IMAGE وضعیت حقوق زن در جوامع غربی را به چالش بکشیم / پژوهش هنوز مهمان ناخوانده آموزش است1403/02/26
چهارشنبه, 26 ارديبهشت 1403
  حضرت آیت الله حسینی بوشهری«دامت برکاته» با بیان اینکه در مواجهه با دشمن، مطالبه... Read More...
IMAGE حضور رئیس جمهور در جلسه جامعه مدرسین حوزه علمیه قم1403/02/21
جمعه, 21 ارديبهشت 1403
  رئیس جمهور با حضور در جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در جلسه‌ای با اعضای این نهاد... Read More...
IMAGE در وصول مالیات، رضایت عامه مدنظر باشد1403/02/21
جمعه, 21 ارديبهشت 1403
  رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم گفتند: معتقدیم که نفت ثروتی است که باید برای... Read More...
IMAGE کلید درب‌های فضای مجازی را در اختیار بگیرید1403/02/21
جمعه, 21 ارديبهشت 1403
  رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم با اشاره به اهمیت مدیریت فضای مجازی گفتند:... Read More...

 

درس تفسیر حضرت آیة الله حسینی بوشهری

موضوع کلی: سوره بقرهتاریخ: 9 بهمن1392

موضوع جزئی: تفسیر آیه 22مصادف با: 27 ربیع الاول 1434سال:چهارمجلسه:49

 

«الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

ادامه تفسیر آیه 26:

«إِنَّ اللَّهَ لاَ يَسْتَحْيِي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلاً مَا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ أَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ مَا ذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهذَا مَثَلاً يُضِلُّ بِهِ كَثِيراً وَ يَهْدِي بِهِ كَثِيراً وَ مَا يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِينَ »[5]

اما در ادامه تفسیر آیه 26 رسیدیدم به «فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ»؛ اهل ایمان با دقت بیشتری به مثالها و آیات خدا می‌نگرند و چون اهل ایمان و اندیشه هستند می‌دانند که اینها از جانب خداوند می‏باشد.مؤمنین اهل لجات و عناد و کینه‌توزی نیستند و با حق در نمی‌اُفتند و منطق مثالهای خدا را درک می‌کنند این تعبیر در آیه شریفه«فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ»خداوند مؤمنان را به صفت علم می‌ستاید یعنی مؤمنان اهل دانش و علم هستند و علمی که با ایمان آمیخته است هم از ویژگی ایمان برخوردارند و هم از صفت علم بهرمند هستند وحی را خوب می‌شناسند. لذا در جای دیگری می‏فرماید:«وَ يَرَى الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ هُوَ الْحَقَّ وَ يَهْدِي إِلَى صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ»[6]«كسانى كه به ايشان علم داده شده، آنچه را از سوى پروردگارت بر تو نازل شده، حق می‌دانند و به راه خداوند عزيز و حميد هدايت مى‏كند.»

این علم به قول بعضی از بزرگان علم مدرسه ای نیست چون ممکن است بعضی سواد خواندن و نوشتن را نداشته باشند اما روح بلند و مطمئن و علم داشته باشند.

حکایت کربلایی کاظم ساروقی:

کربلایی کاظم ساروقیپیرمردی بوده که حافظ تمام قرآن بوده ایشان داستان عجیبی دارد. او کشاورز ساده‌ای بوده که روزی خسته و ناتوان بعد از کار روزانه، از کنار امامزاده‏ای در حوالی همان منطقه عبور می‌کرده، و طیّ ماجرایی، این موهبت الهی نصیبش می‌شود که بدون هیچ سابقه قبلی حافظ تمام قرآن می‌گردد. او ملّا کاظم و یا به تعبیر دیگر کَل کاظم نامیده می‌شد، و در آن روز هنوز در محافل علمی معروف نشده بود و در قم از او خبر نداشتند.

