باسمه تعالی متن سخنرانی حضرت آیت الله سید هاشم حسینی بوشهری«دامت برکاته» موضوع: انسان و فرصت ها تاریخ: 89/06/07 مکان: حرم مطهر حضرت معصومه (س)
|
لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ الّا بِاللهِ العَلِیِ العَظیِم، حَسبُنَا الله وَ نِعمَ الوَکیِل، نِعمَ المَولی وَ نِعمَ النَّصیِر.
اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَان الرَّجِیم بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحِیم.
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين بَارِء الْخَلَائِقِ أَجْمَعِينَ، باعِثِ الْأَنْبِيَاءَ وَ الْمُرْسَلِين ثُمَّ الصَلاةُ و السَّلامُ عَلَى سَيِّدِنَا وَ نَبِيِّنَا حَبیبِ إلِهِ العالَمین أبِیالقاسِم مُحَمَّد (ص) وَ عَلَى آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ المَعصومین المُکَّرَمین الهُداةِ المَهدیّین و اللَّعنُ الدائِم عَلی أعدائِهِم أجمَعین مِنَ الآن إلی قِیامِ یَومِ الدِّین آمینَ یا رَبَّ العالَمین»
قال الله العظیم فی کتابه: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنْذِرين*فيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكيم*أَمْراً مِنْ عِنْدِنا إِنَّا كُنَّا مُرْسِلين*رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ إِنَّهُ هُوَ السَّميعُ الْعَليمُ».[1]
امشب اولین شب از لیالی پربرکت قدر و مصادف با شب ضربت خوردن مولای متقیان امیرمؤمنان علی(ع) است.
عامل نیکبختی و سعادت انسان در دو چیز خلاصه میشود:
1. پیشامدها و فرصتهای مناسب.2. بهرهبرداری از این فرصتها و پیشامدها.
برای همه ما فرصتهای متنوعی وجود دارد که گاهی فرصتها، فرصتهای مکانی هستند؛ مانند اینکه به یک مکان مقدس، مثل مکه مکرمه و مدینه منوره یا عتبات عالیات، تشرف پیدا میکنید. گاهی فرصتها، فرصتهای عمر انسان است، مثلاً جوانی، شادابی و نشاط به عنوان یک فرصت طلایی برای جامعه ماست و اساساً این عمری که خداوند به همه ما عنایت کرده است، یک فرصت استثنایی است. گاهی فرصتها، فرصتهای زمانی است؛ شب قدر به عنوان یک فرصت زمانی است.خدای متعال در طول سال این چنین فرصت گرانبهایی را در اختیار ما قرار داده است تا ببیند که ما چگونه از این فرصت استفاده میکنیم؛ لذا گر گدا کاهل بود، تقصیر صاحب خانه چیست؟ اگر ما نتوانیم از شب قدر که باب رحمت الهی باز شده استبه خوبی استفاده کنیم، در حقیقت خود ما ضرر کردهایم.«فاغتنموا الفرص فانها تمر مر السحاب». از فرصتهای پیش آمده درست استفاده کنید، زیرا فرصتها مثل ابر سریع میگذرد. این در رابطه با اصل استفاده انسان از فرصتها است، لذا وجود مقدس امام سجاد (ع) در صحیفه سجادیه میفرماید: « عَمِّرْنِي مَا كَانَ عُمُرِي بِذْلَةً فِي طَاعَتِكَ فَإِذَا كَانَ عُمُرِي مَرْتَعاً لِلشَّيْطَانِ فَاقْبِضْنِي إِلَيْک».[2] یعنی خدایا به من عمر طولانی عنایت فرما ولی به شرط اینکه عمر من در مسیر اطاعت تو سپری شود؛ اما اگر عمر من چراگاه شیطان قرار بگیرد، خدایا به من امان و مجال مده و این عمر را از من بگیر.
عمر زمانی ارزش دارد که در جهت رضایت باری تعالی مصرف شود، لذا اگر بنا باشد این عمر چراگاه شیطان باشد و مسیر گمراهی را برای انسان باز کند، امام (ع) میفرماید خدایا من چنین عمری را نمیخواهم.
شب قدر یعنی شب تعیین سرنوشت تا سال آینده که خوشیها و ناخوشیها، زندگی و مرگ، سعادت و شقاوت، همه در شب قدر رقم میخورد.« إِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنْذِرين*فيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكيم».[3] ما قرآن را در شب مبارکی نازل کردیم و در جایی دیگر میفرماید «إِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةِ الْقَدْرِ».[4] وجود مقدس ثامن الحجج علی ابن موسی الرضا (ع) میفرماید: «وَ يُقَدَّرُ فِيهَا مَا يَكُونُ فِي السَّنَةِ مِنْ خَيْرٍ أَوْ شَرٍّ أَوْ مَضَرَّةٍ أَوْ مَنْفَعَةٍ أَوْ رِزْقٍ أَوْ أَجَلٍ وَ لِذَلِكَ سُمِّيَتْ لَيْلَةَ الْقَدْر».[5] در شب قدر برای کل سال شما خداوند امور را مقدر می کند و خیر و شر، ضرر و منفعت، روزی و اجل شما را معین میکند. وجود مقدس امام صادق (ع) به ابوبصیر خطاب میکند «یا ابامحمد یکتب وفد الحاجة فی لیلة القدر و ....». مثلاً ممکن است کسی با خود بگوید من همه کارهای خود را برای حج انجام دادهام و تمام شده است که این درست نیست؛ بلکه باید ببیند که برای او چه چیزی تقدیر شده است. آن مقدمات در جای خود محفوظ است ولی خیلی از افراد بودهاند که ثبت نام کردهاند و کارهای خود را انجام دادهاند اما چند روز مانده به رفتن حج، خبر میرسد که او را به بیمارستان منتقل کردهاند و متأسفانه از دنیا رفت. گاهی کسی به ذهن او خطور نمیکند که با یک تلفن شرایط سفر حج برای او مهیا شود.
سؤال: در علم ازلی پروردگار مقدرات ما از اول وضع نشده است که نیاز داشته باشیم شب قدر بیاید و مقدرات سال ما رقم بخورد؟
سؤال دوم : آیا مسئله تقدیر در شب قدر منافاتی با اراده و اختیار انسان ندارد؟
پاسخ: قرآن میگوید «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً».[6] ما راه را به انسان نشان دادیم، این انسان است که میتواند شاکر باشد یا کفر ورزد. به قول مولوی که میگوید:
اینکه گویی این کنم یا آن کنم خود دلیل اختیار است ای صنم
بشر آزاد آفریده شده است. در علم ازلی پروردگار مقدرات برای ما مشخص است اما آن اسباب و ویژگیهایی که باعث میشود در شب قدر خدای متعال برای ما ویژگیهایی را رقم بزند با اراده و اختیار ما منافات ندارد. به عنوان مثال شما با اختیار و اراده خود به این مجلس آمدهاید و آن دعاها و استغفارهایی که از زبان شما جاری میشود، با اختیار خود شما است. تقدیرات خداوند بر اساس لیاقت و رفتار و اعمال ماست. این اختیار و اراده ماست که امشب صادقانه در خانه خدا بیاییم و دعا و راز و نیاز کنیم واین اعمال لیاقت ما را بالا میبرد و هر چه لیاقت ما بالاتر رفت عنایت پروردگار نسبت به ما بیشتر میشود.
تعبیری رسول نازنین اسلام (ص) دارد که میفرماید: « وَ مَنْ أَدْرَكَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ فَلَمْ يُغْفَرْ لَهُ فَأَبْعَدَهُ اللَّه».[7] اگر کسی شب قدر را واقعاً درک کند، اما نتواند رضایت پروردگار را برای آمرزیده شدنجلب کند، این شخص انسان بدختی است و خدا او را دور میکند. لذا ما باید کاری کنیم که امشب رضایت پروردگار جلب شود. شخصی نزد امام صادق (ع) آمد و عرض کرددو آیه در قرآن وجود دارد که من آن را نمیفهمم. حضرت درباره آن دو آیه سؤال کرد و این شخص پاسخ داد «ادْعُوني أَسْتَجِبْ لَكُمْ»[8] ، یعنی خداوند میفرماید شما دعا کنید و من هم اجابت میکنم. «وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادي عَنِّي فَإِنِّي قَريبٌ أُجيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعان»[9] ولی من هر چه دعا میکنم به هدف استجابت نمیرسد. حضرت فرمود یعنی تو فکر میکنی خداوند از وعده خود تخلف کرده است؟ این شخص گفت خیر، من فقط نمیدانم رمز و راز عدم استجابت دعای ما چیست؟ حضرت فرمود کلید اول استجابت دعا، اطاعت پروردگار است.
زمانی که میخواهید دعا کنید، حمد و ستایش و پروردگار داشته باشد و خدا را به بزرگی یاد کنید، نعمتهای خدا را بر زبان جاری کنید و گام سوم این است که گناهان خود به یاد آورید.
نبی گرامی اسلام (ص) در مسجد نشسته بود و کسی از بیرون مسجد آمد و دو رکعت نماز خواند و بلافاصله دست به آسمان بلند کرد و دعا کرد و رفت. پیغمبر (ص) فرمود این شخص توجه به آداب دعا نداشت. کس دیگری وارد شد و دو رکعت نماز خواند و بعد به حمد و ستایش پروردگار و صلوات بر محمد و آل محمد مشغول شد. پیغمبر (ص) فرمود این شخص آداب دعا را رعایت کرد و دعای او مستجاب است.
شب قدر، شب امید و بخشش است، وجود مقدس امام صادق (ع) میفرماید: « مَنْ قَامَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ إِيمَاناً وَ احْتِسَاباً غُفِرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يُحْيِيهِ وَ لَا يَخْتِمُهُ».[10] کسی که شب قدر را از روی ایمان به خدا و اخلاص احیا بدارد، خداوند گناهان گذشته او را میآمرزد، و بگوید خدایا با گناهی که من دارم پناهگاهی مطمئن تر از تو ندارم. در این صورت خدایا گناهان او را می بخشد.
