درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری

موضوع کلی: کیفیت تنجّس متنجّسات         تاریخ: 28 اردیبهشت 1392

موضوع جزئی: المتنجّس منجِّسٌ کالنجس         

   مصادف با: 7  رجب1434 سال: چهارم                                                                                                                                  جلسه: 90

«الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

بحث در مسئله 239 بود که مرحوم سید فرمودند: «الاقوی أنّ المتنجِّس، منجِّسٌ کالنّجس...»، عرض کردیم دو قول عمده در اینجا وجود دارد؛ قول اول، قول مشهور بود مبنی بر این که متنجِّس، منجِّس است مطلقا اعم از اینکه مایع باشد یا جامد، با واسطه باشد یا بی واسطه. قول دوم این اطلاقرا قبول نداشت و محدوده‏ای برای آن قائل بود. بحث در استدلال طرفداران قول مشهور بود، تا کنون روایاتی در این زمینه مطرح شد که نتوانستیم از این روایات مطرح شده دلیلی بر اطلاق پیدا کنیم.

دسته دیگر از روایات، روایاتی است که بر سرایت نجاست از متنجِّس، دلالتدارد خواه از مایعات باشد یا جامدات، هر چند بعد از جفاف باشد اما به شرط اینکه رطوبت مسریه داشته باشد. مدعای طرفداران قول به اطلاق این است که اگر روایاتی را که سابقاً عرض کردیم نپذیرفتید و گفتید دلیل اخص از مدعاست این دسته از روایات کاملاً منطبق بر مدعاست و به اطلاقش بر مدعا دلالت دارد.

روایت اول: عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي مَحْمُودٍ قَالَ: «قُلْتُ لِلرِّضَا (ع) الطِّنْفِسَةُ وَ الْفِرَاشُ يُصِيبُهُمَا الْبَوْلُ، كَيْفَ يُصْنَعُ بِهِمَا وَ هُوَ ثَخِينٌ كَثِيرُ الْحَشْوِ؟ قَالَ (ع): يُغْسَلُ مَا ظَهَرَ مِنْهُ فِي وَجْهِهِ»[1]؛ ابراهیم بن ابی محمود می‏گوید: به امام رضا (ع) گفتم: با قالی و فرشی که سفت و به هم فشرده است و بول به آنها اصابت کرده چکار کنیم؟ حضرت (ع) فرمودند: ظاهرش را آب بکشید.

روایت دوم: عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ (ع) قَالَ: «سَأَلْتُهُ عَنِ الْفِرَاشِ يَكُونُ كَثِيرَ الصُّوفِ فَيُصِيبُهُ الْبَوْلُ كَيْفَ يُغْسَلُ؟ قَالَ (ع): يُغْسَلُ الظَّاهِرُ».[2]

روایت سوم: عَنْ عَمَّارِ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: «سَأَلْتُهُ عَنِ الدَّنِّ يَكُونُ فِيهِ الْخَمْرُ هَلْ يَصْلُحُ أَنْ يَكُونَ فِيهِ خَلٌّ أَوْ مَاءٌ كَامَخٌ أَوْ زَيْتُونٌ؟ قَالَ (ع): إِذَا غُسِلَ فَلَا بَأْسَ»[3]؛ عمار بن موسی می‏گوید: از امام صادق (ع) سؤال کردم آیا در ظرفی که مخصوص خمربوده و خمر در آن بوده می‏توان سرکه یا ترشی یا روغن زیتون ریخت؟ حضرت (ع) فرمودند: اگر آن ظرف شسته شود و سپس سرکه و امثال آن در آن ظرف ریخته شود اشکالی ندارد.

روایت چهارم: روایتی که متضمن تطهیر ظرف متنجِّسِ به موت جُرَذ (موش بزرگ) است مثل روایت عمار ساباطی:

عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: «سُئِلَ عَنِ الْكُوزِ وَ الْإِنَاءِ يَكُونُ قَذِراً كَيْفَ يُغْسَلُ وَ كَمْ مَرَّةً يُغْسَلُ قَالَ يُغْسَلُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ إِلَى أَنْ قَالَ (ع): اغْسِلِ الْإِنَاءَ الَّذِي تُصِيبُ فِيهِ الْجُرَذَ مَيِّتاً سَبْعَ مَرَّاتٍ»[4]؛ عمار ساباطی می‏گوید: درباره کوزه و ظرفی کهنجس شده از حضرت سؤال شد که چگونه شسته می‏شود و چند مرتبه شسته می‏شود؟ حضرت (ع) فرمودند: سه بار شسته می‏شود تا اینکه حضرت فرمودند: ظرفی را که موش بزرگ در حالی که مرده است در آن افتاده، هفت مرتبه بشوی.

روایت پنجم: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: «سَأَلْتُهُ عَنِ الْكَلْبِ يَشْرَبُ مِنَ الْإِنَاءِ؟ قَالَ: اغْسِلِ الْإِنَاءَ»[5]؛ محمد بن مسلم می‏گوید: از امام صادق (ع) درباره سگی سؤال کردم که از ظرفی آب خورده بود؟ حضرت فرمودند: ظرف را بشوی.

مستدل به روایات فوق استناد کرده بر اینکه «المتنجِّس، منجِّسٌ کالنجس مطلقا»؛ متنجِّس، منجِّس است مطلقا اعم از اینکه مایع باشد یا جامد، با واسطه باشد یا بی واسطه.

تقریب استدلال به این روایات: این روایات به شستن فرش و ظرف به مجرد اصابت نجاست با آنها امر کرده است و این امر، امر ارشادی است یعنی ارشاد به این معناست که چون جنبه منجِّسیت نسبت به آنچه با آنها ملاقات می‏‎کند دارد شارع دستور داده که آنها را بشویید، آن هم مطلقا؛ زیرا تعبیراتی که در این روایات مطرح شده مطلق بود وتفصیلیدر آن مبنی بر نحوه ملاقات و غیره نیامده بود و حتی صورت جفاف را هم شامل می‏شد- منظور این است که اگر چیزی با متنجِّس، ملاقات کرد و رطوبت مسریه داشت نجس می‏شود پس خود متنجِّس اگر خشک هم باشد باز زمینه منجِّس بودن را دارد-  به شرط اینکه با رطوبت مسریه ملاقات پیدا کند و گرنه اگر متنجِّس، منجِّس نبود وجهی برای امر به شستن ظرف و فرش از طرف شارع وجود نداشت؛ چون منظور، سجده بر ظرف و فرش نیست چرا که در مذهب ما سجده بر آنها جایز نیست، جزء مأکولات و مشروبات هم نیست که گفته شود نجس است و نباید خورده شود لذا اینکه شارع مقدس فرموده: اگر فرش یا ظرف نجس شد آن را بشویید به خاطر این است که اینها می‏توانند جنبه منجِّسیت داشته باشند و گرنه شستن فرش و ظرف و امثال آن به خاطر اینکه جزء مأکولات یا مشروبات هستند نمی‏باشد و لذا مستدل می‏گوید: اولاً امر امام (ع) به شستن ظرف و فرش و امثال آن مطلق است چه خشک باشد، چه نباشد و ثانیاً امر امام (ع) به شستن به خاطر این است که ممکن است ظرف یا فرش نجس با چیزی ملاقات کنند و به وسیله این ملاقات، نجاست ظرف و فرش به ملاقی سرایت کند. لذا امام (ع) فرموده‏اند ظرف و فرش نجس را بشویید تا این مشکل پیش نیاید و مفروض هم این است که امر به شستن یک امر تعبدی محض نیست- امر شارع مبنی بر شستن ظرف و فرش تعبدی نیست بلکه امر شارع به شستن ظرف و فرش، ارشاد به منجِّسیت است- همچنین نمی‏شود گفت وجوب غَسل نسبت به ظرف و فرش به خاطر این است که استعمال شیء حرام جایز نیست تا حکم طلا و فضّه پیدا کند که استعمال آنها حرام است؛ زیرا استعمال ظرف و فرش نجس فی حد ذاته حرام نیست، پس نه استعمال این دو حرام است تا شارع بگوید این دو را بشویید چون استعمال نجس جایز نیست و نه در اکل و شرب استفاده می‏شود تا شارع بگوید آنها را بشویید بلکه امر به شستن به خاطر این است که منجِّس می‏باشند مطلقا خشک باشد یا نباشد. همچنین امر به غسل و شستن به خاطر این نیست که شارع ما را ارشادکند به ازاله بعضی از اجزاء عین نجاست که معمولاً در ظرف و فرش باقی می‏‎ماند؛ زیرا این مسئله مربوط به همه نجاسات نیست بلکه چنین امری از ناحیه شارع به خاطر ازاله نجاست تنها در ظروفی ممکن است که عین نجسبعد از خشک شدن حالت رسوب و ته‏‎‌نشینی داشته و در ظرف باقی مانده باشد؛ مثل اینکه خمر داخل ظرف باشد که امر به غسل در این گونه موارد به خاطر منجِّسیت تنها نیست بلکه به خاطر زائل کردن عین نجاست است هر چند خشک شده باشد، اما این شامل همه نجاسات نیست چون اگر آبی نجس داخل ظرفی باشد و خشک شود رسوب ندارد و هیچ اثری از آن باقی نمی‏ماند.        

