درس تفسیر حضرت آیتالله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: تفسیر سوره «بقره»                               تاریخ: 3 آذر 1400

موضوع جزئی: تفسیر آیه90                               مصادف با: 18 ربیع ‏الثانی 1443

سال تحصیلی: 1401-1400                               جلسه: 198

 

 

 

 

 

 

 

 

ادامه تفسیر آیه90: «بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ أَنْ يَكْفُرُوا بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ بَغْياً أَنْ يُنَزِّلَ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ عَلَى مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ فَبَاءُوا بِغَضَبٍ عَلَى غَضَبٍ وَ لِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ مُهِينٌ»[1]؛ ولى آنها در مقابل بهاى بدى، خود را فروختند كه به ناروا، به آياتى كه خدا فرستاده بود، كافر شدند و معترض بودند که چرا خداوند به فضل خويش، بر هر كس از بندگانش بخواهد، آيات خود را نازل مى‌كند؟! از اين رو به خشمى بعد از خشمى (از سوى خدا) گرفتار شدند و براى كافران مجازاتى خواركننده است.

 

ناراحتی بنی‏اسرائیل این بود که چرا قرآن بر کسی نازل شده است ک از بنی‏اسرائیل و از آل اسحاق نیست و از آل اسماعیل است، یعنی روح نژادپرستی یهودیان باعث شد که به انزال قرآن از جانب خداوند متعال بر پیامبر اکرم (ص)، اعتراض کنند که چرا خداوند کتابش را به هر کس که بخواهد نازل می‏کند [، یعنی چرا بر بنی‏اسرائیل نازل نکرده است؟].

 

«باء» در لغت به معنای رجوع به امر شر است.

 

نکاتی که در این جلسه در رابطه با آیه مذکور عرض می‏شوند به ترتیب ذیل‏اند؛

 

نکته اول، اینکه نبوت و رسالت فضل الهی می‏باشند که خداوند متعال به هر کسی که بخواهد، می‏دهد. خداوند متعال در آیه مذکور، فرموده است که یهودیان به وحی الهی که یکی از سرمایه‏های بی‏بدیل از جانب خداوند بود، کفر ورزیدند. انگیزه کفر ورزیدن یهودیان به وحی الهی این بود که برای آنها قابل درک نبود که خداوند متعال از فضل خودش بر هر کس که بخواهد لطف و عنایت می‏کند و لذا برایشان سخت بود که پیامبری که قرآن بر او نازل می‏شود از غیر بنی‏اسرائیل باشد لذا نسبت به این فضلی که از طرف خداوند متعال صورت گرفت، کفر ورزیدند و ناسپاس شدند. در دنیای کنونی نیز یهودیان نمی‏توانند پیشرفت جمهوری اسلامی ایران را مشاهده کنند لذا پشت سر هم توطئه می‏کنند تا ایران را از پیشرفت باز دارند و متوقفش سازند.

 

خداوند متعال از نبوت و رسالت به عنوان فضل الهی یاد کرده است که این فضل و عنایت را به هر کسی که بخواهد عنایت می‏کند. خداوند متعال در آیه دیگری نیز فرموده است: «ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ»[2]؛ اين فضل خداست كه به هر كس بخواهد(و شايسته بداند) مى‌بخشد... .

 

واژه «فضل» به معنای زیادی و فراوانی است. فضله نیز به معنای زیادی است. اینکه از نبوت به عنوان فضل یاد می‏شود به این خاطر است که نبوت، نعمت فراوانی است که خداوند متعال بر اساس استحقاق و لیاقت به برخی از بندگانش عنایت می‏کند. این نکته باید توجه شود که انبیاء و پیامبران الهی برتر از انسان نیستند، لکن انسان برترند، به این معنا که فرشته نیستند، ولی در عین انسان بودن، انسان برترند، یعنی انسان‏ها ذو مراتب‏اند و مراتبشان مختلف است و پیامبران، در عین حال که انسان‏اند، انسان‏های برترین‏اند، بدین معنا که این بزرگواران توانمندی‏ها و ظرفیت‏هایی دارند که دیگران ندارند، اما همین بزرگواران نیز نسبت به یکدیگر متفاوت‏اند. خداوند متعال فرموده است: «تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ...»[3]؛ بعضى از آن رسولان را بر بعضى ديگر برترى داديم... .

 

خلاصه مطلبی که در نکته اول بیان شد، این شد که بنی‏اسرائیل از اینکه وحی بر پیامبری از غیر بنی‏اسرائیل نازل شود ناراحت شدند و نسبت به این فضل الهی ناسپاسی کردند و کفر ورزیدند و خداوند متعال نیز بر آنان خشم ورزید و عذابش را شامل حالشان کرد.

 

نکته دوم، این است که منظور از «فَبَاءُوا بِغَضَبٍ عَلَى غَضَبٍ»، خشمِ دو چندانی است که از ناحیه خداوند متعال شامل حال یهودیان شد.

 

بعضی گفته‏اند که منظور از خشمِ دو چندان، این است که دو تا خشم شامل حال بنی‏اسرائیل شد، بعضی دیگر گفته‏اند که منظور، غضب مستمر و پیوسته است که شامل حال یهودیان شده است.

 

بعضی نیز گفته‏اند که خشم اول خداوند متعال بر یهودیان به این خاطر بوده است که با تورات مخالفت کرده بودند زیرا یهودیان با مخالفت با پیامبر (ص) که خداوند وحی را بر او نازل کرده بود، با تورات نیز مخالفت کرده بودند چون در تورات اسم پیامبر آخر الزمان آمده بود و عملاً مقابله با پیامبر (ص)، مقابله با تورات نیز بوده است و خشم دوم خداوند متعال بر یهودیان به خاطر مخالفت آنان با قرآن بوده است.

