فصلٌ في أفعال الوضوء 97/07/23

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: فصلٌ في أفعال الوضوء- فصلٌ فی شرائط الوضوء                              تاریخ: 23 مهر 1397

موضوع جزئی: کفایت عرض مسح پا به یک انگشت –مطلق و طاهر بودن آب وضو                             مصادف با: 5 صفر 1440

سال تحصیلی: 98- 97                                                                                                           جلسه: 12

                                                                                                    

 

 

 

 

 

 

    «الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

تذکر اخلاقی: عالم محضر خدا

قال الله تبارک و تعالی: «وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»[1]؛ بگو: «عمل كنيد! خداوند و فرستاده او و مؤمنان، اعمال شما را مى‌بينند! و به زودى، به سوى داناى نهان و آشكار، بازگردانده مى‌شويد و شما را به آنچه عمل مى‌كرديد، خبر مى‌دهد!»

مصداق بارز «مؤمنون» در آیه مذکور، اهل بیتند و در عصر غیبت، وجود مقدس امام زمان (عج) است.

آیه مذکور، هشدار می‎دهد که مواظب اعمال خود باشید چرا که خداوند متعال، رسول گرامی اسلام (ص) [«يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً»[2]] و ائمه معصومین (ع) ناظر اعمال شمایند لذا انسان باید حواسش جمع باشد که گناه و معصیت نکند [عالَم محضر خداست، در محضر خدا گناه نکنید] زیرا اعمال او از خداوند متعال مخفی نخواهد ماند و خداوند حتی نیّت او را نسبت به هر عملی می‎داند: «...مَا لِهذَا الْكِتَابِ لاَ يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَ لاَ كَبِيرَةً إِلاَّ أَحْصَاهَا...»[3]؛ اين چه كتابى است كه هيچ عمل كوچك و بزرگى را فرونگذاشته مگر اينكه آن را به شمار آورده است؟!

امام جواد (ع) نیز فرموده است: «... وَ اعْلَمْ أَنَّكَ لَنْ تَخْلُوَ مِنْ عَيْنِ اللَّهِ فَانْظُرْ كَيْفَ تَكُونُ»[4]؛ بدان که تو از دید خداوند متعال پنهان نیستی. پس ببین که چگونه می‎خواهی باشی؟

بنابراین، با توجه به اینکه خداوند متعال نسبت به آشکار و پنهان آگاه است، فردای قیامت هر آنچه از انسان‎ها سر زده است، هویدا خواهد شد و در مورد آنها سؤال خواهد شد و علاوه بر اینکه خداوند نسبت به اعمال آگاه است، اعضای بدن نیز نسبت به آنها شهادت خواهند داد: «...وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ»[5].

مسأله 539: «يكفي في مسح الرجلين المسح بواحدة من الأصابع الخمس إلى الكعبين؛ أيّها كانت حتّى الخِنصِر منها»[6].

به نظر مرحوم سید (ره)، در مسح پاها، مسح به یک انگشت از انگشتان پنج‎گانه کفایت می‎کند و [مسح با] هر کدام از انگشتان ولو کوچک‎ترین آنها باشد، کافی است.

آیت الله خویی (ره) فرموده است که دلیلی نیافتیم که مسح با یک انگشت کفایت می‎کند مگر اینکه از باب أقل ما یمکن به المسح المأموربه گفته شود که مسح با یک انگشت کافی است[7].

