فصل فی الحیض 1402/02/19

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: فصل فی الحیض                                                                      تاریخ: 19 اردیبهشت 1402

موضوع جزئی: اجتماع حیض با شیر دادن و حمل                                                                         مصادف با: 18 شوال 1444                                                                                                                                       

سال تحصیلی: 1402-1401                                                                                              جلسه: 83   

  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خلاصه جلسه گذشته

بحث در بررسی روایت اول از روایاتی بود که قائلین به امتناع اجتماع حیض با حمل به آن استناد کرده بودند.

عرض شد که گرچه در موثقه بودن روایت مورد بحث (روایت اول)، مشکلی نیست و سند آن مشکلی ندارد، لکن در جهت صدور این روایت مشکل است زیرا این روایت موافق با عامّه است و لذا ممکن است که این روایت از روی تقیه صادر شده باشد. پس، با اینکه دلالت و سند روایت مشکلی ندارد، لکن جهت صدور این روایت مشکل دارد و ممکن است که تقیّةً صادر شده باشد.

اشکالات وارده از طرف مرحوم امام خمینی (ره) بر استناد به روایت اول

مرحوم امام خمینی (ره) دو اشکال بر روایت مورد بحث (روایت اول) وارد کرده است؛

اشکال اول، نظیر اشکالی است که از طرف مرحوم آیت الله حکیم (ره) وارد شده است. مرحوم امام (ره) در مورد تفسیر روایت با تعبیر «یعنی»، فرموده است: «و لا يعلم أنّ التفسير لأبي جعفر (عليه السّلام) أو لأبي عبد اللّه (عليه السّلام) أو للسكوني و مع الاحتمال و عدم الدليل على كونه للإمام (عليه السّلام) لايمكن التمسّك بالتفسير»[1]؛ معلوم نیست که تفسیرِ به «یعنی» که در روایت آمده است از جانب امام باقر (ع) یا امام صادق (ع) صورت گرفته است یا راوی (سکونی)، این تفسیر را انجام داده است و چون احتمال تفسیر روایت از طرف راوی وجود دارد، نمی‏توان به این روایت بر مدعا (امتناع اجتماع حیض با حمل) استناد کرد [إذا جاء الإحتمال بطل الإستدلال].

اشکال دوم، که مرحوم امام (ره) مطرح کرده است این است که تعبیر «مَا كَانَ اللَّهُ» که در این روایت آمده است [«مَا كَانَ اللَّهُ لِيَجْعَلَ حَيْضاً مَعَ حَبَلٍ»] در مقامات خاصی وارد می‏شود و این واژه در همه جا کاربرد ندارد بلکه در موارد خاصه و مربوط به مواردی است که یک فعل، خلاف شأن فاعل یا خلاف شأن مفعولٌ‏به [کسی که کار در رابطه با او انجام می‏شود،] باشد و در سایر موارد، مثل مانحن‏فیه کاربرد ندارد و با مانحن‏فیه تناسب ندارد.

در بررسی صورت گرفته در کتاب وسائل نیز تعبیر «مَا كَانَ اللَّهُ لِيَجْعَلَ حَيْضاً مَعَ حَبَلٍ» یک تعبیر منحصر به فرد است و مشاهده نشده است که در وسائل از چنین اسلوبی استفاده شده باشد و چنین تعبیری به کار رفته باشد.

مرحوم امام (ره) به چند مورد از مواردی که تعبیر «مَا كَانَ اللَّهُ» در آنها به کار رفته است، اشاره کرده است؛

مورد اول، «وَ مَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ وَ مَا كَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ»[2]؛ ولى (اى پيامبر!) تا تو در ميان آنها هستى، خداوند آنها را مجازات نخواهد كرد و (نيز) تا استغفار مى‌كنند، خدا عذابشان نمى‌كند.

مورد دوم، «مَا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ مَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشَاءُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ»[3]؛ چنين نبود كه خداوند، مؤمنان را به همان‌گونه كه شما هستيد واگذارد؛ مگر آنكه ناپاك را از پاك جدا سازد و نيز چنين نبود كه خداوند شما را از اسرار غيب، آگاه كند (تا مؤمنان و منافقان را از اين راه بشناسيد؛ اين بر خلاف سنت الهى است،) ولى خداوند از ميان رسولان خود، هر كس را بخواهد برمي‏گزيند (و قسمتى از اسرار نهان را كه براى مقام رهبرى او لازم است، در اختيار او مى‌گذارد.) پس (اكنون كه اين جهان، محل آزمايش پاك و ناپاك است،) به خدا و رسولان او ايمان بياوريد! و اگر ايمان بياوريد و تقوا پيشه كنيد، پاداش بزرگى براى شماست.

مورد سوم، «وَ مَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْ لاَ نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ»[4]؛ شايسته نيست مؤمنان همگى (به سوى ميدان جهاد) كوچ كنند، چرا از هر گروهى از آنان، طايفه‌اى كوچ نمى‌كند (و طايفه‌اى در مدينه بماند) تا در دين (و معارف و احكام اسلام) آگاهى يابند و به هنگام بازگشت بسوى قوم خود، آنها را بيم دهند؟! شايد (از مخالفت فرمان پروردگار) بترسند و خوددارى كنند!

