درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری

موضوع کلی: کیفیت تنجس متنجسات                      تاریخ: 10 اردیبهشت 1392

موضوع جزئی: سرایت نجاست از ملاقی به سایر اجزاء                   مصادف با: 19 جمادی‏الثانی1434 سال: چهارم                                                                                                                        جلسه: 83

«الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

تذکر اخلاقی: به مناسبت تولد حضرت فاطمه زهرا (س)

حضرت فاطمه زهرا (س) می‏فرمایند: «انّی اُحبّ مِن دنیاکم ثلاث؛ الإنفاق فی سبیل الله و تلاوة کتاب الله و النظر الی وجه رسول الله (ص)»[1]؛ حضرت فاطمه زهرا (س) می‏‏فرمایند: من از دنیای شما سه چیز را دوست دارم: اول: انفاق در راه خداوند متعال- سلمان می‏گوید در مسجد پیامبر (ص) بودیم تازه مسلمانی آمد و کمک خواست، حضرت (ص) نگاهی کردند کسی برای کمک به آن شخص داوطلب نشد، من نگران شدم با خود گفتم تنها جایی که حاجت او را بر آورده خواهند کرد خانه فاطمه (س) و علی (ع) است، به خانه فاطمه (س) رفتم و در زدم، فاطمه زهرا (س) در را باز کردند، من داستان آن مرد را برای ایشان نقل کردم، حضرت (س) فرمودند: سه روز است که بچه‏ها از گرسنگی خواب ندارند، ولی پیراهنی آوردند و به من دادند و فرمودند این پیراهن را گروه بگذار و در مقابل آن چیزی به آن فقیر بده، سلمان می‏گوید من پیراهن را گروه گذاشتم و در مقابل آن مقداری خوراکی گرفتم، به خانه فاطمه (س) برگشتم و خواستم بخشی از آن غذا را به حضرت (س) بدهم تا به بچه‏ها بدهند، حضرت (س) فرمودند: ما چیزی که به فقیر می‏دهیم پس نمی‏گیریم- دوم: تلاوت قرآن، سوم: نگاه به چهره نورانی پیامبر اکرم (ص).

خلاصه جلسه گذشته:

در جلسه گذشته مسئله‏ای را در رابطه با فضله موشی که در روغن یا شیره جامد می‏افتد مطرح کردیم و گفتیم باید فضله و پیرامون آن را برداشت و دور ریخت و باقی مانده آن نجس نیست و مشکلی ندارد، همچنین اگر سگ بر روی گِل راه رفت، فقط جای پای او حکم نجاست را دارد مگر اینکه جایی که سگ بر آن راه برود گِل آلود باشد. عرض کردیم با اینکه این مسئله سابقاً مطرح شده بود ولی دوباره مرحوم سید (ره) آن را مطرح می‏کنند و دلیل آن روایاتی است که در خصوص روغن و شیره جامد وارد شده که در جلسه گذشته به یک روایت اشاره کردیم.

روایت دوم: عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ عَبْدِ الْخَالِقِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: «سَأَلَهُ سَعِيدٌ الْأَعْرَجُ السَّمَّانُ وَ أَنَا حَاضِرٌ، عَنِ الزَّيْتِ وَ السَّمْنِ وَ الْعَسَلِ تَقَعُ فِيهِ الْفَأْرَةُ فَتَمُوتُ، كَيْفَ يُصْنَعُ بِهِ؟ قَالَ (ع): أَمَّا الزَّيْتُ فَلَا تَبِعْهُ إِلَّا لِمَنْ تُبَيِّنُ لَهُ فَيَبْتَاعُ لِلسِّرَاجِ وَ أَمَّا الْأَكْلُ فَلَا، وَ أَمَّا السَّمْنُ فَإِنْ كَانَ ذَائِباً فَهُوَ كَذَلِكَ وَ إِنْ كَانَ جَامِداً وَ الْفَأْرَةُ فِي أَعْلَاهُ، فَيُؤْخَذُ مَا تَحْتَهَا وَ مَا حَوْلَهَا ثُمَّ لَا بَأْسَ بِهِ وَ الْعَسَلُ كَذَلِكَ إِنْ كَانَ جَامِداً»[2]؛ اسماعیل بن عبد الخالق می‏گوید: سعید اعرجِ روغن فروش در حضور من از امام صادق (ع) درباره روغن زیتون، روغن معمولی و عسلی که موش در آن افتاده و مرده سؤال کرد که چکار کنیم؟ حضرت (ع) فرمودند: اگر موش در روغن زیتون بیفتد و بمیرد، آن را نفروش، مگر به کسی که او را از افتادن موش در آن اطلاع دهی تا اگر آن را بخرد برای روشنایی از آن استفاده کند نه برای خوردن، اما اگر در روغن معمولی افتاد و مُرد، اگر آن روغن به صورت مایع باشد، حکم آن مانند روغن زیتون است؛ یعنی باید به مشتری از افتادن موش در آن روغن خبر دهی تا آن را برای روشنایی بخرد نه خوردن، اما اگر روغن غیر زیتون، جامد بود و موش روی روغن جامد قرار گرفته بود، زیر و اطراف موش همراه موش برداشته می‏شود و بقیه آن را می‏توان فروخت و نیازی هم به اِخبار از افتادن موش در آن روغن نیست، عسل هم اگر جامد باشد حکم روغن غیر زیتون را دارد، یعنی موش و پیرامون آن برداشته می‏شود و استفاده از باقی مانده آن اشکالی ندارد.   

در این روایت بین روغن زیتون و غیر آن مثل روغن معمولی و عسل تفصیل داده شده است.

سؤال: چرا امام (ع) در مورد سمن و عسل قائل به تفصیل شده‏اند لکن در مورد روغن زیتون قائل به تفصیل نشده‏اند؟

پاسخ: علت عدم تفصیل امام (ع) در مورد روغن زیتون این است که روغن زیتون همیشه به صورت مایع است و این گونه نیست که در هوای سرد جامد شود و در تابستان و زمستان به صورت مایع است بر خلاف «سمن» که در هوای گرم مایع است و در زمستان و هوای سرد جامد می‏شود، لذا چون روغن زیتون مثل آب و همیشه مایع است امام (ع) در مورد آن قائل به تفصیل نشده‏اند و به محض بر خورد نجاست با آن، نجس می‏شود. بعلاوه هر گاه کلمه «زیت» بکار می‏رود منصرف از آن، «زیت» متّخذِ از زیتون است و در صورتی از این معنا عدول می‏کند که قیدی به آن زده شود؛ مثلاً اگر گفته شود «زیت الجوز»؛ یعنی روغن گردو، از معنای روغن زیتون، عدول می‏شود. ولی «زیت» اگر مطلق و بدون قید باشد به خصوص روغن زیتون اطلاق می‏شود، کما اینکه «آب» هم وقتی بدون قید بیاید به «آب مطلق» انصراف دارد و اگر بخواهد در غیرِ «آبِ مطلق» استفاده شود باید مقید شود؛ مثلاً گفته شود «آبِ مضاف»، لذا بین «زیت» و «سمن» و «عسل» تفاوت وجود دارد. در نتیجه اگر «سمن» و «عسل» جامد بود و چیزی از نجاسات در آن قرار گرفت باید نجاست (موش) و پیرامون آن برداشته شود؛ زیرا نجس است کما اینکه مرحوم سید (ره) حکم سگ را هم که بر روی زمین جامد عبور می‏کند بیان کرد که اگر به صورت گِل و آمیخته با آب نبود- که اصطلاحاً به آن گِل آلود می‏گویند- فقط موضع و محل پای سگ حکم نجاست را دارد و الا (اگر گِل آلود بود) همه آنجا نجس می‏شود.

