درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: فصل فی الحیض                                                                  تاریخ: 10 مهر 1402

موضوع جزئی: اجتماع حیض با شیر دادن و حمل                                                                   مصادف با: 16 ربیع‏ الأول 1445                                                                                                                                       

سال تحصیلی: 1403-1402                                                                                         جلسه: 4

 

  

 

 

 

 

 

 

دیدگاه سوم، قول به تفصیل است. سه تفصیل در کلمات فقها مطرح شده است؛

 

تفصیل اول، از طرف مرحوم شیخ طوسی (ره) در کتاب خلاف مطرح شده است و آن، اینکه ایشان بین خونی که زنِ باردار قبل از آشکار شدن حمل [به حرکت بچه و امثال آن] می‏بیند و بین خونی که بعد از آشکار شدن حَمل می‏بیند، تفصیل داده است، به این نحو که گفته است که خونی که زن باردار قبل از آشکار شدن حمل می‏بیند خون حیض است، ولی خونی که که زن باردار بعد از آشکار شدن حمل می‏بیند خون حیض نیست.

 

مرحوم شیخ طوسی (ره) فرموده است: «الحامل عندنا تحيض قبل أن يستبين حملها، فاذا استبان فلا حيضَ»[1]؛ زن باردار نزد ما [امامیه]، قبل از اینکه حملش آشکار شود حیض می‏شود، پس اگر حمل آشکار شود، حیض نمی‏شود.

 

دلیل حکم مذکور در تفصیل اول

 

دلیل حکم مذکور، روایاتی است که قائلین به امتناع اجتماع حیض با حمل به آنها استناد کرده‏اند که حاکی از این است که زن وقتی که باردار می‏شود بچه در رَحِم او از خون حیض که در رَحِم حبس شده است، تغذیه می‏کند، یعنی قائلین به تفصیل نیز به آن روایات استناد کرده و می‏گویند که حَمل قبل از آشکار شدن نیازی به تغذیه ندارد ولی بعد از آشکار شدن نیاز به تغذیه پیدا می‏کند لذا از خون حیض که در رَحِم حبس شده است به عنوان تغذیه استفاده می‏کند و چیزی از آن خون باقی نمی‏ماند تا به عنوان خون حیض از رَحِم خارج شود. روایت ذیل از جمله آن روایات است؛

 

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ فِي الْعِلَلِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي الْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَصَمِّ عَنِ الْهَيْثَمِ بْنِ وَاقِدٍ عَنْ مُقَرِّنٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)؛ قَالَ: سَأَلَ سَلْمَانُ عَلِيّاً (ع) عَنْ رِزْقِ الْوَلَدِ فِي بَطْنِ أُمِّهِ؛ فَقَالَ: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى حَبَسَ عَلَيْهِ الْحَيْضَةَ فَجَعَلَهَا رِزْقَهُ فِي بَطْنِ أُمِّهِ»[2].

 

امام صادق (ع) در روایت مذکور، فرموده است که سلمان از امام علی (ع) درباره رزق بچه در شکمِ مادرش سؤال کرد، آن حضرت (ع) در پاسخ سلمان فرمود که خداوند تبارک و تعالی خون حیض را برای او حبس کرده است، پس خون حیض را رزق او در شکم مادرش قرار داده است.

 

پاسخ از دلیل مذکور

 

درست است که خون حیض، غذا برای بچه‏ی داخل رَحِم است، لکن این سخن با دیدن خون حیض از طرف زن باردار منافات ندارد زیرا چه بسا مقداری از خون حیض به عنوان غذای بچه در رَحِم حبس شود و بچه‏ی داخل رَحِم از آن تغذیه کند، لکن مازاد بر آن به صورت خون حیض از رَحِم خارج می‏شود لذا امکان دارد که زنِ باردار خون حیض ببیند، هرچند که حمل آشکار شده باشد. بنابراین، تفصیل مذکور، وجهی ندارد.

 

روایت صحیحه أبی المغراء نیز بر این مطلب دلالت دارد که زنِ بارداری که حَملش آشکار شده باشد خون حیض می‏بیند؛

 

عَنْ أَبِي الْمَغْرَاءِ؛ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنِ الْحُبْلَى قَدِ اسْتَبَانَ ذَلِكَ مِنْهَا تَرَى كَمَا تَرَى الْحَائِضُ مِنَ الدَّمِ، قَالَ: «تِلْكَ الْهِرَاقَةُ، إِنْ كَانَ دَماً كَثِيراً فَلَا تُصَلِّينَ وَ إِنْ كَانَ قَلِيلًا فَلْتَغْتَسِلْ عِنْدَ كُلِّ صَلَاتَيْنِ»[3].   

 

ابی المغراء (کنیه حُمید بن مثنّی) از امام صادق (ع) در رابطه با زن بارداری که خونی می‏بیند که همانند خونی است که زن حائض می‏بیند، سؤال کرد [که وظیفه‏اش چیست؟]، آن حضرت (ع) در پاسخ فرمود که اگر آن خون زیاد باشد [در این صورت، حیض است] نماز نمی‏خواند ولی اگر آن خون کم باشد [، یعنی کمتر از سه روز باشد] نمازش را می‏خواند.

 

پس امکان دارد که زن باردار، خون حیض ببیند مطلقا؛ چه دیدن خون، بعد از آشکار شدن حَمل باشد و چه قبل از آشکار شدن حَمل باشد.

 

تفصیل دوم، این است که خونی که زن باردار پس از سپری شدن بیست روز از آغاز ایام عادت ماهیانه می‏بیند [، یعنی خونی که از روز بیستم به بعد می‏بیند] خون حیض نیست هرچند که خونی که می‏بیند اوصاف حیض را داشته باشد ولی خونی که زنِ باردار در ایام عادتِ خودش می‏بیند یا قبل از گذشت بیست روز از ایام عادتش می‏بیند خون حیض است هرچند که اوصاف حیض را نداشته باشد. بنابراین، قائلین به این تفصیل، اصل این مطلب را که زن باردار خون حیض می‏بیند قبول دارند، لکن می‏گویند که خونی که قبل از روز بیستم از آغاز ایام عادت می‏بیند خون حیض است، ولی خونی که بعد از روز بیستم می‏بیند خون حیض نیست.

 

بنابراین، تفصیل دوم این است که خونی که زن باردار پس از سپری شدن بیست روز از آغاز ایام عادت ماهانه می‏بیند، خون حیض نیست و خونی که زنِ باردار در ایام عادتِ خودش می‏بیند یا قبل از گذشت بیست روز می‏بیند خون حیض است که این تفصیل به دو بیان آمده است و تفاوت این دو بیان این است که در بیان اول به نفی حیض اشاره شده است و در بیان دوم به اثبات حیض اشاره شده است.

 

مرحوم شیخ طوسی (ره) [که از قائلین تفصیل اول است] از قائلین تفصیل دوم نیز می‏باشد. ایشان در کتاب نهایه، فرموده است: «فإن تأخّر عنها الدّم بمقدار عشرين يوما ثمَّ رأته، فإنّ ذلك ليس بدم حيض، فلتعمل ما تعمله المستحاضة»[4]؛ اگر خون به مقدار بیست روز از آغاز ایام عادت تأخیر بیفتد و سپس خون ببیند، آن خون، خون حیض نیست، پس زن باردار در این صورت، بر طبق عمل مستحاضه، عمل می‏کند.

 

همچنین، مرحوم شیخ طوسی (ره) در کتاب تهذیب [که کتابِ حدیثی مرحوم شیخ (ره) است و کتاب فتوایی نیست] فرموده است: «إِذَا رَأَتِ الدَّمَ وَ كَانَ قَدِ احْتَبَسَ عَلَيْهَا عَنْ مَا كَانَ قَدْ جَرَتْ عَادَتُهَا بِهِ بِمِقْدَارِ عِشْرِينَ يَوْماً فَصَاعِداً ثُمَّ رَأَتِ الدَّمَ فَإِنَّهَا تُصَلِّي وَ تَصُومُ وَ لَيْسَ حُكْمُهَا حُكْمَ الْحَائِضِ وَ الَّذِي يَدُلُّ عَلَى هَذَا التَّفْصِيلِ»[5].

 

در این عبارت نیز ملاک برای حکم به حیض بودن خونی که زن باردار می‏بیند، بیست روز قرار داده شده است.

 

ایشان در کتاب استبصار نیز فرموده است: «اعْتَبَرْنَا أَنَّهُ مَتَى تَأَخَّرَ عَنْ عَادَتِهَا بِعِشْرِينَ يَوْماً فَلَيْسَ ذَلِكَ بِدَمِ حَيْضٍ يَدُلُّ عَلَى ذَلِكَ مَا»[6].

 

از این عبارت نیز استفاده می‏شود که ملاک برای حکم به حیض بودن خونِ زن باردار، این است که خونی که به مقدار بیست روز از آغاز ایام عادت از زن خاج شود، خون حیض است و خونی که بعد از بیست روز ببیند حیض نیست.