 

«الحمد لله رب العالمین»

 



[1]. همان:90.

[2]. «الجمعة»:4.  

[3]. «البقرة»:253.  

 



[1]. همان:90.

[2]. «الجمعة»:4.  

[3]. «البقرة»:253.  

 

 

درس تفسیر حضرت آیتالله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: تفسیر سوره «بقره»                               تاریخ: 19 آبان 1400

موضوع جزئی: تفسیر آیه90                               مصادف با: 4 ربیع ‏الثانی 1443

سال تحصیلی: 1401-1400                               جلسه: 197

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تفسیر آیه90: «بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ أَنْ يَكْفُرُوا بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ بَغْياً أَنْ يُنَزِّلَ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ عَلَى مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ فَبَاءُوا بِغَضَبٍ عَلَى غَضَبٍ وَ لِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ مُهِينٌ»[1]؛ ولى آنها در مقابل بهاى بدى، خود را فروختند كه به ناروا، به آياتى كه خدا فرستاده بود، كافر شدند و معترض بودند که چرا خداوند به فضل خويش، بر هر كس از بندگانش بخواهد، آيات خود را نازل مى‌كند؟! از اين رو به خشمى بعد از خشمى (از سوى خدا) گرفتار شدند و براى كافران مجازاتى خواركننده است.

 

در جلسه گذشته عرض شد که یهودیان، شخصیت و عزّت نفس خود را به بهای بی‏ارزشی فروختند و آخرت خود را فدای دنیایشان نمودند. همچنین، عرض شد که همان‏گونه که در روایات آمده است، دنیا به منزله بازاری است که عده‏ای سود برده‏اند و عده‏ای نیز دچار زیان و ضرر شده‏اند.

 

دنیا برای اولیاء الهی تجارت‏خانه‏ای است که رحمت الهی را در آن کسب می‏کنند، در روایت آمده است: «إِنَّ الدُّنْيَا دَارُ صِدْقٍ لِمَنْ صَدَقَهَا وَ دَارُ عَافِيَةٍ لِمَنْ فَهِمَ عَنْهَا وَ دَارُ غِنًى لِمَنْ تَزَوَّدَ مِنْهَا وَ دَارُ مَوْعِظَةٍ لِمَنِ اتَّعَظَ بِهَا، مَسْجِدُ أَحِبَّاءِ اللَّهِ وَ مُصَلَّى مَلَائِكَةِ اللَّهِ وَ مَهْبِطُ وَحْيِ اللَّهِ وَ مَتْجَرُ أَوْلِيَاءِ اللَّهِ اكْتَسَبُوا فِيهَا الرَّحْمَةَ وَ رَبِحُوا فِيهَا الْجَنَّة»[2]؛ دنيا براى كسى كه گفتارش را راست انگارد، سراى راستى است و براى كسى كه حقيقت آن را دريابد، سراى عافيت است و براى كسى كه از آن براى آخرتش توشه برگيرد، سراى توانگرى است و براى كسى كه از آن پند پذيرد، سراى اندرز و موعظه است. دنيا مسجد دوستان، مصلاى ملائكه خدا، محل نزول وحى خدا و تجارت‏خانه دوستان خداوند است كه در آن آمرزش خداوند را به دست می‏آورند و بهشت نصیبشان می‏شود.

 

اما انسان‏های دنیا طلب، چیزی جز زیان و ضرر شامل حالشان نخواهد شد. خداوند متعال فرموده است: «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَال* الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً»[3]؛ بگو: «آيا به شما خبر دهيم كه زيانكارترين (مردم) در كارها، چه كسانى هستند؟»* «آنها كه تلاش‏هايشان در زندگى دنيا گم (و نابود) شده؛ با اين حال، مى‌پندارند كار نيك انجام مى‌دهند!».

 

گران‏ترین و مهم‏ترین خیری که در مجموعه کائنات وجود دارد نفسِ نفیس انسان است و بهای دنیا چیزی جزء رضوان الهی، قرب خداوندی و بهشت برین نیست. گاهی انسان، نفسِ نفیسش را می‏دهد و چیز ارزشمندی را می‏گیرد و گاهی از اوقات جانش را می‏دهد، اما چیزی نصیبش نمی‏شود.

 

امام علی (ع) فرموده است: «أَلَا حُرٌّ يَدَعُ هَذِهِ اللُّمَاظَةَ لِأَهْلِهَا، إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا»[4]؛ آيا آزاد مردى پيدا مى‌شود كه اين ته مانده دنيا را به اهلش وا گذارد؟ همانا برای جان‏های شما بهایی جز بهشت جاویدان نیست، پس آن را به غیر بهشت نفروشید.

 

در هر بازاری، فروشنده سعی می‏کند که جنس خودش را به قیمتش یا بالاتر از آن بفروشد و در تجارت‏خانه دنیا نیز انسان باید سعی کند که بهای جان و نفس خود را بشناسد و آن را به حراج نگذارد و به بهای اندک نفروشد. بهترین داد و ستد این است که انسان با خداوند متعال معامله کند و خداوند متعال، خوب معامله‏کننده‏ای است و همیشه خریدار وجودِ انسان است و بهای خوبی برای آن می‏پردازد و با اینکه انسان حقیقتاً مالک هیچ چیز نیست و هر چه دارد متعلق به پروردگار عالَم است که به رایگان در اختیار انسان قرار داده است، لکن جان انسان را به گران‏ترین بها می‏خرد و حتی بعد از خریدن و سود بردن انسان، به او تبریک می‏گوید.

