درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته) موضوع کلی: فصلٌ فی أحکام الجبائر تاریخ: 29 بهمن 1398 موضوع جزئی: وضوی جبیرهای مصادف با: 23 جمادی الثانی 1441 سال تحصیلی: 99-98 جلسه: 33 |
مرحوم سید (ره) در ادامه نوشته است: «و إن كان في موضع المسح و لم يمكن المسح عليه كذلك يجب وضع خرقة طاهرة و المسح عليها بنداوة، و إن لم يمكن سقط و ضمّ إليه التيمّم»[1].
به نظر مرحوم سید (ره)، اگر زخم و جراحت در موضع مسح باشد و امکان مسح کشیدن بر آن [بشره] نباشد، واجب است که یک پارچه پاکی بر روی موضع جراحت گذاشته شود و با رطوبت بر آن پارچه پاک مسح شود و اگر مسح بر پارچه پاک نیز ممکن نباشد، مسح ساقط است و تیّمم به آن وضوی بدون مسح ضمیمه میشود.
دلیل حکم مذکور، مبنی بر وجوب مسح بر پارچه پاک روایاتی است که در این زمینه وارد شده است که روایت ذیل از آن جمله است:
صحیحه عبدالأعلی: عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى مَوْلَى آلِ سَامٍ؛ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع): عَثَرْتُ فَانْقَطَعَ ظُفُرِي فَجَعَلْتُ عَلَى إِصْبَعِي مَرَارَةً، فَكَيْفَ أَصْنَعُ بِالْوُضُوءِ؟ قَالَ: «يُعْرَفُ هَذَا وَ أَشْبَاهُهُ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؛ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: "ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ" امْسَحْ عَلَيْهِ»[2].
نکته: گاهی، جبیره قبل از وضو بر موضع مسح قرار داشته است و گاهی، زمانی که شخص میخواهد وضو بگیرد، جبیره بر آن میگذارد و قبل از آن جبیره نبوده است.
مرحوم آیت الله حکیم (ره) در دلالت روایت مذکور بر لزوم مسح بر پارچه پاک [در فرضی که مسح بر محل زخم و جراحت ممکن نباشد] اشکال کرده است و فرموده است که این روایت به موردی مربوط است که از قبل جبیره در محل مسح وجود داشته باشد و فرض مورد بحث را که شخص در هنگام وضو جبیره و پارچه بر محل مسح بگذارد و بر آن مسح کند، شامل نمیشود.
اما در پاسخ از کلام مرحوم آیت الله حکیم (ره) عرض میشود که مقتضای روایت صحیحه عبد الأعلی، کفایت مسح بر جبیرهای است که شخص در فرض تعذّر از مسح بر محل جراحت، روی جراحت قرار داده است، اما اینکه آن جبیره از قبل روی جراحت باشد یا در هنگام وضوگرفتن روی زخم و جراحت گذاشته شده باشد از روایت فهمیده نمیشود و روایت متعرض این مطلب نشده است. بنابراین، اطلاق روایت، مسح بر جبیرهای که در هنگام وضوگرفتن بر محل زخم و جراحت گذاشته شده باشد را نیز شامل میشود.
مرحوم سید (ره) فرموده است که اگر امکان گذاشتن پارچه پاک بر محل مسحی که جراحت دارد، نباشد، مسح ساقط است و شخص باید به وضوی ناقص [بدون مسح]، تیمّم را نیز ضمیمه کند.
دلیل حکم مذکور، این است که مکلّف به آنچه میتواند عمل میکند و لذا وقتی چیزی مقدور مکلّف نباشد از عهده او ساقط است. خداوند فرموده است: «لاَ يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَهَا...»[3]. لذا شخص به آن مقداری که توانایی انجام آن را دارد، مکلّف است بنابراین، در فرض مورد بحث که شخص نه میتواند بر روی جراحت مسح کند و نه امکان دارد پارچه پاکی روی آن بگذارد و بر آن مسح کند، مسح از او ساقط است و شخص وضوی بدون مسح میگیرد و تیمّم نیز به آن ضمیمه میکند.
عدهای گفتهاند که در فرض مذکور، وضوی بدون مسح مثل این است که اصلاً شخص وضو نگرفته است چون در این صورت شخص فاقد طهارت مائیه است و وظیفهاش به طهارت ترابیه که تیمّم است منتقل میشود، لکن مرحوم سید (ره) احتیاط کرده است و از باب قاعده اشتغال [الإشتغال الیقینی یستدعی البرائة الیقینیة] فرموده است که در فرض مذکور، شخص بین وضوی ناقصِ بدون مسح و تیمّم جمع میکند لذا وضوی بدون مسح میگیرد و علاوه بر آن تیمّم نیز انجام میدهد.
نظر مختار نیز این است که بعید نیست که همانطور که مرحوم سید (ره) فرموده است، وظیفه شخص این باشد که هم وضوی بدون مسح بگیرد و هم تیمّم انجام بدهد.
مرحوم سید (ره) در ادامه نوشته است: «و إن كان مجبوراً وجب غسل أطرافه مع مراعاة الشرائط و المسح علی الجبيرة إن كانت طاهرة أو أمكن تطهيرها و إن كان في موضع الغَسل»[4].