 

مرحوم عاملی (ره) [صاحب کتاب مدارک] نیز از قائلین این تفصیل است.

 

دلیل حکم مذکور در تفصیل دوم

 

قائلین تفصیل دوم برای کلام خود به روایت صحیحه حسین بن نعیم صحّاف استناد کرده‏اند؛

 

عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ نُعَيْمٍ الصَّحَّافِ؛ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع): إِنَّ أُمَّ وَلَدِي تَرَى الدَّمَ وَ هِيَ حَامِلٌ كَيْفَ تَصْنَعُ بِالصَّلَاةِ؟ قَالَ: فَقَالَ لِي: «إِذَا رَأَتِ الْحَامِلُ الدَّمَ بَعْدَ مَا يَمْضِي عِشْرُونَ يَوْماً مِنَ الْوَقْتِ الَّذِي كَانَتْ تَرَى فِيهِ الدَّمَ مِنَ الشَّهْرِ الَّذِي كَانَتْ تَقْعُدُ فِيهِ فَإِنَّ ذَلِكَ لَيْسَ مِنَ الرَّحِمِ وَ لَا مِنَ الطَّمْثِ فَلْتَتَوَضَّأْ وَ تَحْتَشِي بِكُرْسُفٍ وَ تُصَلِّي وَ إِذَا رَأَتِ الْحَامِلُ الدَّمَ قَبْلَ الْوَقْتِ الَّذِي كَانَتْ تَرَى فِيهِ الدَّمَ بِقَلِيلٍ أَوْ فِي الْوَقْتِ مِنْ ذَلِكَ الشَّهْرِ فَإِنَّهُ مِنَ الْحَيْضَةِ فَلْتُمْسِكْ‌ عَنِ‌ الصَّلاَةِ‌ عَدَدَ أَيَّامِهَا الَّتِي كَانَتْ‌ تَقْعُدُ فِي حَيْضِهَا فَإِنِ‌ انْقَطَعَ‌ عَنْهَا الدَّمُ‌ قَبْلَ‌ ذَلِكَ‌ فَلْتَغْتَسِلْ‌ وَ لْتُصَل»[7].

 

راوی گفته است که به امام صادق (ع) عرض کردم که اُمّ ولد من [کنیزی که انسان از او صاحب فرزند شود] در حالی که باردار است، خون می‏بیند، تکلیفش درباره نماز چیست؟ امام صادق (ع) به او فرمود که اگر زن باردار خون را بعد از اینکه بیست روز از آغاز ایام عادت ماهیانه‏اش گذشته، دیده است در این صورت، آن خون از رَحِم نیست و خون حیض نیست پس، باید وضو بگیرد و پنبه داخل فرج بگذارد و نماز بخواند و اگر زن باردار خون را قبل از ایامی که در آن خون می‏بیند (ایام عادت)، ببیند [و حداقل سه روز ببیند] یا در وقتی که خون می‏بیند [، یعنی در ایام عادت ماهیانه]، ببیند آن خون، خون حیض است پس، به اندازه عدد روزهایی که به خاطر حیض نماز نمی‏خواند، از خواندن نماز امساک کند [و نماز نخواند] پس، اگر قبل از آن، خون قطع شود غسل کند و نماز بخواند.

 

بر اساس این روایت صحیحه خونی که از زن باردار خارج می‏شود سه قسم است[8]؛

 

قسم اول، خونی است که در ایام عادت از زن باردار خارج می‏شود. این خون محکوم به حیضیّت است مطلقا؛ اعم از اینکه اوصاف حیض از حرارت، خروج با سوزش و امثال آن را داشته باشد یا اوصاف حیض را نداشته باشد.

 

دلیل حکم مذکور، اطلاق صحیحه حسین بن نعیم صحّاف است چون در این روایت به طور مطلق، آمده است که خونی که زن باردار قبل از بیست روز می‏بیند خون حیض است و اطلاق این روایت، هم خونی را شامل می‏شود که اوصاف حیض را داشته باشد و هم خونی را شامل می‏شود که اوصاف حیض را نداشته باشد.

 

روایت صحیحه محمد بن مسلم نیز بر این دلالت دارد که خون زرد رنگی که در ایام عادت از زن خارج می‏شود خون حیض است؛

 

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ؛ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنِ الْمَرْأَةِ تَرَى الصُّفْرَةَ فِي أَيَّامِهَا، فَقَالَ: «لَا تُصَلِّي حَتَّى تَنْقَضِيَ أَيَّامُهَا وَ إِنْ رَأَتِ الصُّفْرَةَ فِي غَيْرِ أَيَّامِهَا تَوَضَّأَتْ وَ صَلَّتْ»[9].

 

پس، با اینکه خونِ مورد نظر، زرد رنگ است و صفات خون حیض را ندارد، لکن به حیضیت آن حکم می‏شود. این روایت اطلاق دارد و هم زن غیر باردار را شامل می‏شود و هم زن باردار را شامل می‏شود.    

 

مختار، این است که خونی که در ایام عادت از زن خارج می‏شود خون حیض است؛ اعم از اینکه از زن باردار خارج شود یا از زن غیر باردار خارج شود و اعم از اینکه صفات حیض را داشته باشد یا صفات حیض را نداشته باشد.

 

قسم دوم، خونی است که بعد از گذشت بیست روز از ایام عادت، از زن باردار خارج می‏شود. این خون محکوم به عدم حیضیّت است مطلقا؛ اعم از اینکه اوصاف حیض را داشته باشد یا اوصاف حیض را نداشته باشد.

 

دلیل حکم مذکور، روایت صحیحه حسین بن نعیم صحّاف است و این صحیحه، اطلاقات وارده که بر حیض بودن خونی که زن می‏بیند و آن خون، صفات حیض را دارد تقیید می‏زند به این نحو که خونی که صفات حیض را داشته باشد محکوم به حیضیّت است مگر اینکه آن خون را زن باردار، بعد از بیست روز از ایام عادت ببیند که در این صورت، آن خون، حیض نیست مطلقا، هرچند که صفات حیض را داشته باشد پس، آن مطلقات به غیر زن باردار اختصاص دارند.

 

مرحوم صاحب جواهر (ره)، مرحوم شیخ انصاری (ره) و بعضی دیگر از علما، تقیید اطلاقات ادله اوصاف را به وسیله صحیحه حسین بن نعیم صحّاف بعید دانسته‏اند، لکن مرحوم آیت الله خویی (ره) فرموده است که تقیید اطلاقات ادله اوصاف، به روایت صحیحه مذکور، مشکلی ندارد زیرا در فقه، موارد متعددی وجود دارند که اطلاقات اخبار کثیری به وسیله یک خبر تقیید خورده است.

 

«الحمدلله رب العالمین»

 



[1]. شیخ طوسی، محمد‏‏بن حسن، الخلاف، ج1، ص239.

[2]. حر عاملی، محمدبن حسن، وسائل الشیعة، ج2، کتاب الطهارة، ابواب الحیض، باب30، ص333، ح13.

[3]. همان، ص331، ح5.

[4]. شیخ طوسى، محمد بن حسن، النهاية في مجرد الفقه و الفتاوى، ص25.  

[5]. شیخ طوسی، محمد‏‏بن حسن، تهذیب الاحکام، ج‌1، ص388.

[6]. شیخ طوسی، محمدبن حسن، الاستبصار فيما اختلف من الأخبار‌، ج1، ص140.

[7]. حر عاملی، محمدبن حسن، وسائل الشیعة، کتاب الطهارة، ابواب الحیض، باب30، ص330، ح3.  

[8]. موسوی خویی، سید ابوالقاسم،  موسوعة الإمام الخوئی، ج7، ص86.

[9]. حر عاملی، محمدبن حسن، وسائل الشیعة، ج2، کتاب الطهارة، ابواب الحیض، باب4، ص279، ح1.

 

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: فصل فی الحیض                                                                  تاریخ: 9 مهر 1402

موضوع جزئی: اجتماع حیض با شیر دادن و حمل                                                                   مصادف با: 15 ربیع ‏الأول 1445                                                                                                                                       

سال تحصیلی: 1403-1402                                                                                         جلسه: 3

 

  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خلاصه جلسه گذشته

 

عرض شد که دیدگاه دوم از سه دیدگاهی که در رابطه با اجتماع حیض با حمل وجود دارد این است که حیض با بارداری قابل جمع نیست مطلقا؛ اعم از اینکه حیض قبل از آشکار شدن حمل باشد یا بعد از آشکار شدن حمل باشد و اعم از اینکه در ایام عادت خون ببیند یا قبل از ایام عادت یا بعد از ایام عادت خون ببیند.