بعد از مدتی، بعضی از علاقمندان، او را به قم دعوت کردند و آوازه او همه جا پیچیدخدمت مراجع و آیات بزرگ همچون آیت الله العظمی بروجردی رسید و طلّاب در مدرسة فیضیّه مثل پروانه اطراف وجود او را می گرفتند، و اگر کسی از دور این منظره را می‏دید، تعجب می‏کرد که این مرد ساده دهاتی با همان لباس محلّی، در میان این جمع طلاّب، چه می‏گویدگاهی بعضی از طلّاب چند جمله از آیات مختلف قرآن را از سوره‏های متعدّد گرفته، با هم تلفیق می‏کردند و می‏گفتند: کل کاظم! این آیه در کدام سوره است؟ او خنده‏ای می‏کرد و می‏گفت: ناقلاگری می‏کنی؟ جمله اوّل در فلان سوره و قبل و بعدش این است، جمله دوم در فلان سوره و قبل و بعد آن چنین است و همچنین جمله‏های دیگر. از حفظ قرآن مهم‏تر، این بود که یافتن آیات از روی قرآن، برای او همچون آب خوردن بود، و هر قرآنی را ـ اعمّ از چاپی یا خطیّ ـ به او می‌دادی و می‌گفتی: «کل کاظم! فلان آیه را بیاور» مثل استخاره کردن با قرآن که قرآن را باز می‏کنند، باز می‏کرد و آیه در یکی از دو صفحه مقابل بود.

قال امیر المؤمنین عليه السلام: «رُبَّ عَالِمٍ قَدْ قَتَلَهُ جَهْلُهُ، وَعِلْمُهُ مَعَهُ لاَ يَنْفَعُهُ».[7]اما علومی که مربوط به معرفت الله است قلب انسان را نورانی می‏کند.

«العلم نور يقذفه اللَّه في قلب من يشاء»

طلبه بود بنام کمال کِرِست اهل فرانسه برای کسب علوم دینی در زمان جنگ تحمیلی به ایران آمده بود تصمیم گرفت جبهه برود و ما به او گفتیم تو آمده‏ای درس بخوانی کجا میروی؟ در جواب گفت: «العلم نور يقذفه اللَّه في قلب من يشاء» من باید به وظیفه عمل کنم و شما آمده‏اید که درس بخوانید به وظیفه عمل کنید.

و اما خداوند نسبت به مؤمنان فرمود «فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ»و نسبت به کفار می‌فرماید«وَ أَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ مَا ذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهذَا مَثَلاً يُضِلُّ بِهِ كَثِيراً وَ يَهْدِي بِهِ كَثِيراً وَ مَا يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِينَ» کفار می‏گویند خداوند با این مثال چه چیزی را اراده کرده است عده‌ای را گمراه می‌کند و عده ای هدایت می‌کند! که البته این فاسقین هستند که با اعمالشان گمراه می‌شوند.

در اینجا گفته‌اند ذکر لازم شده و ملزوم حذف شده و معنایی آیه این است که «و أَما الذين كفروا فهم جهّالون فَيَقُولُونَ» چنانچه خداوند در سوره نساء می‌فرماید:«إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَريبٍ فَأُولئِكَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ كانَ اللَّهُ عَليماً حَكيماً»[8]پذيرش توبه از سوى خدا، تنها براى كسانى است كه كار بدى را از روى جهالت انجام مى‏دهند، سپس زود توبه مى‏كنند. خداوند، توبه چنين اشخاصى را مى‏پذيرد؛ و خدا دانا و حكيم است.

کفار بجایی که از این مثال‏ها عبرت بگیرند و راه را پیدا کنند در عوض می‌گویند«ماذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهذَا مَثَلاً يُضِلُّ بِهِ كَثِيراً» چرا خداوند اینگونه مثال می‏زند که عده‌ای گمراه شوند. و همه اتفاق دارند که این قسمت آیه از ناحیه کفار است:

احتمال اول:بعضی از مفسرین می‌گویند این قسمت آیه «يُضِلُّ بِهِ كَثِيراً وَ يَهْدِي بِهِ كَثِيراً وَ مَا يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِينَ » سخن خداوند است یعنی خداوند عده‌ای را گمراه می‌کند و عده‌ای هدایت میشوند ولی آنهایی که گمراه می‌شوند فاسقین هستند.

احتمال دوم و قول مختار:این گفته هم «يُضِلُّ بِهِ كَثِيراً وَ يَهْدِي بِهِ كَثِيراً» مربوط به کفار است و خداوند هم در پاسخ می‌فرماید: «وَ مَا يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِينَ »که خداوند هم در مقابل می‌فرماید کسی که گمراه نمی‌شود مگر فاسقین.

نکته:آیا ظلالت یا هدایت جنبه اجباری دارد یا یک امر اختیاری است؟

در بعضی آیات نسبت اظلال به خداوند داده شده کما اینکه نسبت هدایت هم به خدا داده شده؛ آیا ظلالت یا هدایت جنبه اجباری دارد یا یک امر اختیاری است؟این آیه به این مسئله اشاره می‏کند:«إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً»[9]ما راه را به او نشان داديم، خواه شاكر باشد(و پذيرا گردد) يا ناسپاس!