ملاکِ جامد و مایع بودن:

«و المناط في الجمود و الميعان أنه لو أخذ منه شي‌ء فإن بقي مكانه خاليا حين الأخذ و إن امتلأ بعد ذلك فهو جامد و إن لم يبق خاليا أصلا فهو مائع»[3]؛ مرحوم سید (ره) می‏فرماید: ملاک در تشخیص جامد و مایع بودن این است که اگر چیزی از آن برداشته شود و هنگام برداشته شدن، مکانش خالی بماند و بلا فاصله چیزی به جای آن قرار نگیرد ولو بعداً آرام آرام آن مکان خالی پر شود، جامد است. اما اگر به محض برداشتن چیزی از آن، بدون فاصله، مکانش پر شود، مایع است.  

پس مقصود از جامد، الزاماً این نیست که مثل سنگ یا زمینِ سفت، سخت باشد بلکه همین که پس از برداشتن چیزی از آن، جایش خالی بماند و بلا فاصله چیزی به جای آن قرار نگیرد، جامد است.

مسئله232: «إذا لاقت النجاسةُ جزءاً مِن البدن المتعرّق‌ لايسري إلى سائر إجزائه إلا مع جريان العَرَق»[4]؛ مرحوم سید (ره) می‏فرماید: اگر نجاست به جزئی از بدنی که عرق کرده اصابت کند و این عرق هم جاری نباشد، این نجاست به سایر اجزاء بدن سرایت نمی‏کند مگر اینکه عرق جریان داشته باشد که در این صورت عرق به هر جایی که سرایت کند، آن جا هم نجس خواهد شد.

علت عدم سرایت نجاست به سایر اجزاء در صورتی که عرق، جریان نداشته باشد این است که بدن فی حد ذاته جامد است و در جوامد، نجاست جزئی از آن به اجزاء دیگر سرایت نمی‏کند هر چند رطوبت داشته باشد مگر اینکه عرق از محل و موضع تنجّس جاری شود.

«والحمد لله رب العالمین»



[1]. نهج الحیاه، محمد دشتی، مؤسسه تحقیقات امیر المؤمنین، ص271؛ خیابانی، وقایع الایام، جلد سی‏ام، ص295.

[2]. وسائل الشیعة، ج17، باب 6 من ابواب ما یکتسب به، ح5.

[3]. العروة الوثقی، ج1، ص80.

[4]. همان.

 

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری

موضوع کلی: کیفیت تنجّس متنجّسات          تاریخ: 8 اردیبهشت 1392

موضوع جزئی: مگس و پشه که بر نجاست مرطوب می‏نشینند                  

  مصادف با: 17 جمادی‏الثانی1434 سال: چهارم                                                                                                                       جلسه: 82

«الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

مسئله230: «الذُّباب الواقع على النجس الرطب إذا وقع على ثوب أو بدن شخص و إن كان فيهما رطوبة مسرية لا يحكم بنجاسته إذا لم يعلم مصاحبته لعين النجس، و مجرّد وقوعه لا يستلزم نجاسة رجله؛ لاحتمال كونها ممّا لا تقبلها، و على فرضه فزوال العين يكفي في طهارة الحيوانات»[1]؛ مرحوم سید (ره) می‏فرماید: مگس یا پشه‏ای که بر نجاست مرطوب می‏نشیند اگر بر لباس یا بدن شخص بنشیند، به نجاست بدن و لباس حکم نمی‏شود هر چند در آن دو (ملاقی و ملاقات شده یا لباس و بدن) رطوبت مسریه هم وجود داشته باشد، البته این در صورتی است که علم به همراه بودن عین نجس با مگس نداشته باشیم، مجرد اینکه مگس روی نجاست نشسته باشد مستلزم این نیست که پای او هم نجس شده باشد؛ چون احتمال دارد پای مگس یا پشه از مواردی باشد که نجاست را به خود نمی‏گیرد، بر فرض هم که نجاست را به خود بگیرد زائل شدن عین نجاست، در طهارت و پاکی حیوانات کفایت می‏کند.

دلیل کلام مرحوم سید (ره)، قاعده طهارت است؛ یعنی این مورد از مواردی است که ما شک در طهارت و نجاست آن داریم که قاعده طهارت می‏گوید: «کل شیء لک طاهر حتی تعلم انّه قذر او نجس»، اینکه به قاعده طهارت رجوع می‏کنیم به خاطر این است که به مصاحبت پشه و مگس با عین نجس علم نداریم و نداشتن علم هم به خاطر دو جهت است؛ یکی اینکه اساساً وقتی پشه و مگس روی نجس می‏نشیند، نجاست را به خود نمی‏گیرد. دیگر اینکه بر فرض پای پشه و مگس، نجس و متأثر از نجاست شود ولی آن نجاست زائل شده و زائل شدن عین نجاست در طهارت حیوانات کفایت می‏کند. پس زمانی که مگس یا پشه روی بدن یا لباس انسان قرار می‏گیرد اولاً: معلوم نیست از ابتداء حامل نجاست باشد، چون نجاست را به خود نمی‏گیرد. ثانیاً: اگر هم نجاست به خود بگیرد و حامل نجاست باشد معلوم نیست الآن که بر لباس یا بدن قرار گرفته آن نجاست باقی مانده باشد چون زوال عین نجاست در طهارت حیوانات کفایت می‏کند.

در بعضی از روایات هم بر این نکته تأکید شده که ملاک در نجاست حیوان، دیدن نجاست و علم به نجاست است که به آن روایات اشاره می‏کنیم:

روایت اول: عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) فِي حَدِيثٍ قَالَ: «كُلُّ شَيْ‌ءٍ مِنَ الطَّيْرِ يُتَوَضَّأُ مِمَّا يَشْرَبُ مِنْهُ إِلَّا أَنْ تَرَى فِي مِنْقَارِهِ دَماً، فَإِنْ رَأَيْتَ فِي مِنْقَارِهِ دَماً فَلَا تَتَوَضَّأْ مِنْهُ وَ لَا تَشْرَبْ.»[2]؛ عمار ساباطی از امام صادق (ع) نقل می‏کند که حضرت فرمودند: اگر پرنده‏ای در آبی، منقار زد و از آن خورد، می‏توان با آن آب وضوء گرفت- ممکن است «یتوضّأ» به معنای شستن که اعم از وضوء است هم باشد- مگر اینکه در منقار آن پرنده خون دیده شود که اگر در منقار او خون دیده شود جایز نیست با آن آب وضوء گرفته شود یا از آن نوشیده شود. اینکه حضرت (ع) می‏فرماید: اگر در منقار پرنده، خون دیده شود جایز نیست با آبی که در آن منقار زده وضوء گرفت یا از آن نوشید، دال بر این است که ملاک در نجاست حیوانات، وجود «عین نجاست» است لذا اگر عین نجاست زائل شود پاک می‏باشند.