 

ابن جنید اسکافی (ره)، شیخ مفید (ره) و ابن ادریس (ره) این دیدگاه را پذیرفته‏اند که قول این بزرگان در سال تحصلی گذشته به طور مفصل ذکر شد. در دلیل این دیدگاه به روایت سکونی [بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ (ع)؛ أَنَّهُ قَالَ: «قَالَ النَّبِيُّ (ص): "مَا كَانَ اللَّهُ لِيَجْعَلَ حَيْضاً مَعَ حَبَلٍ يَعْنِي إِذَا رَأَتِ الدَّمَ وَ هِيَ حَامِلٌ لَا تَدَعُ الصَّلَاةَ إِلَّا أَنْ تَرَى عَلَى رَأْسِ الْوَلَدِ إِذَا ضَرَبَهَا الطَّلْقُ وَ رَأَتِ الدَّمَ تَرَكَتِ الصَّلَاةَ"»[1]؛ سکونی در روایت مذکور، از جعفر از پدرش (امام صادق (ع)) نقل کرده است که آن حضرت (ع) فرموده است که پیامبر (ص) فرموده است که خداوند حیض را با حمل قرار نمی‏دهد، یعنی اگر زن در حالی که باردار است خون ببیند نماز را ترک نکند [، یعنی باید نمازش را بخواند] مگر زمانی که سر بچه از فرج او خارج شود و تولد بچه شروع شود و درد زایمان بر او عارض شود و خون ببیند که در این صورت، نمازش را ترک می‏کند [، یعنی اگر زن خون نفاس ببیند باید از خواندن نماز خودداری کند] اشاره شد.

 

گفته شد که در مورد نوفلی که در سند این روایت وارد شده است توثیق خاصی وارد نشده است، اما طبق مبنای آیت الله شبیری زنجانی (حفظه الله تعالی) سکونی و نوفلی توثیق شده‏اند و آن مبنا این است که اگر یک راوی از مشاهیر و صاحب کتاب باشد و اصحاب به روایات او عمل کنند و همچنین، أجلّاء از او إکثار روایت داشته باشند و روایات زیادی را از او نقل کرده باشند، موثق است. البته اینکه یک راوی در سلسله سند اسناد کامل الزیارات یا اسناد تفسیر علی‏بن ابراهیم قمّی باشد نیز می‏تواند با انضمام بعضی دیگر از شواهد و قرائن ما را به توثیق راوی برساند.

 

در کتاب کافی روایات زیادی از نوفلی و سکونی نقل شده است و بعضی از اصحاب اجماع نیز از این دو روایت نقل کرده‏اند و همچنین، نام این دو نفر در سلسله اسناد روایات کامل الزیارات و تفسیر علی‏بن ابراهیم قمّی نیز آمده است و این موارد، دلیل بر توثیق این دو نفر می‏باشد.

 

اشکالات وارده از طرف مرحوم امام خمینی (ره) بر استناد به روایت سکونی

 

مرحوم امام (ره) اشکالاتی بر روایت مذکور، وارد کرده است؛

 

اشکال اول، این است که تعبیر «مَا كَانَ اللَّهُ» که در این روایت آمده است [«مَا كَانَ اللَّهُ لِيَجْعَلَ حَيْضاً مَعَ حَبَلٍ»] در مقامات خاصی وارد می‏شود و این واژه در همه جا کاربرد ندارد بلکه در موارد خاصه و مربوط به مواردی است که یک فعل، خلاف شأن فاعل یا خلاف شأن مفعولٌ‏به [کسی که کار در رابطه با او انجام می‏شود،] باشد و در سایر موارد، مثل مانحن‏فیه کاربرد ندارد و با مانحن‏فیه تناسب ندارد.

 

در بررسی صورت گرفته در کتاب وسائل نیز تعبیر «مَا كَانَ اللَّهُ لِيَجْعَلَ حَيْضاً مَعَ حَبَلٍ» یک تعبیر منحصر به فرد است و مشاهده نشده است که در وسائل از چنین اسلوبی استفاده شده باشد و چنین تعبیری به کار رفته باشد.

 

مرحوم امام (ره) به چند مورد از مواردی که تعبیر «مَا كَانَ اللَّهُ» در آنها به کار رفته است، اشاره کرده است که مورد اول و دوم، فعل مورد نظر خلاف شأن فاعل است و مورد سوم، خلاف شأن مفعولٌ‏به است؛

 

مورد اول، «وَ مَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ وَ مَا كَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ»[2]؛ ولى (اى پيامبر!) تا تو در ميان آنها هستى، خداوند آنها را مجازات نخواهد كرد و (نيز) تا استغفار مى‌كنند، خدا عذابشان نمى‌كند.

 

مورد دوم، «مَا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ مَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشَاءُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ»[3]؛ چنين نبود كه خداوند، مؤمنان را به همان‌گونه كه شما هستيد واگذارد؛ مگر آنكه ناپاك را از پاك جدا سازد و نيز چنين نبود كه خداوند شما را از اسرار غيب، آگاه كند (تا مؤمنان و منافقان را از اين راه بشناسيد؛ اين بر خلاف سنت الهى است،) ولى خداوند از ميان رسولان خود، هر كس را بخواهد برمي‏گزيند (و قسمتى از اسرار نهان را كه براى مقام رهبرى او لازم است، در اختيار او مى‌گذارد.) پس (اكنون كه اين جهان، محل آزمايش پاك و ناپاك است،) به خدا و رسولان او ايمان بياوريد! و اگر ايمان بياوريد و تقوا پيشه كنيد، پاداش بزرگى براى شماست.

 

مورد سوم، «وَ مَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْ لاَ نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ»[4]؛ شايسته نيست مؤمنان همگى (به سوى ميدان جهاد) كوچ كنند، چرا از هر گروهى از آنان، طايفه‌اى كوچ نمى‌كند (و طايفه‌اى در مدينه بماند) تا در دين (و معارف و احكام اسلام) آگاهى يابند و به هنگام بازگشت بسوى قوم خود، آنها را بيم دهند؟! شايد (از مخالفت فرمان پروردگار) بترسند و خوددارى كنند!

 

مرحوم امام (ره) بعد از ذکر موارد مذکور، فرموده است که اجتماع حیض با حمل تکویناً و تشریعاً هیچ منافاتی با شأن خداوند متعال ندارد تا نیاز باشد از واژه «ما کان الله» استفاده شود، یعنی نه تکویناً مخالف شأن خداوند متعال است که زن باردار در عین بارداری خون حیض ببیند چون واضح است که زن باردار می‏تواند در ایام عادت خون حیض ببیند و هیچ منع عقلائی از اینکه زن باردار خون ببیند وجود ندارد و در عالَمِ وجود خللی ایجاد نمی‏شود همچنین، تشریعاً نیز محذوری وجود ندارد که زن باردار در ایام بارداری خون حیض ببیند و از نظر شرعی مشکلی پیش نمی‏آید که بر خونی که صفات حیض را دارد و از زن باردار خارج می‏شود، آثار شرعیِ حیض بار شود. بنابراین، به نظر می‏رسد که تعبیر «مَا كَانَ اللَّهُ لِيَجْعَلَ حَيْضاً مَعَ حَبَلٍ»، تعبیری نیست که از لسان معصوم (ع) صادر شده باشد لذا دلالت این روایت بر مدعا (امتناع اجتماع حیض با حمل) تمام نیست.

 

به علاوه اینکه روایات کثیره‏ای وجود دارند که بر این دلالت دارند که خونی که زن باردار در ایام بارداری می‏بیند و صفات حیض را دارد، خون حیض است و آثار حیض بر آن بار می‏شود.

 

اشکال دوم، این است که ممکن است که گفته شود که تعبیر «مَا كَانَ اللَّهُ لِيَجْعَلَ حَيْضاً مَعَ حَبَلٍ» در صدد نفی تلازم بین حیض با حمل است، یعنی بین حیض و حمل تلازمی وجود ندارد و گمان نشود که بین حیض و حمل همیشه معیّت و تلازم وجود دارد چون حیض و حمل گاهی با هم جمع می‏شوند و گاهی نیز با هم جمع نمی‏شوند بنابراین، تعبیر مذکور، فقط تلازم بین حیض و حمل را نفی می‏کند و نمی‏خواهد بگوید که حمل با حیض اصلاً جمع نمیشوند، بلکه امکان جمع حمل با حیض وجود دارد لذا نمی‏توان به عنوان دلیل بر امتناع اجتماع حیض با حمل، به این روایت استناد کرد، بلکه چه بسا گفته شود که این روایت، مؤیّد بر امکان اجتماع حیض با حمل است چون قائلین به امکان اجتماع حیض با حمل، در صدد اثبات این نکته نیستند که زن باردار حتماً حیض می‏بیند، بلکه فقط می‏گویند که امکان دارد که زن باردار خون حیض ببیند. بنابراین، این روایت اگر سنداً و دلالةً نیز تمام باشد، مؤیّد سخن قائلین به امکان اجتماع حیض با حمل است و نمی‏تواند دلیل برای قول قائلین به امتناع اجتماع حیض با حمل قرار بگیرد.