لذا بر طبق این آیه، معلوم می‌شود که هدایت و اظلال اختیاری است.

«والحمد لله رب العالمین»



[1].الكافي (ط - الإسلامية)، ج‌8، ص347.

[2].شوری/30.

[3].نهج البلاغه، ص74.

[4].انفال/2.

[5]. بقره،26.

[6]. سبا/6.

[7].نهج البلاغه، حکمت 107.

[8].نساء/ 17.

[9].انسان/3.

 

 

درس تفسیر حضرت آیة الله حسینی بوشهری

موضوع کلی: سوره بقرهتاریخ: 2 بهمن 1392

موضوع جزئی: تفسیر آیه 26مصادف با: 20 ربیع الاول 1434سال:چهارمجلسه:48

 

«الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

 

ادامه تفسیر آیه 26:«إِنَّ اللَّهَ لا يَسْتَحْيي‏ أَنْ يَضْرِبَ مَثَلاً ما بَعُوضَةً فَما فَوْقَها فَأَمَّا الَّذينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ أَمَّا الَّذينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلاً يُضِلُّ بِهِ كَثيراً وَ يَهْدي بِهِ كَثيراً وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقينَ»[3]

بحث به اینجا رسید؛ در مورد مفهوم حیا و جایگاه حیااینطور در روایات آمده است که حیا از سپاه عقل است و انسانهای که حیا دارند ایمان دارند. اهل لغت در مورد کلمه حیا می‌گویند: «الحیاء: الانقباض و الانزجار عن شیءٍ مخافته الملامه»که حیا به معنایی خودداری و دوری کردن از کاری به دلیل ملامت و سرزنش.

راغب اصفهانی در کتاب مفردات خود می‏گوید: «الحیاء: انقباض النفس عن الاقباحه و ترک». حیا خودداری کردن نفس از زشتی‌ها است و ترک زشتی است.

حیا بر دو قسمت است است:حیا ممدوح و حیا مذموم؛ حیا ممدوح حیائی پسندیده، بجا وبحقیاست. انسان نگران از سرزنش دیگران است و نگران عواقب اعمال خود است. لذا با توان خود سعی می‌کند کوتاهی نکند و کارهای مربوطه را انجام دهد. مثلاً در مسائل اخلاقی حیا می‌کند کاری را انجام دهد که مورد توبیخ و خشم پروردگارش قرار گیرد؛ هوای نفس انسان را به سمت و سویی می‌کشاند، لذا در خیابان که راه می‌رود حیا می‌کند که به هر جایی نگاه کند و ببیند توجه‏اش به این است که نکند تمایل شهوانی از من صادر شود و خداوند متعال من را توبیخ کند. یا در مسائل اجتماعی و مالی حیا دارد مثلا دستش را به هر مالی دراز نمی‌کند شرم می‌کند که این مال صاحب دارد. سخن بدون مدرک و سند نمی‌گوید، حیا می‌کند پرده‏دری کند و آبرویی دیگران را ببرد و در مقام داوری غیر عادلانه داوری نمی‌کند و یک نوع شرم از حضرت باری تعالی است و در نتیجه این شرم می‌شود. 

واماحیا مذموم؛ گاهی غصه غیر این است و انسان دارای انحرافاتی می‌شود مثلا چند دوست ناباب او را دعوت به کار خلاف و زشتی می‌کند و حیا می‌کند دعوت دوست را نپذیرد این حیا و شرم است اما حیا مذوموم است. خودداری است اما شرم و حیاء ناپسند.

«إِنَّ اللَّهَ لاَ يَسْتَحْيِي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلاً»کلمه «مَثَلاً»در آیه شریفه صفت مشبهه است که به معناییچیزی است که به مثلیّت متصف می‌شود و تماثل در آن است. اما گاهی مَثَل کلامی است و گاهی مَثَل به معنایی الگو است:

مَثَل کلامی همین کلامی است که در آیه می‏فرماید«مَثَلاً يُضِلُّ بِهِ كَثِيراً وَ يَهْدِي بِهِ كَثِيراً»موقعی که شنوده می‌خواهی کسی با عمق بیشتری کلام را درک کند مثال می‏زند و اصطلاحاً می‏گویند مَثَل کلامی.