به نظر مرحوم سید (ره)، اگر زخم و جراحت به جبیره تبدیل شده باشد، واجب است که با مراعات شرائط، اطراف آن را بشوید و اگر جبیره پاک بود یا تطهیر آن ممکن بود [آن را تطهیر کند و] بر آن مسح کند، هرچند که آن جبیره در موضع غَسل باشد [البته در صورتی که جبیره در موضع غَسل باشد و شخص بخواهد روی آن را مسح کند باید رطوبت بیشتری در دستی که با آن مسح میکند، باشد چون این مسح بدل از غَسل است].
دلیل وجوب غَسل اطراف جبیره، مقتضای روایاتی است که قبلاً نیز به آنها اشاره شد که روایات ذیل از آن جملهاند:
روایت اول: روایت حلبی: عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)؛ أَنَّهُ سُئِلَ عَنِ الرَّجُلِ تَكُونُ بِهِ الْقَرْحَةُ فِي ذِرَاعِهِ أَوْ نَحْوِ ذَلِكَ مِنْ مَوْضِعِ الْوُضُوءِ فَيَعْصِبُهَا بِالْخِرْقَةِ وَ يَتَوَضَّأُ وَ يَمْسَحُ عَلَيْهَا إِذَا تَوَضَّأَ؛ فَقَالَ: «إِنْ كَانَ يُؤْذِيهِ الْمَاءُ فَلْيَمْسَحْ عَلَى الْخِرْقَةِ وَ إِنْ كَانَ لَا يُؤْذِيهِ الْمَاءُ فَلْيَنْزِعِ الْخِرْقَةَ ثُمَّ لْيَغْسِلْهَا» قَالَ: وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْجُرْحِ كَيْفَ أَصْنَعُ بِهِ فِي غَسْلِهِ؟ قَالَ: «اغْسِلْ مَا حَوْلَهُ»[5].
روایت دوم: روایت عبدالله بن سنان: عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)؛ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْجُرْحِ كَيْفَ يَصْنَعُ صَاحِبُهُ؟ قَالَ: «يَغْسِلُ مَا حَوْلَهُ»[6].
روایت سوم: روایت عبدالرحمن بن حجّاج: عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ؛ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا (ع) عَنِ الْكَسِيرِ تَكُونُ عَلَيْهِ الْجَبَائِرُ أَوْ تَكُونُ بِهِ الْجِرَاحَةُ كَيْفَ يَصْنَعُ بِالْوُضُوءِ؟ وَ عِنْدَ غُسْلِ الْجَنَابَةِ وَ غُسْلِ الْجُمُعَةِ؟ فَقَالَ: «يَغْسِلُ مَا وَصَلَ إِلَيْهِ الْغَسْلُ مِمَّا ظَهَرَ مِمَّا لَيْسَ عَلَيْهِ الْجَبَائِرُ وَ يَدَعُ مَا سِوَى ذَلِكَ مِمَّا لَا يَسْتَطِيعُ غَسْلَهُ وَ لَا يَنْزِعُ الْجَبَائِرَ وَ لَا يَعْبَثُ بِجِرَاحَتِهِ»[7].
دلیل وجوب مسح بر جبیره در فرض مذکور، اجماع و نصوصی است که در این رابطه وارد شدهاند که روایات ذیل از آن جملهاند:
روایت اول: روایت کلیب اسدی: عَنْ كُلَيْبٍ الْأَسَدِيِّ؛ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنِ الرَّجُلِ إِذَا كَانَ كَسِيراً كَيْفَ يَصْنَعُ بِالصَّلَاةِ؟ قَالَ: «إِنْ كَانَ يَتَخَوَّفُ عَلَى نَفْسِهِ فَلْيَمْسَحْ عَلَى جَبَائِرِهِ وَ لْيُصَلِّ»[8].
روایت دوم: روایت وشّاء: عَنْ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا (ع)؛ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الدَّوَاءِ يَكُونُ عَلَى يَدِ الرَّجُلِ: أَ يُجْزِيهِ أَنْ يَمْسَحَ فِي الْوُضُوءِ عَلَى الدَّوَاءِ الْمَطْلِيِّ عَلَيْهِ؟ فَقَالَ: «نَعَمْ يَمْسَحُ عَلَيْهِ وَ يُجْزِيهِ»[9].
همچنین، اطلاق ادله شامل مسح بر جبیره میشود، هرچند آن جبیره در محل غَسل باشد.
مرحوم سید (ره) در ادامه نوشته است: «و الظاهر عدم تعيّن المسح حينئذ، فيجوز الغَسل أيضاً»[10].
به نظر مرحوم سید (ره)، ظاهر این است که [در فرضی که جراحت به جبیره تبدیل شده و در موضع غَسل باشد،] مسح متعیّن نیست، پس جایز است که غَسل نیز انجام شود [و منظور از غَسل، غَسلی است که دون غَسل و فوق مسح است].
«الحمدلله رب العالمین»
[1]. سید محمدکاظم، طباطبائی یزدی، العروة الوثقی، ج1، ص256.
[2]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج1، کتاب الطهارة، ابواب الوضوء، باب39، ص464، ح5.
[3]. «البقرة»:286.
[4]. سید محمدکاظم، طباطبائی یزدی، العروة الوثقی، ج1، ص257.
[5]. شیخ حر عاملی، وبسائل الشیعة، ج1، کتاب الطهارة، ابواب الوضوء، باب39، ص463، ح2.
[6]. همان، ص464، ح3.
[7]. همان، ص463، ح1.
[8]. همان، ص465، ح8.
[9]. همان، ص466، ح10.
[10]. سید محمدکاظم، طباطبائی یزدی، العروة الوثقی، ج1، ص257.