اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین، والصلاة والسلام علی سیدنا ونبینا حبیب اله العالمین، ابی‌القاسم المحمد، وعلی آله الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین الهداة المهدیین واللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین.

قال الله العظیم: «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ»[1]

جلسه با شکوهی است، جلسه قرآنی با حضور اساتید قرآن، قاریان و حافظان و داوران از یک سو، خواهران و برادران و مدعوان عزیز و گرانمایه‌ای که به خاطر حرمت قرآن و تکریم از قرآن در این جلسه شرکت کرده‌اند، استاندار محترم، روحانیت عزیز و بزرگوار از بیوت مراجع عظام و تقلید، اساتید محترم حوزه، فرماندار و مدیران کل و همه عزیزان فرهنگی و طبقات مختلفی که در اینجا حضور دارند. من به سهم خودم از برادر پر تلاش و خستگی‌ناپذیرمان جناب حجت الاسلام و المسلمین حاج آقای حسینی مقدم بخاطر ارائه کارهای ارزشمند قرآنی که نشان دهنده باور ایشان و اعتقاد ایشان و همکارانشان نسبت به برجسته کردن کارهای قرآنی است، به سهم خودم و از طرف شما میهمانان عزیز و بزرگوار، نماینده محترم مجلس و این جمع بزرگوار هستند و همه بزرگواران تقدیر و تشکر می‌کنم. من سخنی را که در این جمع که بنایم بر خلاصه‌گویی است انتخاب کردم تحت این عنوان است که قرآن، پیامبر و اهل بیت در رابطه با خیل قرآن از ما چه انتظاری دارند، انتظار قرآن، انتظار پیامبر، انتظار اهل بیت. در رابطه با قرآن از ما چه انتظاری دارند، ما آنچه را که در رابطه با خود قرآن می‌بینیم قرآن یک گلایه سختی را از زبان پیامبر بیان می‌کند و این نشان دهنده مهر و امضاء خود قرآن بر این گلایه پیامبر است. «وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ‏ مَهْجُورا»[2] خیلی گلایه سخت، پیامبر فرمود پروردگارا این قوم وامت من قرآن را رها کرده‌اند. مهجور قرار داده‌اند. یعنی سراغ قرآن یا نمی‌روند و اگر سراغ قرآن می‌روند آن گونه که بایسته و مورد انتظار است نسبت به قرآن عمل نمی‌کنند و در جای دیگری می‌بینیم نبی گرامی اسلامی در یک سفارش اکید، هم در حین حیاتشان و هم برای بعد از رحلتشان نسبت به قرآن و عترت چقدر تاکید دارند که نگذارید این دو از هم جدا بشوند، «إِنِّي‏ تَارِكٌ‏ فِيكُمُ‏ الثَّقَلَيْنِ‏ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي- وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْض‏»[3] در طول تاریخ حیات پیغمبر می‌بینیم این دو عنصر قرآن، ثقل اکبر و عنصر عترت تکیه داده‌اند و بعد هم به عنوان یک دستورالعمل برای بعد که امت اسلامی دچار انحراف نشوند، عزت اسلام و مسلمین حفظ بشود و سعادت آینده جامعه اسلامی تضمین شود، پیغمبر این دستورالعمل را دارند، «انی تارک فیکم الثقلین» یعنی بهانه‌گیری نکنید پیغمبر چیزی نگفته، شانه از زیر بار مسئولیت خالی نکنید، سخن روشن پیغمبر این است که این دو باید کنار هم باشند، این دو ثقل، قرآن و عترت. شعار انحرافی عده‌ای ندهند «حسبنا کتاب الله» این شعار انحرافی است با دعوت پیغمبر و بیان پیغمبر نمی‌سازد. در جای دیگری پیغمبر رسماً آدرس می‌دهد، در فتنه‌ها، در تاریکی‌ها، در ظلمات، در مشکلات آنجایی که دچار شبهه می‌شوید، قضایا برایمان شبهه‌ناک است «فَإِذَا الْتَبَسَتْ عَلَيْكُمُ‏ الْفِتَنُ‏ كَقِطَعِ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَيْكُمْ بِالْقُرْآن‏»[4] دیگر بهتر از این پیغمبر راهنمایی کند؟ آنجایی که قضایا بر شما مشتبه می‌شود، نمی‌دانید راه کجاست، چاه کجاست؟ «فَإِذَا الْتَبَسَتْ عَلَيْكُمُ‏ الْفِتَنُ‏» حوادث جامعه، حوادث مشتبهی می‌شود بر شما، جایی که می‌تواند شما را نجات بخش باشد قرآن است. این هم تعبیر دیگر نبی گرامی اسلام. من حدوداً براساس یک بررسی اجمالی که در رابطه با روایات در این زمینه کردم، گرچه احتمال می‌دهم بیشتر از این است و ممکن است سروران عزیز بخصوص روحانیت عزیز و بزرگوار و اساتید محترمی که در جمع ما حضور دارند، به حسب موارد بگویند موارد از اینها بیشتر است، من تا آنجایی که نگاه کردم و برای هر کدامشان روایتی از پیامبر و اهل بیت در اینجا آوردم، نُه وظیفه را پیامبر و اهل بیت برای ما در رابطه با قرآن بیان کردند که نسبت به قرآن این اقدامات را شما انجام بدهید، اولین وظیفه‌ای که برای ما ترسیم کردند این است که هر مسلمانی باید در خانه‌اش قرآن وجود داشته باشد. چه با سواد، چه بی‌سواد، چه عالم، چه فقیر، چه غنی؛ هر چه هست نمی‌شود کسی مسلمان باشد و در خانه مسلمان قرآن وجود نداشته باشد، در خانه‌ها قرآن باید وجود داشته باشد، تعبیری که امام باقر(ع) دارد تعبیر خیلی تشویق کننده‎ای است، می‌فرماید: «إِنَّهُ لَيُعْجِبُنِي أَنْ‏ يَكُونَ‏ فِي‏ الْبَيْتِ‏ مُصْحَفٌ‏ يَطْرُدُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ الشَّيَاطِينَ»[5] یعنی من امام باقر خوشحال می‌شوم که در خانه شما مسلمان‌ها قرآنی وجود داشته باشد که «يَطْرُدُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ الشَّيَاطِينَ» که در پرتو وجود قرآن در خانه شما خدای متعال دفع شر شیطان کند یعنی خانه‌ای که برکت پیدا کرده و قرآن در آن هست خدای متعال به خاطر برکت و خیر قرآن شیطان را از آن خانه ترک و دور می‌کند، این سفارش اول.

سفارش دوم: حالا که قرآن در خانه‌هایمان هست قرآن را مورد احترام قرار بدهید، قرآن یک کتاب معمولی نیست، تکریم و تشریح کنید نسبت به قرآن چنانچه رسول گرامی اسلام هم فرمود: اگر کسی تکریم کند قرآن را، احترام کند، در حالات یکی از علما است که داشت قرآن می‌خواند، جمله‌اش را عرض می‌کنم، مرحوم آیت الله موسوی همدانی مترجم تفسیر المیزان، می‌گوید من خدمت علامه طباطبایی(ره) بودم من متن فارسی را می‌خواندم و ایشان المیزان به زبان عربی دستشان بود که موقعی که من می‌خوانم ایشان دقت کنند و بگویند که آیا این ترجمه ترجمه درستی است یا درست نیست، می‌گوید کاری پیش آمد، من قرآن را همینطور که باز بود روی زمین گذاشتم رفتم دنبال کار، می‌گوید موقع برگشتن چهره ایشان را نگاه کردم دیدم نگران و ناراحت است، قرآن را برداشته و بوسه زده به قرآن و روی زانوی خودش گذاشته، گفت این برای من یک عبرتی شد که حساب قرآن را از حساب کتاب معمولی جداست که حالا هر موقع کاری برایم پیش آمد قرآن را بگذارم زمین و برویم. اگر کسی می‌خواست خدا را احترام کند، تکریم خدای متعال به تکریم قرآن است، بی‌احترامی به قرآن بی‌احترامی به خداست،  این وظیفه دوم.

وظیفه سوم خیلی جالب است می‌گوید کسانی که قرآن بلد نیستند و طبق دستور و وظیفه اول قرآن را در خانه داشته باشند ولو توانایی خواندن قرآن را ندارند ولی برای اینها استحباب دارد که قرآن را باز کنند و به صفحات قرآن نگاه کنند، خیلی جالب است، چقدر ریزه‌کاری در رابطه با قرآن، مصحف نگاه کردن، برای افرادی که بی‌سواد هستند اگر قرآن را باز کنند، تعبیر جالبی که رسول گرامی اسلام دارد می‌فرماید: «النَّظَرَ فِي‏ الْمُصْحَفِ‏ مِنْ غَيْرِ قِرَاءَةٍ عِبَادَة»[6] صرف نگاه کردن به قرآن بدون خواندن، عبادت است، حالا معنایش این است که اگر افراد دیگر هم سواد نداشتند، نگاه کردن به عنوان عبادت برای آنها هم هست، منحصر به افراد بی‌سواد اجمالا نیست.

وظیفه چهارم که در روایات ما وارد شده، تشویق به شنیدن قرآن است، یعنی موقعی که قرآن خوانده می‌شود، به تعبیر بنده گوش‌هایتان را تیز کنید که آیات قرآن را بشنوید و تعبیر این است که امام صادق فرمود: «مَنِ اسْتَمَعَ حَرْفاً مِنْ‏ كِتَابِ‏ اللَّهِ‏ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ غَيْرِ قِرَاءَةٍ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ حَسَنَةً وَ مَحَا عَنْهُ سَيِّئَةً وَ رَفَعَ لَهُ دَرَجَة»[7] اگر کسی حرفی از کتاب الهی را بشنود موقع قرائت، «كَتَبَ اللَّهُ لَهُ حَسَنَةً» خدا برای او حسنه می‌نویسد، «وَ مَحَا عَنْهُ سَيِّئَةً» یعنی خدای متعال به برکت این سیئه‌ای از آن برمی‌دارد «وَ رَفَعَ لَهُ دَرَجَة» یک درجه‌ای هم بر درجات او اضافه می‌شود. چقدر جالب است! «مَنِ اسْتَمَعَ حَرْفاً مِنْ‏ كِتَابِ‏ اللَّهِ‏»، عزیزانی که در مسابقات قرآنی شرکت می‌کنید، اساتید، بزرگواران، این شأن و جایگاه قرآن و با کتاب‌های معمولی بسیار مختلف و متفاوت است و در تعبیر دیگری هست که در خود قرآن است می‌گوید: «وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ‏ فَاسْتَمِعُوا لَهُ‏ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُون‏»[8] .

وظیفه پنجم این است که مسلمان‌ها باید قرآن را یاد بگیرند، نمی‌شود مسلمان‌ها نسبت به قرآن و فراگیری قرآن بی‌تفاوت باشند، امام صادق(ع) فرمود: «يَنْبَغِي‏ لِلْمُؤْمِنِ‏ أَنْ‏ لَا يَمُوتَ‏ حَتَّى‏ يَتَعَلَّمَ‏ الْقُرْآن‏»[9] سزاوار است برای انسان مومن که نمیرد، تا اینکه قرآن را فرابگیرد، «أَوْ يَكُونَ فِي تَعْلِيمِه» یا در مسیر فراگیری قرآن باشد. اینکه در گذشته من یادم هست، الان کمی کم فروغ شده متاسفانه، کمرنگ شده، قبل از اینکه این مدارس ابتدایی بوجود بیاید مقید بودند خانواده‌های متدین، بچه‌هایشان را می‌فرستادند مکتب‌خانه‌ها، الان هم مناسب است قبل از اینکه دبستان و مراحل قبل از آن بروند، بروند قرآن یاد بگیرند و کسانی که با قرآن آشنا شدند پیشرفت تحصیلی‌شان هم بیشتر است، این هم وظیفه بعد.

وظیفه ششم که کار شما عزیزانی است که در مسابقات قرآن شرکت می‌کنید، قرائت و تلاوت قرآن است، پیامبر فرمود: «يَا سَلْمَانُ‏ عَلَيْكَ‏ بِقِرَاءَةِ الْقُرْآنِ فَإِنَّ قِرَاءَتَهُ كَفَّارَةُ الذُّنُوبِ»[10] آنهایی که اهل تلاوت قرآن هستند موجب کفاره گناهانشان می‌شود، چند تعبیر دیگر هم هست باعث ایمن بودن از نار و امثال ذلک هم می‌شود و امام باقر در وصف شیعیان اینطور می‌فرماید: ویژگی شیعیان ما این است که قرآن را زیاد می‌خوانند، بعد از نماز صبح قرآن می‌خوانند، حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی که آقازاده محترمشان هم اینجا حضور دارند، من هم به مناسبت‌های دیگری این مطلب را گفته‌ام، ایشان مقید بودند این مرجع بزرگ شیعه مقید بودند هر قرآنی که به عنوان هدیه به ایشان می‌دادند، تا این قرآن را یک دور ختم نکنند این قرآن را نمی‌گذاشتند کنار، این همه تقیّد؛ بزرگان ما، شخصیت‌های بزرگ تقید دارند، مرتب غیر از ماه رمضان ختم قرآن دارند، اینها تشریفاتی است که وجود دارد.