و گاهی مَثَل به عنوان الگو و نمونه و اسوه مطرح می‏شود «فَجَعَلْناهُمْ سَلَفاً وَ مَثَلاً لِلْآخِرينَ»[4]و آنها را پيشگامان(در عذاب) و عبرتى براى ديگران قرار داديم. این جنبه الگو است.«إِنْ هُوَ إِلاَّ عَبْدٌ أَنْعَمْنا عَلَيْهِ وَ جَعَلْناهُ مَثَلاً لِبَني‏ إِسْرائيلَ»[5]مسيح فقط بنده‏اى بود كه ما نعمت به او بخشيديم و او را نمونه و الگويى براى بنى اسرائيل قرار داديم.

در آیه شریفه مراد مَثَل کلامی مورد نظر استنه مثل الگویی؛ دلیل بر اینکه منظور از «مَثَلاً» در آیه شریفه، مَثَل کلامی است این است که هر چند می‌توان یک مورچه و مگس مثل و الگو باشد و در اینجا مقصود الگو بودن نیست، مثلاً از یک مورچه استقامت و تلاش را می‌توان درک کرد چون همت مورچه بلند است آنقدر می‌رود تا به قلّه برسد.

و لذباب فی الجرح مُمَدّ ید                       تنال ما قصرت  عنه ید الاسدی

یعنی کاری که یک شیر از انجام آن ناتوان است از یک پشه بر می‌آید.

لذا در نهایت باید گفت که منظور از «مَثَلاً» در اینجا همان مثل کلامی است نه مثل الگویی.

«إِنَّ اللَّهَ لاَ يَسْتَحْيِي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلاً مَا» در مورد حرف «ما» در اینجا دو احتمال وجود دارد:

احتمال اول: زائده باشد و برای تأکید باشد و حرف مَا مفهوم مثل را تأکید می‌کند.

احتمال دوم:ما للابهام و مای ابهامیّه باشد؛ یعنی یک مثل نامشخص است که با کلمه مَا بَعُوضَةً که عطف بیان برای ما ابهامیّه است بیان می‏شود و منظور فَمَا فَوْقَهَا که به معنی آنچه بالاتر از آن است اما منظور این نیست که پشه یک مثال است و مافوق پشه منظور مگس باشد بلکه منظور این است خداوند حیا نمی‌کند از پشه و یا پست‏تر و کوچک‏تر از پشه مثال بزند چون اگر به معنایی بالاتر بگیریم آن خصوصیت بلاغی از بین می‏رود. و کلمه بَعُوضَةً از بعض گرفته شده.

دو برخورد متفاوت با مثال‏های خداوند و قرآن وجود دارد:یک نوع بخورد این است گه عده‌ای از رهگذر قرآن هدایت می‏شوند و نوع دیگر برخورد با قرآن کسانی هستند که به ظلالت می‌رسند. لذا طبق آیات قرآن، قرآن برای عده‌ای نعمت است و برای عده‌ای نقمت است:

«وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ وَ لا يَزيدُ الظَّالِمينَ إِلاَّ خَساراً»[6]و از قرآن، آنچه شفا و رحمت است براى مؤمنان، نازل مى‏كنيم؛ و ستمگران را جز خسران(و زيان) نمى‏افزايد.

عده‌ای با تلاوت قرآن رشد می‌کنند «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ زادَتْهُمْ إيماناً وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ»[7]مؤمنان، تنها كسانى هستند كه هرگاه نام خدا برده شود، دلهاشان ترسان مي‌گردد؛ و هنگامى كه آيات او بر آنها خوانده مى‏شود، ايمانشان فزونتر مى‏گردد؛ و تنها بر پروردگارشان توكل دارند.

«والحمد لله رب العالمین»



[1]. الكافي، ج‏2، ص237.

[2]. بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‏2، ص30.

[3]. بقره/26.

[4].زخرف/56.

[5].زخرف/59.

[6]. اسراء/82.

[7].انفال/2.

 

درس تفسیر حضرت آیة الله حسینی بوشهری

موضوع کلی: سوره بقرهتاریخ: 29 آذر 1392

موضوع جزئی: تفسیر آیه 26مصادف با: 13 ربیع الاول 1434سال:چهارمجلسه:47

 

«الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

ادامه تفسیرآیه 26:«إِنَّ اللَّهَ لا يَسْتَحْيي‏ أَنْ يَضْرِبَ مَثَلاً ما بَعُوضَةً فَما فَوْقَها فَأَمَّا الَّذينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ أَمَّا الَّذينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلاً يُضِلُّ بِهِ كَثيراً وَ يَهْدي بِهِ كَثيراً وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقينَ»[6]

ترجمه: «خداوند از اينكه(به موجودات ظاهرا كوچكى مانند) پشه، و حتى كمتر از آن، مثال بزند شرم نمى‏كند. (در اين ميان) آنان كه ايمان آورده‏اند، مى‏دانند كه آن، حقيقتى است از طرف پروردگارشان؛ و اما آنها كه راه كفر را پيموده‏اند، (اين موضوع را بهانه كرده) مى‏گويند: منظور خداوند از اين مثل چه بوده است؟ (آرى،) خدا جمع زيادى را با آن گمراه، و گروه بسيارى را هدايت مى‏كند؛ ولى تنها فاسقان را با آن گمراه مى‏سازد!»