 بحث جلسه آینده: حال باید ببینیماطلاقی کهمشهور ادعا کرده‎‏اند از این روایات استفاده می‏‎شود یا خیر که انشاء الله در جلسه آینده به بررسی آن خواهیم پرداخت.

«والحمد لله رب العالمین»



[1]. وسائل الشیعة، ج2، کتاب الطهارة، باب 5 من ابواب النجاسات، ح1.

[2]. همان، ح3.

[3]. همان، باب 51 من ابواب النجاسات، ح1.

[4]. همان، باب 53، ح1.

[5]. همان، ج1، ص225، کتاب الطهارة، باب 1 من ابواب الآسار، ح3.

 

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری

موضوع کلی: کیفیت تنجّس متنجّسات               تاریخ: 23 اردیبهشت 1392

موضوع جزئی: المتنجّس لا یتنجس ثانیاً

مصادفبا:2رجب1434 سال: چهارم                                                                                                                                  جلسه: 89

«الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

خلاصه جلسه گذشته:

سخن در این بود که آیا متنجِّس، منجِّس است یا نه؟ قول اول این بود که متنجِّس، مطلقا منجِّس است اعم از اینکه مایع باشد یا جامد، واسطه کم باشد یا زیاد. قول دوم این بود که منجِّسیت فقط ازاحکام ثابت برای نجاست عینیه مثل بول، خون و امثال آن است، ما در صدد بیان ادلهاین دو قول بودیم که تا کنون دو دلیل از ادلهطرفداران قول بهاطلاقکه «المتنجِّس، منجِّسٌ مطلقا» را مطرح کردیم؛ یکی استدلالبه سیره متشرعه بود و دیگری استدلالبه اجماع که ما هر دو دلیل را مورد نقد قرار دادیم، دردلیل اول گفتیم معلوم نیست این سیره متصل به زمان امام (ع) باشد و در رابطه با اجماع هم گفتیم این سخن بین متقدمین مطرح نبوده و اگر هست بین متأخرین است و اگر هم چنین ادعای اجماعی هم بشود معلوم نیست از چه باب است آیا از باب قاعده لطف است یا از باب اجماع حدسی؟ که عرض کردیم هر دو اشکال دارد.

دلیل سوم برای قول به اطلاق: استناد به روایات

روایت اول: عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ (ع) فِي حَدِيثٍ قَالَ: «وَ سَأَلْتُهُ عَنْ خِنْزِيرٍ شَرِبَ مِنْ إِنَاءٍ كَيْفَ يُصْنَعُ بِهِ؟ قَالَ: يُغْسَلُ سَبْعَ مَرَّاتٍ»[1]؛ علی بن جعفر می‏گوید از موسی بن جعفر (ع) در مورد خوکی سؤال کردم که از ظرفی آب خورده؟ حضرت فرمودند: آن ظرف باید هفت مرتبه شسته شود.

روایت دوم: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: «سَأَلْتُهُ عَنِ الْكَلْبِ يَشْرَبُ مِنَ الْإِنَاءِ؟ قَالَ: اغْسِلِ الْإِنَاءَ»[2]؛ محمد بن مسلم می‏گوید: از امام صادق (ع) درباره سگی سؤال کردم که از ظرفی آب خورده بود؟ حضرت فرمودند: ظرف را بشوی.

تقریب استدلال به این دو روایت:

اینکه امام (ع) امر کرده به شستن ظرفی که سگ و خوک از آن آب خورده ‏اند دلالت می‏کند بر اینکه آب متنجِّس به وسیله ولوغِ سگ و خوک، منجِّس ملاقی آن هم می‏باشد. به این نحو که نوعاً دهان سگ و خوک هنگام نوشیدن آب، به آب می‏رسد نه ظرف، در نتیجه استدلال این است که ملاقات اولیه زبان سگ و خوک با آب است نه ظرف و این نشان دهنده این است که آبی که متنجِّس شده چون با ظرف اصابت کرده، امام (ع) امر می‏کند که ظرف باید شسته شود، پس شستن ظرف از این باب نیست که دهان سگ و خوک با ظرف تماس داشته بلکه شستن ظرف به خاطر این است که چون آب به وسیله ولوغ سگ و خوک متنجِّس شده و این آب به ظرف اصابت کرده لذا ظرف هم نجس شده و باید شسته شود، پس امر امام (ع) به شستن ظرف، کاشف از این است که متنجِّس، منجِّس است.

پاسخ از روایت اول و دوم:

این استدلال به حسب ظاهر قاطع است لکن نکته‏ای اینجا وجود دارد که نباید از آن غفلت شود و آن اینکه ما در جلسات گذشته گفتیم در اینجا دو قول وجود دارد؛ یکی قول به سرایت نجاست از متنجِّس به ملاقی بود مطلقا، اعم از اینکه مایع باشد یا جامد و واسطه کم باشد یا زیاد، حال سؤال این است که بر فرض، استدلالبه این دو روایت درست باشد آیا مدعا را اثبات می‏کند یا خیر؟ پاسخ این است که این دو روایت اخص از مدعا است چون مدعا مطلق است و همه صور را شامل می‏شود اما این دو روایت ممکن است این باور را ایجاد کند که متنجِّس، منجِّس است و نجاست از متنجِّس به ملاقی سرایت می‏‏‏‏‏‏کند در جایی که متنجِّس، مایع باشد بنابراین ثابت نمی‏کند که اگر متنجِّس ظرف بود و بعداً خشک شد آیا باز هم منجِّس است یا خیر؟ پس این فرضی که در این دو روایت ترسیم شده، مربوط به جایی است که چون آب، مایع است متنجِّس شده ظرف هم که با این آب ملاقات دارد نجس شده لذا باید شسته یا خاک‏مالی شود. اما این دو روایات یک معنای مطلقرا اثبات نمی‏کند که مثلاً اگر ظرف که جامد است متنجِّس و سپس خشک شود و بعداً رطوبتی با آن برخورد می‏کرد ملاقی با آن هم نجس شود، بنابراین این دو روایت اخص از مدعاست.