بحث مذکور، در ذیل بحث افعال وضو و تحت عنوان «الرابع مسح الرجلین»، آمده است که سابقاً به آن اشاره شد. مرحوم سید (ره) در آنجا نوشته بود: «و يكفي المسمّى عرضاً و لو بعرض إصبع أو أقلّ و الأفضل أن يكون بمقدار عرض ثلاث أصابع و أفضل من ذلك مسح تمام ظهر القدم»[8]؛ در مسح پاها، مسمّای مسح به حسب عرض، کفایت می‎کند، هرچند که به اندازه عرض یک انگشت یا کمتر باشد [چون زمانی که انسان به منظور مسح کردن، انگشت را روی پا می‎گذارد، همه عرض انگشت روی پا قرار نمی‎گیرد، بلکه فقط بخش تحتانی انگشت روی پا قرار می‎گیرد] و بهتر این است که مسح به عرض سه انگشت باشد و أفضل از آن، این است که شخص تمام روی پا را مسح کند.

بنابراین، به نظر مشهور، در مسح پاها، مسمّای مسح کفایت می‎کند؛ هرچند که از نظر عرض به اندازه یک انگشت باشد.

ادله قول مشهور

اول: اجماع

بر کفایت مسمّای مسح، ادعای اجماع شده است.

علّامه (ره) در کتاب منتهی المطلب فرموده است: «و هو مذهب علمائنا اجمع»[9].

همچنین، علامه (ره) در کتاب تذکرة فرموده است: «بل يكفي المسح من رئوس الأصابع إلى الكعبين و لو بإصبع واحدة عند فقهاء أهل البيت عليهم السلام»[10].

محقق (ره) نیز فرموده است: «و لا يجب استيعاب الرجلين بالمسح، بل يكفي المسح من رئوس الأصابع إلى الكعبين و لو بإصبع واحدة و هو إجماع فقهاء أهل البيت عليهم السّلام»[11].

دوم: آیه مربوط

آیه شریفه «...وَ امْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ...»[12]، بر این دلالت دارد که صرف وجود مسح کفایت می‎کند و صرف الوجود با مسمّای مسح نیز محقق می‎شود. بنابراین، آیه مذکور، به اطلاقش بر این دلالت دارد که مسمّای مسح پا از نظر عرض، کفایت می‎کند.

سوم: روایات مربوط

روایاتی بر نظر مشهور دلالت دارند که روایات ذیل از آن جمله‎اند:

روایت اول: عَنْ زُرَارَةَ وَ بُكَيْرٍ ابْنَيْ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع)؛ أَنَّهُ قَالَ فِي الْمَسْحِ: «تَمْسَحُ عَلَى النَّعْلَيْنِ وَ لَا تُدْخِلُ يَدَكَ تَحْتَ الشِّرَاكِ وَ إِذَا مَسَحْتَ بِشَيْ‌ءٍ مِنْ رَأْسِكَ أَوْ بِشَيْ‌ءٍ مِنْ قَدَمَيْكَ مَا بَيْنَ كَعْبَيْكَ إِلَى أَطْرَافِ الْأَصَابِعِ فَقَدْ أَجْزَأَكَ»[13].

روایت دوم: عَنْ زُرَارَةَ وَ بُكَيْرٍ؛ أَنَّهُمَا سَأَلَا أَبَا جَعْفَرٍ (ع) عَنْ وُضُوءِ رَسُولِ اللَّهِ (ص)... فَإِذَا مَسَحَ بِشَيْ‌ءٍ مِنْ رَأْسِهِ أَوْ بِشَيْ‌ءٍ مِنْ قَدَمَيْهِ مَا بَيْنَ الْكَعْبَيْنِ إِلَى أَطْرَافِ الْأَصَابِعِ فَقَدْ أَجْزَأَهُ...»[14].

روایت مذکور، در کفایت مسمّای مسح پا از نظر عرض، ظهور دارند.

فصل في شرائط الوضوء‌

الأوّل: إطلاق الماء، فلا يصحّ بالمضاف و لو حصلت الإضافة بعد الصبّ على المحلّ من جهة كثرة الغبار أو الوَسَخ عليه، فاللازم كونه باقياً على الإطلاق إلى تمام الغسل[15].

شرط اول از شرائط وضو، این است که آب باید مطلق باشد.