 

خداوند متعال فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْهِ حَقّاً فِي التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ»[5]؛خداوند از مؤمنان، جان‏ها و اموالشان را خريدارى كرده، كه (در برابرش) بهشت براى آنان باشد؛ (به اين گونه كه) در راه خدا پيكار مى‌كنند، مى‌كشند و كشته مى‌شوند؛ اين وعدۀ حقّى است بر او، كه در تورات و انجيل و قرآن ذكر فرموده و چه كسى از خدا به عهدش وفادارتر است؟! اكنون بشارت باد بر شما، به داد و ستدى كه با خدا كرده‌ايد و اين است آن پيروزى بزرگ!

 

در آیه مذکور، خداوند متعال بهشت را بهای جان‏های مؤمنان قرار داده است و در آیه مورد بحث (آیه90 بقره)، خداوند متعال بها و عوضِ نفس و جان گران‏بهایی که یهودیان، خود را به آن فروختند، کفر ورزیدن به وحی الهی مطرح کرده است، یعنی یهودیان جان و نفسشان را به کفر ورزیدن به وحی الهی فروختند و به آنچه خداوند متعال نازل کرده بود، کافر شدند.

 

«الحمد لله رب العالمین»

 



[1]. «البقرة»:90.

[2]. نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص493، حکمت131.  

[3]. «الکهف»:103 و 104.

[4]. نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص556، حکمت456.

[5]. «التوبة»:111.

 

 

درس تفسیر حضرت آیتالله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: تفسیر سوره «بقره»                               تاریخ: 12 آبان 1400

موضوع جزئی: تفسیر آیه90-89                               مصادف با: 27 ربیع ‏الاول 1443

سال تحصیلی: 1401-1400                               جلسه: 196

 

 

 

 

 

 

 

 

ادامه تفسیر آیه89: «وَ لَمَّا جَاءَهُمْ كِتَابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ وَ كَانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكَافِرِينَ»[1]؛ و هنگامى كه از طرف خداوند، كتابى براى آنها آمد كه موافق نشانه‌هايى بود كه با خود داشتند و پيش از اين، به خود نويد پيروزى بر كافران مى‌دادند (كه با كمك آن، بر دشمنان پيروز گردند)، با اين همه، هنگامى كه اين كتاب و پيامبرى را كه از قبل شناخته بودند نزد آنها آمد، به او كافر شدند؛ لعنت خدا بر كافران باد!

 

یهودیان نسبت به پیامبر گرامی اسلام (ص) رفتاری دوگانه داشتند، آنان پیش از آنکه پیامبر اکرم (ص) به رسالت مبعوث شود، به امتیازات و ویژگی‏های رسول اکرم (ص) می‏بالیدند و از اینکه پیامبری خواهد آمد که همه سخنان حضرت موسی (ع) را تصدیق خواهد کرد احساس شعف می‏کردند و این را وجه قوّتی برای خود در مقابل کفار می‏دانستند و به خود نوید پیروزی بر کافران را می‏دادند، اما بعد از اینکه پیامبر اکرم (ص) به رسالت مبعوث شد و مردم را به پرستش خداوند یکتا دعوت کرد، نسبت به او کافر شدند و از درِ لجاجت وارد شدند و به مقابله با پیامبر (ص) برخاستند و اینها بدترین وجهِ برخورد با نعمت‏های الهی که شناخت نعمت و سپس حرکت بر خلاف مسیر آن است را در پیش گرفتند. وضعیت کسانی که نعمت را نمی‏شناسند و به عمد با آن مخالفت می‏کنند بهتر از کسانی است که طعم محبّت الهی را می‏چشند ولی نمک‏نشناسی می‏کنند و یهودیان، این‏گونه بودند، یعنی تا توانستند از نام پیامبر اکرم (ص)، در مقابل کفار استفاده کردند ولی بعد از اینکه پیامبر (ص) به رسالت مبعوث شد به جای اینکه قدردان این نعمت عظیم باشند، به مخالفت با پیامبر (ص) برخاستند. این نوع انکار و ناباوریِ نعمت‏های الهی بدترین شیوه کفر و ناسپاسی است و به همین خاطر خداوند متعال در آخر آیه مورد بحث (آیه89)، چنین کافرانی را از رحمت خود دور کرده و فرموده است که لعنت خدا بر کافران باد.

 

تفسیر آیه90: «بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ أَنْ يَكْفُرُوا بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ بَغْياً أَنْ يُنَزِّلَ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ عَلَى مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ فَبَاءُوا بِغَضَبٍ عَلَى غَضَبٍ وَ لِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ مُهِينٌ»[2]؛ ولى آنها در مقابل بهاى بدى، خود را فروختند كه به ناروا، به آياتى كه خدا فرستاده بود، كافر شدند و معترض بودند که چرا خداوند به فضل خويش، بر هر كس از بندگانش بخواهد، آيات خود را نازل مى‌كند؟! از اين رو به خشمى بعد از خشمى (از سوى خدا) گرفتار شدند و براى كافران مجازاتى خواركننده است.

 

خداوند متعال در آیه قبل (آیه89) روش نادرست برخورد یهودیان با قرآن را متذکّر شد و در آیه مورد بحث (آیه90)، از این گونه برخورد به فروختنِ گوهر نفس به بدترین بها تعبیر کرده است و فرموده است که اینان گوهر نفس خود را به بهای بدی فروختند و ریشه این برخورد را ستم و فزون‏خواهی یهودیان دانسته است.