شأن نزول:

جناب بن عباس از مفسر معروف می‌گوید: هنگامی که خداوند متعال پیرامون مسائل گذشته مثال زد. گفتند که خداوند بالاتر از آن است که در رابطه با منافقین این شکلی مثال بزند.

«مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ ناراً فَلَمَّا أَضاءَتْ ما حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَكَهُمْ في‏ ظُلُماتٍ لا يُبْصِرُونَ (17)صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لا يَرْجِعُونَ(18)أَوْ كَصَيِّبٍ مِنَ السَّماءِ فيهِ ظُلُماتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ يَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ في‏ آذانِهِمْ مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَ اللَّهُ مُحيطٌ بِالْكافِرينَ(19)»[7]

ترجمه: «آنان‏[ منافقان‏] همانند كسى هستند كه آتشى افروخته(تا در بيابان تاريك، راه خود را پيدا كند)، ولى هنگامى كه آتش اطراف او را روشن ساخت، خداوند(طوفانى مى‏فرستد و) آن را خاموش مى‏كند؛ و در تاريكيهاى وحشتناكى كه چشم كار نمى‏كند، آنها را رها مى‏سازد. (17) آنها كران، گنگها و كورانند؛ لذا(از راه خطا) بازنمى‏گردند! (18) يا همچون بارانى از آسمان، كه در شب تاريك همراه با رعد و برق و صاعقه(بر سر رهگذران) ببارد. آنها از ترس مرگ، انگشتانشان را در گوش‏هاى خود مى‏گذارند؛ تا صداى صاعقه را نشنوند. و خداوند به كافران احاطه دارد(و در قبضه قدرت او هستند).»

لذا نسبت به وحی خدا تردید کردند و خداوند در آیه 26 جواب می‏دهد که «إِنَّ اللَّهَ لا يَسْتَحْيي‏ أَنْ يَضْرِبَ مَثَلاً ما بَعُوضَةً».

بعضی گفته‌اند موقعی که خداوند متعال مثال عنکبوت و پشه زد اینها اعتراض کردند: «إِنَّ الَّذينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ يَخْلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَ إِنْ يَسْلُبْهُمُ الذُّبابُ شَيْئاً لا يَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَ الْمَطْلُوبُ»[8].

ترجمه: «اى مردم! مثلى زده شده است، به آن گوش فرا دهيد: كسانى را كه غير از خدا مى‏خوانيد، هرگز نمى‏توانند مگسى بيافرينند، هر چند براى اين كار دست به دست هم دهند! و هر گاه مگس چيزى از آنها بربايد، نمى‏توانند آن را باز پس گيرند! هم اين طلب‏كنندگان ناتوانند، و هم آن مطلوبان(هم اين عابدان، و هم آن معبودان)»

اهمیت و جایگاه مَثَل:

ضرورت و کاربرد مثل بر احدی پوشیده نیست. بعضی از این سخنرانان امروزی از مثال برای بیان دیگاه خود استفاده می‌کنند در جاهلیت که آن اشعار که در اوج فصاحت و بلاغت بود را می‌گفتند و بعضی از آن اشعار را مَثَل تشکیل می‌داد.

و لِذباب فی الجَرح مُمَدّ یدٌ                          تَنالُ ما قَصُرت عَنه یَدُ الاَسَدی

برای یک پشه در ایجاد زخم قدرتی و دستی است که دست شیر به آنجا نمی‏رسد. یعنی کاری که یک شیر از انجام آن ناتوان است از یک پشه بر می‌آید.

«يا أَيُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ يَخْلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَ إِنْ يَسْلُبْهُمُ الذُّبابُ شَيْئاً لا يَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَ الْمَطْلُوبُ»[9]اى مردم! مثلى زده شده است، به آن گوش فرا دهيد: كسانى را كه غير از خدا مى‏خوانيد، هرگز نمى‏توانند مگسى بيافرينند، هر چند براى اين كار دست به دست هم دهند! و هر گاه مگس چيزى از آنها بربايد، نمى‏توانند آن را باز پس گيرند! هم اين طلب‏كنندگان ناتوانند، و هم آن مطلوبان(هم اين عابدان، و هم آن معبودان)!