به نظر مرحوم سید (ره)، وضوی با آب مضاف صحیح نیست؛ هرچند که حالت مضاف بودن، به خاطر زیاد بودن غبار یا زیاد بودن آلودگی و چرک در موضع شستن، بعد از ریختن آب بر آن موضع، حاصل شود. پس لازم است که آب تا تمام شدن شستن بر اطلاق باقی باشد.

آب مضاف آبی است که زایل کننده خبث و حدث نیست، یعنی نجاست را برطرف نمی‎کند و موجب حصول طهارت و برطرف کردن حدث نیز نمی‎شود.

مباحث مربوط به آب مطلق به طور مفصل در بحث آب مضاف اشاره شده است و به ادله و روایات مربوطه نیز در آن بحث اشاره شده است لذا به خاطر طولانی نشدن کلام از ذکر مجدد آنها خودداری می‎شود.

الثاني: طهارته[16].

به نظر مرحوم سید (ره)، شرط دوم از شرائط وضو، طهارت آب است.

دلیل حکم مذکور

اولاً لزوم طهارت آب وضو، اجماعی است، بلکه عده‎ای ادعا کرده‎اند که از ضروریات فقه است که آبی که برای وضو استفاده می‎شود، علاوه بر مطلق بودن، باید طهارت نیز داشته باشد و دلیل آن نیز روایات مستفیضه بلکه متواتره‎ای است که در ابواب مختلف فقه وارد شده‎اند که شیخ حر عاملی (ره) این روایات را در جلد اول کتاب وسائل الشیعة در ابواب 3، 9، 12، 13 و 14، از ابواب ماء مطلقِ کتاب طهارت آورده است که به بعضی از آنها اشاره می‎شود:

روایت اول: سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) فِي رَجُلٍ مَعَهُ إِنَاءَانِ وَقَعَ فِي أَحَدِهِمَا قَذَرٌ وَ لَا يَدْرِي أَيُّهُمَا هُوَ وَ لَيْسَ يَقْدِرُ عَلَى مَاءٍ غَيْرِهِمَا؛ قَالَ: «يُهَرِيقُهُمَا وَ يَتَيَمَّمُ»[17].

روایت مذکور، بر این دلالت دارد که اگر دو ظرف آب نزد شخصی بود که در یکی از آن دو ظرف نجاستی افتاده باشد و شخص نداند که نجاست در کدامیک از آن دو ظرف افتاده است و آب دیگری نیز در اختیار نداشته باشد، در این صورت، باید آن دو آب را بریزد و تیمم کند چون علم اجمالی به وجود نجاست در یکی از دو ظرف دارد لذا باید از هر دو اجتناب کند. از این روایت فهمیده می‎شود که آبی که برای وضو استفاده می‎شود، باید پاک باشد.

روایت دوم: عَنْ حَرِيزٍ عَنِ الْفَضْلِ أَبِي الْعَبَّاسِ؛ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنْ فَضْلِ الْهِرَّةِ وَ الشَّاةِ وَ الْبَقَرَةِ وَ الْإِبِلِ وَ الْحِمَارِ وَ الْخَيْلِ وَ الْبِغَالِ وَ الْوَحْشِ وَ السِّبَاعِ فَلَمْ أَتْرُكْ شَيْئاً إِلَّا سَأَلْتُهُ عَنْهُ؛ فَقَالَ: «لَا بَأْسَ بِهِ»؛ حَتَّى انْتَهَيْتُ إِلَى الْكَلْبِ؛ فَقَالَ: «رِجْسٌ نِجْسٌ لَا تَتَوَضَّأْ بِفَضْلِهِ وَ اصْبُبْ ذَلِكَ الْمَاءَ وَ اغْسِلْهُ بِالتُّرَابِ أَوَّلَ مَرَّةٍ ثُمَّ بِالْمَاءِ»[18].