هشتمین مورد، علاقه در فراگیری حفظ آیات است، آیات قرآن را حفظ کردن، بحمدلله در بین این جمع اشاره کردم بعضی از عزیزان روحانی ما حافظ کل قرآن هستند و امروز در بعضی از کشورهای اسلامی خیلی عجیب است، همین سودان که حالا شما خیلی هم روی آن حساب باز نکنید، عزیزانی که از آنجا آمده‌اند و نقل می‌کنند، قرائت‌خانه‎های مفصلی در سودان هست، افراد بالاتر از دیپلم نوعاً حافظ قرآن هستند و افراد دیگری غیر از این سطح معلومات یا حافظ نصف قرآن هستند یا کمی کمتر و بیشتر، این همه تقید به حفظ قرآن.

ویژگی دیگری که در رابطه با قرآن هست تدبر در قرآن است، به قرائت بسنده نکنیم تدبر کنیم، «أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ‏ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى‏ قُلُوبٍ أَقْفالُها»[11] این هم نکته دیگری است که ما در رابطه با مسئله تدبر در قرآن داریم.

مسئله بعد تعلیم دادن به دیگران است، یعنی کسانی که می‌توانند قرآن را به دیگران تعلیم بدهند، قرآن را تعلیم بدهند، دیگر حالا بحث تفسیر قرآن و آشنایی با آن در همان بحث تدبر گنجانده می‌شود، ما در این جلساتی که واقعاً به آبرومندی برگزار شده و مرحله اول استانی قم هم هست، من چند نکته میخواهم بگویم منتهی تحت یک عنوان و آن اینکه از چه راهکارهایی برای فرهنگ سازی قرآن استفاده کنیم، حالا که مسئولین هم وجود دارند، در قم که عش آل محمد است، مسئول محترم دانشگاه علوم قرآنی حضور دارند، همه بزرگوارانی که با قرآن مأنوس هستند حضور دارند، چه کاری ما باید انجام بدهیم، خیلی عجیب است در این کشورهای اسلامی، البته کشور ما من به صراحت بگویم، از بعد از پیروزی انقلاب حقیقتاً یک رونقی پیدا کرده درس‌ها و مباحثات قرآنی، بخصوص که من به صراحت بگویم رهبر عزیز فرزانه انقلاب امروز پرچمدار قرآن است، این نکته بسیار مهمی است، شما نگاه کنید در ماه مبارک رمضان، بیش از چند ساعت ایشان وقت و جلسه می‌گذارند و با یک اشتیاق و دقت و ریزه‌کاری به مباحث قرآنی می‌پردازند. در کشورهای اسلامی خیلی پررونق است، مجالس عروسی کشورهای اسلامی تا آنجایی که من خبر دارم، در مالزی خانواده عروس ، خانواده داماد قرآن بین اینها توزیع می‌شود و اینها قرآن می‌خوانند و هدیه می‌کنند به عروس و داماد، متاسفانه با نگرانی باید بگویم که این اواخر نمی‌گویم خیلی، ولی تعداد نسبتاً قابل توجهی گاهی مجالس عروسی که برگزار می‌شود، همراه با گناه برگزار می‌شود، آنها مجالس عروسیشان هم با تلاوت قرآن، بستگان عروس یک طرف، بستگان داماد یک طرف، قرآن در مجلس عروسی بینشان توزیع می‌شود، 2-3 صفحه کمتر یا بیشتر می‌گویند هدیه می‌کنیم به عروس و داماد برای موفقیت و سعادتمندی عروس و داماد؛ اینها کارهای ارزشمندی است که انجام می‌شود، مساجد و حسینیه‌های ما باید مرکز قرآنی باشد، مساجد ما حقیقتاً عرض می‌کنم، وقت صبح اگر باز بشود، وقت ظهر باز، وقت مغرب در مسجد تعطیل، در چین یکی از دوستان همین اواخر رفته بود، می‌گفت در چین در منطقه مسلمان نشین من رفتم دیدم در مسجد مثلاً ساعت 9 صبح باز است، یک مرتبه رفتم دیدم بعدازظهر ساعت 3 باز است، گفتم چرا در مسجد باز است الان که وقت نماز نیست؟ گفت اینجا امام جماعت خودش را وقف مسجد می‌کند، یعنی شغل امام جماعت مسجدداری است، اینطور نیست که بیاید و دو رکعت نماز بخواند و بگوید خدانگهدار؛ صبح کارش با نماز صبح شروع می‌شود و تا بعد از نماز مغرب و عشا تا پاسی، این امام جماعت، یک بخشی اش قرائت قرآن است، تدریس قرآن است، تدریس احکام است و کل کار امام جماعت این چنین است، ما اگر می‌خواهیم فرهنگ قرآن یک فرهنگی باشد که در جامعه ما راه پیدا کند یکی از راه‌هایش این است که مساجد ما حال و هوای قرآنی پیدا کند، حسینیه‌های ما نه در یک زمان، دهه عاشورا و بعد تمام، این می شود فرهنگ قرآن در جامعه ما گسترده می‌شود و فاقد اجراست، حتی در ساخت مساجد، زمانی که می‌خواهند مسجد را بسازند بگویند این بخش ویژه قرآن، آموزش قرآن، تعلیم قرآن، خیلی ارزش دارد، اینها کارهایی است که می‌شود انجام داد، خانواده‌های قرآنی تشکیل بشود، یعنی اصلاً یک مجموعه در یک شهر به عنوان خانواده قرآنی غیر از کانون مساجد و امثال ذلک اینها می‌توانند در این زمینه فعالیت کنند، من جمله‌ای دیدم اینجا قهرمانان قرآنی، به یاد سخن رهبر معظم انقلاب افتادم، تعبیر جالبی آنجا دارد، می‌گوید چطور برای عزیزانی که در مسابقات ورزشی شرکت می‌کنند صددرصد دوستان می‌روند استقبال آنها برای قهرمانان ورزشی، چرا ما برای قهرمانان قرآنیمان که در مسابقات بین المللی شرکت می‌کنند و موفق می‌شوند چنین برنامه‌هایی را نداریم، اگر این در جامعه ما اتفاق بیفتد و اعلام کنند عزیزانی که در فلان کشور شرکت کردند امشب برمی‌گردند جمعیت فوق العاده به عشق قرآن به استقبال اینها بروند و دسته گل به گردن اینها بیندازند، این می‌شود فرهنگ قرآنی، یک فرهنگی که فراگیر می‌شود در جامعه ما وجود دارد، مسابقات قرآنی هست، در روستاها، فقط در مراکز استان‌ها نباشد، در روستاها در بخش‌ها این برنامه‌ها را ما بتوانیم اجرا کنیم، چون حوصله جلسه دیگر تقریباً حوصله این نیست که من خیلی طولانی صحبت کنم، گرچه زمینه برای طولانی صحبت کردن هم هست به همین مقدار من بسنده می‌کنم، انشاءالله امیدواریم خدای بزرگ هم به گوینده و هم به شما مسئولین محترم بخصوص عزیزانمان در اداره اوقاف به سازمان اوقاف و امور خیریه بتوانند با اخلاص لازم این فرایند قرآنی را در جامعه ما گسترش بدهند، پروردگارا به عزت وجلالت و کبریاییت ما را با قرآن زنده بدار و با قرآن محشور نگه دارد. کسانی که در مسیر قرآنی خدمت می‌کنند و راه خدا را به دیگران نشان می‌دهند، به همه آنان عزت، عظمت، توفیق بیشتر عنایت بفرما، پروردگارا به حضرت امام(ره) مراجع بزرگواری که از میان ما دعوت حق را لبیک گفتند پروردگارا مقامشان، عالی است اعلا بگردان، به مراجع بزرگوار تقلیدمان، به رهبری عزیز و فرزانه انقلابمان، عزت، سلامت، توفیق بیشتر عنایت بفرما، توطئه‌های دشمنانمان  کسانی که ضد قرآن هستند و مسیر دیگری را دارند دنبال می‌کنند به خودشان برگردان، در فرج مولا و صاحب اصلیمان حضرت بقیة الله الاعظم تعجیل بفرما، با صلوات بر محمد و آل محمد. اللهم صل علی محمد وآل محمد.

 



[1]. «الإسراء»: 9.

[2]. شرح الكافي-الأصول و الروضة (للمولى صالح المازندراني)، ج‏11، ص254.

[3]. وسائل الشيعة، ج‏27، ص34.

[4]. الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص599.

[5]. الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص613.

[6]. من لا يحضره الفقيه، ج‏2، ص205.

[7]. الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص612.

[8]. «الأعراف»: 204.

[9]. الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص607.

[10]. جامع الأخبار(للشعيري) ؛ ص39

[11]. «محمد»:24.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین بارئ الخلائق اجمعین، باعث الأنبیاء والمرسلین، ثم الصلاة والسلام علی سیدنا و نبینا حبیب اله العالمین، ابی‌القاسم محمد(ص)، وعلی آله الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین الهداة المهدیین واللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین. عن مولانا و مقتدانا الامام الصادق(ع) : «صَدَقَةٌ يُحِبُّهَا اللَّهُ إِصْلَاحٌ بَيْنِ النَّاسِ إِذَا تَفَاسَدُوا وَ تَقَارُبٌ‏ بَيْنِهِمْ إِذَا تَبَاعَدُوا»[1]

به مناسبت این ایام که ایام سوگواری و حزن و اندوه اهل بیت عصمت و طهارت است لازم می‌دانم صمیمانه و متواضعانه محضر مبارک شما بزرگواران تسلیت عرض کنم، از ابتکار برادران پر تلاش، خدوم و زحمت کشمان در دادستانی ویژه روحانیت به خاطر انعقاد این جلسه ارزشمند و ستودنی به سهم خودم لازم می‌دانم تقدیر و تشکر کنم، کار بسیار ارزشمندی است، همانطور که برادر بزرگوارمان جناب حجت الاسلام والمسلمین حاج آقای دکتر مصدق اشاره فرمودند از ابتکارات دادستان محترم ویژه روحانیت برادر عزیز و مکرممان، حضرت آقای رئیسی است و این ابتکار را به ایشان تبریک عرض می‌کنم و همچنین به عزیزانمان در دادستانی و دادسرای ویژه روحانیت. من پیش درآمدی عرض کنم تا بعد آرام آرام وارد اصل بحث بشوم، پیش درآمد سخن من این است که خدای متعال در وجود انسان‌ها استعدادهای فراوانی قرار داده. یکی از راه‌های به فعلیت رساندن این استعدادهای بالقوه در وجود انسان عبارت است از یک فضای آرام، فضای مسالمت‌آمیز، فضایی همراه با صلح و سازش و یک فضای طیب و طاهر. در این فضای متشنج، در یک فضای پر دغدغه کمتر اتفاق می‌افتد که استعدادهایی که خدای متعال در نهاد انسان‌ها به ودیعت گذاشته بالنده بشود، رشد پیدا کند و از قوه به فعلیت در بیاید، لذا آن زمانی که می‌بینیم انسانها در یک فضای سالم کنار هم قرار می‌گیرند، این جامعه رشد می‌کند بالنده می‌شود و گام‌های بسیار مهم و اساسی در جهت تعالی آن جامعه برمی‌دارند. ما به تاریخ بشر هم که نگاه می‌کنیم از آغاز خلقت تا الان منشاء بیشتر ناهنجاری‌ها، نابسامانی‌ها در زندگی انسان‌ها و بالاخره بهم ریختن فضای جامعه یک منشاء اساسی دارد و آن افول و پایین آمدن ضریب همزیستی مسالمت‌آمیز است، یعنی هر جامعه‌ای که ضریب همزیستی مسالمت‌آمیزش تنزل پیدا می‌کند به همان موازات ناهنجاری‌ها و نابسامانی‌ها در آن جامعه در حال رشد هست. قرآن و روایات و سیره نورانی اهل بیت عصمت وطهارت (ع) برای برون رفت از این مشکل اجتماعی وناهنجاری‌ها یک پیشنهاد بسیار ارزشمند مطرح کرده است که به تعبیر امام صادق(ع): «صَدَقَةٌ يُحِبُّهَا اللَّهُ إِصْلَاحٌ بَيْنِ النَّاسِ»[2] آن عطیه و بخششی که محبوب خداست عبارت است از «إِصْلَاحٌ بَيْنِ النَّاسِ إِذَا تَفَاسَدُوا وَ تَقَارُبٌ‏ بَيْنِهِمْ إِذَا تَبَاعَدُوا» هنگامی که فاصله ایجاد می‌شود بین آحاد جامعه، تقارب بین اینها ایجاد کردن، کار ارزشمندی است؛ هنگامی که فساد در جامعه به وجود می‌آید، بین آحاد و جامعه مفسده و ناهنجاری پدید می‌آید، چیزی که به عنوان صدقه و عطیه و بخشش محبوب الهی است، عبارت از اصلاحٌ بین الناس، برای برون رفت از این ناهنجاری‌ها، وجود مقدس امام صادق(ع) این مسئله را مطرح کرده، و اساساً در مجموعه تعالیم حیات بخش اسلام عزیز ما این مسئله صلح و سازش بسیار سفارش شده و به عنوان اخلاق حسنه نام برده شده و اگر ما به فطرت آدمی و طبیعت آدمی هم نگاه کنیم، طبیعت دست نخورده، فطرت دست نخورده آدمی هم جهت گیری و سوی آن به سمت همین زندگی مسالمت‌آمیز است. عوامل خارجی گاهی ایجاب می‌کند و باعث می‌شود که این ناهنجاری‌ها در زندگی به وجود بیاید. اساتید مکرم، قضات ارزشمند و دست‌اندرکاران دستگاه قضا و حوزه‌های علمیه و علمای بلاد، تعبیر قرآن را نگاه کنید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي‏ السِّلْمِ‏ كَافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبين‏»[3] چقدر صلح در جامعه اسلامی ارزشمند است که مخاطب تمام مومنان «ادْخُلُوا فِي‏ السِّلْمِ‏» است؛ یعنی مبنای جامعه اسلامی بر سلم و صلح و مداراست. البته با بیگانگان حساب، حساب دیگری است، آنجا باید پرونده دیگری برای آن باز کرد که رابطه ما با دیگران چگونه باید باشد، صلحی که ما نسبت به دیگران بخواهیم تعریف کنیم چه موازینی باید در آن مراعات شود. ما فعلا در درون خانواده بزرگ اسلامی داریم سخن میگوییم و حرف میزنیم. «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي‏ السِّلْمِ‏ كَافَّةً» میگوید منشأ همه این ناهنجاری ها یک جا است، «وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ» از خطوات شیطان پیروی نکنید. شیاطین همیشه کمین می‎کنند سر راه. تمام فتنه گری ها برای شیطان است، که جالب این است که در روایات ما شیطان هم منحصر به شیطان جنی نیست بلکه شیطان انسی هم گاهی سر راه قرار می‎گیرد و مسیر جامعه بشریت را از بین می‎برد. لذا در مقابل این فضایی که در جامعه اسلامی امروز پدید آمده، در درون خانواده اسلامی عده ای، عده دیگری را تکفیر می‎کنند و می‎کشند، این قتل ها و کشت و کشتار ها همگی مخاطب کلام الهی هستند « ادْخُلُوا فِي‏ السِّلْمِ‏ كَافَّةً » چرا قتل؟ چرا تهدید؟ چرا کشت و کشتار؟ چرا فضای امن جامعه اسلامی را به هم می‎زنید؟ از آن محیط بزرگ جامعه اسلامی گرفته تا محیط کوچک نزاع بین چند نفر همه اینها تحت عنوان «ادْخُلُوا فِي‏ السِّلْمِ‏ كَافَّةً» داخل میشود.