روایت سوم: عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ قَالَ: «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنِ الْخِنْزِيرِ يَخْرُجُ مِنَ الْمَاءِ فَيَمُرُّ عَلَى الطَّرِيقِ فَيَسِيلُ مِنْهُ الْمَاءُ أَمُرُّ عَلَيْهِ حَافِياً، فَقَالَ (ع): أَ لَيْسَ وَرَاءَهُ شَيْ‌ءٌ جَافٌّ؟ قُلْتُ: بَلَى، قَالَ (ع): فَلَا بَأْسَ إِنَّ الْأَرْضَ يُطَهِّرُ بَعْضُهَا بَعْضاً»[3]؛ معلی بن خنیس می‏گوید: از امام صادق (ع) درباره خوکی سؤال کردم که از آب خارج می‏شود و از راه می‏گذرد و آب بدن او بر زمین می‏چکد، من هم با پای برهنه از آنجا عبور می‏کنم، حضرت (ع) فرمودند: آیا در مسیر حرکت جای خشکی هم هست یا همه زمین مرطوب شده است؟ گفتم: بلی بعضی از قسمت‏های زمین، خشک است و من گاهی بر قسمت‏های خشک قدم می‏گذاریم و گاهی بر قسمت‏ های مرطوب، حضرت (ع) فرمودند: اشکالی پیش نمی‏آید چون بعضی از قسمت‏های زمین بعضی دیگر را پاک می‏کند- یعنی اگر بر زمین نجس عبور کردید و سپس بر زمین پاک راه رفتید و عین نجاست از بین رفت، پای انسان پاک می‏شود- شاهد مثال این روایت این است که مستدِل می‏گوید آبی که به ملاقات خنزیر، متنجِّس می‏شود اگر منجِّس زمین نباشد نیازی به سؤال از ناحیه امام (ع) نبود که از سائل بپرسند «أ لیس وراءَه شیءٌ جافٌّ؟» زیرا در آن صورت پای شخص به وسیله آن قسمت خشک، پاک می‏شود، لذا معلوم می‏شود اصلنجاست از ناحیه متنجِّس امری مسلَّم است.

روایت چهارم: عَنْ عَمَّارِ بْنِ مُوسَى السَّابَاطِيِّ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنْ رَجُلٍ يَجِدُ فِي إِنَائِهِ فَأْرَةً وَ قَدْ تَوَضَّأَ مِنْ ذَلِكَ الْإِنَاءِ مِرَاراً أَوِ اغْتَسَلَ مِنْهُ أَوْ غَسَلَ ثِيَابَهُ وَ قَدْ كَانَتِ الْفَأْرَةُ مُتَسَلِّخَةً، فَقَالَ (ع): إِنْ كَانَ رَآهَا فِي الْإِنَاءِ قَبْلَ أَنْ يَغْتَسِلَ أَوْ يَتَوَضَّأَ أَوْ يَغْسِلَ ثِيَابَهُ ثُمَّ فَعَلَ ذَلِكَ بَعْدَ مَا رَآهَا فِي الْإِنَاءِ فَعَلَيْهِ أَنْ يَغْسِلَ ثِيَابَهُ وَ يَغْسِلَ كُلَّ مَا أَصَابَهُ ذَلِكَ الْمَاءُ وَ يُعِيدَ الْوُضُوءَ وَ الصَّلَاةَ»[4]؛ عمار ساباطی از امام صادق (ع) درباره کسی سؤال می‏کند که در ظرفش موش مرده‏ای می‏بیند در حالی که از این ظرف چند بار وضوء گرفته یا دستش را شسته یا غسل کرده و یا لباسش را شسته و موش هم از هم پاشیده است، حضرت (ع) فرمودند: اگر قبل از اینکه وضوء بگیرد یا غسل کند اول موش را در ظرف ببیند و سپس وضوء بگیرد یا غسل کند، لازم است که لباسش را بشوید و هر چه را که به آن آب اصابت کرده بشوید و وضوء و نمازش را اعاده کند.

تقریب استدلال به روایت: در اینجا امام (ع) به شستن هر چیزی که آب متنجِّس (آبی که به وسیله مردن موش در آن، نجس شده است) با آن ملاقات کرده، امر کرده‏اند و اگر متنجِّس، منجِّس نبود وجهی نداشت که امام (ع) بفرماید هر چه با این آب ملاقات داشته باید شسته شود.

پاسخ از روایت سوم و چهارم:

این دو روایت نیز از ما نحن فیه اجنبی است؛ زیرا کسی که مدعی عدم تنجیس متنجِّس است نمی‏گوید در همه جا متنجِّس، منجِّس نیست بلکه ممکن است جایی را که به صورت مایع باشد بپذیرد، سخن در این است که اگر متنجِّس خشک بود و عین نجس از آن زائل شد اگر با شیء مرطوبی ملاقات کرد چه حکمی دارد؟ بنابراین این دو روایت هم اثبات کننده مدعا به نحو مطلق نیستند و این روایات نوعاً در رابطه با مایع متنجِّس وارد شده‏ اند، بله اگر مدعیِ عدم تنجّسیت متنجِّس- حتی جایی را هم که مایع باشد- بگوید: متنجِّس، منجِّس نیست، می‏توان به وسیله این روایات بر ما نحن فیه استدلال کرد.

«والحمد لله رب العالمین»



[1]. وسائل الشيعة، ج1، ص225، كتاب الطهارة، أبواب الأسآر، الباب 1، ح 2؛ همان، ج3، ص417، أبواب النجاسات، باب13، ح 1.

[2]. همان، ح3.

[3]. همان، ج2، کتاب الطهارة، باب 32 من ابواب النجاسات، ح2.

[4]. همان،

 

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری

موضوع کلی: کیفیت تنجّس متنجّسات               تاریخ: 21 اردیبهشت 1392

موضوع جزئی: المتنجّس لا یتنجس ثانیاً- المتنجّس منجِّسٌ کالنّجس   

مصادف با: 30 جمادی‏الثانی1434 سال: چهارم                                                                                                                       جلسه: 87

«الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

خلاصه جلسه گذشته:

در جلسه گذشته به سه فرض در رابطه با مسئله 238 اشاره شد، بخش‏‎هایی از آن باقی مانده که خدمت عزیزان عرض می‏کنیم. مسئله این بود که اگر لباس انسان به وسیله خون که یک بار شستن آن کفایت می‏کند، متنجّس شد سپس شک کردیم که آیا علاوه بر خون با بول هم نجس شده که نیاز به دو بار شستن داشته باشد یا نه؟ مرحوم سید (ره) فرمودند در این صورت به شستن یک مرتبه اکتفاء می‏کنیم و بنا را بر عدم ملاقات با بول می‏گذاریم. بحث بعدی این بود که اگر بدانیم ظرفی نجس است و سپس شک کنیم که آیا سگ هم در این ظرف ولوغ کرده تا تعفیر (خاک مالی) لازم باشد یا نه، مرحوم سید (ره) در اینجا هم فرمودند بنا را بر عدم تحقق ولوغ می‏گذاریم و تعفیر لازم نیست. فرض دیگر این بود که اگر اجمالاً بدانیم ظرف به وسیله بول یا خون نجس شده، یا اینکه بدانیم ظرف با ولوغ یا غیر آن نجس شده، در این صورت حکم هر کدام را که شدیدتر باشد جاری می‏کنیم؛ به این معنا که اگر علم به نجاست ظرف داشتیم ولی در اینکه به وسیله خون نجس شده یا بول، حکم بول را که قوی‏تر است بار می‏کنیم لذا باید ظرف را دو بار بشوییم و اگر شک ما در این باشد که نجاست ظرف به خاطر ولوغ است یا غیر آن، حکم ولوغ را که قوی‏تر است جاری می‏کنیم لذا باید ظرف را خاک مالی کنیم.