روایت سوم: عَنْ حَرِيزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)؛ أَنَّهُ قَالَ: «كُلَّمَا غَلَبَ الْمَاءُ عَلَى رِيحِ الْجِيفَةِ فَتَوَضَّأْ مِنَ الْمَاءِ وَ اشْرَبْ؛ فَإِذَا تَغَيَّرَ الْمَاءُ وَ تَغَيَّرَ الطَّعْمُ فَلَا تَوَضَّأْ مِنْهُ وَ لَا تَشْرَبْ»[19].

روایت چهارم: عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)؛ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَمُرُّ بِالْمَاءِ وَ فِيهِ دَابَّةٌ مَيْتَةٌ قَدْ أَنْتَنَتْ؛ قَالَ: «إِذَا كَانَ النَّتْنُ الْغَالِبَ عَلَى الْمَاءِ فَلَا يَتَوَضَّأْ وَ لَا يَشْرَبْ»[20].

بنابراین، با توجه به روایات مذکور، اصل لزوم طهارت آبی که برای وضو استعمال می‎شود، جای بحث ندارد.

آیا شرط طهارت آبی که برای وضو مورد استفاده قرار می‎گیرد، شرط واقعی است یا شرط علمی و ذُکری است؟

اگر آن شرط واقعی باشد، معنایش این است که مثلاً اگر شخصی با آبی که در آفتابه بوده است، وضو بگیرد و با آن وضو نماز بخواند و سپس معلوم شود که آن آب نجس بوده است، در این صورت، باید دوباره وضو بگیرد زیرا در صورتی که طهارت، شرط واقعی باشد، علم و جهل شخص در طهارت نقش ندارد چون شارع، واقع را از مکلّف خواسته است، اما اگر طهارت، شرط علمی و ذُکری باشد، به این معنا معناست که اگر شخص به نجاست آب علم داشت و با آن آب وضو گرفت و نماز خواند، باید وضو و نمازش را اعاده کند چون وضویی که با آن، نماز خوانده است، صحیح نبوده است، ولی اگر به نجاست آب علم نداشته باشد و با آن آب وضو بگیرد و نماز بخواند، وضو و نمازی که خوانده است، صحیح است. همچنین، اگر شخص نسبت به نجاست آب، علم داشته باشد، ولی فراموش کند و با آن آب وضو بگیرد، وضویش باطل است و اگر با آن وضو نماز خوانده باشد، باید دوباره وضو بگیرد و نمازش را اعاده کند.

در رابطه با اینکه آیا طهارت، شرط واقعی در صحت وضو است یا شرط علمی و ذُکری است، چند قول مطرح است:

قول اول، قول مشهور است. مشهور معتقدند که شرط طهارت، شرط واقعی است لذا اگر شخص از روی جهل با آب نجس وضو گرفت و در وقت، کشف خلاف شد و مشخص شد که با آب نجس وضو گرفته است و نماز خوانده است، باید وضو و نماز خود را اعاده کند و اگر بعد از وقت، کشف خلاف شد، باید نماز خود را قضا کند. وجوب اعاده، مقتضای قاعده است زیرا مشروط به انتفاء شرط، منتفی می‎شود [المشروط ینتفی بانتفاء شرطه] لذا چون نماز مشروط به طهارت واقعی است و طهارت واقعی محقق نیست، مشروط نیز که نماز است، منتفی است و باید اعاده شود؛ به علاوه اینکه مقتضای حدیث لاتعاد [عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع)؛ أَنَّهُ قَالَ: «لَا تُعَادُ الصَّلَاةُ إِلَّا مِنْ خَمْسَةٍ؛ الطَّهُورِ وَ الْوَقْتِ وَ الْقِبْلَةِ وَ الرُّكُوعِ وَ السُّجُودِ»[21]] نیز لزوم اعاده نماز است.