 

خداوند متعال در ابتدای آیه مورد بحث (آیه90)، فرموده است که آنها (یهودیان) داد و ستد ناپسندی انجام دادند و جان‏های خودشان را در مقابل بهای بدی فروختند، مثل کسی که به بازار برود و سرمایه‏اش را بدهد و جنس بُنجل و بی‏ارزشی را بگیرد، یهودیان نیز شخصیت و عزت نفس خود را به بهای بی‏ارزشی فروختند. خداوند متعال در آیه دیگری نیز از رفتار یهودیان به خریدن زندگی دنیوی به بهای جهان ابدی، تعبیر کرده است و فرموده است: «أُولئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالْآخِرَةِ فَلاَ يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَ لاَ هُمْ يُنْصَرُونَ»[3]؛ اينها همان كسانند كه آخرت را به زندگى دنيا فروخته‌اند، از اين رو عذاب آنها تخفيف داده نمى‌شود و كسى آنها را يارى نخواهد كرد.

 

بنابراین، یهودیان آخرت خود را به دنیا فروختند، در صورتی که هیچ عاقلی سرای جاودانی و ابدی آخرت را به دنیای محدود و کم ارزش دنیوی نمی‏فروشد. بله! انسان در طول زندگی خود در حال داد و ستد است و در این معامله یا ضرر می‏کند و یا سود می‏برد و هنر این است که انسان بداند و متوجه باشد که چه چیزی را در مقابل چه چیزی از دست می‏دهد تا دچار خسران و ضرر نشود. در روایت آمده است: «الدُّنْيَا سُوقٌ‏ رَبِحَ‏ فِيهَا قَوْمٌ وَ خَسِرَ آخَرُون»[4]؛ دنیا به منزله بازاری است که عده‏ای سود برده‏اند و عده‏ای نیز دچار زیان و ضرر شده‏اند.

 

«الحمد لله رب العالمین»

 



[1]. «البقرة»:89.

[2]. همان:90.

[3]. همان:86.

[4]. حسن بن على، ابن شعبه حرّانى، تحف العقول، النص، ص483.  

 

 

درس تفسیر حضرت آیتالله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: تفسیر سوره «بقره»                               تاریخ: 5 آبان 1400

موضوع جزئی: تفسیر آیه89-88                               مصادف با: 20 ربیع‏ الاول 1443

سال تحصیلی: 1401-1400                               جلسه: 195

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ادامه تفسیر آیه 88: «وَ قَالُوا قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَلْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَقَلِيلاً مَا يُؤْمِنُونَ»[1]؛ و (آنها از روى استهزا) گفتند که دلهاى ما در غلاف است! (و ما از گفته تو چيزى نمى‌فهميم. آرى، همين طور است!) خداوند آنها را به خاطر كفرشان، از رحمت خود دور ساخته، (به همين دليل، چيزى درك نمى‌كنند) و كمتر ايمان مى‌آورند.

 

افراد مورد اشاره در آیه مذکور، کسانی هستند که به عصیان و مقابله با حق تعالی می‏پردازند و از وحی و نورانیت کلام پرودگار نتیجه‏ای نمی‏گیرند و دل‏های آنها در غلاف است و حقایق را درک نمی‏کنند.

 

در رابطه با تعبیر «فَقَلِيلاً مَا يُؤْمِنُونَ» دو معنا متصور است؛

 

معنای اول [که از ظاهر این تعبیر استفاده می‏شود]، این است که تعداد کمی از آنان ایمان می‏آورند.

 

معنای دوم، این است که آنان، کم ایمان می‏آوردند زیرا کلمه «فقلیلاً» می‏تواند صفت برای موصوفی باشد که حذف شده است که از فعل «یؤمنون» استفاده می‏شود، در این صورت جمله این چنین می‏شود «یؤمنون ایماناً قلیلاً»، یعنی ایمان این افراد کم است. بنابراین، منظور از تعبیر مذکور، این است که در صورتی که ایمان بیاورند، تعداد کمی ایمان خواهند آورد یا اینکه ایمانشان کم است و در خورِ قبول نیست.

 

احتمال دارد که به گونه دیگری معنا شود و گفته شود که مراد، ایمان آوردن اندک افرادی از یهودیان است و حرف «ما» زائد و جنبه تأکید داشته باشد.

 

معنای سوم، ای است که کلمه «قلیل» به معنای اندک بودن نیست، بلکه به معنای هیچ بودن و نفی کلی است که در این صورت، تعبیر مذکور، این گونه معنا خواهد شد که این جماعت هیچ ایمانی نخواهند آورد.

 

بنابراین، چند معنا در رابطه با تعبیر مذکور، متصور است؛ گاهی به معنای نفی کلی است و لفظ «قلیل» به معنای اندک بودن نیست، بلکه به معنای هیچ بودن است، یعنی گویا اصلاً ایمان نیاورده‏اند، گاهی نیز به معنای این است که تعداد کمی ایمان آورده‏اند و گاهی نیز به این معناست که ایمان آنها کم است.   

 

تفسیر آیه89: «وَ لَمَّا جَاءَهُمْ كِتَابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ وَ كَانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكَافِرِينَ»[2]؛ و هنگامى كه از طرف خداوند، كتابى براى آنها آمد كه موافق نشانه‌هايى بود كه با خود داشتند و پيش از اين، به خود نويد پيروزى بر كافران مى‌دادند (كه با كمك آن، بر دشمنان پيروز گردند)، با اين همه، هنگامى كه اين كتاب و پيامبرى را كه از قبل شناخته بودند نزد آنها آمد، به او كافر شدند؛ لعنت خدا بر كافران باد!