در این آیه شریفه کلمه يَسْتَحْيي از حیا که در مقابل وقاحت گرفته شده و  بر اساس شرم و انفعال ممکن است تغییری در حیات انسان پیش آید و معمولا کسی که خجل می‌شود در صورتش سرخی به وجود می‌آید.

نکته اول:

چرا حیا به خداوند نسبت داده شده؟ «إِنَّ اللَّهَ لا يَسْتَحْيي‏ أَنْ يَضْرِبَ مَثَلاً ما بَعُوضَةً» حیا از اوصاف فعل خداوند است و اشاره ای به مقام ذات ندارد بنایراین چون مربوط به فعل خدا است چه ما چیزی را سلب کنیم و چه چیزی را اثبات کنیم برای خدای متعال مثل این ضرب المثل و غیره اشکالی نیست.

نکتهدوم:

حیا الزاماً مرادف خجالت نیست، چون خجالت در چهره انسان ظاهر می‌شود اما حیا فراتر از خجالت است و نوعی توانمندی و قدرت است. وقتی انسان در مقابل گناه حیا می‌کند نوعی قدرت است و کسی که حیا ندارد ایمان ندارد.«والحمد لله رب العالمین»



[1]. تحف العقول عن آل الرسول،ص399.

[2]. (رهاوردخرد (ترجمهتحفالعقول، ص405. « يعنى اگر بنده‏اى كه علمش داده‏اند به جاى افزودن بر زهد خويش بر دنيا دوستى خود بيفزايد به همان اندازه از خداوند دورتر شود. م.»

[3].الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج‏1، ص296.

[4].نهج ابلاغه، ص554.

[5].فاطر/28 .

[6]. بقره/26.

[7]. بقره/17- 19.

[8].حج/73.

[9]. حج/73.

 

درس تفسیر حضرت آیة الله حسینی بوشهری

موضوع کلی: سوره بقرهتاریخ: 28 آذر 1392

موضوع جزئی: تفسیر آیه 26مصادف با: 6ربیع الاول 1434سال:چهارمجلسه:46

«الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

 

تفسیر آیه 26 بقره:«إِنَّ اللَّهَ لا يَسْتَحْيي‏ أَنْ يَضْرِبَ مَثَلاً ما بَعُوضَةً فَما فَوْقَها فَأَمَّا الَّذينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ أَمَّا الَّذينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلاً يُضِلُّ بِهِ كَثيراً وَ يَهْدي بِهِ كَثيراً وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقينَ»[5]

ترجمه: «خداوند از اينكه(به موجودات ظاهرا كوچكى مانند) پشه، و حتى كمتر از آن، مثال بزند شرم نمى‏كند. (در اين ميان) آنان كه ايمان آورده‏اند، مى‏دانند كه آن، حقيقتى است از طرف پروردگارشان؛ و اما آنها كه راه كفر را پيموده‏اند، (اين موضوع را بهانه كرده) مى‏گويند: «منظور خداوند از اين مثل چه بوده است؟!» (آرى،) خدا جمع زيادى را با آن گمراه، و گروه بسيارى را هدايت مى‏كند؛ ولى تنها فاسقان را با آن گمراه مى‏سازد!»

نکات تفسیری:

خلود دوزخیان:چرا فردی که در این مدت کوتاهدنیا، گناه کرده اما کیفر او خلود و همیشگیاست؟ و این کار چگونه با عدل خدا سازگار است؟

گرچه دوزخیان به دلیل عمر محدودشان در مدت کوتاهی معصیت کرده‏اند اما نیت آنها این بوده که اگر همیشه در دنیا بمانند دست از عصیان برندارد. آن روایت معروفی که «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ نِيَّةُ الْمُؤْمِنِ‏ خَيْرٌ مِنْ‏ عَمَلِهِ‏ وَ نِيَّةُ الْكَافِرِ شَرٌّ مِنْ عَمَلِهِ وَ كُلُّ عَامِلٍ يَعْمَلُ عَلَى نِيَّتِه‏» چون اگر مؤمن کار خوبی انجام می‏دهد در نظرش این است که اگر امکانش بود بیشتر انجام می‏داد و کافر هم وقتی کار شری انجام می‌دهد در نظرش این است که بیشتر شر برساند.