روایت دوم: عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى (ع) قَالَ: «سَأَلْتُهُ عَنِ الدُّودِ يَقَعُ مِنَ الْكَنِيفِ عَلَى الثَّوْبِ، أَ يُصَلَّى فِيهِ؟ قَالَ: لَا بَأْسَ إِلَّا أَنْ تَرَى أَثَراً فَتَغْسِلَهُ»[3]؛ علی بن جعفر از برادرش امام موسی بن جعفر (ع) در مورد کِرمی که از مستراح خارج می‏شود و بر لباس می‏نشیند سؤال کرد که آیا می‏شود با آن لباس نماز خواند؟ حضرت (ع) فرمودند: نماز خواندن با آن اشکال ندارد مگر اینکه اثر نجاست را روی بدن کِرم مشاهده کنی که در این صورت باید لباس را بشویی. پس زوال عین نجاست، در طهارت کِرم کفایت می‏کند؛ زیرا ما در این فرض به نجاست کِرم قطع داریم قبل از اینکه از کنیف (مستراح) خارج شود اما در عین حال امام (ع) به طهارت آن حکم کرده است. پس این روایت هم دال بر این است که زوال عین نجاست در طهارت حیوانات کفایت می‏کند.

اشکال:

ممکن است گفته شود اینجا مجرای استصحاب است چون یقین به نجاست کِرم داشته‏ایم، حال شک می‏کنیم نجس است یا نه، نجاست سابق را استصحاب کرده و به نجاست آن حکم می‏کنیم.

پاسخ:

پاسخ این است که استصحاب، حکمی تعبدی است که شارع آن را جایگزین علم قرار داده بدین جهت که مثل علم، کاشف از واقع است، اما استصحاب نمی‏تواند جای رؤیت را بگیرد، چون امام (ع) فرمودند: اگر اثر نجاست را در بدن کِرم ببینی، اجتناب کن و استصحاب نمی‏تواند به جای رؤیت قرار بگیرد، پس استصحاب نقش علم را از باب کاشفیت، ایفاء می‏کند ولی نقش رؤیت یعنی «علم وجدانی» را ندارد. پس استصحاب می‏تواند به جای علم از باب اینکه کاشف است، قرار بگیرد ولی جای رؤیت (علم وجدانی) را نمی‏گیرد.

بنابراین در صورتی که ما شک در بقاء نجس در بدن کِرم داشته باشیم به طهارت آن حکم می‏شود ، در نتیجه فرقی وجود ندارد بین صورتی که از ابتدا بگوییم مثلاً پای مگس نجس نمی‏شود یا بگوییم متنجِّس می‏شود اما با زوال عین نجاست به طهارت آن حکم می‏کنیم.

مسئله231: «إذا وقع بَعر الفأر في الدُّهن أو الدُّبس الجامدين ‌يكفي إلقاؤه و إلقاء ما حوله و لا يجب الاجتناب عن البقيّة و كذا إذا مَشى الكلب على الطّين فإنه لا يحكم بنجاسة غير موضع رِجله إلا إذا كان وَحلاً و المناط في الجمود و الميعان أنه لو أخذ منه شي‌ء فإن بقي مكانه خاليا حين الأخذ و إن امتلأ بعد ذلك فهو جامد و إن لم يبق خاليا أصلا فهو مائع»[4]؛ مرحوم سید (ره) می‏فرماید: اگر فضله موشی در روغن یا شیره جامد بیفتد باید آن فضله و پیرامون آن را برداشت و اجتناب از بقیه آن روغن یا شیره لازم نیست، همچنین اگر سگی روی گِل راه برود، در این صورت نیز به نجاست غیر از جای پای سگ، حکم نمی‏شود مگر اینکه گِل آلود شده باشد یعنی آب و گِل با هم مخلوط شده باشد و سگ در آن حرکت کند که چون حالت مایع دارد نجس می‏شود.

توضیح مطلب این است که ما در بحث‏های گذشته گفتیم ملاک در نجاست، سرایت است یعنی در جایی به نجاست ملاقی حکم می‏شود که رطوبت مسریه در هر دو (ملاقی و ملاقات شده) یا در یکی از آنها وجود داشته باشد، حال سؤال این است که چرا مرحوم سید (ره) دوباره دو مصداق (روغن و شیره) برای جامد بیان کرده و همچنین راه رفتن سگ روی گِل را اشاره کرده است؟ اشاره دوباره مرحوم سید (ره) به خاطر روایاتی است که در اینجا خصوصاً وارد شده است و الا کلیّتی که در گذشته به آن اشاره شد شامل اینجا هم می‏شود، بنابراین حکم روغن و شیره جامده از مسائل گذشته روشن می‏شود و نیازی به ذکر این مسئله هم نبود اما اینکه مرحوم سید (ره) در اینجا بحث روغن و شیره جامد را دوباره مطرح کرده شاید به خاطر نصوصی است که بعضی از بزرگان مثل مرحوم آقای خویی (ره) فرموده: حدود 13 روایت در این جا بیان شده که ما به چند روایت اشاره می‏کنیم:

روایت اول: عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: «إِذَا وَقَعَتِ الْفَأْرَةُ فِي السَّمْنِ فَمَاتَتْ فِيهِ، فَإِنْ كَانَ جَامِداً فَأَلْقِهَا وَ مَا يَلِيهَا و کُلْ ما بَقیَ وَ إِنْ كَانَ ذَائِباً فَلَا تَأْكُلْهُ وَ اسْتَصْبِحْ بِهِ وَ الزَّيْتُ مِثْلُ ذَلِكَ»[5]؛ حضرت (ع) می‏فرمایند: اگر موشی در روغن افتاد و مرد، اگر روغن جامد بود، موش و آنچه اطراف و پیرامون آن است را دور بریز و بقیه آن را بخور. اما اگر آن روغن مایع است نمی‏شود از بقیه آن روغن برای خوردن استفاده کرد ولی می‏توان به جای روغن چراغ، برای روشنایی از آن استفاده کرد، و آنچه هم از زیتون گرفته می‏شود (روغن زیتون) همین حکم را دارد.

بحث جلسه آینده: بقیه روایات را انشاء الله در جلسه آینده اشاره خواهیم کرد.

«والحمد لله رب العالمین»



[1]. العروة الوثقی، ج1، ص80-79.

[2]. وسائل الشیعة، ج2، کتاب الطهارة، باب 82 من ابواب النجاسات، ح2.  

[3]. همان، باب 80، ح1.

[4]. العروة الوثقی، ج1، ص80.

[5]. وسائل الشیعة، ج24، ص194، باب 43 من ابوباب الأطعمة المحرّمة، ح2.