 

مرحوم امام (ره) در ادامه فرموده است که ممکن است که سخن ما در ابتدا خلاف فهم عرف باشد، لکن در مقام جمع بین این روایت با روایاتی که بر امکان اجتماع حیض با حمل تصریح دارند، عرض می‏شود که تعبیر «مَا كَانَ اللَّهُ لِيَجْعَلَ حَيْضاً مَعَ حَبَلٍ» در صدد نفی تلازم بین حیض با حمل است و لذا نمی‏توان به عنوان دلیل بر امتناع اجتماع حیض با حمل، به این روایت استناد کرد، بلکه چه بسا گفته شود که این روایت، مؤیّد بر امکان اجتماع حیض با حمل است.

 

اشکال بر کلام مرحوم امام (ره)

 

عرض می‏شود که توجیه مذکور، خلاف فهم عرف است زیرا هیچ کس این توهّم را ندارد که حیض همیشه با حمل تلازم دارند تا امام معصوم (ع) با آن جلالت و شأن و مقام در صدد دفع آن توهّم برآید و بفرماید: «مَا كَانَ اللَّهُ لِيَجْعَلَ حَيْضاً مَعَ حَبَلٍ» و حتی در مورد زنی که باردار نیست نیز توهّم تلازم همیشگی او با حیض وجود ندارد چون بسیارند زنانی که باردار نیستند ولی حیض نمی‏شوند لذا عرض می‏شود که توجیه مذکور در نهایت بُعد قرار دارد. 

 

البته مرحوم امام (ره) در پایان فرموده است: «و إن أَبيتَ عنه فلا محيصَ مِن رَدّ علمِها إلى أهلِه بعد عدم مقاومتها سنداً و دلالةً لما تقدّم و بعد كونها موافقة لأشهر فتاوى العامّة و كون الراوي عامّياً»[5]، اگر این سخن را نمی‏پذیری، چاره‏ای نیست جز اینکه علمش به اهلش برگردانده شود، بعد از اینکه این روایت سنداً و دلالةً نمی‏تواند در مقابل سایر روایت [دال بر امکان اجتماع حیض با حمل] مقاومت کند و بعد از اینکه این روایت موافق با أشهر فتاوای عامّه است و راویِ آن عامّی است.

 

«الحمدلله رب العالمین»

 



[1]. حر عاملی، محمدبن حسن، وسائل الشیعة، ج2، کتاب الطهارة، ابواب الحیض، باب30، ص333، ح12.  

[2]. أنفال: 33.

[3]. آل عمران: 179.

[4]. توبه: 122.

[5]. موسوى خمينى، سید روح اللّه، كتاب الطهارة (ط- الحدیثة)، ج1، ص335.  

 

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: فصل فی الحیض                                                                  تاریخ: 8 مهر 1402

موضوع جزئی: اجتماع حیض با شیر دادن و حمل                                                                   مصادف با: 14 ربیع‏ الأول 1445                                                                                                                                       

سال تحصیلی: 1403-1402                                                                                         جلسه: 2

 

  

 

 

 

 

 

 

مروری بر مباحث مربوط به مسأله 703

 

مسأله 703: «لا إشكال في أن الحيض يجتمع مع الإرضاع ‌و في اجتماعه مع الحمل قولان الأقوى أنه يجتمع معه سواء كان قبل الاستبانة أو بعدها و سواء كان في العادة أو قبلها أو بعدها. نعم فيما كان بعد العادة بعشرين يوما الأحوط الجمع بين تروك الحائض و أعمال المستحاضة‌»[1]‌.

 

به نظر مرحوم سید (ره)، اشکالی در این نیست که حیض با شیر دادن جمع شود [، یعنی می‏شود که زنی که به بچه شیر می‏دهد، هم‏زمان حیض نیز ببیند]، اما در اجتماع حیض با بارداری دو قول است که أقوی این است که حیض با بارداری جمع می‏شود؛ اعم از اینکه خون دیدن، قبل از آشکار شدن بارداری باشد یا بعد از آشکار شدن بارداری باشد و اعم از اینکه در ایام عادت باشد و خون ببیند یا قبل از ایام عادت باشد یا بعد از ایام عادت باشد. بله! اگر بعد از گذشت بیست روز بعد از عادت، خون ببیند، احتیاط [واجب] این است که بین تروک حائض و اعمال مستحاضه جمع کند.

 

نکته: منظور از جمع بین تروک حائض و اعمال مستحاضه این است که آنچه انجام آن بر حائض حرام است را ترک کند و بعداً در ایام پاکی قضای آنچه بر عهده مستحاضه بوده است را اتیان کند. مثل اینکه دست زدن به خط قرآن بر حائض و مستحاضه حرام است که باید آن را ترک کند و نمازش را به خاطر حیض نخواند و بعداً که پاک شد قضای آن را به خاطر استحاضه بخواند.

 

دو فرع در رابطه با مسأله مذکور، مطرح است؛

 

فرع اول، اینکه آیا حیض با شیر دادن به بچه قابل جمع است یا قابل جمع نیست؟ یعنی آیا زنی که حیض می‏بیند، می‏تواند به بچه شیر بدهد؟

 

فرع دوم، اینکه آیا حیض با آبستن شدن و بارداری قابل جمع است یا قابل جمع نیست؟

 

بررسی فرع اول

 

مرحوم آیت الله خویی(ره)، در دلیل حکم مذکور، فرموده است:

 

اولاً، اطلاق ادله‏‏ای که می‏گویند که هر خونی که زن ببیند و صفات حیض را داشته باشد، محکوم به حیضیّت است بر این دلالت دارند که اگر زن در حالی که به بچه شیر می‏دهد، خونی ببیند که صفات حیض را داشته باشد، محکوم به حیضیّت است و آثار و احکام حیض بر آن مترتّب می‏شود همچنین، اطلاق ادله‏ای که بر این دلالت دارند که خونی که زن در ایام عادت می‏بیند، حیض است بر این دلالت دارند که زنی که به بچه شیر می‏دهد اگر در ایام عادتش خون ببیند، آن خون محکوم به حیضیّت است بنابراین، چون ادله‏ی تحقّق حیض، به عدم شیر دادن مقیّد نشده‏اند مقتضای اطلاق این ادله، این است که حیض با شیر دادن قابل جمع است.

 

ثانیاً، اجتماع حیض با شیر دادن، مسأله‏ای متسالمٌ‏علیها نزد فقهاست، حتی بعضی از فقها علاوه بر متسالمٌ‏علیها بودن این مسأله گفته‏اند که امکان اجتماع حیض با شیر دادن از ضروریات دین است[2].  

 

بررسی فرع دوم

 

مرحوم آیت الله خویی (ره) فرموده است که در رابطه با اجتماع حیض با بارداری سه دیدگاه وجود دارد؛

 

دیدگاه اول، اینکه حیض با بارداری قابل جمع است مطلقا؛ اعم از اینکه حیض قبل از آشکار شدن حمل باشد یا بعد از آشکار شدن حمل باشد و اعم از اینکه زن، در ایام عادت خون ببیند یا قبل از ایام عادت یا بعد از ایام عادت خون ببیند. البته اگر بیست روز بعد از ایام عادت خون ببیند احتیاط این است که بین تروک حائض و اعمال مستحاضه جمع شود.

 

بعضی از فقها از جمله محقق ثانی (ره)[3]، مرحوم عاملی (ره)[4]، مرحوم صاحب جواهر (ره)[5] این قول را به مشهور فقها نسبت داده‏اند. مرحوم محقق حلی (ره)[6] این قول را به صدوقین (ره) (علی بن بابویه و محمد بن علی بن بابویه) نسبت داده است. مرحوم سید مرتضی (ره) ادعای اجماع کرده است و فرموده است: «عندنا: أن الحامل قد يكون معها الحيض كالحائل... دليلنا على صحة ما ذهبنا إليه، إجماع الفرقة المحقة المتقدم ذكره»[7].

 

اشکال مرحوم امام (ره) بر کلام مرحوم صاحب جواهر (ره)

 

مرحوم امام خمینی (ره) در مقام اشکال به کلام مرحوم صاحب جواهر (ره) که برای اثبات امکان جمع بین حمل و حیض به شهرت و اجماعِ ادعا شده از طرف سید مرتضی (ره) در ناصریات تمسک کرده است، فرموده است: «فالمسألة ليست من المسائل التي يمكن فيها التمسّك بالشهرة و الإجماع، فلا بدّ من النظر في أدلّة القوم»[8]؛ مسأله از مسائلی نیست که تمسک به شهرت و اجماع در رابطه با آن ممکن باشد، پس باید به ادله قوم نظر شود.

