باسمه تعالی

متن سخنرانی حضرت آیت الله سید هاشم حسینی بوشهری«دامت برکاته»

موضوع: انسان و فرصت ها                                                    تاریخ: 89/06/07

مکان: حرم مطهر حضرت معصومه (س)

 

 

 

لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ الّا بِاللهِ العَلِیِ العَظیِم، حَسبُنَا الله وَ نِعمَ الوَکیِل، نِعمَ المَولی وَ نِعمَ النَّصیِر.

اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَان الرَّجِیم بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحِیم.

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين بَارِء الْخَلَائِقِ أَجْمَعِينَ، باعِثِ الْأَنْبِيَاءَ وَ الْمُرْسَلِين ثُمَّ الصَلاةُ و السَّلامُ عَلَى سَيِّدِنَا وَ نَبِيِّنَا حَبیبِ إلِهِ العالَمین أبِی‌القاسِم مُحَمَّد (ص) وَ عَلَى آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ المَعصومین المُکَّرَمین الهُداةِ المَهدیّین و اللَّعنُ الدائِم عَلی أعدائِهِم أجمَعین مِنَ الآن إلی قِیامِ یَومِ الدِّین آمینَ یا رَبَّ العالَمین»

قال الله العظیم فی کتابه: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ في‏ لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنْذِرين*فيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكيم‏‏*أَمْراً مِنْ عِنْدِنا إِنَّا كُنَّا مُرْسِلين‏*رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ إِنَّهُ هُوَ السَّميعُ الْعَليمُ».[1]

امشب اولین شب از لیالی پربرکت قدر و مصادف با شب ضربت خوردن مولای متقیان امیرمؤمنان علی(ع) است.

عامل نیک‏بختی و سعادت انسان در دو چیز خلاصه می‏شود:

1. پیشامدها و فرصت‏های مناسب.2. بهره‏برداری از این فرصت‏ها و پیشامدها.

 برای همه ما فرصت‏های متنوعی وجود دارد که گاهی فرصت‏ها، فرصت‏های مکانی هستند؛ مانند اینکه به یک مکان مقدس، مثل مکه مکرمه و مدینه منوره یا عتبات عالیات، تشرف پیدا می‏کنید. گاهی فرصت‏ها، فرصت‏های عمر انسان است، مثلاً جوانی، شادابی و نشاط به عنوان یک فرصت طلایی برای جامعه ماست و اساساً این عمری که خداوند به همه ما عنایت کرده است، یک فرصت استثنایی است. گاهی فرصت‏ها، فرصت‏های زمانی است؛ شب قدر به عنوان یک فرصت زمانی است.خدای متعال در طول سال این چنین فرصت گران‏بهایی را در اختیار ما قرار داده است تا ببیند که ما چگونه از این فرصت استفاده می‏کنیم؛ لذا گر گدا کاهل بود، تقصیر صاحب خانه چیست؟ اگر ما نتوانیم از شب قدر که باب رحمت الهی باز شده استبه خوبی استفاده کنیم، در حقیقت خود ما ضرر کرده‏ایم.«فاغتنموا الفرص فانها تمر مر السحاب». از فرصت‏های پیش آمده درست استفاده کنید، زیرا فرصت‏ها مثل ابر سریع می‏گذرد. این در رابطه با اصل استفاده انسان از فرصت‏ها است، لذا وجود مقدس امام سجاد (ع) در صحیفه سجادیه می‏فرماید: « عَمِّرْنِي مَا كَانَ عُمُرِي بِذْلَةً فِي طَاعَتِكَ فَإِذَا كَانَ عُمُرِي مَرْتَعاً لِلشَّيْطَانِ فَاقْبِضْنِي إِلَيْک».[2] یعنی خدایا به من عمر طولانی عنایت فرما ولی به شرط اینکه عمر من در مسیر اطاعت تو سپری شود؛ اما اگر عمر من چراگاه شیطان قرار بگیرد، خدایا به من امان و مجال مده و این عمر را از من بگیر.

 عمر زمانی ارزش دارد  که در جهت رضایت باری تعالی مصرف شود، لذا اگر بنا باشد این عمر چراگاه شیطان باشد و مسیر گمراهی را برای انسان باز کند، امام (ع) می‏فرماید خدایا من چنین عمری را نمی‏خواهم.

شب قدر یعنی شب تعیین سرنوشت تا سال آینده که خوشی‏ها و ناخوشی‏ها، زندگی و مرگ، سعادت و شقاوت، همه در شب قدر رقم می‏خورد.« إِنَّا أَنْزَلْناهُ في‏ لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنْذِرين*فيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكيم».[3] ما قرآن را در شب مبارکی نازل کردیم و در جایی دیگر می‏فرماید «إِنَّا أَنْزَلْناهُ في‏ لَيْلَةِ الْقَدْرِ».[4] وجود مقدس ثامن الحجج علی ابن موسی الرضا (ع) می‏فرماید: «وَ يُقَدَّرُ فِيهَا مَا يَكُونُ فِي السَّنَةِ مِنْ خَيْرٍ أَوْ شَرٍّ أَوْ مَضَرَّةٍ أَوْ مَنْفَعَةٍ أَوْ رِزْقٍ أَوْ أَجَلٍ وَ لِذَلِكَ سُمِّيَتْ لَيْلَةَ الْقَدْر».[5] در شب قدر برای کل سال شما خداوند امور را مقدر می کند و خیر و شر، ضرر و منفعت، روزی و اجل شما را معین می‏کند. وجود مقدس امام صادق (ع) به ابوبصیر خطاب می‏کند «یا ابامحمد یکتب وفد الحاجة فی لیلة القدر و ....». مثلاً ممکن است کسی با خود بگوید من همه کارهای خود را برای حج انجام داده‏ام و تمام شده است که این درست نیست؛ بلکه باید ببیند که برای او چه چیزی تقدیر شده است. آن مقدمات در جای خود محفوظ است ولی خیلی از افراد بوده‏اند که ثبت نام کرده‏اند و کارهای خود را انجام داده‏اند اما چند روز مانده به رفتن حج، خبر می‏رسد که او را به بیمارستان منتقل کرده‏اند و متأسفانه از دنیا رفت. گاهی کسی به ذهن او خطور نمی‏کند که با یک تلفن شرایط سفر حج برای او مهیا شود.

سؤال: در علم ازلی پروردگار مقدرات ما از اول وضع نشده است که نیاز داشته باشیم شب قدر بیاید و مقدرات سال ما رقم بخورد؟

سؤال دوم : آیا مسئله تقدیر در شب قدر منافاتی با اراده و اختیار انسان ندارد؟

پاسخ: قرآن می‏گوید «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً».[6] ما راه را به انسان نشان دادیم، این انسان است که می‏تواند شاکر باشد یا کفر ورزد. به قول مولوی که می‏گوید:

اینکه گویی این کنم یا آن کنم             خود دلیل اختیار است ای صنم

بشر آزاد آفریده شده است. در علم ازلی پروردگار مقدرات برای ما مشخص است اما آن اسباب و ویژگی‏هایی که باعث می‏شود در شب قدر خدای متعال برای ما ویژگی‏هایی را رقم بزند با اراده و اختیار ما منافات ندارد. به عنوان مثال شما با اختیار و اراده خود به این مجلس آمده‏اید و آن دعاها و استغفارهایی که از زبان شما جاری می‏شود، با اختیار خود شما است. تقدیرات خداوند بر اساس لیاقت‏ و رفتار و اعمال ماست. این اختیار و اراده ماست که امشب صادقانه در خانه خدا بیاییم و دعا و راز و نیاز کنیم واین اعمال لیاقت ما را بالا می‏برد و هر چه لیاقت ما بالاتر رفت عنایت پروردگار نسبت به ما بیشتر می‏شود.

تعبیری رسول نازنین اسلام (ص) دارد که می‏فرماید: « وَ مَنْ أَدْرَكَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ فَلَمْ يُغْفَرْ لَهُ فَأَبْعَدَهُ اللَّه».[7] اگر کسی شب قدر را واقعاً درک کند، اما نتواند رضایت پروردگار را برای آمرزیده شدنجلب کند، این شخص انسان بدختی است و خدا او را دور می‏کند. لذا ما باید کاری کنیم که امشب رضایت پروردگار جلب شود. شخصی نزد امام صادق (ع) آمد و عرض کرددو آیه در قرآن وجود دارد که من آن را نمی‏فهمم. حضرت درباره آن دو آیه سؤال کرد و این شخص پاسخ داد «ادْعُوني‏ أَسْتَجِبْ لَكُمْ»[8] ، یعنی خداوند می‏فرماید شما دعا کنید و من هم اجابت می‏کنم. «وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادي عَنِّي فَإِنِّي قَريبٌ أُجيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعان»[9] ولی من هر چه دعا می‏کنم به هدف استجابت نمی‏رسد. حضرت فرمود یعنی تو فکر می‏کنی خداوند از وعده خود تخلف کرده است؟ این شخص گفت خیر، من فقط نمی‏دانم رمز و راز عدم استجابت دعای ما چیست؟ حضرت فرمود کلید اول استجابت دعا، اطاعت پروردگار است.

 زمانی که می‏خواهید دعا کنید، حمد و ستایش و پروردگار داشته باشد و خدا را به بزرگی یاد کنید، نعمت‏های خدا را بر زبان جاری کنید و گام سوم این است که گناهان خود به یاد آورید.

نبی گرامی اسلام (ص) در مسجد نشسته بود و کسی از بیرون مسجد آمد و دو رکعت نماز خواند و بلافاصله دست به آسمان بلند کرد و دعا کرد و رفت. پیغمبر (ص) فرمود این شخص توجه به آداب دعا نداشت. کس دیگری وارد شد و دو رکعت نماز خواند و بعد به حمد و ستایش پروردگار و صلوات بر محمد و آل محمد مشغول شد. پیغمبر (ص) فرمود این شخص آداب دعا را رعایت کرد و دعای او مستجاب است.

شب قدر، شب امید و بخشش است، وجود مقدس امام صادق (ع) می‏فرماید: « مَنْ قَامَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ إِيمَاناً وَ احْتِسَاباً غُفِرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يُحْيِيهِ وَ لَا يَخْتِمُهُ».[10] کسی که شب قدر را از روی ایمان به خدا و اخلاص احیا بدارد، خداوند گناهان گذشته او را می‏آمرزد، و بگوید خدایا با گناهی که من دارم پناهگاهی مطمئن تر از تو ندارم. در این صورت خدایا گناهان او را می بخشد.