نکته دیگری که در آیات قرآن میبینیم این است: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ‏ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُم‏»[4] یعنی اصلاً هویت ایمانی جامعه اسلامی به اخوت و برادری و همزیستی مسالمت آمیز است. از جامعه ای می‎توان به عنوان جامعه ایمانی یاد کرد که روح اخوت و برادری و مدارا در بین آنها باشد. اگر هم گاهی اتفاقی افتاد نگذارید جایگاه اصلی لطمه ببیند. بنای جامعه اصلی بر اخوت و برادری است، اما یک عده ای مثل شما باید همت کنید و همراهی هایتان را با دادستانی و مجموعه عزیزانمان با دادستانی ویژه روحانیت داشته باشید.

نکته دیگری که در آیات اشاره شده و آن نکته جالبی است، ایجاد صلح همراه با عدالت است. یعنی سر هم بندی نشود یک صلحی ایجاد شود بین افرادی ولی بهره مند از عدالت نباشد. آنچه نکته کلیدی است در این صلح و سازشها این است که عدالت را رعایت کنید. شما بهتر از من میدانید، حتی در نگاه ها و سخن گفتن هایتان. تعبیر آیه این است «فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما بِالْعَدْلِ‏ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطين‏»[5] یعنی معیارها را هم آرام آرام بدست بیاورید؛ «ادْخُلُوا فِي‏ السِّلْمِ‏ كَافَّةً»، «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ‏ إِخْوَةٌ» ولی حالا که بناشد بین اخوة صلح برقرار کنید، رابطه مسالمت آمیز برقرار کنید حواستان باشد که «فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما بِالْعَدْلِ»، یعنی این ضابطه را هم در نظر بگیرید و بی ضابطه ورود در این عرصه پیدا نکنید و آنچنان در تعالیم اسلامی ما مورد تأکید است که نبی گرامی اسلام در آخرین وصیتش فرمود: «إِنِّي‏ تَارِكٌ‏ فِيكُمُ‏ الثَّقَلَيْنِ‏ كِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي‏»[6] این دغدغه پیغمبر است، دغدغه امیرالمؤمنین در کلام نورانیشان به فرزندشان این است که فرمود: «إِنِّي أُوصِيكَ يَا حَسَنُ، وَ جَمِيعَ أَهْلِ بَيْتِي وَ وُلْدِي‏ وَ مَنْ‏ بَلَغَهُ‏ كِتَابِي بِتَقْوَى اللَّهِ‏ رَبِّكُمْ فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ: صَلَاحُ ذَاتِ الْبَيْنِ أَفْضَلُ مِنْ عَامَّةِ الصَّلَاةِ وَ الصِّيَام‏»[7] این نکته های کلیدی است. بعد هم شاهد می‎آورد و می‎گوید من تنها نیستم، مؤید هم دارم «فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ» خیلی عجیب است، پایه کار شما از نماز و روزه استحبابی آنگونه که فقها این روایت را تفسیر کردند بالاتر است، «صَلَاحُ ذَاتِ الْبَيْنِ أَفْضَلُ مِنْ عَامَّةِ الصَّلَاةِ وَ الصِّيَام» پیامبر فرمود ایجاد رابطه سالم از انواع نماز و روزه های مستحبی بالاتر است یعنی حتی اگر شما نافله نماز ظهر و عصر بخواهید بخوانید، اما در همان حین از این وقت طلایی یعنی کار رسید تا آنجا که اگر پنج دقیقه وقت صرف کنید این صلح و سازش ایجاد میشود، معنای این روایت این است که نافله ظهر و امثال ذلک را اشکال ندارد کنار بگذارید و صلح و سازش ایجاد کند.

در جای دیگری پیامبر تصریح می‎کنند: «ألا أخبركم‏ بأفضل‏ من درجة الصيام و الصّدقة و الصلاة؟ قالوا: بلى يا رسول اللَّه، قال، صلاح ذات البين»[8] واقع مطلب نشان می‎دهد برادر عزیزمان بسیار توجه به این نگاه کلیدی اسلام داشتند که این شورا و مجموعه را تشکیل دادند چون حقیقت خصومت و دشمنی موجب تنفر و انزجار در جامعه میشود و بعد فضای جامعه را که با هم جمع کنید مشکل میشود. جالب این است که شما ملاحظه بفرمایید ما کلماتی که مطرح میکنیم یا صدق است یا کذب اما در روایات ما وارد شده که «أن‏ الكلام‏ ثلاثة صدق‏ و كذب‏ و اصلاح‏ بين الناس‏»[9] این تعبیر خیلی عجیب است، یعنی اصلاح بین الناس از مقوله کذب محسوب نمیشود، روایت تصریح می‎کند که اگر احیاناً سخنی از کسی شنیدی و بعد رفتی اصلاح کنی بین دو نفر، هیچ اشکالی ندارد که بگویی من درباره تو از آن آقا جز خیر چیز دیگری نشنیدم. این در لغت و عرف به قول علامه مجلسی، کذب محسوب میشود ولی به نظر تمام فقها این از کذب محسوب نمیشود و جایز است، چون اصلاح بین الناس است. اینها واژگان بلندی است، راه را باز میکند و مسیر را برای کار شما عزیزان هموار میکند و جای بسی خوشبختی است. نگاه کنید این تعبیر نورانی امام صادق «الکلام ثلاثة صدق و کذب و اصلاح بین الناس» و بعد هم عرض کردم که علامه مجلسی آن سخن بلند را دارند و اشاره میکنند. نکته مهمتر خیلی جالب است امامان ما خیلی دغدغه داشتند که نکند بین شیعیانشان و بین امت اسلامی اختلاف باشد، مفضل می‌گوید: امام صادق(ع) پول شخصی خودش را در اختیار من قرار داده بود در کوچه رد می‌شویم، در خیابان رد می‌شویم، در محیط‌های عمومی رد می‌شود، هر جا با خبر شدی که بین دو نفر از شیعیان ما اختلاف وجود دارد و این اختلاف با پول قابل حل است، پول شخصی من در اختیار تو به عنوان امانت پول بده تا این نزاع و دعوا تمام بشود، مفضل این جریان را مطرح و بیان می‌کند. شخصی می‌گوید من و دامادم اختلاف پیدا کردیم، مفضل به ما رسید گفت چرا ناراحت هستید؟ گفت تو چه کسی هستی؟ گفتم من پدر خانم ایشان هستم، آقا هم داماد ماست، گفت چرا اینگونه با هم دعوا می‌کنید، تشریف بیاورید خانه، این آقا می‌گوید ما را دعوت کرد خانه 400 دینار به ما داد و گفت از امروز به بعد پرونده دعوا بسته شود. البته ادامه دارد من این ادامه را در اینجا ندیدم ولی در جای دیگری دیدم، که بعد به من گفت معلوم باشد این پول برای من نیست، این پول برای امام صادق(ع) است، امام صادق(ع) این پول را در اختیار من قرار داده که جلوگیری کنم از منازعاتی که بین شیعیان اتفاق می‌افتد. دیگر بعد ما حساب کردیم که پول امام صادق(ع) را برای چه بگیریم، خودمان با هم آشتی کنیم، لذا می‌گوید آشتی کردیم و پول را پس دادند. گفتند همین بس که امام صادق (ع) به یاد ماست. لذا تعبیر حضرت (ع) به مفضل این است: «قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏ إِذَا رَأَيْتَ‏ بَيْنَ‏ اثْنَيْنِ‏ مِنْ شِيعَتِنَا مُنَازَعَةً فَافْتَدِهَا مِنْ مَالِي‏»[10] اگر دیدی بین دو نفر از شیعیان ما «مُنَازَعَةً فَافْتَدِهَا مِنْ مَالِي» است، غرامت را از مال من بپرداز. این کلام نورانی امام صادق(ع) است. من همانطور که عرض کردم کار، کار بسیار ارزشمندی است، این کار فلسفه وجودی‌اش صیانت از منزلت و جایگاه روحانیت است، لذا فلسفه وجودی دادسرا و دادگاه ویژه حقیقتاً همین است. من به عنوان یک خدمتگذار کوچک این حوزه بزرگ و حوزه‌های بزرگ از شما بزرگواران و قضات محترم و اعضای محترم شورا یک تقاضا می‌کنم که ما در بررسی‌ها و رسیدگی‌هایمان فلسفه را فراموش کنیم. فلسفه تاسیس دادسرا و دادگاه ویژه و این شورا و مشابه ذلک این بوده که جایگاه روحانیت حفظ بشود، بنابراین چند نکته باید در دستور کار شما قرار بگیرد که این چند نکته می‌تواند آن هدف را مشخص کند، البته ترکیب شورا را که اشاره فرمودند و من هم مطالعه کردم و از قبل دیدم بسیار ترکیب خوبی است، نمایندگان ولی فقیه در استان‌ها، روحانی متنفس، معاون دستگاه قضا، خوب این ترکیب خوبی است علاوه بر اینکه راه را باز گذاشتند افراد دیگر هم به تناسب می‌توانند دعوت کنند، خوب این چهره‌ها چهره‌های شاخص شهر و استان هستند، طبعاً مسایل را در نظر می‌گیرند، رازداریشان باید در اوج باشد، اگرپرونده دو نفر بین سه یا چهار نفر مطرح می‌شود باید همانجا این پرونده بماند، دیگر نقلی نشود چون اصلاً با فلسفه وجودی این تشکیلات سازگاری ندارد، یعنی ما کار و اقدامی نکنیم که صیانت آن حال و هوایش را حفظ نکنیم، نباید کاری کنیم که مسائل روحانیت به عموم مردم کشیده شود، بنابراین شخصیت افراد را حفظ کنید، حقیقتاً حفظ کنید، البته واقعاً مایه تاسف است برای من عزیزانمان، از قم جناب حجت الاسلام والمسلمین حاج آقای مجتهدزاده، خدمتشان برسیم، عزیزان دیگر خدمتشان برسیم، جناب آقای مصدق عزیزمان خدمتشان برسیم، بقیه دوستان حقیقتاً هم دغدغه ما و هم دغدغه عزیزان این است که چه کنیم که این آسیب‌ها روز به روز کمتر بشود، خوب البته یک کاری ما باید بکنیم، مدیران حوزه‌های ما اینجا حضور دارند، اساتید محترم حوزه‌ها حضور دارند، ما باید یک مقدار میدان بدهیم به مجموعه عزیزانمان که کار پیشگیری انجام می‌دهند، عده‌ای توجیه نیستند و در فضا نیستند، جوان هستند یا گاهی پا به سن و سالی گذاشتند و غافل هستند، این پیشگیری راهش اطلاع رسانی درست است، خطرهایی که پیش روی روحانیت است و دام‌هایی که دشمنان پیش روی روحانیت پهن کردند اینها را باید مرتب آگاهی بدهیم، پرهیز نداشته باشیم از آگاهی دادن، آگاهی دادن مصونیت درست می‌کند، ولی انشاءالله این جرم‌ها و مسائل دیگر روز به روز کاهش پیدا کند، گرچه فضای شبکه‌های اجتماعی، فضای مجازی، حجمه‌های سنگینی امروز بر آحاد جامعه ما وارد می‌کند، به تناسب بر روحانیت ما هم وارد می‌کند، اختلافات را ریشه یابی کنید، سطحی به اختلافات رسیدگی نکنید، نکته دیگری که باید وارد بشود عدم شتابزدگی در رسیدگی به منازعه است، نکته دیگر استفاده از ابتکارات، گاهی بعضی‌ها هنر دارند، در تهران بعضی از روحانیون من می‌شناسم انصافاً هنرمندانه دعوای زن و شوهر را حل و فصل می‌کنند، هنرمند هستند چه بگویند به مرد، چه بگویند به زن، عواطف اینها را به هم نزدیک کنند، در این مسائلی هم که پیش می‌آید از ابتکارات بهره بگیرید، از تجربیات دیگران بهره بگیرید، لحاظ شرایط فرهنگی بکنید، در کدام منطقه دارید رسیدگی می‌کنید، این شرایط گزارشی که من دیدم و حاج آقا هم اشاره فرمودند گزارش بسیار امیدوارکننده‌ای بود، من روزی می‌خواهم که انشاءالله این مجموع پرونده‌ها به دست شما برسد، این بحث کیفر و قضا و امثال ذلک پرونده‌اش بسته بشود، یعنی کارها را شما انجام بدهید و به گونه‌ای به سامان برسانید که حتی یک جرم در پرونده کیفری طلبه‌ای ثبت نشود، مجدداً آرزوی توفیق دارم بخصوص برای سرور عزیز و بزرگوارمان که صدیق چند ساله ما و ما افتخار ارادت خدمت ایشان داریم، انشاءالله موفق و موید باشید، برای تک تک شما آرزوی موفقیت دارم. والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته



[1]. الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص209.

[2]. الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص 209.

[3]. «البقرة»: 208.

[4]. «الحجرات»:10.

[5]. «الحجرات»: 9.

[6]. الأمالي( للصدوق)، النص، ص415.

[7]. كافي (ط - دار الحديث)، ج‏13، ص453.

[8]. مجموعه ورام، آداب و اخلاق در اسلام / ترجمه تنبيه الخواطر، ص91.

[9]. شرح الكافي - الأصول و الروضة (للمولى صالح المازندراني)، ج‏9، ص97.

[10]. الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص209.

باسمه تعالی

متن سخنرانی حضرت آیت الله سید هاشم حسینی بوشهری«دامت برکاته»

موضوع: میلاد حضرت زهرا (س)- عمامه گذاری مدرسه حقانی                                                   تاریخ: 93/01/31

مکان: مدرسه حقانی

 

 

لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ الّا بِاللهِ العَلِیِ العَظیِم، حَسبُنَا الله وَ نِعمَ الوَکیِل، نِعمَ المَولی وَ نِعمَ النَّصیِر.

اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَان الرَّجِیم بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحِیم.

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين بَارِء الْخَلَائِقِ أَجْمَعِينَ، باعِثِ الْأَنْبِيَاءَ وَ الْمُرْسَلِين ثُمَّ الصَلاةُ و السَّلامُ عَلَى سَيِّدِنَا وَ نَبِيِّنَا حَبیبِ إلِهِ العالَمین أبِی‌القاسِم مُحَمَّد (ص) وَ عَلَى آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ المَعصومین المُکَّرَمین الهُداةِ المَهدیّین و اللَّعنُ الدائِم عَلی أعدائِهِم أجمَعین مِنَ الآن إلی قِیامِ یَومِ الدِّین آمینَ یا رَبَّ العالَمین»

عن مولانا و مقتدانا امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب: تَعَلَّمِ‏ الْعِلْمَ‏ وَ اعْمَلْ‏ بِهِ‏ وَ انْشُرْهُ‏ فِي أَهْلِهِ يُكْتَبْ لَكَ أَجْرُ تَعَلُّمِهِ وَ عَمَلِهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى‏[1]

و قالت فاطمه بنت رسول الله: مَنْ‏ أَصْعَدَ إِلَى‏ اللَّهِ‏ خَالِصَ عِبَادَتِهِ أَهْبَطَ اللَّهُ إِلَيْهِ أَفْضَلَ مَصْلَحَتِه‏.[2]

شام میلاد با سعادت دخت نبی اکرم، صدیقه طاهره«س» است و این مناسبت خجسته تقارن پیدا کرده با سالروز تولد فرزند صدیقه طاهره«س» حضرت امام (قدس الله لفظه الزکیه). مناسبت میلاد صدیقه طاهره«س» و میلاد حضرت امام را صمیمانه خدمت شما بزرگواران و اساتید معظم تبریک و تهنیت عرض می کنم.

امشب عده ای از شما طلاب عزیز توسط حضرت آیت الله العظمی شبیری زنجانی مفتخر به لباس روحانیت می شوید و سر آغاز یک مسئولیت بزرگ در تاریخ حیات طلبی شما می باشد. انشاء الله امیدوارم عزیزانی که امشب بدست این مرجع بزرگ معمم می شوند قدر خودشان و لباسشان و جایگاه رفیع روحانیت را بدانند و قدمی جز در راه هدایت مولایمان حضرت بقیة الله اعظم بر ندارند. بدانید که ما زیر نظر هستیم و امام زمان به ما نمره قبولی یا تجدیدی می دهند. وَقُلِ اعْمَلُواْ فَسَيَرَى اللّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ.[3] و به تعبیر امام جواد: و اعلم أنك لن تخلو من عين الله فانظر كيف تكون...[4] از دید تیزبین خدا پنهان نمی مانید. اگر بتوانیم از دید دوستان، پدر و مادر و همسایگان و... کارهایمان را پنهان کنیم اما از دید خداوند نمی توان پنهان شد.

عرض شد که شب میلاد حضرت صدیقه طاهره«س» است. اما چرا ما مردم اینقدر به اهل بیت ارادت داریم؟ در این رابطه روایتی از پیامبر اکرم هست که می فرمایند: کلِّ شَئٍ أساسٌ و أساسُ الاِسْلامِ حُبُّنا أهْلَ الْبَیْتِ.[5] هرچیزی اساسی دارد و اساس اسلام دوستی ما اهل بیت است. یعنی هر چه ارتباط با اهل بیت بیشتر باشد، پایبندی و وابستگی بیشتر می شود. یا به بیان دیگر هر کسی این وابستگی را نداشته باشد، هرچند ممکن است مدعی اسلام باشد ولی تنوانسته است یک مسلمان تمام عیار باشد و فقط ظاهری مسلمان دارد و لذا بی جهت نیست که مزد و اجر رسالت محبت و مودّت اهل بیت است. همان طور که در قرآن هم آمده که:قُلْ‏ لا أَسْئَلُكُمْ‏ عَلَيْهِ‏ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‏.[6]

مردم تصور می کردند که پیامر در برابر زحماتی که کشیده است پول و پاداش می خواهد، اما آیه نازل شد که بگو چیزی نمی خواهم جز محبت به اهل بیتم. اگر محبت به اهل بیت در جامعه حفظ شد، قدر رسالت پیامبر هم دانسته شده است ولی اگر بی تفاوت بودید شما به پیامبر اعتقاد ظاهری دارید، نه اعتقاد قلبی. صدیقه طاهره«س» جمله ای می فرمایند که اگر به آن پایبند باشیم و نتیجه جلسه امشب ما این جمله حضرت باشد خیلی عالی می شود. حضرت می فرمایند: مَنْ‏ أَصْعَدَ إِلَى‏ اللَّهِ‏ خَالِصَ عِبَادَتِهِ أَهْبَطَ اللَّهُ إِلَيْهِ أَفْضَلَ مَصْلَحَتِه‏.[7]

اگر آمده اید که مصالح خدا و امت اسلامی و تشیع بدست شما در جامعه پیاده شود تنها یک راه دارد که خود حضرت صدیقه طاهره«س» فرمودند. یعنی تمام کارهایتان باید برای خدا باشد. درس خواندن، حرف زدن، زیارت کردن و...همه اش برای رضای خدا باشد. ریا کاری را از صحنه زندگی ما برای همیشه دور کنیم. سید بحر العلوم در جمع شاگردان نشسته بودند که ناگهان تبسمی کردند. شاگردان از آقا سوال کردند که آقا چه شده؟ ایشان فرمودند: 25 سال دنبال این بودم که کاهایی که می کنم جنبه خدایی اش بیشتر است یا جنبه ریایی اش؟ الان متوجه شدم که جنبه خدایی اش بالاتر است و توانسته ام بر نفسم غلبه کنم.

علمای ما خیلی مراقبت از کارهایشان می کردند، و چون مراقبت می کردند، لذا با فقر هم می ساختند و اینگونه به مقامات عالی می رسیدند. ما نه آن فقر را تحمل می کنیم و نه آن تقیدات را داریم که اگر غیبتی بشنویم تذکر بدهیم که چهل روز ما را از عبادت دور کردی. آن تقیدات را نداریم که نماز شب از یادمان می رود. روایت داریم که گناهان روز توفیقات را سلب می کند. اما اگر کارهایمان با اخلاص باشد طبق فرموده صدیقه طاهره«س» همینکه اعمالمان به پیشگاه پروردگار رسید، خداوند پاداشش را به ما می دهد. روایت دیگری در این رابطه داریم که فرمودند: ثمرة العلم الإخلاص، ثمرة العلم العباده.[8] لذا امیرالمؤمنین فرمودند: تعلم العلم واعمل به. یعنی حالا که با تمام سختی ها وارد حوزه شده ای با جان و دل علم بیاموز و به فکر این نباش که سریع دروس مقدمات را بخوانیم و وارد دروس آزاد شویم. درست است که ما باید به انقلابمان و به جامعه و مردم خدمت کنیم اما برای خدمت باید انسانی تحصیل کرده باشیم. باید خوب یاد بگیریم تا خوب خدمت کنیم. اگرما علمی را یاد گرفتیم باید به روش صحیح از آن استفاده کنیم. اینگونه نباشد که ما یک بار واجبات را انجام دهیم و یکبار مستحبات را. وقتی از همه علما سوال می کنند که نصیحتی به ما بفرمایید تا عاقبت بخیر شویم می فرمایند: اول واجباتتان را انجام دهید. سپس محرمات را ترک کنید و بعد سراغ مستحبات بروید. امام صادق«ع» می فرمایند: إِنْ‏ أُجِّلْتَ‏ فِي‏ عُمُرِكَ‏ يَوْمَيْنِ‏ فَاجْعَلْ أَحَدَهُمَا لِأَدَبِكَ لِتَسْتَعِينَ بِهِ عَلَى يَوْمِ مَوْتِك‏.[9]

، فاجعل احدهما لأحدک.....یعنی اگر به شما گفتند که دو روز از عمر شما باقی مانده است، یک روز را یاد بگیر تا به کمک آموخته هایت، روز دوم را بگذرانی.

وانشره فی اهله. یعنی جامعه منتظر شما است. آموخته هایتان را درجامعه نشر و گسترش دهید.

نتیجه این اعمال می شود: یکتب لک اجر تعلمه و علمه انشاءا... یعنی هم پاداش یاد گرفتن به شما می دهند و هم پاداش عمل کردن.

حال باید دید که تفاوت حوزه با سایر مراکز آموزشی چیست؟

در حوزه محوریت با کتاب  سنت است. امام صادق«ع» می فرمایند: من‏ دخل‏ في‏ هذا الدين‏ بالرجال‏، أخرجه منه الرجال كما أدخلوه فيه؛ و من دخل فيه بالكتاب و السنّة زالت الجبال قبل أن يزول‏.[10]

لذا در حوزه ما کم اتفاق می افتند که شخصی در حوزه طعم درس و بحث شیرین حوزه بچشد و بعد پشت به حوزه کند. بنابراین قدر خودتان و این جایگاهی که در آن قرار دارید بدانید و درس و بحث را شوخی نگیرید. اگر دروس حوزه را به شوخی و تمسخر بگیرید باعث می شود که فرسنگ ها از حوزه دور شوید و دیگر هم راه بازگشتی نباشد.