پس فرض سوم جایی است که ما به تنجّس اجمالی علم داریم اما تفصیلاً نمی‏دانیم که این نجاست به وسیله چه چیزی محقق شده است؛ مثلاً نمی‏دانیم محقِّق نجاست، بول است یا خون، آیا اینجا می‏توان به یک بار شستن اکتفاء کنیم؟ همچنین جایی که نمی‏دانیم محقِّق نجاست، ولوغ سگ است یا غیر آن آیا شستن ظرف کفایت می‏کند یا باید خاک مالی هم بشود؟

در اینجا دو دیدگاه وجود دارد:

دیدگاه اول: به یک بار شستن اکتفاء شود؛ چون در فرض اول بولیت برای ما محرز نشده لذا به همان طبیعی نجس که یک بار شستن آن کفایت می‏کند، بسنده می‏کنیم، همچنین در فرض دوم هم برای ما محرز نشده که سگ در آن ظرف ولوغ کرده لذا چون اجمالاً علم به نجاست داریم و طبیعی نجاست هم با یک بار شستن بر طرف می‏شود به یک بار شستن ظرف اکتفاء می‏کنیم.

دیدگاه دوم: مرحوم سید (ره) فرمودند: باید حکمی که شدیدتر است را جاری کنیم، یعنی باید در فرض شک بین خون و بول، ظرف مورد نظر را دو بار بشوییم و در فرض شک بین ولوغ و غیر آن، ظرف را خاک مالی کنیم.

نظر استاد: به نظر ما در مواردی از این قبیل که با یک بار شستن شک می‏کنیم که به وظیفه خود عمل کرده‎‏ایم یا نه و به تعبیر روشن‏تر «الاشتغال الیقینی یقتضی الفراغ الیقینی»؛ آن جایی که ما نمی‏دانیم بول است یا دم، علم اجمالی داریم که تکلیفی متوجه ما شده اما معلوم نیست با یک بار شستن، تکلیف از عهده ما ساقط شده یا نه لذا چون تکلیف بر عهده ما ثابت بوده زمانی اشتغال به تکلیف از ما برداشته می‏شود که یقین به فراغ ذمه پیدا کنیم و یقین به برائت ذمه هم زمانی حاصل می‏شود که حکم اَشد را (که بول باشد) جاری کنیم و ظرف مورد نظر را دو بار بشوییم، همچنین در دوران امر بین ولوغ و غیر ولوغ هم، قطعاً ذمه ما مشغول تکلیفی شده و آن تکلیف این است که یقین داریم اینجا نجاستی وجود دارد اما با یک بار شستن فراغ یقینی حاصل نمی‏شود لذا برای اینکه یقین به فراغ ذمه پیدا کنیم باید حکم اشد را جاری کنیم و ظرف مورد نظر را خاک مالی کنیم. پس به نظر ما فرمایش مرحوم سید (ره) تمام است و به تعبیر دیگر این فرض را می‏شود جزء قسم دوم از استصحاب کلی محسوب کرد- اگر می‏دانیم که در این اطاق حیوانی وجود دارد اما نمی‏دانیم پشه است که بعد از سه روز می‏میرد یا فیل است که زنده می‏ماند در این صورت استصحاب بقاء حیوان را جاری می‏کنیم، پس اصل حیوانیت محرز است لکن شک در این است که آن حیوان پشه است که عمر کم دارد و مرده است یا حیوانی مثل فیل است که عمر طولانی دارد و هنوز زنده است، حکم این است که در اینجا استصحاب بقاء حیوان را جاری می‏کنیم و حکم به زنده بودن آن حیوان می‏کنیم- در ما نحن فیه هم اصل نجاست محرز است اما شک در این است که آیا این نجاست از نجاساتی مثل خون است که با یک بار شستن بر طرف می‏شود یا بول است که باید دو بار شسته شود، لذا در اینجا هم مثل موارد استصحاب کلی، حکم اشد را که دو بار شستن باشد جاری می‏کنیم.

خلاصه:

فرع سوم آن جایی بود که علم به تنجّس لباسی داشته باشیم که یا با بول یا با دم و یا با ولوغ نجس شده و یا با غیر آن، سؤال این است که آیا اینجا می‏شود به یک بار شستن اکتفاء کرد یا آن گونه که مرحوم سید (ره) می‏فرمایند باید حکم اشد را که عبارت از تعدد شستن (جایی که شک در بول و دم باشد) و خاک مالی کردن (جایی که شک در ولوغ و عدم آن باشد) است جاری کرد؟ در اینجا دو قول وجود دارد:

قول اول: مرحوم سید (ره) قائل به جاری کردن حکم اَشد که تعدد شستن و تعفیر (خاک مالی) است، شده‏اند و این از مصادیق قسم دوم از استصحاب کلی است؛ زیرا مثل این می‏ماند که ما مردد باشیم بین اینکه مسلّم حیوانی در این خانه وجود داشت اما نمی‏دانیم آن حیوان پشه است یا فیل که اگر پشه باشد بعد از سه روز از بین رفته است و اگر فیل باشد همچنان باقی است، در اینجا مرحوم شیخ انصاری (ره) در رسائل فرمودند استصحاب کلی جاری می‏شود.

قول دوم: مرحوم آیت الله خویی (ره) معتقدند در اینجا ما طبیعی نجاست را که در ازاله آن شستن یک بار معتبر است، کافی می‏دانیم؛ چون طبیعی نجاست متیقن است اما خصوصیت بولیت یا ولوغیت مشکوک است و ما اصالة عدم تحقق الخصوصیة جاری می‏کنیم، در نتیجه ظرف متنجِّس به نجاست بولیه و ولوغیه ثابت نیست لذا یک بار شستن آن ظرف کفایت می‏کند.

به نظر می‏رسد کلام مرحوم سید (ره) با احتیاط نزدیک‏تر است و لذا ما کلام مرحوم سید (ره) را که فرمودند حکم اَشد را جاری می‏کنیم، مقدم می‏داریم.

مسئله 239: «الأقوى أن المتنجِّس منجِّسٌ كالنّجس ‌لكن لا يجري عليه جميعُ أحكام النّجس، فإذا تنجَّس الإناء بالولوغ يجب تعفيره لكن إذا تنجَّس إناءٌ آخر بملاقاة هذا الإناء أو صُبَّ ماءُ الولوغ في إناء آخر لا يجب فيه التَّعفير و إن كان الأحوط خصوصاً في الفرض الثاني و كذا إذا تنجَّس الثوب بالبول وجب تعددُ الغَسل لكن إذا تنجَّس ثوبٌ آخر بملاقاة هذا الثوب لا يجب فيه التعدد و كذا إذا تنجس شي‌ء بغُسالة البول بناءً على نجاسة الغُسالة لا يجب فيه التعدد»[1]؛ مرحوم سید (ره) می‏فرماید: متنجِّس مانند خود نجس منجِّس است یعنی همان طور که عین نجس می‏تواند چیزی را نجس کند متنجِّس هم همان حکم را دارد اما تمام احکام نجس در رابطه با متنجِّس جاری نمی‏شود، پس اگر ظرفی به وسیله ولوغ سگ متنجِّس شد واجب است آن ظرف خاک مالی شود اما اگر ظرف دیگری با این ظرف ملاقات کرد و نجس شد یا اینکه آبی که سگ در آن ولوغ (دهان زد) کرده در ظرف دیگری ریخته شود، در این دو صورت خاک مالی کردن ظرف دوم واجب نیست هر چند احتیاط این است که در فرض دوم (آبی را که سگ ولوغ کرده در ظرف دیگری بریزیم) ظرف را خاک مالی کنیم، همچنین اگر لباس به وسیله بول نجس شود، واجب است که دو بار شسته شود لکن اگر لباس دیگری با این لباس ملاقات کرد و متنجِّس شد در این صورت دو بار شستن لباس دوم که به وسیله ملاقاتِ با لباس اول نجس شده، لازم نیست، همچنین اگر لباسی با غُساله بول (آبی که به وسیله آن متنجّس با بول را شسته‏ایم) ملاقات کرد- بنا بر اینکه غساله بول را نجس بدانیم- واجب نیست آن لباس دو بار شسته شود.