 

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری

موضوع کلی: کیفیت تنجّس متنجّسات               تاریخ: 7 اردیبهشت 1392

موضوع جزئی: مسئله 229- شک در رطوبت و سرایت نجاست احد متلاقیین                  مصادف با: 16 جمادی‏الثانی1434 سال: چهارم                                             جلسه: 81

«الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

«نعم لو انفصل ذلك الجزء المجاور ثمَّ اتصل تنكس موضع الملاقاة منه فالاتصال قبل الملاقاة لا يؤثر في النجاسة و السراية بخلاف الاتصال بعد الملاقاة و على ما ذكر فالبطيخ و الخيار و نحوهما مما فيه رطوبة مسرية إذا لاقت النجاسة جزءً منها لا تتنجس البقيّة بل يكفي غسل موضع الملاقاة إلا إذا انفصل بعد الملاقاة ثمَّ اتصل‌»[1]؛ مرحوم سید (ره) در این عبارت، یک استثناء را ذکر می‏کند که اگر جزء مجاور با نقطه‏ای که با نجس ملاقات کرده (متنجِّس)، جدا شود و سپس با نقطه نجس شده ملاقات کند، آن جزء نجس می‏شود ولی صرف مجاورت قبل از انفصال و ملاقات، موجب نجاست نمی‏شود. پس مرحوم سید می‏فرماید: اگر جزء مجاور با نقطه‏ای که نجس شده، جدا شود، سپس با آن ملاقات کند، نجس می‏شود، بنابراین صرف مجاورت قبل از اتصال و ملاقات، در نجاست و سرایت آن مؤثر نیست، پس اگر هندوانه یا خیار و امثال آن که رطوبت مسریه دارند با نجاست ملاقات کنند، آن نقطه‏ای که با نجاست برخورد داشته نجس می‏شود ولی بقیه اجزاء، نجس نمی‏شود، بلکه شستن موضعی که با نجاست ملاقات داشته، کفایت می‏کند. مگر اینکه جزء مجاور، جدا شود و با نقطه‏ای که نجس شده بود اتصال پیدا کند، یعنی از عنوان مجاور بودن خارج شود و عنوان اتصال و ملاقات پیدا کند که در این صورت نجس خواهد شد.

مسئله229: «إذا شك في رطوبة أحد المتلاقيين أو علم وجودها و شك في سرايتها لم يحكم بالنجاسة، و أمّا إذا علم سبق وجود المسرية و شك في بقائها فالأحوط الاجتناب، و إن كان الحكم بعدم النجاسة لا يخلو عن وجه»[2]؛ مرحوم سید (ره) می‏فرماید: اگر دو چیز با هم ملاقات کردند و یکی از آن دو نجس بود و ما در رطوبت یکی از آن دو شک کردیم (شک در اصل رطوبت) یا اینکه علم به وجود رطوبت داریم لکن در مسریه بودن آن رطوبت شک کردیم (شک در مسریه بودن رطوبت)، در این صورت حکم به نجاست نمی‏کنیم، اما اگر علم داشتیم که رطوبت مسریه وجود داشته (یقین سابق) اما شک داریم که آیا این رطوبت مسریه باقی مانده یا نه (شک لاحق)، بقاء رطوبت مسریه استصحاب می‏شود و احتیاط در این است که از آن اجتناب شود هر چند حکم کردن به عدم نجاست خالی از وجه نیست.  

 

فروع مسئله:

مرحوم سید (ره) در این مسئله به دو فرع اشاره می‏کند:

فرع اول: اگر دو چیز با هم ملاقات کردند و ما در رطوبت یکی از آن دو یا در مسریه بودن رطوبتی که در آنها وجود دارد، شک کردیم، به نجاست حکم نمی‏شود؛ چون به تحقق موضوع علم نداریم و آن چیزی که تحقق بخش موضوع است، رطوبت مسریه است که در فرض اول، شک در اصل وجود رطوبت و در فرض دوم هم شک داریم که این رطوبتی که وجود دارد مسریه است یا نه؟ لذا شک در اصل تحقق موضوع داریم و نمی‏توانیم به نجاست حکم کنیم، نهایت چیزی که وجود دارد این است که شک می‏کنیم آیا این شیء پاک است یا نجس؟ که در این صورت قاعده طهارت جاری می‏کنیم. اگر حالت سابقه آن معلوم باشد و علم به عدم وجود نجاست داشته باشیم و اکنون شک به نجاست برای ما حاصل شده استصحاب طهارت جاری می‏کنیم.

فرع دوم:

اگر علم داشتیم که رطوبت مسریه وجود داشته (یقین سابق) اما شک داریم که آیا این رطوبت مسریه باقی مانده یا نه (شک لاحق)، بقاء رطوبت مسریه استصحاب می‏شود و احتیاط در این است که از آن اجتناب شود هر چند حکم کردن به عدم نجاست، خالی از وجه نیست. ظاهر این است که در صورتی که بعد از علم به رطوبت مسریه، نسبت به بقاء آن رطوبت برای ما، شک حاصل شود، باید به نجاست حکم کنیم؛ چون وقوع نجاست محقق شده، اعم از اینکه ما موضوع را برای حکم به نجاست، مرکب از «ملاقات» و «رطوبت مسریه» بدانیم، خواه موضوع را «ملاقات مؤثر» بدانیم؛ که اگر موضوع را مرکب از ملاقات و رطوبت مسریه دانستیم، به نجاست حکم می‏شود؛ چون ملاقات، بالوجدان حاصل است زیرا فرض این است که ملاقات، حاصل شده و شک ما در بقاء رطوبت مسریه است نه در ملاقات، و رطوبت مسریه هم به وسیله اصل استصحاب برای ما ثابت می‏شود؛ چون یقین به وجود رطوبت مسریه داریم لکن در بقاء آن رطوبت شک می‏کنیم که در این صورت رطوبت مسریه سابق را استصحاب می‏کنیم. پس اگر موضوع برای حکم به نجاست، مرکب از ملاقات و رطوبت مسریه باشد، این امرِ مرکب در اینجا محقق است؛ چون یک جزء آن (ملاقات) بالوجدان، محقق است و جزء دیگر آن (رطوبت مسریه) به وسیله اصل عملی استصحاب ثابت می‏شود. پس بر اساس این مبنا که کسی موضوع نجاست را ملاقات و رطوبت مسریه بداند، به نجاست حکم می‏شود.

اما اگر موضوع برای حکم به نجاست را «ملاقات مؤثر» دانستیم در این صورت نیز به نجاست حکم می‏شود، می‏گوییم ملاقات مؤثر محقق شده؛ چون ملاقات با رطوبت مسریه، ملاقات مؤثر است، بعلاوه «رطوبت مسریه» در ما نحن فیه جنبه شرطیت دارد نه جزئیت، لذا با استصحاب قابل حل است؛ چون یقین به وجود این شرط داشته‏ایم و سپس در بقاء آن شک کرده‏ایم که ارکان استصحاب (یقین سابق و شک لاحق) در اینجا وجود دارد و استصحاب جاری کرده و به بقاء آن شرط (رطوبت مسریه) حکم می‏کنیم.

پس ما بر خلاف نظر مرحوم سید (ره) که فرمود: «و إن كان الحكم بعدم النجاسة لا يخلو عن وجه»، می‏گوییم: حق این است در اینجا زمینه برای حکم به نجاست وجود دارد لذا به نجاست حکم می‏شود.