 

خداوند متعال در آیه مذکور، واکنش یهودیان در قِبال قرآن را مطرح می‏کند و اشاره می‏کند که با وجود آشنایی قبلی آنان با پیامبر خاتم (ص) و انتظارشان برای مبعوث شدن او، پس از روبرو شدن با پیامبر اکرم (ص) و آموزه‏های وحیانی اسلام از در لجاجت و عناد وارد می‏شوند و کفر می‏ورزند و همین باعث می‏شود که از رحمت خداوند متعال دور شوند.

 

رابطه قرآن و پیامبر اکرم (ص) با کتب آسمانی و پیامبران پیشین

 

خداوند متعال در آغاز آیه مورد بحث (آیه 89 بقره)، به این نکته اشاره کرده است که بین قرآن و پیامبر اکرم (ص) با کتب آسمانی و پیامبران پیشین رابطه وجود دارد و فرموده است که هنگامى كه از طرف خداوند، كتابى براى آنها آمد كه موافق نشانه‌هايى بود كه با خود داشتند و پيش از اين، به خود نويد پيروزى بر كافران مى‌دادند، لکن هنگامى كه اين كتاب و پيامبرى را كه از قبل شناخته بودند نزد آنها آمد، به او كافر شدند.

 

مراد از عبارت «كِتَابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ»، قرآن است، یعنی زمانی که قرآن از طرف خداوند متعال برای آنها آمد که این کتاب موافق نشانه‏هایی بود که با خود داشتند و تصدیق کننده آن بود، یعنی آنچه را در تورات آمده بود تصدیق می‏کرد، آن را و پیامبری که آن را آورده بود کافر شدند. این عبارت، حاکی از اتصال و پیوستگی است، یعنی این ‏گونه نیست که سخن قرآن با سخن تورات متفاوت باشد، بلکه قرآن و تورات مکمّل هم می‏باشند و منازعه‏ای بین این دو نیست چون هدفشان یک چیز است و آن، دعوت به خداوند واحد و یگانه است و انگیزه‏های این دو، الهی است و تضادی با هم ندارند و تعالیم هر پیامبری مکمّل و تصدیق کننده تعالیم پیامبر قبلی است و انبیاء الهی مانند معلمانی هستند که هر کدام در سطح خاصی آموزه‏های الهی را تعلیم می‏دادند تا اینکه نوبت به آخرین پیامبر الهی؛ حضرت محمد (ص) می‏رسد که کامل‏ترین تعالیم وحی و برترین رتبه هدایت بشری را برای بشر به ارمغان می‏آورد و لذا خداوند متعال با ذکر این جمله به یهودیان متذکر می‏شود که آمدن قرآن در حقیقت تأییدی برای پاره‏ای از اخباری است که نزد آنها موجود است و چیزی جدای از آن نیست و لذا آنان باید خرسند باشند نه اینکه از در عناد و لجاجت وارد شوند و هم به کتاب و هم به آورنده کتاب کفر بورزند.

 

«الحمد لله رب العالمین»

 



[1]. «البقرة»:88.

[2]. «البقرة»:89.

 

 

درس تفسیر حضرت آیتالله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: تفسیر سوره «بقره»                               تاریخ: 28 مهر 1400

موضوع جزئی: تفسیر آیه 87                               مصادف با: 13ربیع ‏الاول 1443

سال تحصیلی: 1401-1400                               جلسه: 194

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ادامه تفسیر آیه87: «وَ لَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَ قَفَّيْنَا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَ آتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَ أَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَ فَكُلَّمَا جَاءَكُمْ رَسُولٌ بِمَا لاَ تَهْوَى أَنْفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقاً كَذَّبْتُمْ وَ فَرِيقاً تَقْتُلُونَ»[1]؛ ما به موسى (ع) كتاب (تورات) داديم و بعد از او، پيامبرانى را پشت سر هم فرستاديم و به عيسى بن مريم (ع) دلايل روشن داديم و او را به وسيله روح القدس تأييد كرديم. آيا چنين نيست كه هر زمان، پيامبرى چيزى بر خلاف هواى نفس شما آورد، در برابر او تكبر كرديد (و از ايمان آوردن به او خوددارى نموديد)، پس عده‌اى را تكذيب كرده و جمعى را به قتل رسانديد؟!

 

مخالفتِ یهودیان با انبیاء الهی به خاطر هوا و هوس نفسانی آنها بوده است و دلیل اینکه بنی‏اسرائیل پیامبران الهی را نپذیرفتند، پوشانده شدن نور عقلشان بوده است چون اگر عقل بر زندگی انسان حاکم باشد، هیچ وقت در مقابل رسولان الهی با تمسّک به دروغ و تهمت زدن [و ترور شخصیتی] یا کشتنشان [و ترور فیزیکی] در صدد از میدان به در کردن آنان برنمی‏آید و اینکه این عمل از انسان سر می‏زند به این خاطر است که عقل در زندگی او جایی ندارد و هوا و هوس نفسانی بر زندگی‏اش حاکم شده است. این مسأله در دوران انقلاب اسلامی نیز مشاهده می‏شد که منافقین و کسانی که در مقابل انقلاب بودند، نسبت به بعضی از افرادی که در دایره انقلاب بودند دست به ترور شخصیتی می‏زدند و آبرو و حیثیت آن افراد را در معرض خطر قرار می‏دادند و نسبت به بعضی از افراد دیگر که از طریق تهمت و افترا نمی‏توانستند آبروی آنها را به خطر اندازند دست به ترور فیزیکی می‏زدند.