امام صادق (ع) در روایت دیگری میفرماید: « إِذَا أَرَادَ أَحَدُكُمْ أَنْ يُسْتَجَابَ لَهُ فَلْيُطَيِّبْ كَسْبَهُ وَ لْيَخْرُجْ مِنْ مَظَالِمِ النَّاسِ وَ إِنَّ اللَّهَ لَا يُرْفَعُ إِلَيْهِ دُعَاءُ عَبْدٍ وَ فِي بَطْنِهِ حَرَامٌ أَوْ عِنْدَهُ مَظْلِمَةٌ لِأَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ».[11] اگر میخواهید دعای شما مستجاب شود شود، کسب خود را طیب و حلال کنید و حقوق مردم را ادا کنید. کسی که شکم او پر از حرام باشد، خداوند دعای او را بالا نمیبرد.
مرحوم شیخ ابوتراب نهاوندی میگوید به یکی از مراجع عرب به نام شیخ طه، خبر دادند جوانی از دنیا رفته و شما بر جنازه او نماز بگزار. این مرجع بزرگوار خود را آماده کرد که بر جنازه این جوان نماز بخواند اما اطرافیان به او گفتند این جوان معصیت کار بوده است و بالاخره طوری حرف زدند که این مرجع را از اینکه بر جنازه این جوان نماز بخواند، منصرف کردند. فردا صبح این مرجع بزرگ از اطرافیان پرسید که این جوان را کجا دفن کردند، گفتند در فلان قبرستان. این شیخ گفت میخواهم بر قبر او نماز بخوانم و فرمود من دیشب خواب عجیبی دیدم که دیشب این جوان جلوی من آمد و دیدم سیمای او ملکوتی و نورانی است و با من سلام کرد. به او گفتم ای جوان تو چه کسی هستی؟ آن جوان گفت من همان شخصی هستم که تو را دیروز از نماز خواندن بر جنازه من منصرف کردند. این مرجع میگوید من از آن جوان سؤال کردم که تو چه طور شد که به این مقام رسیدی؟ گفت من زمانی که از دنیا رفتم، فرشی که روی آن خوابیده بودم و آبی را که مرا غسل دادند گویا در آتش میسوخت. زمانی که قبض روح شدم، فرشتگان الهی به سراغ من آمدند و مرا کشانکشان میبردند؛ ناگهان چشم من به سیمای شخص بزرگی افتاد و پرسیدم این چه کسی که میرود؟ فرشتگان گفتند امیرالمؤمنین (ع) است. به فرشتگان گفتم اجازه بدهید من با این آقا کار دارم. به ایشان گفتم آقا مرا جایی میبرند که دشمنان تو آن جا هستند. اگر من آن جا رفتم و از من سؤال کردند تو که یک عمر علی علی گفتی تو چرا این جا آمدی، من چه بگویم؟ یک مرتبه دیدم لطف و عنایت مولا شامل حال من شد و فضا و شرایط من اینگونه شد.
خدای متعال به حضرت موسی (ع) خطاب کرد، چهار کلمه و چهار جمله را حفظ کن و به آن پایبند باش که آن جمله این است « مَا دُمْتَ لَا تَرَى ذُنُوبَكَ تُغْفَرُ فَلَا تَشْتَغِلْ بِعُيُوبِ غَيْرِكَ وَ الثَّانِيَةُ مَا دُمْتَ لَا تَرَى كُنُوزِي قَدْ نَفِدَتْ فَلَا تَغْتَمَّ بِسَبَبِ رِزْقِكَ وَ الثَّالِثَةُ مَا دُمْتَ لَا تَرَى زَوَالَ مُلْكِي فَلَا تَرْجُ أَحَداً غَيْرِي وَ الرَّابِعَةُ مَا دُمْتَ لَا تَرَى الشَّيْطَانَ مَيِّتاً فَلَا تَأْمَنْ مَكْرَهُ»[12] مادامی که یقین نکردهای گناهان تو آمرزیده شده است، سراغ عیبجویی از دیگران مباش؛. تا زمانی که یقین نکردهای که شیطان مُرده است از مکر شیطان در امان نیستی؛ تا زمانی که ملک و مملکت من از بین نرفته است سراغ دیگری نرو و امید به دیگری نداشته باش؛ تا زمانی که گنجینههای من پایان پیدا نکرده است غصه روزی را نخور.این مطلب خطاب به حضرت موسی (ع) است که هدف آن این است که ما و امتهای آینده یاد بگیریم، در حالی که حضرت موسی (ع)، پیامبر و معصوم است.
لذا ما باید به این موارد توجه داشته باشیم تا عنایت پروردگار شامل حال ما شود. امشب باب رحمت الهی به روی بندگان حقیقتاً گشوده شده است و انسان نیز موجودی است که زمینه تکامل و تحول در او وجود دارد، چون انسانها چهار دسته هستند:
دسته اول: انسانهای خوبی که روز به روز سیر تکامل آنها به سمت بهتر شدن است. از آغاز تا پایان پیامبران و اولیای الهی نگاه کنید، مثلاً ببینید که خدا چگونه با حضرت یحیی (ع) سخن میگوید: « وَ سَلامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَ يَوْمَ يَمُوتُ وَ يَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا».[13] یعنی روزی که حضرت یحیی متولد شده است و آن روزی که میمیرد و آن روزی که دوباره زنده می شود، سلام خدا بر او باد. «إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَة».[14] مؤمنانی که اهل استقامت هستند ملائکه بر آن ها نازل می شوند.
دسته دوم: یک سری از انسانها بد هستند و روز به روز بر پرونده سیاه آنها افزوده می شود. «إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُون».[15] همانا کسانی که کفر ورزیدند، اگر آنها را نصیحت کنید یا نکنید تفاوت نمیکند.
دسته سوم: این دسته در یک برهه از زندگیشان خوب هستند ولی در برههای دیگر سبک زندگی آنها عوض میشود و گویا از دین و خدا و پیامبر (ص) و مقدسات قهر کرده اند.
شخصی به نام هرثمه ابن سلیم می گوید در جریان جنگ صفین کنار امیرالمؤمنین (ع) بودم. در هنگام بازگشت دیدم حضرت اشک میریزد و دست به زیر خاک برد و فرمود: « وَاهاً لَكَ أَيَّتُهَا التُّرْبَةُ لَيَحْشُرَنَّ مِنْكَ أَقْوَامٌ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ... بِغَيْرِ حِساب»[16]. ای سرزمین یک جمعیتی از تو سربلند میکنند که بدون حساب وارد بهشت میشوند. هرثمه میگوید این جمله تا روز عاشورا در ذهن من بود و زمانی که حسین ابن علی (ع) تنها مانده بود، من خدمت ایشان رفتم و جریان را به ایشان گفتم. بهانه زن و فرزند را آوردم، و به ایشان گفتم که میخواهم بروم.
این شخص در کنار امیرالمؤمنین (ع) بوده است و جریان را از زبان حضرت شنیده است ولکن توفیق ماندن در کنار حضرت اباعبدالله (ع) را ندارد.
دسته چهارم:این دسته انسانهایی امثال بنده و شما هستیم که در زندگی آنها نقطههای سیاه وجود دارد اما اگر لطف خدا شامل شود، این پرونده ما پرونده سفیدی شود و این گناهان از بین برود.
امیرالمؤمنین (ع) در زندگی خود بسیار مصیبت و مشکل را به خاطر ما متحمل شد تا امروز این دین بماند. مظلومیتهایی که حضرت علی (ع) در طول تاریخ زندگی خود متحمل شد به خاطر ما بود که ما امروز به یاد و نام علی (ع) افتخار کنیم.
ذکر مصیبت
امیرالمؤمنین (ع) مشغول خطبه خواندن بود که شخص عربی بلند شد و فریاد زد: وا مظلمتاه ، به من ظلم شده است، حضرت فرمود بیا اینجا کنار من بنشین. حضرت فرمود ای عرب من مظلوم هستم و نه تو، « لَقَدْ ظُلِمْتُ عَدَدَ الْمَدَرِ وَ المطر و الْوَبَرِ».[17] اگر میبینید امیرالمؤمنین (ع) در خانه ام کثلوم است و هر لحظه به آسمان نگاه میکند و میگوید من به اندازه عدد ریگهای بیابان، به عدد قطرههای باران و به عدد پشمها و موهای گوسفندان علی مورد ظلم و ستم قرار گرفته است،
«والحمد لله رب العالمین»
[1]. «دخان»: 3-6.
[2]. الصحیفة السجادیة، ص 94.
[3]. «دخان»: 3و4.
[4]. «القدر»: 1.
[5]. وسائل الشیعه،ج10، ص242.
[6]. «الإنسان»: 3.
[7]. بحار الأنوار، ج86، ص 261.
[8]. «الغافر»: 60.
[9]. «البقرة»: 186.
[10]. وسائل الشيعة، ج10، ص 359.
[11]. بحارالانوار، ج90، ص 321.
[12]. الخصال، ج1، ص 217.
[13]. «مریم»: 15.
[14]. «فصلت»: 30.
[15]. «البقرة»: 6.
[16]. الامالی، ص 136.
[17]. مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج2 ص 115.
باسمه تعالی متن سخنرانی حضرت آیت الله سید هاشم حسینی بوشهری«دامت برکاته» موضوع: سومین سالگرد آیت الله مشکینی. عناصر تأثیر گذار در شخصیت انسان تاریخ: 89/04/03 مکان: قم،
|
لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ الّا بِاللهِ العَلِیِ العَظیِم، حَسبُنَا الله وَ نِعمَ الوَکیِل، نِعمَ المَولی وَ نِعمَ النَّصیِر.
اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَان الرَّجِیم بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحِیم.