امام صادق (ع) در روایت دیگری می‏فرماید: « إِذَا أَرَادَ أَحَدُكُمْ أَنْ يُسْتَجَابَ لَهُ فَلْيُطَيِّبْ كَسْبَهُ وَ لْيَخْرُجْ مِنْ مَظَالِمِ النَّاسِ وَ إِنَّ اللَّهَ لَا يُرْفَعُ إِلَيْهِ دُعَاءُ عَبْدٍ وَ فِي بَطْنِهِ حَرَامٌ أَوْ عِنْدَهُ مَظْلِمَةٌ لِأَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ».[11] اگر می‏خواهید دعای شما مستجاب شود شود، کسب خود را طیب و حلال کنید و حقوق مردم را ادا کنید. کسی که شکم او پر از حرام باشد، خداوند دعای  او را بالا نمی‏برد.

مرحوم شیخ ابوتراب نهاوندی می‏گوید به یکی از مراجع عرب به نام شیخ طه، خبر دادند جوانی از دنیا رفته و شما بر جنازه او نماز بگزار. این مرجع بزرگوار خود را آماده کرد که بر جنازه این جوان نماز بخواند اما اطرافیان به او گفتند این جوان معصیت کار بوده است و بالاخره طوری حرف زدند که این مرجع را از اینکه بر جنازه این جوان نماز بخواند، منصرف کردند. فردا صبح این مرجع بزرگ از اطرافیان پرسید که این جوان را کجا دفن کردند، گفتند در فلان قبرستان. این شیخ گفت می‏خواهم بر قبر او نماز بخوانم و فرمود من دیشب خواب عجیبی دیدم که دیشب این جوان جلوی من آمد و دیدم سیمای او ملکوتی و نورانی است و با من سلام کرد. به او گفتم ای جوان تو چه کسی هستی؟ آن جوان گفت من همان شخصی هستم که تو را دیروز از نماز خواندن بر جنازه من منصرف کردند. این مرجع می‏گوید من از آن جوان سؤال کردم که تو چه طور شد که به این مقام رسیدی؟ گفت من زمانی که از دنیا رفتم، فرشی که روی آن خوابیده بودم و آبی را که مرا غسل دادند گویا در آتش می‏سوخت. زمانی که قبض روح شدم، فرشتگان الهی به سراغ من آمدند و مرا کشان‏کشان می‏بردند؛ ناگهان چشم من به سیمای شخص بزرگی افتاد و پرسیدم این چه کسی که می‏رود؟ فرشتگان گفتند امیرالمؤمنین (ع) است. به فرشتگان گفتم اجازه بدهید من با این آقا کار دارم. به ایشان گفتم آقا مرا جایی می‏برند که دشمنان تو آن جا هستند. اگر من آن جا رفتم و از من سؤال کردند تو که یک عمر علی علی گفتی تو چرا این جا آمدی، من چه بگویم؟ یک مرتبه دیدم لطف و عنایت مولا شامل حال من شد و فضا و شرایط من اینگونه شد.

خدای متعال به حضرت موسی (ع) خطاب کرد، چهار کلمه و چهار جمله را حفظ کن و به آن پایبند باش که آن جمله این است « مَا دُمْتَ لَا تَرَى ذُنُوبَكَ تُغْفَرُ فَلَا تَشْتَغِلْ بِعُيُوبِ غَيْرِكَ وَ الثَّانِيَةُ مَا دُمْتَ لَا تَرَى كُنُوزِي قَدْ نَفِدَتْ فَلَا تَغْتَمَّ بِسَبَبِ رِزْقِكَ وَ الثَّالِثَةُ مَا دُمْتَ لَا تَرَى زَوَالَ مُلْكِي فَلَا تَرْجُ أَحَداً غَيْرِي وَ الرَّابِعَةُ مَا دُمْتَ لَا تَرَى الشَّيْطَانَ مَيِّتاً فَلَا تَأْمَنْ مَكْرَهُ»[12] مادامی که یقین نکرده‏ای گناهان تو آمرزیده شده است، سراغ عیب‏جویی از دیگران مباش؛. تا زمانی که یقین نکرده‏ای که شیطان مُرده است از مکر شیطان در امان نیستی؛ تا زمانی که ملک و مملکت من از بین نرفته است سراغ دیگری نرو و امید به دیگری نداشته باش؛ تا زمانی که گنجینه‏های من پایان پیدا نکرده است غصه روزی را نخور.این مطلب خطاب به حضرت موسی (ع) است که هدف آن این است که ما و امت‏های آینده یاد بگیریم، در حالی که حضرت موسی (ع)، پیامبر و معصوم است.

لذا ما باید به این موارد توجه داشته باشیم تا عنایت پروردگار شامل حال ما شود. امشب باب رحمت الهی به روی بندگان حقیقتاً گشوده شده است و انسان نیز موجودی است که زمینه تکامل و تحول در او وجود دارد، چون انسان‏ها چهار دسته هستند:

دسته اول: انسان‏های خوبی که روز به روز سیر تکامل آن‏ها به سمت بهتر شدن است. از آغاز تا پایان پیامبران و اولیای الهی نگاه کنید، مثلاً ببینید که خدا چگونه با حضرت یحیی (ع) سخن می‏گوید: « وَ سَلامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَ يَوْمَ يَمُوتُ وَ يَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا».[13] یعنی روزی که حضرت یحیی متولد شده است و آن روزی که می‏میرد و آن روزی که دوباره زنده می شود، سلام خدا بر او باد. «إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَة».[14] مؤمنانی که اهل استقامت هستند ملائکه بر آن ها نازل می شوند.

دسته دوم: یک سری از انسان‏ها بد هستند و روز به روز بر پرونده سیاه آن‏ها افزوده می شود. «إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُون».[15] همانا کسانی که کفر ورزیدند، اگر آن‏ها را نصیحت کنید یا نکنید تفاوت نمی‏کند.

دسته سوم: این دسته در یک برهه از زندگیشان خوب هستند ولی در برهه‏ای دیگر سبک زندگی آن‏ها عوض می‏شود و گویا از دین و خدا و پیامبر (ص) و مقدسات قهر کرده اند.

شخصی به نام هرثمه ابن سلیم می گوید در جریان جنگ صفین کنار امیرالمؤمنین (ع) بودم. در هنگام بازگشت دیدم حضرت اشک می‏ریزد و دست به زیر خاک برد و فرمود: « وَاهاً لَكَ أَيَّتُهَا التُّرْبَةُ لَيَحْشُرَنَّ مِنْكَ أَقْوَامٌ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ... بِغَيْرِ حِساب»[16]. ای سرزمین یک جمعیتی از تو سربلند می‏کنند که بدون حساب وارد بهشت می‏شوند. هرثمه می‏گوید این جمله تا روز عاشورا در ذهن من بود و زمانی که حسین ابن علی (ع) تنها مانده بود، من خدمت ایشان رفتم و جریان را به ایشان گفتم.  بهانه زن و فرزند را آوردم، و به ایشان گفتم که می‏خواهم بروم.

 این شخص در کنار امیرالمؤمنین (ع) بوده است و جریان را از زبان حضرت شنیده است ولکن توفیق ماندن در کنار حضرت اباعبدالله (ع) را ندارد.

دسته چهارم:این دسته انسان‏هایی امثال بنده و شما هستیم که در زندگی آن‏ها نقطه‏های سیاه وجود دارد اما اگر لطف خدا شامل شود، این پرونده ما پرونده سفیدی شود و این گناهان از بین برود.

 امیرالمؤمنین (ع) در زندگی خود بسیار مصیبت و مشکل را به خاطر ما متحمل شد تا امروز این دین بماند. مظلومیت‏هایی که حضرت علی (ع) در طول تاریخ زندگی خود متحمل شد به خاطر ما بود که ما امروز به یاد و نام علی (ع) افتخار کنیم.

ذکر مصیبت

امیرالمؤمنین (ع) مشغول خطبه خواندن بود که شخص عربی بلند شد و فریاد زد: وا مظلمتاه ، به من ظلم شده است، حضرت فرمود بیا اینجا کنار من بنشین. حضرت فرمود ای عرب من مظلوم هستم و نه تو، « لَقَدْ ظُلِمْتُ عَدَدَ الْمَدَرِ وَ المطر و الْوَبَرِ».[17] اگر می‏بینید امیرالمؤمنین (ع) در خانه ام کثلوم است و هر لحظه به آسمان نگاه می‏کند و می‏گوید من به اندازه عدد ریگ‏های بیابان، به عدد قطره‏های باران و به عدد پشم‏ها و موهای گوسفندان علی مورد ظلم و ستم قرار گرفته است،

«والحمد لله رب العالمین»



[1]. «دخان»: 3-6.

[2]. الصحیفة السجادیة، ص 94.

[3]. «دخان»: 3و4.

[4]. «القدر»: 1.

[5]. وسائل الشیعه،ج10، ص242.

[6]. «الإنسان»: 3.

[7]. بحار الأنوار، ج‌86، ص 261.

[8]. «الغافر»: 60.

[9]. «البقرة»: 186.

[10]. وسائل الشيعة، ج‏10، ص 359.

[11]. بحارالانوار، ج90، ص 321.

[12]. الخصال، ج1، ص 217.

[13]. «مریم»: 15.

[14]. «فصلت»: 30.

[15]. «البقرة»: 6.

[16]. الامالی، ص 136.

[17]. مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج‏2 ص 115.

 

باسمه تعالی

متن سخنرانی حضرت آیت الله سید هاشم حسینی بوشهری«دامت برکاته»

موضوع: سومین سالگرد آیت الله مشکینی. عناصر تأثیر گذار در شخصیت انسان        تاریخ: 89/04/03

مکان: قم،

 

 

لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ الّا بِاللهِ العَلِیِ العَظیِم، حَسبُنَا الله وَ نِعمَ الوَکیِل، نِعمَ المَولی وَ نِعمَ النَّصیِر.

اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَان الرَّجِیم بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحِیم.