 

ایشان فرموده است که با وجودِ روایات زیادی که در این رابطه وجود دارد نیازی به تمسک به شهرت و اجماع نیست و اگر کسی به اجماع تمسک کرد مشکل مدرکی بودن اجماع پیش می‏آید، یعنی با وجود روایات، احتمال داده می‏شود که مدرک اجماع ادعا شده، آن روایات باشند و اجماع مدرکی معتبر نیست. بله! تمسک به اجماع از باب مؤید اشکالی ندارد، ولی تمسک به اجماع از باب اینکه دلیلی مستقل است، مشکل است. همچنین، با وجود اقوال متعدد و تفاصیلی که در مسأله مطرح شده است، نمی‏توان اجماع فقها را به عنوان دلیل بر قول اول احراز کرد پس، فرمایش مرحوم صاحب جواهر (ره) که به اجماع استناد کرده است، جایگاه ندارد.

 

پاسخ از اشکال مرحوم امام (ره)

 

البته مبنای صاحب جواهر (ره)، بر تراکم ظنون است، یعنی از کنار هم قرار گرفتن چند ظن مطلبی را استنتاج کرده است لذا هر چند که روایات زیادی در رابطه با بحث مورد نظر وجود داشته باشند، لکن تراکم فتاوای اصحاب، شهرت و اجماعات در کنار هم از نظر مرحوم صاحب جواهر (ره) مورد توجه قرار گرفته است و تمسک به اجماع را مطرح کرده است لذا به نظر می‏رسد که اشکال مرحوم امام (ره) به مرحوم صاحب جواهر (ره) وارد نباشد.

 

خودِ مرحوم امام (ره) نیز به فتاوای قدمای اصحاب و مشهور فقها اهتمام ویژه‏ای داشته است و بر اساس آن فتوا داده است.

 

روایات مربوط به دیدگاه اول، در جلسه 76 و 77 سال تحصیلی گذشته ذکر و سنداً و دلالةً مورد بررسی قرار گرفتند و نتیجه گرفته شد که با استناد به این روایات، فی‏الجمله می‏توان اجتماع حیض با حمل را پذیرفت.

 

دیدگاه دوم، اینکه حیض با بارداری قابل جمع نیست مطلقا؛ اعم از اینکه حیض قبل از آشکار شدن حمل باشد یا بعد از آشکار شدن حمل باشد و اعم از اینکه در ایام عادت خون ببیند یا قبل از ایام عادت یا بعد از ایام عادت خون ببیند.

 

ابن جنید اسکافی (ره)، شیخ مفید (ره) و ابن ادریس (ره) این دیدگاه را پذیرفته‏اند که قول این بزرگان در سال تحصلی گذشته به طور مفصل ذکر شد. در دلیل این دیدگاه به روایاتی اشاره شد که یکی از آن روایات، روایت سکونی بود؛

 

بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ (ع)؛ أَنَّهُ قَالَ: «قَالَ النَّبِيُّ (ص): "مَا كَانَ اللَّهُ لِيَجْعَلَ حَيْضاً مَعَ حَبَلٍ يَعْنِي إِذَا رَأَتِ الدَّمَ وَ هِيَ حَامِلٌ لَا تَدَعُ الصَّلَاةَ إِلَّا أَنْ تَرَى عَلَى رَأْسِ الْوَلَدِ إِذَا ضَرَبَهَا الطَّلْقُ وَ رَأَتِ الدَّمَ تَرَكَتِ الصَّلَاةَ"»[9].

 

سکونی در روایت مذکور، از جعفر از پدرش (امام صادق (ع)) نقل کرده است که آن حضرت (ع) فرموده است که پیامبر (ص) فرموده است که خداوند حیض را با حمل قرار نمی‏دهد، یعنی اگر زن در حالی که باردار است خون ببیند نماز را ترک نکند [، یعنی باید نمازش را بخواند] مگر زمانی که سر بچه از فرج او خارج شود و تولد بچه شروع شود و درد زایمان بر او عارض شود و خون ببیند که در این صورت، نمازش را ترک می‏کند [، یعنی اگر زن خون نفاس ببیند باید از خواندن نماز خودداری کند].

 

عرض شد که در مورد نوفلی که در سند روایت مورد بحث، وارد شده است توثیق خاصی وارد نشده است، اما طبق مبنایی که از آیت الله شبیری زنجانی (حفظه الله تعالی) نقل شد، سکونی و نوفلی توثیق شده‏اند و آن مبنا این است که اگر یک راوی از مشاهیر و صاحب کتاب باشد و اصحاب به روایات او عمل کنند و همچنین، أجلّاء از او إکثار روایت داشته باشند و روایات زیادی را از او نقل کرده باشند، موثق است. البته اینکه یک راوی در سلسله سند اسناد کامل الزیارات یا اسناد تفسیر علی‏بن ابراهیم قمّی باشد نیز می‏تواند با انضمام بعضی دیگر از شواهد و قرائن ما را به توثیق راوی برساند.

 

در کتاب کافی روایات زیادی از نوفلی و سکونی نقل شده است و بعضی از اصحاب اجماع نیز از این دو روایت نقل کرده‏اند و همچنین، نام این دو نفر در سلسله اسناد روایات کامل الزیارات و تفسیر علی‏بن ابراهیم قمّی نیز آمده است و این موارد، دلیل بر توثیق این دو نفر می‏باشد.

 

لکن دلالت روایت مورد بحث، تمام نیست که ان‏شاءالله، در جلسه آینده بیان خواهد شد.

 

«الحمدلله رب العالمین»

 



[1]. طباطبایی یزدی، سید محمدکاظم، العروة الوثقی، ج1، ص316.

[2]. موسوی خویی، سید ابوالقاسم،  موسوعة الإمام الخوئی، ج7، ص79.

[3]. عاملى كركی، على بن حسين (محقق ثانى)، جامع المقاصد في شرح القواعد، ج1، ص286.

[4]. حسينى عاملى، سيد جواد‏بن محمد، مفتاح الكرامة في شرح قواعد العلاّمة (ط- القدیمة)، ج1، ص340.

[5]. نجفی، محمدحسن، جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام‌، ج3، ص262.

[6]. محقق حلّى نجم الدين، جعفر‏بن حسن، المعتبر في شرح المختصر، ج1، ص200.

[7]. شریف مرتضی، على بن حسين موسوى،‌ المسائل الناصريات، ص170.

[8]. موسوى خمينى، سید روح اللّه، كتاب الطهارة (ط- الحدیثة)، ج‌1، ص331.

[9]. حر عاملی، محمدبن حسن، وسائل الشیعة، ج2، کتاب الطهارة، ابواب الحیض، باب30، ص333، ح12.  

 

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: شروع سال جدید تحصیلی                                تاریخ: 3 مهر 1402

موضوع جزئی: تذکر اخلاقی                                                          مصادف با: 9 ربیع‏ الأول 1445                                                                                                                                       

سال تحصیلی: 1403-1402                                                                                           جلسه: 1

 

  

 

 

 

 

 

 

تذکر اخلاقی: خوش‏زبانی

 

روز اول سال تحصیلی با روز ولایت و امامت امام عصر حضرت بقیة الله الأعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مصادف شده است، این مناسبت خجسته را به شما عزیزان تبریک عرض می‏کنیم و از خداوند متعال می‏خواهیم که به ما توفیق عنایت کند که به گونه‏ای عمل کنیم که موجب رضایت آن حضرت (عج) باشد وگرنه دچار خسران و زیان و ضرر خواهیم شد چون کارنامه اعمال ما به دست اوست، خوبی‏های ما را به خوبی ثبت می‏کند و بدی‏های ما نیز ثبت می‏شود لذا بر ما لازم است که نسبت به اعمالمان مراقبت داشته باشیم و به بایدها و نبایدهای الهی پایبند باشیم زیرا دیر یا زود همه از این دنیا رخت برخواهیم بست، آن‏گونه که خداوند متعال فرموده است: «كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْت‏»[1]، لکن انسان نمی‏داند که چه زمانی از دنیا خواهد رفت و گرنه اگر زمان مرگ خود را می‏دانست خیلی دلبسته و وابسته به دنیا نمی‏شد. امام صادق (ع) فرموده است: «إِنْ أُجِّلْتَ فِي عُمُرِكَ يَوْمَيْنِ فَاجْعَلْ أَحَدَهُمَا لِأَدَبِكَ لِتَسْتَعِينَ بِهِ عَلَى يَوْمِ مَوْتِك»[2]؛ اگر از عمرت دو روز باقى مانده باشد، يكى از آن دو روز را براى ادب (دانشِ) خود صرف كن تا براى روز مردنت از آن كمك بگيرى.

 

در بحث امروز به دو روایت از امام عسکری (ع) اشاره می‏کنیم و بعد روایتی در رابطه با سه ویژگی از ویژگی‏های حضرت حجت بن الحسن (عج) اشاره خواهیم کرد؛

 

روایت اول: عن مولینا و مقتدینا الإمام العسکری (ع)؛ قال: «قُولُوا لِلنَّاسِ كُلِّهِمْ حُسْناً مُؤْمِنِهِمْ وَ مُخَالِفِهِمْ أَمَّا الْمُؤْمِنُونَ فَيَبْسُطُ لَهُمْ وَجْهَهُ وَ أَمَّا الْمُخَالِفُونَ فَيُكَلِّمُهُمْ بِالْمُدَارَاةِ لِاجْتِذَابِهِمْ إِلَى الْإِيمَان‏»[3].