 عزیزانی که امشب معمم می شوند باید خیلی مواظب این لباس باشند. تقیدتان باید بیشتر شود. در بین مردم با این طرز فکر نروید که حتماً باید حرف شما اجرا شود. من طلب العلم للّه, لم یصب منه باباً, الاّ ازداد به فی نفسه ذُلاًّ وفی الناس تواضعاً وللّه خوفاً وفی الدین اجتهاداً وذلک الذی ینتفع بالعلم.[11]

یعنی کسانی صادقانه علم یاد می گیرند و وارد حوزه می شوند سعی کنند خودشان به آن عمل کنند و به دیگران هم یاد دهند و انسانی که مسیر زندگی اش اینگونه باشد، هر چه پیشرفت می کند تواضعش بیشتر می شود و خودش را در برابر دیگران کوچکتر می بیند.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

 

«والحمد لله رب العالمین»



[1] . أعلام الدين في صفات المؤمنين / 95 / أحاديث في العلم و العلماء ..... ص : 94.

[2] . بحار الأنوار (ط - بيروت) / ج‏68 / 184 / باب 64 الاجتهاد و الحث على العمل ..... ص : 160.

[3] . «التوبة»: 105.

[4] . تحف العقول، ص 478.

[5] . الکافی، ج ۲، ص ۴۶.

[6] . «الشوری»: 23.

[7] . بحار الأنوار (ط - بيروت) / ج‏68 / 184 / باب 64 الاجتهاد و الحث على العمل ..... ص : 160.

[8]. شرح غررالحكم، ج 3، صفحه 332.

[9]. الكافي (ط - الإسلامية) / ج‏8 / 150 / حديث من ولد في الإسلام ..... ص : 148.

[10] . الكافي (ط - دارالحديث) / ج‏1 / 14 / خطبة الكتاب ..... ص : 3.

[11] . (الحیاة), محمدرضا حکیمی و... ج2/314.

باسمه تعالی

متن سخنرانی حضرت آیت الله سید هاشم حسینی بوشهری«دامت برکاته»

مکان: مناطق جنگی                                                    تاریخ: 92/01/07

موضوع: شناخت اهل بیت- منشأ خوبی ها

 

 

لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ الّا بِاللهِ العَلِیِ العَظیِم، حَسبُنَا الله وَ نِعمَ الوَکیِل، نِعمَ المَولی وَ نِعمَ النَّصیِر.

اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَان الرَّجِیم بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحِیم.

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين بَارِء الْخَلَائِقِ أَجْمَعِينَ، باعِثِ الْأَنْبِيَاءَ وَ الْمُرْسَلِين ثُمَّ الصَلاةُ و السَّلامُ عَلَى سَيِّدِنَا وَ نَبِيِّنَا حَبیبِ إلِهِ العالَمین أبِی‌القاسِم مُحَمَّد (ص) وَ عَلَى آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ المَعصومین المُکَّرَمین الهُداةِ المَهدیّین و اللَّعنُ الدائِم عَلی أعدائِهِم أجمَعین مِنَ الآن إلی قِیامِ یَومِ الدِّین آمینَ یا رَبَّ العالَمین»

قال رسول الله (ص):« مَنْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْهِ بِمَعْرِفَةِ أَهْلِ بَيْتِي وَ وَلَايَتِهِمْ فَقَدْ جَمَعَ‏ اللَّهُ‏ لَهُ‏ الْخَيْرَ كُلَّهُ‏ »

موضوع سخن من تحت این عنوان است که شناخت اهل بیت (ع) منشأ همه خوبی­ها است که این موضوع را خودم انتخاب نکرده­ام بلکه انتخاب شده خاتم انبیاء محمد مصطفی (ص) است.

پیغمبر نازنین اسلام (ص) می­فرماید: کسی که نسبت به اهل بیت شناخت و معرفت پیدا کرده است،خدای متعال بر او منت گذاشته است و در حقیقت خدای متعال تمام خوبی­ها را برای او یک جا جمع کرده است. لذا هم در قرآن و هم در کلمات نورانی اهل بیت (ع) یکی از سفارش­های مأکدی که به تک تک ما شده است این است که اهل بیت (ع) را بشناسیم به مقام و جایگاه آن­ها معرفت پیدا کنیم و عزم خود را بر پیروی آن­ها جزم کنیم. زیرا سعادت دنیا و آخرت در پرتو معرفت به ولایت اهل بیت (ع)و خسران، زیان، هلاکت و تباهی اعمال و زحمات ما در پرتو عدم شناخت و عدم ولایت اهل بیت (ع) است.

وجود نازنین امام صادق (ع) به معلی ابن خنیس را فرمود: «يَا مُعَلَّى لَوْ أَنَّ عَبْداً عَبَدَ اللَّهَ مِائَةَ عَامٍ‏ مَا بَيْنَ‏ الرُّكْنِ‏ وَ الْمَقَامِ‏- يَصُومُ النَّهَارَ وَ يَقُومُ اللَّيْلَ حَتَّى يَسْقُطَ حَاجِبَاهُ عَلَى عَيْنَيْهِ وَ يَلْتَقِيَ تَرَاقِيهِ هَرَماً جَاهِلًا بِحَقِّنَا لَمْ يَكُنْ لَهُ ثَوَابٌ »[1] یعنی سعادت دنیا و آخرت در پرتو معرفت ما اهل بیت (ع) است و کسانی که اهل معرفت اهل بیت (ع) نیستند و دل در گرو محبت اهل بیت (ع) ندارند، کل اعمال آن ها تباه است. اگر بنده­ای از بندگان خدا صد سال بندگی خدا را کند و روزها را روزه بگیرد و شب­ها را به عبادت برخیزد به گونه­ای که ابروانش روی چشمانش بیفتند و پیری به گونه­ای باشد که استخوان گلویش آن حالت خاص را پیدا کند اما معرفت ما اهل بیت (ع) را نداشته باشد، این صد سال عبادت ثواب و پاداشی ندارد. امسال ایام فاطمیه با آغاز سال جدید مصادف شد.در کوی و برزن مجالسی برپا شده است و ارادتمندان فاطمه (س) این جا را رها نمی­کنند. این معنایش عشق و ارادت ورزیدن به این دودمان پاک است.

یکی از دغدغه­هایی که همه داریم، دغدغه فردای قیامت است که با ما چه می­کنند، اعمال و شرایط ما چگونه است؟ آیا واقعاً آن چه که در این جا عمل کرده­ایم به حساب می­آورند یا خیر؟ قرآن ویژگی­هایی را بیان می­کند که اگر با این سرمایه­ها به آخرت بروید، مشکلی نخواهید داشت. نبی گرامی اسلام (ص) ویژگی­هایی بیان می‏کند که اگر آن را کنار آیه قرآن قرار دهیم، خیلی زیبا می­شود: «يا أَيُّهَا الَّذينَ‏ آمَنُوا هَلْ‏ أَدُلُّكُمْ‏ عَلى‏ تِجارَةٍ تُنْجيكُمْ مِنْ عَذابٍ أَليم* تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجاهِدُونَ‏ في‏ سَبيلِ‏ اللَّهِ‏ بِأَمْوالِكُمْ‏ وَ أَنْفُسِكُمْ‏ ذلِكُمْ‏ خَيْرٌ لَكُمْ‏ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُون‏»[2]

 ای مؤمنین آیا می­خواهید تجارتی به شما نشان دهم و شما را راهنمایی کنم که فردای قیامت نگران نباشید؟ ایمان به خدا، ایمان به رسول خدا، جهاد در راه خدا با مال و جان و اگر این­ها اتفاق افتاد، بهترین چیز برای شما است، اگر بدانید.

ارمغان پیغمبر در پرتو محبت اهل بیت (ع) است « معرفة آل محمد براءة من النار ، وحب آل محمد جواز على الصراط ، والولاية لآل محمد أمان من العذاب » یعنی معرفت اهل بیت (ع) اعلام برائت از آتش دوزخ الهی است. آن­هایی که به اهل بیت (ع) و آل پیامبر(ع) معرفت دارند، خاطرشان آسوده باشد و برای عبور از صراط گذرنامه دارند و نگران عذاب نباشند. پس اگر قرآن می­فرماید ایمان به خدا، ایمان به رسول خدا و جهاد، مکمل آن معرفت اهل بیت (ع) است؛ چون هر کسی به اهل بیت (ع) عشق ورزید، عشق ورزیدن او در حقیقت عشق ورزیدن به خداست. نمی شود کسی عاشق پیامبر (ص) و ارادتمند امیرالمؤمنین (ع) وصدیقه طاهره (س) باشد، ولی ارادتمند خدا نباشد.

لذا در روایات و در آموزه های دینی ما چند حقوق مطرح شده است که عبارتند از حق الله،حق الرسول الله و اهل بیته (ع)، حق النفس و حق الناس. آن که بین مردم معروف است حق الله و حق الناس است. حق خدا، اطاعت از خدا و معرفت و محبت نسب به خداست زیرا کسانی که به دور از وادی معرفت خدا قرار می­گیرند دچار بحران هویت می­شوند.« وَ لا تَكُونُوا كَالَّذينَ‏ نَسُوا اللَّهَ‏ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُون‏»[3] جزء کسانی نباشید که خدا را فراموش کرده­اند و خود دچار بی­هویتی شده­اند. انسان­هایی که خود را گم می­کنند و دچار نوعی بی­هویتی می­شوند، مشکل آن­ها در ریشه است و خداشناسی فراموش کرده اند.

حق رسول الله این است که قران می­گوید: « ما آتاكُمُ‏ الرَّسُولُ‏ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا »[4] آن­چه را پیغمبر به عنوان باید و نباید ها آورده است به باید­ها عمل کنید و از نباید­ها صرف نظر کنید. امیرمؤمنان (ع) در نهج البلاغه می‏فرماید:  «انْظُرُوا أَهْلَ‏ بَيْتِ‏ نَبِيِّكُمْ‏ فَالْزَمُوا سَمْتَهُمْ وَ اتَّبِعُوا أَثَرَهُمْ فَلَنْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ هُدًى وَ لَنْ يُعِيدُوكُمْ فِي رَدًى فَإِنْ لَبَدُوا فَالْبُدُوا وَ إِنْ نَهَضُوا فَانْهَضُوا وَ لَا تَسْبِقُوهُمْ فَتَضِلُّوا وَ لَا تَتَأَخَّرُوا عَنْهُمْ فَتَهْلِكُوا»[5] امیرالمؤمنین (ع) می­فرماید به اهل بیت پیامبر (ع) دقت کنید و آن­ها را مورد توجه قرار دهید و جانب آن­ها را بگیرید و راه آن­ها را بپیمایید و مطمئن باشید اهل بیت (ع) شما را از مسیر هدایت جدا نمی­کنند و شما را در ضلالت قرار نمی­دهند. اگر جایی ایستادن شما نیز همان جا بایستید و توقف کنید و اگر آن­ها حرکت کردند شما هم حرکت کنید. بعد می­فرماید:« لا تسبقوهم فتضلوا و لا تتأخروا عنهم فتهلکوا» یعنی همراه اهل بیت (ع) باشید و از آن­ها جلوتر حرکت نکنید که گمراه می­شوید . اگر کسی گفت من مسیر را بلد هستم و به راه بلد نیاز ندارم، دچار گمراهی خواهد شد و اگر کسی هم همراهی با اهل بیت (ع) نکرد و خود را در مسیر اهل بیت (ع) قرار نداد، از قافله اهل بیت (ع) جا مانده و هلاکت او قطعی است. پس تمام راه­ها را برای ما ترسیم کرده­اند و حجت را بر تمام کرده­اند تا کسی فردای قیامت نگوید نمی­دانستم که چه کنم. لذا امیرالمؤمنین (ع) می­گوید: «أسعد النّاس‏ من‏ عرف‏ فضلنا و تقرّب إلى اللّه بنا و أخلص حبّنا و عمل بما إليه ندبنا و انتهى عمّا عنه نهينا فذاك منّا و هو فى دار المقامة معنا»[6] خوشبخت‏ترین مردم کسی است که به برتری­های ما اهل بیت (ع) پی ببرد و بداند ما برتر هستیم و اگر می‏خواهد به خدا وصل شود از طریق ما وصل شود و عشق نسبت به ما را خالص کند. با تمام وجود محبت ما را به دل بگیرد و آن­چه که ما گفته­ایم عمل کند که این انسان قطعاًدر جایی که ما فردای قیامت حضور داریم، با ماست.

روزهای آغازین سال است و 365 یا 366 روز تا پایان سال مانده است ولی تا چشم روی هم بگذاریم می‏گویند سال 92 به پایان رسید و نوبت به سال 1393 رسید. من فکر می­کنم در آغاز سال برنامه ما این باشد که پیروی از راه اهل بیت (ع) کنیم.

