عن الامام الباقر (ع): «إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَعْلَمَ أَنَّ فِيكَ خَيْراً، فَانْظُرْ إِلى قَلْبِكَ، فَإِنْ كَانَ يُحِبُّ أَهْلَ طَاعَةِ اللَّهِ وَ يُبْغِضُ أَهْلَ مَعْصِيَتِهِ، فَفِيكَ خَيْرٌ وَ اللَّهُ يُحِبُّكَ وَ إِنْ كَانَ يُبْغِضُ أَهْلَ طَاعَةِ اللَّهِ وَ يُحِبُّ أَهْلَ مَعْصِيَتِهِ، فَلَيْسَ فِيكَ خَيْرٌ وَ اللَّهُ يُبْغِضُكَ وَ الْمَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَبَّ»[1].
امام باقر (ع) فرموده است که هرگاه خواستى بدانى كه در تو خيرى هست، به قلبت بنگر. اگر فرمانبران خدا را دوست و معصيت كاران را دشمن میداشت، پس در تو خير هست و خداوند دوستت مىدارد و اگر پيروان خدا را دشمن مىداشت و معصيت كاران را دوست مىداشت، پس در تو خيرى نيست و خداوند، دشمنت مىدارد چون انسان همراه كسى است كه دوستش مىدارد.
گاهی انسان خود را یک سر و گردن از دیگران بالاتر میداند، لکن اگر بخواهد بفهمد که از چه جایگاهی برخوردار است باید خودش را مورد ارزیابی قرار دهد، ببیند که آیا دوستدار اهل طاعت و بندگی است یا اهل عصیان و گناه را دوست میدارد که اگر اهل طاعت را دوست بدارد نزد خدا محبوب است و خدا او را دوست میدارد و از جایگاه ارزشمندی برخوردار است، ولی اگر اهل عصیان را دوست بدارد، خیری در او نیست و خدا او را دشمن میدارد.
کسانی که خیر و خوبی در آنها میباشد، اهل طاعت را دوست دارند و معصیتکاران را دشمن میدارند و در این صورت است که خداوند آنها را دوست میدارد.
بغض نسبت به اهل معصیت مراحلی دارد که کوچکترین مرحله آن، بیزاری و تنفر قلبی است. اهل خیر از معصیتکاران و دشمنان خداوند بیزارند و قلباً از آنها متنفّرند، ولی اگر انسان نسبت به معصیتکاران محبت داشته باشد و آنها را دوست داشته باشد، خیری در او نیست و خداوند او را دشمن میدارد. بعضی از انسانها نسبت به اهل معصیت محبت میورزند، مثل اینکه شخص کاسب به زن بیحجاب احترام میکند و با او گرم میگیرد و به او تخفیف نیز میدهد، ولی به خانمی که حجاب دارد بی احترامی میکند.
الآن وضعیت جامعه به گونهای است که بعضیها نسبت به اهل علم و روحانیت بی احترامی میکنند و فحش و ناسزا میگویند و به محض اینکه مشکلی برایشان پیش میآید به خدا، قرآن، اسلام، علما و... بد و بیراه میگویند. خداوند متعال فرموده است: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلَى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةَ ذلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ»[2]؛ بعضى از مردم خدا را تنها با زبان مىپرستند (و ايمان قلبيشان بسيار ضعيف است)، همين كه (دنيا به آنها رو كند و نفع و) خيرى به آنان برسد، حالت اطمينان پيدا مىكنند، اما اگر مصيبتى براى امتحان به آنها برسد، دگرگون مىشوند (و به كفر رومىآورند)! (به اين ترتيب) هم دنيا را از دست دادهاند و هم آخرت را از دست دادهاند و اين همان خسران و زيان آشكار است!
پس بعضی از انسانها اینگونهاند که اگر دنیا به کام آنها باشد اسلام و مسلمین خوبند، اما همین که مشکلی برای او پیش آید به اسلام، قرآن و علما بد و بیراه میگوید و با خدا قهر میکند.
انسان باید مواظب اعمالش باشد چون روزی فرا خواهد رسید که باید پاسخگوی اعمال خود باشد و هیچ یک از اعمال او از قلم نخواهد افتاد و همه اعمالش از کوچک و بزرگ در پرونده عمل او ثبت میشوند و لذا انسان علاوه بر اینکه کار خوب انجام میدهد باید مواظب باشد تا کارهای خوبی را که انجام میدهد از بین نبرد چرا که ممکن است به خاطر ظلمی که در حق دیگران کرده است، آن کارهای خوب از او گرفته شود و به نام دیگران ثبت شود. خداوند متعال فرموده است: «...لاَ يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَ لاَ كَبِيرَةً إِلاَّ أَحْصَاهَا...»[3].
امام صادق (ع) فرموده است: «فَحَاسِبُوا أَنْفُسَكُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا عَلَيْهَا»[4]. یک روزی فرا میرسد که انسان باید پاسخگوی اعمال خود باشد لذا خوب است که قبل از اینکه در عالم آخرت به حسابش رسیدگی شود، خودش محاسبه نفس داشته باشد و خود را حسابرسی کند.
امیرالمؤمنین امام علی (ع) شبی همراه با کمیل بن زیاد در کوفه حرکت میکردند، صدای دلنشین قرآن به گوششان رسید، کمیل تحت تأثیر قرار گرفت، به قلبش خطور کرد که خوش به حال این قاری قرآن، امام علی (ع) متوجه شد که کمیل تحت تأثیر ظاهر قرآن خواندن آن شخص قرار گرفته است، به کمیل فرمود که گویا خیلی شیفته این صدای قرآن شدهای؟ کمیل تأیید کرد، امام علی (ع) فرمود که این شخص قاری، اهل دوزخ است، کمیل از سخن آن حضرت (ع) تعجب کرد، آن شب گذشت تا اینکه در یکی از جنگها، بعد از اتمام جنگ، همینطور که امام علی (ع) همراه با کمیل بن زیاد در بین کشتهها میگشتند، آن حضرت (ع) نوک شمشیر خود را روی بدن شخصی گذاشت و به کمیل فرمود که این شخص همان کسی است که آن شب، صدای قرآنش تو را تحت تأثیر قرار داد و تو خیال کردی آدم خوبی است!
پس اهل طاعت و بندگی بودن خیلی سخت است، مهم این است که انسان بتواند ایمانش را تا آخر حفظ کند و مواظب باشد که در گرفتاریها و مشکلات ایمانش را از دست ندهد.
[1]. محمد بن یعقوب، كلينى، الكافي (ط- دارالحدیث)، ج3، ص328.
[2]. «الحج»:11.
[3]. «الکهف»:49.
[4]. محمد بن یعقوب، كلينى، الكافي (ط- دارالحدیث)، ج15، ص343.