 

امام حسن عسکری (ع) در روایت مذکور، فرموده است که با همه مردم، چه مؤمن و چه مخالف، به زبان خوش سخن بگویید. مؤمن، به مؤمنان روی خوش نشان می‏دهد و با مخالفان با مدارا سخن می‏گوید تا به ایمان، جذب بشوند.

 

انسان مؤمن باید با مؤمنان با روی خوش سخن بگوید و با مخالفان مدارا کند، رسول اکرم (ص) فرموده است: «أَمَرَنِي رَبِّي بِمُدَارَاةِ النَّاسِ كَمَا أَمَرَنِي بِأَدَاءِ الْفَرَائِض‏»[4]؛ پروردگارم من را به مدارا کردن با مردم امر کرده است، همان‏طور که به أداء واجبات امر کرده است.

 

امام کاظم (ع) در پاسخ شخصی که از ایشان در رابطه با همسایه خوب سؤال کرد، آن حضرت (ع) فرمود: «لَيْسَ حُسْنُ الْجِوَارِ كَفَّ الْأَذَى وَ لَكِنَّ حُسْنَ الْجِوَارِ الصَّبْرُ عَلَى الْأَذَى‏»[5]؛ حُسنِ همسایگی این نیست که به همسایه آزار نرسانی، بلکه حسن همسایگی آن است که در برابر آزار همسایه شکیبا باشی.

 

مدارا کردن با مخالفان باعث می‏شود که به اسلام جذب شوند. در حالات امام حسن مجتبی (ع) وارد شده است که ایشان همسایه‏ای یهودی داشت که رطوبت منزلش به منزل امام مجتبی (ع) سرایت کرده بود، روزی دید که دیوار منزل امام مجتبی (ع) از رطوبت خیس شده است، به امام (ع) عرض کرد که چرا اعتراض نکردی؟ آن حضرت (ع) فرمود که تصورم این بود که خودت متوجه هستی و نیازی به تذکر از طرف من نیست، این شخص بعد از برخوردی که از امام (ع) دید، مسلمان شد.

 

بنابراین، باید با مخالفین مدارا شود و سعی شود تا چهره دین و اسلام به شیوه صحیح به آنها معرفی شود تا نه تنها از اسلام و دین فاصله نگیرند، بلکه جذب اسلام شوند و بفهمند که دین و آموزه‏های دین علاوه بر زندگی اخروی پاسخگوی نیازهای دنیوی آنان نیز می‏باشد.

 

روایت دوم: قال الإمام العسکری (ع): «مَنْ لَمْ يَتَّقِ وُجُوهَ النَّاسِ لَمْ يَتَّقِ اللَّهَ»[6]؛ کسی كه از مردم پروا نكند از خدا نيز پروا نمى‏كند.

 

اگر حیا نباشد، هیچ چیزی مانع و جلودار ارتکاب گناهان نخواهد بود لذا باید کوشید تا تربیت فرزندان بر محورحیا باشد تا گستاخ و تبهکار نشوند.

 

امام عسکری در روایت مذکور، فرموده است که کسی که از مردم شرم نکند، از خدا هم حیا نخواهد کرد زیرا وقتی انسان برای مردمی که آنها را می‏بیند ارزشی قائل نباشد و در حضور آنان بی‏حیایی کند به طریق اولی در برابر خدایی که او را با چشم سر نمی‏بیند، بی‏پروایی و بی‏حیایی خواهد کرد.

 

روایت سوم: ویژگی‏های حضرت بقیة الله الأعظم (ع)؛ «ألمَهديُّ سَمِحٌ بِالمالِ، شديدٌ على العمّال، رحيمٌ بالمساكين»[7]؛ حضرت مهدی (عج) بخشنده است و مال را به وفور می بخشد، بر مسئولان و کارگزاران بسیار سخت‌گیر و بر فقرا و ضُعفا رئوف و مهربان است.

 

با سختگيرى و اعمال روش دور از نرمش و چشم پوشى، درباره كارگزاران حكومت و مجريان امور، امام عصر (عج) روش‏هاى عادلانه خويش را در جامعه جامه عمل می‏پوشاند و نمونه كامل حکومت الهی را به همگان نشان می‏دهد و اصلى‏ترين مشكلى كه همه حكومت‏هاى بشرى در طول تاريخ گرفتار آن بودند را از ميان برمی‏دارد.

 

«الحمدلله رب العالمین»

 



[1]. عنکبوت: 57.

[2]. کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی (ط- الإسلامیة)، ج8، ص150.

[3]. نورى (محدث نوری)، حسين‏‏‏بن محمدتقى، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج12، ص261، ح14061.

[4]. کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی (ط- الإسلامیة)، ج2، ص117.

[5]. ابن شعبه حرانى، حسن‏بن على، تحف العقول، ص409.

[6]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الأطهار علیهم السلام (ط- بیروت)، ج68، ص336.

[7]. ابن طاووس، على‏بن موسى،‏ التشريف بالمنن في التعريف بالفتن، ص325.

 

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: فصل فی الحیض                                                                      تاریخ: 19 اردیبهشت 1402

موضوع جزئی: اجتماع حیض با شیر دادن و حمل                                                                         مصادف با: 18 شوال 1444                                                                                                                                       

سال تحصیلی: 1402-1401                                                                                              جلسه: 83   

  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خلاصه جلسه گذشته

بحث در بررسی روایت اول از روایاتی بود که قائلین به امتناع اجتماع حیض با حمل به آن استناد کرده بودند.

عرض شد که گرچه در موثقه بودن روایت مورد بحث (روایت اول)، مشکلی نیست و سند آن مشکلی ندارد، لکن در جهت صدور این روایت مشکل است زیرا این روایت موافق با عامّه است و لذا ممکن است که این روایت از روی تقیه صادر شده باشد. پس، با اینکه دلالت و سند روایت مشکلی ندارد، لکن جهت صدور این روایت مشکل دارد و ممکن است که تقیّةً صادر شده باشد.

اشکالات وارده از طرف مرحوم امام خمینی (ره) بر استناد به روایت اول

مرحوم امام خمینی (ره) دو اشکال بر روایت مورد بحث (روایت اول) وارد کرده است؛

اشکال اول، نظیر اشکالی است که از طرف مرحوم آیت الله حکیم (ره) وارد شده است. مرحوم امام (ره) در مورد تفسیر روایت با تعبیر «یعنی»، فرموده است: «و لا يعلم أنّ التفسير لأبي جعفر (عليه السّلام) أو لأبي عبد اللّه (عليه السّلام) أو للسكوني و مع الاحتمال و عدم الدليل على كونه للإمام (عليه السّلام) لايمكن التمسّك بالتفسير»[1]؛ معلوم نیست که تفسیرِ به «یعنی» که در روایت آمده است از جانب امام باقر (ع) یا امام صادق (ع) صورت گرفته است یا راوی (سکونی)، این تفسیر را انجام داده است و چون احتمال تفسیر روایت از طرف راوی وجود دارد، نمی‏توان به این روایت بر مدعا (امتناع اجتماع حیض با حمل) استناد کرد [إذا جاء الإحتمال بطل الإستدلال].

اشکال دوم، که مرحوم امام (ره) مطرح کرده است این است که تعبیر «مَا كَانَ اللَّهُ» که در این روایت آمده است [«مَا كَانَ اللَّهُ لِيَجْعَلَ حَيْضاً مَعَ حَبَلٍ»] در مقامات خاصی وارد می‏شود و این واژه در همه جا کاربرد ندارد بلکه در موارد خاصه و مربوط به مواردی است که یک فعل، خلاف شأن فاعل یا خلاف شأن مفعولٌ‏به [کسی که کار در رابطه با او انجام می‏شود،] باشد و در سایر موارد، مثل مانحن‏فیه کاربرد ندارد و با مانحن‏فیه تناسب ندارد.

در بررسی صورت گرفته در کتاب وسائل نیز تعبیر «مَا كَانَ اللَّهُ لِيَجْعَلَ حَيْضاً مَعَ حَبَلٍ» یک تعبیر منحصر به فرد است و مشاهده نشده است که در وسائل از چنین اسلوبی استفاده شده باشد و چنین تعبیری به کار رفته باشد.

مرحوم امام (ره) به چند مورد از مواردی که تعبیر «مَا كَانَ اللَّهُ» در آنها به کار رفته است، اشاره کرده است؛

مورد اول، «وَ مَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ وَ مَا كَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ»[2]؛ ولى (اى پيامبر!) تا تو در ميان آنها هستى، خداوند آنها را مجازات نخواهد كرد و (نيز) تا استغفار مى‌كنند، خدا عذابشان نمى‌كند.