 

نکته جالبی که در آیه مذکور، وجود دارد این است که نسبت به اتهام دروغ به پیامبران الهی، تعبیر «فَفَرِيقاً كَذَّبْتُمْ» به کار برده شده است و از فعل ماضی استفاده شده است و در رابطه با کشتن پیامبران الهی، از تعبیر «وَ فَرِيقاً تَقْتُلُونَ» استفاده شده است و فعل مضارع به کار برده شده است، دلیل اینکه در بخش دوم از فعل مضارع استفاده شده است شاید این باشد که این ساختار نشان دهنده تصمیم شوم یهودیان درباره قتل پیامبران الهی می‏باشد چون رهبران الهی در مسیر ابلاغ رسالت خود همواره با سنگ‏اندازی‏های صورت گرفته از جانب دشمن مواجه می‏شدند و مخالفت‏های انسان‏های هوا پرست، بزرگترین مانع بر سر راه رساندن پیام الهی از جانب پیامبران، به مردم بوده است و اگر پیامبران الهی بخواهند خود را با هوا و هوس بی قید و شرط مردم تطبیق دهند کار آنها دنباله‏روی گمراهان است و کارشان رهبری رهبران حق نخواهد بود لذا تعبیر «فریقاً تقتلون» نشان دهنده این است که اینها این مسیر را ادامه می‏دادند و منحصر به یک زمان نیست، بلکه این حرکت در طول تاریخ ادامه دارد که هر گاه انسان‏های آزاده چیزی را ارائه دهند که بر خلاف هوا و هوس منافقین و کفّار باشد، جانشان در معرض خطر است.

 

تفسیر آیه 88: «وَ قَالُوا قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَلْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَقَلِيلاً مَا يُؤْمِنُونَ»[2]؛ و (آنها از روى استهزا) گفتند که دلهاى ما در غلاف است! (و ما از گفته تو چيزى نمى‌فهميم. آرى، همين طور است!) خداوند آنها را به خاطر كفرشان، از رحمت خود دور ساخته، (به همين دليل، چيزى درك نمى‌كنند) و كمتر ايمان مى‌آورند.

 

ممکن است که آیه مذکور، درباره یهودیانی باشد که پیامبران الهی را تکذیب کردند یا به قتل رساندند.

 

البته محتمل است که این آیه درباره یهودیان معاصر با پیامبر اکرم (ص) باشد که در برابر سخنان او یک روش سرسختانه و لجوجانه و انعطاف‏ناپذیر به خودشان می‏گرفتند و این بیان‏گر این واقعیت است که انسان برای پیروی از هوس‏های سرکش، از درگاه خداوند متعال رانده خواهد شد و بر قلب او پرده‏ها می‏افتد که حقیقت را کمتر درمی‏یابد، یعنی کسانی که در هوای نفس غوطه‏ورند، کارشان به جایی می‏رسد که می‏گویند که به دل‏های ما قفل زده شده است و اینها در مقام دلیل تراشی هستند تا خود را تبرئه کنند و لذا می‏گویند که ما در حصار و حجاب قرار داریم و سخنان پیامبران را متوجه نمی‏شویم.

 

خداوند متعال در سوره فصلّت فرموده است: «وَ قَالُوا قُلُوبُنَا فِي أَكِنَّةٍ مِمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ وَ فِي آذَانِنَا وَقْرٌ وَ مِنْ بَيْنِنَا وَ بَيْنِكَ حِجَابٌ فَاعْمَلْ إِنَّنَا عَامِلُونَ»[3]؛ آنها گفتند که قلب‏هاى ما نسبت به آنچه ما را به آن دعوت مى‌كنى در پوشش‏هايى قرار گرفته و در گوش‏هاى ما سنگينى است و ميان ما و تو حجابى وجود دارد، پس تو به دنبال عمل خود باش، ما نیز براى خود عمل مى‌كنيم!

 

واقعیت این است که حقیقت‏ها به روی چنین انسان‏هایی بسته می‏شود و احساس نیاز نمی‏کنند و خودشان را برتر از دیگران می‏بینند.

 

خداوند متعال در ذیل آیه مورد بحث (آیه87)، یهودیان را به خاطر كفرشان، از رحمت خود دور ساخته، به همين دليل، چيزى درك نمى‌كنند و كمتر ايمان مى‌آورند.

 

واژه «لعن» از صفات فعل الهی و به معنای دوری از رحمت خداوند است. بنابراین، لعن به معنای ناسزا و توهین نیست زیرا توهین و ناسزا در شأن پروردگار عالَم و در شأن مؤمنان نیست و رسول اکرم (ص) حتی یک بار کسی را ناسزا نگفته است. در آیه مذکور، نیز خداوند متعال یهودیان را به خاطر کفرشان از رحمت خودش بی‏بهره ساخته است، نه اینکه به آنها توهین کرده باشد. کفر و فسق از عِللی است که انسان را از رحمت خداوند متعال دور می‏کند. فسق و کفر موجب می‏شود که جان کفار و فاسقین در پوشش قرار گیرد و در نتیجه، فکرشان پویایی لازم را پیدا نمی‏کند و نور حقیقت بر جانشان نمی‏تابد و انسان نمی‏تواند ادراک درستی از شخصیت خود و حقیقت خداوند متعال داشته باشد و اگر این حالت ادامه پیدا کند، پرونده دل به کلی بسته خواهد شد و کاری از او برنخواهد آمد. خداوند متعال فرموده است: «خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَ عَلَى سَمْعِهِمْ وَ عَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ»[4]؛ خدا بر دلها و گوش‏هاى آنان مهر نهاده و بر چشمهايشان پرده‌اى افكنده شده و عذاب بزرگى در انتظار آنهاست.