اقوال مسئله:

در این مسئله اقوالی وجود دارد که عمدتاً به دو قول برمی‏گردد:

قول اول: نجاست از متنجِّس به ملاقی سرایت می‏کند مطلقا، اعم از اینکه مایع باشد یا جامد و اعم از اینکه واسطه کم باشد یا زیاد. مرحوم آیت الله حکیم (ره) در مستمسک ذیل این مسئله می‏فرماید: «على المشهور شهرة عظيمة، بل لا خلاف يعرف فيه إلا من الكاشاني و ان كان قد يظهر أيضاً من محكي السرائر. بل عن جماعة نقل الإجماع عليه، منهم القاضي في الجواهر، و المحقق في المعتبر، و الفاضل الهندي في كشف اللثام و الوحيد البهبهاني، و العلامة بحر العلوم، و السيد المقدس الكاظمي و المحدث البحراني، و المحقق القمي، و الشيخ الأكبر، و نجله الحسن في أنوار الفقاهة، و الشيخ محسن الأعسم في كشف الظلام، و شيخنا المعظم في الجواهر و السيد المتبحر القزويني في البصائر، و شيخنا الأعظم في طهارته- قدس اللّه تعالى أرواحهم- على ما حكي عن جملة منهم. بل صريح المحكي من كلام جماعة منهم دعوى الضرورة عليه كما سيأتي إن شاء اللّه»[2]؛ می‏فرماید: این اشخاص بر این مسئله ادعا اجماع کرده‏اند که نجاست از متنجِّس به ملاقی سرایت می‏کند مطلقا، چه واسطه کم باشد چه زیاد و چه مایع باشد چه جامد.

قول دوم: منجِّسیت تنها از احکام ثابت برای نجاست عینیه است یعنی بول، خون و امثال آن نقش منجِّسیت را دارند اما در نجس بالعرض این گونه نیست مگر اینکه دلیلی بر آن دلالت کند.

«والحمد لله رب العالمین»



[1]. العروة الوثقی، ج1، ص82.

[2]. حکیم، سید محسن طباطبایی، مستمسك العروة الوثقى، ج‌1، ص479.

 

 

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری

موضوع کلی: کیفیت تنجس متنجسات      تاریخ: 16 اردیبهشت 1392

موضوع جزئی: مجرد مایع بودن، در تنجّس کفایت نمی‏کند

مصادف با: 25 جمادی‏الثانی1434 سال: چهارم                      جلسه: 85




 

 

 

 

 

«الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

تقدیر از استاد به مناسبت روز معلم:

قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: «إنّ معلّم الخير يستغفر له دوابّ الأرض و حيتان البحر، و كلّ ذي روح في الهواء، و جميع أهل السماء و الأرض»[1][1]. ایام متعلق است به استادِ شهید، مرتضی مطهری (ره)، شهیدی که با مجاهدت‏های بی نظیر علمی و مبارزاتی خویش بسیاری از ناهمواری‏های پیش از انقلاب را بر اهلش هموار کرد و اکنون نوبت به نسل کنونی رسیده که در راه استدامه انقلاب و تحقق اهداف بلند آن بکوشند و از هیچ مجاهدتی در این دو عرصه کوتاهی نشود، لذا چون روز شهادت شهید مطهری (ره) به عنوان روز معلم نام گذاری شده ما نیز به نوبه خود از مقام علمی استاد عزیز حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دام ظله العالی) تقدیر و تشکر می‏کنیم به همین مناسبت و به رسم یادبود، هدیه‏ای ناقابل را خدمت ایشان تقدیم می‏کنیم.

خلاصه جلسه گذشته:

ما در جلسه گذشته در ذیل مسئله 235 که مرحوم سید (ره) فرمودند: «الثوب أو الفراش الملطَّخ بالتراب النجس يكفيه نفضُة و لا يجب غسله ‌و لايضر احتمال بقاء شي‌ء منه بعد العلم بزوال القدر المتيقن‌«[2][2]، مطلبی را از مرحوم آیت الله خویی نقل کردیم و بنا شد که ادامه سخن ایشان را در این جلسه نقل کنیم، مطلبی که جلسه گذشته از ایشان نقل کردیم این بود که اگر قائل شدیم به اینکه برای مصلی جایز است که در نماز حامل شیء نجس باشد، نسبت به شخصی که لباس یا سر او آغشته به گرد و غبار نجس شده می‏گوییم چون بدن یا لباس این شخص مرطوب نیست تا نجس شود، لذا نمازی که می‏خواند صحیح است و نه تنها نیازی به شستند سر و لباس نیست بلکه تکان دادن آنها هم به جهت برطرف شدن گرد و غبار، لازم نیست، تنها مانعی که وجود دارد صحیحه علی بن جعفر است - این روایت را در جلسه گذشته ذکر کردیم- که امام (ع) فرمودند: باید فرش و لباس را تکان دهد تا گرد و غبار برطرف شود.

نکته دومی که مرحوم آیت الله خویی (ره) به آن اشاره می‏کند این است که اگر ما شک کردیم بعد از تکان دادن لباس یا سر، اجزاء نجس یا متنجّس همچنان در لباس باقی است یا نه؟ و شک ما هم به این صورت باشد که آیا آنچه خارج شده همان است که بوده؛ مثلاً اگر به اندازه 3 مثقال گرد و غبار بر روی لباس یا سر و صورت وجود داشته، آیا همان مقدار با تکان دادن خارج شده یا نه آنچه بوده بیشتر از آن چیزی است که با تکان دادن خارج شده است؟ حال سؤال این است که در این صورت آیا جایی برای اجرای استصحاب نجاست هست یا نه؟ پس در اینجا سه احتمال وجود دارد: اول: با تکان دادن فرش یا لباس همه آن گرد و غبار نجسی که در فرش یا لباس بوده خارج شده است. دوم: بخشی از آن گرد و غبار، با تکان دادن خارج شده است. سوم: کل گرد و غباری که در فرش بوده اعم از گرد و غبار نجس و غیر آن با تکان دادن فرش از آن خارج شده است. حال سؤال این است: در صورتی که شک داشتیم با تکان دادن فرش و لباس، همه آن گرد و غبار نجس خارج شده یا بخشی از آن، آیا می‏توان استصحاب نجاست جاری کرد یا نه؟ گفته شده اینجا جایی برای جریان استصحاب نیست؛ چون زائد مشکوک از ابتدا مشکوک التحقق بوده است، گاهی از اوقات چیزی از اول، مشکوک التحقق نیست یعنی معلوم است که این مقدار گرد و غبار در فرش بوده و بعد از آن شک می‏کنیم که آیا همه آن گرد و غبار خارج شده یا بخشی از آن، در این صورت ممکن است گفته شود زمینه برای جریان استصحاب وجود دارد اما اگر از اول نمی‏دانیم چه مقدار گرد و غبار در لباس یا فرش بوده و بعد شک کنیم آیا با تکان دادن فرش یا لباس همه آن خارج شده یا بخشی از آن، در این صورت نمی‏توان استصحاب را جاری کرد چون یقین سابقی وجود ندارد تا آن را استصحاب کنیم.[3][3]

مسئله 236: «لا يكفي مجرد الميعان في التنجس ‌بل يعتبر أن يكون مما يقبل التأثُّر و بعبارةٍ أخرى يُعتبر وجودُ الرّطوبة في أحد المتلاقيين فالزَّيبَق إذا وُضع في ظرف نجس لا رطوبة له لا ينجس و إن كان مائعا و كذا إذا أُذيبَ الذَّهبُ أو غيره من الفلزات في بُوطَقَةٍ نجسة أو صُبَّ بعد الذّوب في ظرف نجس لا ينجس إلا مع رطوبة الظرف أو وصول رطوبة نجسة إليه من الخارج»[4][4]؛ مرحوم سید (ره) می‏فرماید: مجرد مایع بودن در تنجّس چیزی کافی نیست بلکه معتبر است آن شیء از چیزهایی باشد که قبول تأثّر بکند؛ به عبارت دیگر وجود رطوبت در یکی از متلاقیین لازم است، پس جیوه اگر در ظرف نجس گذاشته شود و آن ظرفِ نجس رطوبتی نداشته باشد، متنجّس نمی‏شود هر چند آن جیوه، مایع باشد- اصطلاحاً به جیوه‏ای که مایع است مایع خشک گفته می‏شود- همچنین اگر طلا یا غیر آن در کوره نجس یا امثال آن ذوب شود و بعد از ذوب شدن در ظرف نجس ریخته شود متنجّس نمی‏شود مگر اینکه ظرفی که جیوه و طلای مایع در آن ریخته شده رطوبت داشته باشد یا اینکه رطوبتی از خارج به آن برسد.