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين بَارِء الْخَلَائِقِ أَجْمَعِينَ، باعِثِ الْأَنْبِيَاءَ وَ الْمُرْسَلِين ثُمَّ الصَلاةُ و السَّلامُ عَلَى سَيِّدِنَا وَ نَبِيِّنَا حَبیبِ إلِهِ العالَمین أبِیالقاسِم مُحَمَّد (ص) وَ عَلَى آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ المَعصومین المُکَّرَمین الهُداةِ المَهدیّین و اللَّعنُ الدائِم عَلی أعدائِهِم أجمَعین مِنَ الآن إلی قِیامِ یَومِ الدِّین آمینَ یا رَبَّ العالَمین»
قال رسول الله (ص): «مَثَلَ الْعُلَمَاءِ فِي الْأَرْضِ كَمَثَلِ النُّجُومِ فِي السَّمَاءِ يُهْتَدَى بِهَا فِي ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ»[1]
مجلس و محفل باشکوهی است که به مناسبت سومین سالگرد ارتحال عالم عامل، فقیه وارسته، مجاهد خستگی ناپذیر، اسوه تقوا و پارسایی مرحوم آیت الله مشکینی از سوی مجلس خبرگان رهبری، جامعه مدرسین، شورای عالی مدیریت و بیت معظم له، تشکیل یافته است.
در شکلگیری شخصیت افراد عناصر مختلف و گوناگونی تأثیرگذار هستند که هر یک از این عناصر و ویژگیهامیتواند معرف شخصیت فرد باشد. قرآن و روایات نورانی اهل بیت (ع)، مشخصاتی را بیان کردهاند که این مشخصات به عنوان مشخصات انسانهای نمونه و کمال یافته مطرح است. مشخصاتی مانند علم و دانش و ایمان، تقوا و پارسایی، مجاهده و مبارزه در راه خدا و تسلیم بی چون و چرا در برابر فرمان پروردگار عالم.
1.علم:
در رابطه با علم قرآن میفرماید«يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجات»[2] انسانهای باایمان و برخوردار از علم و دانش در نزد پروردگار عالم دارای درجات و مقامات رفیع هستند؛ یا در زیبا سخن نبی گرامی اسلام (ص) آمده است که « وَ مَنْ أَكْرَمَ عَالِماً فَقَدْ أَكْرَمَنِي وَ مَنْ أَكْرَمَنِي فَقَدْ أَكْرَمَ اللَّهَ وَ مَنْ أَكْرَمَ اللَّهَ فَمَصِيرُهُ إِلَى الْجَنَّة .».[3] کسی که عالمیرا گرامیبدارد،پیغمبر(ص) را گرامیداشته است و اگر کسی پیغمبر (ص) را گرامی بدارد خدا را گرامیداشته است، و اگر کسی خدا را گرامی بدارد مسیر و راه او، بازگشت او به بهشت برین الهی است. نمونه این گونه تعبیرات در روایات ما فراوان است از آن جمله این روایتی که در آغاز سخن به آن اشاره کردم، که نبی اکرم (ص) فرمود: «مَثَلَ الْعُلَمَاءِ فِي الْأَرْضِ كَمَثَلِ النُّجُومِ فِي السَّمَاءِ يُهْتَدَى بِهَا فِي ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ»[4] مثال عالمان در روی زمین مانند ستارگان در آسمان است که در تاریکیهای خشکیها و دریاها،انسان به وسیله نور آنها راه را پیدا میکند و هدایت میشود.
2. ایمان:
خدای متعال در سوره عصر بعد از سوگندی که یاد میکند،انسانها را در معرض ضرر و زیان میبیند؛ چه خسران نسبت به سرمایههای برونی یا درونی، چه مال و مقام و امثال ذلک، چه خسران نسبت به صحت و سلامت و ایمان و عقل، و ثواب و ... «إِنَّ الْخاسِرينَ الَّذينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْليهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ»[5]خاسرین کسانی هستند که خود و خانواده آنها فردای قیامت با دست خالی محشور میشوند و سرمایهها را از دست دادهاند و بعد قرآن استثنائات را مطرح میکند « الا الذین آمنوا» مگر کسانی که ایمان آورده باشند و مؤمن باشند. چون انسانهای مؤمن دارای ویژگیهای خاصی هستند،مانند احساس مسئولیت میکنند و در مسیر تکامل پیش میروند و متوکل به خدا هستند. «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ زادَتْهُمْ إيماناً وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُون»[6] مؤمنین در مرحله اول که حالت خوف و خشیت نسبت به پروردگار دارند، براساس احساس مسئولیت است و احتمال این را میدهند که شاید ما به وظایف خود،آن گونه که شایسته است عمل نکردهایم. در مرحله دوم تکامل پیدا میکنند و در سایه دینداری زمانی که آیات الهی بر آنها تلاوت میشود،از نظر بعد معنوی روز به روز به سوی رشد و کمال و ترقی حرکت میکنند و در بخش سوم قرآن میفرماید آنها توکل به خدا میکنند.
3. عمل صالح:
در جای جای قرآن بر روی عمل صالح تکیه شده است به طوری که در یک جا عمل صالح را معیار محبت میداند و میفرماید اگر میبینید در جامعه انسانی محبوب قرار گرفته است و مردم به او علاقه و محبت نشان میدهند، این در راستای ایمان و عمل صالح اوست، «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا»[7]و در جای دیگر مسئله ایمان و عمل صالح و مسئله تسلیم بی چون و چرا در مقابل ذات کبریایی حق بودن را باعث فوز و رفتن به بهشت برین میداند، «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ أَخْبَتُوا إِلى رَبِّهِمْ أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فيها خالِدُون»[8]
کسانی که ادعای ایمان میکنند سه دسته هستند:
دسته اول عدهای هستند که در این دنیا مدعی تسلیم در برابر خدا هستند ولی تا زمانی که با منافع آنها برخورد نکند شعار مؤمن و مسلمان بودن میدهند ولی اگر با منافع آنها برخورد کرد و پای آبروی آنها به میان آمد و لازم بود برای اسلام و انقلاب از آبرو مایه بگذارند، کنار میکشند.
دسته دوم کسانی هستند که ادعای تسلیم در مقابل خدا دارند وطبیعتاً خواستههایی هم دارند ولی افراد بر خلاف دسته اول تا میبینند این خواستهها در مقابل خواست خدا قرار میگیرد،میگویند خواست ما باید تحت الشعاع خواست الهی قرار بگیرد؛ لذاآنها حاضر نیستند در مقابل ذات کبریایی حق ادعای منیت و ادعای شخصیت کنند.
اما دسته سوم میگویند ما در مقابل اراده پروردگار عالم از خود ارادهای نداریم وآن چه خدا و پیامبر او بگوید تسلیم هستیم. دنیا برای آنها معیار نیست و بی ارزش است و دنیا را یک سرای زود گذر میدانند و چشم به آخرت اندوختهاند. «وَمَنْ أَرادَ الْآخِرَةَ وَ سَعى لَها سَعْيَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ كانَ سَعْيُهُمْم َشْكُورا».[9] این دسته چشم به آخرت دوختهاند و برای رسیدن به آن جایگاه بلند و معنوی در حالی که ایمان به خدا دارند،، تلاش میکنندو مورد تشکر قرار میگیرند.
4. تقوا و پارسایی:
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً وَيُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ ذُوالْفَضْلِ الْعَظيمِ».[10] کسانی که برخوردار از تقوا هستند قدرت تشخیص حق و باطل را پیدا میکنند یعنی راه را از چاه تشخیص میدهند. ویژگی دوم انسانهای باتقوا و پارسا این است که اگر هم گناهی انجام دادند، خداوند برای آنهادر دنیا پرده پوشی میکند و معنای دیگر این است که گفتهاند آثار روانی و اجتماعی گناه نسبت به آنها از بین میرود و خداوند فردای قیامت گناهان آنها را مورد عفو و بخشش قرار میدهد.
5. مجاهدت در راه خدا:
«وَالَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنينَ».[11] کسانی که در راه ما جهاد کنند ما راهها بهآنها نشان میدهیم و مسیر را برای آنها هموار میکنیم و خداوند با نیکوکاران است. یعنی کسانی که تنها به خود توجه نمیکنند که خوب زندگی کنند بلکه خیرات و برکات آنها برای جامعه نیز هست و شامل جامعه میشود.
از نظر فقهی آیت الله مشکینی در جایگاه رفیع و بلندی است و محضر شخصیتهایی مانند آیت الله العظمی بروجردی، مرحوم آیت الله محقق داماد، مرحوم حضرت امام (ره) را درک کرده است. آن زمانی که ایشان در کاشمر تبعید بود و رهبر فرزانه انقلاب به عنوان یکی از چهرههای مبارز به دیدن ایشان رفته بودند، یکی از بستگان مرحوم آیت الله مشکینی این جمله را بیان کرد که مقام معظم رهبری آن روز به آیت الله مشکینی این تعبیر را مطرح کرد که آقا شما چرا رساله نمینویسید؟ صلاحیت نوشتن رساله به عنوان یک مرجع تقلید برای شما فراهم است.