مسئله230: «الذُّباب الواقع على النجس الرطب إذا وقع على ثوب أو بدن شخص و إن كان فيهما رطوبة مسرية لا يحكم بنجاسته إذا لم يعلم مصاحبته لعين النجس، و مجرّد وقوعه لا يستلزم نجاسة رجله؛ لاحتمال كونها ممّا لا تقبلها، و على فرضه فزوال العين يكفي في طهارة الحيوانات»[3]؛ مرحوم سید (ره) می‏فرماید: مگس یا پشه‏ای که بر نجاست مرطوب می‏نشیند اگر بر لباس یا بدن شخص بنشیند، به نجاست بدن و لباس حکم نمی‏شود هر چند در آن دو (ملاقی و ملاقات شده یا لباس و بدن) رطوبت مسریه هم وجود داشته باشد، البته این در صورتی است که علم به همراه بودن عین نجس با مگس نداشته باشیم، مجرد اینکه مگس روی نجاست نشسته باشد، مستلزم این نیست که پای او هم نجس شده باشد؛ چون احتمال دارد پای مگس یا پشه از مواردی باشد که نجاست را به خود نمی‏گیرد، بر فرض هم که نجاست را به خود بگیرد زائل شدن عین نجاست در طهارت و پاکی حیوانات کفایت می‏کند.

«والحمد لله رب العالمین»



[1]. العروة الوثقی، ج1، ص79.

[2]. همان، ص79.

[3]. همان،80-79.

 

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری

موضوع کلی: کیفیت تنجس متنجسات                      تاریخ: 3 اردیبهشت 1392

موضوع جزئی: سرایت نجاست از ملاقی به سایر اجزاء                مصادف با: 12 جمادی‏الثانی1434 سال: چهارم                                                                                                                        جلسه: 80

«الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

«ثمَّ إن كان الملاقي للنجس أو المتنجس مائعا تنجس كله كالماء القليل المطلق و المضاف مطلقا و الدُّهن المائع و نحوه من المائعات، نعم لا ينجس العالي بملاقاة السافل إذا كان جاريا من العالي بل لا ينجس السافل بملاقاة العالي إذا كان جاريا من السافل كالفوارة من غير فرق في ذلك بين الماء و غيره من المائعات و إن كان الملاقي جامدا اختصت النجاسة بموضع الملاقاة سواء كان يابسا كالثوب اليابس إذا لاقت النجاسة جزء منه أو رطبا كما في الثوب المرطوب أو الأرض المرطوبة فإنه إذا وصلت النجاسة إلى جزء من الأرض أو الثوب لا يتنجس ما يتصل به و إن كان فيه رطوبةً مسرية بل النجاسة مختصةٌ بموضع الملاقاة و من هذا القبيل الدُّهن و الدِّبس الجامدين نعم لو انفصل ذلك الجزء المجاور ثمَّ اتصل تنكس موضع الملاقاة منه فالاتصال قبل الملاقاة لا يؤثر في النجاسة و السراية بخلاف الاتصال بعد الملاقاة و على ما ذكر فالبطيخ و الخيار و نحوهما مما فيه رطوبة مسرية إذا لاقت النجاسة جزء منها لا تتنجس البقية بل يكفي غسل موضع الملاقاة إلا إذا انفصل بعد الملاقاة ثمَّ اتصل‌»[1]؛ مرحوم سید (ره) می‏فرماید: اگر ملاقی جامد بود نجاست تنها به موضع ملاقات اختصاص پیدا می‏کند و بقیه اجزاء نجس نمی‏شود، خواه آن جامد خشک باشد مثل لباس غیر مرطوب، یا اینکه ملاقی جامد و مرطوب باشد مثل لباس مرطوب یا زمین مرطوبه، در این صورت نیز اگر نجاست به جزئی از لباس یا زمین برسد آنچه با نجاست ملاقات کرده قطعاً نجس می‏شود اما آنچه متصل است با آنچه با نجاست ملاقات کرده در این صورت آنچه با ملاقی با نجاست متصل است نجس نمی‏َشود هر چند دارای رطوبت مسریه باشد بلکه نجاست به موضع ملاقات اختصاص پیدا می‏کند و به جای دیگر سرایت نمی‏کند هر چند آن محل دیگر متصل به متنجّس باشد و از این قبیل است روغن و شیره جامد، یعنی آن قسمتی از شیره و روغن جامد که با نجاست یا متنجّس، ملاقات داشته نجس می‏شود ولی بقیه اجزاء متصل با آن قمستی که با نجس ملاقات کرده، نجس نمی‏شود.

کلام مرحوم آقای حکیم (ره):

مرحوم آقای حکیم (ره) بیانی دارند که برای تکمیل فایده بحث به بیان ایشان اشاره می‏کنیم، ایشان در مستمسک در ذیل این مسئله این گونه استدلال می‏کند، علت اینکه ما حکم به نجاست اجزاء متصل به متنجّس نمی‏کنیم این است که چون آن اجزاء با نجاست ملاقات نکرده است بلکه با متنجِّس ملاقات کرده و متنجِّس، منجِّس نیست یعنی قسمتی که با نجاست ملاقات کرده نمی‏تواند قسمت‏هایی را که به آن متصل است نجس کند؛ چون آن اجزاء با خود نجاست ملاقات نکرده بلکه با متنجِّس ملاقات کرده و نفس رطوبت به تنهایی (در نظر عرف) صلاحیت ندارد که بتواند نجاست را به سایر اجزاء که متصل با محلی است که با نجاست ملاقات کرده، سرایت بدهد و ادله لفظیه هم قصور دارد که بتواند آن را اثبات نماید و در مایعات اگر مسئله سرایت مطرح شده از باب دلیل عقلی و دقت عقلی نیست تا بتوانیم در اینجا هم سرایت بدهیم بلکه در مایعات از باب دلیل خاص یعنی روایات است که روایاتی در این زمینه وارد شده که می‏گوید باب مایعات همه اجزاء آن به محض اصابت نجاست به آن، نجس می‏شود که این دلیل خاص قابل تسری به جای دیگر نیست.  بنابراین ما شک می‏کنیم که غیر از آن جزء متصل به نجسات آیا سایر اجزائی که به متنجِّس متصلند هم نجس می‏شوند یا نه؟ در این صورت راهی جز قاعده اصالة الطهارة نداریم. بعلاوه اگر بنا را بر سرایت نجاست به جمیع اجزاء جسم به خاطر وجود رطوبت بگذاریم لازمه‏اش نجاست تمام زمین مرطوب به وسیله نزول باران است به مجرد اینکه جزئی از آن با نجاست ملاقات کند و بعد باید قائل به نجاست تمام جزیرة العرب شویم اگر باران بر این سرزمین ببارد و سپس قطع شود و بعد جزئی از این زمین نجس شود و این قابل پذیرش نیست که مولای حکیم حکمی را صادر کند که قابل امتثال نباشد. بعلاوه روایاتی درباره روغن و زیت (روغن زیتون) و عسل جامد وارد شده که دلالت دارد بر اینکه نجاست به موضِع ملاقات اختصاص دارد نه جای دیگر، در عین حال که رطوبت وجود دارد.