شخصی همسر خود را خدمت صدیقه طاهره (س) می­فرستد که از ایشان یک مسئله سؤال کند. به حضرت زهرا (س) می­گوید آیا ما شیعه شما هستیم یا خیر؟ حضرت جواب می­دهند:« إِنْ‏ كُنْتَ‏ تَعْمَلُ‏ بِمَا أَمَرْنَاكَ‏ وَ تَنْتَهِي عَمَّا زَجَرْنَاكَ عَنْهُ فَأَنْتَ مِنْ شِيعَتِنَا وَ إِلَّا فَلا »[7] تعریف شیعه بودن یک خط بیشتر نیست؛ اگر هر آن چه که ما اهل بیت (ع) به آن امر می­کنیم، عمل می­کنید و از هر آن چه نهی می­کنیم، دوری کنید، شما جزء شیعیان ما هستید در غیر اینصورت ادعای شیعه بودن نکنید.

نمی­خواهم کسی را مأیوس کنم بلکه می­خواهم راه را نشان بدهم. راه و مسیر باز است و می­شود بر اساس این مسیر عمل کرد. پیغمبر (ص) در آخرین لحظات زندگی در حالی که توان آن را نداشت که خود ایشان با پای خود به مسجد بیایند و به امیرالمؤمنین (ع) و ابن عباس تکیه داده بود و وارد مسجد شد. در مسجد هم به ستونی از ستون­های مسجد که از درخت خرما بود تکیه داد و به جمعیت خطاب کرد:« إِنَّهُ‏ لَمْ‏ يَمُتْ‏ نَبِيٌ‏ قَطُّ إِلَّا خَلَّفَ‏ تَرِكَةً وَ قَدْ خَلَّفْتُ‏ فِيكُمُ‏ الثَّقَلَيْنِ‏ كِتَابَ‏ اللَّهِ‏ وَ أَهْلَ‏ بَيْتِي‏ أَلَا فَمَنْ ضَيَّعَهُمْ ضَيَّعَهُ اللَّه‏»[8] حضرت می­فرماید هیچ پیغمبری از دنیا نرفت مگر اینکه چیزی را به جا گذاشت و من هم چیزی را به جا گذاشته­ام. من دو چیز را بین شما گذاشتم یکی کتاب الله و دیگری اهل بیت خود راو هر کسی حق اهل بیت مرا ضایع کند خدا او را ضایع خواهد کرد.

 وجود مقدس امام باقر (ع) به یکی از یاران خود به نام ابن ذر خطاب می­کند که از روایاتی که در رابطه با ما اهل بیت وارد شده است آیا چیزی بلد هستی؟ پاسخ داد بلد هستم. حضرت فرمود آن­ها را بگو. ابن ذر می­گوید پیغمبر فرمود من در میان شما دو چیز گران­بها به جا می­گذارم که یکی از دیگری بزرگ­تر است؛کتاب الله و اهل بیت من و اگر می­خواهید گمراه نشوید به این دو چنگ بزنید و تمسک بجویید که راه نجات، تمسک به این دو است. امام رو کرد به ابن ذر و گفت اگر فردای قیامت پیغمبر (ص) را ملاقات کردی و پیغمبر (ص) از تو خواست راجع­به این جمله سؤال کرد تو چه جوابی داری؟ ابن ذر شروع کرد به گریه کردن، بعد خطاب کرد به امام باقر (ع) که آقا فردای قیامت به پیغمبر (ص) عرض می­کنم «یارسول الله فأما الاکبر فمضقنا و اما الاصغر فقة الله» یا رسول الله آن ثقل اکبر که قرآن است آن را پاره­پاره کردیم و ثقل اصغر یعنی اهل بیت (ع) را کشتیم.

فاطمه زهرا (س) هم برخوردار از شخصیت نسبی و هم شخصیت اکتسابی است. تعبیراتی که پیغمبر (ص) در رابطه با فاطمه (س) گفته است کمتر جایی می­شود این تعبیرات را دید. پیغمبر می­فرماید: « يَا فَاطِمَةُ إِنَ‏ اللَّهَ‏ يَغْضَبُ‏ لِغَضَبِكِ وَ يَرْضَى لِرِضَاك‏ »[9] نفس دارای مراتبی است، نفس اماره، نفس لوامه، نفس مطمئنه.

 نفس اماره نفسی است که نه خدا از انسان راضی است و نه انسان از خدا راضی است. « إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ‏ رَبِّي‏ إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحيمٌ »[10] قرآن از زبانحضرت یوسف (ع) نقل می­کند که این نفس به بدی فرمان می­دهد مگر اینکه انسان مورد رحمت خدا قرار بگیرد. بی­گناهی کم گناهی نیست در میدان عشق/ یوسف از دامن پاک خود به زندان می­رود.

در  نفس لوامه انسان از خدا راضی شده است اما نمی­داند خدا از او راضی است یا خیر. یعنی بعد از اینکه انسان گناه می­کند و سرش به سنگ می­خورد و برمی­گردد ولی نمی­داند با این برگشتن آیا خدا هم پذیرفته است یا خیر؟ یکی از مشکلات ما این است که تا آخر می­رویم و لحظه­ای که سرمان به سنگ خورد برمی­گردیم و از ابتدا مسیر را درست طی نمی­کنیم.

یک مرتبه از نفس، نفس مطمئنه است. نفسی است که هم خدا از انسان راضی است و هم انسان از خدا راضی است. «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ‏ الْمُطْمَئِنَّة* ارْجِعي‏ إِلى‏ رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّة* فَادْخُلي‏ في‏ عِبادي‏* وَ ادْخُلي‏ جَنَّتي‏»[11]

من می­خواهم این را بگویم که این جمله نبی گرامی اسلام (ص) در وصف فاطمه (س)، یک مرتبه بالاتر از نفس مطمئنه است.در نفس مطمئنه انسان از خدا راضی است و خدا هم از انسان راضی است ولی فاطمه (س) به جایی رسیده است که پیغمبر (ص) درباره او می­گوید دخترم تو به جایی رسیده­ای که نه تنها تو از خدا راضی هستی و خدا از تو راضی است؛ بلکه غضب تو عین غضب خدا و رضایت تو عین رضایت خداست. «فاطمة قلبي‏ و روحي‏ الّتي‏ بين‏ جنبيّ، فمن آذاها فقد آذاني»[12]‏ در بُعد ایمان فاطمه به جایی رسیده است پیغمبر (ص) خطاب می­کند به سلمان:  إِنَ‏ ابْنَتِي‏ فَاطِمَةَ مَلَأَ اللَّهُ‏ قَلْبَهَا وَ جَوَارِحَهَا إِيمَاناً وَ يَقِينا... دخترم زهرا (س) از نظر ایمان در اوج است و تمام اعضای او غرق در ایمان است؛ فاطمه (س) خالص شده است برای اطاعت خدا.

در پایان چند نکته در رابطه با فاطمه عرض می­کنم که در خانه اگر کس است، یک حرف بس است.

 یکی از ویژگی­های فاطمه (س)، ایثار و از خودگذشتگی است. حضرت فاطمه سه نوع ایثار داشته است: یک ایثار در مال؛ سلمان می­گوید کسی وارد مسجد شد و کمک خواست. پیغمبر (ص) رو کرد به اصحاب، سلمان می­گوید من رفتم جستجو کردم تا کسی را پیدا کنم که به این فقیر کمک کند و کسی را پیدا نکردم. در خانه فاطمه (س) را زدم، فاطمه (س) در را باز کرد. گفتم فقیری به مسجد آمده است و کسی نبوده است تا کمک کند، به در خانه شما اهل بیت(ع) آمده­ام. فاطمه (س) فرمود: سلمان سه روز است که فرزندانم گرسنه­اند، و آن­چنان حسن و حسین (ع) بی­قراری کرده­اند که از خستگی به خواب رفتند؛ اما اگر کسی در خانه ما را بزند، ما او را ناامید نمی­کنیم. حضرت زهرا (س)به اندرون رفت و پیراهنی را آورد و گفت این پیراهن را به مغازه­داری بده و آن را گرو بگذار و چیزی را به فقیر بده. سلمان می­گوید من این پیراهن را گرو گذاشتم و مقداری خرما و جو بردم. گفتم مستحق­تر از همه بچه­های زهرا (س) هستند. کمی خرما برای آن فقیر بردم و کمی هم برای فاطمه (س) آوردم و گفتم حسن و حسین (ع) را از خواب بیدار کن و این خرما را به آن ها بده. حضرت زهرا (س) فرمود ما چیزی را به کسی داده­ایم پس نمی­گیریم.

ایثار دوم فاطمه (س) ایثار در دعاست. امام مجتبی (ع) می­گوید شب جمعه­ای بود و از اول شب تا صبح مادرم قیام و قعود و دعا می­کرد؛ ولی دیدم برای خودش هیچ دعایی نکرد. گفتم مادر برای دیگران دعا کردی ولی چرا برای خودت دعا نکردی؟ فرمود فرزندم « الْجَارَ ثُمَ‏ الدَّار»[13] اول همسایه بعد صاحب خانه.

 ایثار سوم فاطمه (س)، ایثار جان است. آن لحظه­ای که فاطمه (س) احساس می­کند باید جان خود را سپر قرار دهد تا علی زنده بماند. حضرت فاطمه می­فرماید: « یا ابالحسن روحی لک الفدا و نفسی لک الوقار ان کنت فی غیر کنت معک و ان کنت فی شر کنت معک» یاامیرالمؤمنین جان زهرا فدای تو باد. اگر تو در خیر و خوبی باشی زهرا باتوست و اگر مصیبت دیده باشی باز هم زهرا باتوست.

ذکر مصیبت

بعد از رحلت رسول الله (ص) دیدند روزی از روزها پیغمبر (ص) اشک می­ریزد و گریه می­کند. کسی سؤال کرد یارسول الله (ص) چرا گریه می­کنید؟ فرمود «ابکی لذریتی و کأنی بفاطمة ابنتی فقد ظلمت بعدی فتنادی یا ابتا» من برای ذریه­ام گریه می­کنم، گویا فاطمه (س) را می­بینم که مورد ظلم و ستم قرار گرفته است و مظلومانه صدا می­کند بابا جان تنها ماندم، چه کنم؟

حضرت زهرا (س) مصیبت تحمل کرده است تا لحظه­ای که جان به جان آفرین تسلیم گفت و علی (ع) ماند و تنهایی. شنیده­اید علی زهرا را غسل داد، کفن کرد، سلمان، ابوذر، مقداد را صدا زد تا بیایید زهرا را دفن کنیم و بر جنازه نماز بگذاریم. در دل شب بر جنازه زهرا نماز خواندند، من نمی­دانم زیر تابوت زهرا را گرفتند بچه های زهرا چه حالی داشتند؟ اگر گریه کنند صدای گریه­شان را می­شنوند و آن­هایی که نباید حاضر شوند ممکن است باخبر شوند. زهرا را با همین حالت دفن کردند اما لایوم کیومک یا اباعبدالله زهرا مظلومانه شهید شد اما بدن زهرا را روی زمین نگذاشتند، اما دل­ها بسوزد برای فرزند زهرا...این بدن روی خاک گرم کربلا. بدن زهرا تشییع شد اما بدن حسین تشییع نشد....

 

«والحمد لله رب العالمین»



[1]. وسائل الشيعة، ج‏1، ص122.

[2]. «الصف»: 10و11.

[3]. «الحشر»: 19.

[4]. «الحشر»: 7

[5]. نهج البلاغة، ص143.

[6]. غرر الحكم و درر الكلم، ص212.

[7]. بحار الأنوار، ج‏65، ص155.

[8]. الإحتجاج على أهل اللجاج، ج‏1، ص70.

[9]. مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج‏5، ص 317.

[10]. «یوسف»: 53.

[11]. «الفجر»: 27-30.

[12]. بحار الأنوار، ج‏31، ص59.

[13]. وسائل الشيعة، ج‏7، ص113.

باسمه تعالی

متن سخنرانی حضرت آیت الله سید هاشم حسینی بوشهری«دامت برکاته»

موضوع: شهداء                                                  تاریخ: 91/12/30

مکان: مناطق جنگی

 

 

لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ الّا بِاللهِ العَلِیِ العَظیِم، حَسبُنَا الله وَ نِعمَ الوَکیِل، نِعمَ المَولی وَ نِعمَ النَّصیِر.

اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَان الرَّجِیم بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحِیم.