 

 

منظور از نیّت چیست؟

حضرت آیت الله جوادی می‏فرمایند: منظور از نیّت در مبحث خلود، قصد و اراده تنها نیست تا اشکال شود که خداوند به مجرد نیّت گناه، کسی را عذاب نمی‏کند بلکه این نیّت به معنای اعتقادی و شاکله‏ایست که انسان بر اساس آن عمل می‏کند«قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى‏ شاكِلَتِهِ»[6] و نیّت همان شخصیتی است که شکل گرفته.پس نتیجه می‏گیرند که نتیجه پاداش و کیفر ابدی،عقیده و جهان بینی انسان است و نه صرف عمل بلکه پاداش و کیفر ابدی تلفیقی از عمل و اعتقاد است.

عَنْ أَبِي هَاشِمٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: «إِنَّمَا خُلِّدَ أَهْلُ النَّارِ فِي النَّارِ لِأَنَّ نِيَّاتِهِمْ كَانَتْ فِي الدُّنْيَا أَنْ لَوْ خُلِّدُوا فِيهَا أَنْ يَعْصُوا اللَّهَ أَبَداً وَ إِنَّمَا خُلِّدَ أَهْلُ الْجَنَّةِ فِي الْجَنَّةِ لِأَنَّ نِيَّاتِهِمْ كَانَتْ فِي الدُّنْيَا أَنْ لَوْ بَقُوا فِيهَا أَنْ يُطِيعُوا اللَّهَ أَبَداً فَبِالنِّيَّاتِ خُلِّدَ هَؤُلَاءِ وَ هَؤُلَاءِ ثُمَّ تَلَا قَوْلَهُ تَعَالَى: قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى‏ شاكِلَتِهِ قَالَ عَلَى نِيَّتِه‏»[7]

هر آینه اهل آتش درآتش مخلّدند چون نیّت‏شان این است که همیشه معصیت کنند و هرآینه بهشتیان همیشه در بهشت هستند چون نیّت‏شان این است که اگر همیشه در دنیا بودند خدا را عبادت می‌کردند. و بخاطر نیّت‏شان خالد هستند.

بنایراین برای شخص کافر بر اساس کفرش گناه ثبت می‌شود و گناه عملی وی هم علاوه بر گناهان اعتقادی وی گناه ثبت می‏شود، و برای مؤمن مِنهایی عمل، برایش ثواب می‌نویسند چون مؤمن است و برای اعمال او هم بر اساس اعتقادش ثواب می‌نویسند.

نتیجه:لذا علت مخلّد بودن دوزخیان این است که بعد از قبر و سوال و جواب و دوزخ اگر به دنیا برگردد باز مثل سابق هستند. خداوند می‏فرماید: «بَلْ بَدا لَهُمْ ما كانُوا يُخْفُونَ مِنْ قَبْلُ وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ وَ إِنَّهُمْ لَكاذِبُون‏»[8](آنها در واقع پشيمان نيستند،) بلكه اعمال و نيّاتى را كه قبلاً پنهان مى‏كردند، در برابر آنها آشكار شده(و به وحشت افتاده‏اند) و اگر بازگردند، به همان اعمالى كه از آن نهى شده بودند بازمى‏گردندو آنها دروغگويانند.

از جهت کلامی نیّت بی اثر نیست و لذا نیّت هم ملاحظه است؛ خداوند می فرماید: «لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ إِنْ تُبْدُوا ما في‏ أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ فَيَغْفِرُ لِمَنْ يَشاءُ وَ يُعَذِّبُ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَديرٌ»[9]آنچه در آسمانها و زمين است، از آنِ خداست و(از اين رو) اگر آنچه را در دل داريد، آشكار سازيد يا پنهان، خداوند شما را بر طبق آن، محاسبه مى‏كند.سپس هر كس را بخواهد(و شايستگى داشته باشد)، مى‏بخشد و هر كس را بخواهد(و مستحق باشد)، مجازات مى‏كند و خداوند به همه چيز قدرت دارد. و هم چنین در آیه دیگری این چنین می‏فرماید: «وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما في‏ أَنْفُسِكُمْ فَاحْذَرُوهُ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَليمٌ»[10]و بدانيد خداوند آنچه را در دل داريد، مى‏داند. از مخالفت او بپرهيزيد و بدانيد خداوند، آمرزنده و بردبار است(و در مجازات بندگان، عجله نمى‏كند).

«والحمد لله رب العالمین»



[1].بحارالانوارج75 ص373 – تحف العقول ص489.

[2].وسائل الشیعه ج 16 ص 98.

[3]. الكافي، ج‏1، ص: 68

[4]. عیون اخبار الرضاعلیه السلام، ج2، ص 183.

[5]. سوره بقره آیه26

[6].اسری/84.