کلام مرحوم آیت الله فاضل لنکرانی (ره):

مرحوم آیت الله فاضل لنکرانی (ره) از زاویه دیگری به این موضوع پرداخته و آن اینکه آیا متنجِّس، منجّس است یا نه و بعد از این استدلال پاسخ داده که این دلیل اَخص از مدعا است چون این تالی فاسدی که گفته شد لازم می‏آید قائل به نجاست کل جزیرة العرب بشویم در صورتی ثابت می‏شود که ما علی الاطلاق قائل به منجِّس بودن متنجِّس بشویم در حالی که ما در باب منجِّس بودن متنجِّس یک مرز قائل هستیم؛ زیرا ما قائل هستیم که متنجِّس در صورتی منجِّس است که بلا واسطه باشد، یعنی نجاستی داریم که چیزی به آن ملاقات کرده که اصطلاحاً به این ملاقی با نجاست، متنجِّس می‏گویند، حال این متنجِّس هم با شیء دیگری ملاقات کرده است، مرحوم آیت الله فاضل لنکرانی (ره) می‏فرماید: منجِّس بودن متنجِّس در صورتی است که بلا واسطه باشد یعنی نجاست از نجس به ملاقی منتقل می‏شود و ملاقی متنجِّس می‏شود و نجاست از متنجِّس به جزء بعد هم بلا واسطه، منتقل می‏شود اما اگر متنجِّس دیگری آمد چون واسطه می‏خورد به اجزاء بعدی سرایت نمی‏کند، پس ایشان می‏فرماید: ما قائل به منجِّس بودن متنجِّس هستیم اما در صورتی که بلا واسطه باشد، بله اگر ما قائل به منجِّس بودن متنجِّس به طول مطلق باشیم چه با واسطه و چه بی واسطه در این صورت لازم می‏آید که کل جزیرة العرب نجس شود اما ما می‏گوییم فقط به نجاست جزء اولی حکم می‏شود که با متنجِّس ملاقات کرده نه اجزاء دیگر، لذا سایر اجزاء نجس نمی‏شود.

خلاصه اینکه: یک مبنا این است که متنجِّس، منجِّس نیست، مبنای دیگر این است که متنجِّس، منجِّس است مطلقا (مبنای مرحوم آیت الله حکیم (ره)) و مبنای سوم این است که متنجِّس، منجِّس است لکن با یک واسطه (مبنای مرحوم آیت الله فاضل لنکرانی (ره)).

پاسخ مرحوم آیت الله فاضل (ره) از مرحوم آقای حکیم (ره):

مرحوم آیت الله فاضل لنکرانی (ره) به مرحوم آیت الله حکیم (ره) پاسخ می‏دهند که چون شما قائل به منجِّس بودن متنجِّس به طور مطلق هستید لذا مبتلا به محذور فوق شده‏اید که همه جزیرة العرب نجس می‏شود اما ما که قائلیم فقط واسطه اول با ملاقات با متنجِّس، نجس می‏شود آن مشکل را نخواهیم داشت چون غیر از جزء اول، سایر اجزاء نجس نمی‏شوند. بعلاوه این مطلب که شما فرمودید باعث نجاست همه زمین (کل جزیرة العرب) می‏شود، صحیح نیست چون: اولاً: همه زمین، محل ابتلاء مکلف نیست، ثانیاً: علم فعلی برای مکلف حاصل نمی‏شود که یقین پیدا کند که کل جزیرة العرب نجس شده است به دلیل اینکه همه مردم به جمیع مقدماتی که موجِب علم به نجاست می‏شود التفات ندارند، به خصوص که ممکن است مطهّر دیگری از قبیل باران و امثال آن عارض شود، لذا اینکه گفتید تمام جزیرة العرب، نجس می‏شود صحیح نیست. بنابراین تا زمانی که انسان علم به نجاست نداشته باشد تکلیفی متوجه او نیست. بنابراین محذورات فوق مثل نجاست کل زمین در صورتی پیش خواهد آمد که قائل به منجِّس بودن متنجِّس شویم مطلقا، در صورتی که ما چنین اطلاقی را قبول نداریم و ما اصلاً قبول نداریم که چنین محذوراتی پیش می‏آید، چون همه زمین محل ابتلاء همه مکلفین نیست، همچنین مردم توجه به همه مقدماتی که موجِب علم به نجاست می‏شود ندارند و ممکن است مطهِّری عارض شود که این محذورات را بر طرف کند.

«والحمد لله رب العالمین»



[1]. العروة الوثقی، ج1، ص79.

 

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری

موضوع کلی: کیفیت تنجس متنجسات                      تاریخ: 2 اردیبهشت 1392

موضوع جزئی: رطوبت ملاقی و متنجس یا یکی از آن دو، شرط تحقق نجاست               مصادف با: 11 جمادی‏الثانی1434 سال: چهارم                                                                                                                       جلسه: 79

«الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

«و كذا لا ينجس إذا كان فيهما أو في أحدهما رطوبة غير مسرية»[1]؛ مرحوم سید می‏فرماید: اگر در هر دو شیء (ملاقی و متنجس یا نجس) یا در یکی از آن دو، رطوبتی وجود داشته باشد لکن آن رطوبت، غیر مسریه باشد، نجاست محقق نمی‏شود. بنابراین اگر رطوبتی که وجود داشته باشد غیر مسریه باشد به صرف ملاقات، نجاستی محقق نمی‏شود؛ مثلاً نمکی در سرداب گذاشته شود که انسان رطوبتی را در آن نمک مشاهده می‏کند ولی رطوبتی که در نمک وجود دارد مسریه نیست، حال اگر این نمک نجس شده باشد و با چیز دیگری ملاقات کند، چون رطوبتی که در آن وجود دارد مسریه نیست باعث سرایت نجاست به شیء دیگر نمی‏شود.

«ثمَّ إن كان الملاقي للنجس أو المتنجس مائعا تنجس كله كالماء القليل المطلق و المضاف مطلقا و الدُّهن المائع و نحوه من المائعات، نعم لا ينجس العالي بملاقاة السافل إذا كان جاريا من العالي بل لا ينجس السافل بملاقاة العالي إذا كان جاريا من السافل كالفوارة من غير فرق في ذلك بين الماء و غيره من المائعات و إن كان الملاقي جامدا اختصت النجاسة بموضع الملاقاة سواء كان يابسا كالثوب اليابس إذا لاقت النجاسة جزء منه أو رطبا كما في الثوب المرطوب أو الأرض المرطوبة فإنه إذا وصلت النجاسة إلى جزء من الأرض أو الثوب لا يتنجس ما يتصل به و إن كان فيه رطوبة مسرية بل النجاسة مختصة بموضع الملاقاة و من هذا القبيل الدهن و الدبس الجامدين»[2]؛ مرحوم سید (ره) می‏فرماید: اگر ملاقی با نجس یا متنجّس، مایع بود همه آن مایع، نجس می‏شود، مثل آب مطلقی که قلیل باشد، آب مضاف مطلقا چه قلیل باشد و چه کثیر، روغن مایع و امثال آن از مایعات دیگر. به نظر می‏رسد که چون بحث از سرایت نجاست به وسیله ملاقات بوده، مرحوم سید (ره) این بحث را مطرح کرده و گرنه ما مفصلاً در بحث اقسام آب‏ها به این بحث پرداخته‏ایم لذا در اینجا اجمالاً اشاره‏ای به آن می‏کنیم.