مورد دوم، «مَا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ مَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشَاءُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ»[3]؛ چنين نبود كه خداوند، مؤمنان را به همان‌گونه كه شما هستيد واگذارد؛ مگر آنكه ناپاك را از پاك جدا سازد و نيز چنين نبود كه خداوند شما را از اسرار غيب، آگاه كند (تا مؤمنان و منافقان را از اين راه بشناسيد؛ اين بر خلاف سنت الهى است،) ولى خداوند از ميان رسولان خود، هر كس را بخواهد برمي‏گزيند (و قسمتى از اسرار نهان را كه براى مقام رهبرى او لازم است، در اختيار او مى‌گذارد.) پس (اكنون كه اين جهان، محل آزمايش پاك و ناپاك است،) به خدا و رسولان او ايمان بياوريد! و اگر ايمان بياوريد و تقوا پيشه كنيد، پاداش بزرگى براى شماست.

مورد سوم، «وَ مَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْ لاَ نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ»[4]؛ شايسته نيست مؤمنان همگى (به سوى ميدان جهاد) كوچ كنند، چرا از هر گروهى از آنان، طايفه‌اى كوچ نمى‌كند (و طايفه‌اى در مدينه بماند) تا در دين (و معارف و احكام اسلام) آگاهى يابند و به هنگام بازگشت بسوى قوم خود، آنها را بيم دهند؟! شايد (از مخالفت فرمان پروردگار) بترسند و خوددارى كنند!

مرحوم امام (ره) بعد از ذکر موارد مذکور، فرموده است که اجتماع حیض با حمل تکویناً و تشریعاً هیچ منافاتی با شأن خداوند متعال ندارد تا نیاز باشد از واژه «ما کان الله» استفاده شود، یعنی نه تکویناً مخالف شأن خداوند متعال است که زن باردار در عین بارداری خون حیض ببیند چون واضح است که زن باردار می‏تواند خون حیض ببیند و هیچ منع عقلائی از اینکه زن باردار خون ببیند وجود ندارد و در عالَمِ وجود خللی ایجاد نمی‏شود همچنین، تشریعاً نیز محذوری وجود ندارد که زن باردار در ایام بارداری خون حیض ببیند و از نظر شرعی مشکلی پیش نمی‏آید که بر خونی که صفات حیض را دارد و از زن باردار خارج می‏شود، آثار حیض بار شود. بنابراین، به نظر می‏رسد که تعبیر «مَا كَانَ اللَّهُ لِيَجْعَلَ حَيْضاً مَعَ حَبَلٍ»، تعبیری نیست که از لسان معصوم (ع) صادر شده باشد لذا دلالت این روایت بر مدعا (امتناع اجتماع حیض با حمل) تمام نیست.

اشکال سوم، این است که ممکن است که گفته شود که تعبیر «مَا كَانَ اللَّهُ لِيَجْعَلَ حَيْضاً مَعَ حَبَلٍ» در صدد نفی تلازم بین حیض با حمل است، یعنی بین حیض و حمل تلازمی وجود ندارد و گمان نشود که بین حیض و حمل همیشه معیّت و تلازم وجود دارد چون حیض و حمل گاهی با هم جمع می‏شوند و گاهی نیز با هم جمع نمی‏شوند بنابراین، تعبیر مذکور، فقط تلازم بین حیض و حمل را نفی می‏کند و لذا نمی‏توان به عنوان دلیل بر امتناع اجتماع حیض با حمل، به این روایت استناد کرد، بلکه چه بسا گفته شود که این روایت، مؤیّد بر امکان اجتماع حیض با حمل است چون قائلین به امکان اجتماع حیض با حمل، در صدد اثبات این نکته نیستند که زن باردار حتماً حیض می‏بیند، بلکه فقط می‏گویند که امکان دارد که زن باردار خون حیض ببیند. بنابراین، این روایت اگر سنداً و دلالةً نیز تمام باشد، مؤیّد سخن قائلین به امکان اجتماع حیض با حمل است و نمی‏تواند دلیل برای قول قائلین به امتناع اجتماع حیض با حمل قرار بگیرد.

مرحوم امام (ره) در ادامه فرموده است که ممکن است که سخن ما در ابتدا خلاف فهم عرف باشد، لکن در مقام جمع بین این روایت با روایاتی که بر امکان اجتماع حیض با حمل تصریح دارند، عرض می‏شود که تعبیر «مَا كَانَ اللَّهُ لِيَجْعَلَ حَيْضاً مَعَ حَبَلٍ» در صدد نفی تلازم بین حیض با حمل است و لذا نمی‏توان به عنوان دلیل بر امتناع اجتماع حیض با حمل، به این روایت استناد کرد، بلکه چه بسا گفته شود که این روایت، مؤیّد بر امکان اجتماع حیض با حمل است. 

البته مرحوم امام (ره) در پایان فرموده است: «و إن أبيت عنه فلا محيص من ردّ علمها إلى أهله بعد عدم مقاومتها سنداً و دلالةً لما تقدّم و بعد كونها موافقة لأشهر فتاوى العامّة و كون الراوي عامّياً»[5]، اگر این سخن را نمی‏پذیری، چاره‏ای نیست جز اینکه علمش به اهلش برگردانده شود، بعد از اینکه این روایت سنداً و دلالةً نمی‏تواند در مقابل سایر روایت [دال بر امکان اجتماع حیض با حمل] مقاومت کند و بعد از اینکه این روایت موافق با أشهر فتاوای عامّه است و راویِ آن عامّی است.

جمع بندی

روایت اول از حیث سند مشکلی ندارد، اما به دو دلیل نمی‏توان به صدور این روایت وثوق پیدا کرد؛

اول، اینکه مرحوم امام (ره) فرموده است که اسلوبی که در این روایت به کار رفته است [، یعنی تعبیر «مَا كَانَ اللَّهُ لِيَجْعَلَ حَيْضاً مَعَ حَبَلٍ» که در این روایت به کار رفته است]، اسلوبی نیست که از امام معصوم (ع) صادر شده باشد، ذیل روایت نیز معلوم نیست که از امام صادر شده باشد و محتمل است که تفسیری که در ذیل روایت آمده است از طرف خودِ راوی صادر شده باشد.

دوم، اینکه بر فرض که سند و دلالت این روایت تمام باشد، مشکلی که وجود دارد به خاطر جهت صدور روایت است زیرا محتمل است که این روایت از باب تقیه صادر شده باشد. نتیجه اینکه، استناد به اولین روایتی که قائلین به امتناع اجتماعِ حیض با حمل به آن استناد کرده‏اند تمام نیست.

«الحمدلله رب العالمین»



[1]. امام خمینی، كتاب الطهارة (للإمام الخميني، ط- الحديثة)، ج‌1، ص333.

[2]. «الأنفال»:33.

[3]. «آل عمران»:179.

[4]. «التوبة»:122.

[5]. امام خمینی، كتاب الطهارة (للإمام الخميني، ط- الحديثة)، ج1، ص335.  

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: فصل فی الحیض                                                                      تاریخ: 18 اردیبهشت 1402

موضوع جزئی: اجتماع حیض با شیر دادن و حمل                                                                         مصادف با: 17 شوال 1444                                                                                                                                       

سال تحصیلی: 1402-1401                                                                                              جلسه: 82   

  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خلاصه جلسه گذشته

بحث در بررسی قول دوم از اقوال سه‏گانه در رابطه با اجتماع حیض با حمل (بارداری)، یعنی قول به امتناع اجتماع حیض با حمل بود، عرض شد که مرحوم آیت الله خویی (ره)، این قول را در دو مقام مورد بررسی قرار داده است؛

مقام اول، بررسی اخباری است که قائلین به امتناع اجتماع حیض با حمل، به آنها استناد کرده‏اند. در جلسات گذشته به روایت اول در این رابطه اشاره شد و تا حدودی مورد بررسی قرار گرفت.

عرض شد که گرچه در موثقه بودن روایت مورد بحث (روایت اول)، مشکلی نیست و سند آن مشکلی ندارد، لکن در جهت صدور این روایت مشکل است زیرا این روایت موافق با عامّه است و لذا ممکن است که این روایت از روی تقیه صادر شده باشد. پس، با اینکه دلالت و سند روایت مشکلی ندارد، لکن جهت صدور این روایت مشکل دارد و ممکن است که تقیّةً صادر شده باشد.

نکته‏ای که ذکر آن خالی از فایده نیست این است که مرحوم امام خمینی (ره) در رابطه با روایتِ سکونی از عنوان «قویّة السکونی» استفاده کرده است، اما مرحوم آیت الله خویی (ره) تعبیر «قویّه» را در رابطه با روایت سکونی به کار نبرده است، بلکه از عنوان «موثقه» استفاده کرده است.