حتی بنده مطلع هستم که عدهای از دوستان و شاگردان رسالهای برای ایشان تنظیم کرده بودند ولی هر کار کردند نتوانستند ایشان را راضی کنند که زیربار مسئله مرجعیت برود. تعبیر ایشان این بود که مراجع و شخصیتهای علمی حضور دارند و نیاز نیست من در عرصه مرجعیت ورود پیدا کنم.از نظر بعد مبارزاتی حضرت آیت الله مشکینی، از زمانی که حضرت امام شروع به مبارزه کردند و وارد میدان مبارزه شدند، ایشان جزء شخصیتهای بزرگواری است که همیشه در کنار امام بودند و مرجعیت امام را امضا کردند.ایشان مدتها در زندان قم، زندانی شدند، دستگیر شدند، تبعید شدند و چندین ماه متواری بودند و یک بار به ماهان کرمان تبعید شدند؛ ولی شخصیتهایی که خدا را باور کردند و وظیفه شناس هستند، نه از دشمن میترسند و نه باکی به دل راه میدهند. قبل از پیروزی انقلاب در ماهان کرمان اقامه نماز جمعه میکردندولی دستگاه جبار طاغوت تحمل نمیکند و ایشان را به گلپایگان ایشان را تبعید میکند. این انسانمیتوانست در حوزه بماند و سخنی نگوید و به درس و بحث بپردازد چون از نظر علمیبه عنوان استاد درجه اول حوزه بودند و کتاب مکاسب را تدریس میکرد.درس تفسیر و اخلاق ایشان غوغا بود، آن روزهایی که قبل از ظهر ایشان درس اخلاق میگفت تا به این جملات میرسید که سید مرتضی کجاست، شیخ مفید کجاست، همین جملات را خیلی ساده بر زبان جاری میکرد ولی چون از عمق جان برمیخاست فضای مسجد اعظم را متحول میکرد و طلاب ما گریه میکردند و اشک میریختند و تا هفته دیگر منتظر میماندند تا این استاد و معلم اخلاق بر کرسی درس اخلاق بنشیند و دوباره موعظه و نصیحت کند.لذا مقام معظم رهبری در تعبیری بعد از رحلت ایشان میفرماید ریاست مجلس خبرگان برای این شخصیت اعتبار نبود بلکه ایشان اعتبار مجلس خبرگان بود.
یکی از شخصیتهایی که در این مجلس بود، میفرمود من شصت سال با این انسان بودمو به این باور رسیدم که این شخصیت از روزی که وارد حوزه علمیه قم شد، از نظر اخلاق، رفتار و فروتنی تا روزهای آخری که در میان ما بود، کوچک ترین تغییری درایشان ایجاد نشد.
به این سرمایهها حوزههای ما امروز نیاز دارند، طلاب ما بیش از هر چیز نیاز دارند در کنار درس خواندن، متخلق به اخلاق اسلامی شوند.لذا طلاب ما باید این شخصیتها را به عنوان اسوه و الگوی خود قرار دهند.علما و شخصیتهای تأثیرگذار ما در هر جا هستند باید مسئله وحدت و همدلی و ذکر و یاد خدا را در جامعه ما گسترش دهند. خدای ناخواسته نکند فضایی در حوزه و کشور ایجاد شود که بعد، از دست ما کاری ساخته نشود. مردم به روحانیت نگاه میکنند و باورهای اعتقادی خود را از ما میگیرند. هر حرکتی که ما انجام بدهیم تأثیرگذار در فکر و فرهنگ جامعه است. اگر روحانیت میخواهد الگو باشد و الگو بماند باید این ویژگیها را رعایت کند. رسول گرامی اسلام (ص) میفرماید حوارین حضرت عیسی (ع) از حضرت عیسی (ع) سؤال کردند ما همنشین چه کسانی شویم؟ عیسی ابن مریم (ع) فرمود: «َمَنْ يُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ رُؤْيَتُهُ وَ يَزِيدُ فِي عِلْمِكُمْ مَنْطِقُهُ وَ يُرَغِّبُكُمْ فِي الْآخِرَةِ عَمَلُهُ».[12] زمانی که به چهره او نگاه میکنید به یاد خدا بیفتید، هنگامیکه کنار او می نشینید از محضر او استفاده کنید و به رفتار او که نگاه میکنید شما را مشتاق آخرت کند. آیت الله مشکینی چنین شخصیتی بود؛ در هر جا حضور پیدا میکرد مورد احترام و تکریم بود و لذا مقام معظم رهبری با تکریم از ایشان یاد کردند. در یکی از جلسات خبرگان که بعد از ارتحال این فقیه وارسته در محضر رهبری تشکیل شده بود ایشان فرمود آیت الله مشکینی مصداق کلام امیرالمؤمنین است که میفرماید: « فَالْمُتَّقُونَ فِيهَا هُمْ أَهْلُ الْفَضَائِلِ مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ وَ مَلْبَسُهُمُ الِاقْتِصَادُ وَ مَشْيُهُمُ التَّوَاضُع».[13] متقین اهل فضل هستند، منطق آنها درست است و زمان شناس هستند. گاهی از اوقات ایشان یک کفش پاره میپوشید و زمانی که به تهران برای دیدار رهبر رفته بودند به ایشان اصرار کردند که کفش خود را عوض کنند. ایشان فرموده بود همین برای من مناسب است و آن جا رهبری دستور داده بودند که کفش دیگری در اختیار ایشان قرار بگیرد.
زمانی که لازم است در جبهه حضور پیدا کند، حضور پیدا میکند، زمانی که لازم به نوشتن کتاب است وارد عرصه میشود. ایشان عرب زبان نیست ولی در عین حال که کتاب به زبان عربی مینویسد یک نثر ساده و زیبا دارد و متناسب با نیاز جامعه کتاب مینویسد. ایشان در اواخر شروع کرده بود به نوشتن تفسیر روان برای نسل جوان و ایشان میفرمود مطالب را باید به گونهای مطرح کرد که نسل جوان جامعه بداند و راه خود را بداند. اگر نسل جوان با معارف قرآن آشنا شد، مسئله دوستی و محبت نسبت به دیگران فراموش میشود و در دام دشمن قرار نمیگیرد، جوانی که پای تفسیر قرآن و کلمات نورانی اهل بیت (ع) نشست، این انسان سراغ بیگانه نمیگیرد.
ایشان آن چنان به مردم توجه داشتند که همیشه در خطبههای نماز جمعه به مسئولین سفارش میکردند که به مردم رسیدگی کنند.
از همه مهمتر تهجد و شب زنده داری ایشان است. کسانی که با ایشان همراه بودند میگفتند از فاصله خانه تا جامعه مدرسین که می آمدیم، ایشان در ماشین یا مشغول قرائت قرآن بودند و یا گاهی از اوقات، نماز نافلهای را قرائت میکردند و اگر از فاصله دورتری میخواستیم برویم مقید بود که قرآن در ماشین باشد. برادران عزیز پاسدار میگفتند در مسیر قم ـ تهران، ایشان فرمود ماشین را نگه دارید. از ماشین پیاده شد و کنار جاده به سجده رفت و دوباره برگشت. از ایشان سؤال کردیم که چه اتفاقی افتاده است؟ فرمود این جا قرآن خوانده شد و سجده واجب قرآن بود، لذا من از ماشین پیاده شدم و سجده واجب قرآن را به جا آوردم و برگشتم.
حوزه ما باید چنین شخصیت هایی را دل خود رشد دهد که هم برای حوزویان و هم برای دیگران الگو باشد.
ذکر مصیبت
آن روزی که حضرت آیت الله مشکینی تشییع شدند، جمعیتی انبوه آمده بودند ولی روز عاشورا در کربلا چه خبر بود؟ مگر حسین (ع) فرزند فاطمه (س) نبود؟ مگر حسین (ع) عالم نبود؟ مگر حسین (ع) خود را معرفی نکرد؟ امام سجاد (ع)میگوید شب عاشورا دیدم پدرم میگوید:
یا دهر اف لک من خلیلی کم لک بالاشراق والاصیلی.
امام سجاد (ع)میگوید من یقین کردم که پدرم فردا به شهادت میرسد، بعض خود را نگه داشتم که زینب (س) متوجه نشود ولی یک مرتبه زینب (س) آمد و گفت بأبی انت و امی... . زینب (س) غش میکند. حسین (ع) آب به صورت زینب (ع)میریزد، روز عاشورا زینب (ع) بالای تل زینبیه آمد، دید دور حسین (ع) را محاصره کردند یکی تیر میزند، یکی شمشیر به دست دارد. زینب (س) صدا زد عقب بروید تا برادرم را ببینم، زمانی که حسین (ع) صدای زینب (س) را شنید خطاب کرد: ارجعی الی الفساق. خواهرم نمیخواهم در میان نامحرمان باشی، به خیمه گاه برگرد. یک مرتبه صدای هلهله لشکر کوفیان بلند شد، زینب (س) نگاه کرد دید سر برادر بر بالای نیزه.
«والحمد لله رب العالمین»
[1]. منية المريد، ص104؛ بحار الأنوار، ج2، ص25.
[2]. «المجادلة»: 11.
[3]. جامع الأخبار(للشعيري)، ص38.
[4]. منیة المرید، ص 104.
[5]. «الزمر: 15»؛ «الشوری»: 45.
[6]. «الأنفال»: 2.
[7]. «المریم»: 96.
[8]. «هود»: 23.
[9]. «الأسرا»: 19.
[10]. «الأنفال»: 29.
[11]. «العنکبوت»: 69.
[12]. کافی، ج1، ص39.
[13]. الأمالي( للصدوق)، ص570.
باسمه تعالی متن سخنرانی حضرت آیت الله سید هاشم حسینی بوشهری موضوع: حیات معنوی انسان و راه وصول به آن تاریخ: 90/05/28 مکان: حرم مطهر حضرت معصومه (س)
|
لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ الّا بِاللهِ العَلِیِ العَظیِم، حَسبُنَا الله وَ نِعمَ الوَکیِل، نِعمَ المَولی وَ نِعمَ النَّصیِر.
اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَان الرَّجِیم بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحِیم.
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين بَارِء الْخَلَائِقِ أَجْمَعِينَ، باعِثِ الْأَنْبِيَاءَ وَ الْمُرْسَلِين ثُمَّ الصَلاةُ و السَّلامُ عَلَى سَيِّدِنَا وَ نَبِيِّنَا حَبیبِ إلِهِ العالَمین أبِیالقاسِم مُحَمَّد (ص) وَ عَلَى آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ المَعصومین المُکَّرَمین الهُداةِ المَهدیّین و اللَّعنُ الدائِم عَلی أعدائِهِم أجمَعین مِنَ الآن إلی قِیامِ یَومِ الدِّین آمینَ یا رَبَّ العالَمین»
قال الله العظیم فی کتابه: «وَ أَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُمَتِّعْكُمْ مَتاعاً حَسَنا».[1]
امشب اولین شب از لیالی مبارکه قدر است و از این جهت مؤمنان با امید به درگاه ذات کبریایی حق، در حال نیایش و استغفار و انابه هستند. از سوی دیگر امشب متعلق است به مولای متقیان امیرمؤمنان علی ابن ابیطالب (ع) است. برای گویندهای مثل بنده سخن گفتن پیرامون این دو مناسبت، کار بسیار سنگینی است و انشاءالله امیدوارم خدای بزرگ عنایتی کند، تا بتوانیم حق دو موضوع را به نحو احسن ادا کنیم.