پس صرف مایع بودن در تحقق نجاست کفایت نمی‏کند بلکه مایعی محقِّقِ نجاست است که جنبه رطوبت داشته باشد و الا مایعاتی مثل جیوه و طلای ذوب شده که رطوبت ندارد و خشک است محقِّقِ نجاست نیست.

 

توضیح مسئله:

قبلاً بیان کردیم که اگر مایع، با نجسی ملاقات کند به نجاست آن مایع حکم می‏شود، ولی طبق مسئله فوق صرف مایع بودن، در تحقق نجاست کافی نیست؛ چون مایع بر دو قسم است؛ قسم اول: جنبه رطوبت دارد و قسم دوم: جنبه رطوبت ندارد و خشک است. قسم دوم از مایعات مثل جیوه و طلای ذوب شده، حکم جامدات را دارند که مرطوب نیستند و اصطلاحاً به آنها مایعات یابسه و جافّه (خشک) گفته می‏شود. پس مایع در صورتی که جنبه رطوبت داشته باشد و مرطوبت به رطوبت مسریه باشد در ملاقات با نجس یا متنجّس، نجس می‏شود، بنابراین اگر مایعی بود که رطوبت نداشته باشد بلکه جاف و یابس (خشک) باشد که در ملاقات با نجاست تأثیری ندارد مثل جیوه که اگر با نجس یا متنجّس ملاقات کند به صرف ملاقات، مقتضی نجاست آن را ندارد هر چند به ظاهر مایع است بنابراین اگر جیوه را که مایع است در ظرف نجسی که خشک است بگذاریم در این صورت جیوه نجس نمی‏شود و هیچ کدام از اجزاء آن به ظرف منتقل نمی‏گردد لذا باید گفت مایعات بر دو قسم‏اند: الف) مایعات رطبه. ب) مایعات یابسه و جافّه (خشک). مایعات یابسه و جافّه حکم جوامد یابسه را دارند. فلزاتی مانند: طلا، مس و امثال آن هم حکم جیوه را دارند که اگر بعد از ذوب شدن، در ظرف نجسی ریخته شوند یا در کوره نجس ذوب شوند، به تنجّس آن حکم نمی‏شود اما اگر با ظرف مرطوب ملاقات کنند به نجاست آن حکم می‏شود.

نکته: در بعضی از تعابیر آمده که اگر طلا و مس و امثال آن نجس و سپس ذوب شود قابل پاک شدن نیست و چنانچه بعد از جامد شدن ظاهر آن شسته شود پاک نمی‏شود چون با ذوب شدن طلا و امثال آن، نجاست به کل اجزاء سرایت کرده و هر چند ظاهر آن هم شسته شود باطناً قابل پاک شدن نیست و همیشه عنوان نجاست را با خود دارد.

مسئله 237: «المتنجّس لا يَتنجّس ثانياً و لو بنجاسةٍ أخرى ‌لكن إذا اختلف حكمهما يُرتَّب كلاهما فلو كان لملاقي البول حكمٌ و لملاقي العَذرة حكمٌ آخر يجب ترتيبهما معا و لذا لو لاقى الثّوب دمٌ ثمَّ لاقاه البول يجب غَسلُه مرَّتين و إن لم يتنجّس بالبول بعد تنجسه بالدم و قلنا بكفاية المرّة في الدم و كذا إذا كان في إناء ماءُ نجس ثمَّ ولغ فيه الكلب يجب تعفيره و إن لم يتنجس بالولوغ»[5][5]؛ مرحوم سید (ره) می‏فرماید: متنجِّس برای بار دوم متنجِّس نمی‏شود هر چند مرتبه دوم با نجاست دیگری غیر از نجاست اول ملاقات کند، ولی اگر حکم آن دو نجس، متفاوت باشد، حکم هر دو مترتب می‏شود، بنابراین اگر ملاقی با بول حکمی و ملاقی با عذره حکم دیگری دارد واجب است هر دو با هم مترتب شود و همچنین اگر لباس با خونی ملاقات کرد و بعد از آن با بول ملاقات کند واجب است دو بار شسته شود هر چند نمی‏توان گفت بعد از تنجّس آن با خون، دوباره به وسیله بول، متنجِّس شده است. همچنین اگر در ظرفی آبِ نجس بود و سگ به آب آن ظرف دهن زد باز هم قاعده این است که این آب متنجِّس دوباره به وسیله ولوغ سگ، نجس نمی‏شود اما اثر ولوغ کلب بر آن مترتب می‏شود لذا واجب است آن ظرف، خاک مالی شود هر چند آن ظرف با ولوغ سگ نجاست دوباره پیدا نکرده است.

پس چیزی که متنجّس شده برای بار دوم متنجّس نمی‏شود- اگر چیزی با بول نجس شد و بول دومی بر آن ریخته شد گفته نمی‏شود که این متنجّس برای بار دوم نجس شده است- و این در صورتی است که آن دو متنجّس، اختلاف در حکم نداشته باشند. اما اگر در حکم اختلاف داشته باشند مثل خون و بول که حکم بول دو بار شستن است اما حکم خون، دو بار شستن نیست،  لذا اگر خونی ریخته شد و بعد از آن بول ریخته شد باز هم می‏گوییم متنجّس دوباره نجس نمی‏شود اما از نظر حکم، ترتیب اثر داده می‏شود یعنی حال که روی خون، بول ریخته شده باید دو بار شسته شود، هر چند صدق نمی‏کند که گفته شود متنجّس دوباره نجس شده ولی حکم نجاستی که اقوی است بر آن بار می‏شود.

 «والحمد لله رب العالمین»


[6][1]. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج2، ص17؛ شیخ صدوق، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص131.

[7][2]. العروة الوثقی، ج1، ص81.

[8][3]. التنقیح فی شرح العروة الوثقی، الطهارة ج 2، ص 214 و 215.

[9][4]. العروة الوثقی، ج1، ص81. 

 



 

 

 

 

[5][5]. همان.

 

 

 

 

 

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری

موضوع کلی: کیفیت تنجس متنجسات                       تاریخ: 15 اردیبهشت 1392

موضوع جزئی: نجاست آب آفتابه- نجاست آب بینی- کیفیت تطهیر گرد و غبار نجس
   مصادف با: 24 جمادی‏الثانی1434 سال: چهارم             جلسه: 84

«الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

مسئله 233: «إذا وضع إبريق مملوء ماء على الأرض النجسة ‌و كان في أسفله ثقب يخرج منه الماء فإن كان لا يقف تحته بل ينفذ في الأرض أو يجري عليها فلا يتنجس ما في الإبريق من الماء و إن وقف الماء بحيث يصدق اتحاده مع ما في الإبريق بسبب الثقب تنجس و هكذا الكوز و الكأس و الحُبّ و نحوها‌«[1]؛ مرحوم سید (ره) می‏فرماید: اگر آفتابه‏ای که پر از آب است بر روی زمین نجس گذاشته شود و زیر آن سوراخی باشد که از آن آب خارج می‏شود، حال اگر آبی زیر آن آفتابه باقی نماند یعنی در زمین نفوذ کرد یا جاری شد و از زیر آن خارج شد؛ در این صورت آن آبی که در آفتابه است نجس نمی‏شود اما اگر آب، زیر آفتابه بایستد به گونه‏ای که به خاطر سوراخی که در زیر آفتابه وجود دارد، آب جمع شده زیر آفتابه با آب داخل آن یکی ‏شود، آبی هم که در آفتابه باقی مانده نجس می‏شود، حکم آب کوزه و کاسه و حُبّانه و امثال آن هم از همین قرار است.