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين بَارِء الْخَلَائِقِ أَجْمَعِينَ، باعِثِ الْأَنْبِيَاءَ وَ الْمُرْسَلِين ثُمَّ الصَلاةُ و السَّلامُ عَلَى سَيِّدِنَا وَ نَبِيِّنَا حَبیبِ إلِهِ العالَمین أبِی‌القاسِم مُحَمَّد (ص) وَ عَلَى آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ المَعصومین المُکَّرَمین الهُداةِ المَهدیّین و اللَّعنُ الدائِم عَلی أعدائِهِم أجمَعین مِنَ الآن إلی قِیامِ یَومِ الدِّین آمینَ یا رَبَّ العالَمین»

قال رسول الله (ص): «مَثَلَ‏ الْعُلَمَاءِ فِي‏ الْأَرْضِ‏ كَمَثَلِ النُّجُومِ فِي السَّمَاءِ يُهْتَدَى بِهَا فِي ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ»[1]

مجلس و محفل باشکوهی است که به مناسبت سومین سالگرد ارتحال عالم عامل، فقیه وارسته، مجاهد خستگی ناپذیر، اسوه تقوا و پارسایی مرحوم آیت الله مشکینی از سوی مجلس خبرگان رهبری، جامعه مدرسین، شورای عالی مدیریت و بیت معظم له، تشکیل یافته است.

در شکل­گیری شخصیت افراد عناصر مختلف و گوناگونی تأثیرگذار هستند که هر یک از این عناصر و ویژگی‏هامی‏تواند معرف شخصیت فرد باشد. قرآن و روایات نورانی اهل بیت (ع)، مشخصاتی را بیان کرده‏اند که این مشخصات به عنوان مشخصات انسان­های نمونه و کمال یافته مطرح است. مشخصاتی مانند علم و دانش و ایمان، تقوا و پارسایی، مجاهده و مبارزه در راه خدا و تسلیم بی چون و چرا در برابر فرمان پروردگار عالم.

1.علم:

 در رابطه با علم قرآن می­فرماید«يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجات‏»[2]  انسان‏های باایمان و برخوردار از علم و دانش در نزد پروردگار عالم دارای درجات و مقامات رفیع هستند؛ یا در زیبا سخن نبی گرامی اسلام (ص) آمده است که « وَ مَنْ‏ أَكْرَمَ‏ عَالِماً فَقَدْ أَكْرَمَنِي‏ وَ مَنْ أَكْرَمَنِي فَقَدْ أَكْرَمَ اللَّهَ وَ مَنْ أَكْرَمَ اللَّهَ فَمَصِيرُهُ إِلَى الْجَنَّة .».[3] کسی که عالمی‏را گرامی‏بدارد،پیغمبر(ص) را گرامی‏داشته است و اگر کسی پیغمبر (ص) را گرامی ‏بدارد خدا را گرامی‏داشته است، و اگر کسی خدا را گرامی‏ بدارد مسیر و راه او، بازگشت او به بهشت برین الهی است. نمونه این گونه تعبیرات در روایات ما فراوان است از آن جمله این روایتی که در آغاز سخن به آن اشاره کردم، که نبی اکرم (ص) فرمود: «مَثَلَ‏ الْعُلَمَاءِ فِي‏ الْأَرْضِ‏ كَمَثَلِ النُّجُومِ فِي السَّمَاءِ يُهْتَدَى بِهَا فِي ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ»[4] مثال عالمان در روی زمین مانند ستارگان در آسمان است که در تاریکی­های خشکی­ها و دریاها،انسان به وسیله نور آن­ها راه را پیدا می‏کند و هدایت می‏شود.

2. ایمان:

خدای متعال در سوره عصر بعد از سوگندی که یاد می‏کند،انسان‏ها را در معرض ضرر و زیان می‏بیند؛ چه خسران نسبت به سرمایه­های برونی یا درونی، چه مال و مقام و امثال ذلک، چه خسران نسبت به صحت و سلامت و ایمان و عقل، و ثواب و ... «إِنَّ الْخاسِرينَ الَّذينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْليهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ»[5]خاسرین کسانی هستند که خود و خانواده ‏آن‏ها فردای قیامت با دست خالی محشور می‏شوند و سرمایه­ها را از دست داده‏اند و بعد قرآن استثنائات را مطرح می‏کند « الا الذین آمنوا» مگر کسانی که ایمان آورده باشند و مؤمن باشند. چون انسان‏های مؤمن دارای ویژگی‏های خاصی هستند،مانند احساس مسئولیت می‏کنند و در مسیر تکامل پیش می‏روند و متوکل به خدا هستند. «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ زادَتْهُمْ إيماناً وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُون‏»[6] مؤمنین در مرحله اول که حالت خوف و خشیت نسبت به پروردگار دارند، براساس احساس مسئولیت است و احتمال این را می‏دهند که شاید ما به وظایف خود،آن گونه که شایسته است عمل نکرده­ایم. در مرحله دوم تکامل پیدا می‏کنند و در سایه دینداری زمانی که آیات الهی بر آن‏ها تلاوت می‏شود،از نظر بعد معنوی روز به روز به سوی رشد و کمال و ترقی حرکت می‏کنند و در بخش سوم قرآن می‏فرماید آن‏ها توکل به خدا می‏کنند.

3. عمل صالح:

در جای جای قرآن بر روی عمل صالح تکیه شده است به طوری که در یک جا عمل صالح را معیار محبت می‏داند و می‏فرماید اگر می‏بینید در جامعه انسانی محبوب قرار گرفته است و مردم به او علاقه و محبت نشان می‏دهند، این در راستای ایمان و عمل صالح اوست، «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا»[7]و در جای دیگر مسئله ایمان و عمل صالح و مسئله تسلیم بی چون و چرا در مقابل ذات کبریایی حق بودن را باعث فوز و رفتن به بهشت برین می‏داند، «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ أَخْبَتُوا إِلى‏ رَبِّهِمْ أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فيها خالِدُون»[8]

کسانی که ادعای ایمان می­کنند سه دسته هستند:

دسته اول عده­ای هستند که در این دنیا مدعی تسلیم در برابر خدا هستند ولی تا زمانی که با منافع آن‏ها برخورد نکند شعار مؤمن و مسلمان بودن می‏دهند ولی اگر با منافع آن‏ها برخورد کرد و پای آبروی آن‏ها به میان آمد و لازم بود برای اسلام و انقلاب از آبرو مایه بگذارند، کنار می‏کشند.

دسته دوم کسانی هستند که ادعای تسلیم در مقابل خدا دارند وطبیعتاً خواسته­هایی هم دارند ولی افراد بر خلاف دسته اول تا می‏بینند این خواسته­ها در مقابل خواست خدا قرار می‏گیرد،می‏گویند خواست ما باید تحت الشعاع خواست الهی قرار بگیرد؛ لذاآن‏ها حاضر نیستند در مقابل ذات کبریایی حق ادعای منیت و ادعای شخصیت کنند.

 اما دسته سوم می‏گویند ما در مقابل اراده پروردگار عالم از خود اراده­ای نداریم وآن چه خدا و پیامبر او بگوید تسلیم هستیم. دنیا برای آن‏ها معیار نیست و بی ارزش است و دنیا را یک سرای زود گذر می‏دانند و چشم به آخرت اندوخته­اند. «وَمَنْ أَرادَ الْآخِرَةَ وَ سَعى ‏لَها سَعْيَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ كانَ سَعْيُهُمْم َشْكُورا».[9] این دسته چشم به آخرت دوخته­اند و برای رسیدن به آن جایگاه بلند و معنوی در حالی که ایمان به خدا دارند،، تلاش می‏کنندو مورد تشکر قرار می‏گیرند.

4. تقوا و پارسایی:

 «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً وَيُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ ذُوالْفَضْلِ الْعَظيمِ».[10] کسانی که برخوردار از تقوا هستند قدرت تشخیص حق و باطل را پیدا می‏کنند یعنی راه را از چاه تشخیص می‏دهند. ویژگی دوم انسان‏های باتقوا و پارسا این است که اگر هم گناهی انجام دادند، خداوند برای آن‏هادر دنیا پرده پوشی می‏کند و معنای دیگر این است که گفته­اند آثار روانی و اجتماعی گناه نسبت به آن‏ها از بین می‏رود و خداوند فردای قیامت گناهان آن­ها را مورد عفو و بخشش قرار می‏دهد.

5. مجاهدت در راه خدا:

 «وَالَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنينَ».[11] کسانی که در راه ما جهاد کنند ما راه­ها بهآن‏ها نشان می‏دهیم و مسیر را برای آن‏ها هموار می‏کنیم و خداوند با نیکوکاران است. یعنی کسانی که تنها به خود توجه نمی‏کنند که خوب زندگی کنند بلکه خیرات و برکات آن‏ها برای جامعه نیز هست و شامل جامعه می‏شود.

از نظر فقهی آیت الله مشکینی در جایگاه رفیع و بلندی است و محضر شخصیت­هایی مانند آیت الله العظمی ‏بروجردی، مرحوم آیت الله محقق داماد، مرحوم حضرت امام (ره) را درک کرده است. آن زمانی که ایشان در کاشمر تبعید بود و رهبر فرزانه انقلاب به عنوان یکی از چهره­های مبارز به دیدن ایشان رفته بودند، یکی از بستگان مرحوم آیت الله مشکینی این جمله را بیان کرد که مقام معظم رهبری آن روز به آیت الله مشکینی این تعبیر را مطرح کرد که آقا شما چرا رساله نمی­نویسید؟ صلاحیت نوشتن رساله به عنوان یک مرجع تقلید برای شما فراهم است.

حتی بنده مطلع هستم که عده­ای از دوستان و شاگردان رساله­ای برای ایشان تنظیم کرده بودند ولی هر کار کردند نتوانستند ایشان را راضی کنند که زیربار مسئله مرجعیت برود. تعبیر ایشان این بود که مراجع و شخصیت­های علمی حضور دارند و نیاز نیست من در عرصه مرجعیت ورود پیدا کنم.از نظر بعد مبارزاتی حضرت آیت الله مشکینی، از زمانی که حضرت امام شروع به مبارزه کردند و وارد میدان مبارزه شدند، ایشان جزء شخصیت­های بزرگواری است که همیشه در کنار امام بودند و مرجعیت امام را امضا کردند.ایشان مدت­ها در زندان قم، زندانی شدند، دستگیر شدند، تبعید شدند و چندین ماه متواری بودند و یک بار به ماهان کرمان تبعید شدند؛ ولی شخصیت­هایی که خدا را باور کردند و وظیفه شناس هستند، نه از دشمن می‏ترسند و نه باکی به دل راه می‏دهند. قبل از پیروزی انقلاب در ماهان کرمان اقامه نماز جمعه می‏کردندولی دستگاه جبار طاغوت تحمل نمی‏کند و ایشان را به گلپایگان ایشان را تبعید می‏کند. این انسانمی‏توانست در حوزه بماند و سخنی نگوید و به درس و بحث بپردازد چون از نظر علمی‏به عنوان استاد درجه اول حوزه بودند و کتاب مکاسب را تدریس می‏کرد.درس تفسیر و اخلاق ایشان غوغا بود، آن روزهایی که قبل از ظهر ایشان درس اخلاق می‏گفت تا به این جملات می‏رسید که سید مرتضی کجاست، شیخ مفید کجاست، همین جملات را خیلی ساده بر زبان جاری می‏کرد ولی چون از عمق جان برمی‏خاست فضای مسجد اعظم را متحول می‏کرد و طلاب ما گریه می‏کردند و اشک می‏ریختند و تا هفته دیگر منتظر می­ماندند تا این استاد و معلم اخلاق بر کرسی درس اخلاق بنشیند و دوباره موعظه و نصیحت کند.لذا مقام معظم رهبری در تعبیری بعد از رحلت ایشان می‏فرماید ریاست مجلس خبرگان برای این شخصیت اعتبار نبود بلکه ایشان اعتبار مجلس خبرگان بود.