انسان به عنوان گل سرسبد عالم هستی برخوردار از دو حیات است و دو زندگی دارد. یکی زندگی مادی و دیگر زندگی و حیات معنوی است. زندگی مادی انسان ارتباط با عناصر دنیای خاکی دارد و مربوط به بدن و جسم انسان و تأمین نیازمندیهای جسم آدمی است. اما حیات معنوی انسانبا ارزشهای الهی و ملکوتی ارتباط دارد. لذا آن چه که مایه امتیاز انسان از دیگر حیوانات و جنبندگان است، حیات معنوی است و نه حیات مادی؛ زیرا در رابطه با حیات مادی تفاوت چندانی بین انسان و دیگر جنبندگان وجود ندارد، اما در رابطه با حیات معنوی کمتر مجموعه و جامعهای پیدا میشود که خود را نیازمند به حیات معنوی ندانند. حتی مکتبهای مادی و مکتبهای الحادی به گونهای خود را نیازمند حیات معنوی میدانند. منتهی تفاوت و درون مایه اصلی بین حیات معنوی در نزد مکتبهای الحادی و مادی مکتبهای الهی در این است که مکتبهای الهی حیات معنوی خود را به امر نامحدودی میدانند و خود را وابسته به امر نامحدودی میدانند که در عین وابستگی یک نوع وارستگی نیز محسوب میشود. یعنی انسان وابسته به ذات کبریایی حق، در عین حال که وابسته است وارسته نیز است. لذا قرآن در رابطه با کسانی که صف خود را از حیات معنوی جدا کردهاند و در مسیر دیگری قدم گذاشتهاند، میفرماید اینها در شرف پرتگاه و سقوط قرار دارند ومانند بیت عنکبوت هستند که سستترین بنیاد و بنیانها را دارد. اگر از انسان این ارزشهای عالی و متعالی کم و از او جدا شود، جسم آدمی باقی میماند و به قول سعدی «تن آدمی شریف است به جان آدمیت، نه همین لباس زیباست نشان آدمیت». آن چه معیار و اساس برای انسانیت انسان و معیار برای جان انسان است، حیات معنوی است که انسان از آن برخوردار است.
سؤال: راه وصول به حیات معنوی چیست؟ دو راه کلیدی برای رسیدن به حیات معنوی وجود دارد: 1. معرفت و شناخت 2. عمل.
اگر معرفت و شناخت در زندگی ما راه پیدا کرد، یعنی با وظیفه خود آشنا شدهیم و دانستیم که چه باید کنیم، این گام اول برای رسیدن به حیات معنوی است و در گام دوم بعد از معرفت و شناخت، قدم برداشتن و وارد میدان عمل شدن است. وجود مقدس امام کاظم (ع) میفرماید: « وَجَدْتُ عِلْمَ النَّاسِ فِي أَرْبَعٍ أَوَّلُهَا أَنْ تَعْرِفَ رَبَّكَ وَ الثَّانِيَةُ أَنْ تَعْرِفَ مَا صَنَعَ بِكَ وَ الثَّالِثَةُ أَنْ تَعْرِفَ مَا أَرَادَ مِنْكَ وَ الرَّابِعَةُ أَنْ تَعْرِفَ مَا يُخْرِجُكَ مِنْ دِينِک».[2] امام کاظم (ع) میفرماید چهار علم را برای عمل مقدمه قرار بده:
1. خداشناسی: در جایجای زندگی ما باید خداشناسی راه پیدا کند و یک لحظه از خدا غفلت نکنیم؛ زیرا خدا ناظر بر برنامههای زندگی ما است.
2. نسبت به نعمتهایی که خدا به ما عنایت کرده است قدر شناس باشیم. مثلاً سلامتی نعمتی است که باید به خاطر آن به درگاه کبریایی حق سپاسگزار بود.
3. هنوز گویا متوجه نشدهایم که بین خواست ما و خواست خدا چقدر فرق است؟ همیشه سخن از من مطرح میکنیم واز اول صبح تا شب آن چنان این منِ منیت سایه افکنده است که خدا در این میان فراموش شده است. خدای متعال آن چیزی که از ما میخواهد این است که اراده خدا را بر اراده خود مقدم بداریم.آیا میدانید غذای حرام در نسلهای ما هم اثر میکند؟ هیچ میدانید خدا از ما امر به معروف و نهی از منکر خواسته است و اگر در یک جامعهای امر به معروف و نهی از منکر آن به تعطیلی کشیده شود فضای جامعه به کجا کشیده میشود؟
3.بدانی که چه چیز تو را از مسیر دینداری بیرون میکند. هیچ می دانید در این شبانه روز دشمنان ما چه نقشهها و برنامه ریزیهایی میکنند تا پای شما را از مسجد و دین جدا کنند؟ هیچ میدانید چه نقشههایی برای منحرف کردن نسل جوان ما طراحی کردهاند تا در محیط خانواده نماز، روزه و دینداری و معنویت نباشد و حیات معنوی از بین برود.پس این چهار مقدمه عبارتند از: خداشناسی، نعمت شناسی، راه شناسی و دشمن شناسی
این مسئله مربوط به معرفت ما و شناخت ماست که اگر انسان یک چیز جزئی متوجه شود، تحول در زندگی او ایجاد میشود. بازاریان ما قبل از اینکه کرکره مغازه را بالا بدهند یک ساعت قبل از رفتن به بازار به دنبال یک عالم بودند تا مسائل حلال و حرام خود را یاد بگیرند و بعد وارد کسب و کار میشدند تا دچار ربا نشوند. گاهی یک جمله معرفت به یک جمله سرنوشت انسان را تغییر میدهد. شخصی خدمت رسول گرامی اسلام (ص) آمد و از پیغمبر (ص) درخواست کرد که به او قرآن بیاموزد. پیغمبر (ص) به یکی از یاران خود فرمود به او قرآن بیاموز. زمانی که تلاوت قرآن به آیه «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَه*وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ »[3] رسید(اگر کسی به اندازه یک ذره کار خیر انجام دهد فردای قیامت نتیجه آن را میبیند و اگر کسی به اندازه ذرهای کار بد انجام دهد نتیجه آن را خواهد دید) این شخص با معلم خود خداحافظی کرد و رفت. معلم خدمت پیامبر (ص) آمد و گفت این شاگرد کم حوصله بود و به همین آیه که من رسیدم، خداحافظی کرد و رفت. پیامبر (ص) فرمود: « صار فقیها ». یعنی این آدم با یک سوره قرآن به اوج فقاهت و دانایی و معرفت رسید و با وظیفه خود آشنا شد. اگر تک تک ما بدانیم کار خیر ما یک ذره فردای قیامت تأثیر دارد و کار بد ما یک ذره فردای قیامت تأثیر دارد، سراغ گناه نمیرویم و با رابطه خود با خدا را یک رابطه صمیمی میکنیم و لذا کسانی که آمدهاند در این وادی معرفت و شناخت، وارد میدان عمل که شدهاند غوغا کردهاند، «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَة».[4] کسانی که معرفت و شناخت را کسب کردند و وارد کلاس عمل شدند ما به این افراد حیات طیب عنایت میکنیم. گمان نکنید که حیات طیب برای کسانی است که سالیان سال درس خواندهاند. درست است که معرفت و درس لازم است ولی گاهی یک نکته در زندگی انسان بهترین درس است به جای دهها سال درس خواندن و هنر این است که انسان این چهار شناخت کلیدی را بیاموزد. دانشمندی به چوپانی برخورد کرد و به او گفت چرا تحصیل نکردی؟ چوپان گفت من آن چه باید بیاموزم، آموختهام. دانشمند گفت چه آموختهای؟ گفت آموختهام تا راستی و صدق و درستی تمام نشده است، سراغ دروغ نروم. تا غذای حلال تمام نشده است سراغ غذای حرام نمیرودم. تا نعمتهای خدا تمام نشده است در خانه کسی نمیزنم و تا عیب در من هست سراغ عیب دیگران نمیروم. تا قدم در بهشت نگذاشتهام از مکر شیطان در امان نیستم.
بچه خردسالی از پشت بام به سمت زمین پرت شد و همه خود را جمع کردند تا بچه را بگیرند، دیدند یک حمال بار و بنه خود را کنار گذاشت و خطاب کرد به کودک بمان. کودک قبل از اینکه به زمین برسد بین زمین و آسمان متوقف شد؛ جمعیت دور او را گرفتند به او گفتند آیا تو امام زمان (عج) یا از اولیای الهی هستی؟ این شخص گفت خیر ولی من با خدا عهد بستهام که خدایا آن چه تو بگویی من بشنوم و عمل کنم، و من هم هر چه از تو بخواهم تو بشنوی و عمل کنی.
امشب زمانی که میخواهیم الهی العفو بگوییم و دستها را به سمت آسمان بلند کنیم این جمله را با خدا امشب بگوییم و پای آن بایستیم. خدا نسبت به ما خیلی مهربان است، در تاریخ یک جریانی است که تکان دهنده است، زنی دو فرزند داشت یکی مؤمن و دیگری فاسق بود اتفاقاً فرزند مؤمن از دنیا رفت. به جای اینکه مادر بیتابی کند و اشک بریزد، بیتابی نکرد و اشک نریخت، بعد از مدتی برادر فاسق سؤال کرد، گفت چرا برادرم از دنیا رفت اشک نریختی، مادر گفت چون او مؤمن و با خدا بود، خدا هم با او است. برادر فاسق مریض شد و مادر شروع کرد به بیتابی کردن و ناله کردن، برادر فاسق گفت به مادر گفت تو برای مرگ برادرم گریه نکردی ولی چرا برای مریضی من گریه میکنی؟ مادر گفت زیرا برادر با ایمان تو خدا داشت ولی تو خدا نداری. برادر فاسق گفت: مادر، من هم خدا دارم، من هم وارد بهشت میشوم، زیرا تو که مادر من هستی نُه ماه مرا در رحم رشد دادهای و دو سال شیر دادهای، عاطفه مادری تو باعث میشود برای من اشک بریزی و گریه کنی. خدایی که این عمر طولانی را به من داده است، حتماً نسبت به من از تو مهربانتر است.