ملاقی با نجس یا متنجّس، گاهی مایع است و گاهی جامد و مایع هم یا آب است یا غیر آب از مایعات دیگر، مثل روغن و امثال آن، آب هم یا مطلق است یا مضاف. در رابطه با آب مطلق، مسلم است که اگر آب به اندازه کر نباشد یعنی قلیل باشد - بر اساس روایات وارده- به مجرد اصابت نجاست با آن، نجس می‏شود هر چند نجاست به همه اجزاء آن سرایت نکند؛ چون به همه آن آب، اطلاق واحد می‏شود، اما اگر آب مطلقی که قلیل است، مثل آب آفتابه از بالا به روی چیزی که نجس است ریخته شود آبی که از بالا ریخته می‏شود نجس نمی‏شود، همچنین است آبی که از پایین بر روی نجاستی که در بالا قرار دارد ریخته می‏شود یعنی آن آبی که در پایین قرار دارد با ملاقات با نجاستی که در بالا قرار دارد نجس نمی‏شود، مثل آب فوّاره.  مایعات دیگر هم همین حکم را دارند؛ یعنی به محض برخورد با نجاست، نجس می‏شود. آب مضاف هم مطلقا در برخورد با نجاست، نجس می‏شود چه کر باشد و چه قلیل. اما در صورتی که ملاقی با نجاست، جامد باشد مثل ملاقات لباس یا زمین با نجاست، در این صورت همان مقداری که با نجاست، ملاقات کرده نجس می‏شود، در این جا هم گاهی جامد دارای رطوبت مسریه است و گاهی دارای رطوبت مسریه نیست، در جایی که شیء جامد مثل زمین خشک باشد مسئله آن روشن است؛ زیرا نجاست با همه آن ملاقات نکرده، علاوه بر این روایاتی داریم که دلالت می‏کنند بر اینکه فقط بخشی که ملاقات کرده نجس می‏شود؛ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: «قُلْتُ أَصَابَ ثَوْبِي دَمُ رُعَافٍ أَوْ غَيْرُ هَُوْ شَيْ‌ءٌ مِنْ مَنِيٍّ إِلَى أَنْ قَالَ قُلْتُ: فَإِنِّي قَدْ عَلِمْتُ أَنَّهُ قَدْ أَصَابَهُ وَ لَمْ أَدْرِ أَيْنَ هُوَ فَأَغْسِلَهُ؟ قَالَ: تَغْسِلُ مِنْ ثَوْبِكَ النَّاحِيَةَ الَّتِي تَرَى أَنَّهُ قَدْ أَصَابَهَا حَتَّى تَكُونَ عَلَى يَقِينٍ مِنْ طَهَارَتِكَ»[3]؛ امام (ع) در این روایت به زراره می‏فرمایند: آن بخشی از آن را علم داری نجاست به آن اصابت کرده باید بشویی، یعنی لازم نیست همه لباس شسته شود. اما اگر دارای رطوبت غیر مسریه باشد در این صورت هم ملاقات با نجس اختصاص پیدا می‏کند به موضعی که نجس شده است؛چون رطوبت غیر مسریه حکم جفاف (خشکی) را پیدا می‏کند.

اما اگر نجاستی به جامدی اصابت کند و آن شیء جامد دارای رطوبت مسریه باشد؛ مثل زمینی که بر آن باران باریده، اگر پس از توقف باران، این زمین نجس شود سؤال این است که آیا در این صورت همه زمین نجس می‏شود؛ چون اجزاء آن با هم ارتباط دارند یا اینکه متنجّس خصوص موضع ملاقات است و بقیه اجزاء هر چند مشتمل بر رطوبت مسریه باشد نجس نمی‏شوند؟ به نظر می‏رسد که جایی برای نجاست اجزاء دیگر غیر از موضع ملاقات نیست؛ چون مراد از ثبوت نجاست، اصابت است نه اتصال و اصابت بر همان جزء اول صدق می‏کند و الا عسر و حرج و تکلیف به ما لایطاق لازم می‏آید ؛ زیرا اگر صرف اتصال را در این گونه موارد کافی بدانیم باید حکم کنیم که کل زمین یک شهر یا یک منطقه وسیع نجس شده است و این منجر به عسر و حرج و تکلیف به ما لایطاق می‏شود لذا نجاست به موضع ملاقات، اختصاص پیدا می‏کند و به جای دیگر سرایت نمی‏کند ولو آن محل دیگر متصل به متنجّس باشد و از این قبیل است روغن و شیره جامد. بله اگر جزئی از جامد جدا شد و بعد به موضع متنجّس متصل شد، در اینجا به نجاست آن حکم می‏شود؛ چون در این صورت عنوان اصابت با نجس بر آن صدق می‏کند؛ مثل اینکه مقداری از خاک را برداریم و روی موضِع متنجّس بریزیم، در این صورت صدق می‏کند که گفته شود این خاک با نجس ملاقات کرده است.

«والحمد لله رب العالمین»



[1]. العروة الوثقی، ج1، ص78.

[2]. همان.

[3]. وسائل الشیعة، ج3، ص 402،  باب 7 من ابواب النجاسات، ح2.

 

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری

موضوع کلی: کیفیت تنجس متنجِّسات                 تاریخ: 1 اردیبهشت 1392

موضوع جزئی: رطوبت ملاقی و متنجِّس یا یکی از آن دو، شرط تحقق نجاست             مصادف با: 10جمادی‏الثانی1434   سال: چهارم                                                                                                جلسه: 78

«الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

«يشترط في تنجس الملاقي للنجس أو المتنجس أن يكون فيهما أو في أحدهما رطوبة مسرية فإذا كانا جافين لم ينجس و إن كان ملاقيا للميتة لكن الأحوط غسل ملاقي ميت الإنسان قبل الغسل و إن كانا جافين و كذا لا ينجس إذا كان فيهما أو في أحدهما رطوبة غير مسرية»[1]؛ مرحوم سید (ره) می‏فرماید: در صورتی ملاقات کننده با نجس یا متنجس نجس می‏شود که ملاقی (ملاقات کننده) و ملاقا (ملاقات شده) یا یکی از آنها، رطوبت مسریه داشته باشند، بنابراین شرط سرایت نجاست یا تنجس از یک شیء به دیگری، وجود رطوبت مسریه در هر دو شیء یا در یکی از آنهاست، بنابراین اگر هر دو شیء خشک بودند نجاستی صورت نمی‏گیرد ولو ملاقات با مردار، صورت گرفته باشد. لکن لازم است انسان، احتیاطاً ملاقات کننده با میت انسانی که هنوز غُسل داده نشده را بشوید هر چند هر دو (بدن میت و ملاقات کننده با آن) خشک باشند - اگر احتیاط، مسبوق به فتوا باشد، استحبابی و اگر مسبوق به فتوا نباشد، وجوبی است و از ظاهر کلام مرحوم سید (ره) استفاده می‏شود که احتیاطی که ایشان در اینجا ذکر می‏کند مسبوقِ به فتوا است، چون ایشان یک ضابطه کلی را مطرح می‏کند و آن اینکه ملاقات با نجاست، موجب نجاست نمی‏شود مگر اینکه رطوبت مسریه داشته باشد و ایشان میت انسان را از این فتوا، استثناء می‏کند و می‏فرماید: در مورد میت انسان (قبل از غُسل) هر چند هر دو (بدن میت و ملاقات کننده با آن) خشک باشند لکن انسان باید احتیاط کند و ملاقات کننده با آن را بشوید- همچنین اگر در هر دو (ملاقات کننده و ملاقات شده) یا یکی از آنها، رطوبت وجود داشت لکن آن رطوبت، مُسریه نبود باز هم موجب نجاست نخواهد شد.