یکی از شخصیت­هایی که در این مجلس بود، می‏فرمود من شصت سال با این انسان بودمو به این باور رسیدم که این شخصیت از روزی که وارد حوزه علمیه قم شد، از نظر اخلاق، رفتار و فروتنی تا روزهای آخری که در میان ما بود، کوچک ترین تغییری درایشان ایجاد نشد.

به این سرمایه­ها حوزه­های ما امروز نیاز دارند، طلاب ما بیش از هر چیز نیاز دارند در کنار درس خواندن، متخلق به اخلاق اسلامی شوند.لذا طلاب ما باید این شخصیت­ها را به عنوان اسوه و الگوی خود قرار دهند.علما و شخصیت­های تأثیرگذار ما در هر جا هستند باید مسئله وحدت و همدلی و ذکر و یاد خدا را در جامعه ما گسترش دهند. خدای ناخواسته نکند فضایی در حوزه و کشور ایجاد شود که بعد، از دست ما کاری ساخته نشود. مردم به روحانیت نگاه می‏کنند و باورهای اعتقادی خود را از ما می‏گیرند. هر حرکتی که ما انجام بدهیم تأثیرگذار در فکر و فرهنگ جامعه است. اگر روحانیت می‏خواهد الگو باشد و الگو بماند باید این ویژگی‏ها را رعایت کند. رسول گرامی اسلام (ص) می‏فرماید حوارین حضرت عیسی (ع) از حضرت عیسی (ع) سؤال کردند ما همنشین چه کسانی شویم؟ عیسی ابن مریم (ع) فرمود: «َمَنْ يُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ رُؤْيَتُهُ وَ يَزِيدُ فِي عِلْمِكُمْ مَنْطِقُهُ وَ يُرَغِّبُكُمْ فِي الْآخِرَةِ عَمَلُهُ».[12] زمانی که به چهره او نگاه می‏کنید به یاد خدا بیفتید، هنگامی‏که کنار او می نشینید از محضر او استفاده کنید و به رفتار او که نگاه می‏کنید شما را مشتاق آخرت کند. آیت الله مشکینی چنین شخصیتی بود؛ در هر جا حضور پیدا می‏کرد مورد احترام و تکریم بود و لذا مقام معظم رهبری با تکریم از ایشان یاد کردند. در یکی از جلسات خبرگان که بعد از ارتحال این فقیه وارسته در محضر رهبری تشکیل شده بود ایشان فرمود آیت الله مشکینی مصداق کلام امیرالمؤمنین است که می‏فرماید: « فَالْمُتَّقُونَ‏ فِيهَا هُمْ‏ أَهْلُ‏ الْفَضَائِلِ  مَنْطِقُهُمُ‏ الصَّوَابُ‏ وَ مَلْبَسُهُمُ الِاقْتِصَادُ وَ مَشْيُهُمُ التَّوَاضُع‏».[13] متقین اهل فضل هستند، منطق آن‏ها درست است و زمان شناس هستند. گاهی از اوقات ایشان یک کفش پاره می­پوشید و زمانی که به تهران برای دیدار رهبر رفته بودند به ایشان اصرار کردند که کفش خود را عوض کنند. ایشان فرموده بود همین برای من مناسب است و آن جا رهبری دستور داده بودند که کفش دیگری در اختیار ایشان قرار بگیرد.

زمانی که لازم است در جبهه حضور پیدا کند، حضور پیدا می‏کند، زمانی که لازم به نوشتن کتاب است وارد عرصه می‏شود. ایشان عرب زبان نیست ولی در عین حال که کتاب به زبان عربی می­نویسد یک نثر ساده و زیبا دارد و متناسب با نیاز جامعه کتاب می­نویسد. ایشان در اواخر شروع کرده بود به نوشتن تفسیر روان برای نسل جوان و ایشان می­فرمود مطالب را باید به گونه­ای مطرح کرد که نسل جوان جامعه بداند و راه خود را بداند. اگر نسل جوان با معارف قرآن آشنا شد، مسئله دوستی و محبت نسبت به دیگران فراموش می‏شود و در دام دشمن قرار نمی‏گیرد، جوانی که پای تفسیر قرآن و کلمات نورانی اهل بیت (ع) نشست، این انسان سراغ بیگانه نمی‏گیرد.

ایشان آن چنان به مردم توجه داشتند که همیشه در خطبه­های نماز جمعه به مسئولین سفارش می‏کردند که به مردم رسیدگی کنند.

 از همه مهم­تر تهجد و شب زنده داری ایشان است. کسانی که با ایشان همراه بودند می‏گفتند از فاصله خانه تا جامعه مدرسین که می آمدیم، ایشان در ماشین یا مشغول قرائت قرآن بودند و یا گاهی از اوقات، نماز نافله­ای را قرائت می‏کردند و اگر از فاصله دورتری می‏خواستیم برویم مقید بود که قرآن در ماشین باشد. برادران عزیز پاسدار می‏گفتند در مسیر قم ـ تهران، ایشان ‏فرمود ماشین را نگه دارید. از ماشین پیاده شد و کنار جاده به سجده ‏رفت و دوباره بر‏گشت. از ایشان سؤال ‏کردیم که چه اتفاقی افتاده است؟ ‏فرمود این جا قرآن خوانده شد و سجده واجب قرآن بود، لذا من از ماشین پیاده شدم و سجده واجب قرآن را به جا آوردم و برگشتم.

حوزه ما باید چنین شخصیت هایی را دل خود رشد دهد که هم برای حوزویان و هم برای دیگران الگو باشد.

ذکر مصیبت

آن روزی که حضرت آیت الله مشکینی تشییع شدند، جمعیتی انبوه آمده بودند ولی روز عاشورا در کربلا چه خبر بود؟ مگر حسین (ع) فرزند فاطمه (س) نبود؟ مگر حسین (ع) عالم نبود؟ مگر حسین (ع) خود را معرفی نکرد؟ امام سجاد (ع)می‏گوید شب عاشورا دیدم پدرم می‏گوید:

یا دهر اف لک من خلیلی      کم لک بالاشراق والاصیلی.

امام سجاد (ع)می‏گوید من یقین کردم که پدرم فردا به شهادت می‏رسد، بعض خود را نگه داشتم که زینب (س) متوجه نشود ولی یک مرتبه زینب (س) آمد و گفت بأبی انت و امی... . زینب (س) غش می‏کند. حسین (ع) آب به صورت زینب (ع)می‏ریزد، روز عاشورا زینب (ع) بالای تل زینبیه آمد، دید دور حسین (ع) را محاصره کردند یکی تیر می­زند، یکی شمشیر به دست دارد. زینب (س) صدا زد عقب بروید تا برادرم را ببینم، زمانی که حسین (ع) صدای زینب (س) را شنید خطاب کرد: ارجعی الی الفساق. خواهرم نمی‏خواهم در میان نامحرمان باشی، به خیمه گاه برگرد. یک مرتبه صدای هلهله لشکر کوفیان بلند شد، زینب (س) نگاه کرد دید سر برادر بر بالای نیزه.

 

«والحمد لله رب العالمین»



[1]. منية المريد، ص104؛ بحار الأنوار، ج‏2، ص25.

[2]. «المجادلة»: 11.

[3]. جامع الأخبار(للشعيري)، ص38.

[4]. منیة المرید، ص 104.

[5]. «الزمر: 15»؛ «الشوری»: 45.

[6]. «الأنفال»: 2.

[7]. «المریم»: 96.

[8]. «هود»: 23.

[9]. «الأسرا»: 19.

[10]. «الأنفال»: 29.

[11]. «العنکبوت»: 69.

[12]. کافی، ج1، ص39.

[13]. الأمالي( للصدوق)، ص570.

 

باسمه تعالی

متن سخنرانی حضرت آیت الله سید هاشم حسینی بوشهری

موضوع: حیات معنوی انسان و راه وصول به آن                                                   تاریخ: 90/05/28

مکان: حرم مطهر حضرت معصومه (س)

 

 

 

لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ الّا بِاللهِ العَلِیِ العَظیِم، حَسبُنَا الله وَ نِعمَ الوَکیِل، نِعمَ المَولی وَ نِعمَ النَّصیِر.

اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَان الرَّجِیم بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحِیم.

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين بَارِء الْخَلَائِقِ أَجْمَعِينَ، باعِثِ الْأَنْبِيَاءَ وَ الْمُرْسَلِين ثُمَّ الصَلاةُ و السَّلامُ عَلَى سَيِّدِنَا وَ نَبِيِّنَا حَبیبِ إلِهِ العالَمین أبِی‌القاسِم مُحَمَّد (ص) وَ عَلَى آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ المَعصومین المُکَّرَمین الهُداةِ المَهدیّین و اللَّعنُ الدائِم عَلی أعدائِهِم أجمَعین مِنَ الآن إلی قِیامِ یَومِ الدِّین آمینَ یا رَبَّ العالَمین»

قال الله العظیم فی کتابه: «وَ أَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُمَتِّعْكُمْ مَتاعاً حَسَنا».[1]

امشب اولین شب از لیالی مبارکه قدر است و از این جهت مؤمنان با امید به درگاه ذات کبریایی حق، در حال نیایش و استغفار و انابه هستند. از سوی دیگر امشب متعلق است به مولای متقیان امیرمؤمنان علی ابن ابیطالب (ع) است. برای گوینده‏ای مثل بنده سخن گفتن پیرامون این دو مناسبت، کار بسیار سنگینی است و ان‏شاءالله امیدوارم خدای بزرگ عنایتی کند، تا بتوانیم حق دو موضوع را به نحو احسن ادا کنیم.