«والحمد لله رب العالمین»
باسمه تعالی متن سخنرانی حضرت آیت الله سید هاشم حسینی بوشهری«دامت برکاته» موضوع: روز معلم-شهید مطهری، فرهنگبان بیدار تاریخ: 90/02/12 مکان: قم،
|
لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ الّا بِاللهِ العَلِیِ العَظیِم، حَسبُنَا الله وَ نِعمَ الوَکیِل، نِعمَ المَولی وَ نِعمَ النَّصیِر.
اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَان الرَّجِیم بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحِیم.
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين بَارِء الْخَلَائِقِ أَجْمَعِينَ، باعِثِ الْأَنْبِيَاءَ وَ الْمُرْسَلِين ثُمَّ الصَلاةُ و السَّلامُ عَلَى سَيِّدِنَا وَ نَبِيِّنَا حَبیبِ إلِهِ العالَمین أبِیالقاسِم مُحَمَّد (ص) وَ عَلَى آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ المَعصومین المُکَّرَمین الهُداةِ المَهدیّین و اللَّعنُ الدائِم عَلی أعدائِهِم أجمَعین مِنَ الآن إلی قِیامِ یَومِ الدِّین آمینَ یا رَبَّ العالَمین»
«مِنَ الْمُؤْمِنينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْديلا».[1]
جلسه باشکوهی است که به همت تولیت آستانه مقدسه، سپاه علی ابن ابی طالب و مجموعه های سپاه مستقر در استان، سازمان آموزش و پرورش و سازمان اوقاف تشکیل یافته است. مناسبت امروز در مرحله اول، سالگرد شهادت استاد شهید، فیلسوف، متکلم و مفسر بزرگ اسلامی آیت الله شهید مرتضی مطهری است و به همین مناسبت به عنوان روز معلم و روز آموزش عقیدتی سیاسی سپاه نیز نامگذاری شده است.
خدای متعال در قرآن مجید ویژگیهایی را برای انسانهای نمونه بیان کرده است که این ویژگیها در شخصیت شهید مطهری موج میزند. ویژگی مانند ایمان، علم، عمل صالح و تسلیم در مقابل حق.
ایمان و عمل صالح: خدای متعال میفرماید: «يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ».[2] در پیشگاه خداوند مؤمنان و عالمان برخوردار از مدال افتخار و امتیاز هستند. عالمان کسانی هستند که علم و دانش خود را به دیگران منتقل میکنند تا فضای جامعه را یک فضای علمی کنند. عالمان دین و چه عالمانی که به ظاهر روحانی شناخته نمیشوند ولی در سایه وجود آنها فکر فرهنگی در جامعه گسترش پیدا میکند.
ایمان سرمایه است به قول یکی از دانشمندان در تفسیر ایمان این جمله را نوشته است که ایمان آن چیزی است که انسان با آن زندگی میکند یعنی زندگی چیزی جدای از ایمان نیست. قرآن مجید ایمان را به عنوان بالاترین سرمایه میشناسد: «هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى تِجارَةٍ تُنْجيكُمْ مِنْ عَذاب ٍأَليم*تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِه»[3]و «يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لابَنُون*إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَليم».[4] دغدغه همه برای روز قیامت این است که با ما چه برخوردی میشود و جایگاه ما کجاست؟ آن روزی که هیچ چیزی به داد انسان نمیرسد، آن چه به انسان سود میرساند و به عنوان تجارت نجات بخش است، ایمان به خدا و پیامبر است.
علم: یکی از آثار ارزشمند علم حالت خشیت است، «إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماء».[5] انسانهای عالم، انسانهایی هستند که حالت خشیت دارند؛ یعنی چون مسئولیت پذیر وعالم هستند، ترس همراه با تعظیم در مقابل خدا دارند.
تسلیم بودن در مقابل خدا: «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ أَخْبَتُوا إِلى رَبِّهِمْ أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فيها خالِدُون».[6] مؤمنان و کسانی که اهل عمل صالح هستند و در مقابل خدا تسلیم هستند، اهل بهشت هستند. سؤال این است که معنای « أَخْبَتُوا إِلى رَبِّهِمْ» چیست؟ سه تفسیر برای «اخبتوا» شده است:1. در مقابل خداوند خاضع هستند 2. در مقابل فرمان پروردگار عالم تسلیم هستند 3. به وعده های خداوند اطمینان دارند.
در رابطه با شهید مطهری نکتهای که میخواهم عرض کنم این است که چرا از موفقیتهای شهید مطهری یاد میشود ومیگویند او معلم موفقی است؟ رمز آن این است که:
1. ایشان از عمر خود به تمام معنا استفاده کرد و لحظهای از لحظات عمر او به هدر نرفت.« يُسْأَلَ عَنْ أَرْبَعٍ عَنْ عُمُرِهِ فِيمَا أَفْنَاهُ وَ عَنْ شَبَابِهِ فِيمَا أَبْلَاهُ وَ عَنْ مَالِهِ مِنْ أَيْنَ اكْتَسَبَهُ وَ فِيمَا أَنْفَقَهُ وَ عَنْ حُبِّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ ».[7] فردای قیامت از عمر، از جوانی، از مال و ثروتی که بدست آوردهایم و از محبت اهل بیت از ما سؤال میشود. شهید مطهری در راه تحصیل علم و دانش هر جا استادی را سراغ میگرفت دنبال میکرد تا بتواند از مراتب علمی و کمالات او استفاده کند. او خود را برای مرزبانی آماده میکرد و مرزبان باید تمام شرایط مرزبانی را در خود جمع کند و جامع باشد تا بتواند عنوان مرزبانی را ایفا کند. لذا امام در رابطه با شهید مطهری میفرماید: او مردی بود که در اسلام شناسی و فنون مختلف اسلام و قرآن کریم کم نظیر بود. این گواهی، بزرگترین مدرک برای شهید مطهری است. در جای دیگری حضرت اماممیفرماید آثار قلم و زبان او، بیاستثناء آموزنده است و مواعظ و نصایح او که از قلبی سرشار از ایمان نشأت میگرفت برای عارف و عامی سودمند بود. رهبر فرزانه انقلاب درباره ایشان میفرماید آقای مطهری در پیروزی انقلاب و در به وجود آوردن این انقلاب نقش بسیار مؤثری داشتند. در مورد حراست از مرزهای ایدئولوژیک و حفظ شعار «نه شرقی و نه غربی» و به خصوص التقات زدایی از اندیشه اسلامی آقای مطهری یک فرد بی نظیر ساخته بود و این از ویژگیهای شهید مطهری است.
2. در صدد احیای تفکر دینی بود. سراسر زندگی مطهری در این جهت صرف میشد که دین را چطور به جامعه عرضه کنیم و خرافات را چگونه از دین دور کنیم و دین را بدون هیچ پیرایهای به نسل جوان عرضه کنیم. در دانشگاه که میرفت و در مقابل مارکسیستها و روشن فکران وابسته به غرب میایستاد و زمانی که به تجزیه و تحلیل مسائل دینی میپرداخت، مستدل و محکم سخن میگفت و اگر کسی پیرو دین هم نبود به استدلال ایشان که نگاه میکرد، شیفته بیانات شهید مطهری میشد.
3. دشمن شناسی.اگر کشور و جامعهای میخواهد پیروزی را در آغوش بگیرد و به رشد و تعالی برسد، یکی را راههای اساسی آن شناخت دشمنان کشور و انقلاب است. شهید مطهری در چند عرصه مبارزه میکرد: 1. استبداد داخلی، 2. استعمار خارجی، 3. با جریانات التقاتی داخلی.
یکی از دوستان شهید مطهری میگوید روزی در منزل شهید بودیم و شهید مطهری این جمله را فرمود که من با جریانات انحرافی و عقیدتی مقابله میکنم؛ ممکن است مرا بکشند اما من حرف خود را میزنم چون میدانم این جریانات برای دین خطرناک هستند. قبل از پیروزی انقلاب و در روزهایی که شورای انقلاب تشکیل شده بود و بختیار در رأس دولت بود، تمهیداتی فراهم کرده بودند که بختیار اطلاعیه بدهد و به نزد امام برود و در نتیجه بختیار ارادت خود را به امام اعلام کند. شهید مطهری زمانی که آن اعلامیه را دید، فرمود اگر این اعلامیه منتشر شود بختیار احساس میکند که توانسته است جای پا در انقلاب باز کند و امروز جای بختیار نیست.شهیدان بهشتی و مطهری به میدان آمدند و اجازه ندادند که آن اعلامیه منتشر شود و آن ملاقات صورت بگیرد.