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين بَارِء الْخَلَائِقِ أَجْمَعِينَ، باعِثِ الْأَنْبِيَاءَ وَ الْمُرْسَلِين ثُمَّ الصَلاةُ و السَّلامُ عَلَى سَيِّدِنَا وَ نَبِيِّنَا حَبیبِ إلِهِ العالَمین أبِی‌القاسِم مُحَمَّد (ص) وَ عَلَى آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ المَعصومین المُکَّرَمین الهُداةِ المَهدیّین و اللَّعنُ الدائِم عَلی أعدائِهِم أجمَعین مِنَ الآن إلی قِیامِ یَومِ الدِّین آمینَ یا رَبَّ العالَمین»

قال الله العظیم فی کتابه « وَ الَّذينَ‏ قُتِلُوا في‏ سَبيلِ‏ اللَّهِ‏ فَلَنْ‏ يُضِلَّ أَعْمالَهُم‏»[1]

پرسشی که مطرح است این است که با چه انگیزه­ای از دورترین نقاط کشور، زن و مرد و پیر و جوان در اینجا گرد آمده­اند؟ چرا همه ساله تعداد جمعیت حاضر در مناطق دفاع مقدس رو به افزایش است؟ چرا علاوه بر زائرانی که از سراسر کشور این­جا حضور پیدا می­کنند، از کشورهای دیگر هم عده­ایعاشقانه در جمع راهیان نور حضور دارند؟ مگر این­جا چه تفاوتی با دیگر مناطق جغرافیایی کشور ما دارد؟ چه شرایطی دست به دست هم داده است که مردم عزیز و بزرگوار ما در هنگام تحویل سال، به جای اینکه در خانه و کاشانه و بر سر زندگی خود باشند، سر به بیابان­ها و شن­زارها می­آورند؟ کسی به فکر این نیست که موقعیت اجتماعی او چیست یا وضع غذا و رفاه و آسایش او چگونه است. این ویژگی­ها از رهگذر چه مسئله­ای پدید آمده است؟

آن جوان ما هنگامی که در بازی فوتبال یک شوت می­زند و اظهار خوشحالی می­کند، بعد که به او می­گویند گناهان خود را بشمار، می­گوید من فکر می­کنم یکی از گناهان من آن خوشحالی بوده است که غرور و خود شیفتگی بی­جا به من دست داد.

از آن جوانی که چند ماه در جبهه بوده است سؤال می­کنند که چه کرده­اید؟ می­گوید من کاری نکرده­ام و آنچه کرده است، خدا کرده است. یعنی منیت­ها و خودبینی­ها رنگ می­بازد. اینجا مگر چه خبر است، اینجا مگر چه شرایطی حاکم است؟ این­جا سرزمین مقدس است؛ این­جا سرزمینی است که شهدای عزیزان ما، برای اسلام فداکاری کرده­اند و به دعوت امام و پیشوا و مقتدای خود لبیک گفته­اند. آن­ها آمدند تا بگویند اگر ما در کربلا نبودیم که فریاد استغاثه حسین ابن علی (ع) را لبیک بگوییم اما هنگامی که حضرت امام روح الله الموسوی الخمینی، فریاد کشید که میهن اسلامی ما نیاز به مدافع دارد، دیدیم همگان خانه و زندگی را ترک کردند و نوجوانان سیزده ساله ما با الگو گرفتن از کربلای حسین (ع)، وارد صحنه دشت جنوب و دشت­های میهن اسلامی شدند. این­جا معطر به عطر شهیدان است، این­جا معطر به خون پاک شهیدان و مجاهدان ماست. قرآن تعبیر جالبی دارد و می­فرماید: « وَ الَّذينَ‏ قُتِلُوا في‏ سَبيلِ‏ اللَّهِ‏ فَلَنْ‏ يُضِلَّ أَعْمالَهُم‏»[2]. کسانی که به راستی در راه ما به شهادت رسیدند احساس شکست نکنند احساس اینکه وامانده هستند، نکنند چرا که تمام اعمال و کارکرد آن‏ها ثبت و ضبط است و آثار آن را بعد از ده­ها و صدها سال مردم مشاهده خواهند کرد.

امروز من توفیق داشتم در معراج الشهدای اهواز عرض ادب و ارادتی کردیم به محضر شهدای عزیزی که اخیراً چه در مرزهای خودمان و چه در مرزهای عراق، ابدان مطهر آن­ها تفحص شده بود.شهدا خیلی حق به گردن ما دارند؛ عزت امروز شما، عظمت امروز ملت ما و رهبری قائد عظیم الشأن ما حضرت آیت الله العظمی امام خامنه­ای در سایه تلاش­های مجاهدان است.

برنامه راهیان نور که با همت والای عزیزان ما چند سالی است راه اندازی شده است، خدمت بزرگی است که به فرهنگ این کشور و انقلاب اسلامی ما انجام می­شود. امروز دشمنان ما درصدد طراحی برنامه­های ویران­گرعلیه بنیان­های اعتقادی و ارزش­ها و رفتارهای اسلامی ما هستند و یکی از کلاس­هایی که در حقیقت باید گفت دانشگاه است،این حرکت ارزشمند راهیان نور است. من خود شاهد بوده­ام که دانشجویان و دانش آموزانی آمده‏اند چند روزی در این­جا مانده­اند و معطر به عطر شهیدان شده اند و اساساً زندگی آن­ها تغییر کرده است. این که ما در دعای اول سال می­خوانیم یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبر الیل و النهار یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال بهترین مصداق برای دگرگونی در باطن انسان­هایی که دنبال حقیقت هستند، حرکت به سمت این سرزمین­های مقدس است. امیدوارم این حرکت مقدس همچنان ادامه پیدا کند و حرکت فرهنگی در سایه این کار مقدس راهیان نور در سراسر کشور گسترش پیدا کند.

 من تضمین می­دهیم اگر این حرکت ـ که الحمدلله گسترش پیدا کرده است ـمی­تواند منشأ خیرات و برکات برای ما باشد وطراحی­های دشمنان را از بین خواهد برد. دشمن کینه توز استکبار بداند تا این مردم ما در صحنه حضور دارند، آن­ها نمی­توانند کوچک­ترین غلطی کنند.

 ما در انتظار بیانات ارزشمند رهبر فرزانه انقلاب هستیم تا لحظاتی دیگر با تمام وجود خود پیام رهبر عزیز خود را می­شنویم که برای خودمان سرمشق بگیریم که در این سال جدید چه وظیفه­ای بر دوش روحانیت و چه وظیفه­ای بر دوش مردم عزیز و قهرمان ماست که در مقابل تحریم­های دشمنان مانند کوه می­ایستند و ایستادگی کرده­اند و حضور آن­ها در 22 بهمن امسال نشانگر این حقیقت بود.

 

«والحمد لله رب العالمین»



[1]. «محمد»: 4.

[2]. همان.

 

 

باسمه تعالی

متن سخنرانی حضرت آیت الله سید هاشم حسینی بوشهری«دامت برکاته»

موضوع: علل ماندگاری حادثه عاشورا                                                   تاریخ: 93/08/11

مکان: قم، در جمع مبلغین نوروزی طرح آرامش بهاری در امامزادگان قم

 

 

لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ الّا بِاللهِ العَلِیِ العَظیِم، حَسبُنَا الله وَ نِعمَ الوَکیِل، نِعمَ المَولی وَ نِعمَ النَّصیِر.

اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَان الرَّجِیم بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحِیم.

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين بَارِء الْخَلَائِقِ أَجْمَعِينَ، باعِثِ الْأَنْبِيَاءَ وَ الْمُرْسَلِين ثُمَّ الصَلاةُ و السَّلامُ عَلَى سَيِّدِنَا وَ نَبِيِّنَا حَبیبِ إلِهِ العالَمین أبِی‌القاسِم مُحَمَّد (ص) وَ عَلَى آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ المَعصومین المُکَّرَمین الهُداةِ المَهدیّین و اللَّعنُ الدائِم عَلی أعدائِهِم أجمَعین مِنَ الآن إلی قِیامِ یَومِ الدِّین آمینَ یا رَبَّ العالَمین»

قال رسول الله (ص): « إِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَيْنِ حَرَارَةً فِي‏ قُلُوبِ‏ الْمُؤْمِنِينَ‏ لَا تَبْرُدُ أَبَد»[1]

موضوع سخن ما در این مجلس و محفل با شکوه پیرامون علل ماندگاری حادثه عاشورا است. قیام و نهضت عاشورا در ساعاتی محدود و در سرزمین و مکانی تعیین شده اتفاق افتاد است اما نه در این محدوده از نظر زمان باقی ماند و نه از نظر مکان در این سرزمین باقی ماند بلکه آوازه آن تمام تاریخ بشریت را پر کرد. قبل از  بحث در رابطه با عوامل ماندگاری حادثه عاشورا شوم، ابتدا از زبان دو امام معصوم در رابطه با سید و سالار شهیدان سخن می‏گویم.

اول اینکه وجود مقدس ثامن الحجج علی بن موسی الرضا (ع) می‏فرماید: «کلنا سفینة النجاة اما سفینة الحسین اوسع و اسرع».همه ما اهل بیت (ع) کشتی نجات هستیم اما کشتی حسین (ع) هم گسترده تر و هم تند تر و پر تحرک تر از کشتی ما اهل بیت (ع) است.

حال زمانی که شخصیتی مثل علی بن موسی الرضا (ع) در رابطه با سید و سالار شهیدان این گونه قضاوت می‏کند دیگر تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.

سخن دوم از امام هادی (ع)، امام دهم ما شیعیان است.

نقل شده است که امام هادی (ع) بیمار شدند، چند نفر را فرا خواندند و فرمودند: به کربلا بروید و زیر قبة الحسین برای شفای من دعا کنید. وقتی آنها از امام هادی (ع) علت این کار را جویا شدند آقا فرمود: زیرا خداوند حساب دیگری برای حسین باز کرده است.

اگر یک سری مطالب را انسان از مردم عادی بشنود ممکن است پرونده خاصی برایش باز نکند ولی زمانی که گوینده علی بن موسی الرضا (ع) و امام هادی (ع) است، دیگر انسان می‏داند که ماجرا از چه قرار است.

تا کنون ما در این محضر شریف به عوامل چند گانه ای در رابطه با علل ماندگاری حادثه عاشورا اشاره کرده ایم. عزیزانی که از شب اول در اینجا بوده اند، در فضای این مجلس هستند. عواملی همچون مشیت الهی، حق طلبی حسین (ع)، عدالت خواهی حسین (ع)، ظلم ستیزی حسین (ع)، رمز ماندگاری است.

عامل سوم را هم گفتیم که عبارت از عمل صالح است و قرآن وعده داده است که انسان های مؤمن و کسانی که اهل عمل صالح اند جایشان در دل ها است و اگر کسی در دلها جا شد نام او در تاریخ ماندگار است. « إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدّاً  »[2]

دیشب به عامل چهارم پرداختم و آن این بود که دعوت حسین بن علی (ع) بخاطر احیاء فطرت خدادای بود. او آمد تا گرد و غبارهایی که توسط حکومت های جائر ایجاد شده بود، را بزداید. وجود نازنین ابا عبدالله اینها را کنار زد و با زبان فطرت با جهانیان و با بشریت سخن گفت لذا طرفداران سید و سالار شهیدان، فقط شیعیان نیستند، بلکه بودایی و مسیحی و زرتشتی و دیگر صاحبان مکاتب هم پیرو نام حسین بن علی ع) هستند.

نکته پنجمی که مطرح کردیم، این بود که رهبری قیام توسط امام معصوم (ع) بود. ظرفیت ها و قابلیت ها، توانمندی برای تأثیر گذاری در فضای آن روز و فضای بعد از آن از کسی غیر از امام معصوم ساخته نبود.

عامل ششم جامعیت نهضت عاشورا است. انقلاب ها گاهی یک بخش و یک بُعد را شامل می‏شوند ولی ابعاد دیگر را کاری ندارند. انقلاب های زیادی در طول تاریخ اتفاق افتاده که بعضی از آن ها انقلاب های کارگری و بعضی صرفاً بُعد سیاسی داشته است. کسانی که در این انقلاب ها شرکت کرده اند طبقه خاصی از جامعه بودند. اما انقلاب ابا عبدالله و نهضت ایشان یک نهضت فراگیر است. گویا به تعبیر آن نویسنده عرب عباس عقد می‏گوید گویا حسین بن علی یک نمایشگاه ترتیب داده است که در این نمایشگاه همه ویژگی ها و ارزش های عالی انسانیت مشاهده می‏شود و می‏گوید صحنه کربلا دو نمایشگاه است که در یک نمایشگاه سپاه حسین بن علی است که درآن ویژگی های اخلاقی را مشاهده می‏کنیم و نمایشگاه دیگر سپاه یزیدیان و عبیدالله زیاد است که در آن رزائل اخلاقی را می‏بینیم.  حادثه کربلا برای همه اقشار جامعه پیام و درس دارد و این عظمت یک نهضت بزرگی را می‏رساند که توانسته است جامعیت لازم را پیدا کند و همه اقشار جامعه را تحت پوشش خود قرار دهد. بنده در این جلسه به دو عنصر اخلاقی در رابطه با حادثه عاشورا و نهضت کربلا اشاره می‏کنم.

مورد اول آزادگی و جلوه آزادگی در کربلا است. حسین (ع) بر خوردار از روح آزادگی است.