سؤال: فلسفه اینکه مرحوم سید (ره) در مسئله تفصیل قائل شده بین جایی که آب زیر آفتابه توقف کند و جایی که آب جاری شود یا در زمین نفوذ کند چیست؟

پاسخ: دلیل مسئله روشن است؛ زیرا در فرض اول از قبیل مبنایی است که سابقاً به آن اشاره کردیم که اگر آب از بالا به پایین بریزد گفتیم اگر سافل نجس باشد نجاست به عالی سرایت نمی‏کند، پس در ما نحن فیه هم چه موقعی که آب در زمین نفوذ می‏کند و چه موقعی که آب زیر کوزه روی زمین جاری می‏شود صدق می‏کند که آب از بالا به پایین آمده در نتیجه آب داخل آفتابه با آب خارج از آن یکی محسوب نمی‏شود و عرف آن دو را یکی نمی‏داند زیرا آب خارج شده از آفتابه در آب داخل آن تأثیر نمی‏گذارد لذا سرایت پیش نمی‏آید و چون سرایت حاصل نمی‏شود نجاستی هم در کار نیست اما اگر آبی که از آفتابه خارج شده زیر آفتابه باقی بماند به خاطر اینکه بین آب خارج شده و آب داخل آفتابه اتحاد وجود دارد، عرف آن دو (آب داخل و آب خارج از آفتابه) را یکی محسوب می‏کند. پس دلیل اصلی این فرع فقهی، این است که عرف در فرض اول آب داخل و خارج از آفتابه را یکی حساب نمی‏کند ولی در فرض دوم آن دو را یکی می‏داند.

مسئله 234: «إذا خرج من أنفه نُخاعة غليظة و كان عليها نقطةٌ مِن الدّم لم يُحكَم بنجاسة ما عدا محله من سائر أجزائها فإذا شُكَّ في ملاقاة تلك النقطة لظاهر الأنف لا يجب غَسله و كذا الحال في البَلغم الخارج من الحَلق‌»[2]؛ مرحوم سید (ره) می‏فرماید: اگر از بینی شخصی آبی خارج شد ولی این آب به صورت لَخته غلیظ باشد و روی این لَخته غلیظ هم، خون وجود داشته باشد، در این صورت محلی که نقطه خون روی آن وجود دارد نجس ولی بقیه آن آب لخته شده نجس نیست، حال اگر نسبت به ملاقات آن نقطه خون با ظاهر بینی شک شد شستن ظاهر بینی واجب نیست، در بلغم غلیظی هم که از حَلق انسان خارج می‏شود و خون به همراه دارد حکم از همین قرار است، یعنی فقط آن محلی که خون روی آن وجود دارد نجس است و نسبت به بقیه حکم به نجاست نمی‏شود.

دلیل مرحوم سید (ره) بر این مسئله:

حکم این مسئله هم از مسائل قبل روشن شد و آن اینکه مسئله دائر مدار سرایت و عدم سرایت است و فرضی که گفته می‏شود بقیه آن لخته یا بلغم نجس نمی‏شود به خاطر عدم سرایت نجاست به بقیه اجزاء است و در اینجا چون عنوان سرایت صدق نمی‏کند لذا به نجاست بقیه اجزاء حکم نمی‏شود. در فرض شک در ملاقات آن نقطه خون با ظاهر بینی هم که شستن بینی واجب نیست به خاطر این است که حالت سابقه طهارت بینی برای ما محرز است و در نجس شدن آن شک کرده‏ایم که در این صورت طهارت سابق را استصحاب کرده و به طهارت ظاهرِ بینی حکم می‏کنیم و اگر حالت سابقه آن هم برای ما مشخص نبود به قاعده طهارت تمسک کرده و به طهارت ظاهر بینی حکم می‏کنیم.

مسئله 235: «الثوب أو الفراش الملطَّخ بالتراب النجس يكفيه نفضُة و لا يجب غسله ‌و لايضر احتمال بقاء شي‌ء منه بعد العلم بزوال القدر المتيقن‌«[3]؛ مرحوم سید (ره) می‏فرماید: تکان دادن لباس یا فرشی که گرد و خاک نجس روی آن قرار گرفته کفایت می‏کند و شستن آن واجب نیست بلکه تکان دادنی که موجب یقین به زوال آن گرد و غبار نجس شود، کفایت می‏کند.

دلیل این مسئله:

 اولاً: ملاک در تنجّس ملاقات کنندة با نجس این است که هر دو یا یکی از آنها رطوبت مسریه داشته باشد و فرض این است که در ما نحن فیه هم ملاقی (گرد و غبار نجس) و هم ملاقات شده (فرش یا لباس) رطوبت مسریه ندارد لذا به نجاست آن حکم نمی‏شود و شستن لازم نیست بلکه تکان دادن آن لباس یا فرش کفایت می‏کند لذا فرمایش سید (ره) طبق مبنا و قاعده‏ای است که قبلاً مطرح شد که ملاک در نجاست رطوبت مسریه است و هر جا آن ملاک وجود نداشت به نجاست آن حکم نمی‏شود.

ثانیاً: روایتی هم دال بر مسئله فوق وجود دارد:

 عن علی بن جعفر عن اخیه موسی (ع) «عن الرجل يمُرُّ بالمكان فيه العذرة، فتَهب الرّيح فتَسفي عليه من العذرة فيصيب ثوبه و رأسه أ يصلي فيه قبل أن يغسله؟ قال (ع): نعم ينفضه و يصلي فلا بأس»[4]؛ علی بن جعفر از برادرش موسی بن جعفر (ع) در مورد شخصی سؤال می‏کند که از جایی عبور می‏کند که در آنجا عذرة وجود دارد و باد می‏وزد و آن عذره‏های خشک شده به صورت گرد و غبار روی لباس یا سر آن شخص قرار می‏گیرد، آیا این شخص می‏تواند قبل از اینکه لباس یا سرش را بشوید نماز بخواند؟ حضرت (ع) فرمودند: بله سر یا لباسش را تکان می‏دهد و نماز می‏خواند و اشکالی پیش نمی‏آید.

کلام مرحوم آیت الله خویی (ره) در جواز یا عدم جواز نماز در حالی که شخص، حامل نجاست باشد:

مرحوم آیت الله خویی (ره) بحثی را تحت عنوان اینکه آیا مصلی می‏تواند حامل نجاست باشد یا نه مطرح می‏کنند- حامل نجس بودن چیزی غیر از نجس بودن است، گاهی از اوقات شخصی حامل نجاست است ولی خودش یا لباسش نجس نیست- و می‏فرمایند: اگر ما قائل شدیم به اینکه برای مصلّی جایز است شیء نجس را در نماز به همراه داشته باشد؛ یعنی حامل نجاست باشد، در اینجا که گرد و غبار نجس بر لباس شخص نشسته و رطوبت مسریه هم در کار نیست می‏توان قائل به صحت نماز شخص شد بدون اینکه نیاز به تکان دادن لباس یا سر باشد چون بر این فرد صدق نمی‏کند که نجس یا متنجّس باشد بلکه فقط صدق می‏کند که گفته شود این شخص حامل نجاست است و حامل نجاست بودن هم ضرری به نماز او نمی‏زند و تنها مانعی که وجود دارد روایت فوق (صحیحه علی بن جعفر) است که می‏فرماید: بدون تکان دادن سر یا لباسی که گرد و غبار نجس بر آن نشسته، نمی‏توان نماز خواند.[5]

«والحمد لله رب العالمین»



[1]. العروة الوثقی، ج1، ص80.