سؤال این است که بین این تعابیر چه تفاوتی وجود دارد؟

در اصطلاح علمای رجال و بزرگان، به روایتی که بعضی از رُوات آن از امامیه باشند اما غیر ممدوح باشند، روایت قویّه گفته می‏شود و شاید منظور امام (ره) که تعبیر «قویّه» را به کار برده است به خاطر وجود بعضی از افراد در سند این روایت است که امامی‏اند ولی ممدوح نیستند.

روایت حسنه در اصطلاح رجالییون، روایتی است که بعضی از روات آن امامی ممدوح می‏باشند، اما موثق نیستند لذا مرتبه آن از روایت «قویّه» بالاتر است.   

و روایت «موثقه»، روایتی است که بعضی از روات آن، ثقه‏ی غیر امامی می‏باشند. البته به روایت موثقه، گاهی مسامحةً، قویّه نیز اطلاق می‏شود لذا به این اعتبار، مرحوم امام (ره) تعبیر «قویّه» را به کار برده است و شاید این تعبیر، مسامحةً بوده است چون خودِ امام (ره) نیز سکونی و نوفلی را که در سند روایت مورد نظر (روایت اول) واقع شده‏اند، ثقه می‏داند.

نکته دیگری که باید ذکر شود این است که مرحوم آیت الله خویی (ره) از روایات سکونی به روایات معتبره تعبیر کرده است و وجه آن، این است که ایشان وثاقت سکونی را از اجماع شیخ طوسی (ره) بر عمل به روایات سکونی اخذ کرده بود و لذا وقتی شخص، ثقه باشد به این معناست که روایتی که نقل می‏کند، معتبر است. البته گاهی نیز تعبیر «موثقه» را در رابطه با روایات سکونی به کار برده است بنابراین، مرحوم آیت الله خویی (ره) گاهی تعبیر «معتبره» و گاهی تعبیر «موثقه» را در رابطه با روایات سکونی به کار برده است. نتیجه اینکه، مرحوم آیت الله خویی (ره) سند روایت مورد بحث (روایت اول) و دلالت آن را غیر مخدوش می‏داند ولی این روایت را به اعتبار جهت صدور رد کرده است و فرموده است که چون این روایت، موافق با عامّه است ممکن است که از روی تقیّه صادر شده باشد لذا استناد به این روایت بر مدعا (امتناع جمع حیض با حمل) تمام نیست.

اشکال مرحوم شیخ حر عاملی (ره) به استناد به روایت اول

مرحوم شیخ حر عاملی (ره) [1] چهار وجه در رد استناد به روایت مورد بحث (روایت اول) بیان کرده است؛

ایشان در وجه اول، دوم و سوم در صدد جمع بین دو دسته روایات [، یعنی روایات دال بر امکانِ اجتماع حیض با حمل و روایات دال بر امتناعِ اجتماع حیض با حمل] برآمده است و گفته است که این روایات قابل جمع‏اند، اما در وجه چهارم، همانند مرحوم آیت الله خویی (ره)، امتناعِ اجتماع حیض با حمل را بر تقیه حمل کرده است.

وجه اول، این است که ایشان فرموده است که تعبیر «مَا كَانَ اللَّهُ لِيَجْعَلَ حَيْضاً مَعَ حَبَلٍ» در روایت مورد بحث (روایت اول)، که حاکی از عدم امکان اجتماع حیض با حمل است از باب غلبه است، یعنی در ایام حمل، غالباً خون حیض دیده نمی‏شود بنابراین، این روایت بر امتناع اجتماع حیض با حمل دلالت ندارد، بلکه فقط در مقام بیان حالت غالب است، یعنی غالباً زن باردار، حیض نمی‏بیند و لذا در مقام بیان امتناع اجتماع حیض با حمل نیست.

وجه دوم، این است که عدم امکان اجتماع حیض با حمل، به موردی مربوط است که خونی که زن باردار می‏ببیند کمتر از سه روز باشد و منظور این نیست که روایت در صدد بیان عدم امکان اجتماع حیض با حمل به طور مطلق می‏باشد، هرچند که خونی که شخص می‏بیند از سه روز نیز بیشتر باشد.

وجه سوم، این است که عدم امکان اجتماع حیض با حمل، به موردی مربوط است که خونی که زن باردار می‏بیند فاقد بعضی از صفات حیض است و منظور این نیست که اصلاً خون حیض نمی‏بیند، پس منظور این نیست که خون حیض نمی‏بیند، بلکه می‏خواهد بگوید که خونی که زن باردار می‏بیند خون حیض نیست چون فاقد صفات حیض است.

وجه چهارم، این است که بر فرض که پذیرفته شود که روایت مذکور (روایت اول)، بر امتناع اجتماع حیض با حمل دلالت دارد، لکن عرض می‏شود که هرچند که سند و دلالت این روایت تمام است و مشکلی ندارد، ولی این روایت از جهت صدور مشکل دارد چون ممکن است که از روی تقیه صادر شده باشد لذا امتناع اجتماع حیض با حمل بر تقیه حمل می‏شود چون بعضی از رواتی که در سند این روایت قرار گرفته‏اند از جمله سکونی، عامی می‏باشند و جدای از آن، مفاد این روایت موافق با عامّه است.

نتیجه اینکه، پذیرش سه وجه اول مشکل است، چون این سه توجیه و حمل، غیر عرفی می‏باشند زیرا اگر نگوییم که تعبیر «مَا كَانَ اللَّهُ لِيَجْعَلَ حَيْضاً مَعَ حَبَلٍ» که در این روایت آمده است، نص در عدم اجتماع حیض با حمل است، حداقل این است که در عدم اجتماع حیض با حمل ظهور قوی دارد. بنابراین، حمل‏های سه‏گانه مذکور قابل قبول نیست و توجیه چهارم که گفته شود امتناع اجتماع حیض با حمل از باب تقیّه است، موجّه و قابل قبول است.

اشکال مرحوم آیت الله حکیم (ره) به استناد به روایت اول

مرحوم آیت الله حکیم (ره)‏[2] به استناد به روایت اول بر مدعا (عدم امکان اجتماع حیض با حمل) اشکال کرده است و فرموده است که در بین معصومین (ع) مرسوم نبوده است که کلامی را بفرمایند و بعد از تعبیرِ «یعنی» استفاده کنند، در حالی که در روایت مورد بحث، از این تعبیر استفاده شده است و این گونه آمده است: «يَعْنِي إِذَا رَأَتِ الدَّمَ وَ هِيَ حَامِلٌ لَا تَدَعُ الصَّلَاةَ إِلَّا أَنْ تَرَى عَلَى رَأْسِ الْوَلَدِ إِذَا ضَرَبَهَا الطَّلْقُ وَ رَأَتِ الدَّمَ تَرَكَتِ الصَّلَاةَ» و از اینکه تعبیر «یعنی» به کار رفته است فهمیده می‏شود که این تعبیر از جانب معصوم (ع) نبوده است، بلکه از طرف راوی وارد شده است و تفسیر کلام معصوم (ع) است زیرا دأب معصومین (ع) این نبوده است که کلام خود را با «یعنی» تفسیر کنند.

ایشان در رابطه با صدر روایت («مَا كَانَ اللَّهُ لِيَجْعَلَ حَيْضاً مَعَ حَبَلٍ») نیز فرموده است که قریب به ذهن است که گفته شود که این تعبیر، بر حکم غالبی مسأله دلالت دارد، یعنی غالباً این‏گونه است که زن باردار خون حیض نمی‏بیند. 

اشکال بر کلام مرحوم آیت الله حکیم (ره)

اشکالی که بر کلام مرحوم آیت الله حکیم (ره) وارد است، این است که تعبیر مذکور، از عدم اجتماع دائمی حیض با حمل حکایت دارد و همان گونه که در پاسخ مرحوم شیخ حر عاملی (ره) عرض شد، اگر نگوییم که تعبیر «مَا كَانَ اللَّهُ لِيَجْعَلَ حَيْضاً مَعَ حَبَلٍ» که در این روایت آمده است، نص در عدم اجتماع حیض با حمل است، حداقل این است که در عدم اجتماع حیض با حمل ظهور قوی دارد لذا این تعبیر با غالبی بودنِ خون ندیدن زنِ باردار سنخیتی ندارد و تفسیر روای نیز لطمه‏ای به اینکه حیض با حمل قابل جمع نیست، نمی‏زند و لذا جا داشت که مرحوم آیت الله حکیم (ره) نیز روایت مذکور را از جهت صدور مورد اشکال قرار می‏داد و می‏گفت که هرچند سند و دلالت این روایت مشکلی ندارد و بر مدعا (امتناع اجتماع حیض با حمل) دلالت دارد، لکن این روایت از جهت صدور مشکل دارد چون از روی تقیه صادر شده است.

«الحمدلله رب العالمین»



[1]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج2، کتاب الطهارة، ابواب الحیض، باب30، ص333.

[2]. سید محسن، حکیم طباطبایی، مستمسك العروة الوثقى، ج3، ص164.

زیر مجموعه ها

Please publish modules in offcanvas position.