ادله شرطیت رطوبت برای سرایت نجاست شیئی به شیء دیگر

دلیل اول: ارتکاز عرفی

این شرط که مرحوم سید (ره) مطرح کردند که باید در هر دو (ملاقات کننده و ملاقات شده) یا یکی از آنها رطوبت مسریه وجود داشته باشد تا نجاست محقق شود، امری ارتکازی است یعنی عرف هم همین را می‏فهمد که اگر رطوبتی وجود داشت، این رطوبت منشأ برای سرایت نجاست از این شیء به شیء دیگر می‏شود و عرف در جایی که رطوبتی در کار نباشد و خشک باشد وجهی برای نجاست نمی‏بیند و صرف ارتباط را موجِب سرایت نجاست به شیء دیگر نمی‏داند.

دلیل دوم: روایات

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ فِي حَدِيثٍ «أَنَّ أَبَا جَعْفَرٍ (ع) وَطِئَ عَلَى عَذِرَةٍ يَابِسَةٍ فَأَصَابَ ثَوْبَهُ فَلَمَّا أَخْبَرَهُ قَالَ- أَ لَيْسَ هِيَ يَابِسَةً فَقَالَ بَلَى فَقَالَ لَا بَأْسَ»[2]؛ محمد بن مسلم می‏گوید: امام باقر (ع) وقتی راه می‏رفتند بر عذره خشک، پا گذاشتند و این عذره به لباس ایشان برخورد کرد، هنگامی که این قضیه را به امام (ع) خبر دادند حضرت فرمودند: آیا این خشک نیست؟ گفتند: بله، حضرت فرمودند: اشکالی ندارد. اینکه حضرت فرمودند مشکلی نیست دال بر این است که سرایت نجاست چیزی به چیز دیگر منوط به رطوبت است.

البته در بعضی از روایات سخنی از تقیید نیست یعنی قیدی به عنوان رطوبت ذکر نشده و مطلق آمده که اگر چیزی با نجاست ملاقات کرد باید شسته شود. اما این اَخبار هم با روایاتی که دلالت بر اعتبار رطوبت، نسبت به سرایت نجاست، می‏کند منافاتی ندارد، این نوع روایات دو دسته‏اند:

دسته اول: روایاتی که درباره نجاساتی که مایع هستند وارد شده است که در این صورت نیازی به قید رطوبت نیست چون خود این نجاسات، مایع هستند و موضوعاً داخل در ما نحن فیه می‏باشند چون رطوبت جزء لاینفک مایع است؛ مانند روایاتی که مربوط به نجس شدن لباس در صورتی که با بول ملاقت کند، می‏باشد:

 عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ: «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنِ الْبَوْلِ، يُصِيبُ الثَّوْبَ قَالَ: اغْسِلْهُ مَرَّتَيْنِ»[3]؛ ابن ابی یعفور از امام صادق (ع) درباره بولی سؤال کرد که به لباس اصابت کرده است، حضرت فرمودند: باید دو مرتبه آن را بشویی. روشن است که در این گونه روایات، مقوله رطوبت مفروغٌ‏عنه است و نیازی به ذکر نیست؛ چون معلوم است که بول و مانند آن در سرایت به چیز دیگر، نیازی به قید رطوبت ندارند.

دسته دوم: روایاتی که درباه نجاسات جامده وارد شده است:

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنِ الْكَلْبِ يُصِيبُ شَيْئاً مِنْ جَسَدِ الرَّجُلِ قَالَ: يَغْسِلُ الْمَكَانَ الَّذِي أَصَابَهُ»[4]؛ محمد بن مسلم از امام صادق (ع) درباره سگی سؤال می‏کند که با قسمتی از بدن انسان برخورد می‏کند، حضرت فرمودند: آن جایی را که بدن سگ به آن اصابت کرده باید بشوید. در اینجا جمع بین این روایت با روایات دال بر رطوبت از باب حمل مطلق بر مقید است که چون در اینجا روایت مقید داریم، مطلق بر مقید حمل می‏شود مثلاً اگر در جایی مولی فرموده باشد: «اعتق رقبةً مؤمنةً» و در جای دیگر به طور مطلق فرموده باشد: «أعتق رقبةً»، «رقبةً مؤمنةً» قرینه است بر اینکه «أعتق رقبةً» بر «رقبةً مؤمنةً» که مقید است حمل می‏شود. پس این روایت و مشابه آن مشکلی برای ما ایجاد نمی‏کند بلکه ما به ارتکاز حمل می‏کنیم یعنی اینجا هم که امام (ع) فرموده: اگر سگی با بدن شخصی اصابت کرد باید قسمتی که اصابت کرده، شسته شود، منظور سگی است که بدنش رطوبت داشته باشد، چون ملاقات یابس در مثل این گونه موارد از نظر عرف اثری ندارد و به تعبیر روشن‏تر این گونه روایات را که به صورت مطلق وارد شده باید حمل بر مقید کرد یعنی باید آنها را بر روایاتی حمل کرد که اعتبار رطوبت را شرط می‏دانند و در نتیجه بین روایات به این نحو، جمع می‏شود و مشکلی پیش نمی‏آید. لذا روایاتی که در خصوص میته وارد شده که در آن روایات امر شده آنچه به میته اصابت کرده باید شسته شود و بدون تقیید آمده یعنی نگفته باید هر دو شیء یا یکی از آن دو، رطوبت مسریه داشته باشد، بر استحباب حمل می‏شود اما آن را مؤثر در نجاست نمی‏دانیم. اما نسبت به میّت انسان که مرحوم سید (ره) فرمودند: آنچه با بدن میت قبل از آنکه غُسل داده شود، ملاقات کرده باید شسته شود هرچند هر دو (بدن میبت و ملاقات کننده با آن) خشک باشند، این را نمی‏توانیم از باب حالت نجاست بدانیم؛ چون هر دو خشک هستند و شاید شستن ملاقات کننده با بدن میت (قبل از غُسل)، به خاطر خباثت معنوی است که در میّت وجود دارد. بنابراین تمام اوامر مطلقی که در آنها به غَسل و شستن امر شده و رطوبت را ملاک ندانسته، در اعتبار رطوبت ظهور دارد و اوامر مطلق بر مقید حمل می‏شود.

«والحمد لله رب العالمین»



[1]. العروة الوثقی، ج1، ص78.

[2]. وسائل الشیعة، ج2، کتاب الطهارة، باب 26 من ابواب النجاسات، ح14.

[3]. همان، باب 1 من ابواب النجاسات، ح2.

[4]. همان، باب 12، من ابواب النجاسات، ح4.

زیر مجموعه ها

Please publish modules in offcanvas position.