4. آینده نگری. یکی از مسائل مهمیکه ما در انقلاب و برای اداره انقلاب نیاز داریم، آینده نگری است. ایشان آن روز حرکتهایی را که ممکن بود بعد از انقلاب اتفاق بیفتد رصد میکرد. خیلی از خیرخواهان گفتند جناب آقای مطهری اجازه بدهید پرچم مارکسیست ها و مجاهدین هم با پرچم اسلام خواهان بالا برود. ما در این که شاه باید برود مشترک هستیم پس بگذارید شاه برود و بعد به مسائل رسیدگی میکنیم. شهید مطهری فرمود تا پرچم مجاهدین خلق و مارکسیستها پایین نیاید، من اجازه راهپیمایی نمیدهم. هدف ما تنها برداشتن شاه نیست بلکه هدف ما برداشتن شاه و اجرای حاکمیت اسلام است. آیت الله مهدوی کنی ریاست مجلس خبرگان میگوید آن روز برای ما پذیرش این سخن کمیدشوار بود، ولی بعد هم برای ما روشن شد که حق با شهید مطهری است چون « الْمُؤْمِنُ يَنْظُرُ بِنُورِاللَّه».[8]
شهید مطهری معتقد بود که چند عامل در تداوم انقلاب نقش کلیدی دارد:
1. تداوم عدالت خواهی: شهید مطهری معتقد بود مردم باید طعم عدالت حقیقی اسلامی را بچشند تا بدانند انقلاب برچه پایهای شکل گرفته است؛ زیرا اگر عدالت فراموش شود، انقلاب هم فراموش خواهد شد.
2. استقلال مکتبی باید حفظ شود: یعنی مکتبی که ما داریم دچار رخنه دیگران نشود تا با آن استقلال مکتبی به دنیا عرضه کنیم که اگر به دنیا عرضه کردیم دنیا می پذیرد.
3. متولیان انقلاب باید آزادیهای در چارچوب مکتب را پاسداری کنند و اجازه ندهند دیگران شعار آزادی بدهند و ما به صورت انفعالی با آنها برخورد کنیم و متولیان انقلاب، خود باید منادی آزادی باشند.
4. جایگاه روحانیت: روحانیت باید استقلال خود را حفظ کند و ایشان معتقد بود که روحانیت نباید وابسته به دولتها شود. اگر روحانیت وابسته به دولتها شود و استقلال خود را از دست بدهد، آن دیدبانی لازم را روحانیت نخواهد داشت. البته وابسته بودن به دولتها باید تفسیر شود و نه اینکه در مقابل دولت اسلامی بایستد اما هضم در دولتها نشود. به تعبیر رهبر فرزانه انقلاب هم حامیدولت باشد و هم ناصح دولتها باشد.
شهید مطهری میفرمودند این انقلاب آفاتی دارد که عبارتند از:
1. ناتمام ماندن نهضت: انقلابهایی که در این کشور شکل گرفته است از انقلاب تنباکو تا انقلابهای دیگر، روحانیت تا مرز پیروزی انقلاب پیش آمده است و بعد به خاطر عللی کنار کشیده است و انقلاب ضربه جدی خورده است. ایشان میفرماید یکی از آفتهای انقلاب این است که انقلاب ناتمام بماند و متولیان انقلاب خود را از انقلاب کنار بکشند. اگر روحانیت و انقلابیون به عنوان پیشکوست خود را کنار بکشند این انقلاب دچار آفت خواهدشد.
2. نفوذ اندیشه های بیگانه و انحرافی: اگر اندیشههای بیگانه و انحرافی وارد انقلاب شد این انقلاب ضربه میخورد.
3. رخنه فرصت طلبان در انقلاب: یعنی کسانی که با استفاده از نام انقلابی بودن ورود پیدا کنند و به انقلابضربه بزنند.
4. تجدد گرایی افراطی: اگر جامعه ما دچار تجدد گرایی افراطی شد این انقلاب به نتیجه نمیرسد.
این انقلاب باید روح حماسه در آن دمیده شود تا دچار حالت رکود نشود. همیشه باید تنور انقلاب را گرم نگه داشت که خوشبختانه در مناسبتهای مختلف تلاش ما این بوده است که تنور انقلاب گرم نگه داشته شود. 22 بهمن، روز قدس و ... از مناسبتهایی است که با حضور مردم روح تازهای به انقلاب دمیده میشود و انقلاب بعد از 32 سال همچنان پابرجا مانده است.
دعای پایانی
پروردگارا ما را بیامرز، به اسلام و اسلامیان عزت عنایت بفرما، روح شهید مطهری را از همه ما راضی و خشنود بگردان، نسل جوان ما را با آثار این استاد شهید و معلم نمونه آشناتر بگردان، روح بلند رهبر فقیدمان عالیست اعلا بگردان، به مقام معظم رهبر عزیزمان توفیق عنایت بفرما، در فرج مولایمان تعجیل عنایت بفرما.
«والحمد لله رب العالمین»
باسمه تعالی متن سخنرانی حضرت آیت الله سید هاشم حسینی بوشهری«دامت برکاته» موضوع: رحلت حضرت امام (ره)- عناصر مختلف در شکل گیری شخصیت افراد تاریخ: 88/03/13 مکان: قم،
|
لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ الّا بِاللهِ العَلِیِ العَظیِم، حَسبُنَا الله وَ نِعمَ الوَکیِل، نِعمَ المَولی وَ نِعمَ النَّصیِر.
اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَان الرَّجِیم بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحِیم.
الحَمدُ لله ربِّ العالَمین وَ صلَّی اللهُ عَلی سَیِّدِنا وَ نَبِیِّنا حَبیبِ اِلهِ العالَمین ابی القاسم مُحَمَّد وَ عَلی آلهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ المَعصومینَ المکرّمین الهُداةِ المَهدیین وَ الَّعنُ الدَّائِم عَلَی أعدائِهِم أجمَعین مِن الآن اِلی قِیامِ یَومِ الدِّین،
آمینَ ربَّ العالَمین.
قال الله العظیم فی کتابه: «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا»[1].
جلسه باشکوه امشب به مناسبت بیستمین سالگرد ارتحال ملکوتی عارف واصل، فقیه جامع الشرائط، مؤسس نظام مقدس جمهوری اسلامی، حضرت امام روح الله (ره) که از طرف مقام معظم رهبری تشکیل یافته است. سخن گفتن در این جمع و انجمن با محدودیت زمان، کار سادهای نیست؛ چون شخصیت امام (ره) آنچنان اوج و عظمت دارد که گوینده ناتوانی چون من در این وقت کم نمیتواند درباره او یا بلکه گوشهای از حالات او حق آن ادا کند. به قول ابوالعلی معری هنگامیکه با سیدمرتضی علم الهدی برای اولین بار ملاقات کرد، این شعر را گفت:
لو جئته لرأیت الناس فی رجل و الدّهر فی ساعة والارض فی الدار
اگر به نزد سید بیایی کل انسانها را در قالب یک انسان و یک فرد مشاهده میکنی، زمانها و روزگار را در یک لحظه ملاقات با او، میشود خلاصه کرد. و کل کره هستی در خانه ای که او زندگی میکند، میتوان توصیف کرد. ما نیز چنین سخنی را بلکه بالاتر و برتر در رابطه با امام داریم.
در شکل گیری شخصیت افراد عناصر مختلف و گوناگونی دست به دست هم میدهند و این عناصر هرکدام به تنهایی میتوانند معرف شخصیت فرد باشند. قرآن و روایات نورانی اهل بیت عصمت و طهارت (ع)، ویژگیهایی را برای انسانها بیان کردهاند که اگر این ویژگیها در کنار هم قرار بگیرند، میتوانند بیانگر کمالات عالی انسانی آن فرد باشند. مواردی مانند ایمان، تقوا، علم و دانش، هجرت و جهاد، استقامت و پایداری در راه هدف، بصیرت و آگاهی از موضوعات و محورهایی هستند که قرآن و روایات نورانی اهل بیت (ع) روی آن تکیه کرده است و بیان کرده است اگر افرادی دارای این ویژگیها باشند، به اوج کمال انسانی رسیدهاند و محبت آنها در دل انسانها قرار میگیرد.
نفس عمل و پایبندی به این ویژگیها یک محبت قهری برای انسانها نسبت به آن فرد ایجاد میکند که به برخی از ویژگیها اشاره میکنم:
1.علم، دانش و ایمان: «يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجات».[2] دو دسته از افراد از ناحیه خداوند شایسته مدال افتخار هستند: مؤمنان و عالمان. واژه زیبای درجات آن هم با این تعبیر، نشان دهنده این است که مقامات و درجاتی که خدا به این گونه افراد میدهد حد و حسابی ندارد و قابل شمارش نیست. مسئله ایمان نقش کلیدی در زندگی انسانها دارد و اساساً فوائد ایمان این است که انسان با ایمان زندگی میکند و ایمان بزرگترین سرمایه زندگی انسان است که اگر انسانی این سرمایه بزرگ را از دست بدهد گویا همه چیز را از دست داده است. در وصف عالمان تعبیرات زیبایی از ناحیه اهل بیت (ع) به ما رسیده است. عالمانی که نقش معلم و هدایت گری جامعه را دارندو افکار جامعه را متحول کردهاند، مورد علاقه و محبت تمام جنبندگان عالمِ هستی هستند. رسول گرامی اسلام (ص) میفرماید: « إِنَّ مُعَلِّمَ الْخَيْرِ يَسْتَغْفِرُ لَهُ دَوَابُّ الْأَرْضِ وَ حِيتَانُ الْبَحْرِ وَ كُلُّ ذِي رُوحٍ فِي الْهَوَاءِ وَ جَمِيعُ أَهْلِ السَّمَاءِ وَ الْأَرْض»[3]. کسانی که معلم خیر هستند و فرهنگی را در جامعه احیا میکنند و خیر و نیکی را در جامعه گسترش میدهند، جنبندگان روی زمین، ماهیان دریا و هر جنبندهای و دارای روح که در این هوا است و همه اهل آسمان و زمین برای او استغفار میکنند.
2.عمل صالح: «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ أَخْبَتُوا إِلى رَبِّهِمْ أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فيها خالِدُون»[4]. مؤمنان و انسانهایی که برخوردار از عمل صالح هستند و کسانی که حالت تسلیم و خضوع در مقابل ذات کبریایی حق دارند، اهل بهشتاند و در آن جاودان هستند. آن چه از دست آنها برمیآید مانند جان و مال و عمر خود را در راه خدا میدهند و کل برنامهریزی های آنها عمل صالح است.