اما وجوب قضا، مقتضای روایاتی است که بر وجوب قضای فریضه فوت شده دلالت دارند  که روایات ذیل از جمله آن روایاتند:

روایت اول: عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع)؛ أَنَّهُ قَالَ: «أَرْبَعُ صَلَوَاتٍ يُصَلِّيهَا الرَّجُلُ فِي كُلِّ سَاعَةٍ صَلَاةٌ فَاتَتْكَ فَمَتَى ذَكَرْتَهَا أَدَّيْتَهَا»[22].

در مانحن‎فیه نیز نمازی که شخص با وضوی با آب نجس به‏جا آورده است و بعد از وقت متوجه شده است که با آب نجس وضو گرفته بوده است، مثل این است که اصلاً نماز نخوانده است و نماز از او فوت شده است لذا باید قضای آن نماز را بجا آورد.

روایت دوم: عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع)؛ أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ رَجُلٍ صَلَّى بِغَيْرِ طَهُورٍ أَوْ نَسِيَ صَلَوَاتٍ لَمْ يُصَلِّهَا أَوْ نَامَ عَنْهَا، قَالَ: «يَقْضِيهَا إِذَا ذَكَرَهَا فِي أَيِّ سَاعَةٍ ذَكَرَهَا مِنْ لَيْلٍ أَوْ نَهَارٍ»[23].

روایت مذکور و امثال آن، بر وجوب قضای نمازهایی که به غیر طهارت به جا آورده شدهاند، دلالت دارند. این روایات بر لزوم قضاء در مانحنفیه نیز دلالت دارند.

روایت سوم: عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع)؛ قَالَ: «إِذَا نَسِيتَ الصَّلَاةَ أَوْ صَلَّيْتَهَا بِغَيْرِ وُضُوءٍ وَ كَانَ عَلَيْكَ قَضَاءُ صَلَوَاتٍ فَابْدَأْ بِأَوَّلِهِنَّ فَأَذِّنْ لَهَا وَ أَقِمْ ثُمَّ صَلِّهَا ثُمَّ صَلِّ مَا بَعْدَهَا بِإِقَامَةٍ إِقَامَةٍ لِكُلِّ صَلَاةٍ»[24].

«الحمدلله رب العالمین»



[1]. «التوبة»:105.

[2]. «الأحزاب»:45.

[3]. «الکهف»:49.

[4]. حسن بن علی، ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص455.

[5]. «یس»:65.

[6]. سید محمدکاظم، طباطبایی یزدی، العروة الوثقی، ج1، ص218.

[7]. سید ابوالقاسم، موسوی خویی، التنقیح فی شرح العروة الوثقی، ج4، ص177.

[8]. سید محمدکاظم، طباطبایی یزدی، العروة الوثقی، ج1، ص210.

[9]. علامه حلی، منتهى المطلب في تحقيق المذهب‌ ، ج2، ص69.

[10]. علامه حلی، تذکرة الفقهاء (ط- الحدیثة)، ج1، ص171.  

[11]. محقق حلی، المعتبر في شرح المختصر‌، ج1، ص150.

[12]. «المائدة»: 6.

[13]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج1، کتاب الطهارة، ابواب الوضوء، باب 23، ص414، ح4.

[14]. همان، باب15، ص389، ح3.

[15]. سید محمدکاظم، طباطبایی یزدی، العروة الوثقی، ج1، ص219.

[16]. همان.

[17]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج1، کتاب الطهارة، ابواب الماء المطلق، باب12، ص169، ح1.

[18]. همان، ابواب الآسار، باب1، ص266، ح4.

[19]. همان، ابواب الماء المطلق، باب3، ص137، ح1.

[20]. همان، ص139، ح6.

[21]. همان، ابواب الوضوء، باب3، ص371، ح8.

[22]. همان، ج8، کتاب الصلاة، ابواب قضاء الصلوات، باب2، ص256، ح1.

[23]. همان، باب1، ص253، ح1.

[24]. همان، ص254، ح4.

Please publish modules in offcanvas position.