 

انسانی که گناه می‏کند، نمی‏تواند به عظمت خداوند متعال پی ببرد. از امام رضا (ع) سؤال شد که چرا خداوند متعال در حجاب است؟ [، یعنی چرا انسان نمی‏تواند عظمت خداوند متعال را درک کند؟] آن حضرت (ع) فرمود: «إِنَّ الْحِجَابَ عَلَى الْخَلْقِ لِكَثْرَةِ ذُنُوبِهِم»[5]؛ حجابی که برای انسان است به خاطر زیادی گناهان اوست. هر چه گناه و معصیت انسان بیشتر شود پرده‏های بیشتری جلو چشم او قرار می‏گیرد و آن حقیقت خداوندی را که منشأ برای سعادت و کمال انسانی است، متوجه نخواهد شد.

 

خداوند متعال فرموده است: «...يُضِلُّ بِهِ كَثِيراً وَ يَهْدِي بِهِ كَثِيراً وَ مَا يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِينَ»[6]؛ خدا جمع زيادى را با آن گمراه و گروه بسيارى را هدايت مى‌كند، ولى تنها فاسقان را با آن گمراه مى‌سازد! [، یعنی چون زمینه گمراهی در فاسقین وجود دارد، قرآن نیز در آنها تأثیری ندارد و بر گمراهی آنها افزوده می‏شود].

 

«الحمد لله رب العالمین»

 



[1]. «البقرة»:87.

[2]. «البقرة»:88.

[3]. «فصّلت»:5.

[4]. «البقرة»:7.

[5]. عيون أخبار الرضا عليه السلام‏، ج1، ص132.  

[6]. «البقرة»:26.

 

 



[1]. «البقرة»:86.

[2]. «البقرة»:87.

[3]. «فصّلت»:5.

[4]. «البقرة»:7.

[5]. عيون أخبار الرضا عليه السلام‏، ج1، ص132.  

[6]. «البقرة»:26.

 

 

درس تفسیر حضرت آیتالله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: تفسیر سوره «بقره»                                                    تاریخ: 31 شهریور 1400

موضوع جزئی: تفسیر آیه 87                                                    مصادف با: 15 صفر 1443

سال تحصیلی: 1401-1400                                                    جلسه: 193

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ادامه تفسیر آیه87: «وَ لَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَ قَفَّيْنَا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَ آتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَ أَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَ فَكُلَّمَا جَاءَكُمْ رَسُولٌ بِمَا لاَ تَهْوَى أَنْفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقاً كَذَّبْتُمْ وَ فَرِيقاً تَقْتُلُونَ»[1]؛ ما به موسى (ع) كتاب (تورات) داديم و بعد از او، پيامبرانى را پشت سر هم فرستاديم و به عيسى بن مريم (ع) دلايل روشن داديم و او را به وسيله روح القدس تأييد كرديم. آيا چنين نيست كه هر زمان، پيامبرى چيزى بر خلاف هواى نفس شما آورد، در برابر او تكبر كرديد (و از ايمان آوردن به او خوددارى نموديد)، پس عده‌اى را تكذيب كرده و جمعى را به قتل رسانديد؟!

 

«أیّدناه» از ریشه «أید» به معنای قوّت است. کلمه «تأیید» نیز از همین ریشه و به معنای تقویت کردن است. خداوند متعال فرموده است که ما حضرت عیسی (ع) را به وسیله مَلَکِ روح القدس تقویت کردیم.

 

یکی از معناهایی که در رابطه با روح القدس مطرح است، این است که روح القدس، موجود پاکیزه‏ای است که واسطه فیض خداوند و حلقه‏ی بین خداوند متعال و پیامبران الهی است و روح القدس، همان روح الأمین و جبرئیل امین است. عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) فِي قَوْلِهِ" رُوحُ الْقُدُسِ" قَالَ: «هُوَ جَبْرَئِيلُ (ع) وَ الْقُدُسُ الطَّاهِر»[2].

 

خداوند برای به اجرا درآوردن امور عالَم، واسطه‏هایی در آفرینش قرار داده است، برای مثال در نظام تکوین، باد و خورشید به عنوان واسطه رحمت خداوند قرار داده شده‏اند، در میان فرشتگان، میکائیل واسطه رزق، اسرافیل واسطه اعلام قیامت، عزرائیل واسطه مرگ انسان‏ها و جبرائیل واسطه وحی الهی و آورنده بهترین سخنان خداوند و نازل کننده بهترین نعمتی است که پروردگار به انسان‏ها ارزانی داشته است که در پرتو آن می‏توانند به سعادت برسند.

 

یکی از ویژگی‏های جبرئیل این است که پیام خداوند متعال را دریافت می‏کند و به قلب پیامبران (ع) وارد می‏کند و پیامبران (ع) را برای سخن گفتن با انسان‏ها آماده می‏کند. انبیاء دیگر نیز توسط روح القدس تأیید و تقویت شده‏اند، البته تأیید آنها به اندازه تأیید و تقویت حضرت عیسی (ع) نبوده است چون حضرت عیسی (ع) از کودکی لب به سخن گشوده است که خداوند متعال در این رابطه فرموده است: «وَ يُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَ كَهْلاً وَ مِنَ الصَّالِحِينَ»[3]؛ و با مردم، در گاهواره و در حالت كهولت (و ميانسال شدن) سخن خواهد گفت و از شايستگان است.