3. هجرت و جهاد: هجرت و جهاد، دو عامل اصلی پیروزی مسلمانان در طول تاریخ بودهاند و اگر هجرت در یک برههای از تاریخ اسلام اتفاق نمیافتاد، محیط خفقان مکه، اسلام را از بین میبرد؛ اگر جهاد رخ نمیداد پیروزی نصیب مسلمانان نمیشد. مسئله هجرت آن چنان مهم است که به مناسبت میلاد پیغمبر (ص)، بعثت، فتح مکه، بحث سال هجری مطرح نمیشوددر حالی که سال هجری را از آغاز هجرت نبی اکرم (ص) مطرح میکنند. یعنی حرکتی که به دنبال آن تحول است. جهاد میتواند در راه خدا چه جهاد اصغر و رویارویی با دشمنان و چه جهاد اکبر و رویارویی با هوای نفس اماره باشد.
4. استقامت و پایداری: «إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَة»[5]، «إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ»[6]. کسانی که اهل ایمان به خدا هستند و به دنبال آن استقامت و پایداری از خود نشان میدهند، برای این افراد امدادهای غیبی میآید و خوف و حزنی در زندگی آنها نیست وبه مشکلات پیش روی لبخند می زنند. جالب این است که ایمان به خدا برگشت به توحید میکند که ریشه همه اعتقادات است و مسئله استقامت و پایداری در حقیقت منشأ و ریشه همه اعمال صالح است.
در رابطه با ایمان، علم و دانش امام این سؤال مطرح است که آیا رهبری یک حرکت بزرگ را عهده دار شدن و تا عمق جانها اثر کردن،میشود بدون یک پایگاه فکری و علمی و اعتقادی باشد؟ آیا میشود که انسان بیمایه باشد و بتواند این تحول را نه تنها در جامعه ما بلکه در جامعه بشری ایجاد کند؟ امام با انقلاب خود دنیا را متحول کرد و نگاه دنیا را معطوف به خود کرد. حضرت امام تحصیل کرده حوزه علمیه قم استو مراتب علمی را یکی پس از دیگری باشتاب و عمیق پشت سر گذاشته است. بعد از مدتی که مؤسس حوزه علمیه قم مرحوم آیت الله العظمی حائری از اراک به قم میآیند، امام هم وارد قم میشوند و در درس این مرجع بزرگ حوزه، شرکت میکنند و آن روزی که آیت الله العظمی حائری از دنیا رفت، حضرت امام مدرسی پرتوان، مجتهدی شایسته و فقیهی وارسته بود. حضرت امام به فقه و اصول بسنده نکرد و در عرصههای دیگری حتی در ریاضیات و هیأت ، فلسفه و عرفان، امام پیشتاز بود.
کسانی که در درس اخلاق امام شرکت میکردند، میگفتند ما تا یک هفته در یک فضای معنوی دیگری سیر میکردیم. امام آن چنان نفوذ کلمه داشت و سخنان ایشان نافذ بود که بر جانها و دلها تأثیر میکرد. حضرت امام در سن 27 سالگی کتاب « مصباح الهدایة الی الخلافة و لولایة » را تألیف میکند و مهمترین کتب عرفانی را در سنین بین 23 تا 30 سال نوشته است و این کتب از چنان پختگی برخوردار است که کسانی که سالیانی در حوزههای علمیه به تحصیل پرداختهاند، شاید نتوانند به خوبی حق سخن را درباره این کتب ادا کنند.
آن روزها اگر در قم شبههای پیش میآمد، میگفتند آقا روح الله میتوانند پاسخ گوی این شبهه باشد. فردی در قم گفته بود من یک سلسله اشکالات و شبهاتی دارم که آقا روح الله را به ایشان معرفی میکنند. امام سه روز درس خود را تعطیل میکندتا بتواند فرصتی پیش آورد و پاسخگوی شبهات این فرد باشد و بعد از اینکه رفع شبهه شد دوباره حوزه درس خود را شروع کردند.
مرحوم حجت الاسلام و المسلمین سید احمد خمینی میگوید روزی که امام در پاریس بود و در آن منطقهای که امام زندگی میکرد، در روزی که شاه از ایران فرار کرده بود، خبرنگاران آمده بودند تا ببینند امام چه میگوید و به دنیا مخابره کنند. سید احمد میگوید امام به من فرمود احمد، آیا وقت نماز ظهر شده است؟ به ایشان فرمودم بله آقا. امام بلافاصله فرمودند والسلام علیکم و رحمة الله برکاتة و برای اقامه نماز رفتند.
آن روز دشمن سرسخت امام یعنی شاه از کشور فرار کرده بود و امام باید فریاد بزند و طرح های آینده خود را مطرح کند ولی هنگام نماز که فرا میرسد همه چیز را رها میکند. امروز نیز که رهبر فرزانه انقلاب، با درایت و تدبیر این کشور رسول الله و فاطمی را با زیبایی اداره میکند، معیارها، همان معیار است و تهجد و شب زنده داری امام را امروز ما در چهره مقام معظم رهبری میبینیم. شخصیتهای بزرگ دنیا در آن روز که میآمدند، محو تماشای امام میشدند به عنوان مثال وزیرخارجه شوروی، محو ساده زیستی و شخصیت امام شده بود. امروز هم شما نگاه کنید که رئیس جمهور روسیه در مقابل شخصیت مقام معظم رهبری میگوید من چگونه برخورد کنم که اساعه ادب به ایشان نباشد. تمام دبیران کل سازمان ملل، هر کدام با این شخصیت ملاقات کردهاند و تعبیر آنها این بوده است که من چند دکترای علوم سیاسی از دانشگاههای معتبر دنیا دارم و با تمام رئیسان جمهور دنیا ملاقات کردم ولی شخصیت مقام معظم رهبری به گونهای دیگر است و گویا در بزرگترین دانشگاههای دنیا تحصیل کرده است. ما امروز امام را نداریم ولی چشم همه ملت، جهانیان و مستضعفان جهان به رهبر فرزانه انقلاب دوخته شده است.
امروز هم که در شرایط حساس انتخابات هستیم، سخنان الهام بخش ایشان پیش روی ماست. ایشان در حقیقت معلم و راهنما است همان گونه که امام راهنما بودند.
در خصوص ویژگی صبر و استقامت باید گفت ایشان تبعید میشوند و یاران با وفای ایشان به شهادت میرسند، فرزند خود را از دست میدهد ولی یک لحظه دست از مبارزه برنمیدارد. آن روزی که 15 خرداد اتفاق افتاد همه به امام گفتند شما یار و یاور ندارید. امام فرمود کسانی که هنوز متولد نشدهاند یا در دامن مادران خود شیر میخورند، آنها یاران آینده من هستند. استقامت و پایداری انسان را آب دیده میکند و امام این چنین شد که قهرمانانه بعد از حدود پانزده سال به ایران اسلامی برگشت.
وصیت نامه سیاسی و الهی امام باید تا سالیان متمادین بلکه تا همیشه به عنوان درس بزرگی برای ملت ما باشد. جایجای این وصیت نامه سیاسی ـ الهی برای ملت ما درس است. ایشان آنچنان اهل بصیرت و آگاهی بودند که دوست و دشمن را میشناختند. «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ فَكَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُم».[7] ای مؤمنان، نعمتهای خدا را به یاد آورید، دشمن چنگال انداخته بود که شما را از بین ببرد ولی خدا دفع شرّ کرد. روزهایی بر این انقلاب و ملت گذشته که دشمن با تمام وجود آماده حمله به کشور بوده است ولی تنها کسی که توانسته تمام این توطئهها را با تدبیر و عنایت خداوند دفع کند مقام معظم رهبری است.
یکی از ویژگیهای عالمان دین و مراجع و رهبر فقید انقلاب، ابراز ارادت به اهل بیت عصمت و طهارت (ع) بود. در حسینیه جماران آن لحظهای که ذکر مصیبت شروع میشد، حضرت امام اشک میریختند. حضرت امام برای مرگ فرزندش اشک نریخت. شخصی میگوید در نجف وقتی مجلسی برای حاج آقا مصطفی گرفتند، من تعمد داشتم که در چند نوبت در یک جلسه ذکر مصیبت علی اکبر (ع) کنم تا امام اشکی بریزند، ولی دیدم امام اشک نریخت. بعد از پایان جلسه نزد امام رفتم و به ایشان گفتم من روضه علی اکبر (ع) خواندم تا شما اشک بریزد. امام فرمود تو به من نگاه میکردی و من احساس میکردم که اشک ریختن به خاطر چیز دیگری است لذا اشک نریختم.
ذکر مصیبت
زمانی که امام رحلت فرمود، مردم عرض ادب کردند و چه جمعیتی آمد و یکی از ارادت های مردم نسبت به شما این بود که شما فرزند زهرا بودید. شاید مردم با این حرکت میخواستند بگویند، در دل شب زهرا را دفن کردند ولی ما با امام و فرزند زهرا رفتار دیگری داشته باشیم تا دنیا بداند ملت ایران ارادتمند زهرا و فرزندان زهرا است. چرا زهرا را نیمه شب دفن کردند؟ چند نفر دنبال جنازه و حسن و حسین حق گریه کردن ندارند، چون صدای حسن و حسین نباید به گوش کسی برسد. مادر سادات تو را غریبانه و مظلومانه دفن کردند اما « لایوم کیومک یا اباعبدالله» سه شبانه روز بدن اباعبدالله روی زمین ماند. جنازه حضرت زهرا را چند نفر تشییع کردند ولی حسین تشییع کننده ندارد. تنها سر حسین را تشییع کردند آن هم بر بالای نیزه و توسط همراهان اباعبدالله وحضرت زینب و امام سجاد با دست بسته سر اباعبدالله را تشییع کردند.
در پایان لازم میدانم از حضور مسئول دفتر مقام معظم رهبری حضرت حجة الاسلام و المسلمین حاج آقای محمدی، مراجع بزرگوار تقلید، فضلا و طبقات مختلف جامعه و زائران حرم کریمه اهل بیت (ع) در این جلسه تقدیر و تشکر نمایم.
«والحمد لله رب العالمین»