل از برطرف شدن خوف ضرر و ظن به خوب شدن زخم و جراحت، باز نمی‏کنند، خود این قرینه خارجیه حکم می‏کند که موضوع وجوب مسح بر جبیره عبارت است از کسی که جراحت یا شکستگی در عضو او ایجاد شده باشد و در حال وضوگرفتن نیز جبیره بر آن عضو قرار دارد و این، بر فرض مورد بحث [که بعد از وضوی جبیره‏ای، معلوم می‏شود که قبل از وضوگرفتن، زخم یا جراحت خوب شده است،] نیز صدق می‏کند زیرا در فرض مذکور نیز جراحت یا زخمی در اعضای وضوی شخص ایجاد شده است و شخص در حال وضوگرفتن جبیره دارد و نمی‏داند که زخم ایجاد شده، خوب شده است یا خوب نشده است و بعد از اینکه وضو گرفته است، متوجه شده است که زخم مورد نظر خوب شده است و فرقی نمی‏کند که جراحت و زخم، در حال وضو باقی باشد یا باقی نباشد. پس اثری برای بقاء جراحت و زخم نیست، بلکه مدار، حدوث جراحت و زخم است و ملاک این است که شخص مورد نظر در حال وضو حالت جبیره‏ای داشته باشد و فرض این است که در محل بحث، شخص در حال وضو حالت جبیره‏ای دارد و خود این، قرینه است که شخص یقین به خوب شدن در هنگامی که وضوی جبیره‏ای می‏گیرد، ندارد و بعداً معلوم می‏شود که زخم قبل از وضو خوب شده است، هرچند مرحوم آیت الله خویی (ره) در ادامه فرموده است که در زمان حاضر با امکاناتی که وجود دارد، می‏توان پی برد که آیا زخم واقعاً خوب شده است یا خوب نشده است، اما فرض مورد بحث، موردی است که برای شخص این امکان وجود نداشته و صرف اینکه زخم و جراحت در اعضای او بوده است و جبیره بر آن بوده است او نیز با همان حالت وضوی جبیره‏ای گرفته است، بنابراین، خودِ این قرینه می‏شود که امکان کشف نبوده است و لذا وضوی او صحیح است.

 

«الحمدلله رب العالمین»

 



[1]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج1، کتاب الطهارة، ابواب الوضوء، باب39، ص465، ح8.

[2]. همان، ص463، ح1.

 

Please publish modules in offcanvas position.