مرحوم امام (ره) بعد از ذکر موارد مذکور، فرموده است که اجتماع حیض با حمل تکویناً و تشریعاً هیچ منافاتی با شأن خداوند متعال ندارد تا نیاز باشد از واژه «ما کان الله» استفاده شود، یعنی نه تکویناً مخالف شأن خداوند متعال است که زن باردار در عین بارداری خون حیض ببیند چون واضح است که زن باردار می‏تواند خون حیض ببیند و هیچ منع عقلائی از اینکه زن باردار خون ببیند وجود ندارد و در عالَمِ وجود خللی ایجاد نمی‏شود همچنین، تشریعاً نیز محذوری وجود ندارد که زن باردار در ایام بارداری خون حیض ببیند و از نظر شرعی مشکلی پیش نمی‏آید که بر خونی که صفات حیض را دارد و از زن باردار خارج می‏شود، آثار حیض بار شود. بنابراین، به نظر می‏رسد که تعبیر «مَا كَانَ اللَّهُ لِيَجْعَلَ حَيْضاً مَعَ حَبَلٍ»، تعبیری نیست که از لسان معصوم (ع) صادر شده باشد لذا دلالت این روایت بر مدعا (امتناع اجتماع حیض با حمل) تمام نیست.

اشکال سوم، این است که ممکن است که گفته شود که تعبیر «مَا كَانَ اللَّهُ لِيَجْعَلَ حَيْضاً مَعَ حَبَلٍ» در صدد نفی تلازم بین حیض با حمل است، یعنی بین حیض و حمل تلازمی وجود ندارد و گمان نشود که بین حیض و حمل همیشه معیّت و تلازم وجود دارد چون حیض و حمل گاهی با هم جمع می‏شوند و گاهی نیز با هم جمع نمی‏شوند بنابراین، تعبیر مذکور، فقط تلازم بین حیض و حمل را نفی می‏کند و لذا نمی‏توان به عنوان دلیل بر امتناع اجتماع حیض با حمل، به این روایت استناد کرد، بلکه چه بسا گفته شود که این روایت، مؤیّد بر امکان اجتماع حیض با حمل است چون قائلین به امکان اجتماع حیض با حمل، در صدد اثبات این نکته نیستند که زن باردار حتماً حیض می‏بیند، بلکه فقط می‏گویند که امکان دارد که زن باردار خون حیض ببیند. بنابراین، این روایت اگر سنداً و دلالةً نیز تمام باشد، مؤیّد سخن قائلین به امکان اجتماع حیض با حمل است و نمی‏تواند دلیل برای قول قائلین به امتناع اجتماع حیض با حمل قرار بگیرد.

مرحوم امام (ره) در ادامه فرموده است که ممکن است که سخن ما در ابتدا خلاف فهم عرف باشد، لکن در مقام جمع بین این روایت با روایاتی که بر امکان اجتماع حیض با حمل تصریح دارند، عرض می‏شود که تعبیر «مَا كَانَ اللَّهُ لِيَجْعَلَ حَيْضاً مَعَ حَبَلٍ» در صدد نفی تلازم بین حیض با حمل است و لذا نمی‏توان به عنوان دلیل بر امتناع اجتماع حیض با حمل، به این روایت استناد کرد، بلکه چه بسا گفته شود که این روایت، مؤیّد بر امکان اجتماع حیض با حمل است. 

البته مرحوم امام (ره) در پایان فرموده است: «و إن أبيت عنه فلا محيص من ردّ علمها إلى أهله بعد عدم مقاومتها سنداً و دلالةً لما تقدّم و بعد كونها موافقة لأشهر فتاوى العامّة و كون الراوي عامّياً»[5]، اگر این سخن را نمی‏پذیری، چاره‏ای نیست جز اینکه علمش به اهلش برگردانده شود، بعد از اینکه این روایت سنداً و دلالةً نمی‏تواند در مقابل سایر روایت [دال بر امکان اجتماع حیض با حمل] مقاومت کند و بعد از اینکه این روایت موافق با أشهر فتاوای عامّه است و راویِ آن عامّی است.

جمع بندی

روایت اول از حیث سند مشکلی ندارد، اما به دو دلیل نمی‏توان به صدور این روایت وثوق پیدا کرد؛

اول، اینکه مرحوم امام (ره) فرموده است که اسلوبی که در این روایت به کار رفته است [، یعنی تعبیر «مَا كَانَ اللَّهُ لِيَجْعَلَ حَيْضاً مَعَ حَبَلٍ» که در این روایت به کار رفته است]، اسلوبی نیست که از امام معصوم (ع) صادر شده باشد، ذیل روایت نیز معلوم نیست که از امام صادر شده باشد و محتمل است که تفسیری که در ذیل روایت آمده است از طرف خودِ راوی صادر شده باشد.

دوم، اینکه بر فرض که سند و دلالت این روایت تمام باشد، مشکلی که وجود دارد به خاطر جهت صدور روایت است زیرا محتمل است که این روایت از باب تقیه صادر شده باشد. نتیجه اینکه، استناد به اولین روایتی که قائلین به امتناع اجتماعِ حیض با حمل به آن استناد کرده‏اند تمام نیست.

«الحمدلله رب العالمین»



[1]. امام خمینی، كتاب الطهارة (للإمام الخميني، ط- الحديثة)، ج‌1، ص333.

[2]. «الأنفال»:33.

[3]. «آل عمران»:179.

[4]. «التوبة»:122.

[5]. امام خمینی، كتاب الطهارة (للإمام الخميني، ط- الحديثة)، ج1، ص335.  

Please publish modules in offcanvas position.