انسان به عنوان گل سرسبد عالم هستی برخوردار از دو حیات است و دو زندگی دارد. یکی زندگی مادی و دیگر زندگی و حیات معنوی است. زندگی مادی انسان ارتباط با عناصر دنیای خاکی دارد و مربوط به بدن و جسم انسان و تأمین نیازمندی‏های جسم آدمی است. اما حیات معنوی انسانبا ارزش‏های الهی و ملکوتی ارتباط دارد. لذا آن چه که مایه امتیاز انسان از دیگر حیوانات و جنبندگان است، حیات معنوی است و نه حیات مادی؛ زیرا در رابطه با حیات مادی تفاوت چندانی بین انسان و دیگر جنبندگان وجود ندارد، اما در رابطه با حیات معنوی کمتر مجموعه و جامعه‏ای پیدا می‏شود که خود را نیازمند به حیات معنوی ندانند. حتی مکتب‏های مادی و مکتب‏های الحادی به گونه‏ای خود را نیازمند حیات معنوی می‏دانند. منتهی تفاوت و درون مایه اصلی بین حیات معنوی در نزد مکتب‏های الحادی و مادی مکتب‏های الهی در این است که مکتب‏های الهی حیات معنوی خود را به امر نامحدودی می‏دانند و خود را وابسته به امر نامحدودی می‏دانند که در عین وابستگی یک نوع وارستگی نیز محسوب می‏شود. یعنی انسان وابسته به ذات کبریایی حق، در عین حال که وابسته است وارسته نیز است. لذا قرآن در رابطه با کسانی که صف خود را از حیات معنوی جدا کرده‏اند و در مسیر دیگری قدم گذاشته‏اند، می‏فرماید این‏ها در شرف پرتگاه و سقوط قرار دارند ومانند بیت عنکبوت هستند که سست‏ترین بنیاد و بنیان‏ها را دارد. اگر از انسان این ارزش‏های عالی و متعالی کم و از او جدا شود، جسم آدمی باقی می‏ماند و به قول سعدی «تن آدمی‏ شریف است به جان آدمیت، نه همین لباس زیباست نشان آدمیت». آن چه معیار و اساس برای انسانیت انسان و معیار برای جان انسان است، حیات معنوی است که انسان از آن برخوردار است.

سؤال: راه وصول به حیات معنوی چیست؟ دو راه کلیدی برای رسیدن به حیات معنوی وجود دارد: 1. معرفت و شناخت  2. عمل.

 اگر معرفت و شناخت در زندگی ما راه پیدا کرد، یعنی با وظیفه خود آشنا شدهیم و دانستیم که چه باید کنیم، این گام اول برای رسیدن به حیات معنوی است و در گام دوم بعد از معرفت و شناخت، قدم برداشتن و وارد میدان عمل شدن است. وجود مقدس امام کاظم (ع) می‏فرماید: « وَجَدْتُ عِلْمَ النَّاسِ فِي أَرْبَعٍ أَوَّلُهَا أَنْ تَعْرِفَ رَبَّكَ وَ الثَّانِيَةُ أَنْ تَعْرِفَ مَا صَنَعَ بِكَ وَ الثَّالِثَةُ أَنْ تَعْرِفَ مَا أَرَادَ مِنْكَ وَ الرَّابِعَةُ أَنْ تَعْرِفَ مَا يُخْرِجُكَ مِنْ دِينِک».[2] امام کاظم (ع) می‏فرماید چهار علم را برای عمل مقدمه قرار بده:

1. خداشناسی: در جای‏جای زندگی ما باید خداشناسی راه پیدا کند و یک لحظه از خدا غفلت نکنیم؛ زیرا خدا ناظر بر برنامه‏های زندگی ما است.

2. نسبت به نعمت‏هایی که خدا به ما عنایت کرده است قدر شناس باشیم. مثلاً سلامتی نعمتی است که باید به خاطر آن به درگاه کبریایی حق سپاس‏گزار بود.

3.  هنوز گویا متوجه نشده‏ایم که بین خواست ما و خواست خدا چقدر فرق است؟ همیشه سخن از من مطرح می‏کنیم واز اول صبح تا شب آن چنان این منِ منیت سایه افکنده است که خدا در این میان فراموش شده است. خدای متعال آن چیزی که از ما می‏خواهد این است که اراده خدا را بر اراده خود مقدم بداریم.آیا می‏دانید غذای حرام در نسل‏های ما هم اثر می‏کند؟ هیچ می‏دانید خدا از ما امر به معروف و نهی از منکر خواسته است و اگر در یک جامعه‏ای امر به معروف و نهی از منکر آن به تعطیلی کشیده شود فضای جامعه به کجا کشیده می‏شود؟

 3.بدانی که چه چیز تو را از مسیر دینداری بیرون می‏کند. هیچ می دانید در این شبانه روز دشمنان ما چه نقشه‏ها و برنامه ریزی‏هایی می‏کنند تا پای شما را از مسجد و دین جدا کنند؟ هیچ می‏دانید چه نقشه‏هایی برای منحرف کردن نسل جوان ما طراحی کرده‏اند تا در محیط خانواده نماز، روزه و دینداری و معنویت نباشد و حیات معنوی از بین برود.پس این چهار مقدمه عبارتند از: خداشناسی، نعمت شناسی، راه شناسی و دشمن شناسی

این مسئله مربوط به معرفت ما و شناخت ماست که اگر انسان یک چیز جزئی متوجه شود، تحول در زندگی او ایجاد می‏شود. بازاریان ما قبل از اینکه کرکره مغازه را بالا بدهند یک ساعت قبل از رفتن به بازار به دنبال یک عالم بودند تا مسائل حلال و حرام خود را یاد بگیرند و بعد وارد کسب و کار می‏شدند تا دچار ربا نشوند. گاهی یک جمله معرفت به یک جمله سرنوشت انسان را تغییر می‏دهد. شخصی خدمت رسول گرامی اسلام (ص) آمد و از پیغمبر (ص) درخواست کرد که به او قرآن بیاموزد. پیغمبر (ص) به یکی از یاران خود فرمود به او قرآن بیاموز. زمانی که تلاوت قرآن به آیه «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَه‏*وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ »[3] رسید(اگر کسی به اندازه یک ذره کار خیر انجام دهد فردای قیامت نتیجه آن را می‏بیند و اگر کسی به اندازه ذره‏ای کار بد انجام دهد نتیجه آن را خواهد دید) این شخص با معلم خود خداحافظی کرد و رفت. معلم خدمت پیامبر (ص) آمد و گفت این شاگرد کم حوصله بود و به همین آیه که من رسیدم، خداحافظی کرد و رفت. پیامبر (ص) فرمود: « صار فقیها ». یعنی این آدم با یک سوره قرآن به اوج فقاهت و دانایی و معرفت رسید و با وظیفه خود آشنا شد. اگر تک تک ما بدانیم کار خیر ما یک ذره فردای قیامت تأثیر دارد و کار بد ما یک ذره فردای قیامت تأثیر دارد، سراغ گناه نمی‏رویم و با رابطه خود با خدا را یک رابطه صمیمی می‏کنیم و لذا کسانی که آمده‏اند در این وادی معرفت و شناخت، وارد میدان عمل که شده‏اند غوغا کرده‏اند، «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَة».[4] کسانی که معرفت و شناخت را کسب کردند و وارد کلاس عمل شدند ما به این افراد حیات طیب عنایت می‏کنیم. گمان نکنید که حیات طیب برای کسانی است که سالیان سال درس خوانده‏اند. درست است که معرفت و درس لازم است ولی گاهی یک نکته در زندگی انسان بهترین درس است به جای ده‏ها سال درس خواندن و هنر این است که انسان این چهار شناخت کلیدی را بیاموزد. دانشمندی به چوپانی برخورد کرد و به او گفت چرا تحصیل نکردی؟ چوپان گفت من آن چه باید بیاموزم، آموخته‏ام. دانشمند گفت چه آموخته‏ای؟ گفت آموخته‏ام تا راستی و صدق و درستی تمام نشده است، سراغ دروغ نروم. تا غذای حلال تمام نشده است سراغ غذای حرام نمی‏رودم. تا نعمت‏های خدا تمام نشده است در خانه کسی نمی‏زنم و تا عیب در من هست سراغ عیب دیگران نمی‏روم. تا قدم در بهشت نگذاشته‏ام از مکر شیطان در امان نیستم.

بچه خردسالی از پشت بام به سمت زمین پرت شد و همه خود را جمع کردند تا بچه را بگیرند، دیدند یک حمال بار و بنه خود را کنار گذاشت و خطاب کرد به کودک بمان. کودک قبل از اینکه به زمین برسد بین زمین و آسمان متوقف شد؛ جمعیت دور او را گرفتند به او گفتند آیا تو امام زمان (عج) یا از اولیای الهی هستی؟ این شخص گفت خیر ولی من با خدا عهد بسته‏ام که خدایا آن چه تو بگویی من بشنوم و عمل کنم، و من هم هر چه از تو بخواهم تو بشنوی و عمل کنی.

امشب زمانی که می‏خواهیم الهی العفو بگوییم و دست‏ها را به سمت آسمان بلند کنیم این جمله را با خدا امشب بگوییم و پای آن بایستیم. خدا نسبت به ما خیلی مهربان است، در تاریخ یک جریانی است که تکان دهنده است، زنی دو فرزند داشت یکی مؤمن و دیگری فاسق بود اتفاقاً فرزند مؤمن از دنیا رفت. به جای اینکه مادر بی‏تابی کند و اشک بریزد، بی‏تابی نکرد و اشک نریخت، بعد از مدتی برادر فاسق سؤال کرد، گفت چرا برادرم از دنیا رفت اشک نریختی، مادر گفت چون او مؤمن و با خدا بود، خدا هم با او است. برادر فاسق مریض شد و مادر شروع کرد به بی‏تابی کردن و ناله کردن، برادر فاسق گفت به مادر گفت تو برای مرگ برادرم گریه نکردی ولی چرا برای مریضی من گریه می‏کنی؟ مادر گفت زیرا برادر با ایمان تو خدا داشت ولی تو خدا نداری. برادر فاسق گفت: مادر، من هم خدا دارم، من هم وارد بهشت می‏شوم، زیرا تو که مادر من هستی نُه ماه مرا در رحم رشد داده‏ای و دو سال شیر داده‏ای، عاطفه مادری تو باعث می‏شود برای من اشک بریزی و گریه کنی. خدایی که این عمر طولانی را به من داده است، حتماً نسبت به من از تو مهربان‏تر است.