[7].نور الثقلین، جلد1، ص46.

[8]. انعام/27.

[9]. بقره/284.

[10]. بقره/235.

تذکر اخلاقی: اهمیّت یاد مرگ1402/09/01
دوشنبه, 13 آذر 1402
  روایت اول: سَأَلَهُ بَعْضُهُمْ، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ هَلْ يُحْشَرُ مَعَ... Read More...
تذکر اخلاقی: حُرمت آبروی مؤمن1402/08/24
دوشنبه, 29 آبان 1402
  روایت اول: قال مولینا و مقتدینا الإمام الصادق (ع): «لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي... Read More...
تذکر اخلاقی: لزوم تبعیت از امام زمان (عج) 1402/08/17
دوشنبه, 29 آبان 1402
  روایت اول: قال رسول الله (ص): «يَخْرُجُ الْمَهْدِيُّ وَ عَلَى رَأْسِهِ غَمَامَةٌ... Read More...
تذکر اخلاقی: عزّت در پرتو پیروی از حق 1402/08/03
دوشنبه, 29 آبان 1402
  روایت اول: قال مولینا و مقتدینا الإمام العسکری (ع): «مَا تَرَكَ الْحَقَّ عَزِيزٌ... Read More...
فصل فی الحیض 1403/02/11
چهارشنبه, 26 ارديبهشت 1403
درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته) موضوع کلی: فصل فی... Read More...
فصل فی الحیض 1403/02/10
چهارشنبه, 26 ارديبهشت 1403
درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته) موضوع کلی: فصل فی... Read More...
فصل فی الحیض 1403/02/09
چهارشنبه, 26 ارديبهشت 1403
درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته) موضوع کلی: فصل فی... Read More...
فصل فی الحیض 1403/02/08
چهارشنبه, 26 ارديبهشت 1403
درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته) موضوع کلی: فصل فی... Read More...
خطبه های نماز جمعه مورخ 1403/01/17
سه شنبه, 11 ارديبهشت 1403
  خطیب جمعه قم با تاکید بر این که ترس سراسر سرزمین‌های‌ اشغالی را فرا گرفته است،... Read More...
خطبه های نماز جمعه مورخ 1403/02/07
سه شنبه, 11 ارديبهشت 1403
  خطیب جمعه قم با تاکید بر اینکه حجاب یک واجب شرعی و اصل قانونی است، گفتند: از همه... Read More...
خطبه های نماز جمعه مورخ 1402/12/25
سه شنبه, 11 ارديبهشت 1403
  خطیب جمعه قم گفتند: مساله امر به معروف و نهی منکر اصل مسلم اسلامی است اما توجه... Read More...
خطبه های نماز جمعه مورخ 1402/11/20
سه شنبه, 11 ارديبهشت 1403
  خطیب جمعه قم گفتند: شرکت در راهپیمایی ۲۲ بهمن مقدمه شرکت در انتخابات مجلس شورای... Read More...
تفسیر سوره بقره آیه 105مورخ 1402/09/01
دوشنبه, 13 آذر 1402
درس تفسیر حضرت آیت ‎الله حسینی بوشهری (دامت برکاته) موضوع کلی: تفسیر سوره «بقره»  ... Read More...
تفسیر سوره بقره آیه 103مورخ 1402/07/12
دوشنبه, 29 آبان 1402
درس تفسیر حضرت آیت ‎الله حسینی بوشهری (دامت برکاته) موضوع کلی: تفسیر سوره «بقره»  ... Read More...
تفسیر سوره بقره آیه 104 مورخ 1402/08/24
دوشنبه, 29 آبان 1402
درس تفسیر حضرت آیت ‎الله حسینی بوشهری (دامت برکاته) موضوع کلی: تفسیر سوره «بقره»... Read More...
تفسیر سوره بقره آیه 104 مورخ 1402/08/17
دوشنبه, 29 آبان 1402
درس تفسیر حضرت آیت ‎الله حسینی بوشهری (دامت برکاته) موضوع کلی: تفسیر سوره «بقره» ... Read More...

مطالب برجسته

تصویر نمونه یک

اگر مجاهدت علما نبود اثری از دین و دین باوری در جامعه دیده نمی شد

آیت الله حسینی بوشهری

فرا رسيدن ايام سوگواري حضرت امام حسين (ع) و ياران باوفايش تسليت و تعزيت باد.

آیت الله حسینی بوشهری

حوزه‌های علمیه باید به نصایح رهبری و مراجع پایبند باشند

آیت الله حسینی بوشهری

Please publish modules in offcanvas position.