 

و در آیه دیگر نیز فرموده است: «قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَ جَعَلَنِي نَبِيّاً»[4]؛ (ناگهان عيسى زبان به سخن گشود و) گفت که من بنده خدايم او كتاب (آسمانى) به من داده و مرا پيامبر قرار داده است!

 

در واقع حضرت عیسی (ع) در کودکی مانند افراد پخته و با تجربه، سنجیده سخن گفته است چون توسط روح القدس تقویت و تأیید شده است و خداوند متعال این زمینه را برای حضرت عیسی (ع) فراهم کرده بود که در کودکی بتواند سخن بگوید، به خصوص اینکه مادرش در معرض اتهام قرار گرفته بود لذا حضرت عیسی (ع) از ناحیه خداوند متعال مأمور شد که صحبت کند تا از مادرش رفع اتهام کند، به این معنا که خداوند متعال در رابطه با عیسی بن مریم (ع) ساز و کار دیگری طراحی کرده است و آن اتهاماتی که به حضرت مریم (س) می‏زدند برطرف شد.

 

نکته دیگری که در آیه مورد بحث [آیه87] به آن پرداخته شده است، علت مخالفت یهودیان با انبیاء الهی است که چرا یهودیان در طول تاریخ با انبیاء الهی سازگاری نداشته‏اند و اکنون نیز یهودیان با دینداران عالَم نمی‏سازند و با پیروان حضرت رسول اکرم (ص)؛ خصوصاً شیعیان مشکل دارند؟ لذا خداوند متعال در آخر آیه مورد بحث، فرموده است که ای یهودیان! شما هر زمان، پيامبرى، چيزى بر خلاف هواى نفس شما آورد، در برابر او تكبر كرديد (و از ايمان آوردن به او خوددارى نموديد)، پس عده‌اى را تكذيب كرده و جمعى را به قتل رسانديد!

 

منظور، این است که مخالفت با انبیاء الهی از جانب یهودیان به خاطر هوای نفسانی آنها بوده است و ریشه این مخالفت‏ها هوا و هوس نفسانی آنان بوده است.

 

واژه «هوی» از ریشه «هُویة» یا «هُوی» به معنای از بالا به پایین آمدن است. در کتاب مفردات راغب این گونه آمده است: «الهُوی سقوط من علوٍّ الی سفلٍ»[5]؛ هوی از بالا به پایین سقوط کردن است. انسانی که تابع هوای نفس باشد اسیر نفس می‏شود و از اوج به زیر سقوط می‏کند.

 

در وجود انسان‏ها عقل و هوای نفس دو قطب مقابل یکدیگرند؛ عده‏ای عقل محور و خِرد محورند و عده‏ای نیز هوای نفس محورند، عقل و هوی همیشه در جنگ و جدال‏اند، اگر عقل بر هوای نفس پیروز شود، انسان به اوج سعادت و عزّت می‏رسد و اگر هوای نفس بر عقل پیروز شود، انسان به حضیض ذلّت دچار خواهد شد. مولای متقیان امیر مؤمنان؛ امام علی (ع) فرموده است: « كَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِيرٍ تَحْتَ هَوَى أَمِير»[6]؛ چه بسا که عقل و خرد، اسیر فرمان هوا است. هوای نفس اگر جنبه امیر بودن پیدا کند، عقل اسیر آن خواهد شد، اما اگر انسان عقل خود را به کار گیرد و با هوای نفسش به مبارزه برخیزد به مقامی خواهد رسید که برای بسیاری از انسان‏ها قابل درک نخواهد بود؛

 

رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند               بنگر که تا چه حد است مقام آدمیت

 

پس اگر عقل، اسیر هوای نفس شود، هوای نفس، یعنی کشش‏ها و تمایلاتِ لغزنده، حیثیتی برای انسان نخواهد گذاشت و آبروی او را خواهد بُرد و علاوه بر اینکه جایگاه انسان نزد خداوند متعال سقوط خواهد کرد، جایگاه او در اجتماع و جامعه نیز سقوط خواهد کرد و منزلت خود را از دست خواهد داد.

 

«الحمد لله رب العالمین»

 



[1]. «البقرة»:87.

[2]. سید هاشم بن سلیمان، بحرانی، البرهان في تفسير القرآن‏، ج3، ص455.  

[3]. «آل عمران»:46.

[4]. «مریم»:30.

[5]. حسین بن محمد راغب، اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص849.

[6]. نهج‏البلاغه (للصبحی صالح)، ص506، حکمت211.

 

  1. تفسیر سوره بقره آیه87 مورخ 1400/06/24
  2. تفسیر سوره بقره آیه87 مورخ 1400/03/26
  3. تفسیر سوره بقره آیه87 مورخ 1400/03/19
  4. تفسیر سوره بقره آیه87 مورخ 1400/03/12
  5. تفسیر سوره بقره آیه 86مورخ 1400/03/05
  6. تفسیر سوره بقره آیه 86مورخ 1400/02/29
  7. تفسیر سوره بقره آیه 86مورخ 1400/01/18
  8. تفسیر سوره بقره آیه 85 مورخ 99/12/20
  9. تفسیر سوره بقره آیه 85 مورخ 99/12/13
  10. تفسیر سوره بقره آیه 85 مورخ 99/12/06

صفحه5 از39