 

«والحمد لله رب العالمین»



[1]. «هود»: 3.

[2]. بحارالانوار، ج 75، ص 238.

[3]. «الزلزلة»: 7 و 8.

[4]. «النحل»: 97.

باسمه تعالی

متن سخنرانی حضرت آیت الله سید هاشم حسینی بوشهری«دامت برکاته»

موضوع: روز معلم-شهید مطهری، فرهنگ‎بان بیدار                            تاریخ: 90/02/12

مکان: قم،

 

 


                

لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ الّا بِاللهِ العَلِیِ العَظیِم، حَسبُنَا الله وَ نِعمَ الوَکیِل، نِعمَ المَولی وَ نِعمَ النَّصیِر.

اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَان الرَّجِیم بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحِیم.

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين بَارِء الْخَلَائِقِ أَجْمَعِينَ، باعِثِ الْأَنْبِيَاءَ وَ الْمُرْسَلِين ثُمَّ الصَلاةُ و السَّلامُ عَلَى سَيِّدِنَا وَ نَبِيِّنَا حَبیبِ إلِهِ العالَمین أبِی‌القاسِم مُحَمَّد (ص) وَ عَلَى آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ المَعصومین المُکَّرَمین الهُداةِ المَهدیّین و اللَّعنُ الدائِم عَلی أعدائِهِم أجمَعین مِنَ الآن إلی قِیامِ یَومِ الدِّین آمینَ یا رَبَّ العالَمین»

«مِنَ الْمُؤْمِنينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى ‏نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْديلا».[1]

جلسه باشکوهی است که به همت تولیت آستانه مقدسه، سپاه علی ابن ابی طالب و مجموعه های سپاه مستقر در استان، سازمان آموزش و پرورش و سازمان اوقاف تشکیل یافته است. مناسبت امروز در مرحله اول، سالگرد شهادت استاد شهید، فیلسوف، متکلم و مفسر بزرگ اسلامی آیت الله شهید مرتضی مطهری است و به همین مناسبت به عنوان روز معلم و روز آموزش عقیدتی سیاسی سپاه نیز نامگذاری شده است.

خدای متعال در قرآن مجید ویژگی‏هایی را برای انسان‏های نمونه بیان کرده است که این ویژگی‏ها در شخصیت شهید مطهری موج می­زند. ویژگی مانند ایمان، علم، عمل صالح و تسلیم در مقابل حق.

ایمان و عمل صالح: خدای متعال می‏فرماید: «يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ».[2] در پیشگاه خداوند مؤمنان و عالمان برخوردار از مدال افتخار و امتیاز هستند. عالمان کسانی هستند که علم و دانش خود را به دیگران منتقل می‏کنند تا فضای جامعه را یک فضای علمی ‏کنند. عالمان دین و چه عالمانی که به ظاهر روحانی شناخته نمی‏شوند ولی در سایه وجود آن‏ها فکر فرهنگی در جامعه گسترش پیدا می‏کند.

ایمان سرمایه است به قول یکی از دانشمندان در تفسیر ایمان این جمله را نوشته است که ایمان آن چیزی است که انسان با آن زندگی می‏کند یعنی زندگی چیزی جدای از ایمان نیست. قرآن مجید ایمان را به عنوان بالاترین سرمایه می‏شناسد: «هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى تِجارَةٍ تُنْجيكُمْ مِنْ عَذاب ٍأَليم‏*تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِه‏»[3]و «يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لابَنُون*إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَليم».[4] دغدغه همه برای روز قیامت این است که با ما چه برخوردی می‏شود و جایگاه ما کجاست؟ آن روزی که هیچ چیزی به داد انسان نمی­رسد، آن چه به انسان سود می­رساند و به عنوان تجارت نجات بخش است، ایمان به خدا و پیامبر است.

علم: یکی از آثار ارزشمند علم حالت خشیت است، «إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماء».[5] انسان‏های عالم، انسان‏هایی هستند که حالت خشیت دارند؛ یعنی چون مسئولیت پذیر وعالم هستند، ترس همراه با تعظیم در مقابل خدا دارند.

تسلیم بودن در مقابل خدا: «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ أَخْبَتُوا إِلى ‏رَبِّهِمْ أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فيها خالِدُون‏».[6] مؤمنان و کسانی که اهل عمل صالح هستند و در مقابل خدا تسلیم هستند، اهل بهشت هستند. سؤال این است که معنای « أَخْبَتُوا إِلى رَبِّهِمْ» چیست؟ سه تفسیر برای «اخبتوا» شده است:1. در مقابل خداوند خاضع هستند 2. در مقابل فرمان پروردگار عالم تسلیم هستند 3. به وعده های خداوند اطمینان دارند.

در رابطه با شهید مطهری نکته­ای که می­خواهم عرض کنم این است که چرا از موفقیت­های شهید مطهری یاد می‏شود ومی‏گویند او معلم موفقی است؟ رمز آن این است که:

1. ایشان از عمر خود به تمام معنا استفاده کرد و لحظه­ای از لحظات عمر او به هدر نرفت.« يُسْأَلَ عَنْ أَرْبَعٍ عَنْ‏ عُمُرِهِ‏ فِيمَا أَفْنَاهُ وَ عَنْ شَبَابِهِ فِيمَا أَبْلَاهُ وَ عَنْ مَالِهِ مِنْ أَيْنَ اكْتَسَبَهُ وَ فِيمَا أَنْفَقَهُ وَ عَنْ حُبِّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ ».[7] فردای قیامت از عمر، از جوانی، از مال و ثروتی که بدست آورده­ایم و از محبت اهل بیت از ما سؤال می‏شود. شهید مطهری در راه تحصیل علم و دانش هر جا استادی را سراغ می‏گرفت دنبال می‏کرد تا بتواند از مراتب علمی و کمالات او استفاده کند. او خود را برای مرزبانی آماده می‏کرد و مرزبان باید تمام شرایط مرزبانی را در خود جمع کند و جامع باشد تا بتواند عنوان مرزبانی را ایفا کند. لذا امام در رابطه با شهید مطهری می­فرماید: او مردی بود که در اسلام شناسی و فنون مختلف اسلام و قرآن کریم کم نظیر بود. این گواهی، بزرگترین مدرک برای شهید مطهری است. در جای دیگری حضرت اماممی‏فرماید آثار قلم و زبان او، بی­استثناء آموزنده است و مواعظ و نصایح او که از قلبی سرشار از ایمان نشأت می‏گرفت برای عارف و عامی سودمند بود. رهبر فرزانه انقلاب درباره ایشان می‏فرماید آقای مطهری در پیروزی انقلاب و در به وجود آوردن این انقلاب نقش بسیار مؤثری داشتند. در مورد حراست از مرزهای ایدئولوژیک و حفظ شعار «نه شرقی و نه غربی» و به خصوص التقات زدایی از اندیشه اسلامی آقای مطهری یک فرد بی نظیر ساخته بود و این از ویژگی‏های شهید مطهری است.

2. در صدد احیای تفکر دینی بود. سراسر زندگی مطهری در این جهت صرف می‏شد که دین را چطور به جامعه عرضه کنیم و خرافات را چگونه از دین دور کنیم و دین را بدون هیچ پیرایه­ای به نسل جوان عرضه کنیم. در دانشگاه که می­رفت و در مقابل مارکسیست­ها و روشن فکران وابسته به غرب می­ایستاد و زمانی که به تجزیه و تحلیل مسائل دینی می­پرداخت، مستدل و محکم سخن می‏گفت و اگر کسی پیرو دین هم نبود به استدلال ایشان که نگاه می‏کرد، شیفته بیانات شهید مطهری می‏شد.

3. دشمن شناسی.اگر کشور و جامعه­ای می­خواهد پیروزی را در آغوش بگیرد و به رشد و تعالی برسد، یکی را راه­های اساسی آن شناخت دشمنان کشور و انقلاب است. شهید مطهری در چند عرصه مبارزه می‏کرد: 1. استبداد داخلی، 2. استعمار خارجی، 3. با جریانات التقاتی داخلی.

 یکی از دوستان شهید مطهری می‏گوید روزی در منزل شهید بودیم و شهید مطهری این جمله را فرمود که من با جریانات انحرافی و عقیدتی مقابله می‏کنم؛ ممکن است مرا بکشند اما من حرف خود را می­زنم چون می‏دانم این جریانات برای دین خطرناک هستند. قبل از پیروزی انقلاب و در روزهایی که شورای انقلاب تشکیل شده بود و بختیار در رأس دولت بود، تمهیداتی فراهم کرده بودند که بختیار اطلاعیه بدهد و به نزد امام برود و در نتیجه بختیار ارادت خود را به امام اعلام کند. شهید مطهری زمانی که آن اعلامیه را دید، فرمود اگر این اعلامیه منتشر شود بختیار احساس می‏کند که توانسته است جای پا در انقلاب باز کند و امروز جای بختیار نیست.شهیدان بهشتی و مطهری به میدان آمدند و اجازه ندادند که آن اعلامیه منتشر شود و آن ملاقات صورت بگیرد.

4. آینده نگری. یکی از مسائل مهمی‏که ما در انقلاب و برای اداره انقلاب نیاز داریم، آینده نگری است. ایشان آن روز حرکت­هایی را که ممکن بود بعد از انقلاب اتفاق بیفتد رصد می‏کرد. خیلی از خیرخواهان گفتند جناب آقای مطهری اجازه بدهید پرچم مارکسیست ها و مجاهدین هم با پرچم اسلام خواهان بالا برود. ما در این که شاه باید برود مشترک هستیم پس بگذارید شاه برود و بعد به مسائل رسیدگی می‏کنیم. شهید مطهری فرمود تا پرچم مجاهدین خلق و مارکسیست­ها پایین نیاید، من اجازه راهپیمایی نمی‏دهم. هدف ما تنها برداشتن شاه نیست بلکه هدف ما برداشتن شاه و اجرای حاکمیت اسلام است. آیت الله مهدوی کنی ریاست مجلس خبرگان می‏گوید آن روز برای ما پذیرش این سخن کمی‏دشوار بود، ولی بعد هم برای ما روشن شد که حق با شهید مطهری است چون « الْمُؤْمِنُ يَنْظُرُ بِنُورِاللَّه».[8]

شهید مطهری معتقد بود که چند عامل در تداوم انقلاب نقش کلیدی دارد:

 1. تداوم عدالت خواهی: شهید مطهری معتقد بود مردم باید طعم عدالت حقیقی اسلامی را بچشند تا بدانند انقلاب برچه پایه­ای شکل گرفته است؛ زیرا اگر عدالت فراموش شود، انقلاب هم فراموش خواهد شد.