[2]. همان، ص80 و 81.

[3]. همان.

[4]. وسائل الشیعة، ج3، ص443، کتاب الطهارة، باب 26 من ابواب النجاسات، ح12.

[5]. السید الخویی (ره)، التنقیح فی شرح العروة  الوثقی، الطهارة 2، ص214.

 

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری

موضوع کلی: راه‏های ثبوت نجاست             تاریخ: 27 فروردین 1392

موضوع جزئی: مسئله228- قول ذو الید   
      مصادف با: 5 جمادی‏الثانی1434 سال: چهارم            جلسه:76

«الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

مسئله 228: «لا يعتبر في قبول قول صاحب اليد أن يكون قبل الاستعمال‌كما قد يقال...»[1]؛ مرحوم سید می‏فرماید: در پذیرش قول ذو الید، قبل از اینکه آن را استعمال کند معتبر نیست، یعنی لازم نیست که قول ذو الید قبل از استعمال باشد بلکه اگر شیء مورد نظر استعمال شود و سپس ذو الید از نجاست آن اِخبار بدهد باز هم قول او پذیرفته می‏شود، دلیل این مسئله هم این بود که مستند قبول قول ذو الید، سیره قطعیه عقلائیه است و سیره عقلائیه بین قبل از استعمال و بعد از استعمال فرق نمی‏گذارد کما اینکه فرق نمی‏گذارند که عینی که ذو الید از آن خبر می‏دهد بعد از استعمال باقی باشد یا بعد از استعمال از بین رفته باشد.

اما حال باید ببینیم «قد یقال» که مرحوم سید فرمود:« کما قد یقال» چه کسی است؟ مرحوم صاحب جواهر (ره) فرموده: قول ذو الید فقط قبل از استعمال شیء مورد نظر پذیرفته می‏شود و ذو الید اگر از نجاست چیزی خبر داد، در صورتی که از شیء مورد نظر استفاده نشده باشد، قول او پذیرفته می‏شود، ایشان این مطلب را به علامه (ره) نسبت داده که علامه (ره) در تذکره قائل به همین نکته است، صاحب جواهر برای این مدعا چند استدلال مطرح کرده که ما تک‏تک آن ادله را ذکر و بررسی می‏کنیم:

ادله صاحب جواهر بر اینکه قول ذو الید در صورتی معتبر است که قبل از استعمال باشد:

دلیل اول:

بعد از استعمال، شیء مورد نظر از ید ذو الید خارج می‏شود؛ یعنی تا زمانی که استعمال نشده ذو الید بر آن استیلاء دارد و صدق می‏کند که گفته شود اِخبار او اِخبار ذو الید است. اما بعد از استعمال، از ید او خارج می‏شود و در این صورت صدق نمی‏کند که گفته شود اِخبار او اِخبار ذو الید است، بنابراین اگر بعد از استعمال شیء مورد نظر، ذو الید، از نجاست آن اِخبار دهد صدق نمی‏کند که نسبت به آن شیء ذو الید است تا قائل به حجیت آن شویم.

پاسخ:

الزاماً این گونه نیست که اگر چیزی مورد استعمال قرار گرفت از ید ذو الید خارج شود و اطلاق ندارد که هر جا چیزی استعمال شد، ذو الید بودن بر آن صدق نکند. مانند زن که نسبت به لباس‏های منزل ذو الید محسوب می‏شود و اگر آن لباس‏ها توسط شوهر او استعمال شود، صرف استعمال باعث نمی‏شود که زن از ذو الید بودن خارج شود و بر فرض هم که از دست ذو الید خارج شود باز هم خروج آن شیء بعد از استعمال ضرری به حجیت قول ذو الید نمی‏زند؛‌ چون معیار در اعتبار قول ذو الید، ثبوت ید در حال استعمال است نه ثبوت آن در حال اِخبار، پس چون در حال استعمال هم ذو الید بر شیء مورد نظر ید و سلطه دارد باز هم قول او معتبر است.

دلیل دوم:

متیقن از سیره عقلائیه، اعتبار قول ذو الید قبل از استعمال است و دلیل ما لفظی نیست تا به اطلاق آن تمسک شود لذا باید به قدر متیقن که اعتبار قول ذو الید قبل از استعمال باشد، اکتفاء کنیم.

پاسخ:

این ادعاء هم صحیح نیست؛ زیرا در حال استعمال، شیء مورد نظر از عنوان ید و استیلاء خارج نمی‏شود تا نیاز باشد به قدر متیقن اکتفاء شود. بنابراین شیء مورد نظر از شمول قدر متیقن خارج نیست تا بگویید دلیل ما که سیره عقلائیه است فقط قدر متیقن از قول ذو الید را که قبل از استعمال می‏باشد، شامل می‏شود.

دلیل سوم: روایت عیص بن قاسم

عَنِ الْعِيصِ بْنِ الْقَاسِمِ قَالَ: «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنْ رَجُلٍ صَلَّى فِي ثَوْبِ رَجُلٍ أَيَّاماً ثُمَّ إِنَّ صَاحِبَ الثَّوْبِ أَخْبَرَهُ أَنَّهُ لَا يُصَلَّى فِيهِ، قَالَ: لايُعِيدُ شَيْئاً مِنْ صَلَاتِهِ»[2]؛ عیص بن قاسم می‏گوید: از امام صادق (ع) درباره مردی سؤال کردم که چند روزی در لباس شخصی نماز خوانده، سپس صاحب لباس به او بگوید: من در این لباس نماز نمی‏خوانم، حضرت فرمودند: لازم نیست نمازهایی را که در آن لباس خوانده، اعاده کند. این روایت دال بر این است که چون ذو الید بعد از استعمال، از نجاست لباس خبر داده به اِخبار او ترتیب اثر داده نمی‏شود و لازم نیست نمازهایی را که با آن لباس خوانده اعاده کند.

پاسخ:

این روایت مربوط به ما نحن فیه (اخبار ذو الید نسبت به نجاست چیزی که تحت اختیار اوست) نیست؛ چون:

اولاً: ذکری از نجاست در این روایت به میان نیامده است؛ چون ممکن است منشأ نماز نخواندن در لباس مذکور چیزی غیر از نجاست باشد نه نجاست.

ثانیاً: سلمنا که نماز نخواندن ذو الید در لباس مذکور، به خاطر نجاست باشد اما اینکه حضرت فرموده‏اند: لازم نیست نمازهایی را که شخص در این لباس خوانده اعاده کند همان طور که احتمال دارد به خاطر ترتیب اثر ندادن و عدم اعتبار قول ذو الید بعد از استعمال باشد، احتمال دارد به خاطر این باشد که کسی که در آن لباس نماز خوانده علم به نجاست نداشته و بعد از نماز متوجه شده آن لباس نجس بوده، لذا نجاست مجهوله، مانع از نماز نیست. پس عرض ما این است که عدم اعاده نمازهایی که در لباس مذکورِ در روایت خوانده شده به خاطر عدم اعتبار قول ذو الید بعد از استعمال، نیست بلکه به خاطر یک مسئله فقهیه شرعیه است و آن این که اگر کسی به نجاست لباس علم نداشته باشد و با آن لباس نماز بخواند و بعد از خواندن نماز متوجه شود آن لباس نجس بوده، در این صورت نمازش صحیح است و اعاده لازم نیست.

«والحمد لله رب العالمین»



[1]. العروة الوثقی، ج1، ص78.

[2]. وسائل الشیعة، ج2، ص106، کتاب الطهارة، باب 40 من ابواب النجاسات، ح6.

زیر مجموعه ها

Please publish modules in offcanvas position.