ما یک واژه آزادگی داریم و یک واژه آزادی. تفاوت این دو این است که آزادی در مقابل بردگی مطرح می‏شود یعنی ما تحت تسلط یک کشور و یک جامعه نیستیم اما آزادگی معنایی فراتر از آزادی دارد. آزادگی یعنی حریت انسان و رهایی انسان از تمام قیودات ذلت آور و حقارت آور در زندگی. سید و سالار شهیدان نیز آزادگی و شرافت انسانی و کرامت انسانی است. لذا در تعبیرات رسای ابا عبدالله آمده است که: « موتٌ فی عزِّ خیرٌ من حیاةٍ فی ذلٍّ »[3] مرگ با عزت بهتر از حیات با ذلت است. این همین شعاری است که وجود مقدس امیر مؤمنان علی در مراحل مختلفی مطرح کرده است و نه تنها شیعیان بلکه جامعه بشری به استقبال این شعار می‏آید

و همچنین در کلام دیگری از ابا عبدالله (ع) آمده است که فرمودند: «لا والله لا أعطنیهم بیدی اعطاء الدلیل و لا افر فرار العدید».[4] زمانی که او را مجبور کردند به بیعت با یزید، حضرت فرمودند: به خدا قسم دست ذلت به اینها نمی‏دهم و مانند بردگان که فرار می‏کنند و صحنه را ترک می‏کنند، اهل ترک کردن صحنه نیستم و تا آخر خط می‏مانم ولو به قیمت کشته شدن و شهادت باشد.

این ادبیات است که عالم هستی را تکان داده است و اگر این جملات حسین بن علی را امروز ترجمه کنند و در اختیار آزادی خواهان عالم قرار دهند، آنها هم متأثر می‏شوند و این برگرفته از کلام مولای متقیان امیرالمؤمنین (ع) است که خیلی تعبیر بلندی می‏باشد «أَلَا حُرٌّ يَدَعُ‏ هَذِهِ‏ اللُّمَاظَة»[5] آیا آزاده ای پیدا نمی‏شود که این نیم مانده دنیا را واگذارد؟ بعد حضرت می‏فرمایند: «إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا»[6]  چرا خودتان را کوچک می‏بینید؟ چرا برای خودتان ارزش قائل نیستید؟ ارزش جان شما بهشت است و این جانتان را جز با بهشت به چیز دیگری نفروشید. این شعار های بزرگ منشی یک شخصیت تأثیر گذار در فضای جامعه دینی و جامعه اسلامی است و لذا شخصیت هایی مثل زهیر بن غین بجلی و حربن یزید ریاحی که در کربلا آمدند و به کاروان حسین بن علی (ع) پیوستند، می‏بینیم که برخوردار از یک آزادی اند یعنی به پست و مقام و به جایگاه های اعتباری دنیا، پشت می‏کنند و آنچه را که می‏پذیرند بر اساس کلام امیرالمؤمنین جانشان را همین گونه نمی‏دهند و ثمن جانشان را بهشت قرار می‏دهند.

اما عده ای آن آزادگی لازم را ندارند. در مسیر راه زهیر بن غین تصمیمش این است که هر جا حسین (ع) خیمه می‏زند از آنجا حرکت کند و هر جا حسین حرکت کند آنجا خیمه بزند و نمی‏خواهد در آغاز راه با حسین بن علی روبرو و شود اما به یک جایی رسید که چاره ای جز این نداشت که در آنجا خیمه بزند. وجود مقدس ابا عبدالله هم در همان جا فرود آمد. از آنجایی که وجود مقدس ابا عبدالله دنبال این است که با مردم اتمام حجت کند و افراد را به سعادت ابدی برساند لذا برای زهیر پیام فرستاد که ما عازم کربلاییم اگر می‏خواهی اهل سعادت شوی به کاروان ما بپیوند. یکی از یاران زهیر می‏گوید ما سر سفره صبحانه نشسته بودیم تا این پیام رسید، زهیربن غین خشکش زد و اصلاً نتوانست حرف بزند. همسر زهیر به زهیر گفت چرا حرف نمی‏زنی؟ مگر نمی‏بینی این پیام رسان سید و سالار شهیدان، فرزند پیامبر خدا است؟ تا این جمله را از همسرش شنید، به سمت خیمه گاه ابا عبدالله رفت. می‏گوید من نشسته بودم که دیدم زهیر با حالتی متبسم و شاداب برگشت و به همسر و همراهانش گفت خیمه ها را از جا برکنید و کنار خیمه های اباعبدالله خیمه بزنید.

این معنای آن آزادگی است و آنچنان در کنار اباعبدالله ماند تا در روز عاشورا به شهادت رسید.

شخصیت دیگری به نام عبیدالله حر جعفی داریم که تفاوت زیادی با زهیر دارد. آقا ابا عبدالله (ع) برای زهیر پیام میفرستد اما آقا خودشان نزد عبیدالله حر جعفی می‏رود تا او را دعوت. آقا به او فرمود: سعادت تو را تأمین می‏کنم و با ما بیا؛ به آقا خطاب کرد و گفت من از سرزمینم بیرون نیامدم مگر اینکه خواسته ام با شما مواجه نشوم. - چگونه می‏شود که کسی آنقدر پست و مقام برایش مهم شود که کسی مثل ابا عبدالله (ع) شخصاً او را دعوت کند ولی دعوت او را اجابت نکند- عبیدالله به آقا می‏گوید حال که به اینجا آمدی یک اسبی دارم که آن را به تو می‏بخشم امام فرمود نه تو را می‏خواهم و نه اسبت را.

یکی آزادگی را انتخاب می‏کند و یکی اسارت و بردگی را چون کسی که به دنیا وابسته می‏شود، برده نفس و دنیا و مال است.

دومین ویژگی، ویژگی ایثار است. سراسر صحنه نهضت کربلا مالامال از ایثار است. ما دو واژه داریم یکی واژه ایثار و دیگری واژه استیثار. تفاوت بین این دو خیلی زیاد است.

ایثار یعنی دیگران را بر خود مقدم داشتن و استیثار یعنی دیگران را برای خود خواستن. آن چیزی که رمز ماندگاری حادثه عاشورا بود، ایثار بود. در جای جای حادثه عاشورا ما می‏بینیم ایثار و فداکاری و گذشت وجود دارد.

اولین ایثارگر خود سید الشهدا (ع) است. جمله ای منصوب به حضرت است که فرمودند: «ان کان دین محمد لم یستقم الا بقتلی فیاسیوف خذینی». یعنی اگر دین پیامبر استقامت پیدا نمی‏کند و نمیتواند در جامعه مطرح شود و برد پیدا کند مگر در سایه کشته شدن من. یعنی دین پیامبر اگر فدایی می‏خواهد اولین فدایی من هستم، اولین ایثارگر من هستم. در جای جای حادثه عاشورا انسان های ایثارگر را می‏بینیم که دیگران را بر خودشان مقدم می‏دارند. حتماً جریان هانی بن عروة را شنیده اید. مسلم بن عقیل در کوفه مهمان اوست. دستگاه جبار عبیدالله زیاد مطلع شده است که مسلم بن عقیل مهمان هانی بن عروة است. هانی بن عروة را احضار می‏کنند و می‏گویند مسلم را تسلیم ما کنید. هانی می‏گوید: اگر تنهای تنها بمانم و اگر هیچ یار و یاوری نداشته باشم حاضر نیستم مسلم را تسلیم شما کنم. می‏گوید من حاضرم بمیرم تا مسلم بماند. این معنای ایثار است که دیگران را بر خود مقدم بدانیم.

سعید بن عبدالله در روز عاشورا از چهره های بزرگ ایثارگر است که سید و سالار شهیدان دعای بسیار مهمی در حق او کرد. روز عاشورا وجود مقدس اباعبدالله (ع) به نماز ایستاده است. - در پرانتز یک جمله عرض کنم. هم در زندگی هم امیرالمؤمنین (ع) و هم در زندگی امام حسین (ع) وجود دارد. ابن عباس می‏گوید در جنگ صفین، نزدیک ظهر دیدم امیرالمؤمنین (ع) به آسمان نگاه می‏کند. گفتم آقا چرا به آسمان نگاه می‏کنید در وسط جنگ؟ آقا فرمود منتظرم ظهر شود تا به نماز بایستم« عَلَى مَا نُقَاتِلُهُمْ إِنَّمَا نُقَاتِلُهُمْ‏ عَلَى‏ الصَّلَاة»[7] ابن عباس میدانی ما برای چه می‏جنگیم؟ ما بخاطر نماز می‏جنگیم.- سعید بن عبدالله عرض می‏کند یا اباعبدالله این جان ناقابل من سپر شما باد؛ جانم را سپر می‏کنم تا شما به نماز بایستید.

پیامی که می‏خواهم به شما عرض کنم این است که عزاداری ارزشمند است ولی بدانیم که حسین بن علی (ع) که برایش سینه می‏زنیم دقدقه نماز داشت. نکند تا نزدیک صبح به سر و سینه بزنیم به عنوان عزاداری برای حسین بن علی (ع)، اما خدای ناخواسته در فضای کارمان دقدقه نماز نباشد!. سعید بن عبدالله سیزده تیر خورد و روی زمین افتاد و به شهادت رسید. حضرت فرمود همان گونه که الان جلوی ما هستی، فردای قیامت هم همراه ما خواهی بود.

امشب شب تاسوعا است و متعلق به قمر به بنی هاشم عباس است. چند نکته از عباس (ع) هم بگویم و بعد عرض ادب و احترام کنم.

نکته اول) از لحظه ای که از مدینه حرکت کردند سقای کاروان است. یعنی آب آور کاروان حسین است. آب را تقسیم می‏کند بین بچه ها و کاروانیان و تبعاً یک سهمی هم خودش دارد اما از همه سهم خودش استفاده نمی‏کند و می‏گوید شاید این بچه ها و نازدانه ها طلب آب کنند و آب نباشد و آنوقت عباس سهمیه خودش را به بچه ها بدهد. می‏دانید روز عاشورا چرا بچه ها صدا می‏زنند عمو جان العطش چون از مدینه یاد گرفته اند که عباس آن سهمیه آب خودش را به بچه ها می‏داد.

نکته دوم) در رابطه با ایثار گری قمر بنی هاشم است. شمر امان نامه آورد برای قمر بنی هاشم (ع) و برای برادران قمر بنی هاشم (ع). صدا زد «أَيْنَ‏ بَنُو أُخْتِنَا»[8]. مقصودش عباس و برادرانش بود. دو سه بار صدا زد عباس جواب نداد. اباعبدالله فرمود برو جوابش را بده ولو اینکه دشمن ما است. عباس رفت گفت من امان نامه برایتان آوردم. عباس سر به زیر انداخت و شمر و عبیدالله زیاد را لعن کرد. برگشت و سر را به زیر انداخت و آمد خدمت ابا عبدالله. آقا فرمود دشمن چه کاری با شما داشت؟ عباس سکوت کرد. آقا اصرار کرد، پاسخ داد: آمده بودند که ما را از شما جدا کنند ولی امکان ندارد. شب عاشورا هم اظهار وفاداری کرد و روز عاشورا برای اینکه بنمایاند عباس و برادرانش فداییان ابا عبدالله اند، اول برادرانش را فرستاد به شهادت رسیدند و بعد عباس (ع) ماند. عباس یک دفعه نگاه کرد در بین جنگاوران کسی جز او و حسین باقی نمانده است. خطاب کرد به ابی عبدالله (ع) و عرض کرد سینه ام تنگ شده است. دیگر از این دنیا خسته شده ام. اجازه بده تا روانه میدان شوم. آقا ابا عبدالله فرمود حالا که می‏خواهی بروی، برای بچه ها آب بیاور. آمد در خیمه گاه و کودکان اطرافش را گرفتند و با یک صحنه عجیبی روبرو شد. زیر مشک هایی که در خیمه گذاشته شده بودند، رطوبت بود ولی مشک ها خالی بود. دید این بچه ها شکمشان را روی این رطوبت های زیر مشک گذاشته اند.

عباس روانه میدان شد و یک لشکر چهار هزار نفری را درهم ریخت و وارد شریعه فرات شد. دست برد زیر آب تا آب بنوشد که یاد برادرش حسین افتاد «فذکر عطش اخیه الحسین » عباس تو آب بخوری و حسین تشنه باشد؟ تو آب بخوری و بچه ها تشنه باشند؟ آب را روی آب ریخت. مشک را پر از آب کرد به امیدی که به خیمه گاه ببرد. در بین راه دشمن کمین کرد و دست راست عباس را قطع کرد بعد دست چپ عباس را قطع کرد، بند مشک را به دندان گرفته بود اما تیر آمد به مشک اصابت کرد و امید عباس ناامید شد. سپس تیری به چشم عباس اصابت کرد و بعد عمود آهنین بر فرق عباس فرود آمد... یک نکته می‏خواهم بگویم و آن اینکه تیر در چشم عباس است و دست در بدن ندارد. اکثر شهدای کربلا زمانی که از اسب بر زمین می‏افتادند دست ها را سپر قرار می‏دادند اما نمی‏دانم عباسی که دست در بدن ندارد چگونه روی زمین قرار گرفت.

نسئلک اللهم و ندعوک ....

پروردگارا ما را بیامرز. به عظمت باب الحوائج، حوائج این جمع را برآورده بگردان.....

 

«والحمد لله رب العالمین»



[1]. مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏10، ص318.

[2]. «مریم»:96.

[3]. نفس المهموم، ص562.

[4]. الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج 4، ص 63.

[5]. شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج‏20، ص173.

[6]. همان.

[7]. وسائل الشيعة، ج‏4، ص246.

[8]. وقعة الطف، ص190.

Please publish modules in offcanvas position.