2. استقلال مکتبی باید حفظ شود: یعنی مکتبی که ما داریم دچار رخنه دیگران نشود تا با آن استقلال مکتبی به دنیا عرضه کنیم که اگر به دنیا عرضه کردیم دنیا می پذیرد.

3. متولیان انقلاب باید آزادی­های در چارچوب مکتب را پاسداری کنند و اجازه ندهند دیگران شعار آزادی بدهند و ما به صورت انفعالی با آن‏ها برخورد کنیم و متولیان انقلاب، خود باید منادی آزادی باشند.

4. جایگاه روحانیت: روحانیت باید استقلال خود را حفظ کند و ایشان معتقد بود که روحانیت نباید وابسته به دولت­ها شود. اگر روحانیت وابسته به دولت­ها شود و استقلال خود را از دست بدهد، آن دیدبانی لازم را روحانیت نخواهد داشت. البته وابسته  بودن به دولت­ها باید تفسیر شود و نه اینکه در مقابل دولت اسلامی بایستد اما هضم در دولت­ها نشود. به تعبیر رهبر فرزانه انقلاب هم حامی‏دولت باشد و هم ناصح دولت­ها باشد.

شهید مطهری می‏فرمودند این انقلاب آفاتی دارد که عبارتند از:

 1. ناتمام ماندن نهضت: انقلاب­هایی که در این کشور شکل گرفته است از انقلاب تنباکو تا انقلاب­های دیگر، روحانیت تا مرز پیروزی انقلاب پیش آمده است و بعد به خاطر عللی کنار کشیده است و انقلاب ضربه جدی خورده است. ایشان می‏فرماید یکی از آفت­های انقلاب این است که انقلاب ناتمام بماند و متولیان انقلاب خود را از انقلاب کنار بکشند. اگر روحانیت و انقلابیون به عنوان پیشکوست خود را کنار بکشند این انقلاب دچار آفت خواهدشد.

2. نفوذ اندیشه های بیگانه و انحرافی: اگر اندیشه­های بیگانه و انحرافی وارد انقلاب شد این انقلاب ضربه می­خورد.

3. رخنه فرصت طلبان در انقلاب: یعنی کسانی که با استفاده از نام انقلابی بودن ورود پیدا کنند و به انقلابضربه بزنند.

4. تجدد گرایی افراطی: اگر جامعه ما دچار تجدد گرایی افراطی شد این انقلاب به نتیجه نمی­رسد.

این انقلاب باید روح حماسه در آن دمیده شود تا دچار حالت رکود نشود. همیشه باید تنور انقلاب را گرم نگه داشت که خوشبختانه  در مناسبت­های مختلف تلاش ما این بوده است که تنور انقلاب گرم نگه داشته شود. 22 بهمن، روز قدس و ... از مناسبت­هایی است که با حضور مردم روح تازه­ای به انقلاب دمیده می‏شود و انقلاب بعد از 32 سال همچنان پابرجا مانده است.

دعای پایانی

پروردگارا ما را بیامرز، به اسلام و اسلامیان عزت عنایت بفرما، روح شهید مطهری را از همه ما راضی و خشنود بگردان، نسل جوان ما را با آثار این استاد شهید و معلم نمونه آشناتر بگردان، روح بلند رهبر فقیدمان عالیست اعلا بگردان، به مقام معظم رهبر عزیزمان توفیق عنایت بفرما، در فرج مولایمان تعجیل عنایت بفرما.

 

«والحمد لله رب العالمین»



[1]. «الأحزاب»: 23

[2]. «المجادله»: 11.

[3]. «الصف»: 10و11.

[4]. «شعراء»: 88 و89.

[5]. «فاطر»: 28.

[6]. «هود»: 23.

[7]. الخصال، ج‏1، ص253.

[8]. فضائل الشیعة، ص 27، ح21.

باسمه تعالی

متن سخنرانی حضرت آیت الله سید هاشم حسینی بوشهری«دامت برکاته»

موضوع: رحلت حضرت امام (ره)- عناصر مختلف در شکل گیری شخصیت افراد             تاریخ: 88/03/13

مکان: قم،

 

 

 

لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ الّا بِاللهِ العَلِیِ العَظیِم، حَسبُنَا الله وَ نِعمَ الوَکیِل، نِعمَ المَولی وَ نِعمَ النَّصیِر.

اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَان الرَّجِیم بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحِیم.

الحَمدُ لله ربِّ العالَمین وَ صلَّی اللهُ عَلی سَیِّدِنا وَ نَبِیِّنا حَبیبِ اِلهِ العالَمین ابی القاسم مُحَمَّد وَ عَلی آلهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ المَعصومینَ المکرّمین الهُداةِ المَهدیین وَ الَّعنُ الدَّائِم عَلَی أعدائِهِم أجمَعین مِن الآن اِلی قِیامِ یَومِ الدِّین،

آمینَ ربَّ العالَمین.

قال الله العظیم فی کتابه: «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا»[1].

جلسه باشکوه امشب به مناسبت بیستمین سالگرد ارتحال ملکوتی عارف واصل، فقیه جامع الشرائط، مؤسس نظام مقدس جمهوری اسلامی، حضرت امام روح الله (ره) که از طرف مقام معظم رهبری تشکیل یافته است. سخن گفتن در این جمع و انجمن با محدودیت زمان، کار ساده­ای نیست؛ چون شخصیت امام (ره) آنچنان اوج و عظمت دارد که گوینده ناتوانی چون من در این وقت کم نمی­تواند درباره او یا بلکه گوشه­ای از حالات او حق آن ادا کند.  به قول ابوالعلی معری  هنگامی‏که با سیدمرتضی علم الهدی برای اولین بار ملاقات کرد، این شعر را گفت:

لو جئته لرأیت الناس فی رجل       و الدّهر فی ساعة والارض فی الدار

اگر به نزد سید بیایی کل انسان­ها را در قالب یک انسان و یک فرد مشاهده می‏کنی، زمان­ها و روزگار را در یک لحظه ملاقات با او، می‏شود خلاصه کرد. و کل کره هستی در خانه ای که او زندگی می‏کند، می­توان توصیف کرد. ما نیز چنین سخنی را بلکه بالاتر و برتر در رابطه با امام داریم.

 در شکل گیری شخصیت افراد عناصر مختلف و گوناگونی دست به دست هم می‏دهند و این عناصر هرکدام به تنهایی می‏توانند معرف شخصیت فرد باشند. قرآن و روایات نورانی اهل بیت عصمت و طهارت (ع)، ویژگی­هایی را برای انسان­ها بیان کرده­اند که اگر این ویژگی­ها در کنار هم قرار بگیرند، می‏توانند بیانگر کمالات عالی انسانی آن فرد باشند. مواردی مانند ایمان، تقوا، علم و دانش، هجرت و جهاد، استقامت و پایداری در راه هدف، بصیرت و آگاهی از موضوعات و محورهایی هستند که قرآن و روایات نورانی اهل بیت (ع) روی آن تکیه کرده است و بیان کرده است اگر افرادی دارای این ویژگی­ها باشند، به اوج کمال انسانی رسیده­اند و محبت آن­ها در دل انسان­ها قرار می‏گیرد.

نفس عمل و پایبندی به این ویژگی­ها یک محبت قهری برای انسان­ها نسبت به آن فرد ایجاد می‏کند که به برخی از ویژگی­ها اشاره می­کنم:

1.علم، دانش و ایمان: «يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجات».[2] دو دسته از افراد از ناحیه خداوند شایسته مدال افتخار هستند: مؤمنان و عالمان. واژه زیبای درجات آن هم با این تعبیر، نشان دهنده این است که مقامات و درجاتی که خدا به این گونه افراد می‏دهد حد و حسابی ندارد و قابل شمارش نیست. مسئله ایمان نقش کلیدی در زندگی انسان­ها دارد و اساساً فوائد ایمان این است که انسان با ایمان زندگی می‏کند و ایمان بزرگترین سرمایه زندگی انسان است که اگر انسانی این سرمایه بزرگ را از دست بدهد گویا همه چیز را از دست داده است. در وصف عالمان تعبیرات زیبایی از ناحیه اهل بیت (ع) به ما رسیده است. عالمانی که نقش معلم و هدایت گری جامعه را دارندو افکار جامعه را متحول کرده­اند، مورد علاقه و محبت تمام جنبندگان عالمِ هستی هستند. رسول گرامی اسلام (ص) می‏فرماید: « إِنَّ مُعَلِّمَ الْخَيْرِ يَسْتَغْفِرُ لَهُ دَوَابُّ الْأَرْضِ وَ حِيتَانُ الْبَحْرِ وَ كُلُّ ذِي رُوحٍ فِي الْهَوَاءِ وَ جَمِيعُ أَهْلِ السَّمَاءِ وَ الْأَرْض»[3]. کسانی که معلم خیر هستند و فرهنگی را در جامعه احیا می‏کنند و خیر و نیکی را در جامعه گسترش می‏دهند، جنبندگان روی زمین، ماهیان دریا و هر جنبنده­ای و دارای روح که در این هوا است و همه اهل آسمان و زمین برای او استغفار می‏کنند.

2.عمل صالح: «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ أَخْبَتُوا إِلى‏ رَبِّهِمْ أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فيها خالِدُون»[4]. مؤمنان و انسان­هایی که برخوردار از عمل صالح هستند و کسانی که حالت تسلیم و خضوع در مقابل ذات کبریایی حق دارند، اهل بهشت­اند و در آن جاودان هستند. آن چه از دست آن­ها برمی­آید مانند جان و مال و عمر خود را در راه خدا می­دهند و کل برنامه­ریزی های آن­ها عمل صالح است.

3. هجرت و جهاد: هجرت و جهاد، دو عامل اصلی پیروزی مسلمانان در طول تاریخ بوده­اند و اگر هجرت در یک برهه­ای از تاریخ اسلام اتفاق نمی­افتاد، محیط خفقان مکه، اسلام را از بین می­برد؛ اگر جهاد رخ نمی‏داد پیروزی نصیب مسلمانان نمی‏شد. مسئله هجرت آن چنان مهم است که به مناسبت میلاد پیغمبر (ص)، بعثت، فتح مکه، بحث سال هجری مطرح نمی‏شوددر حالی که سال هجری را از آغاز هجرت نبی اکرم (ص) مطرح می‏کنند. یعنی حرکتی که به دنبال آن تحول است. جهاد می­تواند در راه خدا چه جهاد اصغر و رویارویی با دشمنان و چه جهاد اکبر و رویارویی با هوای نفس اماره باشد.

4. استقامت و پایداری: «إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَة»[5]، «إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ»[6]. کسانی که اهل ایمان به خدا هستند و به دنبال آن استقامت و پایداری از خود نشان می‏دهند، برای این افراد امدادهای غیبی می­آید و خوف و حزنی در زندگی آن­ها نیست وبه مشکلات پیش روی لبخند می زنند. جالب این است که ایمان به خدا برگشت به توحید می‏کند که ریشه همه اعتقادات است و مسئله استقامت و پایداری در حقیقت منشأ و ریشه همه اعمال صالح است.

در رابطه با ایمان، علم و دانش امام این سؤال مطرح است که آیا رهبری یک حرکت بزرگ را عهده دار شدن و تا عمق جان­ها اثر کردن،می‏شود بدون یک پایگاه فکری و علمی و اعتقادی باشد؟ آیا می‏شود که انسان بی­مایه باشد و بتواند این تحول را نه تنها در جامعه ما بلکه در جامعه بشری ایجاد کند؟ امام با انقلاب خود دنیا را متحول کرد و نگاه دنیا را معطوف به خود کرد. حضرت امام تحصیل کرده حوزه علمیه قم استو مراتب علمی را یکی پس از دیگری باشتاب و عمیق پشت سر گذاشته است. بعد از مدتی که مؤسس حوزه علمیه قم مرحوم آیت الله العظمی حائری از اراک به قم می­آیند، امام هم وارد قم می‏شوند و در درس این مرجع بزرگ حوزه، شرکت می‏کنند و آن روزی که آیت الله العظمی حائری از دنیا رفت، حضرت امام مدرسی پرتوان، مجتهدی شایسته و فقیهی وارسته بود. حضرت امام به فقه و اصول بسنده نکرد و در عرصه­های دیگری حتی در ریاضیات و هیأت ، فلسفه و عرفان، امام پیشتاز بود.

کسانی که در درس اخلاق امام شرکت می‏کردند، می­گفتند ما تا یک هفته در یک فضای معنوی دیگری سیر می‏کردیم. امام آن چنان نفوذ کلمه داشت و سخنان ایشان نافذ بود که بر جان­ها و دل­ها تأثیر می‏کرد. حضرت امام در سن 27 سالگی کتاب « مصباح الهدایة الی الخلافة و لولایة » را تألیف می‏کند و مهم­ترین کتب عرفانی را در سنین بین 23 تا 30 سال نوشته است و این کتب از چنان پختگی برخوردار است که کسانی که سالیانی در حوزه­های علمیه به تحصیل پرداخته­اند، شاید نتوانند به خوبی حق سخن را درباره این کتب ادا کنند.

آن روزها اگر در قم شبهه­ای پیش می­آمد، می­گفتند آقا روح الله می‏توانند پاسخ گوی این شبهه باشد. فردی در قم گفته بود من یک سلسله اشکالات و شبهاتی دارم که آقا روح الله را به ایشان معرفی می‏کنند. امام سه روز درس خود را تعطیل می‏کندتا بتواند فرصتی پیش آورد و پاسخ­گوی شبهات این فرد باشد و بعد از اینکه رفع شبهه شد دوباره حوزه درس خود را شروع کردند.

 مرحوم حجت الاسلام و المسلمین سید احمد خمینی می‏گوید روزی که امام در پاریس بود و در آن منطقه­ای که امام زندگی می‏کرد، در روزی که شاه از ایران فرار کرده بود، خبرنگاران آمده بودند تا ببینند امام چه می‏گوید و به دنیا مخابره کنند. سید احمد می‏گوید امام به من فرمود احمد، آیا وقت نماز ظهر شده است؟ به ایشان فرمودم بله آقا. امام بلافاصله فرمودند والسلام علیکم و رحمة الله برکاتة و برای اقامه نماز رفتند.

آن روز دشمن سرسخت امام یعنی شاه از کشور فرار کرده بود و امام باید فریاد بزند و طرح های آینده خود را مطرح کند ولی هنگام نماز که فرا می­رسد همه چیز را رها می­کند. امروز نیز که رهبر فرزانه انقلاب، با درایت و تدبیر این کشور رسول الله و فاطمی را با زیبایی اداره می‏کند، معیارها، همان معیار است و تهجد و شب زنده داری امام را امروز ما در چهره مقام معظم رهبری می­بینیم. شخصیت­های بزرگ دنیا در آن روز که می­آمدند، محو تماشای امام می‏شدند به عنوان مثال وزیرخارجه شوروی، محو ساده زیستی و شخصیت امام شده بود. امروز هم شما نگاه کنید که رئیس جمهور روسیه در مقابل شخصیت مقام معظم رهبری می‏گوید من چگونه برخورد کنم که اساعه ادب به ایشان نباشد. تمام دبیران کل سازمان ملل، هر کدام با این شخصیت ملاقات کرده‏اند و تعبیر آن­ها این بوده است که من چند دکترای علوم سیاسی از دانشگاه­های معتبر دنیا دارم و با تمام رئیسان جمهور دنیا ملاقات کردم ولی شخصیت مقام معظم رهبری به گونه­ای دیگر است و گویا در بزرگ­ترین دانشگاه­های دنیا تحصیل کرده است. ما امروز امام را نداریم ولی چشم همه ملت، جهانیان و مستضعفان جهان به رهبر فرزانه انقلاب دوخته شده است.

امروز هم که در شرایط حساس انتخابات هستیم، سخنان الهام بخش ایشان پیش روی ماست. ایشان در حقیقت معلم و راهنما است همان گونه که امام راهنما بودند.

در خصوص ویژگی صبر و استقامت باید گفت ایشان تبعید می‏شوند و یاران با وفای ایشان به شهادت می­رسند، فرزند خود را از دست می‏دهد ولی یک لحظه دست از مبارزه برنمی‏دارد. آن روزی که 15 خرداد اتفاق افتاد همه به امام گفتند شما یار و یاور ندارید. امام فرمود کسانی که هنوز متولد نشده­اند یا در دامن مادران خود شیر می­خورند، آن­ها یاران آینده من هستند. استقامت و پایداری انسان را آب دیده می‏کند و امام این چنین شد که قهرمانانه بعد از حدود پانزده سال به ایران اسلامی برگشت.

وصیت نامه سیاسی و الهی امام باید تا سالیان متمادین بلکه تا همیشه به عنوان درس بزرگی برای ملت ما باشد. جای­جای این وصیت نامه سیاسی ـ الهی برای ملت ما درس است. ایشان آن­چنان اهل بصیرت و آگاهی بودند که دوست و دشمن را می‏شناختند. «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ فَكَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُم‏».[7] ای مؤمنان، نعمت­های خدا را به یاد آورید، دشمن چنگال انداخته بود که شما را از بین ببرد ولی خدا دفع شرّ کرد. روزهایی بر این انقلاب و ملت گذشته که دشمن با تمام وجود آماده حمله به کشور بوده است ولی تنها کسی که توانسته تمام این توطئه­ها را با تدبیر و عنایت خداوند دفع کند مقام معظم رهبری است.

 یکی از ویژگی­های عالمان دین و مراجع و رهبر فقید انقلاب، ابراز ارادت به اهل بیت عصمت و طهارت (ع) بود. در حسینیه جماران آن لحظه­ای که ذکر مصیبت شروع می‏شد، حضرت امام اشک می­ریختند. حضرت امام برای مرگ فرزندش اشک نریخت. شخصی می‏گوید در نجف وقتی مجلسی برای حاج آقا مصطفی گرفتند، من تعمد داشتم که در چند نوبت در یک جلسه ذکر مصیبت علی اکبر (ع) کنم تا امام اشکی بریزند، ولی دیدم امام اشک نریخت. بعد از پایان جلسه نزد امام رفتم و به ایشان گفتم من روضه علی اکبر (ع) خواندم تا شما اشک بریزد. امام فرمود تو به من نگاه می‏کردی و من احساس می‏کردم که اشک ریختن به خاطر چیز دیگری است لذا اشک نریختم.

ذکر مصیبت

زمانی که امام رحلت فرمود، مردم عرض ادب کردند و چه جمعیتی آمد و یکی از ارادت های مردم نسبت به شما این بود که شما فرزند زهرا بودید. شاید مردم با این حرکت می­خواستند بگویند، در دل شب زهرا را دفن کردند ولی ما با امام و فرزند زهرا رفتار دیگری داشته باشیم تا دنیا بداند ملت ایران ارادتمند زهرا و فرزندان زهرا است. چرا زهرا را نیمه شب دفن کردند؟ چند نفر دنبال جنازه و حسن و حسین حق گریه کردن ندارند، چون صدای حسن و حسین نباید به گوش کسی برسد. مادر سادات تو را غریبانه و مظلومانه دفن کردند اما « لایوم کیومک یا اباعبدالله» سه شبانه روز بدن اباعبدالله روی زمین ماند. جنازه حضرت زهرا را چند نفر تشییع کردند ولی حسین تشییع کننده ندارد. تنها سر حسین را تشییع کردند آن هم بر بالای نیزه و توسط همراهان اباعبدالله وحضرت زینب و امام سجاد با دست بسته سر اباعبدالله را تشییع کردند.

در پایان لازم می‏دانم از حضور مسئول دفتر مقام معظم رهبری حضرت حجة الاسلام و المسلمین حاج آقای محمدی، مراجع بزرگوار تقلید، فضلا و طبقات مختلف جامعه و زائران حرم کریمه اهل بیت (ع) در این جلسه تقدیر و تشکر نمایم.

 

«والحمد لله رب العالمین»



[1]. «مریم»: 96.

[2]. «المجادلة»: 11.

[3]. روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه، ج‌12، ص 161.

[4]. «هود»: 23.

[5]. «فصلت»: 30.

[6]. «الأحقاف»: 13.

[7]. «المائدة»: 11.

Please publish modules in offcanvas position.